کلمه «لطیف» از ماده «لطف» به معنای دوستی[1] و نرمی و ظرافت در شیء به کار می‌رود.[2] «لطیف»، از جمله صفات الهی است که در قرآن آمده، در مورد خداوند این واژه به معنای دوست داشتن بندگان، رساندن آنچه به نفع آنها است و فراهم نمودن مقدمات رسیدن خیر به آنان است.[3] برخی از علماء پیرامون معنای کلی لطیف، اقوالی را ذکر کرده‌اند:‌ »1. لطیف از نام‌های خدا است که معنای آن رفق و مهربانی نسبت به بندگان است. 2. لطیف آن کسی است که خواسته انسان را از روی مهربانی به خود برساند، 3. لطیف یعنی دانا و عالم به جزئیات و ریزه کاری‌های امور».[4] اما در مورد معانی این کلمه در آیات مختلف قرآن اقوالی وجود دارد که متفاوت هستند و به اقتضای آیه و موضوع مورد بحث، معانی مختلفی از آن قصد شده است. این آیات عبارتند از: 1. «اللَّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیزُ»،[5] «در اینجا منظور از لطیف آن کسی است که به نوعی -که درک آن دقت می‌خواهد- به بندگانش منفعت می‌رساند، و این منافع عبارت است از نعمت‌هایی که خداوند میان بندگانش تقسیم فرموده و مریضی‌ها را از آنان دور ساخته، آنان را خوشنود می‌سازد و بهره‏مندشان می‌کند، و با وسایلی آنان را قدرتمند می‏نماید و از این قبیل نیروها که نمی‌توان به عمق آن پی‏برد؛ زیرا که بسیار پیچیده است».[6] برخی دیگر در معنایی نزدیک به آنچه ذکر شد، آورده‌اند: «اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یعنی احسان بسیاری به آنها می‌کند».[7] 2. اما در آیه: «یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ»[8] اقوال متفاوتی وجود دارد:‌ الف.«إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ یعنی قدرتش نافذ است».[9] ب. برخی دیگر معتقدند: «إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ یعنی علم او هر چیز پنهانی را شامل می‌شود».[10] 3. همچنین در تفسیر کلمه لطیف در ذیل آیه:‌ »أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ»[11] آورده‌اند:‌ »علم و فضل او به همه اشیاء می‌رسد».[12] بنابر این می‌توان این‌گونه نتیجه گرفت که کلمه لطیف اگر چه معنای لغوی خاصی دارد، اما این قابلیت را نیز دارد که در جملات مختلف، معانی در ظاهر متفاوتی را برساند؛ لذا با توجه به قرائن مختلف و قابلیت این کلمه، تفاسیر متفاوتی در آیات از این کلمه شده است که البته می‌توان بسیاری از آنها را به همان معنای لغوی لطیف برگشت داد؛ به بیان دیگر این تفاسیر را می‌توان تقریرهای مختلف از معنای لغوی این کلمه دانست. [1] . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 189، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش. [2] . مقاییس اللغه، ماده لطف، به نقل از مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 192، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش. [3] . ‏طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی‏، سید احمد، ج 5، ص 120، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [4] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی‏، محمد جواد، ج 5، ص 407، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [5] . شوری، 19:‌ «خدا نسبت به بندگانش بسیار مهربان و نیکوکار است، هر که را بخواهد روزی می‏بخشد و او نیرومند و توانای شکست‏ناپذیر است». [6] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏9، ص 40. [7] . فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 590، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق. [8] . لقمان، 16:‌ «پسرم! اگر عمل هم‏وزن دانه خردلی و در درون سنگی یا در آسمان‏ها یا در دل زمین باشد، خدا آن را [در قیامت برای حسابرسی‏] می‏آورد یقیناً خدا لطیف و آگاه است». [9] . عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: محمودی‏، شیخ مالک، ج 2، ص 522، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اول، 1413ق. [10] . فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 4، ص 145، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق. [11] . حج، 63: «آیا ندانسته‏ای که خدا از آسمان آبی نازل می‏کند، در نتیجه زمین سرسبز و خرم می‏شود به یقین خدا لطیف و آگاه است». [12] . ‏زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 168، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 58، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
کلمه (لطیف) که در قرآن هم آمده، به چه معنا است؟
کلمه «لطیف» از ماده «لطف» به معنای دوستی[1] و نرمی و ظرافت در شیء به کار میرود.[2] «لطیف»، از جمله صفات الهی است که در قرآن آمده، در مورد خداوند این واژه به معنای دوست داشتن بندگان، رساندن آنچه به نفع آنها است و فراهم نمودن مقدمات رسیدن خیر به آنان است.[3]
برخی از علماء پیرامون معنای کلی لطیف، اقوالی را ذکر کردهاند: »1. لطیف از نامهای خدا است که معنای آن رفق و مهربانی نسبت به بندگان است. 2. لطیف آن کسی است که خواسته انسان را از روی مهربانی به خود برساند، 3. لطیف یعنی دانا و عالم به جزئیات و ریزه کاریهای امور».[4]
اما در مورد معانی این کلمه در آیات مختلف قرآن اقوالی وجود دارد که متفاوت هستند و به اقتضای آیه و موضوع مورد بحث، معانی مختلفی از آن قصد شده است. این آیات عبارتند از:
1. «اللَّهُ لَطیفٌ بِعِبادِهِ یَرْزُقُ مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ الْقَوِیُّ الْعَزیزُ»،[5] «در اینجا منظور از لطیف آن کسی است که به نوعی -که درک آن دقت میخواهد- به بندگانش منفعت میرساند، و این منافع عبارت است از نعمتهایی که خداوند میان بندگانش تقسیم فرموده و مریضیها را از آنان دور ساخته، آنان را خوشنود میسازد و بهرهمندشان میکند، و با وسایلی آنان را قدرتمند مینماید و از این قبیل نیروها که نمیتوان به عمق آن پیبرد؛ زیرا که بسیار پیچیده است».[6] برخی دیگر در معنایی نزدیک به آنچه ذکر شد، آوردهاند: «اللَّهُ لَطِیفٌ بِعِبادِهِ یعنی احسان بسیاری به آنها میکند».[7]
2. اما در آیه: «یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ»[8] اقوال متفاوتی وجود دارد:
الف.«إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ یعنی قدرتش نافذ است».[9]
ب. برخی دیگر معتقدند: «إِنَّ اللَّهَ لَطِیفٌ یعنی علم او هر چیز پنهانی را شامل میشود».[10]
3. همچنین در تفسیر کلمه لطیف در ذیل آیه: »أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَتُصْبِحُ الْأَرْضُ مُخْضَرَّةً إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ»[11] آوردهاند: »علم و فضل او به همه اشیاء میرسد».[12]
بنابر این میتوان اینگونه نتیجه گرفت که کلمه لطیف اگر چه معنای لغوی خاصی دارد، اما این قابلیت را نیز دارد که در جملات مختلف، معانی در ظاهر متفاوتی را برساند؛ لذا با توجه به قرائن مختلف و قابلیت این کلمه، تفاسیر متفاوتی در آیات از این کلمه شده است که البته میتوان بسیاری از آنها را به همان معنای لغوی لطیف برگشت داد؛ به بیان دیگر این تفاسیر را میتوان تقریرهای مختلف از معنای لغوی این کلمه دانست. [1] . قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج 6، ص 189، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ ششم، 1371ش. [2] . مقاییس اللغه، ماده لطف، به نقل از مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 192، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش. [3] . طریحی، فخر الدین، مجمع البحرین، تحقیق: حسینی، سید احمد، ج 5، ص 120، کتابفروشی مرتضوی، تهران، چاپ سوم، 1375ش. [4] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه: بلاغی، محمد جواد، ج 5، ص 407، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش. [5] . شوری، 19: «خدا نسبت به بندگانش بسیار مهربان و نیکوکار است، هر که را بخواهد روزی میبخشد و او نیرومند و توانای شکستناپذیر است». [6] . مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج 9، ص 40. [7] . فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 27، ص 590، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق. [8] . لقمان، 16: «پسرم! اگر عمل هموزن دانه خردلی و در درون سنگی یا در آسمانها یا در دل زمین باشد، خدا آن را [در قیامت برای حسابرسی] میآورد یقیناً خدا لطیف و آگاه است». [9] . عاملی، علی بن حسین، الوجیز فی تفسیر القرآن العزیز، تحقیق: محمودی، شیخ مالک، ج 2، ص 522، دار القرآن الکریم، قم، چاپ اول، 1413ق. [10] . فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق: اعلمی، حسین، ج 4، ص 145، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق. [11] . حج، 63: «آیا ندانستهای که خدا از آسمان آبی نازل میکند، در نتیجه زمین سرسبز و خرم میشود به یقین خدا لطیف و آگاه است». [12] . زمخشری، محمود، الکشاف عن حقائق غوامض التنزیل، ج 3، ص 168، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ سوم، 1407ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 3، ص 58، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
- [سایر] کلمه قرآن چند بار در قرآن آمده است؟
- [سایر] تفسیر و معنای کلمه عزم در قرآن چیست؟
- [سایر] در قرآن کریم در برخی از سوره ها از کلمۀ کوکب استفاده شده، و در برخی دیگر از کلمۀ نجم، در زبان فارسی معنای این دو، ستاره است،آیا معنای این دو کلمه در قرآن،متفاوت است؟
- [سایر] قرآن از چند کلمه تشکیل شده است؟
- [سایر] معنای ظاهری و باطنی کلمه قران چیست؟
- [سایر] منظور دقیق قرآن از ذوالقرنین کیست ؟ این کلمه در کدام سوره و آیه قرآن آمده است؟
- [سایر] کلمه "رحب"و"رعب" چند بار در قرآن آمده است؟
- [سایر] چند آیه در قرآن در مورد کلمه مخلصین وجود دارد؟
- [سایر] معنای کلمه (أسر) در قرآن به چه معنا است؟
- [سایر] کدام کلمه در قرآن با حرکت لوزی مشخص شده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] قرآن خواندن در سجده مکروه است، همچنین فوت کردن محل سجده برای برطرف کردن گرد و غبار و اگر در اثر فوت کردن عمداً کلمه دو حرفی از دهان بیرون آید نماز اشکال دارد.
- [آیت الله سیستانی] سجده کردن بر برگ درخت انگور در زمانی که لطیف است و خوردن آن معمول میباشد ، جایز نیست ، و در غیر این صورت سجده کردن بر آن اشکال ندارد .
- [آیت الله سبحانی] احتیاط مستحب آن است که در نماز، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیشِ آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد، فاصله بیندازد، مثلا بگوید الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ومیم الرّحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدّین. معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیشِ کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید الرَّحمنِ الرَّحیمِ و میم الرّحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدّین را بگوید.
- [آیت الله نوری همدانی] احتیاط واجب آن است که در نماز ، وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمة بعدش فاصله دهد . مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین . و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یل پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمة بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . احتیاط آن است که در نماز وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید. و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعد فاصله دهد مثلاً بگوید "الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم رحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آن که بگوید"الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ" و میم الرحیم را زیر ندهد وفوراً "مَالِکِ یَوْمِ الدِّینِ" را بگوید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اقوی این است که لازم نیست در نماز وقف به سکون و وصل به حرکت را مراعات نماید لذا اگر زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد مثلاً بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. یا این که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فوراً مالک یوم الدین را بگوید نماز باطل نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] احتیاط مستحب آن است که در نماز؛ وقف به حرکت و وصل به سکون ننماید و معنی وقف به حرکت آن است که زیر یا زبر یا پیش آخر کلمه ای را بگوید و بین آن کلمه و کلمه بعدش فاصله دهد؛ مثلا بگوید: الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر بدهد و بعد قدری فاصله دهد و بگوید مالک یوم الدین. و معنی وصل به سکون آن است که زیر یا زبر یا پیش کلمه ای را نگوید و آن کلمه را به کلمه بعد بچسباند مثل آنکه بگوید الرحمن الرحیم و میم الرحیم را زیر ندهد و فورا مالک یوم الدین را بگوید.
- [آیت الله جوادی آملی] .بر نمازگزار مرد واجب است عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سوره رکعت اول و دوم نماز های صبح و مغرب و عشاء را آهسته نخواند , به صورتی که حرف آخر هیچ کلمه ای عمداً آهسته ادا نشود ; همچنین واجب است که عمداً هیچ کلمه یا حرف حمد و سورهّ نماز های ظهر و عصر بلند ادا نشود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر نداند مثلا کلمه ای به س است یا به ص باید یاد بگیرد و چنانچه دو جور یا بیشتر بخواند در صورتی که قصد جزییت داشته باشد به انچه که صحیح است و به غیر ان هم عرفا ذکر غلط یا قران غلط گفته شود مثل ان که در اهدنا الصراط المستقیم مستقیم را یک مرتبه با س و یک مرتبه با ص بخواند نمازش صحیح است و در صورتی که کلام ادمی گفته شود نمازش باطل است و همچنین است اگر مثلا زیر و زبر کلمه ای را نداند ولی اگر در اخر کلمه ای باشد که وقف بر ان جایز است و همیشه وقف کند یا وصل به سکون نماید یاد گرفتن حرکت اخر ان کلمه واجب نیست و نمازش صحیح است
- [آیت الله وحید خراسانی] جواب سلام کسی که از روی مسخره یا شوخی سلام می کند واجب نیست و جواب سلام مرد و زن غیر مسلمان بنابر احتیاط واجب است و در جواب اکتفا کند به کلمه سلام یا کلمه علیک هر چند احوط ان است که به کلمه علیک جواب بگوید