در برخی نقل‌ها آمده که امام علی(ع) در نبرد صفین، سپاهیان فراری دشمن را تعقیب کرده و زخمی‌های آنان را می‌کشت، اما در جنگ جمل فراری‌ها را تعقیب نکرده، به مجروحان کاری نداشت، و هر فردی که سلاحش را بر زمین می‌گذاشت، در امان بود. دلیل این رویکرد به ظاهر دوگانه آن بود که در جنگ جمل، بعد از آن‌که فرماندهان اصلی دشمن مانند طلحه، زبیر، فرزندش عبدالله و نیز ام المؤمنین عایشه کشته و یا اسیر شده بودند، کسی نبود تا باقی مانده لشکر را بازسازی کند و به همین دلیل، افراد باقی مانده – بدون آنکه تصمیم به نبرد مجدد و یا جاسوسی داشته باشند – در حال بازگشت به منازل خود بودند؛ لذا امام علی(ع) آنان را تعقیب نکرد، و دلیلی برای کشتن زخمی‌ها نیز وجود نداشت. اما در نبرد صفین، فرماندهان اصلی دشمن تا آخر نبرد زنده بودند و هر لحظه امکان جمع‌آوری سلاح، مداوای زخمی‌ها، تجدید قوا و سازماندهی مجدد وجود داشت؛ از این‌رو باید تا جایی که امکان داشت، دشمن را از پای درآورد. به همین دلیل، دو نوع برخورد امام(ع) را نمی‌توان رویکردهایی دوگانه و متضاد ارزیابی کرد، بلکه این دو رویکرد متفاوت ناشی از تفاوت اوضاع پیرامونی بود. در پایان باید به این نکته اشاره کرد که استدلال فوق برگرفته از سخنی از امام هادی(ع) در مناظره با افرادی است که به اعتقادات شیعیان انتقاداتی داشتند.[1] [1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع ، ج ‏4، ص 405، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق. «أَمَّا قَوْلُکَ إِنَّ عَلِیّاً قَاتَلَ أَهْلَ صِفِّینَ‏ مُقْبِلِینَ وَ مُدْبِرِینَ وَ أَجْهَزَ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ أَنَّهُ یَوْمَ الْجَمَلِ‏ لَمْ یُتْبِعْ مُوَلِّیاً وَ لَمْ یُجْهِزْ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ کُلَّ مَنْ أَلْقَی سَیْفَهُ وَ سِلَاحَهُ آمَنَهُ فَإِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ إِمَامُهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا وَ إِنَّمَا رَجَعَ الْقَوْمُ إِلَی مَنَازِلِهِمْ غَیْرَ مُتَحَارِبِینَ وَ لَا مُحْتَالِینَ وَ لَا مُتَجَسِّسِینَ وَ لَا مُتَبَارِزِینَ فَقَدْ رَضُوا بِالْکَفِّ عَنْهُمْ وَ کَانَ الْحُکْمُ فِیهِ رَفْعَ السَّیْفِ وَ الْکَفَّ عَنْهُمْ إِذْ لَمْ یَطْلُبُوا عَلَیْهِ أَعْوَاناً وَ أَهْلُ صِفِّینَ یَرْجِعُونَ إِلَی فِئَةٍ مُسْتَعِدَّةٍ وَ إِمَامٍ مُنْتَصِبٍ یَجْمَعُ لَهُمُ السِّلَاحَ مِنَ الرِّمَاحِ وَ الدُّرُوعِ وَ السُّیُوفِ وَ یَسْتَعِدُّ لَهُمْ وَ یُسَنِّی لَهُمُ الْعَطَاءَ وَ یُهَیِّئُ لَهُمُ الْأَمْوَالَ وَ یُعَقِّبُ مَرِیضَهُمْ وَ یَجْبُرُ کَسِیرَهُمْ وَ یُدَاوِی جَرِیحَهُمْ وَ یَحْمِلُ رَاجِلَهُمْ وَ یَکْسُو حَاسِرَهُمْ وَ یَرُدُّهُمْ فَیَرْجِعُونَ إِلَی مُحَارَبَتِهِمْ وَ قِتَالِهِمْ فَإِنَّ الْحُکْمَ فِی أَهْلِ الْبَصْرَةِ الْکَفُّ عَنْهُمْ لِمَا أَلْقَوْا أَسْلِحَتَهُمْ إِذْ لَمْ تَکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا وَ الْحُکْمُ فِی أَهْلِ صِفِّینَ أَنْ یُتْبِعَ مُدْبِرَهُمْ وَ یُجْهِزَ عَلَی جَرِیحِهِمْ فَلَا یُسَاوِیَ بَیْنَ الْفَرِیقَیْنِ فِی الْحُکْم».‏
چرا حضرت علی(ع) در جنگ صفین همه افراد دشمن را از دم تیغ میگذراند، ولی در جنگ جمل فقط با افراد رو در رو جنگ میکرد و با افراد زخمی و یا در حال فرار کاری نداشت؟
در برخی نقلها آمده که امام علی(ع) در نبرد صفین، سپاهیان فراری دشمن را تعقیب کرده و زخمیهای آنان را میکشت، اما در جنگ جمل فراریها را تعقیب نکرده، به مجروحان کاری نداشت، و هر فردی که سلاحش را بر زمین میگذاشت، در امان بود.
دلیل این رویکرد به ظاهر دوگانه آن بود که در جنگ جمل، بعد از آنکه فرماندهان اصلی دشمن مانند طلحه، زبیر، فرزندش عبدالله و نیز ام المؤمنین عایشه کشته و یا اسیر شده بودند، کسی نبود تا باقی مانده لشکر را بازسازی کند و به همین دلیل، افراد باقی مانده – بدون آنکه تصمیم به نبرد مجدد و یا جاسوسی داشته باشند – در حال بازگشت به منازل خود بودند؛ لذا امام علی(ع) آنان را تعقیب نکرد، و دلیلی برای کشتن زخمیها نیز وجود نداشت.
اما در نبرد صفین، فرماندهان اصلی دشمن تا آخر نبرد زنده بودند و هر لحظه امکان جمعآوری سلاح، مداوای زخمیها، تجدید قوا و سازماندهی مجدد وجود داشت؛ از اینرو باید تا جایی که امکان داشت، دشمن را از پای درآورد. به همین دلیل، دو نوع برخورد امام(ع) را نمیتوان رویکردهایی دوگانه و متضاد ارزیابی کرد، بلکه این دو رویکرد متفاوت ناشی از تفاوت اوضاع پیرامونی بود.
در پایان باید به این نکته اشاره کرد که استدلال فوق برگرفته از سخنی از امام هادی(ع) در مناظره با افرادی است که به اعتقادات شیعیان انتقاداتی داشتند.[1]
[1] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب ع ، ج 4، ص 405، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق. «أَمَّا قَوْلُکَ إِنَّ عَلِیّاً قَاتَلَ أَهْلَ صِفِّینَ مُقْبِلِینَ وَ مُدْبِرِینَ وَ أَجْهَزَ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ أَنَّهُ یَوْمَ الْجَمَلِ لَمْ یُتْبِعْ مُوَلِّیاً وَ لَمْ یُجْهِزْ عَلَی جَرِیحِهِمْ وَ کُلَّ مَنْ أَلْقَی سَیْفَهُ وَ سِلَاحَهُ آمَنَهُ فَإِنَّ أَهْلَ الْجَمَلِ قُتِلَ إِمَامُهُمْ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا وَ إِنَّمَا رَجَعَ الْقَوْمُ إِلَی مَنَازِلِهِمْ غَیْرَ مُتَحَارِبِینَ وَ لَا مُحْتَالِینَ وَ لَا مُتَجَسِّسِینَ وَ لَا مُتَبَارِزِینَ فَقَدْ رَضُوا بِالْکَفِّ عَنْهُمْ وَ کَانَ الْحُکْمُ فِیهِ رَفْعَ السَّیْفِ وَ الْکَفَّ عَنْهُمْ إِذْ لَمْ یَطْلُبُوا عَلَیْهِ أَعْوَاناً وَ أَهْلُ صِفِّینَ یَرْجِعُونَ إِلَی فِئَةٍ مُسْتَعِدَّةٍ وَ إِمَامٍ مُنْتَصِبٍ یَجْمَعُ لَهُمُ السِّلَاحَ مِنَ الرِّمَاحِ وَ الدُّرُوعِ وَ السُّیُوفِ وَ یَسْتَعِدُّ لَهُمْ وَ یُسَنِّی لَهُمُ الْعَطَاءَ وَ یُهَیِّئُ لَهُمُ الْأَمْوَالَ وَ یُعَقِّبُ مَرِیضَهُمْ وَ یَجْبُرُ کَسِیرَهُمْ وَ یُدَاوِی جَرِیحَهُمْ وَ یَحْمِلُ رَاجِلَهُمْ وَ یَکْسُو حَاسِرَهُمْ وَ یَرُدُّهُمْ فَیَرْجِعُونَ إِلَی مُحَارَبَتِهِمْ وَ قِتَالِهِمْ فَإِنَّ الْحُکْمَ فِی أَهْلِ الْبَصْرَةِ الْکَفُّ عَنْهُمْ لِمَا أَلْقَوْا أَسْلِحَتَهُمْ إِذْ لَمْ تَکُنْ لَهُمْ فِئَةٌ یَرْجِعُونَ إِلَیْهَا وَ الْحُکْمُ فِی أَهْلِ صِفِّینَ أَنْ یُتْبِعَ مُدْبِرَهُمْ وَ یُجْهِزَ عَلَی جَرِیحِهِمْ فَلَا یُسَاوِیَ بَیْنَ الْفَرِیقَیْنِ فِی الْحُکْم».
- [سایر] اگر عایشه در ماجرای جنگ جمل، گناه کار است چرا علی(ع) او را قصاص نکرد؟
- [سایر] آیا شیطان فرزندی داشته که در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسیده باشد؟
- [سایر] آیا عایشه بعد از جنگ جمل که علی (علیه السلام) او را به مدینه فرستاد، دوباره برعلیه امام علی (علیه السلام) کاری انجام داد؟
- [سایر] آیا شیطان فرزندی داشته که در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسیده باشد؟ اگر اینچنین است، ماجرای آن را با ذکر منبع بیان نمایید.
- [سایر] بعدجنگ جمل عایشه پشیمان میشود.آیادرست است امام علی(ع)اهانت کنندگان به عایشه رانکوهش کردند.درموردش توضیح دهید.
- [سایر] آیا امام علی(ع) بعد از جنگ جمل، دستور به حصر خانگی عائشه دادند؟ آیا در این باب بین مورّخان اختلاف نظری هم وجود دارد یا خیر؟
- [سایر] آیا امام علی بعد از جنگ جمل عایشه را در خانه اش محصور کرد؟؟
- [سایر] اگر عایشه ام المومنین بود و قرآن پاکی ایشان را اعلام کرده است ،چطور با امام علی (ع) در جنگ جمل جنگید؟
- [سایر] اگر عایشه ام المومنین بود و قرآن پاکی ایشان را اعلام کرده است ،چطور با امام علی (ع) در جنگ جمل جنگید؟ آیا امام علی اشتباه کرد یا خدا؟!!
- [سایر] اگر عایشه ام المومنین بود و قرآن پاکی ایشان را اعلام کرده است ،چطور با امام علی (ع) در جنگ جمل جنگید؟ آیا امام علی اشتباه کرد یا خدا؟!!
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مساله 588 _مستحب است به امید این که مطلوب پروردگار باشد امور زیر را در دفن میت رعایت کنند: 1: قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند. 2: میت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر، از جهتی بهتر باشد، مثل این که افراد خوب در آنجا دفن شده اند، یا مردم برای فاتحه بیشتر به آنجا می روند. 3: هنگام دفن، جنازه را در چند قدمی قبر بر زمین بگذارند و تا سه مرتبه، کم کم نزدیک ببرند و در مرتبه چهارم وارد قبر کنند. 4: اگر میت مرد است او را از طرف سر وارد قبر کنند و اگر زن است از طرف عرض بدن و به هنگام وارد کردن او پارچه ای روی قبر بگیرند. 5: جنازه را با آرامی از تابوت بردارند و با آرامی وارد قبر کنند، و دعاهایی که دستور داده شده پیش از دفن و موقع دفن بخوانند. 6: قبر لحد داشته باشد، یعنی آن راطوری بسازند که خاک روی بدن میت نریزد،به این ترتیب که قسمت پایین قبررا باریکتر کنند و بعد از گذاشتن میت در قبر، بالای آن خشت یا آجر بچینند و یا طرف قبله قبر را کمی از پایین توسعه دهند به اندازه ای که میت در آن قرار بگیرد. 7: پشت سر میت مقداری خاک یا خشت بگذارند که وقتی او را به طرف راست می خوابانند به عقب برنگردد. 8: بعد از گذاشتن در قبر، گره کفن را باز کنند و صورت میت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او قرار دهند. 9: کسی که میت را در قبر می گذارد با طهارت و سربرهنه و پا برهنه باشد و غیر از خویشان میت، با پشت دست خاک بر قبر بریزند و بگویند: (انا لله و انا الیْه راجعون) و اگر میت زن است کسی که با او محرم است او را در قبر بگذارد و اگر محرم نباشد خویشانش او را در قبر بگذارند. 10: پیش از آن که (لحد) را بپوشانند دست راست به شانه میت بزنند و او را حرکت دهند و سه مرتبه بگویند:اسْمعْ افْهمْ یا فلان ابْن فلان (و به جای فلان ابن فلان اسم میت و پدرش را ببرند) مثلاً سه مرتبه بگویند: (اسْمعْ افْهمْ یا محمد بْن علی) سپس به ترتیب زیر او را به عقاید حقه اسلامی تلقین دهند و بگویند:(هلْ انْت علی الْعهْد الذی فارقْتنا علیْه منْ شهادة انْ لا اله إلا الله وحْده لا شریک له و ان محمداً صلی الله علیْه و آله عبْده و رسوله و سید النبیین و خاتم الْمرْسلین و ان علیاً امیر الْمؤمنین و سید الْوصیین و امامٌ افْترض الله طاعته علی الْعالمین، و ان الْحسن والْحسیْن و علی بْن الْحسیْن و محمد بْن علیٍ و جعْفر بْن محمد و موسی بْن جعْفر و علی بْن موسی و محمد بْن علیٍ و علی بْن محمد و الْحسن بْن علیٍ و الْقائم الحجة الْمهْدی صلوات الله علیْهمْ ائمة الْمؤمنین و حجج الله علی الْخلْق اجْمعین، و ائمتک ائمة هدیً ابْرارٌ یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) و بعد بگویند: اذا اتاک الْملکان الْمقربان رسولیْن منْ عنْد الله تبارک و تعالی و سئلاک عنْ ربک و عنْ نبیک و عنْ دینک و عنْ کتابک و عنْ قبْلتک و عنْ ائمتک فلاْ تخفْ و لا تحْزنْ و قلْ فی جوابهما: الله ربی و محمدٌ صلی الله علیْه و آله نبیی و الاْسْلام دینی و الْقرآن کتابی و الْکعْبة قبْلتی و امیرالْمؤمنین علی بْن ابی طالب امامی و الْحسن بْن علیٍ الْمجْتبی امامی و الْحسیْن بْن علیٍ الشهید بکرْبلاء امامی و علیٌ زیْن الْعابدین امامی و محمدٌ الْباقر امامی و جعْفرٌ الصادق امامی و موسی الْکاظم امامی و علیٌ الرضا امامی و محمدٌ الْجواد امامی و علیٌ الْهادی امامی و الْحسن الْعسْکری امامی و الْحجة الْمنْتظر امامی هؤلآء صلوات الله علیْهمْ اجْمعین ائمتی و سادتی و قادتی و شفعائی، بهمْ اتولی و منْ اعْدآئهمْ اتبرء فی الدنْیا و الاْخرة، ثم اعْلم یا فلان بْن فلان (و به جای فلان بن فلان، اسم میت و پدرش را بگویند) بعد بگویند: إن الله تبارک و تعالی نعْم الرب و ان محمداً صلی الله علیْه و آله نعْم الرسول و ان علی بْن ابیطالب و اوْلاده الْمعْصومین الاْئمة الإثْنی عشر نعْم الاْئمة و أن ما جاء به محمدٌ صلی الله علیْه و آله حقٌ و أن الْموْت حقٌ و سؤال منْکر و نکیر فی الْقبْر حقٌ و الْبعْث حقٌ و النشور حقٌ و الصراط حقٌ و الْمیزان حقٌ و تطایر الْکتب حقٌ و أن الْجنة حقٌ و النار حقٌ و أن الساعة آتیةٌ لا ریْب فیها و أن الله یبْعث منْ فی الْقبور. پس بگویند: افهمْت یا فلان (و به جای فلان اسم میت را بگوید) پس از آن بگویند: ثبتک الله بالْقوْل الثابت و هداک الله الی صراط مسْتقیم عرف الله بیْنک و بیْن اولیائک فی مسْتقرٍ منْ رحْمته. پس بگویند: اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیْه و اصْعدْ بروحه الیْک و لقه منْک برْهاناً اللهم عفْوک عفْوک). 11: قبر را به صورت مربع مستطیل بسازند به اندازه چهار انگشت از زمین بلند کنند و نشانه ای روی آن بگذارند که شناخته شود و روی قبر آب بپاشند و بعد از پاشیدن آب، کسانی که حاضرند دستها را بر قبر گذارند انگشتها را باز کرده در خاک فرو برند و هفت مرتبه سوره (إنا انزلناه) بخوانند وبرای میت طلب آمرزش کنند. 12: :این دعا را بعد از آن بخوانند: (اللهم جاف الاْرْض عنْ جنْبیه و اصْعدْ الیْک روحه و لقه منْک رضْواناً و اسْکنْ قبْره منْ رحْمتک ما تغْنیه به عنْ رحْمة منْ سواک). و سزاوار است چنانچه میت زن باشد ضمیرها و اسماء را به صورت مؤنث ذکر کند.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در عهد هم مثل نذر باید صیغه عهد یعنی (عاهدت الله) یا (علیّ عهد الله) یا ترجمه آن را به زبان فارسی بگوید: (با خدای خود عهد می بندم که فلان کار را انجام دهم) و اگر صیغه نخواند و فقط در ذهن تصور کند عهد صحیح منعقد نشده است و نیز کاری را که عهد می کند انجام دهد باید امری باشد که از لحاظ شرعی خوب باشد و اگر عهد می کند که کاری را ترک کند باید ترک آن کار از لحاظ شرعی خوب باشد و اگر عهد می کند کاری را که شرعاً مباح می باشد یعنی نه خوب باشد نه بد انجام دهد بنابر احتیاط واجب باید آن کار را انجام دهد و اگر عهد می کند کاری را که شرعاً بد است انجام دهد یا کاری را که شرعاً خوب است ترک کند عهد باطل است و چیزی بر او واجب نمی شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله اردبیلی] خوب است به امید آن که مطلوب پروردگار باشد، قبر را به اندازه قامت انسان متوسط گود کنند و میّت را در نزدیکترین قبرستان دفن نمایند، مگر آن که قبرستان دورتر از جهتی بهتر باشد؛ مثل آن که افراد خوب در آن جا دفن شده باشند یا مردم برای فاتحه اهل قبور بیشتر به آن جا بروند و نیز بهتر است جنازه را در چند متری قبر، زمین بگذارند و تا سه مرتبه کم کم نزدیک قبر ببرند و در هر مرتبه زمین بگذارند و بردارند و در نوبت چهارم وارد قبر کنند و اگر میّت مرد است، در دفعه سوم به گونهای او را زمین بگذارند که سر او طرف پایین قبر باشد و در دفعه چهارم او را از طرف سر وارد قبر نمایند و اگر زن است، در دفعه سوم به طرف قبله قبر بگذارند و به پهنا وارد قبر کنند و هنگام وارد کردن زن در قبر، پارچهای روی قبر بگیرند و نیز جنازه میت را به آرامی از تابوت بیرون آورند و وارد قبر کنند و دعاهایی را که دستور داده شده، پیش از دفن و موقع دفن بخوانند و بعد از آن که میّت را در قبر گذاشتند، گرههای کفن را باز کنند و صورت میّت را روی خاک بگذارند و بالشی از خاک زیر سر او بسازند و پشت میّت، خشت خام یا کلوخی بگذارند که میّت به پشت برنگردد و پیش از آن که لحد را بپوشانند، دست راست را به شانه راست میّت بزنند و دست چپ را با قوت بر شانه چپ میّت بگذارند و دهان را نزدیک گوش او ببرند و به شدّت حرکتش دهند و سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلان) و به جای فلان، اسم میّت و پدر او را بگویند؛ مثلاً اگر اسم میّت محمد و اسم پدر او علی است، سه مرتبه بگویند: (اِسْمَعْ إفْهَمْ یا مُحَمَّدَ بْنَ عَلی) و پس از آن بگویند: (هَلْ أنْتَ عَلی الْعَهْدِ الَّذی فارَقْتَنا عَلَیهِ مِنْ شَهادَةِ أنْ لا إلهَ إلاَّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَأنَّ مُحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ وَسَیِّدُ النَّبیّینَ وَخاتَمُ الْمُرْسَلینَ وَأنَّ عَلیّا علیهالسلام أمیرُالْمُؤْمِنینَ وَسَیِّدُ الْوَصیّینَ وَإمامٌ افْتَرَضَ اللّهُ طاعَتَهُ عَلَی الْعالَمینَ وَأنَّ الْحَسَنَ وَالْحُسَیْنَ وَعَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ وَمُوسَی بْنَ جَعْفَرٍ وَعَلِیَّ بْنَ مُوسی وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلیٍّ وَعَلِیَّ بْنَ مُحَمَّدٍ وَالْحَسَنَ بْنَ عَلیٍّ وَالْقائِمَ الْحُجَّةَ المَهْدیَّ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أئِمَّةُ الْمُؤْمِنینَ وَحُجَجُ اللّهِ عَلَی الْخَلْقِ أجْمَعینَ وَأئِمَّتُکَ أئِمَّةُ هُدیً بِکَ أبْرارٌ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و بعد ادامه دهد: (إذا أتاکَ الْمَلَکانِ الْمُقَرَّبانِ رَسُولَیْنِ مِنْ عِنْدِ اللّهِ تَبارَکَ وَتَعالی وَسَألاکَ عَنْ رَبِّکَ وَعَنْ نَبِیِّکَ وَعَنْ دینِکَ وَعَنْ کِتابِکَ وَعَنْ قِبْلَتِکَ وَعَنْ أئِمَّتِکَ فَلا تَخَفْ وَلا تَحْزَنْ وَقُلْ فی جَوابِهِما: اللّهُ رَبّی وَمُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم نَبیّی وَالاْءسْلامُ دینی وَالْقُرْآنُ کِتابی وَالْکَعْبَةُ قِبْلَتی وَأمیرُالْمُؤْمِنینَ عَلِیُّ بْنُ أبی طالِبٍ علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ بْنُ عَلِیٍّ الْمُجْتَبی علیهالسلام إمامی وَالْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ الْشَّهیدُ بِکَرْبَلاءِ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ زَیْنُ الْعابِدینَ علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْباقِرُ علیهالسلام إمامی وَجَعْفَرٌ الصّادِقُ علیهالسلام إمامی وَمُوسَی الْکاظِمُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الرِّضا علیهالسلام إمامی وَمُحَمَّدٌ الْجَوادُ علیهالسلام إمامی وَعَلِیٌّ الْهادی علیهالسلام إمامی وَالْحَسَنُ الْعَسْکَریُّ علیهالسلام إمامی وَالْحُجَّةُ الْمُنْتَظَرُ علیهالسلام إمامی هؤُلاءِ صَلَواتُ اللّهِ عَلَیْهِمْ أجْمَعینَ أئِمَّتی وَسادَتی وَقادَتی وَشُفَعائی بِهِمْ أتَوَلّی وَمِنْ أعْدائِهِمْ أتَبَرَّءُ فی الدُّنْیا وَالاْآخِرَةِ ثُمَّ اعْلَمْ یا فُلانَ بْنَ فُلانٍ) و به جای فلان بن فلان، اسم میّت و پدرش را بگوید و سپس ادامه دهد: (أنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَتَعالی نِعْمَ الرَّبُ وَأنَّ مَحَمَّدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم نِعْمَ الرَّسُولُ وَأنَّ عَلِیَّ بْنَ أبی طالِبٍ وَأوْلادَهُ الْمَعْصُومینَ الاَْئِمَّةَ الاْءثْنَیْ عَشَرَ نِعْمَ الاْءئِمَّةُ وَأنَّ ما جاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ صلیاللهعلیهوآلهوسلم حَقٌّ وَأنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ وَسُؤالَ مُنْکَرٍ وَنَکیرٍ فی الْقَبْرِ حَقٌّ وَالْبَعْثَ حَقٌّ وَالْنُّشُورَ حَقٌّ وَالصِّراطَ حَقٌّ وَالْمیزانَ حَقٌّ وَتَطایُرَ الْکُتُبِ حَقٌّ وَأنَّ الْجَنَّةَ حَقٌّ وَالنّارَ حَقٌّ وَأنَّ السّاعَةَ آتِیَةٌ لارَیْبَ فیها وَأنَّ اللّهَ یَبْعَثُ مَنْ فی الْقُبُورِ) و سپس بگوید: (أ فَهِمْتَ یا فُلانُ) و به جای فلان اسم میّت را بگوید، و پس از آن بگوید: (ثَبَّتَکَ اللّهُ بِالْقَولِ الثّابِتِ وَهَداکَ اللّهُ إلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ عَرَّفَ اللّهُ بَیْنَکَ وَبَیْنَ أوْلِیائِکَ فی مُسْتَقَرٍّ مِنْ رَحْمَتَهِ) پس بگوید: (اَللّهُمَّ جافِ الاَْرْضَ عَنْ جَنْبَیْهِ وَاصْعَدْ بِرُوحِهِ إلَیْکَ وَلَقِّهِ مِنْکَ بُرْهانا أللّهُمَّ عَفْوَکَ عَفْوَکَ).
- [آیت الله بهجت] صیغه عهد برای کسی که میخواهد انجام کار یا ترک کاری را بر خود واجب کند، چنین است: (عاهَدْتُ اللّه اَنْ اَفْعَلَ کذا اَوْ اَتْرُک کذا) یا (عَلَیَّ عَهْدُ اللّهِ اَنْ اَفْعَلَ کذا اَوْ اَتْرُک کذا)، به جای (اَفْعَلَ کذا) تا آخر، آن کار را به زبان بیاورد، و میتواند هنگام خواندن صیغه عهد، انجام کار یا ترک آن کار را مشروط به تحقق امر دیگری نماید و یا بهطور مطلق بگوید. و شرایط عهدکننده مثل شرایطی است که در نذر و قسم بیان شد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مستحب است بعد از تکبیرة الاحرام به قصد رجاء این دعا را بخوانند: (یا محْسن قدْ اتاک الْمسیء و قدْ أمرْت الْمحْسن انْ یتجاوز عن الْمسیئ انت الْمحْسن و أنا الْمسیئ بحق محمد و آل محمد صل علی محمد و آل محمد و تجاوزْ عنْ قبیح ما تعْلم منی. یعنی: (ای خدای نیکوکار! بنده گنهکارت به در خانه تو آمده است تو امر کرده ای که نکوکار از گنهکار بگذرد،تو نیکو کاری و من گنهکارم، به حق محمد و آل محمد رحمتت را بر محمد و آل محمد بفرست و از کارهای زشتی که می دانی از من سرزده بگذر!)
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بعد از تکبیره الاحرام بگوید : یا مُحسنُ قداتاکَ المسیءُ و قد امَرتَ المحسنَ ان یتجاوَز عنِ المسی ءِ انتَ المحسنُ و انا المُسی ءُ بحقّ محمّدٍ و آلِ محّمدٍ صل عَلی محّمدِ و ال محّمدِ و تجاوَز عن قبیحِ ما تعلمُ منّی .یعنی ای خدائی که به بندگان احسان می کنی بندة گنهکار به در خانة تو آمده و تو امر کرده ای که نییکوکار از گنهکار بگذرد ، تو نیکو کاری و من گناهکار بحقّ محّمدٍ و آل محّمدٍ صلی اللهُ علیه و آله و سّلم .رحمت خود را بر محمد و آل محمد بفرست و از بدیها یی که می دانی از من سر زده . بگذر .
- [آیت الله اردبیلی] انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اوّل: فقیر و آن کسی است که مخارج سال خود و افراد تحت تکفّلش را ندارد و کسی که صنعت، ملک یا سرمایهای دارد که میتواند از منافع سرمایه، مخارج سال خود را به دست آورد، فقیر نیست. دوم: مسکین و آن کسی است که زندگی را سختتر از فقیر میگذراند. سوم: کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع آوری و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا مصرف فقرا برساند. چهارم: کافرهایی که اگر زکات به آنان بدهند، به دین اسلام مایل میشوند یا در جنگ و دفاع به مسلمانان کمک میکنند. پنجم: خریداری بردگان و آزاد کردن آنان. ششم: بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد؛ به شرط آن که قرض در معصیت مصرف نشده باشد. هفتم: سبیل اللّه؛ یعنی کاری مانند ساختن مسجد که منفعت عمومی دینی دارد یا مثل ساختن پل و اصلاح راه که نفع آن به عموم مسلمانان میرسد و آنچه برای اسلام و مسلمین نفع داشته باشد، به هر نحو که باشد. هشتم: ابن السّبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده است، اگرچه در وطن خود غنی باشد. احکام این موارد در مسائل آینده گفته میشود.