عبدالله بن أبی قحافه، ملقب به ابوبکر، خلیفه اول پس از دو سال و چند ماه خلافت، ‌در سن شصت و سه سالگی از دنیا رفت.[1] منابع شیعه[2] و سنی[3] اتفاق دارند که او بعد از یک دوره بیماری مرده است. بسیاری از منابع تاریخی از عائشه دختر ابوبکر پیرامون بیماری و فوت ابوبکر چنین نقل کرده‌اند: «بیماری ابوبکر از آن‌جا آغاز شد که در روز سردی غسل کرده و به دنبال آن پانزده روز تب داشت و برای نماز بیرون نمی‌آمد و به عمر بن خطاب می‌گفت با مردم نماز بخواند و مردم به عیادت وی می‌آمدند و هر روز حالش بدتر می‌شد. در این ایام، عثمان بیش از همه نزد وی بود و در نهایت، او در شب سه‌شنبه، هشت روز مانده از جمادی الآخر سال سیزدهم هجرت در گذشت».[4] بنابر این، مرگ ابوبکر در این بیماری، قطعی بوده و مورد اتفاق است. اما این‌که سبب بیماری او چه بوده؟ برخی منابع،‌ آورده‌اند که یهودیان یک سال قبل از فوت ابوبکر به او سَم خوراندند، و این سم اثر خود را یک سال بعد نشان ‌داد و موجب بیماری و مرگ او شد؛ طبری در این‌باره می‌گوید: «سبب وفات ابوبکر آن بود که یهودیان برنج با حریره زهر آلود به او خورانیدند و حارث بن کلده نیز با وی از آن بخورد آن‌گاه دست نگه داشت و به‏ ابوبکر گفت: غذای زهر آلود خوردی که زهر یک ساله است و او پس از یک سال در گذشت. بیماری ابو بکر پانزده روز بود. به او [در بیماری] گفتند: از طبیب بخواه تو را معاینه کند. گفت: طبیب مرا دیده است. گفتند: به تو چه گفته است؟ گفت: طبیب گفته هر چه می‌خواهم انجام دهم».[5] برخی منابع نیز به صورت مختصر به این مطلب اشاره کرده‌اند.[6] با این وجود، در این داستان ابهاماتی وجود دارد: 1. داستان مسموم شدن ابوبکر - جز تعداد محدودی از منابع - در میان مورّخان رواج چندانی ندارد. 2. اگر ابوبکر به سبب سم مرده بود؛ مسلمانان - بویژه طرفداران او - از ابوبکر با عنوان شهید یاد می‌کردند، در حالی‌که چنین چیزی رواج ندارد که شاید نشانگر آن باشد که آنها نیز ضعیف بودن این نقل را پذیرفته‌اند. اما در ورای این نقل، سخن مضحکی از عمرو بن عاص نقل شده است که امام علی(ع) را متهم به مسموم کردن ابوبکر می‌کند. در جلسه‌ای، معاویه و بسیاری از نزدیکان‌ او انواع و اقسام تهمت‌ها را خطاب به امام حسن(ع) بیان داشتند و مطالبی را گفتند که کذبش بر هیچ کس پوشیده نیست. در این جلسه «عمرو بن عاص نیز -خطاب به امام حسن(ع)- گفت: ای پسر أبی تراب! ما کسی پیش شما فرستاده به واسطه آن خواستیم بر تو ثابت و مقرّر گردانیم که پدرت، أبابکر صدّیق را زهر داد و در خون عمر فاروق با أهل نفاق و شقاق اتّفاق کرده با آن جماعت شریک و سهیم بود و عثمان ذی النّورین را مظلومانه مقتول گردانید».[7] همچنین نقل شده است؛ برخی به ثابت بن عبد الله گفتند علی(ع) را مذمت و لعن کن! ثابت گفت: چرا چنین کنم؟! گفتند: علی، ابابکر را مسموم کرد، قاتل عمر را کمک کرد و عثمان را کشت. که ثابت پاسخ داد: من چنین گزارشی نشنیده‌ام تا بر اساس آن عمل کنم.[8] بطلان چنین انتسابی به امام علی(ع) بر کسی پوشیده نیست. اما با این حال به بررسی آن می‌پردازیم: 1. آنچه در برخی تاریخ‌ها نقل شده آن است که یهودیان اقدام به مسموم کردن ابوبکر نمودند و امام علی(ع) قطعاً با یهودیان همکاری نداشت. 2. این اتهام در جلسه‌ای با حضور معاویه خطاب به امام حسن(ع) بود و پرواضح است که دروغ‌پراکنی پیرامون امام علی(ع) از ویژگی‌های بنی‌امیه بوده و هواداران ابوبکر حتی در آن زمان، چنین اتهامی را نپذیرفته‌اند. در نهایت، در برخی کتب جدید التألیف و نیز در فضای مجازی، تحلیل­هایی وجود دارد که خلیفه دوم را عامل مسمومیت ابوبکر عنوان می‌کنند که با توجه به منابع و شواهد تاریخی، چنین اتهامی نیز پذیرفتنی نیست. [1] . ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله‏، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1614، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. [2] . شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 171، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 30، ص 123، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [3] . ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم‏، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 35، بیروت، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی‏، المنتظم،‏ محقق: عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 4، ص 126، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق. [4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 230، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ صالحی دمشقی‏، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 260، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، ج 3، ص 150، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق. [5] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 419، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [6] . ر.ک: ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 3، ص 120، بیروت، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1409ق. [7] . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 271، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق. [8] . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 9، ص 450، بیروت، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
آیا اسنادی مبنی بر مسموم شدن ابوبکر در کتب شیعی یا سنی وجود دارد؟ او چگونه و در چه سنی مُرد؟
عبدالله بن أبی قحافه، ملقب به ابوبکر، خلیفه اول پس از دو سال و چند ماه خلافت، در سن شصت و سه سالگی از دنیا رفت.[1] منابع شیعه[2] و سنی[3] اتفاق دارند که او بعد از یک دوره بیماری مرده است.
بسیاری از منابع تاریخی از عائشه دختر ابوبکر پیرامون بیماری و فوت ابوبکر چنین نقل کردهاند: «بیماری ابوبکر از آنجا آغاز شد که در روز سردی غسل کرده و به دنبال آن پانزده روز تب داشت و برای نماز بیرون نمیآمد و به عمر بن خطاب میگفت با مردم نماز بخواند و مردم به عیادت وی میآمدند و هر روز حالش بدتر میشد. در این ایام، عثمان بیش از همه نزد وی بود و در نهایت، او در شب سهشنبه، هشت روز مانده از جمادی الآخر سال سیزدهم هجرت در گذشت».[4]
بنابر این، مرگ ابوبکر در این بیماری، قطعی بوده و مورد اتفاق است. اما اینکه سبب بیماری او چه بوده؟ برخی منابع، آوردهاند که یهودیان یک سال قبل از فوت ابوبکر به او سَم خوراندند، و این سم اثر خود را یک سال بعد نشان داد و موجب بیماری و مرگ او شد؛ طبری در اینباره میگوید: «سبب وفات ابوبکر آن بود که یهودیان برنج با حریره زهر آلود به او خورانیدند و حارث بن کلده نیز با وی از آن بخورد آنگاه دست نگه داشت و به ابوبکر گفت: غذای زهر آلود خوردی که زهر یک ساله است و او پس از یک سال در گذشت. بیماری ابو بکر پانزده روز بود. به او [در بیماری] گفتند: از طبیب بخواه تو را معاینه کند. گفت: طبیب مرا دیده است. گفتند: به تو چه گفته است؟ گفت: طبیب گفته هر چه میخواهم انجام دهم».[5] برخی منابع نیز به صورت مختصر به این مطلب اشاره کردهاند.[6]
با این وجود، در این داستان ابهاماتی وجود دارد:
1. داستان مسموم شدن ابوبکر - جز تعداد محدودی از منابع - در میان مورّخان رواج چندانی ندارد.
2. اگر ابوبکر به سبب سم مرده بود؛ مسلمانان - بویژه طرفداران او - از ابوبکر با عنوان شهید یاد میکردند، در حالیکه چنین چیزی رواج ندارد که شاید نشانگر آن باشد که آنها نیز ضعیف بودن این نقل را پذیرفتهاند.
اما در ورای این نقل، سخن مضحکی از عمرو بن عاص نقل شده است که امام علی(ع) را متهم به مسموم کردن ابوبکر میکند.
در جلسهای، معاویه و بسیاری از نزدیکان او انواع و اقسام تهمتها را خطاب به امام حسن(ع) بیان داشتند و مطالبی را گفتند که کذبش بر هیچ کس پوشیده نیست.
در این جلسه «عمرو بن عاص نیز -خطاب به امام حسن(ع)- گفت: ای پسر أبی تراب! ما کسی پیش شما فرستاده به واسطه آن خواستیم بر تو ثابت و مقرّر گردانیم که پدرت، أبابکر صدّیق را زهر داد و در خون عمر فاروق با أهل نفاق و شقاق اتّفاق کرده با آن جماعت شریک و سهیم بود و عثمان ذی النّورین را مظلومانه مقتول گردانید».[7]
همچنین نقل شده است؛ برخی به ثابت بن عبد الله گفتند علی(ع) را مذمت و لعن کن! ثابت گفت: چرا چنین کنم؟! گفتند: علی، ابابکر را مسموم کرد، قاتل عمر را کمک کرد و عثمان را کشت. که ثابت پاسخ داد: من چنین گزارشی نشنیدهام تا بر اساس آن عمل کنم.[8]
بطلان چنین انتسابی به امام علی(ع) بر کسی پوشیده نیست. اما با این حال به بررسی آن میپردازیم:
1. آنچه در برخی تاریخها نقل شده آن است که یهودیان اقدام به مسموم کردن ابوبکر نمودند و امام علی(ع) قطعاً با یهودیان همکاری نداشت.
2. این اتهام در جلسهای با حضور معاویه خطاب به امام حسن(ع) بود و پرواضح است که دروغپراکنی پیرامون امام علی(ع) از ویژگیهای بنیامیه بوده و هواداران ابوبکر حتی در آن زمان، چنین اتهامی را نپذیرفتهاند.
در نهایت، در برخی کتب جدید التألیف و نیز در فضای مجازی، تحلیلهایی وجود دارد که خلیفه دوم را عامل مسمومیت ابوبکر عنوان میکنند که با توجه به منابع و شواهد تاریخی، چنین اتهامی نیز پذیرفتنی نیست. [1] . ابن عبدالبر، یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوی، علی محمد، ج 4، ص 1614، بیروت، دار الجیل، چاپ اول، 1412ق. [2] . شیخ صدوق، الخصال، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 171، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1362ش؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 30، ص 123، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق. [3] . ابن قتیبه دینوری، عبد الله بن مسلم، الامامة و السیاسة، تحقیق: شیری، علی، ج 1، ص 35، بیروت، دارالأضواء، بیروت، چاپ اول، 1410ق؛ ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق: عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 4، ص 126، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق. [4] . ابن اثیر جزری، علی بن محمد، اسد الغابة فی معرفة الصحابة، ج 3، ص 230، بیروت، دار الفکر، 1409ق؛ صالحی دمشقی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج 11، ص 260، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1414ق؛ ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج 3، ص 150، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق. [5] . طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 419، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق. [6] . ر.ک: ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 3، ص 120، بیروت، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1409ق. [7] . طبرسی، احمد بن علی، الاحتجاج علی أهل اللجاج، محقق و مصحح: خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 271، مشهد، نشر مرتضی، چاپ اول، 1403ق. [8] . بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 9، ص 450، بیروت، دار الفکر، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
- [سایر] اهل سنت در مورد ابوبکر و عمر چه دیدگاهی دارند؟
- [سایر] چرا اهل سنت در کتب خود به عمر و ابوبکر و عثمان (رضی الله) ولی به علی علیه السلام (کرم الله وجهه) خطاب می کنند؟
- [سایر] آیا امر پیامبر (ص) به ابوبکر برای پیش نماز در دوران بیماریشان، دلیل خلافت ابوبکر نیست؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [سایر] آیا ابوبکر و عمر سید پیران اهل بهشتند؟
- [سایر] کتب اهل سنت چه کراماتی برای عمر نقل کرده است؟
- [سایر] اهل سنت در باب فضیلت صحابه که میخواهند صحبت کنند، به خصوص در مورد ابوبکر و عمر و عثمان، به بیعت رضوان استناد میکنند و ادعای رضایت الهی از این افراد را دارند. لطفا توضیح دهید.
- [سایر] اهل سنت معتقدند که پیامبر(ص) وارثی ندارد. پس چرا در صحاحشان آمده است که تمام همسران پیامبر، عثمان را برای مطالبه ارثشان نزد ابوبکر فرستادند و در این میان جز عایشه کسی به مخالفت برنخاست؟!
- [سایر] در یک سایت سنی خواندم که، وقتی پیامبر اسلام(ص) با ابوبکر در غار بودند و آیه مربوطه نازل شد که خدا از قول پیامبر(ص) میفرماید: (ان الله معنا) و این فضیلتی برای ابوبکر است؛ زیرا خدا در قرآن میفرماید: (ان الله مع المتقین) به این مطلب چگونه میتوان پاسخ داد؟
- [سایر] تعیین امام جماعت ابوبکر در زمان بیماری پیامبر درست است؟
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت، زن از همه تَرَکه شوهر اعمّ از منقول و غیرمنقول مانند زمین و غیره، ارث میبرد. حال آنکه از نظر مذهب امامیه، زن از اصل زمین یا قیمت آن ارث نمیبرد و تنها از قیمت بنا و درختان ارث میبرد، نه اصل آنها. بنابراین اگر مذهب اهل سنّت بر شیعه نافذ باشد به گونهای که زن سنّی مذهب از زمین و اصل بنا و درختان ارث ببرد، در صورتی که دیگر ورثه امامی مذهب باشند، زن امامی مذهب نیز میتواند میراثی را که از زمین و اصل بنا و درختان به او میرسد، بگیرد که سایر ورثه اهل سنت باشند.
- [آیت الله سیستانی] بر طبق مذهب امامیه، زن مطلقه یائسه و صغیره اگر چه با آنها نزدیکی شده باشد عدّه ندارند. لیکن بر طبق مذاهب اهلسنّت با اختلافی که در شروط عدّه برای صغیره دارند عدّه بر آنان واجب است. حال اگر شوهر از اهلسنّت باشد، و زن یائسه یا صغیرهاش را با اعتقاد به لزوم عدّه برای صغیره طلاق دهد، ملزم به رعایت قواعد مذهب خود مانند فساد عقد خواهر مطلقه، و نکاح زنانی که جمع آنها با زن در دوران عدّه حرام است، میشود، بنابراین مرد شیعی میتواند با خواهر این مطلقه ازدواج کند هرچند آن مرد سنی با او عقد بسته باشد. و احتیاط واجب برای مرد شیعی نیز آن است که با این زن مطلقه پیش از تمام شدن عدهاش ازدواج نکند، و آن زن نیز اگر شیعه باشد و یا شیعه بشود تا پایان عدّه، ازدواج نکند. همچنین احوط آن است که در ایام عدّه از شوهر نفقه نگیرد، گر چه طبق مذهب شوهر واجبالنفقه او باشد، مگر آنکه از باب اجرای قاعده مقاصّه نوعی در صورت بودن شرایط آن، بتوان نفقه گرفت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] چنانچه یکی از اولاد از نظر سنّی بزرگتر و دیگری از جهت بلوغ بزرگتر باشد قضاء نماز بر اولّی واجب است.
- [آیت الله سیستانی] نظر اهل سنّت آن است که مازاد سهمالارث میراث بر آن، به عَصَبه میت مانند برادر او داده میشود. لکن نظر مذهب امامیه خلاف آن است، مثلاً اگر مردی بمیرد و تنها دختری و برادری داشته باشد، از نظر امامیه باید نیمی از ارث را به دختر به عنوان سهمالارث و نیم دیگر را به عنوان ردّ به او بپردازند و به برادر میت سهمی تعلّق نمیگیرد. لکن نظر اهل سنّت آن است که در این فرض نیمی از ارث میت به برادر پرداخت میشود، چون که از عصبه میت به شمار میرود. حال اگر مذهب اهل سنّت بر وارث امامی مذهب نافذ باشد و مازاد سهمالارث به او پرداخت نشود، عصبه میت اگر امامی مذهب باشند، میتوانند از باب قاعده مقاصّه نوعی، مازاد سهمالارث وارثِ سنّی مذهب را بگیرند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مستحبّ است در شوهر دادن دختری که بالغه است (یعنی مکلّف شده) و به سنی رسیده که حیض دیدن وی متعارف است، عجله کنند، از حضرت صادق علیهالسلام روایت شده که یکی از سعادتهای مرد آن است که دخترش در خانه او حیض نبیند.
- [آیت الله سیستانی] از نظر اهل سنّت جمع میان عمه و برادرزادهاش یا خاله و خواهرزادهاش جایز نیست، بدین معنا که اگر هر دو را همزمان عقد کنند، هر دو عقد باطل است، و در صورتی که عقد یکی پس از دیگری باشد، عقد دومی باطل است. لکن از نظر فقه امامیه، عقد عمه پس از برادرزادهاش و خاله پس از خواهرزادهاش مطلقاً جایز است. همچنین عقد برادرزاده پس از عقد عمه و عقد خواهرزاده پس از عقد خاله، مشروط بر آنکه پیش از عقد عمه و خاله رضایت داده باشند و یا بعد از عقد رضایت بدهند جایز است. بنابراین اگر پیرو اهل سنّت، در نکاح میان عمه و برادرزادهاش و یا میان خاله و خواهرزادهاش جمع کند، پس اگر عقد آنها متقارن باشد چون به مذهب آنها عقد هر دو باطل است، برای پیرو مذهب امامیه جایز است بر هر یک از آنها و در صورت رضایت عمه یا خاله بر هر دو عقد کند. و اگر عقد مرد سنّی متقارن نباشد، عقد زن دوّم در فرض مذکور به مذهب آنها باطل است و مرد شیعی میتواند با او ازدواج کند. این حکم در مورد هر یک از آن دو زن در صورتی که امامی باشند، نیز جاری است.
- [آیت الله سیستانی] ابوحنیفه و شافعی برای مغبون قائل به خیار غبن نیستند، حال آنکه در مذهب ما این خیار ثابت است، و ظاهراً بحث ثبوت یا عدم ثبوت این خیار شامل موردی که بنای شخص مغبون بر بیتوجّهی به قیمت و خرید و فروش کالا به هر قیمتی باشد، نمیشود، در این فرض ظاهراً خیار غبن ثابت نیست. همچنین شامل جایی که بنای طرفین معامله نقلوانتقال طبق قیمت بازار است نه بیشتر و شخص مغبون بر ادّعای غابن مبنی بر بالا نبودن قیمت اعتماد کرده، نمیشود؛ زیرا ظاهراً از نظر همگان در اینجا خیار ثابت است، از جهت فریب دادن بایع. همچنین این خیار شامل جایی که بنا به شرط ارتکازی در عرف خاص، جز حقّ فسخ، حقّ دیگری مانند حقّ مطالبه مابهالتفاوت وجود دارد، نمیشود. در هر حال، هر جا که از نظر مذهب امامیه خیار غبن ثابت باشد و مذهب اهل سنّت، آن را منکر باشد، برای شخص امامی مذهب از باب مقاصّه نوعی جایز است که پیرو اهل سنّت را به نبود خیار غبن ملزم کند. این در جایی است که مذهب اهل سنّت بر همگان، از جمله شخص امامی مذهب نافذ و جاری باشد.
- [آیت الله خوئی] هرگاه چیزی که پیدا کرده نشانهای دارد که به واسط آن میتواند صاحبش را پیدا کند، اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است، در صورتی که قیمت آن چیز به یک درهم برسد باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.
- [آیت الله اردبیلی] پیروی از امر پدر و مادر در غیر از انجام کارهای حرام و ترک کارهای واجب عینی(1) بنابر احتیاط لازم است و مخالفت آنان اگر موجب آزار و بیاحترامی به آنان شود، حرام است و فرزندان در هر سنی که باشند، باید به پدر و مادر خود احترام بگذارند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه چیزی که پیدا کرده؛ نشانه ای دارد که به واسطه آن می تواند صاحبش را پیدا کند؛ اگرچه بداند صاحب آن سنی یا کافری است که اموالش محترم است؛ در صورتی که قیمت آن چیز به مقدار یک درهم برسد؛ باید از روزی که آن را پیدا کرده تا یک سال در محل اجتماع مردم اعلان کند.