مفسّران جملگی بر آنند که آیۀ مورد سؤال،[1] در مورد قبیلۀ بنی نضیر از یهود است. آن گاه که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت نمودند به حضور آن حضرت رسیدند و با حضرت پیمان بستند که پیامبر و مسلمانان به آنها کاری نداشته باشند، مشروط بر این که آنها هم با مشرکان و سایر کفّار هم دست نشوند. هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند، یهود می گفتند این همان رسولی است که اوصاف او در تورات، یادآوری شده است و به ما خبر داده اند. ولی چون جنگ احد پیش آمد و مسلمانان شکست خوردند، اینها جرأت پیدا کردند و رئیس قبیلۀ بنی نضیر کعب ابن اشرف با چهل تن سواره به سوی مکه رفته با ابوسفیان و مشرکان قریش ملاقات کردند، او را تحریک نمودند که به جنگ رسول خدا و مسلمانان قیام نماید و آنان با او همراهی خواهند نمود و در اطراف کعبه با یکدیگر عهد و پیمان بستند بر جنگ با پیامبر(ص). از طرفی پیامبر اسلام(ص) با چند تن به سوی قبیله بنی نضیر رفته که دربارۀ دیۀ دو نفر از مسلمانان که به دست افراد قبیلۀ بنی نضیر به قتل خطائی کشته شده بودند گفت و گو نماید و از آنان مطالبه وجه دیه نماید، آنان قصد کردند که از بام قصر خود سنگی را بر سر رسول خدا بیفکنند، امّا برخی از یهودیان گفتند که پروردگار، بدون فاصله به او خبر می دهد و سبب نقض عهد و پیمانی خواهد شد که با او بستهایم، ولی دیگران به سخن این گروه توجّه نکردند و شخصی به نام عمرو بن حجاش را به پشت بام فرستادند که بر سر پیغمبر سنگ بیاندازد، ناگهان جبرئیل جریان امر را به حضرت رسول اعلام نموده، حضرت بی درنگ برخاسته مکان را ترک نموده و به مدینه بازگشت و محمد بن مسلمه را به سوی قبیله بنی نضیر اعزام فرمود که به آنان اعلام نماید در اثر تصمیمی که اتخاذ نموده اند سبب شکستن عهد و پیمان گشته و باید بی درنگ از قریه زاهره از نواحی مدینه خارج شوند. آنان قبول نکردند و در مقابل مسلمانان و حرف پیامبر(ص) مقاومت نمودند و درهای قلعه های خود را بستند؛ بدین جهت پیامبر(ص) مسلمانان را بسیج نموده و به سوی قلعه های محکم آنان یورش بردند، آنچنان بر قلوب تیره یهود ترس و رعب عارض شد که فکر و اندیشه دفاعی خود را از دست دادند و در مقابل خواستۀ پیامبر تسلیم شدند و پیامبر نیز از جنگ با آنان و کشتن آنان صرف نظر کردند. آنان گفتند ما از مدینه به کجا برویم؟ پیامبر فرمود به سوی شام بروید آنها رفتند جز گروه اندکی که برخی از نقاط قصر و قلعه را خراب کردند و فرار نموده به یهود خیبر پیوستند.[2] [1] . او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانههایشان بیرون راند! گمان نمیکردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان میکردند که دِژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع میشود امّا خداوند از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، بگونهای که خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم!، حشر، 2. [2] . واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتی قراگزلو؛ علیرضا، ج 1، ص 221، نشر نی، تهران، 1383ش؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 467 و 468، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 488-493، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 201، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 16، ص 250، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق.
مفسّران جملگی بر آنند که آیۀ مورد سؤال،[1] در مورد قبیلۀ بنی نضیر از یهود است. آن گاه که پیامبر اسلام (ص) به مدینه هجرت نمودند به حضور آن حضرت رسیدند و با حضرت پیمان بستند که پیامبر و مسلمانان به آنها کاری نداشته باشند، مشروط بر این که آنها هم با مشرکان و سایر کفّار هم دست نشوند. هنگامی که مسلمانان در جنگ بدر پیروز شدند، یهود می گفتند این همان رسولی است که اوصاف او در تورات، یادآوری شده است و به ما خبر داده اند. ولی چون جنگ احد پیش آمد و مسلمانان شکست خوردند، اینها جرأت پیدا کردند و رئیس قبیلۀ بنی نضیر کعب ابن اشرف با چهل تن سواره به سوی مکه رفته با ابوسفیان و مشرکان قریش ملاقات کردند، او را تحریک نمودند که به جنگ رسول خدا و مسلمانان قیام نماید و آنان با او همراهی خواهند نمود و در اطراف کعبه با یکدیگر عهد و پیمان بستند بر جنگ با پیامبر(ص). از طرفی پیامبر اسلام(ص) با چند تن به سوی قبیله بنی نضیر رفته که دربارۀ دیۀ دو نفر از مسلمانان که به دست افراد قبیلۀ بنی نضیر به قتل خطائی کشته شده بودند گفت و گو نماید و از آنان مطالبه وجه دیه نماید، آنان قصد کردند که از بام قصر خود سنگی را بر سر رسول خدا بیفکنند، امّا برخی از یهودیان گفتند که پروردگار، بدون فاصله به او خبر می دهد و سبب نقض عهد و پیمانی خواهد شد که با او بستهایم، ولی دیگران به سخن این گروه توجّه نکردند و شخصی به نام عمرو بن حجاش را به پشت بام فرستادند که بر سر پیغمبر سنگ بیاندازد، ناگهان جبرئیل جریان امر را به حضرت رسول اعلام نموده، حضرت بی درنگ برخاسته مکان را ترک نموده و به مدینه بازگشت و محمد بن مسلمه را به سوی قبیله بنی نضیر اعزام فرمود که به آنان اعلام نماید در اثر تصمیمی که اتخاذ نموده اند سبب شکستن عهد و پیمان گشته و باید بی درنگ از قریه زاهره از نواحی مدینه خارج شوند. آنان قبول نکردند و در مقابل مسلمانان و حرف پیامبر(ص) مقاومت نمودند و درهای قلعه های خود را بستند؛ بدین جهت پیامبر(ص) مسلمانان را بسیج نموده و به سوی قلعه های محکم آنان یورش بردند، آنچنان بر قلوب تیره یهود ترس و رعب عارض شد که فکر و اندیشه دفاعی خود را از دست دادند و در مقابل خواستۀ پیامبر تسلیم شدند و پیامبر نیز از جنگ با آنان و کشتن آنان صرف نظر کردند. آنان گفتند ما از مدینه به کجا برویم؟ پیامبر فرمود به سوی شام بروید آنها رفتند جز گروه اندکی که برخی از نقاط قصر و قلعه را خراب کردند و فرار نموده به یهود خیبر پیوستند.[2] [1] . او کسی است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) از خانههایشان بیرون راند! گمان نمیکردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان میکردند که دِژهای محکمشان آنها را از عذاب الهی مانع میشود امّا خداوند از آنجا که گمان نمیکردند به سراغشان آمد و در دلهایشان ترس و وحشت افکند، بگونهای که خانههای خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران میکردند پس عبرت بگیرید ای صاحبان چشم!، حشر، 2. [2] . واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ترجمه، ذکاوتی قراگزلو؛ علیرضا، ج 1، ص 221، نشر نی، تهران، 1383ش؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 12، ص 467 و 468، چاپ دوم، انتشارات اسلام، تهران، 1378 ش؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 23، ص 488-493، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 19، ص 201، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417 ق؛ حسینی همدانی، سید محمد حسین، انوار درخشان، تحقیق، بهبودی، محمد باقر، ج 16، ص 250، کتابفروشی لطفی، تهران، چاپ اوّل، 1404 ق.
- [سایر] شأن نزول آیه دوم سوره حشر «و قذف فی قلوبهم الرعب» چیست؟
- [سایر] در سورۀ انفال آیۀ 12 فرموده است: (... سَأُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ ...)، و در سورۀ احزاب آیۀ 26 فرمود: (... قَذَفَ فی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ...). آیا مفهوم رعب در هر دو با هم هماهنگی دارند و این دو با هم سازگارند؟ و چرا در سورۀ آل عمران آیۀ 151 به صیغۀ جمع فرمود: (سَنُلْقی فی قُلُوبِ الَّذینَ کَفَرُوا الرُّعْبَ...)؟ آیا به دلیل تفاوت (سألقی) و (سنلقی) و هماهنگی با (قذف) می باشد؟
- [سایر] شأن نزول آیه چهل سوره احزاب چیست؟
- [سایر] شان نزول آیه 223 سوره بقره چیست؟
- [سایر] شأن نزول دو آیه آخر سوره حجر چیست؟
- [سایر] تفسیر و شأن نزول آیه 103 سوره نساء چیست؟
- [سایر] شأن نزول و تفسیر آیه 105 سوره نساء چیست؟
- [سایر] شأن نزول دو آیه پایانی سوره حجر چیست؟
- [سایر] شأن نزول دو آیه پایانی سوره حجر چیست؟
- [سایر] تفسیر آیه 61 سوره بقره و شان نزول آن و نظر ائمه راجع به این آیه
- [آیت الله جوادی آملی] .در چهار سوره قرآن, آیه سجده هست: آیه 15 سوره (سجده), آیه 37 سوره (فصّلت), آیه 62 سوره (نجم) و آیه 19 سوره (علق). هر کس یکی از این چهار آیه را بخواند یا گوش فرا دهد، پس از تمام شدن آیه، فوراً باید سجده کند و اگر آن را فراموش کرده، هر وقت یادش آمد, باید سجده نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است که بر بالین محتضر سوره مبارکه یس و صافات و احزاب و ایه الکرسی و ایه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه ایه اخر سوره بقره بلکه هر چه از قران ممکن است بخوانند
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکة یس و الصافات و آیه الکرسی و آیه پنجاه و چهارم ازو سورة اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه ازو قرآن ممکن بخوانند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس، و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف یعنی آیه اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ... و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سیستانی] نماز غفیله یکی از نمازهای مستحبّی است که بین نماز مغرب و عشا خوانده میشود . و در رکعت اول آن ، بعد از حمد باید بجای سوره این آیه را بخوانند : (وَذَا النُّونِ اِذْ ذَهَبَ مُغاضِباً فَظَنَّ اَنْ لَنْ نَقْدِرَ عَلَیْهِ فَنادی فِی الظُّلُماتِ اَنْ لا اِلهَ إلاّ اَنْتَ سُبْحانَکَ اِنّی کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَنَجَّیْناهُ مِنَ الغَمِ ّ وَکَذلِکَ نُنْجِی المُؤْمِنِین) . و در رکعت دوم بعد از حمد بجای سوره این آیه را بخوانند : (وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیْبِ لا یَعْلَمُها إلاّ هُوَ وَیَعْلَمُ ما فِی البَرِ ّ وَالبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إلاّ یَعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فِی ظُلُماتِ الاَرْضِ وَلا رَطبٍ وَلا یابسٍ إلاّ فِی کِتابٍ مُبینٍ) . و در قنوت بگویند : (اللّهُمَّ اِنّی اَسأَلُکَ بِمَفاتِح الغَیْبِ الَّتِی لا یَعْلَمُها إلاّ اَنْتَ اَنْ تُصَلّیَ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَفْعَل بِی کَذا وکَذا) . وبجای کلمه کذا وکذا حاجتهای خود را بگویند و بعد بگویند : (اللّهُمَّ اَنْتَ وَلِیُّ نِعْمَتِی وَالقادِرُ عَلی طَلِبَتِی تَعْلَمُ حاجَتِی فَاَسْالُکَ بِحَقّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ وَعَلیْهِمُ السَّلامُ لَمّا قَضَیْتَها لِی) .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در چهار سوره از قرآن مجید آیه سجده است (سوره های وَالنَّجم(53) اِقرَأْ(96) والم تنزیل(32) و حم سجده(41)) وهرگاه انسان آیه سجده را بخواند یا گوش کند باید فوراً به سجده رود، و اگر فراموش کرد هر زمان یادش آید سجده واجب است و اگر گوش ندهد بلکه آیه سجده به گوشش بخورد بنابر احتیاط واجب باید سجده کند.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله سبحانی] مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف (إنَّ ربَّکُمُ اللهُ الّذی خَلَقَ السموات و الارض) تا آخر، و سه آیه آخر سوره بقره بلکه هرچه از قرآن ممکن است بخوانند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است برای راحت شدن محتضر بر بالین او، سوره مبارکه یس و الصافات و احزاب و آیة الکرسی و آیه پنجاه و چهارم از سوره اعراف و سه آیه آخر سوره بقره، بلکه هر چه از قرآن ممکن است بخوانند.