فکری در ذهنم بود که همه چیز هست! حتی نیستی؛ یعنی ماهیتی وجود ندارد که نباشد، اما مقداری که فکر کردم به این چند تا نتیجه رسیدم: اگر همه چیز وجود داشته باشد و نیستی نباشد، پس هیچ چیز از عدم به وجود نیامده یعنی بوده (خب این جا یک مسئله هم هست و آن از عدم بودن وجود خدا، یعنی خدا از هیچ به وجود نیامده و بوده و راهی برای اثبات خدا است. اما اگر همه چی بوده باشد، پس خدا در کنار همه چیز بوده و خدا نقض می شود) و دیگر این که اگر همه چی باشد، پس آنچه که از نیست نیست، چیست؟
وجود به خارجی و ذهنی تقسیم می شود، وجود عدم و نیستی، به صورت وجود خارجی محال است؛ زیرا مستلزم اجتماع نقیضین است، ولی وجود عدم، به صورت وجود ذهنی امری ممکن است. چنانچه وجود شریک الباری، ذهنی است و در خارج محال است که بهره ای از وجود داشته باشد. از طرفی براهین اثبات وجود خداوند متعال، قدیم و ازلی بودن خدا و حادث بودن غیر خداوند را نیز اثبات می کند.
عنوان سوال:

فکری در ذهنم بود که همه چیز هست! حتی نیستی؛ یعنی ماهیتی وجود ندارد که نباشد، اما مقداری که فکر کردم به این چند تا نتیجه رسیدم:
اگر همه چیز وجود داشته باشد و نیستی نباشد، پس هیچ چیز از عدم به وجود نیامده یعنی بوده (خب این جا یک مسئله هم هست و آن از عدم بودن وجود خدا، یعنی خدا از هیچ به وجود نیامده و بوده و راهی برای اثبات خدا است. اما اگر همه چی بوده باشد، پس خدا در کنار همه چیز بوده و خدا نقض می شود) و دیگر این که اگر همه چی باشد، پس آنچه که از نیست نیست، چیست؟


پاسخ:

وجود به خارجی و ذهنی تقسیم می شود، وجود عدم و نیستی، به صورت وجود خارجی محال است؛ زیرا مستلزم اجتماع نقیضین است، ولی وجود عدم، به صورت وجود ذهنی امری ممکن است. چنانچه وجود شریک الباری، ذهنی است و در خارج محال است که بهره ای از وجود داشته باشد. از طرفی براهین اثبات وجود خداوند متعال، قدیم و ازلی بودن خدا و حادث بودن غیر خداوند را نیز اثبات می کند.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین