در آیه‌ای از قرآن آمده است؛ جز سفیهان هیچ فرد دیگری از دین ابراهیم سرباز نخواهد زد. شأن نزول و پیام این آیه چیست؟
قرآن کریم در مورد کسانی که دعوت پیامبر اسلام(ص) را نپذیرفته و از پذیرش آیین توحیدی اسلام که همان آیین حضرت ابراهیم(ع) است سرباز زدند، می‌فرماید: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»؛[1] جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم، روی‌‏گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و او در جهان دیگر، از صالحان است. در شأن نزول این آیه می‌گویند؛ «عبد الله بن سلام» برادرزاده‌های خود(سلمه و مهاجر) را به اسلام دعوت کرد و به آنان گفت شما می‌دانید که خداوند در تورات فرمود من از نسل اسماعیل(ع) پیامبری مبعوث می‌کنم که نامش احمد است و کسی که به او ایمان آورد هدایت یافته و هر کس که از ایمان به او سرباز زند ملعون است. در نتیجه این دعوت، «سلمه» اسلام آورد، ولی «مهاجر» امتناع ورزید، این‌جا بود که خداوند این آیه را نازل فرمود.[2] خداوند پس از بیان داستان حضرت ابراهیم(ع) در آیات قبل، اینک درباره آیین او سخن می‌گوید؛ همان آیین توحیدی که تمام ادیان آسمانی بعد از او، از جمله دین اسلام ادامه همان آیین است و این پیامبران همواره مردم را به آیین توحیدی ابراهیم دعوت کرده‌‏اند و آن‌را تقویت نموده‌‏اند، بویژه دین اسلام و آنچه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده دقیقاً ادامه آیین حنفی ابراهیم است. اکنون در این آیه درباره کسانی که از آیین توحیدی ابراهیم روی برگردانیده‌‏اند، چنین اظهار می‌دارد که جز افراد نادان و بی‌خرد هیچ‌کس از این آیین پاک و توحید ناب روی بر نمی‌گرداند. طبق این سخن، اعراض از توحید - چه به صورت شرک و بت‌پرستی و چه به صورت مادی‌گری و الحاد باشد- ناشی از جهل و نادانی است و اگر کسی اندکی علم و آگاهی داشته باشد و در جهان آفرینش به درستی بیندیشد، بدون تردید به وجود آفریننده یگانه‌ی دانا و توانا پی می‌برد و به او ایمان می‌‏آورد. بنابراین، کفر و الحاد ناشی از جهل بوده و ایمان به خدا ناشی از علم و آگاهی است.[3] در این‌جا خداوند به توبیخ افرادی می‌پردازد که از برنامه روشن پیامبر(ص) سرپیچی کرده، و خودشان را به تباهی می‌‏کشند. البتّه این توبیخ در مرتبه اوّل متوجه بنی اسرائیل است که همه افتخارشان از جانب حضرت یعقوب فرزند اسحاق، فرزند ابراهیم(ص) است، و مقام آن‌حضرت را از هر جهت قبول دارند. سپس برای قوم عرب از فرزندان حضرت اسماعیل می‌باشد که در مکّه و مدینه و حجاز زندگی می‌کردند. و در مرتبه سوم برای همه کسانی است که در جست‌وجوی حقیقت و مبدأ و معاد هستند.[4] به هر حال معنای آیه این است که اعراض از ملت و کیش ابراهیم از حماقت نفس است، و ناشی از تشخیص ندادن چیزهایی است که برای انسان مفید و یا مضر است؛ یعنی لازمه رشد عقلی و مقتضی خرد هر خردمند و عاقلی این است که از آیین ابراهیم و راه و روش او پیروی کند، و جز اشخاص سفیه، احمق و کم شعور از آیین او اعراض نمی‌کنند.  و از این آیه معنای روایت معروف -«إنّ العقل ما عبد به الرحمن»؛ عقل چیزی است که با آن رحمان عبادت شود- فهمیده می‌‏شود.[5] بنابر این؛ هیچ انسان با فکر و اندیشه‌ای از این راه و روش روی گردان نیست. کسانی از راه و روش ابراهیم(ع) اعراض می‌کنند که خود را بی‌‏ارزش و سبک گرفته باشند: «إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ». هر اندازه که اعراض از آیین ابراهیم سفه‌انگیز است و نفس انسانی را دست‌خوش اضطراب می‌سازد و هستی او ‌را رو به فنا می‌برد، پیروی از ملت ابراهیم، موجب برتری، فضیلت و صفای باطن می‌شود، چنان‌که ابراهیم را جاذبه‌ها و عوامل حق، از میان قوای نفسانی پست و دنیای عمومی بالا آورد و او را شخصیت برگزیده و ممتاز ساخت. این دین اسلام است که ارزش انسانی را بالا می‌برد و به هر انسانی مانند ابراهیم شخصیت ثابت، مستقیم و مطمئن می‌بخشد. اگر انسان تسلیم حق نشد نمی‌تواند از استعدادها و قوای خود بهره‌‏برداری نماید و پیوسته در معرض تمایلات مختلف قرار می‌گیرد و مورد بهره‌‏برداری دیگران قرار می‌گیرد و خود بی‌پایه و بی‌مایه می‌گردد.[6]   [1] . بقره، 130. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏1، ص 397، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ‏1، ص 169، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق. [3] . جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏1، ص 357، قم، هجرت. [4] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏4، ص 60، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 2، ص 177- 178، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش. [5] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 300، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 202، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش. [6] . طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‏1، ص 312، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.
عنوان سوال:

در آیه‌ای از قرآن آمده است؛ جز سفیهان هیچ فرد دیگری از دین ابراهیم سرباز نخواهد زد. شأن نزول و پیام این آیه چیست؟


پاسخ:

قرآن کریم در مورد کسانی که دعوت پیامبر اسلام(ص) را نپذیرفته و از پذیرش آیین توحیدی اسلام که همان آیین حضرت ابراهیم(ع) است سرباز زدند، می‌فرماید: «وَ مَنْ یَرْغَبُ عَنْ مِلَّةِ إِبْراهیمَ إِلاَّ مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ وَ لَقَدِ اصْطَفَیْناهُ فِی الدُّنْیا وَ إِنَّهُ فِی الْآخِرَةِ لَمِنَ الصَّالِحینَ»؛[1] جز افراد سفیه و نادان، چه کسی از آیین ابراهیم، روی‌‏گردان خواهد شد؟! ما او را در این جهان برگزیدیم و او در جهان دیگر، از صالحان است.
در شأن نزول این آیه می‌گویند؛ «عبد الله بن سلام» برادرزاده‌های خود(سلمه و مهاجر) را به اسلام دعوت کرد و به آنان گفت شما می‌دانید که خداوند در تورات فرمود من از نسل اسماعیل(ع) پیامبری مبعوث می‌کنم که نامش احمد است و کسی که به او ایمان آورد هدایت یافته و هر کس که از ایمان به او سرباز زند ملعون است. در نتیجه این دعوت، «سلمه» اسلام آورد، ولی «مهاجر» امتناع ورزید، این‌جا بود که خداوند این آیه را نازل فرمود.[2]
خداوند پس از بیان داستان حضرت ابراهیم(ع) در آیات قبل، اینک درباره آیین او سخن می‌گوید؛ همان آیین توحیدی که تمام ادیان آسمانی بعد از او، از جمله دین اسلام ادامه همان آیین است و این پیامبران همواره مردم را به آیین توحیدی ابراهیم دعوت کرده‌‏اند و آن‌را تقویت نموده‌‏اند، بویژه دین اسلام و آنچه بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده دقیقاً ادامه آیین حنفی ابراهیم است.
اکنون در این آیه درباره کسانی که از آیین توحیدی ابراهیم روی برگردانیده‌‏اند، چنین اظهار می‌دارد که جز افراد نادان و بی‌خرد هیچ‌کس از این آیین پاک و توحید ناب روی بر نمی‌گرداند.
طبق این سخن، اعراض از توحید - چه به صورت شرک و بت‌پرستی و چه به صورت مادی‌گری و الحاد باشد- ناشی از جهل و نادانی است و اگر کسی اندکی علم و آگاهی داشته باشد و در جهان آفرینش به درستی بیندیشد، بدون تردید به وجود آفریننده یگانه‌ی دانا و توانا پی می‌برد و به او ایمان می‌‏آورد. بنابراین، کفر و الحاد ناشی از جهل بوده و ایمان به خدا ناشی از علم و آگاهی است.[3]
در این‌جا خداوند به توبیخ افرادی می‌پردازد که از برنامه روشن پیامبر(ص) سرپیچی کرده، و خودشان را به تباهی می‌‏کشند.
البتّه این توبیخ در مرتبه اوّل متوجه بنی اسرائیل است که همه افتخارشان از جانب حضرت یعقوب فرزند اسحاق، فرزند ابراهیم(ص) است، و مقام آن‌حضرت را از هر جهت قبول دارند. سپس برای قوم عرب از فرزندان حضرت اسماعیل می‌باشد که در مکّه و مدینه و حجاز زندگی می‌کردند. و در مرتبه سوم برای همه کسانی است که در جست‌وجوی حقیقت و مبدأ و معاد هستند.[4]
به هر حال معنای آیه این است که اعراض از ملت و کیش ابراهیم از حماقت نفس است، و ناشی از تشخیص ندادن چیزهایی است که برای انسان مفید و یا مضر است؛ یعنی لازمه رشد عقلی و مقتضی خرد هر خردمند و عاقلی این است که از آیین ابراهیم و راه و روش او پیروی کند، و جز اشخاص سفیه، احمق و کم شعور از آیین او اعراض نمی‌کنند.  و از این آیه معنای روایت معروف -«إنّ العقل ما عبد به الرحمن»؛ عقل چیزی است که با آن رحمان عبادت شود- فهمیده می‌‏شود.[5]
بنابر این؛ هیچ انسان با فکر و اندیشه‌ای از این راه و روش روی گردان نیست. کسانی از راه و روش ابراهیم(ع) اعراض می‌کنند که خود را بی‌‏ارزش و سبک گرفته باشند: «إِلَّا مَنْ سَفِهَ نَفْسَهُ». هر اندازه که اعراض از آیین ابراهیم سفه‌انگیز است و نفس انسانی را دست‌خوش اضطراب می‌سازد و هستی او ‌را رو به فنا می‌برد، پیروی از ملت ابراهیم، موجب برتری، فضیلت و صفای باطن می‌شود، چنان‌که ابراهیم را جاذبه‌ها و عوامل حق، از میان قوای نفسانی پست و دنیای عمومی بالا آورد و او را شخصیت برگزیده و ممتاز ساخت.
این دین اسلام است که ارزش انسانی را بالا می‌برد و به هر انسانی مانند ابراهیم شخصیت ثابت، مستقیم و مطمئن می‌بخشد. اگر انسان تسلیم حق نشد نمی‌تواند از استعدادها و قوای خود بهره‌‏برداری نماید و پیوسته در معرض تمایلات مختلف قرار می‌گیرد و مورد بهره‌‏برداری دیگران قرار می‌گیرد و خود بی‌پایه و بی‌مایه می‌گردد.[6]   [1] . بقره، 130. [2] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج ‏1، ص 397، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، تحقیق، المهدی‏، عبدالرزاق، ج ‏1، ص 169، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1420ق. [3] . جعفری، یعقوب، کوثر، ج ‏1، ص 357، قم، هجرت. [4] . فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‏4، ص 60، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق؛ مصطفوی، حسن، تفسیر روشن، ج 2، ص 177- 178، تهران، مرکز نشر کتاب، چاپ اول، 1380ش. [5] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏1، ص 300، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق؛ طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج ‏2، ص 202، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش. [6] . طالقانی، سید محمود، پرتوی از قرآن، ج ‏1، ص 312، تهران، شرکت سهامی انتشار، چاپ چهارم، 1362ش.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین