تذییل در لغت به معنای «دامنِ‌ دار کردن» و «مطلبی را در پایین صفحه کتاب نوشتن» است.[1] در اصطلاح فَنّ بلاغت؛ تذییل در جمله؛ یعنی آوردن جمله‌ای مستقل به دنبال جمله اول که با آن، هم‌معنا است تا تأکیدی برای منطوق و مفهوم جمله اول باشد.[2] تذییل بر دو قسم است: الف. قسمی که به دلیل ضرب المثل بودن، دارای استقلال معنایی است. این قسم، نیازی به جمله پیشین خود ندارد؛ مانند این سخن: «هر دوستی را که در دوستی با او شفّاف بودم خداوند برایش دندان خنده نگذارد همه آنها مکارتر از روباه بودند. چه قدر امشب به شب گذشته شباهت دارد». جمله پایانی جاری مجرای مَثَل بوده و تذییل مستقل است. ب. قسمی که به دلیل ضرب المثل نبودن دارای استقلال معنایی نیست. این قسم، نیاز به جمله پیش از خود دارد؛ مانند این شعر عرب: لم یُبق جُودک لی شیئاً أؤمِّلهُ ترکَتنی أصحاب الدنیا بلا أملِ «بخشش تو به اندازه‌ای بوده که دیگر چیزی نمی‌یابم که آن را آرزو کنم ...(از این رو) دنیاپرستان مرا فردی بی‌آرزو می‌پندارند!». مصراع دوم، استقلال معنایی نداشته و جاری مجرای مَثَل نیست، بلکه صرفاً تأکید مصراع اول است.[3] و از موارد تذییل در قرآن، آیات زیر است: 1. «و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد یقیناً باطل نابود شدنی است!».[4] 2. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری‏ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ».[5] کلام پیش از «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» تمام و کامل شده است، آن‌گاه این جمله به عنوان تذییل آمده است تا معنای پیشین را تأکید و تثبیت کند؛ زیرا وعده خداوند از جمله اول استفاده می‌شود، ولی چون دلالت جمله خبریّه قبل بر معنای وعده دلالت تضمّنی بود، در این عبارت به لفظ وعد تصریح شده است، تا دلالتش بر معنا به گونه دلالت مطابقی باشد؛ از این‌رو دلالت مطابقی را در تذییل ظاهر ساخت. تذییلی که‏ صلاحیّت دارد برای هر مورد مشابه دیگر «مَثَل» واقع شود. همچنین تذییل دوم در این آیه شریفه، عبارت «وَ مَنْ أَوْفی‏ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» است، که این جمله تذییل را نیز به عنوان مَثَل ظاهر ساخته است؛ پس آیه شریفه دربرگیرنده دو تذییل و دو تمثیل است.[6] ‏ [1] . فرهنگ فارسی معین، واژه «تذییل»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ‏11، ص 261، بیروت، دار صادر، چاپ سوم. [2] . حَبَنَّکَه میدانی، عبد الرحمن بن حسن، البلاغة العربیة، ج 2، ص 86، دمشق، بیروت، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1416ق؛ عونی، حامد، المنهاج الواضح للبلاغة، ج 2، ص 143، بی‌جا،المکتبة الأزهریة للتراث، بی‌تا. [3] . هاشمی، أحمد بن إبراهیم، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ص 205، بیروت، المکتبة العصریة، بی‌تا. [4] . «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»؛ اسراء، 81؛ جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ص 204. [5] . «خداوند از مؤمنان، جان‌ها و اموالشان را خریداری کرده، که [در برابرش] بهشت برای آنان باشد؛ [به این گونه که:] در راه خدا پیکار می‌کنند، می‌کشند و کشته می‌شوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کرده‌اید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!»؛ توبه، 111. [6] . مصری، ابن ابی الاصبع، میر لوحی، سید علی، بدیع القرآن، ص: 239 – 240، مشهد، آستان قدس، 1368ش.
تذییل در جمله به چه معنا است؟ با مثال.
تذییل در لغت به معنای «دامنِ دار کردن» و «مطلبی را در پایین صفحه کتاب نوشتن» است.[1]
در اصطلاح فَنّ بلاغت؛ تذییل در جمله؛ یعنی آوردن جملهای مستقل به دنبال جمله اول که با آن، هممعنا است تا تأکیدی برای منطوق و مفهوم جمله اول باشد.[2]
تذییل بر دو قسم است:
الف. قسمی که به دلیل ضرب المثل بودن، دارای استقلال معنایی است. این قسم، نیازی به جمله پیشین خود ندارد؛ مانند این سخن: «هر دوستی را که در دوستی با او شفّاف بودم خداوند برایش دندان خنده نگذارد همه آنها مکارتر از روباه بودند. چه قدر امشب به شب گذشته شباهت دارد». جمله پایانی جاری مجرای مَثَل بوده و تذییل مستقل است.
ب. قسمی که به دلیل ضرب المثل نبودن دارای استقلال معنایی نیست. این قسم، نیاز به جمله پیش از خود دارد؛ مانند این شعر عرب:
لم یُبق جُودک لی شیئاً أؤمِّلهُ ترکَتنی أصحاب الدنیا بلا أملِ
«بخشش تو به اندازهای بوده که دیگر چیزی نمییابم که آن را آرزو کنم ...(از این رو) دنیاپرستان مرا فردی بیآرزو میپندارند!». مصراع دوم، استقلال معنایی نداشته و جاری مجرای مَثَل نیست، بلکه صرفاً تأکید مصراع اول است.[3]
و از موارد تذییل در قرآن، آیات زیر است:
1. «و بگو: حق آمد، و باطل نابود شد یقیناً باطل نابود شدنی است!».[4]
2. «إِنَّ اللَّهَ اشْتَری مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ یُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذی بایَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ».[5] کلام پیش از «وَعْداً عَلَیْهِ حَقًّا» تمام و کامل شده است، آنگاه این جمله به عنوان تذییل آمده است تا معنای پیشین را تأکید و تثبیت کند؛ زیرا وعده خداوند از جمله اول استفاده میشود، ولی چون دلالت جمله خبریّه قبل بر معنای وعده دلالت تضمّنی بود، در این عبارت به لفظ وعد تصریح شده است، تا دلالتش بر معنا به گونه دلالت مطابقی باشد؛ از اینرو دلالت مطابقی را در تذییل ظاهر ساخت. تذییلی که صلاحیّت دارد برای هر مورد مشابه دیگر «مَثَل» واقع شود.
همچنین تذییل دوم در این آیه شریفه، عبارت «وَ مَنْ أَوْفی بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ» است، که این جمله تذییل را نیز به عنوان مَثَل ظاهر ساخته است؛ پس آیه شریفه دربرگیرنده دو تذییل و دو تمثیل است.[6] [1] . فرهنگ فارسی معین، واژه «تذییل»؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 11، ص 261، بیروت، دار صادر، چاپ سوم. [2] . حَبَنَّکَه میدانی، عبد الرحمن بن حسن، البلاغة العربیة، ج 2، ص 86، دمشق، بیروت، دار القلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1416ق؛ عونی، حامد، المنهاج الواضح للبلاغة، ج 2، ص 143، بیجا،المکتبة الأزهریة للتراث، بیتا. [3] . هاشمی، أحمد بن إبراهیم، جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ص 205، بیروت، المکتبة العصریة، بیتا. [4] . «وَ قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقاً»؛ اسراء، 81؛ جواهر البلاغة فی المعانی و البیان و البدیع، ص 204. [5] . «خداوند از مؤمنان، جانها و اموالشان را خریداری کرده، که [در برابرش] بهشت برای آنان باشد؛ [به این گونه که:] در راه خدا پیکار میکنند، میکشند و کشته میشوند؛ این وعده حقّی است بر او، که در تورات و انجیل و قرآن ذکر فرموده؛ و چه کسی از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اکنون بشارت باد بر شما، به داد و ستدی که با خدا کردهاید؛ و این است آن پیروزی بزرگ!»؛ توبه، 111. [6] . مصری، ابن ابی الاصبع، میر لوحی، سید علی، بدیع القرآن، ص: 239 – 240، مشهد، آستان قدس، 1368ش.
- [سایر] آیا کیف همیشه در جمله نقش حال دارد؟ لطفا تمام حالات ممکن را همراه با مثال توضیح دهید.
- [سایر] معنای استدلال مباشر چیست؟ با مثال.
- [سایر] در روایتی از امیرالمؤمنین (علیه السّلام) آمده که: (اعلی المنکوحات النّساء و هو مبالٌ فی مبال، و مثالٌ لمثال). منظور از (مثال لمثال) در این روایت چیست؟
- [سایر] بدعت چیست؟ آیا سیئه یا حسنه دارد؟ چند مثال بزنید.
- [سایر] مراد از نزاع صغروی و کبروی چیست؟ لطفا مثال بزنید
- [سایر] ناسخ و منسوخ را با مثال شرح دهید.
- [سایر] آیا کتاب اوستا هم تحریف شده می شود مثال بیاورید؟
- [سایر] قضایای منطقی چه تقسیماتی دارند؟ لطفاً با مثال توضیح دهید.
- [سایر] منظور ملاصدرا از اینکه میگوید انسان مثال الهی است چیست؟
- [سایر] بدعت چیست؟ آیا سیئه یا حسنه دارد؟ چند مثال بزنید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مستحبّ است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند؛ ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد؛ بین جمله های اقامه ندهد.
- [آیت الله نوری همدانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد ، بین جمله های اقامه فاصله ندهد .
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه ارام باشد و ان را از اذان اهسته تر بگوید و جمله های ان را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد بین جمله های اقامه فاصله ندهد
- [آیت الله سبحانی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد و آن را از اذان آهسته تر بگوید و جمله های آن را به هم نچسباند ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [امام خمینی] مستحب است بدن انسان در موقع گفتن اقامه آرام باشد، و آن را از اذان آهسته تر بگوید، و جمله های آن را به هم نچسباند. ولی به اندازه ای که بین جمله های اذان فاصله می دهد، بین جمله های اقامه فاصله ندهد.
- [آیت الله جوادی آملی] .مستحب است گوینده اقامه رو به قبله و آرام باشد و اقامه را از اذان آهسته تر بگوید و فاصله جمله های آن را از فاصله جملههای اذان کمتر کند؛ لیکن جمله ها را به هم نچسباند.
- [آیت الله جوادی آملی] .ترتیب هجده جمله اذان و هفده جمله اقامه باید محفوظ باشد و اگر بر خلاف آن گفته شد , باید برابر نظم یاد شده دوباره گفته شود، مثلاً اگر (حیّ علی خیر العمل ) پیش از (حیّ علی الفلاح ) گفته شد , دوباره باید (حیّ علی خیر العمل) گفته شود.
- [آیت الله سبحانی] بین جمله های اذان و اقامه باید خیلی فاصله نشود و اگر بین آنها بیشتر از معمول فاصله بیندازد، باید دوباره آن را از سر بگیرد.