آیه تطهیر، آیه‌ای است که عصمت امامان معصوم(ع) را اثبات می‌کند.[1] اما از ظاهر آیه و از دو فعل «یرید» و «لِیُذهِبَ» این شبهه به ذهن می‌رسد که؛ گویا در ابتدای خلقت مورد تطهیر خدا قرار نگرفته‌اند و بعدها خداوند اراده کرده که آنان را پاک کند و پلیدی را از آنان بزداید. در پاسخ به این شبهه باید گفت: هر چند «یرید» فعل مضارع است ولی این‌طور نیست که همیشه معنای زمان حال و آینده را برساند. علمای علم بلاغت معتقدند اگر زمان فعل مضارع توسط برخی از ادواتی که زمان آن‌را مختص به حال یا آینده یا ماضی می‌کند مثل «س» و «سوف» برای آینده و «لم» و «لمّا» برای گذشته و... مقیّد نشود، دلالت بر تکرار عمل و تجدّد نسبت حکم برای موضوع می‌کند. مثلاً اگر کسی بگوید: «أنا أعمل فی التجارة»؛ من در رشته تجارت کار می‌کنم، نمی‌توان از آن این استفاده را کرد که در گذشته چنین کاری نکرده و الآن مشغول به این کار شده است. یا وقتی گفته می‌شود: «الارض تدور»؛ زمین می‌چرخد، بدین معنا نیست که در گذشته نمی‌چرخیده و اکنون به چرخش افتاده است.[2] با توجه به مطلب بالا، در این آیه نیز نمی‌توان فعل «یرید» را مقید به زمان حال کرد؛ بلکه باید گفت: این واژه فقط بر همان معنای تجدّد و تکرار دلالت می‌کند؛ همان‌طور که درباره آیات مشابه این آیه نیز همین حکم جاری است؛ مثلاً در آیه‌ای که می‌فرماید: «وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ»؛[3] (خدا ظلمی برای بندگانش نمی‌خواهد)، نمی‌توان چنین برداشت کرد که خداوند قبلاً اراده ظلم نسبت به بندگانش داشته ولی تصمیم گرفته که از این به بعد دیگر چنین اراده‌ای نداشته باشد. بلکه باید گفت: این عبارت، بیانگر اراده ازلی الهی است که قبل از خلقت آدم و قبل از خلقت نور معصومین(ع) چنین اراده کرده که آنان را از هر آلودگی و ناپاکی تطهیر کرده و آنان را مظهر و سمبل طهارت و پاکی خود قرار دهد. اما درباره لفظ «یذهب» باید گفت: از بین بردن و زدودن، فرع بر ثبوت نیست؛ یعنی لازم نیست که مثلاً اول آلودگی وجود داشته باشد و بعد آن‌را ازاله کنند تا زدودن صدق کند. بلکه ممانعت از وجود اولیه آلودگی را نیز می‌توان اذهاب(زدودن) گفت. به عبارت دیگر؛ برداشتن رفع نیست، بلکه به دفع نیز «اذهاب» اطلاق می‌شود. بویژه با توجه به اراده ازلی خداوند و مشیّت او بر طاهر بودن این بزرگواران، قبل از خلقت آنان، بیانگر همین معنا است.[4] [1] . ر.ک: «آیه تطهیر»، سؤال 1504؛ «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام(ع)»، سؤال 258. [2] . حبنکه میدانی، عبدالرحمن بن حسن، البلاغه العربیه، ج 1، ص 217، دمشق، دارالقلم، چاپ اول، 1416ق. [3] . غافر، 31. [4] . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 502، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
در اینکه اهل بیت(ع) از ابتدا پاک و معصوم بودند شکی ندارم. فقط سؤالم در مورد ترجمهای است که از آیه زیر ارائه شده است که؛ (خدا میخواهد شما را پاک کند) ما که میدانیم ایشان از ابتدا پاک بودهاند. پس اینکه میخواهد پاک کند؛ یعنی از ابتدا پاک نبودهاند؟! (إِنَّما یُریدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیراً). (احزاب، 33).
آیه تطهیر، آیهای است که عصمت امامان معصوم(ع) را اثبات میکند.[1] اما از ظاهر آیه و از دو فعل «یرید» و «لِیُذهِبَ» این شبهه به ذهن میرسد که؛ گویا در ابتدای خلقت مورد تطهیر خدا قرار نگرفتهاند و بعدها خداوند اراده کرده که آنان را پاک کند و پلیدی را از آنان بزداید. در پاسخ به این شبهه باید گفت:
هر چند «یرید» فعل مضارع است ولی اینطور نیست که همیشه معنای زمان حال و آینده را برساند. علمای علم بلاغت معتقدند اگر زمان فعل مضارع توسط برخی از ادواتی که زمان آنرا مختص به حال یا آینده یا ماضی میکند مثل «س» و «سوف» برای آینده و «لم» و «لمّا» برای گذشته و... مقیّد نشود، دلالت بر تکرار عمل و تجدّد نسبت حکم برای موضوع میکند. مثلاً اگر کسی بگوید: «أنا أعمل فی التجارة»؛ من در رشته تجارت کار میکنم، نمیتوان از آن این استفاده را کرد که در گذشته چنین کاری نکرده و الآن مشغول به این کار شده است. یا وقتی گفته میشود: «الارض تدور»؛ زمین میچرخد، بدین معنا نیست که در گذشته نمیچرخیده و اکنون به چرخش افتاده است.[2]
با توجه به مطلب بالا، در این آیه نیز نمیتوان فعل «یرید» را مقید به زمان حال کرد؛ بلکه باید گفت: این واژه فقط بر همان معنای تجدّد و تکرار دلالت میکند؛ همانطور که درباره آیات مشابه این آیه نیز همین حکم جاری است؛ مثلاً در آیهای که میفرماید: «وَ مَا اللَّهُ یُریدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ»؛[3] (خدا ظلمی برای بندگانش نمیخواهد)، نمیتوان چنین برداشت کرد که خداوند قبلاً اراده ظلم نسبت به بندگانش داشته ولی تصمیم گرفته که از این به بعد دیگر چنین ارادهای نداشته باشد.
بلکه باید گفت: این عبارت، بیانگر اراده ازلی الهی است که قبل از خلقت آدم و قبل از خلقت نور معصومین(ع) چنین اراده کرده که آنان را از هر آلودگی و ناپاکی تطهیر کرده و آنان را مظهر و سمبل طهارت و پاکی خود قرار دهد.
اما درباره لفظ «یذهب» باید گفت: از بین بردن و زدودن، فرع بر ثبوت نیست؛ یعنی لازم نیست که مثلاً اول آلودگی وجود داشته باشد و بعد آنرا ازاله کنند تا زدودن صدق کند. بلکه ممانعت از وجود اولیه آلودگی را نیز میتوان اذهاب(زدودن) گفت. به عبارت دیگر؛ برداشتن رفع نیست، بلکه به دفع نیز «اذهاب» اطلاق میشود. بویژه با توجه به اراده ازلی خداوند و مشیّت او بر طاهر بودن این بزرگواران، قبل از خلقت آنان، بیانگر همین معنا است.[4] [1] . ر.ک: «آیه تطهیر»، سؤال 1504؛ «ضرورت عصمت و راه های تشخیص آن در امام(ع)»، سؤال 258. [2] . حبنکه میدانی، عبدالرحمن بن حسن، البلاغه العربیه، ج 1، ص 217، دمشق، دارالقلم، چاپ اول، 1416ق. [3] . غافر، 31. [4] . طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 502، تهران، انتشارات اسلام، چاپ دوم، 1378ش.
- [سایر] یکی از دلایلی که ما (شیعه) این آیه را منسوب به اهل بیت (محمد.علی.فاطمه.حسن و حسین) می دانیم این است که در آیه شریفه بعد از "انما یرید الله لیذهب... از الفاظ مذکر استفاده شده در صورتی که در آیه 73 سوره هود نیز از الفاظ مذکر استفاده شده؟ لطفا توضیح دهید؟
- [سایر] چرا در پایان خطبهی فدکیه، حضرت زهرا(س) گفتار خود را اختصاصاً خطاب به انصار ایراد میفرمایند؟ و اینکه میفرمایند (برگزیدگانی هستید که برای ما اهل بیت اختیار گشتهاید ) مگر مهاجرین گوش به فرمان اهل بیت نبودهاند؟
- [سایر] با سلام چرا علمای شیعه سعی دارند همسران پیامبر ص را جزء اهل بیت به شمار نیاورند در حالی که در آیه ی 33 سوره ی احزاب به وضوح و صراحتأ همسران پیامبر را اهل بیت خطاب کرده، دلایلی می آورند که اصلأ توجیه پذیر نیست و خیلی غیر منطقی این موضوع را رد می کنند،آخر چرا؟؟ خدا آنها را اهل بیت خطاب می کند و علما رد میکنند!! خیلی عجیب است
- [سایر] چه دلیلی وجود دارد بر اینکه منظور از اهل بیت(ع) در آیه 33 احزاب پنج تن آل عبا باشند؟ در صورتی که در آیه 73 سوره هود حضرت ابراهیم(ع) و همسرشان را اهل البیت(ع) می خواند و به خاطر همین از ضمیر مذکر استفاده کرده است. می توان گفت که این آیه خواست خداوند را بیان می دارد اما سرپیچی همسران پیامبر این توفیق را از آنان سلب می کند، ولی با توجه به اینکه آیات بعدی و جملات قبلی خود آیه در مورد همسران پیامبر است بعید است مرجع ضمیر به یکباره تغییر کند.
- [سایر] در مورد (توسل) در کتاب تفسیر نمونه (تألیف آیت الله مکارم شیرازی) در تفسیر سوره المائده آیه 35 آمده است که ما نمی توانیم به طور مستقیم از اهل بیت (ع) درخواستی بکنیم، بلکه می بایست از آنها به عنوان وسیله نام برد. زیرا در غیر این صورت شرک خواهد بود. اما آیت الله شهید دستغیب (شهید محراب) در کتاب های وقایع عبرت انگیز، گناهان کبیره و قلب سلیم در مبحث چگونه امام علی (ع) و دیگر امامان می توانند در طول زندگیمان و بعد از مرگ به ما کمک کنند همچنین موارد زیادی را از زندگی آیت الله گلپایگانی، آیت الله نراقی، دختر آیت الله اراکی (فاطمه)، آیت الله طباطبایی و ... نقل نموده که چطور امامان به آنها در هر جنبه از زندگیشان کمک نموده است. 1. آیا می توانیم بگوییم (یا علی مدد) با این نیت که خداوند این قدرت و عنایت را به آنها مرحمت فرموده و از طرف او به ما کمک می کند؟ و آیا می توانیم این کمک را حتی بعد فوت و شهادت آنها یافت؟ 2. می توانیم بگوییم که اهل البیت (ع) روزی دهنده اند؟ (منظور از نظر روحی، معنوی و امورات زندگی، که از طرف خداوند به آنها عطا شده تا به ما کمک کنند) 3. آیا اهل البیت (ع) می توانند در زندگی روزمره به ما کمک کنند؟ 4. آیت الله دستغیب شهید محراب در کتاب (قلب سلیم) خود به طور واضح دارد که ما می توانیم درخواست کرده و بگوییم که اهل بیت (ع) روزی دهنده اند (از نظر معیشت و معنویت با درنظر گرفتن عنایت خداوند).
- [سایر] خداوند در سوره آل عمران می فرماید: وَ لَقَدْ صَدَقَکُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إِذْ تَحُسُّونَهُم بِإِذْنِهِ حَتیَّ إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فیِ الْأَمْرِ وَ عَصَیْتُم مِّن بَعْدِ مَا أَرَئکُم مَّا تُحِبُّونَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الدُّنْیَا وَ مِنکُم مَّن یُرِیدُ الاَْخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَکُمْ عَنهُْمْ لِیَبْتَلِیَکُمْ وَ لَقَدْ عَفَا عَنکُمْ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلیَ الْمُؤْمِنِین (در نبرد احد قطعا خدا وعده خود را با شما راست گردانید، آنگاه که به فرمان او آنان را می کشتید تا آنکه سست شدید و در کار (جنگ و بر سر تقسیم غنایم) با یکدیگر به نزاع پرداختید و پس از آنکه آنچه را دوست داشتید (یعنی غنایم را) به شما نشان داد نافرمانی نمودید برخی از شما دنیا را و برخی از شما آخرت را می خواهد، سپس برای آنکه شما را بیازماید از (تعقیب) آنان منصرفتان کرد و از شما درگذشت و خدا نسبت به مؤمنان با تفضل است. (152) إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْاْ مِنکُمْ یَوْمَ الْتَقَی الجَْمْعَانِ إِنَّمَا اسْتزََلَّهُمُ الشَّیْطَانُ بِبَعْضِ مَا کَسَبُواْ وَ لَقَدْ عَفَا اللَّهُ عَنهُْمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ حَلِیمٌ(155) (روزی که دو گروه (در احد) با هم رویاروی شدند کسانی که از میان شما (به دشمن) پشت کردند در حقیقت جز این نبود که به سبب پاره ای از آنچه (از گناه) حاصل کرده بودند شیطان آنان را بلغزانید و قطعاً خدا از ایشان درگذشت، زیرا خدا آمرزگار بردبار است. (155) فَبِمَا رَحْمَةٍ مِّنَ اللَّهِ لِنتَ لَهُمْ وَ لَوْ کُنتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنهُْمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شَاوِرْهُمْ فیِ الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلیَ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یحُِبُّ الْمُتَوَکلِِّینَ(159) (پس به (برکت) رحمت الهی با آنان نرمخو (و پرمهر) شدی و اگر تندخود و سختدل بودی قطعاً از پیرامون تو پراکنده می شدند پس از آنان درگذر و برایشان آمرزش بخواه و در کار (ها) با آنان مشورت کن و چون تصمیم گرفتی بر خدا توکل کن زیرا خداوند توکل کنندگان را دوست می دارد. (159) خداوند متعال در دو آیه نخست تأکید می فرماید که اصحاب را بخشیده است و در آیه سوم از رسول خود نیز می خواهد که او نیز از تقصیرات آنان درگذرد و از خداوند برای آنان استغفار نماید و حتی درکارها با آنان مشورت نماید. خوب، اگر خداوند نه تنها از آنان درگذشته بلکه مشورت با آنان را توصیه می نماید، ببینید چه گناه بزرگی متوجه شما شیعیان است که صحابه را برای امری که خدا و رسولش از آن درگذشته اند، ملامت می کنید؟
- [سایر] چرا با این که قرآن صراحتا ما را از غم و اندوه منع کرده، باز مداحان اشاعه دهنده غم و اندوهند، مگر قانون إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ یا همان وصال یار برای اهل بیت نبوده و آنان به سوی رستگاری نرفتند؟ البته همه امامان در عصر خود ناشناخته و غریب بودند و همین طور حضرت مهدی عج ! پس چرا مداحان انرژی خود را برای به عمل در آوردن آرزوهای پیامبران و امامان نمی گذارند. اگر امروز امام حسین (ع) در بین ما بود و ما از آن حضرت سؤال میکردیم که از ما عمل و وفای به عهد میخواهد یا گریه و زاری و بر سر زدن، چه جوابی به ما میدادند؟ مسلماً به ما میفرمودند که وفای به عهد را، زیرا او شهادت را برای نشان دادن راه خدا انتخاب نمود تا برای ما الگوی کاملی باشد از انسان متعهد نسبت به خدا (ایاک نعبد و ایاک نستعین)، حق طلب و ظلم ستیز، تا ما بتوانیم او را نمونه و چراغ راه خود قرار بدهیم نه این که برای شهادت افتخار آمیز او صرفاً شیون کرده و بر سر زنیم. آگاه باشید! که دوستان خدا، هیج ترسی بر آنان نیست، و نه آنان اندوهگین می شوند. بقره، 38، 62، 112، 262، 247، 277؛ آل عمران، 170 ؛ مائده، 69؛ الانعام، 48؛ الاعراف، 35؛ الزمر، 61؛ الاحقاف، 13، این ها آیه های منع از غم و اندوه هستند که عموما مداحان بر خلاف این عمل می کنند، خدا استثنائی هم برای هیچ کس حتی اهل بیت قائل نیست، هر که می خواهد از دوستان خدا شود یا مرد عمل شود، "لا هُمْ یَحْزَنُونَ" است نه این که اندوه و غم را منتشر کند.
- [سایر] خداوند متعال چرا این جهان را خلق نموده است؟ معمولاً جواب این است که مخلوقات عالم مخصوصاً انسانها خدا را بشناسند و او را پرستش نمایند. من فکر میکنم که خداوند متعال جهان هستی را خلق نمود تا ما حضرت محمد(ص) و اهل بیت(ع) را بشناسیم. اگر نظر دوم درست است چرا خدا کارهای زجردهنده را نسبت به آنان انجام داد و اگر اولی درست است چرا آنان را مورد اذیت و آزار قرار داد؟ از یک طرف ما میگوییم که حضرت و خاندان ایشان محبوبترین بندگان نزد خدا هستند و از طرفی سختترین کارها را نسبت به آنان انجام داده است. چرا؟ چرا ما مجرمین خاکی را ساخت و برای هدایت ما به راه راست انوار خود یعنی حضرت و خاندان وی را در بدترین وضعیت قرار داد؟ این مطلب شبیه تمییز کردن گل رز با زغال است. چرا خدا راه درد و رنج در این دنیا را انتخاب نموده است؟ معلوم میشود خدا درد و رنج و زشتی را دوست میدارد و سنت وی بر این استوار است آیا این نحوه تعامل خدا است با کسانی که آنان را دوست میدارد؟ خدا واقعاً چه میخواهد؟ زندگی من در حال حاضر خیلی بحرانی است شاید برای اینکه میخواهم در نظر خدا خوب باشم از اینرو این همه نوع مشکل در زندگی دارم. علما میگویند اگر در زندگی خود بدیها را رها نمایید و با تقوا زندگی کنید با آزمایشها از طرف خدا روبهرو خواهید شد و سختی خواهید دید. اگر زندگانی راحت و همراه با گناه باشد، علما میگویند که در این دنیا معاقب خواهید شد و سختی را خواهید دید. پس چه فرق میکند در هر دو صورت سختی وجود دارد. آیا راهی وجود دارد که با خدا معامله نماییم و به من مجالی دهد که زندگیای را که خودم میخواهم (خوب یا بد) داشته باشم. من طاقت ندارم و نمیتوانم تصوّر کنم که طاقت و توان و کردار و رفتار معصومین(ع) را داشته باشم و حتی در حد خاک پای آنها باشم... .
- [سایر] در حدیبیه بعد از امضای صلح نامه توسط پیامبر اکرم (ص) عمر به پیامبر (ص) گفته بود: (مگر ما بر حق و آنها بر باطل نیستند؟ پس چرا باید ذلت و خواری را در دین خود بپذیریم؟) عمر و همه دیگر اصحاب آماده بودند تا آخرین قطره خونشان برای تحقق رؤیای پیامبر در خصوص فتح مکه جنگ کنند و لذا آمادگی خود را با این جملات برای دفاع از پیامبر اعلام کرد. ولی شما شیعیان می خواهید از این مسئله یک نتیجه گیری شیطانی کنید که عمر به پیامبر اکرم (ص) گفت که هیچگاه به این اندازه در نبوت پیامبر شک نکرده بودم؟) عمر هیچگاه نه توسط رسول خدا (ص) و نه توسط هیچکدام از دیگر اهل بیت مورد این اتهام که در نبوت پیامبر شک کرده است، قرار نگرفته است. اگر واقعاً اینطور بود چرا علی رضی الله عنه او را با خوشوقتی برای همسری دختر محبوبش ام کلثوم پذیرفت؟ بهتر است پاسخ این سؤالها را بدهید نه اینکه تیرهای تو خالی اتهام را بی هدف پرتاب کنید چرا که کاری بیهوده است و وقت خو را تلف می کنید همچنان که تا کنون تلف کرده اید و می بینید شیعیان با همه تلاشی که می کنند، فرقه ای منزوی هستند که در صدد جمعیت آنها نسبت به کل مسلمین از 9% تجاوز نمی کند! عمر به خاطر اشتیاقی که از دفاع پیامبر داشت، این حرف را زده بود. اگر بخواهیم تحلیل های شما را بپذیریم ، پس باید بگوییم که علی رضی الله عنه نیز در برابر رسول خدا نافرمانی نموده چرا که در همین ماجرای حدیبیه وقتی پیامبر خدا به وی امر فرمود که جمله محمد رسول الله (ص) را از صلح نامه حذف نماید، ایشان عرض کرد: ( به خدا قسم! من آن را پاک نخواهم کرد!) آنگاه رسول خدا صلح نامه را خودشان گرفتند و جمله را حذف کردند و فرمودند: (به خدا قسم من رسول خدا هستم حتی اگر شما (کفار) به آن ایمان نداشته باشید.)
- [سایر] در سورهی یس آیه 12 خداوند عز و جل می فرماید: "... و همه چیز را در امام آشکار کننده ای برشمردیم!" هم چنین احادیث و روایاتی از اهل بیت(ع) داریم که بیان می دارند: اعمال و کردارهای ما هر پنج شنبه شب بر پیامبر(ص) عرضه می گردد. و هم چنین این اعمال در دوشنبه و پنج شنبه به رؤیت امام زمان(عج) می رسد. نیز حدیثی از امام رضا(ع) دیدم که ایشان به یارانش می فرمود: تمامی اعمال شما در هر صبح و غروب به من عرضه میگردد. به نظر شما چگونه می توان این احادیث مطروحه و نیز آیات مذکور را که با هم تفاوت دارند تطبیق داد؟ آیا امامان (ع) شاهدان اعمال ما هستند، یا آن که آنها در شب های خاصی از این اعمال آگاه می شوند؟ اگر امامان (ع) حاوی همه چیز هستند، پس چرا روایاتی وجود دارد که مبین آنند که یک امام به امام دیگر توصیه و پیشنهاداتی ارائه کرده است. به عنوان مثال امام رضا (ع) نامه ای به امام محمد تقی (ع) نوشته و در آن توصیه می کند، خانه را از جلو ترک کرده تا در قبال آن برای بینوایان مثمر ثمر باشی. به نظر شما آیا امام محمد تقی (ع) این مطلب را از قبل می دانسته اند و حال آن که به این صورت (طبق در خواست) عمل نمودند؟ جزاک الله
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول کسی که سر حیوان را میبرد؛ چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله نکند، و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد، یعنی خوب و بد را بفهمد، میتواند سر حیوان را ببرد. دوم سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و محتاج به ذبح حیوان باشند با چیز تیزی که چهار رگ را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز میشود سر حیوان را برید. سوم در موقع سر بریدن، صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد، و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود؛ ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد. چهارم وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن نام خدا را ببرد، و همین قدر که بگوید (بِسْمِ اللهِ) یا (اَلْحَمْدُ للهِ) یا (اَللهُ اَکْبَرُ) کافی است، و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود، و گوشت آن هم حرام است؛ و همچنین است اگر از روی جهل به مسأله نام خدا را نبرد، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. پنجم حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند، و یا آن که به اندازه معمول خون از بدنش بیرون آید.
- [آیت الله وحید خراسانی] خاتمه هرچند هر گناهی بزرگ است چون عظمت و جلال و کبریای خداوند محدود به حدی نیست پس نافرمانی خداوند متعال هم با توجه به این که معصیت خداوند علی عظیم است بزرگ است و روایت شده نظر نکن به انچه معصیت کردی بلکه ببین چه کسی را معصیت کردی ولی در مقایسه گناهان به یکدیگر بعضی بزرگتر و عذاب ان شدیدتر است و بر برخی از گناهان به طور صریح یا ضمنی تهدید و وعید به عذاب و اتش شده و یا در روایات وارده از اهل بیت عصمت علیهم السلام از انها تعبیر به کبیره شده است و به مقتضای ایه کریمه ان تجتنبوا کبایر ما تنهون عنه نکفر عنکم سییاتکم اگر دوری کنید از گناهان کبیره ای که نهی شده اید از ان می پوشانیم از شما بدیها و سییات شما را اجتناب از انها موجب امرزش گناهان دیگر است و بعضی از فقهاء اعلی الله مقامهم انها را تا هفتاد و بعضی بیشتر از ان شمرده اند و قسمتی از انها که بیشتر مورد ابتلاست ذکر می شود شرک و کفر به خداوند متعال که با هیچ گناه کبیره ای قابل قیاس نیست یاس و ناامیدی از روح و رحمت خداوند متعال امن از مکر خداوند متعال قسم دروغ به خداوند متعال انکار انچه خداوند نازل فرموده است محاربه با اولیای خداوند متعال محاربه با خدا و رسول به قطع طریق و افساد در زمین حکم به غیر انچه خداوند نازل فرموده است دروغ بستن بر خدا و رسول و اوصیا منع از ذکر خداوند در مساجد و سعی در خراب کردن انها منع زکاتی که واجب است تخلف از جهاد واجب فرار از جنگ مسلمین با کفار اضلال گمراه کردن از راه خداوند متعال اصرار بر گناهان صغیره ترک عمدی نماز و سایر واجبات الهیه ریا اشتغال به لهو مانند غنا و تار زدن ولایت ظالم اعانه کمک کردن ظالم شکستن عهد و قسم تبذیر فاسد کردن مال و بیهوده خرج کردن ان اسراف شرب خمر سحر ظلم غنا عقوق والدین اذیت و بدرفتاری با پدر و مادر قطع رحم لواط زنا نسبت دادن زنا به زن محصنه قیادت جمع کردن بین مرد و زن به زنا یا دو مرد به لواط دزدی ربا خوردن سحت خوردن حرام مانند بهای خمر و اجرت زن زناکار و رشوه ای که حاکم برای حکم می گیرد کم فروشی غش مسلمین خوردن مال یتیم به ظلم شهادت دادن به ناحق کتمان شهادت اشاعه فاحشه و گناه بین مومنین فتنه سخن چینی کردن که موجب تفرقه بین مومنین شود ناسزا گفتن به مومن و اهانت به مومن و ذلیل کردن او بهتان بر مومن تهمت زدن به مومن غیبت و ان ذکر عیب مستور و پوشیده مومن در غیاب او است چه ان عیب را به گفتار بیان کند یا به رفتار بفهماند هرچند در اظهار عیب مومن قصد اهانت و هتک حیثیت نداشته باشد و اگر به قصد اهانت عیب مومن را اظهار نماید دو گناه مرتکب شده است
- [آیت الله بروجردی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد:اوّل:کسی که سر حیوان را میبرد چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم نکند و بچّهی مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد میتواند سر حیوان را ببرد.دوم:سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز میشود سر آن را برید.سوم:در موقع سر بریدن صورت و دست و پا و شکم حیوان رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود، ولی اگر فراموش کند، یا مسأله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد.چهارم:وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید:(بسم الله) کافیست و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد.پنجم - حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند و نیز احتیاط واجب آن است که به اندازهی معمول خون از بدن حیوان بیرون آید.
- [آیت الله بروجردی] اگر حیوان حلال گوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند، با پنج شرط حلال و بدنش پاک است:اوّل:آن که اسلحهی شکار مثل کارد و شمشیر و برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر، تیز باشد که به واسطهی تیز بودن بدن حیوان را پاره کند و اگر به وسیلهی دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانی را شکار کنند، پاک نمیشود و خوردن آن هم حرام است و اگر حیوانی را با تفنگ شکار کنند، چنانچه گلولهی آن تیز باشد که در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره کند پاک و حلال است و اگر گلوله تیز نباشد، بلکه با فشار در بدن حیوان فرو رود و حیوان را بکشد، یا به واسطهی حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن حیوان بمیرد، پاک و حلال بودنش اشکال دارد.دوم:کسی که شکار میکند باید مسلمان باشد یا بچهی مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم میکند، حیوانی را شکار نماید، آن شکار حلال نیست.سوم:اسلحه را برای شکار کردن حیوان به کار برد و اگر مثلاً جایی را نشان کند و اتفاقاً حیوانی را بکشد، آن حیوان پاک نیست و خوردن آن هم حرام است.چهارم:در وقت به کار بردن اسلحه نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمیشود، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد.پنجم:وقتی به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازهی سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه به اندازهی سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حرام است.
- [آیت الله بهجت] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: 1 کسی که سر حیوان را میبُرد، چه مرد باشد یا زن و یا بچه ممیز، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهلبیت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله نکند. و مرتدّ از مسلمین، غُلاة، خوارج و منکر ضروریات اسلام، محکوم به حکم کافر است. 2 سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد، یا ذبح آن حیوان عرفاً برای انسان ضرورت داشته باشد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند، مانند شیشه و سنگ تیز، میشود سر آن را برید. بلکه اگر آلت ذبح غیر آهن باشد ولی در حدّت و استحکام و تیزی و اطّرادِ تا آخر ذبح مثل آهن باشد به نحو یقین، بعید نیست به الغاء خصوصیت ملحق به آهن باشد. 3 در موقع سر بریدن، جلو بدن حیوان رو به قبله باشد، و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام میشود، ولی اگر فراموش کند، یا مسئله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است، یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، بنابر اظهر، اشکال ندارد. 4 وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همینقدر که بگوید (بسم اللّه) کافی است، و اگر بدون قصد سر بریدن، نام خدا را ببرد آن حیوان، بنابر اظهر پاک نمیشود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. 5 حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلاً چشم یا دُم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده، و لازم نیست خون از بدنش خارج شود.
- [امام خمینی] سر بریدن حیوان پنج شرط دارد: اول : کسی که سر حیوان را می برد چه مرد باشد چه زن، باید مسلمان باشد و اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم نکند و بچه مسلمان هم اگر ممیز باشد یعنی خوب و بد را بفهمد،می تواند سر حیوان را ببرد. دوم: سر حیوان را با چیزی ببرند که از آهن باشد، ولی چنانچه آهن پیدا نشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند می میرد، با چیز تیزی که چهار رگ آن را جدا کند مانند شیشه و سنگ تیز، می شود سر آن را برید. سوم:در موقع سر بریدن جلوی بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که می داند باید رو به قبله سر ببرد اگر عمدا حیوان را رو به قبله نکند، حیوان حرام می شود، ولی اگر فراموش کند، یا مساله را نداند، یا قبله را اشتباه کند، یا نداند قبله کدام طرف است،یا نتواند حیوان را رو به قبله کند، اشکال ندارد. چهارم: وقتی می خواهد سر حیوان را ببرد یا کارد به گلویش بگذارد به نیت سر بریدن، نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید: "بسم الله" کافی است واگر بدون قصد سر بریدن، نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمی شود و گوشت آن هم حرام است، ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد، اشکال ندارد. پنجم: حیوان بعد از سر بریدن حرکتی بکند، اگرچه مثلا چشم یا دم خود را حرکت دهد، یا پای خود را به زمین زند که معلوم شود زنده بوده است.
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر سگ شکاری، حیوان وحشی و یا اهلی وحشیشده حلالگوشتی را شکار کند، پاک و حلالبودن آن حیوان شش شرط دارد: اول سگ به طوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود، و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد؛ و نیز باید عادتش این باشد که تا صاحبش نرسد، از شکار نخورد، ولی اگر اتفاقاً از شکار بخورد، اشکال ندارد. دوم صاحبش آن را بفرستد، و اگر پیش خود دنبال شکار رود، و حیوانی را شکار کند، خوردن آن حیوان حرام است؛ بلکه اگر پیش خود دنبال شکار رود، و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند، اگر چه به واسطه صدای صاحبش شتاب کند، بنابر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نمایند. سوم کسی که سگ را میفرستد، باید مسلمان باشد، یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صلی الله علیه و آله میکند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است. چهارم وقت فرستادن سگ، نام خدا را ببرد، و اگر عمداً نام خدا را نبرد، آن شکار حرام است، ولی اگر فراموش کند، اشکال ندارد. پنجم شکار به واسطه زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد. پس اگر سگ، شکار را خفه کند، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست. ششم کسی که سگ را فرستاده، وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد، و چنانچه وقتی برسد که به اندازه سر بریدن وقت باشد، و سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حلال نیست.
- [آیت الله بروجردی] اگر سگ شکاری حیوان وحشی حلال گوشتی را شکار کند، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد:اوّل:سگ به طوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد و نیز عادتش این باشد که تا صاحبش نرسد از شکار نخورد، ولی اگر اتفاقاً شکار را بخورد اشکال ندارد.دوم:صاحبش آن را بفرستد و اگر پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند، خوردن آن حیوان حرام است، بلکه اگر پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند، اگر چه به واسطهی صدای صاحبش شتاب کند، بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خود داری نمایند.سوم:کسی که سگ را میفرستد باید مسلمان باشد، یا بچّهی مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِه وَ سَلَّم میکند سگ را بفرستد، شکار آن سگ حرام است.چهارم:وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد آن شکار حرام است، ولی اگر فراموش کند اشکال ندارد.پنجم:شکار به واسطهی زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد، پس اگر سگ شکار را خفه کند، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد، حلال نیست.ششم:کسی که سگ را فرستاده وقتی برسد که حیوان مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازهی سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتی برسد که به اندازهی سر بریدن وقت باشد مثلاً حیوان چشم یا دُم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین بزند چنانچه سر حیوان را نبرد تا بمیرد، حلال نیست.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر سگ شکاری ، حیوان وحشی حلال گوشتی را شکار کند ، پاک بودن و حلال بودن آن حیوان شش شرط دارد : اوّل : سگ بطوری تربیت شده باشد که هر وقت آن را برای گرفتن شکار بفرستند برود و هر وقت از رفتن جلوگیری کنند بایستد ، ولی اگر در وقت نزدیک شدن به شکار با جلوگیری نایستد مانع ندارد و احتیاط واجب آن است که اگر عادت دارد که پیش از رسیدن صاحبش شکار را می خورد از شکار او اجتناب کنند ، ولی اگر اتفاقاً شکار را بخورد ، اشکال ندارد . دوّم : صاحبش آن را بفرستد و اگراز پیش خود دنبال شکار رود و حیوانی را شکار کند خوردن آن حیوان حرام است ، بلکه اگر از پیش خود دنبال شکار رود و بعداً صاحبش بانگ بزند که زودتر آن را به شکار برساند ؛ اگر چه به واسطة صدای صاحبش شتاب کند ، بنا بر احتیاط واجب باید از خوردن آن شکار خودداری نماید . سوّم : کسی که سگ را می فرستد باید مسلمان باشد یا بچّة مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهل بیت پیغمبر ( صلّی الله علیه و آله و سلّم ) می کند سگ را بفرستد ، شکار آن سگ حرام است . چهارم : وقت فرستادن سگ نام خدا را ببرد و اگر عمداً نام خدا را نبرد ؛ آن شکار حرام است ولی اگر از روی فراموشی باشد اشکال ندارد و اگر وقت فرستادن سگ نام خدا را عمداً نبرد و پیش از آنکه سگ به شکار برسد نام خدا را ببرد بنابر احتیاط واجب باید از آن شکار اجتناب نمود . پنجم : شکار به واسطة زخمی که از دندان سگ پیدا کرده بمیرد پس اگر سگ ، شکار را خفه کند ، یا شکار از دویدن یا ترس بمیرد حلال نیست . ششم : کسی که سگ را فرستاده ؛ وفتی برسد که حیوان مرده باشد ، یا اگر زنده است به اندازة سر بریدن آن وقت نباشد و چنانچه وقتی برسد که به اندازة سر بریدن وقت باشد مثلاً حیوان چشم یا دم خود را حرکت دهد ، یا پای خود را به زمین بزند ، چنانچه سر حیوان را نبرد تا بمیرد ، حلال نیست .