آیا عثمان قاتل دو دختر پیامبر (ص) بوده ؟ پاسخ اجمالی : الف . کتب شیعه : ... إن رقیة لما قتلها عثمان... اصول کافی ، ج 3 ص 237 . ... ثمّ ضربها الضرب الذی کان السبب فی موتها ... منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ، حبیب الله خوئی ، ج 3 ، ص 34 ، به نقل از محدّث جزایری . ب . کتب اهل سنّت : ... لا یدخل القبر رجل قارف أهله فلم یدخل عثمان بن عفان رضی الله عنه القبر... مسند احمد بن حنیل ، ج 3 ، ص 229 . هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه . المستدرک ، ج4 ، ص47 . وذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت روایت اقرار میکند . ... هل منکم من أحد لم یقارف اللیلة ؟... صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 93 . ابن بطال در شرح صحیح بخاری آورده است : أراد النبی ( ص ) أن یحرم عثمان النزول فی قبرها . وقد کان أحق بها ، لأنه کان بعلها... ج : جمع بندی از کتاب های شیعه و سنّی در اتّفاقات منجر به کشته شدن ( رقیّه ) . پاسخ تفصیلی : صحّت و سقم این ادّعا و این که آیا این دو نفر از دختران آن حضرت بوده و یا دختران (هاله) خواهر حضرت خدیجه بودهاند در جای خود تحقیق شده است که جویندگان تحقیق میتوانند به آدرس زیر مراجعه نمایند : http://vahabiat.porsemani.ir/content/%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%... اما این که عثمان ، رقیه را به قتل رسانده است ، یا نه مطالبی در کتابهای شیعه و سنی وجود دارد که ما به نقل آنها اکتفا کرده و قضاوت را به خوانندگان عزیز واگذار میکنیم . مطالبی از کتاب های شیعه : شیخ کلینی در کتاب ارزشمند اصول کافی با سندی صحیح مینویسد : ابو بصیر از امام صادق علیه السلام سئوال نمود آیا کسی از فشار قبر خلاصی دارد ؟ حضرت فرمودند : پناه می بریم به خدا از فشار قبر ، کمتر کسی است که از آن خلاصی داشته باشد . زمانی که رقیه [ دختر خوانده رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ] به دست عثمان کشته شد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در کنار قبر او ایستاد و سر به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که اشک از دیدگان حضرت جاری بود خطاب به مردم فرمود : من همواره به یاد رقیه بودم و هرگاه او را می دیدم دلم به حال او می سوخت از این رو خلاصی از فشار قبر را از خداوند برای او خواستم . اصول کافی ، ج 3 ص 237 ، 4718 . میرحبیب الله هاشمی موسوی خوئی به نقل از محدّث جزائری مینویسد : دو گروه شیعه و سنّی روایت کرده اند که عثمان همسرش رقیّه را مورد ضربه شدیدی قرار داد به شکلی که اثر تازیانه بر بدن او باقی مانده بود و این در حالی بود که هیچ عملی که استحقاق چنین جنایتی را داشته باشد از او سر نزده بود . رقیّه نزد پدرش [ در حقیقت پدر خوانده اش ] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم از او شکایت کرد امّا حضرت فرمود : برای زن شایسته نیست که از همسرش شکایت نماید ؛ لذا او را امر نمود که به منزل همسرش مراجعت نماید ؛ امّا بازهم این ضرب و شتم ها ادامه یافت و به ضرباتی که منجر به مرگ او شد انجامید که در این جا دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم درنگ را جایز نشمارد و به حضرت علی علیه السلام دستور داد تا رقیّه را از منزل عثمان به خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برگرداند و بعد از آن که به خانه [پدرخوانده اش] رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بازگشت از دنیا رفت . منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ، سیّد میر حبیب الله هاشمی خوئی ، ج 3 ، ص 34 . مطالبی از کتاب های اهل سنّت : احمد حنبل در مسندش با سند صحیح مینویسد : زمانی که رقیه رضی الله عنها از دنیا رفت رسول خدا صلی الله علیه[ وآله ] وسلم فرمود : کسی که دیشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از این رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد ... مسند احمد بن حنیل ، ج 3 ، ص 229 و الاستیعاب هامش الاصابه ، ج 4 ، ص 301 و الاصابه ، ج 4 ، ص 304 و فتح الباری ، ج 3 ، ص 127 . حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت میگوید : هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه . المستدرک ، ج4 ، ص47 . و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت روایت اقرار میکند . و با عبارتی دیگر بخاری در صحیح خود آورده است : انس می گوید ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلی الله علیه[وآله ] وسلم بودیم و در حالی که آن حضرت در کنار قبر نشسته بود و اشک می ریخت فرمود : کدام یک از شما دیشب با همسر خویش همبستر نشده است ؟ که ابوطلحه گفت : من با همسر خویش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گردید . صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 93 . ابن بطال در شرح مطلب بخاری می نویسد : پیامبر اراده نمود تا با این سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقیّه منع نماید و این در حالی بود که او سزاوار ترین افراد به این کار بود چرا که او همسرش بود وکسی را از دست داده بود که هیچ جایز گزینی برای آن نبود ؛ از این رو هنگامی که حضرت فرمود ( چه کسی دیشب با همسرش همبسترنشده است ؟) عثمان سکوت کرد و نتوانست بگوید من . چرا که او در شب وفات همسرش بدون اهمیت به این مصیبت با دیگری همبستر شده بود و این به معنای قطع رابطه دامادی با رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم بود که به همین خاطر رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم او را از این حق محروم نمود در حالی که او از ابو طلحه و غیر او سزاوارتر برای داخل شدن در قبر بود و این مطلب از معنای حدیث به خوبی فهمیده می شود . و شاید هم پیامبر اکرم صلی الله علیه [ وآله ] وسلم از طریق وحی به این مطلب پی برده بود لذا به طور مستقیم سخنی با وی نگفت چون اگر چه او فعل حرامی مرتکب نشده بود ولی از آن جا که نسبت به مصیبت وارد شده هیچ اهمیتی نداده و ذهن خود را نیز به آن مشغول نساخته به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم بدون تصریح ؛ بلکه با تعریض و کنایه عثمان را از آنچه که باید محروم سازد محروم ساخت . شرح صحیح بخاری ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهیلی ( قرن 6 ) ،ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالی ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 . و نیز مطلب زیر در شرح مطلب بخاری آمده است : انس می گوید ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلی الله علیه [وآله ] وسلم بودیم و در حالی که آن حضرت در کنار قبر نشسته بود و اشک می ریخت فرمود : کدامیک از شما دیشب با همسر خویش همبستر نشده است ؟ که ابوطلحه گفت : من با همسر خویش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گردید . ابن مبارک می گوید : فلیح آن ( عمل عثمان ) را گناه دانسته است . شرح مشکل الاثار ، ج 6 ، ص323 . و نیز در ذیل مطلب بخاری که در بالا آمد ابن حزم اندلسی در المحلّی می نویسد : مساله 585 : سزاوار ترین افراد برای داخل شدن در قبر همسرش کسی است که در شب وفات او با کس دیگری همبستر نشده باشد . المحلّی ، ج 5 ، ص 145 . جمع بندی از کتاب های شیعه و سنّی در اتّفاقات منجر به کشته شدن رقیّه : در جمع بندی مطالبی که از کتب شیعه و سنّی می توان استفاده کرد ماجرای کشته شدن رقیه را با اندکی تلخیص و تصرّف این گونه می توان توصیف نمود : معاویه بن مغیره ابن ابی العاص اموی شخصی است که در جنگ احد با مشرکین همراهی داشت که پس از پیروزی مشرکین در آن جنگ به همراه ( هند بنت عتبه) ( همسر ابو سفیان) اعضای بدن حمزه سیدالشهداء را مُثله کردند . الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1923 . اسد الغابه ، ابن اثیر ، ج 5 ، ص 562 . الاصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 237 ، الکامل ، ابن اثیر ، ج 2 ، ص 166 . بعد از آن که جبرئیل نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را از واقعه با خبر ساخت آن حضرت گروهی از صحابه را به خانه عثمان فرستاد تا معاویه را از آنجا خارج ساخته و نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورند که عثمان خدمت حضرت آمده و به حضرت متوسل گردید تا از معاویه در گذرد که از این جهت حضرت سه روز او را مهلت داد تا از مدینه خارج گردد و قسم یاد کرد که در صورتی که بار دیگر او را در اطراف مدینه در حال جاسوسی ببینند او را به قتل رسانند و او را به منطقه حمراء الاسد فرستاد ( تا از آنجا به سوی مکه بازگردد امّا او در همان اطراف ماند و به جاسوسی ادامه می داد ، که بار دیگر جبرائیل نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را با خبر ساخت و حضرت هم به حضرت علی علیه السلام و عمّار ماموریت داد تا او را یافته و به قتل رسانند . البدایه و النهایه ، ابن کثیر ، ج 4 ص 58 . امتاع الاسماع ، مقریزی ، ج 1 ، ص 178 ، السیره النبویه ، ابن هشام حمیری ، ج 3 ، ص 617 ، السیره االنبویه ، ابن کثیر ، ج 3 ، ص 102 ، النزاع و التخاصم ، مقریزی ، ص 60 ، السیره الحلبیه ، حلبی ، ج 2 ، ص 556 . یزید بن خلیفه حارثی میگوید : در محضر حضرت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که عیسی بن عبدالله از آن حضرت سئوال کرد : آیا شرکت در تشیع جنازه برای زنان جایز است ؟ حضرت در حالی که تکیه زده بودند مستقیم نشستند و سپس فرمودند : آن شخص فاسق که لعنت خدا بر او باد [پسر] عمویش [معاویه بن] مغیره بن ابی العاص به او پناهنده شد و در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خون او را هدر شمرده بود درخواستش را پذیرفت و به او پناه داد و به دختر [خوانده] رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم گفت : مبادا پدرت را از این ماجرا با خبر سازی ! گویا او به این مطلب یقین پیدا نکرده بود که وحی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل میشود و او را با خبر میسازد . دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ گفت : من رسول خدا را از وجود دشمنش بی خبر نمیگذارم . آن شخص فاسق [پسر] عموی خود را در پشت جا لباسی مخفی کرد و با ملحفه و پارچهای پوشاند ، تا این که وحی نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را از مخفیگاه دشمنش با خبر ساخت و آن حضرت هم امیرالمومنین علیه السلام را با شمشیر فرستاد تا اگر او را یافت از پای در آورد ؛ اما چون به آن جا رفت و قدری تفحّص نمود کسی را نیافت و مجدداً به محضر حضرت باز گشت و عرض کرد من کسی را نیافتم ، حضرت فرمود : وحی نازل شد و مرا از مکان اختفاء او با خبر ساخت . برو و او را از پشت جا لباسی پیدا کن . امّا به محض این که امیر المومنین علیه السلام از محل اختفاء خارج شده بود عثمان دست او را گرفت و به منزل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورد ولی حضرت از او روی برگرداند و با وجود این که حضرت شخصی شدیداً با حیا و کریم بودند به او توجّه نفرمودند . عثمان گفت : یا رسول الله ! این شخص [پسر] عموی من [معاویه] بن مغیره بن ابی العاص است که نزد من آمده است قسم به آن کسی که شما را به نبوّت مبعوث نمود به او امان دهید ! امام صادق علیه السلام سه مرتبه فرمود : در حالی که او دروغ میگفت [ و خود به آن خدا ایمان نیاورده بود] و به همان کسی که او را به نبوّت مبعوث نمود پیامبر به او پناه نداد مگر این که تا سه مرتبه عثمان این سخن را تکرار نمود و هر بار بر آن اصرار و پا فشاری نمود تا مرتبه چهارم که حضرت سر بلند کرد و فرمود : تا سه روز به او مهلت دادم امّا اگر بعد از آن دوباره به او دست یافتم او را خواهم کشت و چون او خارج شد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : خدایا ! [ پسر] مغیره بن ابی العاص و هر کس که به او پناه داد و او را به این جا هدایت نمود و او را اطعام نمود و سیراب کرد و او را تجهیز کرد و برای او امکانات فراهم نمود لعنت نما ! در حقیقت رسول خدا با این لعن عثمان را در کنار او قرار داد چون او بود که او را پناه داده و اطعام کرده و سیراب نموده وامکانات برایش فراهم نموده بود و بعد از آن هم تا سه روز دیگر تمام آنچه را که رسول خدا مورد لعن قرار داده بود را انجام داد و روز چهارم او را به خارج از خانه سوق داد امّا با این وجود او از شهر مدینه خارج نشد تا این که خداوند مرکبش را هلاک نمود و بر اثر پیاده روی زیاد کفشش سوراخ شد و پاهایش متورم گردید تا حدّی که ناچار شد روی دست و زانوهایش راه برود و بار بر او سنگینی میکرد تا این که از ترس به سایه درختی کوچک که جا برای یک نفر بیشتر نداشت پناه برد . در این هنگام وحی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و او را از مکان اختفاء او با خبر ساخت . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امیر المومنین علیه السلام را فرا خواند و فرمود : شمشیرت را بردار و به همراه عمّار و شخص دیگری به فلان مکان برو و [ معاویه بن] مغیره را به قتل برسان . امیر المومنین هم رفت و دستور حضرت را عملی ساخت . بعد از کشته شدن او بود که عثمان دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را مورد ضرب و شتم قرار داد و به او گفت : تو پدرت را از مکان اختفاء او با خبر ساختهای . دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزد پدر رفته و از رفتار همسرش شکایت نمود امّا حضرت فرمود : زشت است زن دیندار و با کمال هر روز شکایت همسرش را نزد دیگران ببرد امّا این داستان تا سه روز دیگر تکرار شد تا این که در روز چهارم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمومنین علیه السلام را خواست و فرمود : شمشیر را بر دار و آن را در جامهات مخفی ساز و به خانه دختر عمویت برو و او را بیاور و اگر کسی بین تو و او مانع گردید گردنش را بزن ! و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چون انسان ره گم کرده به سوی خانه عثمان در حرکت بود که امیرالمومنین علیه السلام دختر آن حضرت را از خانه خارج ساخت و به سوی حضرت باز میگرداند که به محض این که در بین راه نگاهش به پدر افتاد صدایش را به گریه بلند نمود و حضرت نیز گریست و اشک از دیدگانش جاری شد و دخترش را به منزل خود برد و چون جامه از پشت دخترش برداشت و آثار جنایت را مشاهده نمود سه مرتبه فرمود : خدا او را بکشد که تورا کشت ! و بعد از این روز که روز یک شنبه بود سه روز بعد از آن به شهادت رسید و این در حالی بود که در شب شهادت رقیّه ، عثمان با جاریه دیگری همبستر شده بود . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به دخترش فاطمه سلام الله علیها دستور داد تا با دیگر زنان مومن ، پیکر او را از خانه خارج ساخته و تشییع نمایند و چون عثمان نیز برای تشییع حاضر گردید و نگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او افتاد سه مرتبه فرمود : هر کس که دیشب با یکی از اهل و عیال خود همبستر شده در تشیییع جنازه حاضر نشود . امّا با این وجود عثمان بازنگشت تا این که در مرتبه چهارم حضرت با صدای بلند فرمود : آن کس را که گفتم باز گردد و الّا او را با اسم مشخص میکنم که در اینجا دیگر عثمان در حالی که بر شانه غلام خود تکیه کرده بود به شکم خود چسبید و به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد : من درد معده دارم اگر اجازه دهید برگردم ، حضرت فرمود : برگرد ! و حضرت فاطمه سلام الله علیها و عدّه ای از زنان مومن در تشییع جنازه و نماز او حاضر شدند. اصول کافی ، کلینی ،ج 3 ، ص 251 . سخن آخر و حال زمانی که وضعیت اولین زوجه عثمان یعنی رقیه این گونه باشد و برخورد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز با او آن چنان که گفته شد باشد چه گونه می توان تصوّر نمود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دختر و یا دخترخوانده دیگری را به عقد عثمان درآورند و آن گونه که اهل سنّت ادّعا می کنند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده باشد : اگر من ده دختر هم می داشتم یکی پس از دیگری به ازدواج عثمان در می آوردم.
آیا عثمان قاتل دو دختر پیامبر (ص) بوده ؟
پاسخ اجمالی :
الف . کتب شیعه :
... إن رقیة لما قتلها عثمان...
اصول کافی ، ج 3 ص 237 .
... ثمّ ضربها الضرب الذی کان السبب فی موتها ...
منهاج البراعه فی شرح نهج البلاغه ، حبیب الله خوئی ، ج 3 ، ص 34 ، به نقل از محدّث جزایری .
ب . کتب اهل سنّت :
... لا یدخل القبر رجل قارف أهله فلم یدخل عثمان بن عفان رضی الله عنه القبر...
مسند احمد بن حنیل ، ج 3 ، ص 229 .
هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه .
المستدرک ، ج4 ، ص47 .
وذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت روایت اقرار میکند .
... هل منکم من أحد لم یقارف اللیلة ؟...
صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 93 .
ابن بطال در شرح صحیح بخاری آورده است :
أراد النبی ( ص ) أن یحرم عثمان النزول فی قبرها . وقد کان أحق بها ، لأنه کان بعلها...
ج : جمع بندی از کتاب های شیعه و سنّی در اتّفاقات منجر به کشته شدن ( رقیّه ) .
پاسخ تفصیلی :
صحّت و سقم این ادّعا و این که آیا این دو نفر از دختران آن حضرت بوده و یا دختران (هاله) خواهر حضرت خدیجه بودهاند در جای خود تحقیق شده است که جویندگان تحقیق میتوانند به آدرس زیر مراجعه نمایند :
http://vahabiat.porsemani.ir/content/%D8%AF%D8%B1-%D8%AE%D8%B5%D9%88%D8%...
اما این که عثمان ، رقیه را به قتل رسانده است ، یا نه مطالبی در کتابهای شیعه و سنی وجود دارد که ما به نقل آنها اکتفا کرده و قضاوت را به خوانندگان عزیز واگذار میکنیم .
مطالبی از کتاب های شیعه :
شیخ کلینی در کتاب ارزشمند اصول کافی با سندی صحیح مینویسد :
ابو بصیر از امام صادق علیه السلام سئوال نمود آیا کسی از فشار قبر خلاصی دارد ؟ حضرت فرمودند : پناه می بریم به خدا از فشار قبر ، کمتر کسی است که از آن خلاصی داشته باشد . زمانی که رقیه [ دختر خوانده رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ] به دست عثمان کشته شد ، رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در کنار قبر او ایستاد و سر به سوی آسمان بلند کرد و در حالی که اشک از دیدگان حضرت جاری بود خطاب به مردم فرمود : من همواره به یاد رقیه بودم و هرگاه او را می دیدم دلم به حال او می سوخت از این رو خلاصی از فشار قبر را از خداوند برای او خواستم .
اصول کافی ، ج 3 ص 237 ، 4718 .
میرحبیب الله هاشمی موسوی خوئی به نقل از محدّث جزائری مینویسد :
دو گروه شیعه و سنّی روایت کرده اند که عثمان همسرش رقیّه را مورد ضربه شدیدی قرار داد به شکلی که اثر تازیانه بر بدن او باقی مانده بود و این در حالی بود که هیچ عملی که استحقاق چنین جنایتی را داشته باشد از او سر نزده بود . رقیّه نزد پدرش [ در حقیقت پدر خوانده اش ] رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم از او شکایت کرد امّا حضرت فرمود : برای زن شایسته نیست که از همسرش شکایت نماید ؛ لذا او را امر نمود که به منزل همسرش مراجعت نماید ؛ امّا بازهم این ضرب و شتم ها ادامه یافت و به ضرباتی که منجر به مرگ او شد انجامید که در این جا دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم درنگ را جایز نشمارد و به حضرت علی علیه السلام دستور داد تا رقیّه را از منزل عثمان به خانه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم برگرداند و بعد از آن که به خانه [پدرخوانده اش] رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم بازگشت از دنیا رفت .
منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغة ، سیّد میر حبیب الله هاشمی خوئی ، ج 3 ، ص 34 .
مطالبی از کتاب های اهل سنّت :
احمد حنبل در مسندش با سند صحیح مینویسد :
زمانی که رقیه رضی الله عنها از دنیا رفت رسول خدا صلی الله علیه[ وآله ] وسلم فرمود : کسی که دیشب با همسر خود همبستر شده داخل قبر نشود ؛ از این رو عثمان بن عفان داخل قبر نشد ...
مسند احمد بن حنیل ، ج 3 ، ص 229 و الاستیعاب هامش الاصابه ، ج 4 ، ص 301 و الاصابه ، ج 4 ، ص 304 و فتح الباری ، ج 3 ، ص 127 .
حاکم نیشابوری بعد از نقل روایت میگوید :
هذا حدیث صحیح علی شرط مسلم ولم یخرجاه .
المستدرک ، ج4 ، ص47 .
و ذهبی نیز در تلخیص المستدرک بر صحت روایت اقرار میکند .
و با عبارتی دیگر بخاری در صحیح خود آورده است :
انس می گوید ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلی الله علیه[وآله ] وسلم بودیم و در حالی که آن حضرت در کنار قبر نشسته بود و اشک می ریخت فرمود : کدام یک از شما دیشب با همسر خویش همبستر نشده است ؟ که ابوطلحه گفت : من با همسر خویش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گردید .
صحیح بخاری ، ج 2 ، ص 93 .
ابن بطال در شرح مطلب بخاری می نویسد :
پیامبر اراده نمود تا با این سخنش عثمان را از داخل شدن درون قبر رقیّه منع نماید و این در حالی بود که او سزاوار ترین افراد به این کار بود چرا که او همسرش بود وکسی را از دست داده بود که هیچ جایز گزینی برای آن نبود ؛ از این رو هنگامی که حضرت فرمود ( چه کسی دیشب با همسرش همبسترنشده است ؟) عثمان سکوت کرد و نتوانست بگوید من . چرا که او در شب وفات همسرش بدون اهمیت به این مصیبت با دیگری همبستر شده بود و این به معنای قطع رابطه دامادی با رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم بود که به همین خاطر رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم او را از این حق محروم نمود در حالی که او از ابو طلحه و غیر او سزاوارتر برای داخل شدن در قبر بود و این مطلب از معنای حدیث به خوبی فهمیده می شود . و شاید هم پیامبر اکرم صلی الله علیه [ وآله ] وسلم از طریق وحی به این مطلب پی برده بود لذا به طور مستقیم سخنی با وی نگفت چون اگر چه او فعل حرامی مرتکب نشده بود ولی از آن جا که نسبت به مصیبت وارد شده هیچ اهمیتی نداده و ذهن خود را نیز به آن مشغول نساخته به همین جهت رسول خدا صلی الله علیه [ وآله ] وسلم بدون تصریح ؛ بلکه با تعریض و کنایه عثمان را از آنچه که باید محروم سازد محروم ساخت .
شرح صحیح بخاری ، ابن بطال ، ج 3 ، ص 328 و الروض الانف ، سهیلی ( قرن 6 ) ،ج 3 ، ص 127 و ص 184 و سمط النجوم العوالی ( قرن 12) ، ج1 ، ص 512 .
و نیز مطلب زیر در شرح مطلب بخاری آمده است :
انس می گوید ما شاهد دفن دختر رسول خدا صلی الله علیه [وآله ] وسلم بودیم و در حالی که آن حضرت در کنار قبر نشسته بود و اشک می ریخت فرمود : کدامیک از شما دیشب با همسر خویش همبستر نشده است ؟ که ابوطلحه گفت : من با همسر خویش همبستر نشده ام و او [طلحه] داخل قبر گردید . ابن مبارک می گوید : فلیح آن ( عمل عثمان ) را گناه دانسته است .
شرح مشکل الاثار ، ج 6 ، ص323 .
و نیز در ذیل مطلب بخاری که در بالا آمد ابن حزم اندلسی در المحلّی می نویسد :
مساله 585 : سزاوار ترین افراد برای داخل شدن در قبر همسرش کسی است که در شب وفات او با کس دیگری همبستر نشده باشد .
المحلّی ، ج 5 ، ص 145 .
جمع بندی از کتاب های شیعه و سنّی در اتّفاقات منجر به کشته شدن رقیّه :
در جمع بندی مطالبی که از کتب شیعه و سنّی می توان استفاده کرد ماجرای کشته شدن رقیه را با اندکی تلخیص و تصرّف این گونه می توان توصیف نمود :
معاویه بن مغیره ابن ابی العاص اموی شخصی است که در جنگ احد با مشرکین همراهی داشت که پس از پیروزی مشرکین در آن جنگ به همراه ( هند بنت عتبه) ( همسر ابو سفیان) اعضای بدن حمزه سیدالشهداء را مُثله کردند .
الاستیعاب ، ابن عبد البر ، ج 4 ، ص 1923 . اسد الغابه ، ابن اثیر ، ج 5 ، ص 562 . الاصابه ، ابن حجر ، ج 8 ، ص 237 ، الکامل ، ابن اثیر ، ج 2 ، ص 166 .
بعد از آن که جبرئیل نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را از واقعه با خبر ساخت آن حضرت گروهی از صحابه را به خانه عثمان فرستاد تا معاویه را از آنجا خارج ساخته و نزد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورند که عثمان خدمت حضرت آمده و به حضرت متوسل گردید تا از معاویه در گذرد که از این جهت حضرت سه روز او را مهلت داد تا از مدینه خارج گردد و قسم یاد کرد که در صورتی که بار دیگر او را در اطراف مدینه در حال جاسوسی ببینند او را به قتل رسانند و او را به منطقه حمراء الاسد فرستاد ( تا از آنجا به سوی مکه بازگردد امّا او در همان اطراف ماند و به جاسوسی ادامه می داد ، که بار دیگر جبرائیل نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را با خبر ساخت و حضرت هم به حضرت علی علیه السلام و عمّار ماموریت داد تا او را یافته و به قتل رسانند .
البدایه و النهایه ، ابن کثیر ، ج 4 ص 58 . امتاع الاسماع ، مقریزی ، ج 1 ، ص 178 ، السیره النبویه ، ابن هشام حمیری ، ج 3 ، ص 617 ، السیره االنبویه ، ابن کثیر ، ج 3 ، ص 102 ، النزاع و التخاصم ، مقریزی ، ص 60 ، السیره الحلبیه ، حلبی ، ج 2 ، ص 556 .
یزید بن خلیفه حارثی میگوید : در محضر حضرت امام صادق علیه السلام نشسته بودم که عیسی بن عبدالله از آن حضرت سئوال کرد : آیا شرکت در تشیع جنازه برای زنان جایز است ؟ حضرت در حالی که تکیه زده بودند مستقیم نشستند و سپس فرمودند : آن شخص فاسق که لعنت خدا بر او باد [پسر] عمویش [معاویه بن] مغیره بن ابی العاص به او پناهنده شد و در حالی که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم خون او را هدر شمرده بود درخواستش را پذیرفت و به او پناه داد و به دختر [خوانده] رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم هم گفت : مبادا پدرت را از این ماجرا با خبر سازی ! گویا او به این مطلب یقین پیدا نکرده بود که وحی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل میشود و او را با خبر میسازد . دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم در پاسخ گفت : من رسول خدا را از وجود دشمنش بی خبر نمیگذارم . آن شخص فاسق [پسر] عموی خود را در پشت جا لباسی مخفی کرد و با ملحفه و پارچهای پوشاند ، تا این که وحی نازل شد و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را از مخفیگاه دشمنش با خبر ساخت و آن حضرت هم امیرالمومنین علیه السلام را با شمشیر فرستاد تا اگر او را یافت از پای در آورد ؛ اما چون به آن جا رفت و قدری تفحّص نمود کسی را نیافت و مجدداً به محضر حضرت باز گشت و عرض کرد من کسی را نیافتم ، حضرت فرمود : وحی نازل شد و مرا از مکان اختفاء او با خبر ساخت . برو و او را از پشت جا لباسی پیدا کن . امّا به محض این که امیر المومنین علیه السلام از محل اختفاء خارج شده بود عثمان دست او را گرفت و به منزل رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم آورد ولی حضرت از او روی برگرداند و با وجود این که حضرت شخصی شدیداً با حیا و کریم بودند به او توجّه نفرمودند . عثمان گفت : یا رسول الله ! این شخص [پسر] عموی من [معاویه] بن مغیره بن ابی العاص است که نزد من آمده است قسم به آن کسی که شما را به نبوّت مبعوث نمود به او امان دهید !
امام صادق علیه السلام سه مرتبه فرمود : در حالی که او دروغ میگفت [ و خود به آن خدا ایمان نیاورده بود] و به همان کسی که او را به نبوّت مبعوث نمود پیامبر به او پناه نداد مگر این که تا سه مرتبه عثمان این سخن را تکرار نمود و هر بار بر آن اصرار و پا فشاری نمود تا مرتبه چهارم که حضرت سر بلند کرد و فرمود : تا سه روز به او مهلت دادم امّا اگر بعد از آن دوباره به او دست یافتم او را خواهم کشت و چون او خارج شد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمود : خدایا ! [ پسر] مغیره بن ابی العاص و هر کس که به او پناه داد و او را به این جا هدایت نمود و او را اطعام نمود و سیراب کرد و او را تجهیز کرد و برای او امکانات فراهم نمود لعنت نما !
در حقیقت رسول خدا با این لعن عثمان را در کنار او قرار داد چون او بود که او را پناه داده و اطعام کرده و سیراب نموده وامکانات برایش فراهم نموده بود و بعد از آن هم تا سه روز دیگر تمام آنچه را که رسول خدا مورد لعن قرار داده بود را انجام داد و روز چهارم او را به خارج از خانه سوق داد امّا با این وجود او از شهر مدینه خارج نشد تا این که خداوند مرکبش را هلاک نمود و بر اثر پیاده روی زیاد کفشش سوراخ شد و پاهایش متورم گردید تا حدّی که ناچار شد روی دست و زانوهایش راه برود و بار بر او سنگینی میکرد تا این که از ترس به سایه درختی کوچک که جا برای یک نفر بیشتر نداشت پناه برد . در این هنگام وحی بر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نازل شد و او را از مکان اختفاء او با خبر ساخت . رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امیر المومنین علیه السلام را فرا خواند و فرمود : شمشیرت را بردار و به همراه عمّار و شخص دیگری به فلان مکان برو و [ معاویه بن] مغیره را به قتل برسان . امیر المومنین هم رفت و دستور حضرت را عملی ساخت .
بعد از کشته شدن او بود که عثمان دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم را مورد ضرب و شتم قرار داد و به او گفت : تو پدرت را از مکان اختفاء او با خبر ساختهای . دختر رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نزد پدر رفته و از رفتار همسرش شکایت نمود امّا حضرت فرمود : زشت است زن دیندار و با کمال هر روز شکایت همسرش را نزد دیگران ببرد امّا این داستان تا سه روز دیگر تکرار شد تا این که در روز چهارم رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم امیرالمومنین علیه السلام را خواست و فرمود : شمشیر را بر دار و آن را در جامهات مخفی ساز و به خانه دختر عمویت برو و او را بیاور و اگر کسی بین تو و او مانع گردید گردنش را بزن ! و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم چون انسان ره گم کرده به سوی خانه عثمان در حرکت بود که امیرالمومنین علیه السلام دختر آن حضرت را از خانه خارج ساخت و به سوی حضرت باز میگرداند که به محض این که در بین راه نگاهش به پدر افتاد صدایش را به گریه بلند نمود و حضرت نیز گریست و اشک از دیدگانش جاری شد و دخترش را به منزل خود برد و چون جامه از پشت دخترش برداشت و آثار جنایت را مشاهده نمود سه مرتبه فرمود : خدا او را بکشد که تورا کشت ! و بعد از این روز که روز یک شنبه بود سه روز بعد از آن به شهادت رسید و این در حالی بود که در شب شهادت رقیّه ، عثمان با جاریه دیگری همبستر شده بود .
رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به دخترش فاطمه سلام الله علیها دستور داد تا با دیگر زنان مومن ، پیکر او را از خانه خارج ساخته و تشییع نمایند و چون عثمان نیز برای تشییع حاضر گردید و نگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم به او افتاد سه مرتبه فرمود : هر کس که دیشب با یکی از اهل و عیال خود همبستر شده در تشیییع جنازه حاضر نشود . امّا با این وجود عثمان بازنگشت تا این که در مرتبه چهارم حضرت با صدای بلند فرمود : آن کس را که گفتم باز گردد و الّا او را با اسم مشخص میکنم که در اینجا دیگر عثمان در حالی که بر شانه غلام خود تکیه کرده بود به شکم خود چسبید و به رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم عرض کرد : من درد معده دارم اگر اجازه دهید برگردم ، حضرت فرمود : برگرد !
و حضرت فاطمه سلام الله علیها و عدّه ای از زنان مومن در تشییع جنازه و نماز او حاضر شدند.
اصول کافی ، کلینی ،ج 3 ، ص 251 .
سخن آخر
و حال زمانی که وضعیت اولین زوجه عثمان یعنی رقیه این گونه باشد و برخورد رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم نیز با او آن چنان که گفته شد باشد چه گونه می توان تصوّر نمود که رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم دختر و یا دخترخوانده دیگری را به عقد عثمان درآورند و آن گونه که اهل سنّت ادّعا می کنند رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرموده باشد : اگر من ده دختر هم می داشتم یکی پس از دیگری به ازدواج عثمان در می آوردم.
- [سایر] علت ازدواج پیامبر(ص) با دختران ابوبکر و عمر ... چیست؟ و آیا دو دخترش را به عثمان داد؟
- [سایر] چرا صحابه عثمان را کشتند. لطفاً علت قتل عثمان را توضیح دهید.
- [سایر] باسلام،درکتاب عقدالفرید ج4 آمده:هنگامی که بر عثمان شوریدند،امام علی (ع) )برای دفاع ازعثمان، فرزندانش را فرستاد که جلوی خانه عثمان نگهبان باشند،اما وقتی که عثمان کشته شد امام علی(ع) آمد و یک سیلی به یکی ویک مشت به نفردوم زد وفرمود مگرشما نگهبان نبودید،حال دوسؤال1:آیاعلی(ع)خلافت عثمان را قبول داشته که حاضرنشده که عثمان کشته شود؟2:چراعلی(ع)به خاطر عثمان که ازغاصبین خلافت بوده فرزندانش را کتک زده ؟
- [سایر] عثمان کجا دفن شد؟
- [سایر] چرا اهل سنت نسبت به شیخین بیشتر تعصب دارند تا به عثمان مگر عثمان از صحابه نبود؟
- [سایر] عثمان چگونه خلیفه شد ؟
- [سایر] معاویه در هلاکت عثمان چه نقشی داشت؟
- [سایر] اهل سنت معتقدند که پیامبر(ص) وارثی ندارد. پس چرا در صحاحشان آمده است که تمام همسران پیامبر، عثمان را برای مطالبه ارثشان نزد ابوبکر فرستادند و در این میان جز عایشه کسی به مخالفت برنخاست؟!
- [سایر] قبر عثمان در کجای بقیع قرار دارد؟
- [سایر] عبدالرحمن عثمان ل عارف چگونه شیعه شد؟
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خود داری نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [آیت الله خوئی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمداً و به ناحق مسلمانی را بکشد، درصورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را ع- ف- و ک- ند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میتوان قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیة او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند و دیة آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و درصورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابراین میتوان قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان میشود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رائج امروزی امّا اگر از روی خطای محض بکشد مثلًا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقاً بکشد در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نه سال دختر تمام شود با او نزدیکی ودخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خودداری نماید در صورتی که افضأ شده باشد والاّض مستحبّ است.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مکان خاص که مستلزم معصیت باشد , حرام است؛ ولی نماز باطل نیست; مثلاً اگر اقامه نماز جلوتر از قبر پیامبر(ص) و امام معصوم(ع) به فاصله کم , موجب هتک حرمت آن ذوات قدسی شود, حرام است؛ ولی نماز باطل نیست و اقامه نماز در مکان محاذی و همسطح با قبر معصوم(ع) حرام نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند، نباید پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کرد، و اگر پیش از آن که نه سالش تمام شود با او نزدیکی کرد، ظاهر این است که موجب حرمت نزدیکی با او بعد از نه سال نمی شود، اگر چه احتیاط این است که تا آخر عمر خصوصاً اگر افضا نموده باشد، از دخول به او با رضایت او خودداری نماید و الا او را طلاق دهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند، نباید پیش از آن که نه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کرد، و اگر پیش از آن که نه سالش تمام شود با او نزدیکی کرد، ظاهر این است که موجب حرمت نزدیکی با او بعد از نه سال نمیشود، اگر چه احتیاط این است که تا آخر عمر خصوصاً اگر افضا نموده باشد، از دخول به او با رضایت او خودداری نماید، و الا او را طلاق دهد.
- [آیت الله اردبیلی] کافر (یعنی کسی که منکر خدا است و یا برای خدا شریک قرار میدهد یا پیامبری حضرت خاتم الانبیاء محمد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم را قبول ندارد و همچنین کسی که در یکی از اینها شک داشته باشد) نجس است ولی بنابر اقوی اهل کتاب (یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) پاک هستند؛ و کسی که ضروری دین (یعنی چیزی مثل نماز و روزه که مسلمانان جزء دین اسلام میدانند) را منکر شود، چنانچه بداند آن چیز ضروری دین است و انکار آن چیز به انکار خدا، توحید یا نبوت بازگشت داشته باشد، کافر ونجس میباشد و در غیر این صورت نجس نیست.
- [آیت الله اردبیلی] باید سه روز اوّل حیض پشت سر هم باشد، پس اگر مثلاً دو روز خون ببیند و یک روز پاک شود و دوباره یک روز خون ببیند، حیض نیست ولی پس از سه روز اوّل، پشت سر هم بودن خون شرط نیست. =============================================================================== 1 زن قرشیه زنی است که نسبت او از طرف پدر به (نضر بن کنانه) که یکی از اجداد پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم است، میرسد؛ بنابراین زنانی که نسبت آنان به پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم میرسد قرشیه و سیده هستند.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در مسجد فضیلت دارد. درجات فضایل آن به تفاوت مسجدهاست. بهترین مسجد روی زمین , مسجد دور کعبه یعنی مسجد حرام است، پس از آن, مسجد پیامبر(ص) در مدینه و بعد از آن, مسجد کوفه و مسجد اقصی که هر دو در یک حدّند و پس از آنها مسجد جامع هر شهر و بعد از آن , مسجد محل و سپس مسجد بازار . حرم انبیا و اوصیای معصوم (ع) فضیلت و استحباب دارد و نسبت به برخی مساجد , مانند مس جد محل و مسجد بازار, افضل است.