یکی از نویسندگان معاصر[1] نظریه‌ای را مطرح کرده‌ که میان عبد الله بن جعفر و حضرت زینب(س) پیش از رفتن حضرت زینب به کربلا طلاق و جدایی انجام گرفته است، اما این نظریه دارای دلیل معتبر تاریخی نیست، بلکه تنها یک برداشت از روی حدس و گمانی است که گویا از فقدان نقل­های تاریخی در مورد چگونگی زندگی این زوج بعد از واقعه کربلا سرچشمه گرفته است. از طرفی؛ نقل‌ها و دلایلی هم وجود دارد که چنین برداشتی را تضعیف می‌کند؛ در این‌جا به برخی از این نقل‌ها و دلایل اشاره می‌شود: یک. طبق برخی از نقل‌ها؛ حضرت زینب(س) بعد از بازگشت از شام با شوهرش عبدالله زندگی نمود: «در مدینه قحطی(سال مجاعه) پیش آمد. زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه زمینی داشتند. زینب در همان‌جا در سال 65 ه.ق درگذشت و در همان مکان دفن شد». بنابر تحقیق و جست‌وجو؛ این نقل در کتاب‌های زیر آمده است: 1. کتاب «خیرات حسان»،[2] تألیف محمد حسن خان اعتماد السلطنه (متوفّی 1313 ه.ق).[3] و وزیر معارف ایران در عهد قاجاریه.[4] این اثر درباره شرح حال حدود 912 زن مشهور اسلام و نمونه اشعار گویندگان زن در سه جلد است. مؤلف، این کتاب را از مشاهیرالنساء‌ تألیف محمد ذهنی افندی از ادبای عثمانی ترجمه کرده و شرح حال بسیاری از زنان فاضله و دانشمند را بر آن افزوده است.[5] 2. «هدیة الزائرین و بهجة الناظرین»،‏ تألیف شیخ عباس قمی[6] که تکمیل کتاب «تحیة الزائر» محدث نوری (متوفّی 1320 ه.ق) است. و شیخ عباس قمی این نظریه را از محدث نوری نقل می‌کند.[7] اما خود شیخ عباس قمی این‌را نمی‌پذیرد که وفات حضرت زینب(س) در شام باشد.[8] 3. کتاب «نزهة اهل الحرمین فی تاریخ تعمیرات المشهدین‏»،[9] تألیف سید حسن بن هادی صدر الدین عاملی اصفهانی کاظمی (متوفّی 1354 ه.ق).[10] طبق این نقل‌ها میان عبد الله بن جعفر و حضرت زینب(س) طلاق و جدایی صورت نگرفته است؛ هر چند کتاب‌های تاریخی معتبر اشاره‌ای به قضیه مجاعه(قحطی) مدینه نکرده‌اند. دو. به نظر می‌رسد شبهه طلاق و جدایی حضرت زینب از عبد الله بن جعفر ریشه در این دارد که عبدالله با رفتن حضرت زینب(س) به کربلا موافق نبود، غافل از این‌که عبدالله نه تنها با همراهی حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) مخالف نبود که حتی فرزندان خود را نیز به کربلا فرستاد و آنها در رکاب امام(ع) شهید شدند. همچنین عبدالله در خانه‌اش مجلسی عزا برپا کرد و پسر عموهایش و مردم به دیدار و تسلیت او می‌آمدند. عبد الله‏ رو به همنشینان خویش کرد و گفت: «خدای- عزّ و جلّ- [را در هر مصیبتی‏] حتی بر شهادت حسین(ع) حمد و سپاس می‌گویم، اگر با دست‌هایم به حسین کمک و یاری نکرده‌ام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یاری نموده‌اند. به خدا سوگند، اگر نزدش حاضر بودم دوست می‌داشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزی که مرا وادار می‌کند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که آن دو در حال پایداری و یاری برادر و عمو زاده‌ام حسین، از دست رفته‌اند».[11] این‌که عبدالله پسران خود را برای یاری امام حسین(ع) فرستاد و نیز این سخنان او نشانگر این است که او در دل، حسین(ع) را دوست داشته و از او رنجشی نداشته است، چنان‌که در نامه‌اش، حسین بن علی(ع) را روشنایی زمین و چراغ رستگاران و امید مؤمنان می‌خواند.[12] بنابر این، به نظر می‌رسد این نظریه، جز حدس و گمان نیست و مدرک قابل قبولی ندارد، و دیگر پژوهشگران تاریخی را نیز نیافتیم که این نظریه را تأیید کرده باشند. [1] . این نظریه به دکتر عائشه بنت الشاطی نویسنده مشهور مصری منتسب شده است. [2] . حسن خان، محمد، خیرات حسان، ج 2، ص 29، تهران، بی‌نا، 1304ق. [3] . آقا بزرگ تهرانی‏، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏7، ص 286، اسماعیلیان‏، قم، 1408ق. [4] . امین عاملی‏، سید محسن، أعیان الشیعة، ج ‏1،ص 153، دار التعارف‏، بیروت، 1403ق. [5] . الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج ‏7، ص 286. [6] . همان، ج ‏25، ص 209. [7] . قمی، شیخ عباس، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، ص 456 – 457، مؤسسه جهانی سبطین‏، قم، چاپ اول، 1383ش. [8] . همان. [9] . در هند به سال 1354 ه.ق چاپ شده است. [10] . الذریعة إلی ‏تصانیف ‏الشیعة، ج ‏24، ص 114. [11] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ‏5، ص 466، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق. [12] . ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی‏، ص 154، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1417ق؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج ‏5، ص 387.
یکی از نویسندگان معاصر[1] نظریهای را مطرح کرده که میان عبد الله بن جعفر و حضرت زینب(س) پیش از رفتن حضرت زینب به کربلا طلاق و جدایی انجام گرفته است، اما این نظریه دارای دلیل معتبر تاریخی نیست، بلکه تنها یک برداشت از روی حدس و گمانی است که گویا از فقدان نقلهای تاریخی در مورد چگونگی زندگی این زوج بعد از واقعه کربلا سرچشمه گرفته است.
از طرفی؛ نقلها و دلایلی هم وجود دارد که چنین برداشتی را تضعیف میکند؛ در اینجا به برخی از این نقلها و دلایل اشاره میشود:
یک. طبق برخی از نقلها؛ حضرت زینب(س) بعد از بازگشت از شام با شوهرش عبدالله زندگی نمود: «در مدینه قحطی(سال مجاعه) پیش آمد. زینب همراه شوهرش عبد الله بن جعفر به شام کوچ کردند و قطعه زمینی داشتند. زینب در همانجا در سال 65 ه.ق درگذشت و در همان مکان دفن شد». بنابر تحقیق و جستوجو؛ این نقل در کتابهای زیر آمده است:
1. کتاب «خیرات حسان»،[2] تألیف محمد حسن خان اعتماد السلطنه (متوفّی 1313 ه.ق).[3] و وزیر معارف ایران در عهد قاجاریه.[4] این اثر درباره شرح حال حدود 912 زن مشهور اسلام و نمونه اشعار گویندگان زن در سه جلد است. مؤلف، این کتاب را از مشاهیرالنساء تألیف محمد ذهنی افندی از ادبای عثمانی ترجمه کرده و شرح حال بسیاری از زنان فاضله و دانشمند را بر آن افزوده است.[5]
2. «هدیة الزائرین و بهجة الناظرین»، تألیف شیخ عباس قمی[6] که تکمیل کتاب «تحیة الزائر» محدث نوری (متوفّی 1320 ه.ق) است. و شیخ عباس قمی این نظریه را از محدث نوری نقل میکند.[7] اما خود شیخ عباس قمی اینرا نمیپذیرد که وفات حضرت زینب(س) در شام باشد.[8]
3. کتاب «نزهة اهل الحرمین فی تاریخ تعمیرات المشهدین»،[9] تألیف سید حسن بن هادی صدر الدین عاملی اصفهانی کاظمی (متوفّی 1354 ه.ق).[10]
طبق این نقلها میان عبد الله بن جعفر و حضرت زینب(س) طلاق و جدایی صورت نگرفته است؛ هر چند کتابهای تاریخی معتبر اشارهای به قضیه مجاعه(قحطی) مدینه نکردهاند.
دو. به نظر میرسد شبهه طلاق و جدایی حضرت زینب از عبد الله بن جعفر ریشه در این دارد که عبدالله با رفتن حضرت زینب(س) به کربلا موافق نبود، غافل از اینکه عبدالله نه تنها با همراهی حضرت زینب(س) با امام حسین(ع) مخالف نبود که حتی فرزندان خود را نیز به کربلا فرستاد و آنها در رکاب امام(ع) شهید شدند. همچنین عبدالله در خانهاش مجلسی عزا برپا کرد و پسر عموهایش و مردم به دیدار و تسلیت او میآمدند. عبد الله رو به همنشینان خویش کرد و گفت: «خدای- عزّ و جلّ- [را در هر مصیبتی] حتی بر شهادت حسین(ع) حمد و سپاس میگویم، اگر با دستهایم به حسین کمک و یاری نکردهام لااقل دو فرزندم با او مواسات و یاری نمودهاند. به خدا سوگند، اگر نزدش حاضر بودم دوست میداشتم از او جدا نشوم تا در رکابش کشته شوم! به خدا چیزی که مرا وادار میکند از دو فرزندم دست کشیده، مصیبتشان را بر خود آسان سازم این است که آن دو در حال پایداری و یاری برادر و عمو زادهام حسین، از دست رفتهاند».[11] اینکه عبدالله پسران خود را برای یاری امام حسین(ع) فرستاد و نیز این سخنان او نشانگر این است که او در دل، حسین(ع) را دوست داشته و از او رنجشی نداشته است، چنانکه در نامهاش، حسین بن علی(ع) را روشنایی زمین و چراغ رستگاران و امید مؤمنان میخواند.[12]
بنابر این، به نظر میرسد این نظریه، جز حدس و گمان نیست و مدرک قابل قبولی ندارد، و دیگر پژوهشگران تاریخی را نیز نیافتیم که این نظریه را تأیید کرده باشند. [1] . این نظریه به دکتر عائشه بنت الشاطی نویسنده مشهور مصری منتسب شده است. [2] . حسن خان، محمد، خیرات حسان، ج 2، ص 29، تهران، بینا، 1304ق. [3] . آقا بزرگ تهرانی، الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 7، ص 286، اسماعیلیان، قم، 1408ق. [4] . امین عاملی، سید محسن، أعیان الشیعة، ج 1،ص 153، دار التعارف، بیروت، 1403ق. [5] . الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 7، ص 286. [6] . همان، ج 25، ص 209. [7] . قمی، شیخ عباس، هدیة الزائرین و بهجة الناظرین، ص 456 – 457، مؤسسه جهانی سبطین، قم، چاپ اول، 1383ش. [8] . همان. [9] . در هند به سال 1354 ه.ق چاپ شده است. [10] . الذریعة إلی تصانیف الشیعة، ج 24، ص 114. [11] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 466، دار التراث، بیروت، چاپ دوم، 1387ق. [12] . ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی، ص 154، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ سوم، 1417ق؛ تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، ج 5، ص 387.
- [سایر] حضرت زینب(س) در روز عاشورا چند ساله بوده است؟ آیا حضرت زینب(س) فرزندی هم داشت؟
- [سایر] آیا حضرت زینب (س) بااجازه شوهرشان در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] کمالات معنوی حضرت زینب (س) چگونه بود؟
- [سایر] حضرت زینب س چه فضیلت هایی داشتند؟
- [سایر] حضرت زینب س چه فضیلت هایی داشتند؟
- [سایر] چرا نام حضرت زینب(س) به عنوان یکی از چهار زن برتر عالم از زبان پیغمبر نمی باشد؟ آیا حضرت مریم برتر از حضرت زینب (س) می باشند؟
- [سایر] خویشان حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) که در کربلا به شهادت رسیدند چه کسانی بودند؟
- [سایر] آیا حضرت زینب (سلام الله علیها) بااجازه شوهرشان در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] آیا قبر حضرت زینب س در مصر قرار دارد؟
- [سایر] خطبه حضرت زینب(س)چه نکاتی را داراست؟
- [امام خمینی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلا فاطمه باشد می گوید: "زوجتی فاطمة خالعتها علی ما بذلت هی طالق" یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد می گوید: زَوْجَتِی فاطِمَةُ خلعتها عَلی ما بَذَلَتْ هِیَ طالِق (یعنی زنم فاطمه را طلاق خلع دادم او رها است).
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد خود صیغه طلاق را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ، هِیَ طالِقٌ) یعنی: (زنم فاطمه را در مقابل آنچه بخشید طلاق خلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق خُلع را بخواند، چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد میگوید: (زَوْجَتِی فاطِمَةُ خالَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ هِی طالِق)؛ یعنی: (زنم فاطمه را طلاق خُلع دادم، او رهاست).
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق باید به صیغة عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغة طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد باید بگوید : زَوْجَتی فاطِمَهُ طالِقٌ یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند که آن وکیل باید بگوید : زَوْجَهُ مُوَکِلی فاطِمَهُ طالِقٌ .
- [آیت الله سبحانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید: زَوْجَتِی فاطِمَهُ طالِق یعنی زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: زَوْجَةُ مَوَکِّلِی فاطِمَةُ طالِق.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح و به کلمه (طالق) خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد باید بگوید: (زَوْجَتی فاطِمَة طالقٌ); یعنی: زن من فاطمه رها است و اگر دیگری را وکیل کند آن وکیل باید بگوید: (زَوْجَةُ مُوکِّلِی فاطِمَةُ طالِقٌ).
- [آیت الله بروجردی] طلاق باید به صیغهی عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغهی طلاق را بخواند و اسم زن او مثلاً فاطمه باشد، باید بگوید:(زَوْجَتی فاطِمَةَ طالِقٌ)؛ یعنی:زن من فاطمه رهاست و اگر دیگری را وکیل کند، آن وکیل باید بگوید:(زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ طالِقٌ).
- [امام خمینی] طلاق باید به صیغه عربی صحیح خوانده شود و دو مرد عادل آن را بشنوند و اگر خود شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند و اسم زن او مثلا فاطمه باشد،باید بگوید: "زوجتی فاطمة طالق" زن من فاطمه رها است، و اگر دیگری را وکیل کند،آن وکیل باید بگوید: "زوجة موکلی فاطمة طالق".
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر شوهر بخواهد صیغه طلاق را بخواند باید زن را به گونهای مشخّص کند و چنانچه اسم زن مثلاً فاطمه باشد، میگوید: (زَوْجَتی فاطِمَةُ خَلَعْتُها عَلی ما بَذَلَتْ) و احتیاط مستحب آن است که پس از این عبارت صیغه طلاق را نیز ضمیمه کند، مثلاً بگوید: (هی طالق)، یا (فهی طالق). (یعنی زنم فاطمه را در مقابل چیزی که بذل نموده طلاق خلع دادم).