شبهه: شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو می کنند و آن را بعد از قرآن قرار می دهند در حالی که یک کتاب روائی معمولی است.
بدون شک خاندان پیامبر اسلام از نظر علمی سرآمد همه مردم بودند، و در بین این خاندان وجود مقدس علی علیه السّلام شاخص‌ترین فرد بود، تا جایی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره ایشان فرمودند: (اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب) داناترین امتم بعد از من علی بن ابی طالب است.[1] و در حدیث دیگر که اهل سنت هم در کتاب‌های خود نقل کردند، درباره علی فرمودند: (انا مدینه العلم و علی بابها، فمن اراد العلم فلیاتها من بابها) من شهر علمم و علی در آن است، هر کسی که علم می‌خواهد باید از در آن وارد شود،[2] و در تاریخ آمده که خلفاء ثلاثه به خصوص خلیفه سوم بارها و بارها در مسائل علمی گیر می‌کردند و علی مشکلات علمی آن‌ها را برطرف می‌کردند، و این سخن از خلیفه سوم معروف است که چندین مورد گفته (لولا علی لهلک عمر) اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.[3] اما در رابطه با سوال؛ ابتدا لازم است که توجه شما را جلب کنم به گفتار بعضی از علمای اهل سنّت که در ستایش نهج البلاغه بیان کرده اند: جاحظ، ادیب سخندان و سخن شناس معروف که از نوابغ ادب است و در قرن سوّم هجری می زیسته است و کتاب البیان و التبیین وی یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مکرّر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علی _ علیه السلام _ اظهار می دارد، ایشان در همان جلد اوّل، این جمله معروف را از علی _ علیه السلام _ نقل می کند که حضرت فرمودند: قیمه کلّ امرء ما یحسنه[4] ارزش هر کس همان است که می داند، آن گاه بیش از نیم صحفه این جمله را ستایش می کند و می گوید: در همه کتاب ما، اگر جز این جمله نبود، کافی بلکه کفایت بود، بهترین سخن آن است که کم آن،تو را از بسیارش، بی نیاز کند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه می گوید: (کان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحکمه علی حسب نیّه صاحبه و تقوا قائله) گویا خداوند جامه‌ای ازجلالت و پرده ای از نور حکمت متناسب با نیّت پاک و تقوای گوینده اش، بر این جمله کوتاه پوشانده است.[5] شیخ محمد عبده مفتی پیشین مصر که ازعلمای اهل سنّت و از شارحان این کتاب ابدی است در مقدّمه شرحش بر نهج البلاغه می نویسد: هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر می پرداختم می دیدم که جولان گاه اندیشه و پرده های سخن تغییر می کند، و دیدگاه بصیرت عوض می شود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند می یافتم که در پوششی از زیور لفظ های رخشان و عبارت های تابناک به زیارت جان های پاک می آید و پیرامون دل های روشن به طواف می ایستد... گاه می یافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمی رساند ازعالم رفیع الوهیّت جدا گشته است و به روح انسانی انتقال یافته، او را از پرده های تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است... گاه خطیبی را می دیدم که والیان امّت را مخاطب ساخته و راه صواب و خطا را به ایشان می نمایاند، و دقائق سیاست را به آنان می آموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان می یابد، بر حذر می دارد.[6] ابن ابی الحدید معتزلی گوید: امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سیّد البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلّم الناس الخطابه و الکتابه...[7] امّا در فصاحت؛ پس امیر المومین _ علیه السلام _ پیشوای فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده اند، و مردم همه دو فنّ خطابه و نویسندگی را از او فراگرفته اند... همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آن چه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری کرده اند از سخنان هیچکدام از صحابه رسول اکرم _ صلی الله علیه و آله _ با آن که فصحایی در میان آن ها بوده است، نقل نکرده اند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایش گر اوست. ایشان در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس، پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه به شهادت محمّد بن ابی بکر، می گوید: انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها و تملّکه زمامها...[8]فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد (علی) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند، مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می جوشد، سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ می شود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاع ترین بشری از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است، از خلیل بن احمد پرسیدند: علی _ علیه السلام _ شجاع تر است یا عنبسه یا بسطام؟ گفت: عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد علی ما فوق افراد بشر است. طه حسین ادیب و نویسنده معروف و معاصر مصر در کتاب (علی و بنوه) بعد از داستان مردی که در جریان جنگ جمل دچار تردید شده بود، بعد از نقل کلام امام به آن مرد، می گوید: من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پر جلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نشنیده ام.[9] سیّد هبه الله شهرستانی گفته که پنجاه شرح برای نهج البلاغه نوشته شد، از علماء متقدّم: ابوالحسین و فخررازی و قطب راوندی و کمال الدین محمّد میثم بحرانی هستند، و متاخّرین شیخ محمّد عبده و عبدالحمید بن ابی الحدید است.[10][11] با توجّه به سخنان بزرگان اهل سنّت که نقل شده، با قاطعیّت می توان گفت که شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو نمی کنند، بلکه عظمت نهج البلاغه زیاد است، آیا کتاب روایی که این همه شرح بر آن نوشته باشند سراغ دارید؟ آیا تا به حال این سوال برای شما پیش نیامده که چرا این همه دانشمندان برای شرح کتاب نهج البلاغه تلاش و کوشش کرده اند؟ [1] . سلیمان بن قندوزی، ینابیع‌الموده، ج 1، ث 216، حدیث 27، ناشر: دار الاسوه، چاپ اول سال 1416. [2] . محمد بن علی حاکم نیشابوری، مستد ر ک حاکم ج 3، ص127 و 128، ناشر: دارالمعرفه بیروت، سال 1406، متقی هندی‚ کنز العال ج11، ص614، حدیث 32978 و 32979، ناشر: مؤسسه‌ی رسالت بیروت. [3] . موفق بن احمد بن محمد مکی خوارزمی، المناقب ص81، حدیث 65، ناشر: جامعه مدرسین سال 1411، سلیمان بن ابراهیم قندورزی، ینابیع الموده ج1 ص216، حدیث 28، ناشر: دارالاسوه، چاپ اول سال 1416. [4] . موفق بن احمد بن محمد کلّی خوارزمی، مناقب ص368، ناشر: جامعه مدرّسین قم، چاپ دوم، سال 1411، محمّد عبد الرؤف المناوی، فیض القدیر شرح جامع صغیر ج4 ص146، ناشر:دارالکتب العلمیه، بیروت ،چاپ اول، سال1415. [5] .نقل از کتاب سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص12و13، چاپ و صحافی از چاپخانه درودکی. [6] . مقدّمه شرح نهج البلاغه شیخ محمد عبده. [7] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1ص24و 25، ناشر: دار احیا الکتب العربیه. [8] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج16 _ ص145و146، ناشر: دار احیاء الکتب العربیه. [9] . نقل از کتاب سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص16، چاپ و صحافی از چاپخانه رودکی. [10] . مقدمه شرح نهج البلاغه ابن ابی احدید ج1ص10،ناشر: درا احیاء الکتب العربیه. [11] . برای اطلاع بیش تر در این زمینه مراجعه کنید به مقدّمه شرح نهج البلاغه شیخ محمّد عبده و ابن ابی الحدید. www.andisheqom.com
عنوان سوال:

شبهه: شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو می کنند و آن را بعد از قرآن قرار می دهند در حالی که یک کتاب روائی معمولی است.


پاسخ:

بدون شک خاندان پیامبر اسلام از نظر علمی سرآمد همه مردم بودند، و در بین این خاندان وجود مقدس علی علیه السّلام شاخص‌ترین فرد بود، تا جایی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله درباره ایشان فرمودند: (اعلم امتی من بعدی علی بن ابی طالب) داناترین امتم بعد از من علی بن ابی طالب است.[1] و در حدیث دیگر که اهل سنت هم در کتاب‌های خود نقل کردند، درباره علی فرمودند: (انا مدینه العلم و علی بابها، فمن اراد العلم فلیاتها من بابها) من شهر علمم و علی در آن است، هر کسی که علم می‌خواهد باید از در آن وارد شود،[2] و در تاریخ آمده که خلفاء ثلاثه به خصوص خلیفه سوم بارها و بارها در مسائل علمی گیر می‌کردند و علی مشکلات علمی آن‌ها را برطرف می‌کردند، و این سخن از خلیفه سوم معروف است که چندین مورد گفته (لولا علی لهلک عمر) اگر علی نبود عمر هلاک می‌شد.[3]
اما در رابطه با سوال؛ ابتدا لازم است که توجه شما را جلب کنم به گفتار بعضی از علمای اهل سنّت که در ستایش نهج البلاغه بیان کرده اند:
جاحظ، ادیب سخندان و سخن شناس معروف که از نوابغ ادب است و در قرن سوّم هجری می زیسته است و کتاب البیان و التبیین وی یکی از ارکان چهارگانه ادب به شمار آمده است، مکرّر در کتاب خویش ستایش و اعجاب فوق العاده خود را نسبت به سخنان علی _ علیه السلام _ اظهار می دارد، ایشان در همان جلد اوّل، این جمله معروف را از علی _ علیه السلام _ نقل می کند که حضرت فرمودند: قیمه کلّ امرء ما یحسنه[4] ارزش هر کس همان است که می داند، آن گاه بیش از نیم صحفه این جمله را ستایش می کند و می گوید: در همه کتاب ما، اگر جز این جمله نبود، کافی بلکه کفایت بود، بهترین سخن آن است که کم آن،تو را از بسیارش، بی نیاز کند، و معنی در لفظ پنهان نشده باشد بلکه ظاهر و نمودار باشد، آن گاه می گوید: (کان الله عزّ و جلّ قد البسه من الجلاله و غشاه من نور الحکمه علی حسب نیّه صاحبه و تقوا قائله) گویا خداوند جامه‌ای ازجلالت و پرده ای از نور حکمت متناسب با نیّت پاک و تقوای گوینده اش، بر این جمله کوتاه پوشانده است.[5]
شیخ محمد عبده مفتی پیشین مصر که ازعلمای اهل سنّت و از شارحان این کتاب ابدی است در مقدّمه شرحش بر نهج البلاغه می نویسد: هنگام خواندن این کتاب، چون از عبارتی به عبارت دیگر می پرداختم می دیدم که جولان گاه اندیشه و پرده های سخن تغییر می کند، و دیدگاه بصیرت عوض می شود، گاه خود را در جهانی از معانی بلند می یافتم که در پوششی از زیور لفظ های رخشان و عبارت های تابناک به زیارت جان های پاک می آید و پیرامون دل های روشن به طواف می ایستد... گاه می یافتم که عقلی مشعشع و نورانی که هیچ شباهتی به اجسام مادی نمی رساند ازعالم رفیع الوهیّت جدا گشته است و به روح انسانی انتقال یافته، او را از پرده های تو در توی طبیعت بیرون آورده تا سراپرده ملکوت رفعت داده است... گاه خطیبی را می دیدم که والیان امّت را مخاطب ساخته و راه صواب و خطا را به ایشان می نمایاند، و دقائق سیاست را به آنان می آموزد و از پیمودن راهی که به گمراهی پایان می یابد، بر حذر می دارد.[6]
ابن ابی الحدید معتزلی گوید: امّا الفصاحه، فهو امام الفصحا، و سیّد البلغا و فی کلامه قیل: دون کلام الخالق و فوق کلام المخلوقین، و منه تعلّم الناس الخطابه و الکتابه...[7] امّا در فصاحت؛ پس امیر المومین _ علیه السلام _ پیشوای فصحا و سرور بلغا بود، به حق، سخن علی را از سخن خالق فروتر و از سخن مخلوق فراتر خوانده اند، و مردم همه دو فنّ خطابه و نویسندگی را از او فراگرفته اند... همین کافی است که یک دهم بلکه یک بیستم آن چه مردم از سخنان علی گرد آورده و نگهداری کرده اند از سخنان هیچکدام از صحابه رسول اکرم _ صلی الله علیه و آله _ با آن که فصحایی در میان آن ها بوده است، نقل نکرده اند، و باز کافی است که مردی مانند جاحظ در البیان و التبیین و سایر کتب خویش ستایش گر اوست.
ایشان در شرح نامه امام به عبدالله بن عباس، پس از فتح مصر به دست سپاهیان معاویه به شهادت محمّد بن ابی بکر، می گوید: انظر! الی الفصاحه کیف تعطی هذا الرجل قیادها و تملّکه زمامها...[8]فصاحت را ببین که چگونه افسار خود را به دست این مرد (علی) داده و مهار خود را به او سپرده است، نظم عجیب الفاظ را تماشا کن، یکی پس از دیگری می آیند و در اختیار او قرار می گیرند، مانند چشمه ای که خود به خود و بدون زحمت از زمین می جوشد، سبحان الله! جوانی از عرب در شهری مانند مکه بزرگ می شود با هیچ حکیمی برخورد نکرده است اما سخنانش در حکمت نظری بالا دست سخنان افلاطون و ارسطو قرار گرفته است، با اهل حکمت عملی معاشرت نکرده است اما از سقراط بالاتر رفته است، میان شجاعان و دلاوران تربیت نشده است زیرا مردم مکه تاجر پیشه بودند و اهل جنگ نبودند، اما شجاع ترین بشری از کار درآمد که بر روی زمین راه رفته است، از خلیل بن احمد پرسیدند: علی _ علیه السلام _ شجاع تر است یا عنبسه یا بسطام؟ گفت: عنبسه و بسطام را با افراد بشر باید مقایسه کرد علی ما فوق افراد بشر است.
طه حسین ادیب و نویسنده معروف و معاصر مصر در کتاب (علی و بنوه) بعد از داستان مردی که در جریان جنگ جمل دچار تردید شده بود، بعد از نقل کلام امام به آن مرد، می گوید: من پس از وحی و سخن خدا، جوابی پر جلال تر و شیواتر از این جواب ندیده و نشنیده ام.[9]
سیّد هبه الله شهرستانی گفته که پنجاه شرح برای نهج البلاغه نوشته شد، از علماء متقدّم: ابوالحسین و فخررازی و قطب راوندی و کمال الدین محمّد میثم بحرانی هستند، و متاخّرین شیخ محمّد عبده و عبدالحمید بن ابی الحدید است.[10][11]
با توجّه به سخنان بزرگان اهل سنّت که نقل شده، با قاطعیّت می توان گفت که شیعیان در مورد نهج البلاغه غلّو نمی کنند، بلکه عظمت نهج البلاغه زیاد است، آیا کتاب روایی که این همه شرح بر آن نوشته باشند سراغ دارید؟ آیا تا به حال این سوال برای شما پیش نیامده که چرا این همه دانشمندان برای شرح کتاب نهج البلاغه تلاش و کوشش کرده اند؟
[1] . سلیمان بن قندوزی، ینابیع‌الموده، ج 1، ث 216، حدیث 27، ناشر: دار الاسوه، چاپ اول سال 1416.
[2] . محمد بن علی حاکم نیشابوری، مستد ر ک حاکم ج 3، ص127 و 128، ناشر: دارالمعرفه بیروت، سال 1406، متقی هندی‚ کنز العال ج11، ص614، حدیث 32978 و 32979، ناشر: مؤسسه‌ی رسالت بیروت.
[3] . موفق بن احمد بن محمد مکی خوارزمی، المناقب ص81، حدیث 65، ناشر: جامعه مدرسین سال 1411، سلیمان بن ابراهیم قندورزی، ینابیع الموده ج1 ص216، حدیث 28، ناشر: دارالاسوه، چاپ اول سال 1416.
[4] . موفق بن احمد بن محمد کلّی خوارزمی، مناقب ص368، ناشر: جامعه مدرّسین قم، چاپ دوم، سال 1411، محمّد عبد الرؤف المناوی، فیض القدیر شرح جامع صغیر ج4 ص146، ناشر:دارالکتب العلمیه، بیروت ،چاپ اول، سال1415.
[5] .نقل از کتاب سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص12و13، چاپ و صحافی از چاپخانه درودکی.
[6] . مقدّمه شرح نهج البلاغه شیخ محمد عبده.
[7] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج1ص24و 25، ناشر: دار احیا الکتب العربیه.
[8] . شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید،ج16 _ ص145و146، ناشر: دار احیاء الکتب العربیه.
[9] . نقل از کتاب سیری در نهج البلاغه، شهید مطهری، ص16، چاپ و صحافی از چاپخانه رودکی.
[10] . مقدمه شرح نهج البلاغه ابن ابی احدید ج1ص10،ناشر: درا احیاء الکتب العربیه.
[11] . برای اطلاع بیش تر در این زمینه مراجعه کنید به مقدّمه شرح نهج البلاغه شیخ محمّد عبده و ابن ابی الحدید.
www.andisheqom.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین