در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «عبادت دارای هفتاد جزء است، و کسب حلال، برترین جزء آن بشمار می‌رود».[1] در این‌گونه احادیث باید به چند نکته توجه کرد: 1. عبادت دارای معنای گسترده‌ای است و آن عبارت است از: نهایت تعظیم و بندگی در برابر خدایی که او فقط شایسته آن است. بنابراین، هر عمل و تفکری که در مسیر بندگی و تعظیم الهی باشد، عبادت محسوب می‌شود؛ لذا می‌توان بیش از هفتاد عمل را برشمرد که به نوعی، عبادت به شمار می‌آیند و نیازی به ذکر تک تک آنها نیست. 2. این اعداد؛ احتمالاً عدد واقعی نیستند، بلکه منظور، زیادی اعمال (از باب مثال برای کثرت در اجزای عبادت)[2] است که شأنیت این را دارند که داخل در گستره معنایی عبادت شوند. 3. این دسته از روایات؛ بیانگر مراتب عبادت[3] و اهمیّت و تشویق کسب روزی حلال نسبت به دیگر موارد است؛ زیرا آنچه در نظام اقتصادی اسلام، بیش از هر چیز اهمیت دارد حلال بودن کسب و کار است؛ یعنی به دست آوردن مال، از راهی که آزاد است و ممنوعیّت شرعی ندارد. به‌ علاوه؛ تأثیر تربیتی تغذیه حلال در توفیق انجام اعمال و عبادات، بسیار زیاد است؛ لذا بر شخص مسلمان واجب است که در حدّ ضرورت و به قدر توان، کار کند و مخارج خود و خانواده‌اش را تأمین سازد. اما شغل او باید مباح باشد و مالی را که صرف هزینه‌های زندگی خود می‌کند، حلال باشد. قرآن کریم از طرفی به کسب حلال امر می‌کند و از طرفی از ضدّ آن؛ یعنی حرام‌خواری و انجام کار نامشروع نهی می‌کند و آن‌را پیروی از شیطان می‌خواند و می‌فرماید: «ای مردم! از آنچه در این زمین است (از انواع خوردنی‌ها) حلال و پاکیزه بخورید و برخوردار شوید، و پیروی از گام‌های شیطان نکنید، که او برای شما دشمنی آشکار است».[4] [1] . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 180، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق. [2] . حسینی شیرازی، سید محمد، المال، أخذا و عطاء و صرفا، محقق و مصحح: صاحب، مهدی، ص 203، ‌ مؤسسة الوعی الاسلامی، دار العلوم، بیروت، چاپ اول، 1425ق. [3] . همان. [4] . «یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»؛ بقره، 168.
سلام. معنای اینکه عبادت دارای 70 جزء است، و به دست آوردن روزی حلال از همه دارای فضیلت است، چیست؟ آیا میتوان اینها را شمرد؟
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) آمده است: «عبادت دارای هفتاد جزء است، و کسب حلال، برترین جزء آن بشمار میرود».[1]
در اینگونه احادیث باید به چند نکته توجه کرد:
1. عبادت دارای معنای گستردهای است و آن عبارت است از: نهایت تعظیم و بندگی در برابر خدایی که او فقط شایسته آن است. بنابراین، هر عمل و تفکری که در مسیر بندگی و تعظیم الهی باشد، عبادت محسوب میشود؛ لذا میتوان بیش از هفتاد عمل را برشمرد که به نوعی، عبادت به شمار میآیند و نیازی به ذکر تک تک آنها نیست.
2. این اعداد؛ احتمالاً عدد واقعی نیستند، بلکه منظور، زیادی اعمال (از باب مثال برای کثرت در اجزای عبادت)[2] است که شأنیت این را دارند که داخل در گستره معنایی عبادت شوند.
3. این دسته از روایات؛ بیانگر مراتب عبادت[3] و اهمیّت و تشویق کسب روزی حلال نسبت به دیگر موارد است؛ زیرا آنچه در نظام اقتصادی اسلام، بیش از هر چیز اهمیت دارد حلال بودن کسب و کار است؛ یعنی به دست آوردن مال، از راهی که آزاد است و ممنوعیّت شرعی ندارد. به علاوه؛ تأثیر تربیتی تغذیه حلال در توفیق انجام اعمال و عبادات، بسیار زیاد است؛ لذا بر شخص مسلمان واجب است که در حدّ ضرورت و به قدر توان، کار کند و مخارج خود و خانوادهاش را تأمین سازد. اما شغل او باید مباح باشد و مالی را که صرف هزینههای زندگی خود میکند، حلال باشد. قرآن کریم از طرفی به کسب حلال امر میکند و از طرفی از ضدّ آن؛ یعنی حرامخواری و انجام کار نامشروع نهی میکند و آنرا پیروی از شیطان میخواند و میفرماید: «ای مردم! از آنچه در این زمین است (از انواع خوردنیها) حلال و پاکیزه بخورید و برخوردار شوید، و پیروی از گامهای شیطان نکنید، که او برای شما دشمنی آشکار است».[4] [1] . شیخ صدوق، ثواب الأعمال و عقاب الأعمال، ص 180، دار الشریف الرضی للنشر، قم، چاپ دوم، 1406ق. [2] . حسینی شیرازی، سید محمد، المال، أخذا و عطاء و صرفا، محقق و مصحح: صاحب، مهدی، ص 203، مؤسسة الوعی الاسلامی، دار العلوم، بیروت، چاپ اول، 1425ق. [3] . همان. [4] . «یا أَیُّهَا النَّاسُ کُلُوا مِمَّا فِی الْأَرْضِ حَلالاً طَیِّباً وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ»؛ بقره، 168.
- [سایر] معنای اینکه عبادت دارای 70 جزء است، و به دست آوردن روزی حلال دارای فضیلت بیشتری است، چیست؟
- [سایر] اگر خداوند معنوی است، به نظر میرسد انسان هم باید کار معنوی کند. پس چرا گفته میشود 69 جزء از 70 جزء عبادت، مربوط به کسب روزی حلال است؟ مگر روزی حلال از جنس ماده نیست؟
- [سایر] در مورد عبادت سؤالی دارم و آن اینکه میگویند: علما و بزرگان بیشتر وقت خود را به نماز و عبادت میگذرانند در حالی که بنده از ساعت 4:30 صبح تا 12 شب مشغول کار و کسب روزی حلال هستم (ان شاءالله) در حالی که میگویند: ارتباط این عزیزان با ائمه بسیار نزدیک است. اگر چنین است کسب و کار را رها کرده و وارد حوزه شویم. تکلیف انسانی که اینچنین سر در گم است چیست؟ اگر هم که 9 قسمت از عبادت کسب روزی حلال است پس در مورد علما و بزرگان چطور؟
- [سایر] باسلام. گفته میشود حرکت خروج تدریجی از قوه به فعل است و وحدت اتصالی دارد. و میتوان برای هر جزء آن که بالقوه فرض میشود اجزاء سابق و لاحق متصور کرد که تا یک جزء از بین نرود جزء دیگری ایجاد نمیشود و هیچ جزء بالفعلی در حرکت وجود ندارد. در صورتی که مثلاً در مراحل تبدیل تخم مرغ به مرغ، اگر روند این خروج تدریجی از قوه به فعل را در نظر بگیریم، میبینیم ابتدا تخم مرغ است که این یک فعلیت واقعی است و بعد جوجه میشود، این هم یک فعلیت دیگر است، و در نهایت به مرغ تبدیل میشود که یک فعلیت واقعی دیگر است. سؤال این است که با وجود این سه فعلیت، وحدت اتصالی کجا است؟ سه فعلیت در ظرف خارج که با وصف وحدت یافت نمیشود. ضمن اینکه این فعلیتها هم که هرکدام در زمان خود موجود است و سه زمان از هم جدا هستند.
- [سایر] با عرض سلام و احترام خدمت شما، چند سؤال داشتم: 1. خواستم بدانم نظر مراجع در مورد هجرت به خارج از کشور برای ادامه تحصیل چیست؟ 2. آیا میتوان در آنجا از گوشتهایی که در مغازههای با عنوان حلال مارکت به فروش میرسد استفاده کرد؟ 3. آیا پس از استفاده از توالتهای فرنگی (با توجه به اینکه محفظه متصل به آب کُر نیست) بدن انسان نجس میشود؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] در بعضی مساجد، قرآنها و کتب ادعیه خطی مشاهده میشود، که جنبه وقف دارد. گرچه به لحاظ نفیس بودن آنچنان ارزشی ندارد ولی از نظر معنوی و نیز به جهت اینکه جزء مواریث مکتوب اسلام محسوب میشوند، ظاهراً نیاز به حفاظت و نگهداری دارند، در حالی که مساجد و تکیهها فاقد ابزار کافی برای محافظت از آنها میباشند. برای جلوگیری از پاره شدن اوراق و فرسودگیهای محیطی در صورتی که نظر مبارک بر حفظ آنها باشد میتوان نسبت به جمعآوری و نگهداری آن در گنجینه عظیم مخطوطات آستان قدس رضوی اقدام نمود. تا پس از آسیبزدایی و مرمّت این کتب آسمانی، نسبت به حفاظت و نگهداری اصولی آنها اقدام شود. نظر حضرتعالی چیست؟
- [سایر] سلام؛ در حدیث هشام (در جلد اول کافی کلام شریفی) از امیرمومنان علی(ع) چنین آمده است: (وَ یَرَی النّاسَ کُلّهُمْ خَیْراً مِنْهُ وَ أَنّهُ شَرّهُمْ فِی نَفْسِهِ). تفسیر این سخن چیست؟ با توجه به اینکه فرد عاقل چون عاقل است، خوبی و بدی را تشخیص میدهد و بدی دیگران و خوبی خود را میابد. از طرفی چون در همین حدیث فرد عاقل را شکرگزار معرفی کرده و فرد عاقل لااقل میداند که عاقل است، پس هم میداند و هم شکر عاقل بودنش را میکند و طبق همین حدیث جزء افراد بسیار قلیل اجتماع بشری است. حال چطور این فرد خود را از همه پایینتر میبیند؟!
- [سایر] سلام این عید فرخنده را با این که گذشته تبریک میگم البته این عید جزء عیدهایی هست که همیشه زنده است این رو خیلی شنیدم که میگن انسان دارای استعدادهایی فوق العاده است همیشه تویه این فکر بودم که چه جوری میتونم از این توانایی خاص و ویژه استفاده کنم، تویه همین افکار بودم که پیری گفت:هر وقت یاد گرفتی که چه جوری از وقتت استفاده کنی اون وقته که یاد گرفتی که چه جوری میتونی از اون استعدادهای ویژه استفاده کنی. میشه بهم بگین که چه جوری میتونم از وقتم درست استفاده کنم؟
- [سایر] در قرآن صریحاً آمده که (اجْتَنِبُوا کَثیرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لا تَجَسَّسُوا) و نیز اینکه (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقی إِلَیْکُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا). امّا از طرفی دیگر از حضرت امیرالمؤمنین و نیز سایر ائمّه علیهم السّلام نقل شده که (اذا استولی الصّلاح علی الزّمان و اهله ثمّ اساء رجلٌ الظنّ برجل لم تظهر منه خزیة فقد ظلم؛ و اذا استولی الفساد علی الزّمان و اهلِه فاحسن رجلٌ الظّنّ برجلٍ فقد غرر) و اینکه (من الحزم سوء الظّنّ). الف. قانون کلّی در مورد ظنّی که باید (یا جایز است) به دیگران داشته باشیم چیست؟ ب. به طور خاصّ برخی از افراد را میبینیم که در کشوری غیر مسلمان زندگی میکنند و هنگام خرید گوشت وقتی فروشنده به آنها میگوید که (من مسلمانم و گوشتم هم ذبح اسلامی و حلال است) به این سخن اکتفا و اعتماد نمیکنند، و گاهی اوقات دلائلی میآورند از این قبیل که (امروزه به هیچکس اعتماد نیست) یا اینکه (این فروشنده هیچ گاه در مسجد دیده نشده و در مغازهاش موسیقی حرام پخش میشود) و به این نحو سخن و ادّعای او را رد میکنند. آیا این کار درست است یا خلاف؟ و در مقامِ تحقیق و تأمین روزی حلال تا چه حدّ باید جست و جو (یا تجسّس) کنیم؟ آیا باید به صِرفِ سخنِ طرف مقابل اعتماد کرد و ترتیب اثر داد یا اینکه باید بیشتر احتیاط کرد؟ 3. منظور از تعبّد در لسان شریعت چیست؟ و این تعبّد چه شرایطی دارد؟ و چه دلیلی میتوان بیان کرد برای اثبات اینکه برخی امور تعبّدی هستند (به طور کلّ)، و تعیین مصادیق آن امور چگونه است؟
- [سایر] با عرض سلام؛ معمولاً سه راه برای خداشناسی گفته شده،(راه دل، راه تجربه، راه عقل). و از طرفی چون عقل نظری از مقوله شناخت و معرفت است، با رشد عقل نظری، ما به خداشناسی میرسیم؛ چرا که از علوم شناختی است. آیا وقتی میگوییم عقل نظری یعنی منظورمان همان راه عقل است (برهان آوردن و دلیل آوردن مثل برهان صدیقین و...)؟ و اینکه آیا این سه راه مستقل هستند؟ یا اینکه میتوان گفت این راهها به نحوی برگشت به عقل (نظری) میکنند. به این معنا که آن شخص یا گروهی که از راه دل و تجربه نیز به خداشناسی (با شدت و ضعف آن) نمیرسند یا حتی نمیتواند استدلال عقلی کنند به خاطر این است که عقل آنها دچار هوا و هوس و غبار و زنگار شده؛ لذا تا از عقلی رشد یافته (با شدت و ضعف رشد) برخوردار نباشد از راه فطرت و تجربه نیز به مراتب خداشناسی نمیرسد، پس تا عقل رشد نکند و به کار گرفته نشود و از آن استفاده نشود به خداشناسی نمیرسیم؟
- [آیت الله سبحانی] خرج هائی را که انسان برای به دست آوردن فایده می کند، مانند دلالی و باربری می تواند جزء مخارج سالیانه حساب نماید.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مخارجی را که برای به دست آوردن فایده می کند، مانند خرج باربری و دلالی و غیر آن جزء مخارج کسب حساب می شود.
- [آیت الله بهجت] اگر بعد از سلام نماز احتیاط شک کند که یکی از اجزاء یا شرایط آن را بجا آورده یا نه ، به شک خود اعتنا نکند . و اگر سهوا در نماز احتیاط کلام بی جا گفت ، بنا بر اظهر سجده سهو واجب نیست ، اگر چه احتیاط در بجا آوردن است .
- [آیت الله مکارم شیرازی] واجبات نماز یازده چیز است: 1 نیت، 2 تکبیرة الاحرام، یعنی (الله اکبر) در اول نماز، 3 قیام، 4 قرائت، 5 رکوع، 6 سجود، 7 ذکر رکوع و سجود، 8 تشهد، 9 سلام، 10 ترتیب، 11 موالات (پی در پی به جا آوردن اجزاء نماز).
- [آیت الله جوادی آملی] .اموالی که از را ه خدعه و نیرنگ، ادعای باطل یا ربا , از کفّار حربی به دست آمده باشد، اگر اکتساب و حرفه، شرط وجوب خمس باشد، این اموال جزء درآمد سالانه محسوب نمی شود و خمس ندارد و اگر کسب و حرفه, شرط آن نباشد، پس از گذشت سال و کسر هزینه آن , خمس دارد که مشهور میان فقیهان شیعه این است گرفتن ربا از کافر و بانک های کشورهای غیراسلامی جایز بوده و در حکم کسب حلال است.
- [آیت الله اردبیلی] انفال عبارتند از: الف زمینهای موات و زمینهایی که صاحبان آنها از آنها اِعراض و آنها را رها کرده باشند. ب کوهها، درّهها، جنگلها و نیزارهای طبیعی. ج دریاها و سواحل آنها و رودخانههای بزرگ. د معادن. ه اموال برگزیده و گرانبهایی که متعلّق به شاهان بوده و در جنگ به دست مسلمانان آمده باشند. و غنیمتهایی که در جنگهای بدون اجازه امام معصوم علیهالسلام به دست آمده باشند. ز زمینهایی که بدون جنگ و خونریزی از کفّار در اختیار مسلمانان قرار میگیرند. ح اموال کسانی که از دنیا میروند و وارث ندارند. ط گنجی که از عتائق باشد. و به طور کلّی هر چیزی که عرفا دارای مالیّت بوده ولی مالک نداشته باشد و منفعت آن متعلّق به عموم مردم باشد، جزء انفال به حساب میآید. تفصیل موارد ذکر شده در کتابهای فقهی بیان شده است.
- [آیت الله جوادی آملی] .عقد خرید و فروش را در چند مورد میتوان به هم زد: یکم: مادامی که دو طرف از یکدیگر جدا نشوند , هرچند مکان داد و ستد , مانند زمان آن , عوض شده باشد و این خیار (خیار مجلس) حقّ هر دو طرف است، اگر خرید و فروش با تلفن یا اینترنت انجام می شود, مادامی که تلفن را قطع نکردند , خیار مجلس محفوظ است، گرچه گفتگوی آن ها درباره معامله تمام شده باشد و درباره چیز دیگر صحبت کنند. دوم: هرگاه خریدار یا فروشنده , مغبون شده باشد (خیار غبن), گاهی ممکن است هر کدام از جهت خاص , مغبون شده باشد. در خیار غبن، مغبون نمیتواند طرف مقابل را وادار کند که مقدار زائد را برگرداند , مگر آنکه مصالحه نمایند. تنها حق مغبون, به هم زدن معامله است. سوم: هر گاه خریدار یا فروشنده یا هر دو، شرط کنند که تا فلان زمان حق به هم زدن معامله را داشته باشند (شرط خیار) چهارم: هرگاه فروشنده یا خریدار , ارزش مال خود را با گفتار یا رفتار، بیش از آنچه هست نشان دهد تا رغبت و قیمت آن، افزایش کاذب یابد (خیار تدلیس) پنجم: هرگاه خریدار یا فروشنده شرط کند که کار معیّنی را انجام دهد یا کالا و بهایی که می دهد, دارای وصف خاص باشد و به شرط عمل نشود (خیار تخلّف شرط) ششم: هرگاه کالا یا بهای آن و یا هر دو دارای عیبی باشد (خیار عیب ) و طرف مقابل از عیب چیزی که تحویل می گیرد, آگاه نباشد; یا اگر از اصل عیب مطلع بوده, از مقدار زائد آن باخبر نباشد. هفتم: هرگاه کالا یا بهای آن یا هردو , از دو جزء تشکیل یافته باشد که یکی دارای مالیّت است و دیگری مالیّت ندارد، معامله نسبت به جزئ ی که مالیّت دارد, صحیح و نسبت به جزء دیگر , باطل است, در این صورت , هرکدام از خریدار یا فروشنده که جزء دیگر کالا یا بها به دست ا و نرسیده است , می تواند اصل معامله صحیح را به هم بزند (خیار تبعّض صفقه); همچنین اگر هر دو جزء دارای مالیّت بوده و خرید و فروش آن ها صحیح است؛ ولی یک جزء، مال طرف معامله است و جزء دیگر، مال بیگانه است که به معامله راضی نیست, در این صورت, کسی که فقط یک جزء را دریافت کرده, هرچند معامله نسبت به همان جزء صحیح است؛ ولی او می تواند اصل داد و ستد را به هم بزند و در این جهت, فرقی نیست بین آنکه دو جزء با هم ممزوج باشند مانند چند لیتر شیر یا مخلوط باشند نظیر چند کیلو گندم نیز فرقی نیست که کالا یا بها با جزء دیگ ر مشاع باشند; یا جدا و خواه این حالت ها پیش از فروش باشد ; یا پس از آن و قبل از قبض، در تمام این صورت ها خیار شرکت و خیار تبعّض صفقه مطرح است , هرچند خیارِ تبعّضِ صَ فْقه به حالت های حاصل شده قبل از معامله, گفته میشود. هشتم: فروشنده یا خریدار , اوصاف کالا یا بهای آن را برای طرف دیگر بیان کند و هنگامی که خریدار کالا را یا فروشنده بها را دید، معلوم شود خلاف وصفی است که آن را شنید ; در صورت اول , خریدار و در صورت دوم , فروشنده می تواند معامله را به هم بزند (خیار رؤیت ); همچنین اگر کسی مالی داشته باشد که آن را ندیده و دیگری اوصاف آن مال را برای وی بیان نموده و او نیز همان خصوصیت ها را برای خریدار بگوید و بعد از فروش بفهمد که مال بهتر از آن بوده که برای او گزارش دادهاند, میتواند معامله را به هم بزند. نهم: هرگاه فروشنده کالایی را به صورت نقد و بدون شرط تأخیر بفروشد و خریدار تا سه روز بها را نپردازد و فروشنده نیز کالا را تحویل نداده باشد، فروشنده پس از سه روز میتواند معامله را به هم بزند و اگر کالا نظیر میوه تازه و سبزی باشد که اگر شب بماند , فاسد می شود, چنانچه خریدار تا اول شب , پول آن را نپردازد, فروشنده میتواند معامله را به هم بزند (خیار تأخیر). دهم: هرگاه در معامله ای، کالا فقط حیوان باشد , خریدار تا سه روز میتواند معامله را به هم بزند و اگر بهای کالا فقط حیوان باشد , فروشنده تا سه روز خیار دارد و اگر کالا و بهای آن هر دو حیوان باشند، هر دو تا سه روز میتوانند معامله را به هم بزنند (خیار حیوان). یازدهم: هر گاه فروشنده، کالایی که در اختیار داشت و می توانست آن را تحویل دهد, ولی در زمان تعیین شده قادر به تحویل آن نبود و خریدار نیز بدون زحمت به آن دسترسی نداشت، خریدار می تواند معامله را به هم بزند (خیار تعذّر تسلیم ); اما اگر کالا در هنگام فروش در اختیار فروشنده نبود , چنین معاملهای اصلاً باطل است و اگر کالایی هنگام معامله در اختیار فروشنده نیست و در زمان تحویل کاملاً در اختیار او باشد, معامله صحیح و لازم است. احکام خیار
- [آیت الله فاضل لنکرانی] بعضی از اجزاء حیوانات حلال گوشت حرام و بعضی بنابر احتیاط لازم حرام است و مجموع آنها پانزده چیز است: 1) خون، 2) فضله، 3) نری، 4) فرج، 5) بچه دان، 6) غدد که آن را دشول می گویند، 7) تخم که آن را دنبلان می گویند، 8) چیزی که در مغز کله است و دارای شکل است و باندازه نصف نخود می باشد، 9) مغز حرام که در میان تیره پشت است، 10) پی که در دو طرف تیره پشت است، 11) زهره دان، 12) سپرز (طحال)، 13) بول دان (مثانه)، 14) عدسی و سیاهی چشم (مردمک) بنابر احتیاط لازم، 15) چیزی که در میان سُم است و به آن ذات الاشاجع می گویند، بنابر احتیاط لازم حرمت این چیزها در حیوانات بزرگ است امّا در حیوانات کوچکی مانند گنجشک چنانچه بعضی از این امور قابل تشخیص یا جدا کردن نباشد خوردن آن اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] وضو برای شش چیز واجب است: 1 نماز واجب (غیر از نماز میت) 2 سجده و تشهد فراموش شده. 3 طواف واجب (باید توجه داشت طوافهایی که جزء حج یا عمره است طواف واجب حساب می شود هرچند اصل حج و عمره مستحب باشد). 4 هرگاه نذر یا عهد کرده، یا قسم خورده که وضو بگیرد و با طهارت باشد. 5 هرگاه نذر کرده جایی از بدن خود را به خط قرآن برساند (در صورتی که این نذر شرعاً رجحان داشته باشد مثل این که می خواهد از روی احترام خط قرآن را ببوسد). 6 برای آب کشیدن قرآنی که نجس شده یا بیرون آوردن آن از محل آلوده، هرگاه مجبور باشد دست یا جای دیگر بدن خود را به خط قرآن برساند.
- [آیت الله سیستانی] در بعضی روایات چند چیز در کشتن حیوانات مکروه شمرده شده است : 1 پیش از بیرون آمدن روح ، پوست حیوان را بکنند . 2 در جائی حیوان را بکشند که حیوان دیگر که از جنس اوست آن را ببیند . 3 در شب ذبح کنند یا پیش از ظهر روز جمعه ، ولی در صورت احتیاج کراهت ندارد . 4 خود انسان چهارپائی را که پرورش داده است بکشد . احکام شکار کردن با اسلحه مسأله ???? اگر حیوان حلالگوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند و بمیرد، با پنج شرط، حلال و بدنش پاک است: اوّل: آنکه اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر باشد که بدن حیوان را پاره میکند، و در قسم دوّم اگر سلاح سرنیزه نداشته باشد، شرط حلال شدن این است که بدن حیوان را مجروح و پاره کند، و اگر سرنیزه داشته باشد کافی است که آن را بکشد هرچند مجروح نسازد، و اگر بهوسیله دام یا چوب، و سنگ و مانند اینها حیوانی را شکار کنند و بمیرد پاک نمیشود، و خوردن آن هم حرام است. و همچنین است بنا بر احتیاط واجب اگر با چیز تیزی که سلاح نیست مانند سوزنهای بزرگ یا چنگال، یا سیخ کباب و مانند آن حیوان را شکار کنند، و اگر حیوانی را با تفنگ شکار کنند چنانچه گلوله آن در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره کند، پاک و حلال است، چه گلوله تیز و مخروطی باشد چه نباشد، و لازم نیست گلوله از جنس آهن باشد، ولی اگر گلوله در بدن حیوان فرو نرود بلکه آن را به سبب فشار بکشد، یا به واسطه حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و حیوان بمیرد، پاک و حلال بودنش اشکال دارد. دوّم: کسی که شکار میکند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر غیر کتابی، یا کسی که در حکم کافر است مانند نواصب حیوانی را شکار نماید، آن شکار حلال نیست، بلکه کافر کتابی هم اگر حیوانی را شکار کند و نام خدا را هم ببرد، آن حیوان بنا بر احتیاط واجب حلال نمیشود. سوّم: اسلحه را برای شکار کردن حیوان بکار برد، و اگر مثلاً جایی را نشانه بگیرد و اتفاقاً حیوانی را بکشد، آن حیوان پاک نیست، و خوردن آن هم حرام است، ولی اگر به قصد شکار حیوان بخصوصی تیراندازی کند و بجای آن دیگری را بکشد، حلال است. چهارم: در وقت بکار بردن اسلحه، نام خدا را ببرد و چنانچه پیش از خوردن به هدف نام خدا را ببرد نیز کافی است، و اگر عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمیشود، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد. پنجم: وقتی صیاد به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است بهاندازه سربریدن آن وقت نباشد، و چنانچه بهاندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حرام است. مسأله ???? اگر دو نفر حیوانی را شکار کنند، و یکی از آنان شرایط گذشته را رعایت کند، ولی دیگری رعایت نکند، مثلاً یکی از آن دو نام خدا را ببرد، و دیگری عمداً نام خدا را نبرد، آن حیوان حلال نیست. مسأله ???? اگر بعد از آنکه حیوانی را تیر زدند مثلاً در آب بیفتد، و انسان بداند که حیوان به واسطه هر دو تیر و افتادن در آب جان داده است، حلال نیست، بلکه اگر نداند که جان دادن آن فقط به واسطه تیر بوده است، نیز حلال نمیباشد. مسأله ???? اگر با سگ غصبی یا اسلحه غصبی، حیوانی را شکار کند، شکار حلال است و مال خود او میشود، ولی گذشته از اینکه گناه کرده، باید اجرت اسلحه یا سگ را به صاحبش بدهد. مسأله ???? اگر با وسیله شکار چون شمشیر بعضی از اعضای بدن حیوان مانند دست و پا را از او جدا کنند، آن عضو حرام میباشد، ولی چنانچه آن حیوان را با مراعات شرایط گذشته در مسأله (????) سر ببرند، باقیمانده بدن او حلال میشود؛ و اما اگر وسیله شکار با شرایط گذشته بدن حیوان را دو قسمت کند، و سر و گردن در یک قسمت بماند، و انسان وقتی برسد که حیوان جان داده باشد، هر دو قسمت حلال است. و همچنین است اگر حیوان زنده باشد ولی بهاندازه سربریدن وقت نباشد، اما اگر بهاندازه سربریدن وقت باشد و ممکن باشد که مقداری زنده بماند، قسمتی که سر و گردن ندارد، حرام، و قسمتی که سر و گردن دارد، اگر سر آن را به دستوری که قبلاً گذشت ببرند، حلال، وگرنه آن هم حرام میباشد. مسأله ???? اگر با چوب یا سنگ، یا چیز دیگری که شکار کردن با آن صحیح نیست حیوانی را دو قسمت کنند، قسمتی که سر و گردن ندارد حرام است، و قسمتی که سر و گردن دارد، اگر زنده باشد و ممکن باشد که مقداری زنده بماند و سر آن را به دستوری که قبلاً گذشت ببرند، حلال، وگرنه آن قسمت هم حرام میباشد. مسأله ???? اگر حیوانی را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه زندهای از آن بیرون آید، چنانچه آن بچه را به دستوری که قبلاً گذشت سر ببرند، حلال، وگرنه حرام میباشد. مسأله ???? اگر حیوانی را شکار کنند، یا سر ببرند و بچه مردهای از شکمش بیرون آورند، در صورتی که مردن بچه پیش از کشتن آن حیوان نباشد، و همچنین به سبب دیر بیرون آوردنش از شکم آن حیوان نمرده باشد، چنانچه خلقت آن بچه کامل باشد و مو یا پشم در بدنش روییده باشد، پاک و حلال است. شکار کردن با سگ شکاری مسأله ???? اگر سگ شکاری، حیوان وحشی حلالگوشتی را شکار کند، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد: اوّل: سگ بهطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود، و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد، ولی اگر پس از نزدیک شدن به شکار و دیدن آن نتوان از او جلوگیری کرد، ضرر ندارد، و اگر عادتش این باشد که پیش از رسیدن صاحبش از شکار میخورد، ضرر ندارد، و همچنین اگر عادت به خوردن خون شکار داشته باشد، اشکال ندارد، ولی بنا بر احتیاط واجب شرط است که عادتش چنین باشد که اگر صاحبش خواست شکار را از او بگیرد به ممانعت و ستیز برنخیزد. دوّم: صاحبش آن را بفرستد، و اگر از پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند، خوردن آن حیوان حرام است، بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش صدا بزند که زودتر آن را به شکار برساند، اگرچه به واسطه صدای صاحبش شتاب کند بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نماید. سوّم: کسی که سگ را میفرستد باید مسلمان باشد، به تفصیلی که در شرایط شکار با اسلحه گذشت. چهارم: شکارچی وقت فرستادن سگ، یا پیش از رسیدنش به حیوان، نام خدا را ببرد، و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد. پنجم: شکار به واسطه زخمی که از دندان سگ پیدا کرده است بمیرد، پس اگر سگ شکار را خفه کند یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست. ششم: کسی که سگ را فرستاده است، وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است بهاندازه سربریدن آن وقت نباشد ولی نه از جهت تأخیر غیر معمول در رسیدن به شکار اما اگر وقتی برسد که بهاندازه سربریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حلال نیست. مسأله ???? کسی که سگ را فرستاده اگر وقتی برسد که بتواند سر حیوان را ببرد، چنانچه به واسطه تهیه مقدمات آن مانند بیرون آوردن کارد وقت بگذرد و آن حیوان بمیرد، حلال است، ولی اگر چیزی همراه او نباشد که با آن سر حیوان را ببرد و حیوان بمیرد بنا بر احتیاط واجب حلال نمیشود، البته در این حال اگر آن حیوان را رها کند که سگ او را بکشد، حلال میشود. مسأله ???? اگر چند سگ را بفرستد و با هم حیوانی را شکار کنند، چنانچه همه آنها دارای شرطهایی که در مسأله (????) گفته شد بودهاند، شکار حلال است، و اگر یکی از آنها دارای آن شرطها نبوده، شکار حرام است. مسأله ???? اگر سگ را برای شکار حیوانی بفرستد و آن سگ حیوان دیگری را شکار کند، آن شکار حلال و پاک است، و نیز اگر آن حیوان را با حیوان دیگری شکار کند، هر دوی آنها حلال و پاک میباشد. مسأله ???? اگر چند نفر با هم سگ را بفرستند و یکی از آنها عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، و نیز اگر یکی از سگهایی را که فرستادهاند بهطوری که در مسأله (????) گفته شد تربیت شده نباشد، آن شکار حرام میباشد. مسأله ???? اگر باز، یا حیوان دیگری غیر سگ شکاری، حیوانی را شکار کند، آن شکار حلال نیست، ولی اگر وقتی برسند که حیوان زنده باشد و به دستوری که قبلاً گذشت سر آن را ببرند، حلال است. صید ماهی و ملخ مسأله ???? اگر ماهیای که در اصل خلقتش فلس دار باشد هرچند از جهت عارضی فلس از او جدا شده باشد زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، پاک و خوردن آن حلال است. و چنانچه در آب بمیرد پاک است، ولی خوردن آن حرام میباشد، هرچند با وسیلهای مانند زهر بمیرد، مگر اینکه در تور ماهیگیر در آب بمیرد که در این صورت خوردنش حلال است. و ماهی بیفلس را اگرچه زنده از آب بگیرند و بیرون آب جان دهد، حرام است. مسأله ???? اگر ماهی از آب بیرون بیفتد، یا موج آن را بیرون بیندازد، یا آب فرو رود و ماهی در خشکی بماند، چنانچه پیش از آنکه بمیرد، با دست یا بهوسیله دیگر کسی آن را بگیرد، بعد از جان دادن حلال است، و اگر قبل از گرفتن بمیرد، حرام است. مسأله ???? کسی که ماهی را صید میکند، لازم نیست مسلمان باشد و در موقع گرفتن آن نام خدا را ببرد، ولی مسلمان باید ببیند، یا از راه دیگری اطمینان داشته باشد که او را زنده از آب گرفته، یا آنکه در تور او در آب مرده است. مسأله ???? ماهی مردهای که معلوم نیست آن را زنده از آب گرفتهاند یا مرده، چنانچه در دست مسلمان باشد و در آن تصرفی میکند که دلیل بر حلال بودن آن است مانند فروختن یا خوردن، حلال است، و اگر در دست کافر باشد، اگرچه بگوید آن را زنده گرفتهام، حرام میباشد، مگر آنکه انسان اطمینان کند که او را زنده از آب گرفته یا آنکه در تور او در آب مرده است. مسأله ???? خوردن ماهی زنده جایز است. مسأله ???? اگر ماهی زنده را بریان کنند، یا در بیرون آب پیش از جان دادن بکشند، خوردنش جایز است. مسأله ???? اگر ماهی را بیرون آب دو قسمت کنند، و یک قسمت آن در حالی که زنده است در آب بیفتد، خوردن قسمتی را که بیرون آب مانده جایز است. مسأله ???? اگر ملخ را با دست یا بهوسیله دیگری زنده بگیرد، بعد از جان دادن آن حلال است، و لازم نیست کسی که آن را میگیرد مسلمان باشد، و در موقع گرفتن نام خدا را ببرد، ولی اگر ملخ مردهای در دست کافر باشد و معلوم نباشد که آن را زنده گرفته است یا نه، اگرچه بگوید زنده گرفتهام حرام است. مسأله ???? خوردن ملخی که بال درنیاورده است و نمیتواند پرواز کند، حرام است.