محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان بن علی بن محمد بن احمد بن راشد التمیمی در سال 1115 هجری 703م} در شهر "عُیینَه " از شهرهای "نجد " تولد یافت.[1] پدرش در آن شهر قاضی بود.او از کودکی به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقائد سخت علاقه داشت، و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علماء حنبلی بود، آموخت.سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینه منوره شدو در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت. میرزا محمدتقیخان سپهر نویسنده (ناسخ التواریخ) در مجلّد مربوط به قاجاریه در شرح حال محمد بن عبدالوهاب چنین گفته است:(وی از عرب بادیه بود و به بصره سفر کرد و در نزد یکی از علمای آن شهر که نامش "شیخ محمد مجموعی" بود، علم دین آموخت [2] شیخ محمّد در[از] شهر عینیه رانده شد و در سال 1106 به درعیه از نواحی معروف نجد رهسپار گردید. امیر درعیه که محمد بن سعود [جد آل سعود] نام داشت، مقدم او را گرامی شمرد و سخنان وی را به مصلحت مقام خود دانست و به شیخ محمد وعده مساعدت و یاری در اشاعه عقایدش داد. شیخ محمد درعیه را موطن خویش قرار داد و به مردم آن سامان، تفسیر قرآن بیاموخت و با اصول مذهب خود آشنا ساخت. چون عدّه ای به مذهب وی گرویدند، آنان را علیه مردم نجد فرمان جهاد داد و ایشان به یاری محمد بن سعود بر نجد و قبایل ساکن در آن حدود غلبه کردند و شهر ریاض را فتح کردند و از آن به بعد آل سعود آنجا را پایتخت خود قرار دادند. شیخ محمّد اداره امور مردم را به عهده عبدالعزیز پسر محمد بن سعود واگذار کرد و خود به عبادت و تدریس پرداخت، تا در سال 1206هجری [1792م] رخت از جهان بربست.)[3] در دوران تحصیل در مدینه، گهگاه مطالبی بر زبانش جاری می شد که از عقایدی خاص حکایت داشت، چندان که اساتید وی نسبت به آینده اش نگران شده و می گفتند:اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد بزودی از او کجی و انحراف و بدعت سرزد که مردم نادان را به گمراهی کشید و با رهبران دینی به مخالفت برخاست و به تکفیر مومنان پرداخت و پنداشت که زیارت قبر پیامبر (ص) و توسل به او و به پیامبران دیگر و اولیاء و صالحان و توسل کردن به ایشان را شرک می پنداشت...[4] او برای اثبات عقائدش به ادله ای تمسک می جست که آن ادله نمی توانند هیچیک از عقائد او را اثبات کنند، او سخنانی می گفت و تعبیراتی بکار می برد که مردم عوام را بفریبد و آنان را پیرو خود بسازد او در مورد عقائدش کتابهایی نیز نوشت و توانست مردم عوام را فریب داده و آنان را با خودش همفکر کند بطوریکه آن مردم ناآگاه قبول کردند که اکثریت اهل توحید و مسلمانان کافر هستند.[5] تالیفات تالیفات محمدبن عبدالوهاب به سه قسم تقسیم میشود: الف)تالیفاتی که به امور اعتقادی اختصاص دارد: 1) کتاب التوحیدالذی هو حق الله علی العبید بعضی از روایات ذکر می کنند که ابن عبد الوهاب این کتاب را در خلال بازگشتش از بصره، بعد از وفات پدرش در سال 1153 هجری، به رشته تحریر در آورده. شیخ کتاب را با یادآوری آیات مربوط به وجوب پرستش خداوند آغاز می کند[6] که در این باره هیچ اختلافی میان مسلمانان وجود ندارد شیخ در ادامه حدیثی را از ابن مسعود نقل می کند که نص آن چنین است: (من ارادَ اَن ینظر الی وصیّةِ محمدٍ (ص) الّیِ علیها خاتمه فلیقراء قوله تعالی:قل تعالوا اَتل ما حرّم ربّکم علیکم الّا تشرکوا به شیئا.الی قوله : و اَنّ هذا صراطی مستقیماً. )[7].(هر کس می خواهد به وصیت محمد(ص) که مُهر او بر آن است بنگرد، پس کلام خداوند را بخواند که می فرماید: (بگو ای پیامبر بیایید تا آنچه خدا بر شما حرام کرده، همه را برای شما بیان کنم: [در مرتبه اول] اینکه به هیچوجه برای خداوند شریک نیاورید... و این است راه راست)[8] 2) کشف الشبهات این رساله را محمدبن عبدالوهاب هنگامی که به شهر نجد رفت، برای دعوت ساکنان آن، نوشت.[9] او در این کتاب به بیان معنی توحید می پردازد.توحید عبارت است از یکتا دانستن خداوند متعال در مقام عبادت و فقط ذات اقدس الهی را پرستش نمودن وخداوند بر اساس همین دین پیامبرانش را بر بندگانش فرو فرستاده. او در این کتاب می گوید : آنچه را که مشرکین زمان ما آن را "اعتقاد" نامیده اند، همان شرکی است که در قرآن نازل شده و رسول خدا برای از بردن آن با مردم می جنگید.[10] 3) الاصول الثلاثه شیخ در این کتاب سه اصل (شناخت رب ، دین، نبی) رابیان می کند و بر هر مسلمانی واجب می داند که این سه اصل را یاد بگیرد.[11] 4) مسائل الجاهلیه این رساله مشتمل بر 129 مسئله هست، و سید محمود شکری الالوسی آن را شرح داده است که این شرح در مصر سال 1347هجری چاپ شده است.[12]و همچنین این رساله در "مجموعه التوحید النجدیه " است. 5) اصول الایمان این کتاب خلاصه ای از مهمترین امور دینی بخصوص امور مربوط به عقیده ، است؛ که 12 باب را شامل می شود. این کتاب در مجموعه الحدیث معروف به (مجموعه الحدیث النجدیة) چاپ شده است.[13] 6) القواعدالاربع رساله کوچکی است که چهار قاعده را شامل شده؛ شیخ درقاعده چهارم این کتاب چنین می گوید:(أن مشرکی زماننا أغلظ و أشد شرکاً من أهل الجاهلیة؛ لأن الأولین یشرکون فی الرخاء ، و یخلصون فی الشدة أما مشرکو زماننا شرکهم دائم فی الرخاء و الشدة[14] ) شرک مشرکین زمان ما (مسلمانان) از شرک مشرکین زمان جاهلیت شدیدتر است چرا که آنها در زمان آسایش به خدا شرک می ورزیدند و در زمان سختی خالصانه خدا را عبادت می کردندولی مشرکین زمان ما دائما به خدا شرک می ورزندچه در سختی چه در آسایش. و برای آن دلیلی از آیات قرآن کریم می آورد قوله تعالی:و هنگامی که برکشتی سوار می شوند، خدا را پاکدلانه می خوانند، و چون به خشکی رساند و نجاتشان داد ، بناگاه شرک می ورزند.[15] این رساله در "مجموعه الاصول الثلاثه و شروط الصلاه"با تعلیق محمد منیر عبده الدمشقی، به چاپ رسیده و نیز در "مجموعه التوحیدالنجدیه" نیز به چاپ رسیده است. 7) فضل الاسلام این رساله 12 باب دارد؛ باب اول آن در مورد فضل الاسلام و باب پایانی آن درمورد (التحذیر من البدع) است. این رساله برای بار اول در هند چاپ شده، و سپس برای بار دوم در ضمن کتاب"مجموعه الحدیث النجدیه" در مصر ، چاپ شده است.[16] 8) مفیدالمستفیذ فی الکفر تارک التوحید 9) سته الاصول 10) نواقص الاسلام العشره. در این رساله، محمد بن عبدالوهاب، به ده مورد از نقص کننده های دین اسلام اشاره کرده و برای اقامه دین حنیف، هشت حال را بیان داشته است. 11) بطلان الشرک و معامله اهله. 12) اقامه المله الحنیفیه. 13) تفسیر کلمه التوحید. شیخ این رساله را در جواب سوالی که از او شده درباره معنی لا اله الاالله، نوشت.او کلمه توحید را کلمه تقوی، العروة الوثقی،می نامد و معانی آن را بیان می کندو می گوید این کلمه ی نفی و اثبات است . کلمه نفی است به خاطر اینکه نفی تمام معبودات می کند و کلمه اثبات است به خاطر اینکه اثبات خدایی می کند که شریک ندارد[17] 14) الرسائل الشخصیه. ب) تالیفاتی که اختصاص به علوم شرعی دیگر دارد. الف : فقه 1. مختصر الانصاف و الشرح الکبیر. این کتاب خلاصه ای است از شرح کتاب (المقنع)[18] که عبدالله بن احمد بن قدامه(المتوفی 620ه) آن را نوشته است .این کتاب از جمله کتب فقهی مذهب حنبلی به شمار می رود. 2. مجموع فی الفقه یحتوی علی الکتب القصیره التالیه: این کتاب از متون مختصری است که در فقه عبادات نوشته است و هم اکنون در عربستان در مدارس ابتدائی تدریس می شود[19] § أربع قواعد تدور الأحکام علیها. § مبحث الاجتهاد والخلاف. § کتاب الطهارة. § شروط الصلاة و أرکانها و واجباتها. § آداب المشی إلی الصلاة. § أحکام الصلاة. § أحکام تمنی الموت. ب : تاریخ و سیره 1. مایختص بالحدیث النبوی. 2. احادیث الفتن و الحوادث. این کتاب مجموعه ای از أحادیث نبوی است که مشاهده شده از پیامبر (ص) درفتنه ها و حوادثی که آینده اتفاق خواهد افتاد. [20] 3 . مختصر سیرة الرسول (ص) شیخ در این کتاب مختصری از سرنوشت امت های گذشته می گوید که از حضرت آدم (ع) شروع می شودتا قصه حضرت ابراهیم و سپس ارهاصات قبل از تولد پیامبر اسلام (ص) را ذکر می کندو بعد تولد آن حضرت، تربیت ایشان ، دوران جوانی و ازدواجش با حضرت خدیجه را ذکر می کند و سپس شروع رسالت آن حضرت تا وفات ایشان را بیان می کند وبعد از آن به ذکر خلافت ابوبکر می پردازد و حوادث آن دوران تا زمان خلافت عباسیان را ذکر می کند.[21] 4. ابطال وقف الجنف والاثم. 5. مختصر زاد المعاد فی هدی خیر العباد. اصل این کتاب از تصنیفات شمس الدین بن قیم الجوزی در سیره رسول اکرم (ص) است.[22] ج : تفسیر القران الکریم 1. فی کتاب(فضائل القرآن) 2. تفسیر بعض آیات من بعض سور القرآن شیخ در این رساله بر خلاف مفسرین دیگر ، تنها بعضی آیات قران را تفسیر کرده است. 1. کتاب الکبائر شیخ در این کتاب می گوید: (أکبر الکبائر و هو الاشراک بالله و عقوق الوالدین و قول الزور) این کتاب نیز در مجموعه الحدیث النجدیه در مصر به سال 1342ه با نظارت محمد رشد رضا به چاپ رسیده است.[23] آثار وکتب محمد بن عبدالوهاب در مجموعه های متعددی جمع آوری شده است که در اینجا به نام دو مجموعه بسنده می کنیم . 1) مجموعة التوحید معروف به (مجموعة التوحید النجدیة)[24] 2) مجموعة الحدیث معروف به (مجموعة الحدیث النجدیّة)[25] این کتاب ها پیش از این به دستور ملک عبدالعزیز چاپ شد. و بعد به دستور فهد بن عبدالعزیز باردیگر به چاپ رسید. [1].محمدبن عبدالوهاب،الکبائر،الریاض، وزاره الشئون الاسلامیه و الدعوه والارشاد،1420ه،ص9 [2] ناسخ التواریخ ، (تاریخ قاجاریه) محمد تقی سپهر، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران_اساطیر، 1377،جلد 1، صفحه 458 [3].مشکور محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی،1368،ص 458 [4] .دحلان، سید احمد زینی، الفتنه الوهابیه، همتی، همایون، نشر مشعر، ص 24 [5] . دحلان ، سید احمد زینی، الفتنه الوهابیه ، پیشین، ص25 [6] .محمد بن عبدالوهاب،التوحید،ص5 [7].سوره انعام(6)، 151و153 [8] .محمدبن عبدالوهاب، کتاب التوحید،ص 1 [9] .امین، محسن، تاریخ ونقد وهابیت"ترجمه کشف الارتیاب"،فائزی پور تهرانی، علی اکبر،قدس،1387،ص241 [10] .امین، محسن، تاریخ ونقد وهابیت"ترجمه کشف الارتیاب"، ص246 [11] .سلیمان، محمدبن عبدالوهاب، مجموعه التوحید النجدیه(الرساله الثامنه-فی الاصول الثلاثه) ، الریاض ،ص162 [12] .السکاکر، محمد بن عبدالله،الامام محمد بن عبدالوهاب، ص72 [13] .النووی، یحیی بن شرف، مجموعه الحدیث النجدیة ، الریاض،ص 245 [14] .محمدبن عبدالوهاب، الاصول الثلاثه و یلیها القواعد الاربع و عقیده السلف.ص 46 [15] .سوره عنکبوت،آیه 65(فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون) [16].السکاکر، محمد بن عبد الله،الامام محمد بن عبد الوهاب،ص74 [17] .ابن السکاکر، پیشین، ص 79 [18] . همان،ص 84 [19] .همان ، ص 86 [20] .همان ، ص 83 [21] .همان ص91 [22] .ابن السکاکر،پیشین ، ص88 [23] .همان ، ص 93 [24] .سلیمان محمدبن عبدالوهاب، مجموعه التوحید النجدیه، الریاض. [25] .النووی، یحیی بن شرف،مجموعه الحدیث النجدیه، الریاض.
محمدبن عبدالوهاب بن سلیمان بن علی بن محمد بن احمد بن راشد التمیمی در سال 1115 هجری 703م} در شهر "عُیینَه " از شهرهای "نجد " تولد یافت.[1] پدرش در آن شهر قاضی بود.او از کودکی به مطالعه کتب تفسیر و حدیث و عقائد سخت علاقه داشت، و فقه حنبلی را نزد پدر خود که از علماء حنبلی بود، آموخت.سپس برای تکمیل معلومات رهسپار مدینه منوره شدو در آنجا به تحصیل حدیث و فقه پرداخت.
میرزا محمدتقیخان سپهر نویسنده (ناسخ التواریخ) در مجلّد مربوط به قاجاریه در شرح حال محمد بن عبدالوهاب چنین گفته است:(وی از عرب بادیه بود و به بصره سفر کرد و در نزد یکی از علمای آن شهر که نامش "شیخ محمد مجموعی" بود، علم دین آموخت [2]
شیخ محمّد در[از] شهر عینیه رانده شد و در سال 1106 به درعیه از نواحی معروف نجد رهسپار گردید.
امیر درعیه که محمد بن سعود [جد آل سعود] نام داشت، مقدم او را گرامی شمرد و سخنان وی را به مصلحت مقام خود دانست و به شیخ محمد وعده مساعدت و یاری در اشاعه عقایدش داد. شیخ محمد درعیه را موطن خویش قرار داد و به مردم آن سامان، تفسیر قرآن بیاموخت و با اصول مذهب خود آشنا ساخت. چون عدّه ای به مذهب وی گرویدند، آنان را علیه مردم نجد فرمان جهاد داد و ایشان به یاری محمد بن سعود بر نجد و قبایل ساکن در آن حدود غلبه کردند و شهر ریاض را فتح کردند و از آن به بعد آل سعود آنجا را پایتخت خود قرار دادند.
شیخ محمّد اداره امور مردم را به عهده عبدالعزیز پسر محمد بن سعود واگذار کرد و خود به عبادت و تدریس پرداخت، تا در سال 1206هجری [1792م] رخت از جهان بربست.)[3]
در دوران تحصیل در مدینه، گهگاه مطالبی بر زبانش جاری می شد که از عقایدی خاص حکایت داشت، چندان که اساتید وی نسبت به آینده اش نگران شده و می گفتند:اگر این فرد به تبلیغ بپردازد گروهی را گمراه خواهد کرد
بزودی از او کجی و انحراف و بدعت سرزد که مردم نادان را به گمراهی کشید و با رهبران دینی به مخالفت برخاست و به تکفیر مومنان پرداخت و پنداشت که زیارت قبر پیامبر (ص) و توسل به او و به پیامبران دیگر و اولیاء و صالحان و توسل کردن به ایشان را شرک می پنداشت...[4]
او برای اثبات عقائدش به ادله ای تمسک می جست که آن ادله نمی توانند هیچیک از عقائد او را اثبات کنند، او سخنانی می گفت و تعبیراتی بکار می برد که مردم عوام را بفریبد و آنان را پیرو خود بسازد او در مورد عقائدش کتابهایی نیز نوشت و توانست مردم عوام را فریب داده و آنان را با خودش همفکر کند بطوریکه آن مردم ناآگاه قبول کردند که اکثریت اهل توحید و مسلمانان کافر هستند.[5]
تالیفات
تالیفات محمدبن عبدالوهاب به سه قسم تقسیم میشود:
الف)تالیفاتی که به امور اعتقادی اختصاص دارد:
1) کتاب التوحیدالذی هو حق الله علی العبید
بعضی از روایات ذکر می کنند که ابن عبد الوهاب این کتاب را در خلال بازگشتش از بصره، بعد از وفات پدرش در سال 1153 هجری، به رشته تحریر در آورده.
شیخ کتاب را با یادآوری آیات مربوط به وجوب پرستش خداوند آغاز می کند[6] که در این باره هیچ اختلافی میان مسلمانان وجود ندارد شیخ در ادامه حدیثی را از ابن مسعود نقل می کند که نص آن چنین است: (من ارادَ اَن ینظر الی وصیّةِ محمدٍ (ص) الّیِ علیها خاتمه فلیقراء قوله تعالی:قل تعالوا اَتل ما حرّم ربّکم علیکم الّا تشرکوا به شیئا.الی قوله : و اَنّ هذا صراطی مستقیماً. )[7].(هر کس می خواهد به وصیت محمد(ص) که مُهر او بر آن است بنگرد، پس کلام خداوند را بخواند که می فرماید: (بگو ای پیامبر بیایید تا آنچه خدا بر شما حرام کرده، همه را برای شما بیان کنم: [در مرتبه اول] اینکه به هیچوجه برای خداوند شریک نیاورید... و این است راه راست)[8]
2) کشف الشبهات
این رساله را محمدبن عبدالوهاب هنگامی که به شهر نجد رفت، برای دعوت ساکنان آن، نوشت.[9]
او در این کتاب به بیان معنی توحید می پردازد.توحید عبارت است از یکتا دانستن خداوند متعال در مقام عبادت و فقط ذات اقدس الهی را پرستش نمودن وخداوند بر اساس همین دین پیامبرانش را بر بندگانش فرو فرستاده.
او در این کتاب می گوید : آنچه را که مشرکین زمان ما آن را "اعتقاد" نامیده اند، همان شرکی است که در قرآن نازل شده و رسول خدا برای از بردن آن با مردم می جنگید.[10]
3) الاصول الثلاثه
شیخ در این کتاب سه اصل (شناخت رب ، دین، نبی) رابیان می کند و بر هر مسلمانی واجب می داند که این سه اصل را یاد بگیرد.[11]
4) مسائل الجاهلیه
این رساله مشتمل بر 129 مسئله هست، و سید محمود شکری الالوسی آن را شرح داده است که این شرح در مصر سال 1347هجری چاپ شده است.[12]و همچنین این رساله در "مجموعه التوحید النجدیه " است.
5) اصول الایمان
این کتاب خلاصه ای از مهمترین امور دینی بخصوص امور مربوط به عقیده ، است؛ که 12 باب را شامل می شود.
این کتاب در مجموعه الحدیث معروف به (مجموعه الحدیث النجدیة) چاپ شده است.[13]
6) القواعدالاربع
رساله کوچکی است که چهار قاعده را شامل شده؛ شیخ درقاعده چهارم این کتاب چنین می گوید:(أن مشرکی زماننا أغلظ و أشد شرکاً من أهل الجاهلیة؛ لأن الأولین یشرکون فی الرخاء ، و یخلصون فی الشدة أما مشرکو زماننا شرکهم دائم فی الرخاء و الشدة[14] ) شرک مشرکین زمان ما (مسلمانان) از شرک مشرکین زمان جاهلیت شدیدتر است چرا که آنها در زمان آسایش به خدا شرک می ورزیدند و در زمان سختی خالصانه خدا را عبادت می کردندولی مشرکین زمان ما دائما به خدا شرک می ورزندچه در سختی چه در آسایش.
و برای آن دلیلی از آیات قرآن کریم می آورد قوله تعالی:و هنگامی که برکشتی سوار می شوند، خدا را پاکدلانه می خوانند، و چون به خشکی رساند و نجاتشان داد ، بناگاه شرک می ورزند.[15]
این رساله در "مجموعه الاصول الثلاثه و شروط الصلاه"با تعلیق محمد منیر عبده الدمشقی، به چاپ رسیده و نیز در "مجموعه التوحیدالنجدیه" نیز به چاپ رسیده است.
7) فضل الاسلام
این رساله 12 باب دارد؛ باب اول آن در مورد فضل الاسلام و باب پایانی آن درمورد (التحذیر من البدع) است.
این رساله برای بار اول در هند چاپ شده، و سپس برای بار دوم در ضمن کتاب"مجموعه الحدیث النجدیه" در مصر ، چاپ شده است.[16]
8) مفیدالمستفیذ فی الکفر تارک التوحید
9) سته الاصول
10) نواقص الاسلام العشره.
در این رساله، محمد بن عبدالوهاب، به ده مورد از نقص کننده های دین اسلام اشاره کرده و برای اقامه دین حنیف، هشت حال را بیان داشته است.
11) بطلان الشرک و معامله اهله.
12) اقامه المله الحنیفیه.
13) تفسیر کلمه التوحید.
شیخ این رساله را در جواب سوالی که از او شده درباره معنی لا اله الاالله، نوشت.او کلمه توحید را کلمه تقوی، العروة الوثقی،می نامد و معانی آن را بیان می کندو می گوید این کلمه ی نفی و اثبات است .
کلمه نفی است به خاطر اینکه نفی تمام معبودات می کند و کلمه اثبات است به خاطر اینکه اثبات خدایی می کند که شریک ندارد[17]
14) الرسائل الشخصیه.
ب) تالیفاتی که اختصاص به علوم شرعی دیگر دارد.
الف : فقه
1. مختصر الانصاف و الشرح الکبیر.
این کتاب خلاصه ای است از شرح کتاب (المقنع)[18] که عبدالله بن احمد بن قدامه(المتوفی 620ه) آن را نوشته است .این کتاب از جمله کتب فقهی مذهب حنبلی به شمار می رود.
2. مجموع فی الفقه یحتوی علی الکتب القصیره التالیه:
این کتاب از متون مختصری است که در فقه عبادات نوشته است و هم اکنون در عربستان در مدارس ابتدائی تدریس می شود[19]
§ أربع قواعد تدور الأحکام علیها.
§ مبحث الاجتهاد والخلاف.
§ کتاب الطهارة.
§ شروط الصلاة و أرکانها و واجباتها.
§ آداب المشی إلی الصلاة.
§ أحکام الصلاة.
§ أحکام تمنی الموت.
ب : تاریخ و سیره
1. مایختص بالحدیث النبوی.
2. احادیث الفتن و الحوادث.
این کتاب مجموعه ای از أحادیث نبوی است که مشاهده شده از پیامبر (ص) درفتنه ها و حوادثی که آینده اتفاق خواهد افتاد. [20]
3 . مختصر سیرة الرسول (ص)
شیخ در این کتاب مختصری از سرنوشت امت های گذشته می گوید که از حضرت آدم (ع) شروع می شودتا قصه حضرت ابراهیم و سپس ارهاصات قبل از تولد پیامبر اسلام (ص) را ذکر می کندو بعد تولد آن حضرت، تربیت ایشان ، دوران جوانی و ازدواجش با حضرت خدیجه را ذکر می کند و سپس شروع رسالت آن حضرت تا وفات ایشان را بیان می کند وبعد از آن به ذکر خلافت ابوبکر می پردازد و حوادث آن دوران تا زمان خلافت عباسیان را ذکر می کند.[21]
4. ابطال وقف الجنف والاثم.
5. مختصر زاد المعاد فی هدی خیر العباد.
اصل این کتاب از تصنیفات شمس الدین بن قیم الجوزی در سیره رسول اکرم (ص) است.[22]
ج : تفسیر القران الکریم
1. فی کتاب(فضائل القرآن)
2. تفسیر بعض آیات من بعض سور القرآن
شیخ در این رساله بر خلاف مفسرین دیگر ، تنها بعضی آیات قران را تفسیر کرده است.
1. کتاب الکبائر
شیخ در این کتاب می گوید: (أکبر الکبائر و هو الاشراک بالله و عقوق الوالدین و قول الزور)
این کتاب نیز در مجموعه الحدیث النجدیه در مصر به سال 1342ه با نظارت محمد رشد رضا به چاپ رسیده است.[23]
آثار وکتب محمد بن عبدالوهاب در مجموعه های متعددی جمع آوری شده است که در اینجا به نام دو مجموعه بسنده می کنیم .
1) مجموعة التوحید معروف به (مجموعة التوحید النجدیة)[24]
2) مجموعة الحدیث معروف به (مجموعة الحدیث النجدیّة)[25]
این کتاب ها پیش از این به دستور ملک عبدالعزیز چاپ شد. و بعد به دستور فهد بن عبدالعزیز باردیگر به چاپ رسید.
[1].محمدبن عبدالوهاب،الکبائر،الریاض، وزاره الشئون الاسلامیه و الدعوه والارشاد،1420ه،ص9
[2] ناسخ التواریخ ، (تاریخ قاجاریه) محمد تقی سپهر، به اهتمام جمشید کیان فر، تهران_اساطیر، 1377،جلد 1، صفحه 458
[3].مشکور محمد جواد،فرهنگ فرق اسلامی، موسسه چاپ و انتشارات آستان قدس رضوی،1368،ص 458
[4] .دحلان، سید احمد زینی، الفتنه الوهابیه، همتی، همایون، نشر مشعر، ص 24
[5] . دحلان ، سید احمد زینی، الفتنه الوهابیه ، پیشین، ص25
[6] .محمد بن عبدالوهاب،التوحید،ص5
[7].سوره انعام(6)، 151و153
[8] .محمدبن عبدالوهاب، کتاب التوحید،ص 1
[9] .امین، محسن، تاریخ ونقد وهابیت"ترجمه کشف الارتیاب"،فائزی پور تهرانی، علی اکبر،قدس،1387،ص241
[10] .امین، محسن، تاریخ ونقد وهابیت"ترجمه کشف الارتیاب"، ص246
[11] .سلیمان، محمدبن عبدالوهاب، مجموعه التوحید النجدیه(الرساله الثامنه-فی الاصول الثلاثه) ، الریاض ،ص162
[12] .السکاکر، محمد بن عبدالله،الامام محمد بن عبدالوهاب، ص72
[13] .النووی، یحیی بن شرف، مجموعه الحدیث النجدیة ، الریاض،ص 245
[14] .محمدبن عبدالوهاب، الاصول الثلاثه و یلیها القواعد الاربع و عقیده السلف.ص 46
[15] .سوره عنکبوت،آیه 65(فاذا رکبوا فی الفلک دعوا الله مخلصین له الدین فلما نجاهم الی البر اذا هم یشرکون)
[16].السکاکر، محمد بن عبد الله،الامام محمد بن عبد الوهاب،ص74
[17] .ابن السکاکر، پیشین، ص 79
[18] . همان،ص 84
[19] .همان ، ص 86
[20] .همان ، ص 83
[21] .همان ص91
[22] .ابن السکاکر،پیشین ، ص88
[23] .همان ، ص 93
[24] .سلیمان محمدبن عبدالوهاب، مجموعه التوحید النجدیه، الریاض.
[25] .النووی، یحیی بن شرف،مجموعه الحدیث النجدیه، الریاض.
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب کیست؟
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب چه توهینی به قبر مطهر رسول خدا ص کرد؟
- [سایر] شاگردان و جانشینان محمد بن عبدالوهاب چه کسانی بودند؟
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب در مورد مسلمانان چه نظری دارد؟
- [سایر] محمد بن عبدالله نفس زکیّه کیست؟
- [سایر] ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب در پیدایش وهابیت چه نقشی داشتند؟
- [سایر] محمد بن عبدالوهاب در مورد زنده بودن پیامبر ص چه نظری داشت؟
- [سایر] سوال و جواب هایی از محمد بن عبدالوهاب بیان کنید؟
- [سایر] لطفا در مورد محمد بن عبدالوهاب به طور کامل توضیحاتی ارائه فرمایید؟
- [سایر] «محمد بن علی بنابی قره» کیست؟
- [امام خمینی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید: "یا محسن قد اتاک المسیی ء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیی ء انت المحسن و انا المسیی ء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان می کنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِیَیءُ وَقَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَاَناَ المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد صَلِّ عَلَی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گنهکار بگذرد تو نیکوکاری و من گنهکار به حق محمد و آل محمد(صلی الله علیه وآله) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدی هائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله خوئی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:" یا محسن قد اتاک المسییء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن و انا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی"، یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحب است قبل از تکبیرة الاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أَتَاکَ المُسیءُ وقَدْ أَمَرْتَ المُحْسِنَ أَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ، أَنْتَ المُحْسِنُ وأَنا المُسِیءُ، بحقِّ مُحمَّدٍ و آل محمّد صَلِّ علی مُحمَّدٍ و آلِ مُحمَّدٍ وتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی ای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حق محمد و آل محمد رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سرزده بگذر.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله سیستانی] خوب است قبل از تکبیرة الاحرام به قصد رجأ بگوید : (یا مُحْسِنُ قَدْ اَتاکَ المُسِیءُ ، وَقَدْ اَمَرْتَ الُمحْسِنَ اَنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِیءِ ، اَنْتَ الُمحْسِنُ وَاَنَا المُسِیءُ ، بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحمَّدٍ ، وَتَجاوَزْ عَنْ قَبِیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی : ای خدائی که به بندگان احسان میکنی ، بنده گنهکار به درِ خانه تو آمده ، و تو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد ، تو نیکوکاری و من گناهکار ، بحق محمّد و آل محمّد ، رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست ، و از بدیهائی که میدانی از من سر زده بگذر .
- [آیت الله علوی گرگانی] مستحبّ است بعد از تکبیرْ الاحرام بگوید: )یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ المُسِئُ وَقَدْ أمَرْتَ المُحْسِنَ أنْ یَتَجاوَزَ عَنِ المُسِئ أنْتَ المُحْسِنُ وَأنَا المُسِئُ بِحَقِّ مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً صَلِّ عَلَی مُحَمَّدً وَآلِ مُحَمَّدً وَتَجاوَز عَنْ قَبیحِ ماتَعْلَمُ مِنّی(، یعنیای خدایی که به بندگان احسان میکنی بنده گنهکار بدر خانه تو آمده وتو امر کردهای که نیکوکار از گناهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، بحقّ محمّد وآل محمّد رحمت خود را بر محمّد وآل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید: یا محسن قد اتاک المسیء و قد امرت المحسن ان یتجاوز عن المسیء انت المحسن وا نا المسیء بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوز عن قبیح ما تعلم منی یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی؛ بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کرده ای که نیکوکار از گناهکار بگذرد؛ تو نیکوکاری و من گناهکار؛ به حق محمد و آل محمد (ص) رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیهائی که می دانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله بروجردی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام بگوید:(یا مُحْسِنُ قَدْ اَتَاکَ الْمُسِییءُ وَ قَد اَمَرْتَ الْمُحْسِنَ اَنْ یتَجاوَزَ عَنِ الْمُسِییء أنْتَ الْمُحْسِنُ وَ اَنا المُسِیءُ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ تَجاوَز عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنِّی)؛یعنی؛ ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بندهی گنهکار به در خانهی تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گنهکار، به حق محمّد و آل محمّد / رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده بگذر.
- [آیت الله اردبیلی] مستحب است بعد از تکبیرةالاحرام بگوید: (یا مُحْسِنُ قَدْ أتاکَ الْمُسیءُ وَقَدْ أمَرْتَ الْمُحْسِنَ أنْ یَتَجَاوَزَ عَنِ الْمُسیءِ، أنْتَ الْمُحْسِنُ وَأنَا الْمُسیءُ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَتَجاوَزْ عَنْ قَبیحِ ما تَعْلَمُ مِنّی) یعنی: (ای خدایی که به بندگان احسان میکنی، بنده گنهکار به در خانه تو آمده و تو امر کردهای که نیکوکار از گنهکار بگذرد، تو نیکوکاری و من گناهکار، به حقّ محمّد و آل محمّد صلیاللهعلیهوآلهوسلم رحمت خود را بر محمّد و آل محمّد بفرست و از بدیهایی که میدانی از من سر زده درگذر.)