شجاعت «شجاعت» یکی از چهار صفت برتر[1] در فضایل اخلاقی است که علمای اخلاق درباره آن در آثار خود مباحثی را مطرح کرده‌اند. شجاعت عبارت است از: اطاعت قوه غضبیه از قوه عاقله؛ یعنی نترسیدن از آنچه نباید ترسید، و دوری کردن از آنچه باید از آن دوری نمود. به عبارت دیگر، شجاعت اطاعت قوه غضب از عقل در اقدام‏ بر کارهای خطیر است، که در آنچه رأی عقل مقتضی آن است، اضطراب نشان ندهد. و این صفت، از بالاترین صفات کمالیه و با فضیلت‌ترین ملکات نفسانیه است. و کسی که این صفت را نداشته باشد، حقیقتا از مردی بی‌‏نشان است. بنابر این، شجاع به کسی می‌گویند که همه کار و کردار وی برخاسته از خرد و دانایی و برابر با عقل باشد؛ کسی که بیش از هر چیز همیشه به خویشتن خویش و خواسته‌های گوناگون خود تسلّط دارد و هرگز بی‌گدار به آب نمی‌زند و همه نیروها و توانایی‌های خود را به صورت کامل و حساب شده در اختیار دارد، و هرگز عنان از کف نمی‌دهد. به این ترتیب شجاع حقیقی کسی است که به وقتش صبر و بردباری پیشه می‌کند و دندان روی جگر می‌گذارد و به وقتش نیز فرصت‌ها را صید می‌کند و دست به اقدام‌های خطیر و خطرناک می‌زند. تهوّر «تهوّر» در جانب افراط شجاعت است. و عبارت است از اقدام در اموری که باید از آنها پرهیز کرد؛ یعنی اقدام به کاری که نباید کرد و انداختن خود در مهلکه‌‏هایی که در عقل و شرع منع شده است؛ دلیل بر بدی و ناپسندی آن و در وجوب محافظت و نینداختن خود در مهلکه، آیات و اخبار مربوط به این مسئله است. در مذمت آن همین قدر کافی است که خدای تعالی می‌‏فرماید: «وَ لا تُلقُوا بِأیْدِیَکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ»؛[2] و خویشتن را به دست خویش به هلاکت میندازید. حق این است که هر کس خود را از آنچه عقل به لزوم محافظت از آن حکم می‏‌کند نگاه ندارد، از نوعی جنون و دیوانگی خالی نیست. چگونه چنین کسی را می‌‌‏توان عاقل نامید که خود را بی‌‏باکانه به خطر می‌‏اندازد؛ مانند کسی که خود را از کوه‌های بلند به زیر می‌‏افکند، یا در گرداب‌ها و رودهای غرق کننده فرو می‌‏رود، یا از درندگان احتراز نمی‌‏کند. چنین شخصی اگر هلاک شود، به حکم شریعت قاتل خود به شمار می‌‏رود و خودکشی موجب هلاک ابدی و شقاوت همیشگی است.[3] جبن‏ «جبن» در طرف تفریط شجاعت است؛ یعنی ترسویی و اجتناب از کارهایی که باید به آنها اقدام کرد. به عنوان مثال در مواردی که انتقام بهتر است، انسان هیچ جنبش و حرکتی نکند، در مقابل غضب که افراط در این حرکت است؛ لذا جبن به یک اعتبار ضدّ غضب است و به اعتباری دیگر ضدّ تهوّر. و به هر دو اعتبار در طرف تفریط و از مهلکات بزرگ است و آدمی به سبب آن دچار صفات مذمومی؛ مانند خواری نفس و ذلّت و ناگواری زندگی می‌‏شود و مردم در جان و مال او طمع می‌‏کنند و در کارهای خود بی‌‏ثبات و تنبل و راحت طلب می‏‌گردد؛ از این‌رو از همه سعادت‌ها باز می‌‏ماند و ستمکاران دست تجاوز بر او می‌‏گشایند، و انواع رسوایی‌ها را درباره خود و خانواده‌‌اش تحمّل می‏‌کند. دشنام‌ها و تهمت‌های ناروا را می‌‏شنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوایی است بی‌‏مبالات می‌‏شود و کارهای مهمّ خود را معطّل می‏‌گذارد؛ لذا در شریعت از آن نکوهش شده است.[4] رسول اکرم(ص) فرموده: «لا ینبغی للمؤمن أن یکون بخیلا و لا جبانا»؛[5] سزاوار نیست که مؤمن بخیل و ترسو باشد. همچنین آن‌حضرت فرمود: «اللّهمّ إنّی أعوذ بک من البخل، و أعوذ بک من الجبن، و...»؛[6] خدایا به تو پناه می‌‏‌برم، از بخل و جبن(ترسویی). امام علی(ع) نیز در فرمان حکومتی‌اش به مالک اشتر در مورد ترسوها سفارش می‌کند: «...وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْر وَ لَا جَبَاناً یُضْعِفُکَ عَنِ الْأُمُور...»؛[7] در حلقه مشاورانت دو گروه را دخالت مده، بخیلان و ترسوها؛ چرا که بخیلان تو را از فضل و بخشش منصرف می‌کنند، و ترسوها باعث ضعف و سستی در تصمیم گیری‌ها می‌شوند. [1] . حکمت، شجاعت، عفت و عدالت. [2] . بقره، 195 [3] . ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 204، اسماعیلیان، قم، چاپ هفتم، 1386ش؛ نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 122، رشیدی، تهران، بی‌تا. [4] . همان، ص 205؛ همان. [5] . جامع السعادات، ج 1، ص 205. گفتنی است که حدیث مذکور با این متن در منابع روایی نیامده، بلکه بر گرفته از مضمون روایات است و علمای اخلاق آن‌را به این صورت در منابع معتبر اخلاقی ذکر کرده‌اند. [6] . ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی‏، مجموعة ورام، ج ‏1، ص 172، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق.‏ [7] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 430، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
شجاعت
«شجاعت» یکی از چهار صفت برتر[1] در فضایل اخلاقی است که علمای اخلاق درباره آن در آثار خود مباحثی را مطرح کردهاند.
شجاعت عبارت است از: اطاعت قوه غضبیه از قوه عاقله؛ یعنی نترسیدن از آنچه نباید ترسید، و دوری کردن از آنچه باید از آن دوری نمود. به عبارت دیگر، شجاعت اطاعت قوه غضب از عقل در اقدام بر کارهای خطیر است، که در آنچه رأی عقل مقتضی آن است، اضطراب نشان ندهد. و این صفت، از بالاترین صفات کمالیه و با فضیلتترین ملکات نفسانیه است. و کسی که این صفت را نداشته باشد، حقیقتا از مردی بینشان است.
بنابر این، شجاع به کسی میگویند که همه کار و کردار وی برخاسته از خرد و دانایی و برابر با عقل باشد؛ کسی که بیش از هر چیز همیشه به خویشتن خویش و خواستههای گوناگون خود تسلّط دارد و هرگز بیگدار به آب نمیزند و همه نیروها و تواناییهای خود را به صورت کامل و حساب شده در اختیار دارد، و هرگز عنان از کف نمیدهد.
به این ترتیب شجاع حقیقی کسی است که به وقتش صبر و بردباری پیشه میکند و دندان روی جگر میگذارد و به وقتش نیز فرصتها را صید میکند و دست به اقدامهای خطیر و خطرناک میزند.
تهوّر
«تهوّر» در جانب افراط شجاعت است. و عبارت است از اقدام در اموری که باید از آنها پرهیز کرد؛ یعنی اقدام به کاری که نباید کرد و انداختن خود در مهلکههایی که در عقل و شرع منع شده است؛ دلیل بر بدی و ناپسندی آن و در وجوب محافظت و نینداختن خود در مهلکه، آیات و اخبار مربوط به این مسئله است. در مذمت آن همین قدر کافی است که خدای تعالی میفرماید: «وَ لا تُلقُوا بِأیْدِیَکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ»؛[2] و خویشتن را به دست خویش به هلاکت میندازید.
حق این است که هر کس خود را از آنچه عقل به لزوم محافظت از آن حکم میکند نگاه ندارد، از نوعی جنون و دیوانگی خالی نیست. چگونه چنین کسی را میتوان عاقل نامید که خود را بیباکانه به خطر میاندازد؛ مانند کسی که خود را از کوههای بلند به زیر میافکند، یا در گردابها و رودهای غرق کننده فرو میرود، یا از درندگان احتراز نمیکند. چنین شخصی اگر هلاک شود، به حکم شریعت قاتل خود به شمار میرود و خودکشی موجب هلاک ابدی و شقاوت همیشگی است.[3]
جبن
«جبن» در طرف تفریط شجاعت است؛ یعنی ترسویی و اجتناب از کارهایی که باید به آنها اقدام کرد. به عنوان مثال در مواردی که انتقام بهتر است، انسان هیچ جنبش و حرکتی نکند، در مقابل غضب که افراط در این حرکت است؛ لذا جبن به یک اعتبار ضدّ غضب است و به اعتباری دیگر ضدّ تهوّر. و به هر دو اعتبار در طرف تفریط و از مهلکات بزرگ است و آدمی به سبب آن دچار صفات مذمومی؛ مانند خواری نفس و ذلّت و ناگواری زندگی میشود و مردم در جان و مال او طمع میکنند و در کارهای خود بیثبات و تنبل و راحت طلب میگردد؛ از اینرو از همه سعادتها باز میماند و ستمکاران دست تجاوز بر او میگشایند، و انواع رسواییها را درباره خود و خانوادهاش تحمّل میکند. دشنامها و تهمتهای ناروا را میشنود و نسبت به آنچه موجب ننگ و رسوایی است بیمبالات میشود و کارهای مهمّ خود را معطّل میگذارد؛ لذا در شریعت از آن نکوهش شده است.[4] رسول اکرم(ص) فرموده: «لا ینبغی للمؤمن أن یکون بخیلا و لا جبانا»؛[5] سزاوار نیست که مؤمن بخیل و ترسو باشد.
همچنین آنحضرت فرمود: «اللّهمّ إنّی أعوذ بک من البخل، و أعوذ بک من الجبن، و...»؛[6] خدایا به تو پناه میبرم، از بخل و جبن(ترسویی).
امام علی(ع) نیز در فرمان حکومتیاش به مالک اشتر در مورد ترسوها سفارش میکند: «...وَ لَا تُدْخِلَنَّ فِی مَشُورَتِکَ بَخِیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ وَ یَعِدُکَ الْفَقْر وَ لَا جَبَاناً یُضْعِفُکَ عَنِ الْأُمُور...»؛[7] در حلقه مشاورانت دو گروه را دخالت مده، بخیلان و ترسوها؛ چرا که بخیلان تو را از فضل و بخشش منصرف میکنند، و ترسوها باعث ضعف و سستی در تصمیم گیریها میشوند. [1] . حکمت، شجاعت، عفت و عدالت. [2] . بقره، 195 [3] . ر. ک: نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 1، ص 204، اسماعیلیان، قم، چاپ هفتم، 1386ش؛ نراقی، ملا احمد، معراج السعادة، ص 122، رشیدی، تهران، بیتا. [4] . همان، ص 205؛ همان. [5] . جامع السعادات، ج 1، ص 205. گفتنی است که حدیث مذکور با این متن در منابع روایی نیامده، بلکه بر گرفته از مضمون روایات است و علمای اخلاق آنرا به این صورت در منابع معتبر اخلاقی ذکر کردهاند. [6] . ورام بن أبی فراس، مسعود بن عیسی، مجموعة ورام، ج 1، ص 172، مکتبه فقیه، قم، چاپ اول، 1410ق. [7] . شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 430، هجرت، قم، چاپ اول، 1414ق.
- [سایر] تهوّر و جُبن را توضیح دهید و پیامدها و درمان آنها را بیان نمایید.
- [سایر] فرق شجاعت با جهاد چیست؟
- [سایر] اصحاب امام زمان علیه السلام در شجاعت چگونهاند؟
- [سایر] جبن ها و یا معنویت ها و فرقه های جدید از چه روش های تبلیغی استفاده می کنند؟
- [سایر] به نظر می رسد که قدم اول در اهمال امر به معروف و نهی از منکر، نداشتن شجاعت کافی است. احادیث مربوطه را دیده ام شبیه به این مضمون که اجل ربطی به انجام این واجب ندارد. آیا راه خاصی برای افزایش شجاعت و کاهش غضب وجود دارد؟ (البته احتمالا بخشی از این غضب و عدم شجاعت ژنتیکی و ارثی است.(
- [سایر] ثمرات شجاعت و دلیری را با توجه به روایات بیان نمایید.
- [سایر] آیا حادثه تلخ انداختن ریسمان به گردن امیرالمؤمنین علی علیه السّلام با شجاعت و دلاوری آن حضرت سازگاری دارد؟
- [سایر] تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلی از دین بیان کنید.
- [سایر] تعریف دین چیست؟ یک تعریف کلی از دین بیان کنید.
- [سایر] برای تقویت صفت شجاعت و کاهش غضب های غیر خدایی برای انجام فریضه امر به معروف، چه راه هایی وجود دارد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید موقع اعلان جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید به طوری که عرفا بگویند آن را تعریف کرده، مثل این که بگوید: (کتاب یا لباسی را پیدا کرده ام) و اگر بگوید: (چیزی پیدا کرده ام) کافی نیست.
- [امام خمینی] تعریف روزه - روزه آن است که انسان برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب از چیزهایی که روزه را باطل می کند و شرح آنها بعدا گفته می شود، خودداری نماید.
- [آیت الله مظاهری] مراد از عقل در اینجا این است که سفیه، سادهلوح، سادهاندیش و گولخور نباشد، و مراد از عدالت این است که حالت خداترسی باطنی داشته باشد که او را از انجام گناهان باز دارد، و مراد از ملکه قدسیه این است که حالت کج فکری، افراطگری، تفریطگری و صفات رذیله بارز مانند حسد، کبر، حب دنیا و مانند اینها نداشته باشد، و مراد از فقاهت این است که مجتهد مطلق در فقه باشد، و مراد از شجاعت این است که جرأت در حکم به حقّ را داشته باشد و هیچ کسی یا چیزی او را از حکم به حقّ و گفتن حقّ و نوشتن حقّ باز ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] هر گاه چیزی پیدا کند که اگر بماند فاسد می شود باید تا مقداری که ممکن است آن را نگهدارد بعد با اجازه مجتهد جامع الشرائط یا وکیل او قیمت آنرا معیّن کند و بفروشد و پولش را نگهدارد و تا یک سال تعریف و اعلان کند چنانچه صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .اگر شخصی گنجی یافت و می داند که متعلق به مسلمان است و مالک آن یا ورثه او موجودند, ولی آنان را نمیشناسد، این مال, حکم گنج را ندارد، بلکه مجهول المالک است و باید آن را تعریف و اعلان نماید و اگر مالک آن به دست نیامد, آن را به حاکم شرع تحویل دهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] در حال نماز، انسان نباید به دیگری سلام کند و اگر دیگری به او سلام کند، باید همانطور که او سلام کرده جواب دهد، مثلاً اگر گفته سلام علیکم در جواب بگوید سلام علیکم ونباید علیکم السلام بگوید و بنابر احتیاط واجب باید بین سلام وجواب مماثلت در تعریف وتنکیر وافراد وجمع باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . باید موقع اعلان، جنس چیزی را که پیدا کرده معین نماید، بلکه به نحوی که در نظر عرف صدق تعریف کند، مثل اینکه بگوید: کتابی پیدا کرده ام یا لباسی، و اگر همین قدر بگوید: چیزی پیدا کرده ام کافی نیست.
- [آیت الله مظاهری] اگر عمداً تخلّف وعده کند در صورتی که ضرر مالی و یا آبرویی و یا ضرر تضییع وقت داشته باشد، باید کسی را که ضرر بر او وارد شده راضی کند، ولی اگر راضی نشد و یا دسترسی به او نبود، توبه تنها کافی است، ولی باید از راه دعا و استغفار و تعریف او در میان مردم و نظیر اینها، جبران آن خسارت را بنماید. [1]. بحار الانوار، ج 64، ص 311.
- [امام خمینی] هرگاه چیزی پیدا کند که اگر بماند فاسد میشود باید تا مقداری که ممکن است آن را نگهدارد بعد قیمت کند و خودش بردارد یا بفروشد و پولش را نگهدارد و احتیاط مستحب آن است که در فروش آن به خودش یا به دیگری از حاکم شرع در صورت امکان اجازه بگیرد و در هر صورت باید تعریف تا یک سال را ادامه دهد تا اگر صاحب آن پیدا شد، پول را به او تسلیم کند. و اگر صاحب آن پیدا نشد از طرف او صدقه بدهد و احتیاط واجب آن است که برای صدقه دادن از حاکم شرع اجازه بگیرد.
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه چیزی را که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسطه آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنّی یا کافری است که در امان مسلمانان است در صورتی که قیمت آن چیز به 12/6 نخود نقره سکّهدار برسد، باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک هفته روزی دو مرتبه و بعد تا یک ماه هفتهاییک مرتبه و بعد تا یکسال ماهی یک مرتبه در محلّ اجتماع مردم اعلان کند واین از باب مثال است بلکه اگر طوری باشد که عرفاً بگویند تعریف همان مال گمشده است، کفایت میکند.