آیا شیطان فرزندی داشته که در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسیده باشد؟
از برخی روایات چنین استفاده می‌شود که بیشتر شیاطین جنّی از فرزندان خود ابلیس هستند؛ و از میان فرزندان او تنها یکی ایمان آورده که نام او (هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس) است.[1] ایمان این فرد هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت گزارش شده است. در چندین روایت، با اندک اختلافی در نقل،[2] درباره هام بن هیم ماجرایی وارد شده است که در برخی منابع اسلامی به تناسب بحث –به ویژه در ذیل آیه شریفه (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُوم)[3]-، این جریان را آورده‌اند. در اینجا یکی از این روایات که دارای سلسله سند است، نقل می‌شود. امام صادق(ع) فرمود: (رسول خدا(ص) در کوه‌های تِهامَه[4] مردی را دید که بر عصای بلندی به اندازه درخت خرما تکیه زده است. پس حضرت فرمود: این آواز جن است. جن گفت: من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس هستم. حضرت فرمود: حد فاصل تو و ابلیس دو پدر می‌باشد؟ گفت: آری. حضرت فرمود: بر تو چه گذشته؟ گفت: روزگارم را به بیهودگی گذراندم مگر اندکی از آن را. از روزی که قابیل، هابیل را کشت من بودم. می‌توانستم حرف بزنم. اعتصام به حبل الهی نداشتم، در بیشه می‌گشتم و از تپّه‌ها بالا می‌رفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت می‌نمودم. پیامبر(ص) فرمود: بد سیره‌ای است روش پیری که در سنین کهنسالی به اندیشه می‌نشیند و جوانی که در سنین جوانیش در آرزوها و خیال‌پردازی، روزگار می‌گذراند. آن جن گفت: من توبه کرده‌ام. آن زمان که همراه نوح(ع) در کشتی‌اش بودم و او را به دلیل دعایی که برای قوم خویش می‌نمود، ملامت کردم. حضرت نوح نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با هود(ع)، همراه با کسانی که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز به جهت دعایی که برای قومش نمود، ملامت کردم. و با الیاس در شن‌زارها به سر می‌بردم. و همراه ابراهیم(ع) بودم آن هنگام که قوم وی با او خدعه کردند و آن‌حضرت را در آتش انداختند. من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت. پس از آن، با یوسف(ع) بودم آنگاه که برادرانش به وی حسادت ورزیدند و او را در چاهی افکندند. من او را به ژرفای چاه بردم و او را غذا می‌دادم و بسان یک رفیق با او رفتار می‌نمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس‌ وی بودم تا این‌که خداوند وی را از آنجا رهایی بخشید. سپس، همراه با موسی(ع) بودم. آن‌حضرت بخشی از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسی هم بودی، سلام مرا بدو برسان. من نیز عیسی(ع) را ملاقات کردم و سلام موسی(ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا این‌که بخشی از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد(ص) بودی سلام مرا به آن حضرت ابلاغ کن. پس ای رسول خدا! عیسی بر تو سلام می‌رساند. رسول خدا(ص) فرمود: بر عیسی، روح خدا و کلمه‌اش- تا آن زمان که آسمان‌ها و زمین پا برجایند- سلام. و بر تو نیز سلام ای هام! که سلام آنان را به من رساندی. اگر درخواست و حاجتی داری، بگو. هام گفت: حاجت و خواسته من آن است که خداوند تو را برای امّتت نگهدارد و آنان را برای تو نیکو و شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا برای وصی و جانشین پس از تو مقاومت و استواری ورزند؛ چرا که امت‌های پیشین به‌ خاطر سرپیچی از اوصیای الهی به هلاکت رسیدند. و خواسته من آن است که ای رسول خدا! سوره‌ای از قرآن را به من تعلیم دهی تا در نمازم آن را بخوانم. رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن. هام گفت: ای رسول خدا! این کسی که مرا بدو می‌سپاری کیست؟ ما گروه جنّیان دستور نداریم از کسی که پیامبر یا جانشین پیامبر نیست فرمان‌برداری کنیم. رسول خدا(ص) فرمود: ای هام! در کتاب، وصی (آدم) را چه کسی یافتید؟ گفت: (شیث). جانشین (نوح) که بود؟ گفت: (سام). جانشین (هود) که بود؟ گفت: (یوحنا بن حنان) پسر عموی هود. وصیّ و جانشین (ابراهیم) که بود؟ گفت: (اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق). جانشین (موسی) که بود؟ گفت: (یوشع بن نون). جانشین (عیسی) که بود؟ گفت: (شمعون بن حمون صفا) پسر عموی مریم. فرمود: از چه رو اینان جانشینان پیامبران هستند. هام گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغب‌ترین آنان به آخرت. پیامبر(ص) فرمود: در کتاب، جانشین (محمّد) را چه کسی یافته‌اید؟ گفت: در تورات، نامش (إلیاست). آن‌حضرت فرمود: این (إلیاست) او علی جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغب‌ترین نسبت به خداوند در آخرت می‌باشد. هام بر علی(ع) سلام کرد و گفت: ای رسول خدا! آیا او نام دیگری هم دارد؟ فرمود: آری، (حیدر) پس علی(ع) سوره‌هایی از قرآن را به او آموخت. هام گفت: ای علی! ای جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختی برای نماز من کافی است؟ فرمود: آری. اندک قرآن، بسیار است. یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا(ص) سلام داد و خداحافظی کرد و برگشت. و دیگر پیامبر(ص)را ندید تا این‌که آن حضرت از دنیا رفت.[5] و در برخی منابع دیگر در ادامه روایت چنین آمده که؛ هام در لیلة الهریر، به نزد حضرت علی(ع) آمد.[6] همچنین در برخی دیگر از منابع آمده است که او در جنگ صفین در رکاب امام علی(ع) کشته شد.[7] در سلسله سند این روایت که کامل‌ترین آن در (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم‌)[8] وجود دارد، این راویان هستند: (إبراهیم بن هاشم)، (إبراهیم بن إسحاق)، (عبد اللَّه بن حَمّاد) و (عمرو بن یزید بَیّاع السّابری)‌ که همه توثیق شده‌اند و حتی برخی از آنها جلیل القدر می‌باشند. از جهت متن و محتوا هم دارای مشکل اعتقادی نیست و مخالف مبانی و اصول اعتقادی شیعه نیست؛ به علاوه، اجمالاً می‌دانیم جنّ، گاهی در زندگی انسان تأثیر گذاشته و برخی از انسان‌ها نیز در زندگی جنّیان مؤثر می‌باشند. و بر حسب روایات دیگری که نقل شده است؛ آنان‌ با انبیا و ائمه(ع) ارتباط داشته‌اند، که این روایت یکی از آنان است. لذا جنّیان می‌توانند با برخی از انسان‌ها ارتباط برقرار کنند. همان‌طور که در این روایت بیان شده است؛ هام بن هیم –که یکی از جنّیان از نسل شیطان بود- به وسیله حضرت نوح(ع) توبه کرد. و به ملاقات پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) رسید و با آنها ارتباط برقرار کرد.[9] در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس از اهل بهشت است.[10] پی نوشت: [1]. علامه مجلسی‌، حیاة القلوب‌، ج 3، ص 635، انتشارات سرور، قم، چاپ ششم، 1384ش. [2]. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، ص 175 – 176، مکتبة النینوی الحدیثة، تهران، چاپ اول، بی‌تا؛ بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق: قلعجی، عبد المعطی، ج 5، ص 418 – 420، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق؛ عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 6، ص 408، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق. [3]. حجر، 27: (و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم)؛ ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 1، ص 375، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج 2، ص 667 – 668، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش. [4]. تهامه؛ سرزمینی است هموار و ساحلی که از سمت شمال از شبه جزیره سینا تا نواحی یمن جنوبی امتداد دارد. شهرهای مکه، نجران، جدّه، صفا در این منطقه واقع است. به مکه معظمه به همین دلیل، تهامه نیز گفته می‌شود. در این سرزمین قبائلی نیز پیش از اسلام زندگی می‌کردند. کوهی نیز در این ناحیه وجود دارد که به کوه تهامه معروف است. لغت نامه دهخدا؛ و ر.ک: الحمیری، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص 141، مکتبة لبنان، بیروت، چاپ دوم، 1984م؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 2، ص 63 و 64، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م. [5]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، محقق و مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‌ ج 1، ص 98 – 99، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 856 – 858، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق. [6]. تفسیر القمی، ج 1، ص 376؛ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 858؛ ابن شاذان قمی، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، محقق و مصحح: شکرچی، علی، ص 223، ‌مکتبة الأمین، قم، چاپ اول، 1423ق؛ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، محقق و مصحح: اعلمی، حسین‌، ج 3، ص 107، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 3، ص 8،‌ انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق. [7]. الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، ص 223. [8]. این کتاب نوشته محمد بن حسن صفار (متوفی 290 ق) از علمای شیعه امامیه و صحابی امام حسن عسکری(ع) است که درباره شناخت ائمه و خصوصیات امام نوشته شده است. [9]. برای آگاهی بیشتر ر. ک: شاه زالدین، اعداد ولی زاربن، الجن فی الکتاب و السنّة، دارالبشائر الاسلامیة، بیروت، چاپ اول، 1996م؛ علی مهنّا، عبدالامیر، الجن فی القرآن و السنّة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1992 م؛ الرفاعی، عبدالرحمن محمد، الجن بین الاشارات القرآنیة و علم الفیزیاء، مکتبة مربوسی الصغیر، چاپ اول 1997م؛ رجالی تهرانی، علیرضا، جن و شیطان، نشر نبوغ؛ خداکرمی، ابوعلی، دانستنی‌هایی درباره جن. [10]. الجعفریات (الأشعثیات)، ص 176؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 408. منبع:http://islamquest.net
عنوان سوال:

آیا شیطان فرزندی داشته که در جنگ صفین در رکاب امیرالمؤمنین علی(ع) به شهادت رسیده باشد؟


پاسخ:

از برخی روایات چنین استفاده می‌شود که بیشتر شیاطین جنّی از فرزندان خود ابلیس هستند؛ و از میان فرزندان او تنها یکی ایمان آورده که نام او (هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس) است.[1] ایمان این فرد هم در منابع شیعی و هم در منابع اهل سنت گزارش شده است.
در چندین روایت، با اندک اختلافی در نقل،[2] درباره هام بن هیم ماجرایی وارد شده است که در برخی منابع اسلامی به تناسب بحث –به ویژه در ذیل آیه شریفه (وَ الْجَانَّ خَلَقْناهُ مِنْ قَبْلُ مِنْ نارِ السَّمُوم)[3]-، این جریان را آورده‌اند. در اینجا یکی از این روایات که دارای سلسله سند است، نقل می‌شود.
امام صادق(ع) فرمود: (رسول خدا(ص) در کوه‌های تِهامَه[4] مردی را دید که بر عصای بلندی به اندازه درخت خرما تکیه زده است. پس حضرت فرمود: این آواز جن است. جن گفت: من هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس هستم.
حضرت فرمود: حد فاصل تو و ابلیس دو پدر می‌باشد؟
گفت: آری.
حضرت فرمود: بر تو چه گذشته؟
گفت: روزگارم را به بیهودگی گذراندم مگر اندکی از آن را. از روزی که قابیل، هابیل را کشت من بودم. می‌توانستم حرف بزنم. اعتصام به حبل الهی نداشتم، در بیشه می‌گشتم و از تپّه‌ها بالا می‌رفتم و مردم را به قطع رحم با خویشاوندان و مال حرام دعوت می‌نمودم.
پیامبر(ص) فرمود: بد سیره‌ای است روش پیری که در سنین کهنسالی به اندیشه می‌نشیند و جوانی که در سنین جوانیش در آرزوها و خیال‌پردازی، روزگار می‌گذراند.
آن جن گفت: من توبه کرده‌ام. آن زمان که همراه نوح(ع) در کشتی‌اش بودم و او را به دلیل دعایی که برای قوم خویش می‌نمود، ملامت کردم. حضرت نوح نیز مرا به توبه واداشت. پس از آن با هود(ع)، همراه با کسانی که به او ایمان آورده بودند، در مسجد آن حضرت بودم و او را نیز به جهت دعایی که برای قومش نمود، ملامت کردم. و با الیاس در شن‌زارها به سر می‌بردم. و همراه ابراهیم(ع) بودم آن هنگام که قوم وی با او خدعه کردند و آن‌حضرت را در آتش انداختند. من در میانه منجنیق و آتش بودم که خداوند آتش را بر آن حضرت سرد و سلامت ساخت. پس از آن، با یوسف(ع) بودم آنگاه که برادرانش به وی حسادت ورزیدند و او را در چاهی افکندند. من او را به ژرفای چاه بردم و او را غذا می‌دادم و بسان یک رفیق با او رفتار می‌نمودم. بعد از آن، در زندان نیز یار و انیس‌ وی بودم تا این‌که خداوند وی را از آنجا رهایی بخشید. سپس، همراه با موسی(ع) بودم. آن‌حضرت بخشی از تورات را به من آموخت و فرمود: اگر در زمان حضرت عیسی هم بودی، سلام مرا بدو برسان. من نیز عیسی(ع) را ملاقات کردم و سلام موسی(ع) را به ایشان رساندم. و همراه آن حضرت بودم تا این‌که بخشی از انجیل را به من آموخت و فرمود: اگر در دوران حضرت محمّد(ص) بودی سلام مرا به آن حضرت ابلاغ کن. پس ای رسول خدا! عیسی بر تو سلام می‌رساند.
رسول خدا(ص) فرمود: بر عیسی، روح خدا و کلمه‌اش- تا آن زمان که آسمان‌ها و زمین پا برجایند- سلام. و بر تو نیز سلام ای هام! که سلام آنان را به من رساندی. اگر درخواست و حاجتی داری، بگو.
هام گفت: حاجت و خواسته من آن است که خداوند تو را برای امّتت نگهدارد و آنان را برای تو نیکو و شایسته و صالح گرداند و به آنان استقامت عطا کند تا برای وصی و جانشین پس از تو مقاومت و استواری ورزند؛ چرا که امت‌های پیشین به‌ خاطر سرپیچی از اوصیای الهی به هلاکت رسیدند. و خواسته من آن است که ای رسول خدا! سوره‌ای از قرآن را به من تعلیم دهی تا در نمازم آن را بخوانم.
رسول خدا(ص) به حضرت علی(ع) فرمود: به هام یاد بده و با او مدارا کن.
هام گفت: ای رسول خدا! این کسی که مرا بدو می‌سپاری کیست؟ ما گروه جنّیان دستور نداریم از کسی که پیامبر یا جانشین پیامبر نیست فرمان‌برداری کنیم.
رسول خدا(ص) فرمود: ای هام! در کتاب، وصی (آدم) را چه کسی یافتید؟ گفت: (شیث). جانشین (نوح) که بود؟ گفت: (سام). جانشین (هود) که بود؟ گفت: (یوحنا بن حنان) پسر عموی هود. وصیّ و جانشین (ابراهیم) که بود؟ گفت: (اسماعیل و جانشین اسماعیل، اسحاق). جانشین (موسی) که بود؟ گفت: (یوشع بن نون). جانشین (عیسی) که بود؟ گفت: (شمعون بن حمون صفا) پسر عموی مریم. فرمود: از چه رو اینان جانشینان پیامبران هستند.
هام گفت: چون در دنیا زاهدترین مردم بودند و راغب‌ترین آنان به آخرت.
پیامبر(ص) فرمود: در کتاب، جانشین (محمّد) را چه کسی یافته‌اید؟ گفت: در تورات، نامش (إلیاست).
آن‌حضرت فرمود: این (إلیاست) او علی جانشین و برادر من است، او زاهدترین مردم نسبت به دنیا و راغب‌ترین نسبت به خداوند در آخرت می‌باشد.
هام بر علی(ع) سلام کرد و گفت: ای رسول خدا! آیا او نام دیگری هم دارد؟
فرمود: آری، (حیدر) پس علی(ع) سوره‌هایی از قرآن را به او آموخت.
هام گفت: ای علی! ای جانشین محمّد! آیا آنچه از قرآن به من آموختی برای نماز من کافی است؟
فرمود: آری. اندک قرآن، بسیار است.
یک بار دیگر هام آمد و بر رسول خدا(ص) سلام داد و خداحافظی کرد و برگشت. و دیگر پیامبر(ص)را ندید تا این‌که آن حضرت از دنیا رفت.[5]
و در برخی منابع دیگر در ادامه روایت چنین آمده که؛ هام در لیلة الهریر، به نزد حضرت علی(ع) آمد.[6] همچنین در برخی دیگر از منابع آمده است که او در جنگ صفین در رکاب امام علی(ع) کشته شد.[7]
در سلسله سند این روایت که کامل‌ترین آن در (بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم‌)[8] وجود دارد، این راویان هستند: (إبراهیم بن هاشم)، (إبراهیم بن إسحاق)، (عبد اللَّه بن حَمّاد) و (عمرو بن یزید بَیّاع السّابری)‌ که همه توثیق شده‌اند و حتی برخی از آنها جلیل القدر می‌باشند. از جهت متن و محتوا هم دارای مشکل اعتقادی نیست و مخالف مبانی و اصول اعتقادی شیعه نیست؛ به علاوه، اجمالاً می‌دانیم جنّ، گاهی در زندگی انسان تأثیر گذاشته و برخی از انسان‌ها نیز در زندگی جنّیان مؤثر می‌باشند. و بر حسب روایات دیگری که نقل شده است؛ آنان‌ با انبیا و ائمه(ع) ارتباط داشته‌اند، که این روایت یکی از آنان است. لذا جنّیان می‌توانند با برخی از انسان‌ها ارتباط برقرار کنند. همان‌طور که در این روایت بیان شده است؛ هام بن هیم –که یکی از جنّیان از نسل شیطان بود- به وسیله حضرت نوح(ع) توبه کرد. و به ملاقات پیامبر اکرم(ص) و امام علی(ع) رسید و با آنها ارتباط برقرار کرد.[9]
در روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که هام بن هیم بن لاقیس بن ابلیس از اهل بهشت است.[10]

پی نوشت:
[1]. علامه مجلسی‌، حیاة القلوب‌، ج 3، ص 635، انتشارات سرور، قم، چاپ ششم، 1384ش.
[2]. ابن اشعث، محمد بن محمد، الجعفریات (الأشعثیات)، ص 175 – 176، مکتبة النینوی الحدیثة، تهران، چاپ اول، بی‌تا؛ بیهقی، ابو بکر احمد بن حسین، دلائل النبوة و معرفة أحوال صاحب الشریعة، تحقیق: قلعجی، عبد المعطی، ج 5، ص 418 – 420، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1405ق؛ عسقلانی، احمد بن علی بن حجر، الإصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 6، ص 408، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[3]. حجر، 27: (و جن را پیش از آن، از آتش گرم و سوزان خلق کردیم)؛ ر.ک: قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق و مصحح: موسوی جزائری، طیب، ج 1، ص 375، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق؛ شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، تحقیق: حسینی ارموی(محدث)، میر جلال الدین، ج 2، ص 667 – 668، دفتر نشر داد، تهران، چاپ اول، 1373ش.
[4]. تهامه؛ سرزمینی است هموار و ساحلی که از سمت شمال از شبه جزیره سینا تا نواحی یمن جنوبی امتداد دارد. شهرهای مکه، نجران، جدّه، صفا در این منطقه واقع است. به مکه معظمه به همین دلیل، تهامه نیز گفته می‌شود. در این سرزمین قبائلی نیز پیش از اسلام زندگی می‌کردند. کوهی نیز در این ناحیه وجود دارد که به کوه تهامه معروف است. لغت نامه دهخدا؛ و ر.ک: الحمیری، محمد بن عبد المنعم، الروض المعطار فی خبر الاقطار، ص 141، مکتبة لبنان، بیروت، چاپ دوم، 1984م؛ یاقوت حموی، شهاب الدین ابو عبد الله، معجم البلدان، ج 2، ص 63 و 64، دار صادر، بیروت، چاپ دوم، 1995م.
[5]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد صلّی الله علیهم، محقق و مصحح: کوچه باغی، محسن بن عباسعلی،‌ ج 1، ص 98 – 99، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم، چاپ دوم، 1404ق؛ راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 856 – 858، مؤسسه امام مهدی(عج)، قم، چاپ اول، 1409ق.
[6]. تفسیر القمی، ج 1، ص 376؛ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 858؛ ابن شاذان قمی، أبو الفضل شاذان بن جبرئیل، الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، محقق و مصحح: شکرچی، علی، ص 223، ‌مکتبة الأمین، قم، چاپ اول، 1423ق؛ فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی، تفسیر الصافی، محقق و مصحح: اعلمی، حسین‌، ج 3، ص 107، مکتبة الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق؛ العروسی الحویزی، عبد علی بن جمعة، تفسیر نور الثقلین، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 3، ص 8،‌ انتشارات اسماعیلیان، قم، چاپ چهارم، 1415ق.
[7]. الروضة فی فضائل أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب(ع)، ص 223.
[8]. این کتاب نوشته محمد بن حسن صفار (متوفی 290 ق) از علمای شیعه امامیه و صحابی امام حسن عسکری(ع) است که درباره شناخت ائمه و خصوصیات امام نوشته شده است.
[9]. برای آگاهی بیشتر ر. ک: شاه زالدین، اعداد ولی زاربن، الجن فی الکتاب و السنّة، دارالبشائر الاسلامیة، بیروت، چاپ اول، 1996م؛ علی مهنّا، عبدالامیر، الجن فی القرآن و السنّة، مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، بیروت، چاپ اول، 1992 م؛ الرفاعی، عبدالرحمن محمد، الجن بین الاشارات القرآنیة و علم الفیزیاء، مکتبة مربوسی الصغیر، چاپ اول 1997م؛ رجالی تهرانی، علیرضا، جن و شیطان، نشر نبوغ؛ خداکرمی، ابوعلی، دانستنی‌هایی درباره جن.
[10]. الجعفریات (الأشعثیات)، ص 176؛ الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 6، ص 408.
منبع:http://islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین