آیا حضرت علی(ع) به یمن رفته بوده است؟ در آن‌جا چه مأموریتی داشتند؟
یکی از سرایای(جنگ‌های) پیامبر اسلام(ص) اعزام امام علی(ع) به «یمن» برای دعوت مردم آن سامان به دین اسلام بود. پیامبر خدا(ص)، پس از فتح مکّه و پیروزی بر قبیله‌های اطراف آن در نبرد حنین، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد. او در حلّ برخی مسائل درماند و بازگشت. سپس خالد بن ولید را فرستاد، ولی او هم کاری از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفیقی به دست نیاورد. آن‌گاه پیامبر(ص)، امام علی(ع) را فراخواند و او را همراه با نامه‌ای به آن سو فرستاد. علی(ع) با بیانی رسا و گفتاری مؤثّر، نامه را بر مردم خواند و آنان را به توحید، دعوت کرد. پس قبیله «هَمْدان» اسلام آورد. حضرت علی(ع) خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر(ص)، شادمان شد و هَمْدانیان را دعا کرد.[1] در گزارش‌های دیگر از درگیری حضرت علی(ع) با قبیله «مَذحِج» در رمضان سال دهم، سخن رفته است که امام(ع) به سرزمین آنان درآمد و ایشان را به اسلام، دعوت نمود و چون نپذیرفتند و جنگ را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فراری دادن آنان، دوباره به اسلام، دعوتشان کرد و غنایم نبرد را گِرد آورد و به ضمیمه صدقات نجران در موسم حج(حجة الوداع) به پیامبر(ص) ملحق شد.[2] پیامبر(ص)، قضاوت در یمن را نیز به عهده حضرت علی(ع) نهاد و برای استواری در آن برایش دعا کرد.[3] اکنون می‌توان این پرسش را مطرح نمود که آیا همه این وقایع در یک سفر برای علی(ع) رخ داده است یا در چند سفر؟ ابن سعد به دو سفر حضرت علی(ع) تصریح می‌کند.[4] افزون بر این، چگونگی گزارش‌های درگیری با قبیله مَذحِج نیز مستقل ‏بودن آن «سریّه» را نشان می‌دهد. درباره رفتن علی(ع) به یمن و چگونگی این مأموریت بزرگ، به روایاتی اشاره می‌شود: 1. بَراء بن عازب می‌گوید: پیامبر خدا(ص)، خالد بن ولید را به سوی مردم یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند و من در میان کسانی بودم که با او رفتیم. او شش ماه ماند و مردم به دعوت او پاسخ ندادند. سپس پیامبر(ص)، علی بن ابی‌طالب(ع) را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد و همراهانش را بازگرداند و اگر کسی از همراهان خالد بن ولید خواست با او بیاید، اجازه دهد. من از کسانی بودم که به دنبال علی(ع) رفتیم. چون به اوایل یمن رسیدیم، به آنان خبر رسید و همه جمع شدند. علی(ع)، برایمان نماز صبح را خواند و چون از نماز، فارغ شد، ما را در یک صف قرار داد و در جلوی ما ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی، نامه پیامبر خدا را بر ایشان خواند. پس قبیله هَمْدان، همگی در یک روز مسلمان شدند. علی(ع)، گزارش این واقعه را به پیامبر خدا نوشت و چون حضرتشان نامه او را خواند، به سجده افتاد و سپس نشست و فرمود: «درود بر هَمْدان، درود بر هَمْدان!». سپس دیگر ساکنان یمن، پی در پی مسلمان شدند.[5] 2. امام علی(ع) فرمود: پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد و به من فرمود: «ای علی! با کسی مجنگ تا آن‌که او را دعوت کنی و به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو کسی را هدایت کند، برایت از آنچه خورشید بر آن می‌تابد، بهتر است و تو بر او ولایت داری، ای علی!».[6] 3. امام علی(ع): پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد. گفتم: ای پیامبر خدا! مرا به سوی قومی که از من سالمندترند، می‌فرستی تا میان آنان قضاوت کنم؟ فرمود: «برو که خدای متعال، زبانت را استوار می‌دارد و قلبت را راهنمایی می‌کند».[7] 4. آنچه که درباره دو سفر امام علی(ع) به یمن قابل توجه است این است که مردم یمن بویژه قبیله‏ هَمْدان و مِذْحَج از همان زمان به آن‌حضرت علاقه‌مند شدند و بعدها در کوفه، در شمار نزدیک‌ترین یاران آن امام بودند.[8] لذا امام علی(ع) در شعری درباره هَمْدان فرمودند: «اگر من دربان بهشت بودم، به قبیله هَمْدان می‌گفتم: به سلامت داخل بهشت شوید».[9]   [1] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3 ص 131 – 132، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2 ص 690 – 691، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏1، ص 62، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [2] . ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 2 ص 128 – 129، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج ‏3، ص 1082 – 1083، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق. [3] . شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 2، ص 225، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 145، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏2، ص 691. [4] . الطبقات الکبری، ج 2، ص 128. [5] . تاریخ الطبری، ج 3، ص 131 – 132؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏1، ص 62. [6] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 28، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . مسند احمد، ج 2، ص 225؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏2، ص 691. [8] . جعفریان‏، رسول، سیره رسول خدا(ص)، ص 666 – 667، قم، دلیل ما، چاپ سوم‏، 1383ش؛ تاریخ تشیع در ایران، ص 79 – 80. [9] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏2، ص 129، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج ‏5، ص 217، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
عنوان سوال:

آیا حضرت علی(ع) به یمن رفته بوده است؟ در آن‌جا چه مأموریتی داشتند؟


پاسخ:

یکی از سرایای(جنگ‌های) پیامبر اسلام(ص) اعزام امام علی(ع) به «یمن» برای دعوت مردم آن سامان به دین اسلام بود. پیامبر خدا(ص)، پس از فتح مکّه و پیروزی بر قبیله‌های اطراف آن در نبرد حنین، به گسترش دعوتش پرداخت و از جمله، معاذ بن جبل را به یمن فرستاد. او در حلّ برخی مسائل درماند و بازگشت. سپس خالد بن ولید را فرستاد، ولی او هم کاری از پیش نبرد و پس از شش ماه اقامت، توفیقی به دست نیاورد. آن‌گاه پیامبر(ص)، امام علی(ع) را فراخواند و او را همراه با نامه‌ای به آن سو فرستاد. علی(ع) با بیانی رسا و گفتاری مؤثّر، نامه را بر مردم خواند و آنان را به توحید، دعوت کرد. پس قبیله «هَمْدان» اسلام آورد. حضرت علی(ع) خبر اسلام آوردن آنان را به پیامبر خدا گزارش داد. پیامبر(ص)، شادمان شد و هَمْدانیان را دعا کرد.[1]
در گزارش‌های دیگر از درگیری حضرت علی(ع) با قبیله «مَذحِج» در رمضان سال دهم، سخن رفته است که امام(ع) به سرزمین آنان درآمد و ایشان را به اسلام، دعوت نمود و چون نپذیرفتند و جنگ را در پیش گرفتند، با آنان جنگید و پس از فراری دادن آنان، دوباره به اسلام، دعوتشان کرد و غنایم نبرد را گِرد آورد و به ضمیمه صدقات نجران در موسم حج(حجة الوداع) به پیامبر(ص) ملحق شد.[2]
پیامبر(ص)، قضاوت در یمن را نیز به عهده حضرت علی(ع) نهاد و برای استواری در آن برایش دعا کرد.[3]
اکنون می‌توان این پرسش را مطرح نمود که آیا همه این وقایع در یک سفر برای علی(ع) رخ داده است یا در چند سفر؟ ابن سعد به دو سفر حضرت علی(ع) تصریح می‌کند.[4] افزون بر این، چگونگی گزارش‌های درگیری با قبیله مَذحِج نیز مستقل ‏بودن آن «سریّه» را نشان می‌دهد.
درباره رفتن علی(ع) به یمن و چگونگی این مأموریت بزرگ، به روایاتی اشاره می‌شود:
1. بَراء بن عازب می‌گوید: پیامبر خدا(ص)، خالد بن ولید را به سوی مردم یمن فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت کند و من در میان کسانی بودم که با او رفتیم. او شش ماه ماند و مردم به دعوت او پاسخ ندادند. سپس پیامبر(ص)، علی بن ابی‌طالب(ع) را فرستاد و به او فرمان داد تا خالد و همراهانش را بازگرداند و اگر کسی از همراهان خالد بن ولید خواست با او بیاید، اجازه دهد.
من از کسانی بودم که به دنبال علی(ع) رفتیم. چون به اوایل یمن رسیدیم، به آنان خبر رسید و همه جمع شدند. علی(ع)، برایمان نماز صبح را خواند و چون از نماز، فارغ شد، ما را در یک صف قرار داد و در جلوی ما ایستاد و پس از حمد و ثنای الهی، نامه پیامبر خدا را بر ایشان خواند. پس قبیله هَمْدان، همگی در یک روز مسلمان شدند.
علی(ع)، گزارش این واقعه را به پیامبر خدا نوشت و چون حضرتشان نامه او را خواند، به سجده افتاد و سپس نشست و فرمود: «درود بر هَمْدان، درود بر هَمْدان!». سپس دیگر ساکنان یمن، پی در پی مسلمان شدند.[5]
2. امام علی(ع) فرمود: پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد و به من فرمود: «ای علی! با کسی مجنگ تا آن‌که او را دعوت کنی و به خدا قسم! اگر خداوند به دست تو کسی را هدایت کند، برایت از آنچه خورشید بر آن می‌تابد، بهتر است و تو بر او ولایت داری، ای علی!».[6]
3. امام علی(ع): پیامبر خدا، مرا به یمن فرستاد. گفتم: ای پیامبر خدا! مرا به سوی قومی که از من سالمندترند، می‌فرستی تا میان آنان قضاوت کنم؟ فرمود: «برو که خدای متعال، زبانت را استوار می‌دارد و قلبت را راهنمایی می‌کند».[7]
4. آنچه که درباره دو سفر امام علی(ع) به یمن قابل توجه است این است که مردم یمن بویژه قبیله‏ هَمْدان و مِذْحَج از همان زمان به آن‌حضرت علاقه‌مند شدند و بعدها در کوفه، در شمار نزدیک‌ترین یاران آن امام بودند.[8] لذا امام علی(ع) در شعری درباره هَمْدان فرمودند: «اگر من دربان بهشت بودم، به قبیله هَمْدان می‌گفتم: به سلامت داخل بهشت شوید».[9]   [1] . طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3 ص 131 – 132، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق، تدمری، عمر عبد السلام، ج 2 ص 690 – 691، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق؛ شیخ مفید، محمد بن محمد، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏1، ص 62، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق. [2] . ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏، الطبقات الکبری‏، تحقیق، عطا، محمد عبد القادر، ج 2 ص 128 – 129، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1410ق؛ واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق، مارسدن جونس، ج ‏3، ص 1082 – 1083، بیروت، مؤسسة الأعلمی، چاپ سوم، 1409ق. [3] . شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند احمد، تحقیق، الأرنؤوط، شعیب، مرشد، عادل و دیگران، اشراف، ترکی، عبد الله بن عبد المحسن، ج 2، ص 225، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 3، ص 145، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏2، ص 691. [4] . الطبقات الکبری، ج 2، ص 128. [5] . تاریخ الطبری، ج 3، ص 131 – 132؛ الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج ‏1، ص 62. [6] . کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‏5، ص 28، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. [7] . مسند احمد، ج 2، ص 225؛ تاریخ ‏الإسلام، ج ‏2، ص 691. [8] . جعفریان‏، رسول، سیره رسول خدا(ص)، ص 666 – 667، قم، دلیل ما، چاپ سوم‏، 1383ش؛ تاریخ تشیع در ایران، ص 79 – 80. [9] . ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج ‏2، ص 129، قم، علامه، چاپ اول، 1379ق؛ ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج ‏5، ص 217، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین