حکیمان بر این باورند هر فعلی که از انسان، بلکه از هر موجود آگاه و با اراده سر می‌زند دارای مبادی و منشأهایی است؛ از نظر آنان این مبادی به دو شعبه منشعب می‌گردد:1. مبادی شوقی 2. مبادی عضلانی. قسم اول که مبادی شوقی است در حقیقت مجموعه‌ای از امور غیر فیزیکی است که به صورت زنجیره‌ای و حلقه‌های وابسته و با ترتیب و نظم خاص عمل می‌کنند. این مبادی را که مبادی بعید حرکت ارادی نیز می‌نامند، به ترتیب از دورترین مبدأ بدین قرار است: الف. خیال یا وهم در حیوان؛ البته در انسان عقل عملی است که از خیال و وهم مدد می‌گیرد. این مرتبه نیز دارای دو مرحله است؛ یکی تصور عمل، دیگری تصدیق به فایدۀ آن. ب. شوق که فرآیند قوای مدرکه(خیال یا وهم) است؛ به دو شاخۀ «شهوت» و «غضب» منقسم می‌شود؛ یعنی اگر فرآیند ادراک(خیال یا وهم)، لذت باشد، «شهوت»، ولی اگر تنفر و ضدیت با لذت باشد «غضب» گفته می‌شود. این قوۀ شوقی، رئیس و منشأ قوای حرکتی است؛ همان‌گونه که وهم رئیس قوای ادراکی حیوان است. ج. عزم یعنی قصد و تصمیم که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدن به آن است که به آن «اراده» و «کراهت» نیز گویند. 2. قسم دیگر قوای حرکتی که فعالیت آنها پس از مبادی شوقی است، قوایی است که در عضلات پخش هستند، که از طریق رها و سست کردن و یا انقباض و پیوستن اعصاب و عضلات،‌ اعضا را به حرکت در می‌آورند. به این نیروها عامل مباشر و مستقیم حرکت ارادی می‌گویند.[1] بنابر این، فعل اختیاری با گذراندن این مراحل تحقق می‌یابد. خلاصه این‌که انسان هر فعل اختیاری که انجام می‌دهد، ابتدا تصوری از آن فعل برای او حاصل می‌شود، سپس تصدیق به فایده‌ی آن می‌کند، آن‌گاه شوق نسبت به آن در او پیدا می‌شود، سپس عزم و اراده به آن فعل تعلق می‌گیرد، آن‌گاه عضلات به حرکت در می‌آیند. اما آنچه در خور تأمل است و محور سؤال نیز هست این است که تصور و تصدیق که منشأ اصلی افعال اختیاری است، چگونه پدید می‌آیند؟ در این‌جا دانشمندان علم منطق مباحث گسترده و طولانی در تبیین آن دارند که توضیح تفصیلی آن در این‌جا امکان ندارد و باید به کتب منطقی رجوع شود. اما اجمال آن مباحث این است که سر منشأ و مبادی علوم و تصدیق[2] انسان به هشت نوع تقسیم می‌شود: 1. یقینیات. 2. مظنونات. 3. مشهورات. 4. وهمیات. 5. مسلمات. 6. مقبولات. 7. مشبهات. 8. مخیلات. یقینیات نیز بر شش قسم است: 1. اولیات. 2. مشاهدات . 3. تجربیات. 4. متواترات. 5. حدسیات. 6. فطریات. مشهورات نیز دارای اقسامی است مانند: 1. واجبات القبول. 2. تأدیبات صلاحیه. 3. خلقیات. 4. انفعالیات. 5. عادیات. 6. استقرائیات. [3] بنابراین آگاهی و شناخت مبنای عمل است، اما انواع یا درجات شناخت متفاوت است. قرآن کریم کتاب هدایت و تربیت انسان هاست؛ بنابراین آنچه که برای هدایت و تربیت انسان مفید و لازم است در آن بیان شده است؛ قهراً نباید انتظار داشت که تمام مطالب جزئی مطرح در علوم -که چه بسا برخی از آنها کاربرد عملی ندارند و صرفاً جنبه علمی دارند یا در مسیر هدایت و تکامل انسان نیستند- در قرآن مطرح شود. در هر صورت از نظر قرآن عملی مقبول است که بر مبنای شناخت درست صورت گرفته باشد؛ قرآن با این‌‌که به شکل‌‌های مختلف مردم را دعوت به تفکر و تعقل می‌‌کند[4] و به علم و عالمان ارج می‌‌نهد؛[5] ولی اکتفا به آن ننموده است. از یک سو به طور صریح خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) می‌‌فرماید:« از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند».[6] از سوی دیگر در موارد متعدد پیروی از حدس و گمان بی‌‌دلیل را مردود دانسته و می‌‌‌فرماید:« و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهای بی‌‏اساس)، پیروی نمی‌‏‌کنند (در حالی‌که) گمان، هرگز انسان را از حقّ بی‏‌نیاز نمی‌‏سازد (و به حق نمی‌‏رساند)».[7] بنابراین باید گفت از نظر قرآن کریم عملی مقبول است که بر اساس آگاهی و شناخت صحیح صورت پذیرد؛ حال این شناخت درست، گاه بر اساس تفکر و تعقل نظام‌مند و صحیح به دست می‌آید و گاه از راه مراجعه به متخصصان و آگاهان؛ به هر دو مورد در قرآن اشاره شده است. آیات در مورد تفکر و تعقل را اشاره کردیم اما در مورد مراجعه به متخصص می‌فرماید: «اگر نمی‌‏دانید، از آگاهان بپرسید».[8] در یک آیه نیز به هر دو راه اشاره فرموده و می‏‌گویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل می‌‏کردیم، در میان دوزخیان نبودیم!».[9] [1] . طوسی، نصیرالدین محمد بن محمد بن حسن، شرح الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، ج 2، ص 411 - 412، نشر البلاغة، قم، چاپ اول، 1375ش؛ سبزواری، ملا هادی، اسرار الحکم، تصحیح، فیضی، کریم، ص 273 - 315، مطبوعات دینی، قم، چاپ اول، 1383ش؛ ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 56 و 57، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم، الطبعة الاولی، 1417ق، 1375ش؛ الرازی، محمد بن عمر، فخر الدین، المباحث المشرقیه، ج ، ص 236 – 239، انتشارات بیدار، قم، چاپ پنجم، 1411ق. [2] . منظور از علوم و تصدیقات اعم از یقینی و ظنی است. [3] . مظفر، محمد رضا، المنطق، تعلیقات، فیاضی، غلامرضا، ص 326 تا 355، موسسة النشر الاسلامی، قم، 1428ق. [4] . مانند سوره بقره آیات، 76، 219 ، 242 266؛ انعام آیات 32، 50 و152 و... . [5] . «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ»، مجادله، 11. [6] . «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً». اسراء، 36. [7] . «وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی‏ مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ». یونس، 36. [8] . «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون»‏. نحل، 43؛ انبیا، 7. [9] . «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی‏ أَصْحابِ السَّعیر». ملک،10.
سلام. آیا تنها شناخت مبنای عمل است یا چیزهای دیگری هم میتواند مبنای عمل باشد. نظر قرآن در این مورد چیست؟
حکیمان بر این باورند هر فعلی که از انسان، بلکه از هر موجود آگاه و با اراده سر میزند دارای مبادی و منشأهایی است؛ از نظر آنان این مبادی به دو شعبه منشعب میگردد:1. مبادی شوقی 2. مبادی عضلانی.
قسم اول که مبادی شوقی است در حقیقت مجموعهای از امور غیر فیزیکی است که به صورت زنجیرهای و حلقههای وابسته و با ترتیب و نظم خاص عمل میکنند. این مبادی را که مبادی بعید حرکت ارادی نیز مینامند، به ترتیب از دورترین مبدأ بدین قرار است:
الف. خیال یا وهم در حیوان؛ البته در انسان عقل عملی است که از خیال و وهم مدد میگیرد. این مرتبه نیز دارای دو مرحله است؛ یکی تصور عمل، دیگری تصدیق به فایدۀ آن.
ب. شوق که فرآیند قوای مدرکه(خیال یا وهم) است؛ به دو شاخۀ «شهوت» و «غضب» منقسم میشود؛ یعنی اگر فرآیند ادراک(خیال یا وهم)، لذت باشد، «شهوت»، ولی اگر تنفر و ضدیت با لذت باشد «غضب» گفته میشود. این قوۀ شوقی، رئیس و منشأ قوای حرکتی است؛ همانگونه که وهم رئیس قوای ادراکی حیوان است.
ج. عزم یعنی قصد و تصمیم که به دنبال شوق و برای تحقق بخشیدن به آن است که به آن «اراده» و «کراهت» نیز گویند.
2. قسم دیگر قوای حرکتی که فعالیت آنها پس از مبادی شوقی است، قوایی است که در عضلات پخش هستند، که از طریق رها و سست کردن و یا انقباض و پیوستن اعصاب و عضلات، اعضا را به حرکت در میآورند. به این نیروها عامل مباشر و مستقیم حرکت ارادی میگویند.[1] بنابر این، فعل اختیاری با گذراندن این مراحل تحقق مییابد.
خلاصه اینکه انسان هر فعل اختیاری که انجام میدهد، ابتدا تصوری از آن فعل برای او حاصل میشود، سپس تصدیق به فایدهی آن میکند، آنگاه شوق نسبت به آن در او پیدا میشود، سپس عزم و اراده به آن فعل تعلق میگیرد، آنگاه عضلات به حرکت در میآیند.
اما آنچه در خور تأمل است و محور سؤال نیز هست این است که تصور و تصدیق که منشأ اصلی افعال اختیاری است، چگونه پدید میآیند؟ در اینجا دانشمندان علم منطق مباحث گسترده و طولانی در تبیین آن دارند که توضیح تفصیلی آن در اینجا امکان ندارد و باید به کتب منطقی رجوع شود.
اما اجمال آن مباحث این است که سر منشأ و مبادی علوم و تصدیق[2] انسان به هشت نوع تقسیم میشود: 1. یقینیات. 2. مظنونات. 3. مشهورات. 4. وهمیات. 5. مسلمات. 6. مقبولات. 7. مشبهات. 8. مخیلات.
یقینیات نیز بر شش قسم است: 1. اولیات. 2. مشاهدات . 3. تجربیات. 4. متواترات. 5. حدسیات. 6. فطریات.
مشهورات نیز دارای اقسامی است مانند: 1. واجبات القبول. 2. تأدیبات صلاحیه. 3. خلقیات. 4. انفعالیات. 5. عادیات. 6. استقرائیات. [3]
بنابراین آگاهی و شناخت مبنای عمل است، اما انواع یا درجات شناخت متفاوت است.
قرآن کریم کتاب هدایت و تربیت انسان هاست؛ بنابراین آنچه که برای هدایت و تربیت انسان مفید و لازم است در آن بیان شده است؛ قهراً نباید انتظار داشت که تمام مطالب جزئی مطرح در علوم -که چه بسا برخی از آنها کاربرد عملی ندارند و صرفاً جنبه علمی دارند یا در مسیر هدایت و تکامل انسان نیستند- در قرآن مطرح شود.
در هر صورت از نظر قرآن عملی مقبول است که بر مبنای شناخت درست صورت گرفته باشد؛ قرآن با اینکه به شکلهای مختلف مردم را دعوت به تفکر و تعقل میکند[4] و به علم و عالمان ارج مینهد؛[5] ولی اکتفا به آن ننموده است. از یک سو به طور صریح خطاب به رسول گرامی اسلام(ص) میفرماید:« از آنچه به آن آگاهی نداری، پیروی مکن؛ چرا که گوش و چشم و دل، همه مسئولند».[6] از سوی دیگر در موارد متعدد پیروی از حدس و گمان بیدلیل را مردود دانسته و میفرماید:« و بیشتر آنها، جز از گمان (و پندارهای بیاساس)، پیروی نمیکنند (در حالیکه) گمان، هرگز انسان را از حقّ بینیاز نمیسازد (و به حق نمیرساند)».[7]
بنابراین باید گفت از نظر قرآن کریم عملی مقبول است که بر اساس آگاهی و شناخت صحیح صورت پذیرد؛ حال این شناخت درست، گاه بر اساس تفکر و تعقل نظاممند و صحیح به دست میآید و گاه از راه مراجعه به متخصصان و آگاهان؛ به هر دو مورد در قرآن اشاره شده است.
آیات در مورد تفکر و تعقل را اشاره کردیم اما در مورد مراجعه به متخصص میفرماید: «اگر نمیدانید، از آگاهان بپرسید».[8] در یک آیه نیز به هر دو راه اشاره فرموده و میگویند: «اگر ما گوش شنوا داشتیم یا تعقّل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم!».[9] [1] . طوسی، نصیرالدین محمد بن محمد بن حسن، شرح الاشارات و التنبیهات مع المحاکمات، ج 2، ص 411 - 412، نشر البلاغة، قم، چاپ اول، 1375ش؛ سبزواری، ملا هادی، اسرار الحکم، تصحیح، فیضی، کریم، ص 273 - 315، مطبوعات دینی، قم، چاپ اول، 1383ش؛ ابن سینا، النفس من کتاب الشفاء، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص 56 و 57، مرکز النشر التابع لمکتب الاعلام الاسلامی، قم، الطبعة الاولی، 1417ق، 1375ش؛ الرازی، محمد بن عمر، فخر الدین، المباحث المشرقیه، ج ، ص 236 – 239، انتشارات بیدار، قم، چاپ پنجم، 1411ق. [2] . منظور از علوم و تصدیقات اعم از یقینی و ظنی است. [3] . مظفر، محمد رضا، المنطق، تعلیقات، فیاضی، غلامرضا، ص 326 تا 355، موسسة النشر الاسلامی، قم، 1428ق. [4] . مانند سوره بقره آیات، 76، 219 ، 242 266؛ انعام آیات 32، 50 و152 و... . [5] . «یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ خَبیرٌ»، مجادله، 11. [6] . «وَ لا تَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤادَ کُلُّ أُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْؤُلاً». اسراء، 36. [7] . «وَ ما یَتَّبِعُ أَکْثَرُهُمْ إِلاَّ ظَنًّا إِنَّ الظَّنَّ لا یُغْنی مِنَ الْحَقِّ شَیْئاً إِنَّ اللَّهَ عَلیمٌ بِما یَفْعَلُونَ». یونس، 36. [8] . «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُون». نحل، 43؛ انبیا، 7. [9] . «وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فی أَصْحابِ السَّعیر». ملک،10.
- [سایر] برای شناخت قرآن و بهره مندی از نورانیت قرآن چه مراحلی را باید طی کرد؟
- [سایر] دیدگاه استاد مطهری نسبت به ضرورت شناخت قرآن چیست؟
- [سایر] فهم قرآن روش ها و شرایط خاص خود را دارد، عمده ترین روش های شناخت قرآن کریم کدام اند؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] آیا کسی که قرآن میتواند بخواند ولی از نظر مخارج و لهجه خوب نیست، آیا میتواند صیغه نکاح؛ دائم و غیر دائم را جاری کند؟
- [سایر] سلام 2-دعای شرف الشمس آیا مبنای فقهی دارد ؟و همچین دعایی ساختگی است یا خیر و روز خاصی دارد و روی انگشتر ها می نویسند آیا مبنای فقهی دارد ؟ توضیح دهید.
- [سایر] برای آگاهی و شناخت عمیق تر نسبت به اسلام و قرآن کریم از کجا شروع کنم ؟
- [سایر] با سلام؛ فرق منطق اقناع گرا و شناخت گرا چیست؟
- [سایر] شهید مطهری چه دیدگاهی را نسبت به ضرورت شناخت قرآن دارد؟
- [سایر] فیلمهای سینمایی ساخته شده از جنگ تحمیلی چقدر مستند و مبتنی بر واقعیت است و میتواند مبنای ثبت تاریخچه تصویری جنگ باشد؟
- [سایر] چه کنیم که فرزندمان از ترانه و چیزهای بد دور شود و به طرف قرآن و اعمال شایسته کشیده شود؟
- [آیت الله نوری همدانی] در سجدة واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ، ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است ، لازم نیست مراعات کنند .
- [آیت الله سبحانی] در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است لازم نیست مراعات کنند.
- [امام خمینی] در سجده واجب قرآن نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ولی سایر شرایط سجده را که در نماز است لازم نیست مراعات کنند.
- [آیت الله مظاهری] اگر مأموم غیر از تکبیرة الاحرام چیزهای دیگر نماز حتّی سلام را پیش از امامبگوید اشکال ندارد، ولی اگر آنها را بشنود مستحب است پیش از امام نگوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که بدون گاو و چیزهای دیگری که برای زراعت لازم است میتواند زراعت کند، اگر اینها را بخرد، نباید پولی را که برای خرید اینها داده، جزء مخارج حساب نماید.
- [آیت الله بروجردی] کسی که بدون گاو و چیزهای دیگری که برای زراعت لازم است میتواند زراعت کند، اگر اینها را بخرد، نباید پولی را که برای خرید اینها داده جزء مخارج حساب نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بنابر احتیاط واجب در سجده واجب قرآن، نمی شود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد ولی سایر شرایطی که در سجده نماز لازم است در این سجده واجب نیست.
- [آیت الله مظاهری] در سجده واجب قرآن میشود بر چیزهای خوراکی و پوشاکی سجده کرد، و نیز سایر شرایط سجده را که در نماز است، لازم نیست مراعات کند، بلکه فقط باید پیشانی روی زمین قرار گیرد.
- [آیت الله بهجت] نمازگزار میتواند به جای رد سلام، جواب سلام را به قصد دعاء بگوید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بدهکار غیر از خانهای که در آن نشسته و از شؤون وی بیشتر نیست و چیزهای مورد نیاز دیگر همچون اثاثیّه منزل چیز دیگری نداشته باشد، طلبکار نمیتواند طلب خود را از او مطالبه کند، ولی اگر چیزهای مورد نیاز همچون خانه و اثاثیه را گرو گذاشته، طلبکار - به شکلی که در مسأله قبل گذشت - میتواند آن را بفروشد و طلب خود را بردارد.