جواب: واژه (صحبت) در لغت به معنای معاشرت و یا ملازمت آمده است. گفته میشود: (أصحبته صحبته صحبة فأنا صاحب) جمع این واژه: صحب، اصحاب و صحابه آمده است.[1] راغب اصفهانی در(المفردات فی غریب القرآن) مینویسد:(ولا یقال فی العرف إلّالمن کثرت ملازمته)؛[2] در عرف فقط به کسی مصاحب میگویند که ملازمت بیشتری با فرد داشته باشد. بنابر اقتضای واژه (صاحب) از نظر لغوی و عرفی، مصاحب پیامبر صلی اللَّه علیه وآله کسی است که با آن حضرت معاشرت یا ملازمت داشته باشد؛ چه مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکردار، مؤمن باشد یا منافق؛ چرا که بنا بر گفتار فیومی اصل در این اطلاق برای کسی است که رؤیت و مجالستی با آن حضرت داشته باشد.[3] واژه (صحابی) در اصطلاح دانشمندان علم اصول و حدیث اتّفاق نظر دارند که به کسی صحیح است نام (صحابی) اطلاق شود که مسلمان باشد. اما آنان در تعریف (صحابی) اختلاف نظر دارند. صحابی از دیدگاه اصولیان مشهور اصولیان در تعریف صحابی چنین میگویند: کسی که با پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله مجالست و همنشینی طولانی داشته باشد؛ به گونهای که از آن حضرت پیروی کند و مطالب و آدابی را از آن بزرگوار یاد بگیرد، صحابی گویند. بر خلاف کسی که به عنوان میهمان به حضورش دعوت شود، آن گاه بیآن که مصاحبت و پیروی باشد از حضورش باز گردد. [4] صحابی از دیدگاه محدّثان بیشتر محدّثان در تعریف صحابی چنین میگویند: هر مسلمانی که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را ببیند، صحابی است.[5] گروهی دیگر از محدّثان در تعریف صحابی گفتهاند: هر مسلمانی که دوران پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را درک کند؛ گرچه آن حضرت را نبیند، صحابی است. [6] برخی دیگر از محدّثان در تعریف صحابی گفتهاند: هر کس پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را ملاقات کند و به آن حضرت ایمان بیاورد و با ایمان و اسلام از دنیا برود- گرچه زمانی در این بین مرتد شده باشد- صحابی است.[7] البته در تعریف صحابی دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که به شذوذ و ندرت وصف شدهاند.[8] [9] [1] .القاموس المحیط: 1/ 237، واژه (صحب). ابن اثیر و دیگران گویند: فاعل به معنای فعاله جمع بسته نمیشود جز همین مورد. النهایه: 3/ 11 المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه (صحب). [2] . المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه( صحب). [3] . المصباح المنیر: 1/ 333، واژه( صحب). [4]. مقباس الهدایه: 3/ 296، الدرجات الرفیعه: 10. [5] . این تعریف در المختصر: 2/ 67، مقباس الهدایه: 3/ 300 حکایت شده است. [6] . مقباس الهدایه: 3/ 298. [7]. این تعریف را شهید ثانی رحمه اللَّه در کتاب الرعایه لحال البدایه: 161، سید علی خان مدنی در کتاب الدرجات الرفیعه: 9 و ابن حجر عسقلانی در الاصابه: 1/ 158 برگزیدهاند؛ مقباس الهدایه: 3/ 300 و ابن حجر عسقلانی در مورد دیگری از الاصابه: 1/ 159 به محققان نسبت داده اند. [8] .مقباس الهدایه: 3/ 297- 299. [9] .حقیقت صحابه، سید علی میلانی،ص22.
جواب: واژه (صحبت) در لغت به معنای معاشرت و یا ملازمت آمده است. گفته میشود: (أصحبته صحبته صحبة فأنا صاحب) جمع این واژه: صحب، اصحاب و صحابه آمده است.[1]
راغب اصفهانی در(المفردات فی غریب القرآن) مینویسد:(ولا یقال فی العرف إلّالمن کثرت ملازمته)؛[2] در عرف فقط به کسی مصاحب میگویند که ملازمت بیشتری با فرد داشته باشد.
بنابر اقتضای واژه (صاحب) از نظر لغوی و عرفی، مصاحب پیامبر صلی اللَّه علیه وآله کسی است که با آن حضرت معاشرت یا ملازمت داشته باشد؛ چه مسلمان باشد یا کافر، نیکوکار باشد یا بدکردار، مؤمن باشد یا منافق؛ چرا که بنا بر گفتار فیومی اصل در این اطلاق برای کسی است که رؤیت و مجالستی با آن حضرت داشته باشد.[3]
واژه (صحابی) در اصطلاح
دانشمندان علم اصول و حدیث اتّفاق نظر دارند که به کسی صحیح است نام (صحابی) اطلاق شود که مسلمان باشد. اما آنان در تعریف (صحابی) اختلاف نظر دارند.
صحابی از دیدگاه اصولیان
مشهور اصولیان در تعریف صحابی چنین میگویند: کسی که با پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله مجالست و همنشینی طولانی داشته باشد؛ به گونهای که از آن حضرت پیروی کند و مطالب و آدابی را از آن بزرگوار یاد بگیرد، صحابی گویند. بر خلاف کسی که به عنوان میهمان به حضورش دعوت شود، آن گاه بیآن که مصاحبت و پیروی باشد از حضورش باز گردد. [4]
صحابی از دیدگاه محدّثان
بیشتر محدّثان در تعریف صحابی چنین میگویند: هر مسلمانی که پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را ببیند، صحابی است.[5] گروهی دیگر از محدّثان در تعریف صحابی گفتهاند: هر مسلمانی که دوران پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را درک کند؛ گرچه آن حضرت را نبیند، صحابی است. [6] برخی دیگر از محدّثان در تعریف صحابی گفتهاند: هر کس پیامبر خدا صلی اللَّه علیه وآله را ملاقات کند و به آن حضرت ایمان بیاورد و با ایمان و اسلام از دنیا برود- گرچه زمانی در این بین مرتد شده باشد- صحابی است.[7] البته در تعریف صحابی دیدگاههای دیگری نیز وجود دارد که به شذوذ و ندرت وصف شدهاند.[8] [9]
[1] .القاموس المحیط: 1/ 237، واژه (صحب). ابن اثیر و دیگران گویند: فاعل به معنای فعاله جمع بسته نمیشود جز همین مورد. النهایه: 3/ 11 المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه (صحب).
[2] . المفردات فی غریب القرآن: 475، واژه( صحب).
[3] . المصباح المنیر: 1/ 333، واژه( صحب).
[4]. مقباس الهدایه: 3/ 296، الدرجات الرفیعه: 10.
[5] . این تعریف در المختصر: 2/ 67، مقباس الهدایه: 3/ 300 حکایت شده است.
[6] . مقباس الهدایه: 3/ 298.
[7]. این تعریف را شهید ثانی رحمه اللَّه در کتاب الرعایه لحال البدایه: 161، سید علی خان مدنی در کتاب الدرجات الرفیعه: 9 و ابن حجر عسقلانی در الاصابه: 1/ 158 برگزیدهاند؛ مقباس الهدایه: 3/ 300 و ابن حجر عسقلانی در مورد دیگری از الاصابه: 1/ 159 به محققان نسبت داده اند.
[8] .مقباس الهدایه: 3/ 297- 299.
[9] .حقیقت صحابه، سید علی میلانی،ص22.
- [سایر] صوم (روزه) در لغت و اصطلاح به چه معنا است؟
- [سایر] فرق امام و رهبر از حیث لغت و اصطلاح چیست؟
- [سایر] معاد در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
- [سایر] صوم (روزه) در لغت و اصطلاح به چه معنا است؟
- [سایر] تحریف در لغت و در اصطلاح و براهین عدم تحریف را بیان کنید؟
- [سایر] معنای لغوی دو کلمه (مذکّر) و (مؤنّث) از نظر لغت و اصطلاح چیست؟
- [سایر] صفات کریم، اَکرم را توضیح دهید که از جهت لغت و اصطلاح دارای چه معنایی هستند؟
- [سایر] شفاعت در لغت و در اصطلاح و شرایط آن را بیان کنید؟
- [سایر] دین، شرع، مذهب چه تفاوتی به لحاظ لغت و اصطلاح دارند؟
- [سایر] در مورد جنگ احد، ظاهراً نظر پیامبر اکرم (ص) این بود که مسلمانان در درون مدینه باشند، امّا نظر اصحاب این بود که از مدینه خارج شوند، و حضرت هم نظر خود را بر آنها تحمیل نکردند، بلکه به اصطلاح امروزی (دموکراتیک) عمل کردند. اگر می شود منبع تاریخی یا روایی این ماجرا، و همچنین سایر ماجراهایی که متضمّن مشورت کردن حضرت با اصحاب خود هستند را مرقوم فرمایید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مردی که مسلمانزاده است اگر مرتد شود، زنش بر او حرام میشود، و آن زن باید به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه وفات نگه دارد، و در اصطلاح به چنین شخصی مرتد فطری میگویند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر یکی از شریکها بمیرد، یا دیوانه یا بیهوش شود شریکهای دیگر نمیتوانند در مال شرکت تصرّف کنند، همچنین است اگر یکی از آنان سفیه یا مفلّس گردند. توضیح این دو اصطلاح در مسأله 2153 گذشت.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه یکی از کلمات حمد و سوره یا ذکرهای دیگر نماز را نداند، یا زیر و زبر آن را غلط بخواند، یا حرفی را به حرف دیگری تبدیل کند، مثلاً به جای (ض) (ز) بگوید بطوری که از نظر لغت عرب غلط باشد، نماز او باطل است.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که مسلمان زاده است چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند ، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّة وفات نگهدارد . ودر اصطلاح به چنین شخصی مُرْتَدّ فطری می گویند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه وفات نگهدارد و در اصطلاح فقهاء به چنین شخصی مرتد فطری می گویند.
- [آیت الله مظاهری] علامت گذاری به وسیله دیوار یا سیم خاردار یا سنگ چین نمودن و مانند اینها در زمینهای موات به قصد تصرّف و احیا، موجب حقّ برای علامتگذار میشود و دیگری حقّ تصرّف و احیای آن را ندارد که به آن در اصطلاح تحجیر میگویند.
- [آیت الله اردبیلی] (وقف) آن است که انسان ملکی را ثابت نگهدارد و منافع آن را برای شخص یا اشخاص یا برای کار ویا مصرفی تعیین نماید، مانند این که زمینی را برای مسجد یا حسینیّه یا مدرسه و یا فقرا مخصوص سازد. به این کار در اصطلاح (وقف) و به مالی که وقف میشود (موقوفه) و به وقف کننده (واقف) و به شخص یا مصرفی که مال برای آن وقف شده (موقوف علیه) گفته میشود.
- [آیت الله نوری همدانی] انسان می تواند در مرضی که به آن مرض از دنیا می رود ، هر قدر از مال خود را به مصرف خود و عیال و مهمان و کارهائی که اسراف شمرده نمی شود برساند و نیز اگر مال خود را به کسی ببخشد یا ارزانتر از قیمت بفروشد یا اجاره دهد ، اگر چه بیشتر از ثلث باشد ورثه هم اجازه ننمایند تصّرف او صحیح است و به اصطلاح مُنَجَّزات مریض از اصل مال محسوب می شود نه از ثلث آن
- [آیت الله جوادی آملی] .خرید و فروش به چهار صورت انجام میشود: 1 .هر دو صیغه بخوانند؛ یعنی هر کسی با زبان ملّی خود میتواند خریدن و فروختن را به قصد انشا با لغت خاص ادا کند. 2 .هر دو به قصد خرید و فروش بدون آنکه لفظ و سخنی گفته باشند کالا و بهای آن را تحویل یکدیگر دهند . 3 .فروشنده , فروختن را با لفظ اظهار کند و خریدار , خریدن را با فعل انجام دهد . 4 . خریدار, خریدن را با لفظ اظهار نماید , پس از آنکه فروشنده با فعل, فروختن را انشا کند . البته همزمان بودن دو لفظ یا دو فعل یا یک لفظ و یک فعل , اشکال ندارد
- [آیت الله بهجت] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود، و اگر خواندن به عربی صحیح ممکن نبود، با سایر زبانها بهصورت صحیح باید خوانده شود، و اگر به عربی میتواند بخواند، ولی عربی صحیح را نمیداند، احتیاط در این است که هم به عربی غیر صحیح و هم به لغت صحیحِ کسی که صیغه طلاق را میخواند خوانده شود. و باید دو مرد عادل صیغه طلاق را بشنوند، و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتِی فَاطِمَةُ طالِق)؛ یعنی: (زن من فاطمه رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوَکلّی فاطِمَةُ طالِق).