شرح پرسش: در شرایطی که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند، حضور انسان در اجتماع، باعث ترس از آلوده شدن به گناه خواهد شد، در این صورت بریدن کامل از زندگی اجتماعی و پناه بردن به گوشه ای خلوت و دور از اجتماع چه حکمی دارد؟ پاسخ اجمالی: گوشه گیری گاهی کامل و همیشگی است و گاهی ناقص و مقطعی. کناره گیری کامل و همیشگی به جهاتی اشکال دارد؛ زیرا: 1. خلاف سنت و تدبیر الاهی است؛ چون سنت و مشیت ذات حق تعالی بر این است که بشر از راه اختیار و فراهم کردن ابزارهای آن، یعنی فراهم بودن راه ضلالت و هدایت، به تکامل برسد. 2. مورد نهی ادیان الاهی قرار گرفته و بدعتی بوده که در میان عده ای، پیدا شده است. از این جهت دیده نشده است که انبیای الاهی و اوصیای آنها به طور کامل از اجتماع انسانی بریده باشند. 3. این نوع کناره گیری به هر دلیل که باشد، با روح آموزه های دینی و انسانی؛ همچون ادای حقوق مؤمنان، خوش رفتاری با پدر و مادر، دیدار برادر دینی، روا ساختن حاجت مومن، اصلاح میان مردم و...، منافات دارد. 4. بین رعایت آداب و دستورات دینی با زندگی اجتماعی، منافاتی وجود ندارد. انسان می تواند در عین التزام به دستورات دینی در بین مردم زندگی کند و در جهت خدمت رسانی به آنان کوشا باشد و لو این که کسی همچون شما فکر کند که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند و... . از دیدگاه اسلام در چنین صورتی مسئولیت انسان های مؤمن در جهت پاک سازی فضای جامعه و تلاش در جهت خدمت به مردم، بیشتر خواهد بود. پاسخ تفصیلی: عزلت یا خلوت یا رهبانیت به معنای کناره گیری از مردم و گوشه گزینی است،[1] و از انواعی برخوردار است: 1. گوشه گیری کامل و همیشگی 2. گوشه گیری ناقص و مقطعی گوشه گیری، قسم اول جایز نیست، اما کناره گیری از مردم در زمان های محدود به منظور مناجات و بندگی ذات حق تعالی، اشکالی ندارد. هر پیامبر و وصی پیامبری مدت کمی از عمر خود را در دوری از مردم به سر برده اند[2] و به نماز و راز و نیاز و فکر و ذکر پرداخته اند. دلایل مذمت و نکوهش گوشه گیری نوع اول: 1. عده ای از پیروان دین موسی و عیسی (ع) که در اقلیت و محکومیت حاکمان ظالم قرار گرفته بودند، به خاطر ترس از جان و دین خود، از مردم کناره گرفتند و به عبادت مشغول شدند.[3] گروهی از مسلمانان به گمان این که چنین شیوه ای پسندیده است گوشه عزلت اختیار کردند، اما با نهی پیامبر اسلام (ص) رو به رو شدند. بعد از رحلت آن حضرت هم عده ای از مسلمانان به نام صوفی، گوشه گزینی را گزینش کردند و برای آن آدابی قرار دادند، که از سوی اهل بیت مورد تائید قرار نگرفت.[4] 2. انبیای الاهی و اوصیای آنها، اگر چه دوره ای کوتاه از عمر خود را در دوری از مردم بسر بردند، اما همین دوره را به منظور آمادگی بیشتر برای پذیرش بهتر و بیشتر دستورات الاهی و ابلاغ آنها به مردم، سپری کردند، لذا هیچ یک از آنها گوشه گیری دایمی نداشتند و با حاکمان ظالم مبارزه کردند و در میان مردم و در غم و شادی آنها شریک بودند. 3. سنت و تدبیر الاهی در خصوص زندگی بشری به گونه ای است که باید هم ابزارهای گمراهی و هم ابزارهای بندگی فراهم باشد؛ چون کمال آدمی با عبور از آنها به دست می آید. لذا گوشه گزینی، نوعی نابود کردن عوامل رشد و پرورش روح و دین است. 4. رسول اسلام (ص) فرموده است که رهبانیت امت من هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره است. [5] امام صادق (ع) در فرازی از فرمایش خود در خصوص دین اسلام می فرماید: گوشه گیری و بیابان گردی که دوری از مردم باشد، در دین اسلام وجود ندارد.[6] 5. کناره گیری کامل و همیشگی از مردم با روح آموزه های دینی؛ مانند ادای حقوق مؤمنان، خوش رفتاری با پدر و مادر، دیدار برادران دینی، روا ساختن حاجت مؤمن، اصلاح میان مردم، اطعام مؤمن، خیر خواهی مؤمن، همت گماشتن به امور مسلمانان و صله ارحام و ...، منافات دارد.[7] نکته ای که در پایان باید بدان توجه داشت آن است که بین رعایت آداب و دستورات دینی با زندگی اجتماعی، منافاتی وجود ندارد، بلکه آداب گوشه گیری را در زندگی اجتماعی می توان رعایت و اهداف آن را نیز می توان به دست آورد؛ چون عمده آداب خلوت گزینی؛ غیر از دوری و گوشه نشینی از مردم، عبارت اند از: وضوء دایمی، ذکر دایم تلاوت قرآن، کم خوابی، کم گویی، کم خوری، خود را در محضر ذات حق تعالی دیدن و ... [8] که در زندگی اجتماعی دینی هم می شود عمده آن را رعایت کرد و هدف عمده آن، سلامت دین و آباد نمودن اوقات و بررسی احوال نفس و اخلاص عمل است که همه این اهداف در زندگی اجتماعی دینی قابل تحصیل است. علاوه با مردم بودن و در اجتماع زندگی کردن اشکالات گوشه گزینی را ندارد. خلاصه این که انسان در هر حالی و در هر کاری می تواند به یاد ذات حق تعالی باشد و به بررسی و سازندگی حالات نفس بپردازد. پی نوشتها: [1] نک: التعریفات، سید شریف علی بن محمد جرجانی، باب غین، اصطلاحات الصوفیه، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، باب خاء؛ تفسیر المیزان، ج 19، ص 173. [2] معراج السعادة، ص 569. [3] تفسیر المیزان، ج 19، ص 178. [4] نک: مصباح الهدایة، ص 115. [5] نک: تفسیر المیزان، ج 19، ص 178. [6] اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب شرایع، ج 1. [7] نک: اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، کتاب الدعاء. کتاب معاشرت. [8] نک: کیمیای سعادت، ج 1، ص 454؛ مصباح الهدایة، ص 117؛ عوارف المعارف، ص 213، 220. منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
در شرایطی که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند، حضور انسان در اجتماع، باعث ترس از آلوده شدن به گناه خواهد شد، در این صورت بریدن کامل از زندگی اجتماعی و پناه بردن به گوشه ای خلوت و دور از اجتماع چه حکمی دارد؟
پاسخ اجمالی:
گوشه گیری گاهی کامل و همیشگی است و گاهی ناقص و مقطعی.
کناره گیری کامل و همیشگی به جهاتی اشکال دارد؛ زیرا:
1. خلاف سنت و تدبیر الاهی است؛ چون سنت و مشیت ذات حق تعالی بر این است که بشر از راه اختیار و فراهم کردن ابزارهای آن، یعنی فراهم بودن راه ضلالت و هدایت، به تکامل برسد.
2. مورد نهی ادیان الاهی قرار گرفته و بدعتی بوده که در میان عده ای، پیدا شده است. از این جهت دیده نشده است که انبیای الاهی و اوصیای آنها به طور کامل از اجتماع انسانی بریده باشند.
3. این نوع کناره گیری به هر دلیل که باشد، با روح آموزه های دینی و انسانی؛ همچون ادای حقوق مؤمنان، خوش رفتاری با پدر و مادر، دیدار برادر دینی، روا ساختن حاجت مومن، اصلاح میان مردم و...، منافات دارد.
4. بین رعایت آداب و دستورات دینی با زندگی اجتماعی، منافاتی وجود ندارد. انسان می تواند در عین التزام به دستورات دینی در بین مردم زندگی کند و در جهت خدمت رسانی به آنان کوشا باشد و لو این که کسی همچون شما فکر کند که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند و... .
از دیدگاه اسلام در چنین صورتی مسئولیت انسان های مؤمن در جهت پاک سازی فضای جامعه و تلاش در جهت خدمت به مردم، بیشتر خواهد بود.
پاسخ تفصیلی:
عزلت یا خلوت یا رهبانیت به معنای کناره گیری از مردم و گوشه گزینی است،[1] و از انواعی برخوردار است:
1. گوشه گیری کامل و همیشگی
2. گوشه گیری ناقص و مقطعی
گوشه گیری، قسم اول جایز نیست، اما کناره گیری از مردم در زمان های محدود به منظور مناجات و بندگی ذات حق تعالی، اشکالی ندارد.
هر پیامبر و وصی پیامبری مدت کمی از عمر خود را در دوری از مردم به سر برده اند[2] و به نماز و راز و نیاز و فکر و ذکر پرداخته اند.
دلایل مذمت و نکوهش گوشه گیری نوع اول:
1. عده ای از پیروان دین موسی و عیسی (ع) که در اقلیت و محکومیت حاکمان ظالم قرار گرفته بودند، به خاطر ترس از جان و دین خود، از مردم کناره گرفتند و به عبادت مشغول شدند.[3]
گروهی از مسلمانان به گمان این که چنین شیوه ای پسندیده است گوشه عزلت اختیار کردند، اما با نهی پیامبر اسلام (ص) رو به رو شدند. بعد از رحلت آن حضرت هم عده ای از مسلمانان به نام صوفی، گوشه گزینی را گزینش کردند و برای آن آدابی قرار دادند، که از سوی اهل بیت مورد تائید قرار نگرفت.[4]
2. انبیای الاهی و اوصیای آنها، اگر چه دوره ای کوتاه از عمر خود را در دوری از مردم بسر بردند، اما همین دوره را به منظور آمادگی بیشتر برای پذیرش بهتر و بیشتر دستورات الاهی و ابلاغ آنها به مردم، سپری کردند، لذا هیچ یک از آنها گوشه گیری دایمی نداشتند و با حاکمان ظالم مبارزه کردند و در میان مردم و در غم و شادی آنها شریک بودند.
3. سنت و تدبیر الاهی در خصوص زندگی بشری به گونه ای است که باید هم ابزارهای گمراهی و هم ابزارهای بندگی فراهم باشد؛ چون کمال آدمی با عبور از آنها به دست می آید.
لذا گوشه گزینی، نوعی نابود کردن عوامل رشد و پرورش روح و دین است.
4. رسول اسلام (ص) فرموده است که رهبانیت امت من هجرت، جهاد، نماز، روزه، حج و عمره است. [5]
امام صادق (ع) در فرازی از فرمایش خود در خصوص دین اسلام می فرماید: گوشه گیری و بیابان گردی که دوری از مردم باشد، در دین اسلام وجود ندارد.[6]
5. کناره گیری کامل و همیشگی از مردم با روح آموزه های دینی؛ مانند ادای حقوق مؤمنان، خوش رفتاری با پدر و مادر، دیدار برادران دینی، روا ساختن حاجت مؤمن، اصلاح میان مردم، اطعام مؤمن، خیر خواهی مؤمن، همت گماشتن به امور مسلمانان و صله ارحام و ...، منافات دارد.[7]
نکته ای که در پایان باید بدان توجه داشت آن است که بین رعایت آداب و دستورات دینی با زندگی اجتماعی، منافاتی وجود ندارد، بلکه آداب گوشه گیری را در زندگی اجتماعی می توان رعایت و اهداف آن را نیز می توان به دست آورد؛ چون عمده آداب خلوت گزینی؛ غیر از دوری و گوشه نشینی از مردم، عبارت اند از: وضوء دایمی، ذکر دایم تلاوت قرآن، کم خوابی، کم گویی، کم خوری، خود را در محضر ذات حق تعالی دیدن و ... [8] که در زندگی اجتماعی دینی هم می شود عمده آن را رعایت کرد و هدف عمده آن، سلامت دین و آباد نمودن اوقات و بررسی احوال نفس و اخلاص عمل است که همه این اهداف در زندگی اجتماعی دینی قابل تحصیل است.
علاوه با مردم بودن و در اجتماع زندگی کردن اشکالات گوشه گزینی را ندارد.
خلاصه این که انسان در هر حالی و در هر کاری می تواند به یاد ذات حق تعالی باشد و به بررسی و سازندگی حالات نفس بپردازد.
پی نوشتها:
[1] نک: التعریفات، سید شریف علی بن محمد جرجانی، باب غین، اصطلاحات الصوفیه، کمال الدین عبدالرزاق کاشانی، باب خاء؛ تفسیر المیزان، ج 19، ص 173.
[2] معراج السعادة، ص 569.
[3] تفسیر المیزان، ج 19، ص 178.
[4] نک: مصباح الهدایة، ص 115.
[5] نک: تفسیر المیزان، ج 19، ص 178.
[6] اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب شرایع، ج 1.
[7] نک: اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، کتاب الدعاء. کتاب معاشرت.
[8] نک: کیمیای سعادت، ج 1، ص 454؛ مصباح الهدایة، ص 117؛ عوارف المعارف، ص 213، 220.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] در شرایطی که مفسدان در جای جای جامعه حضور دارند، حضور انسان در اجتماع، باعث ترس از آلوده شدن به گناه خواهد شد، دراین صورت بریدن کامل از زندگی اجتماعی و پناه بردن به گوشه ای خلوت و دور از اجتماع چه حکمی دارد؟
- [سایر] زندگی اجتماعی انسان چه ویژگی ممتازی دارد؟
- [سایر] انتظار، چه تأثیری در بُعد اجتماعی زندگی انسان دارد؟
- [سایر] نماز چه تأثیری در زندگی سیاسی - اجتماعی افراد می گذارد؟
- [سایر] انتظار در زندگی اجتماعی و فردی انسان چه جایگاهی دارد؟
- [سایر] منظور از اینکه زندگی اخروی، اجتماعی نیست، چیست؟
- [سایر] نقش دین در زندگی فردی و اجتماعی را تبیین کنید؟
- [سایر] چه ویژگی انسانی باعث تکامل اجتماعی زندگی اوست؟
- [سایر] یک مقاله ای راجع به مهارت زندگی و ارتقاء امنیت اجتماعی می خواستم؟
- [سایر] آثار تربیتی ایمان به قیامت در زندگی فردی و اجتماعی چیست؟
- [آیت الله نوری همدانی] گوسفند یا حیوانات دیگر را اگر با کارخانه ها و مکینه هائی که اخیراً در بعض بلاد متعارف شده است ، ذبح کنند در صورتی که تمام شرائطی که برای سر بریدن از قبیل بریدن ( اَوْداجِ اَربَعه ) که مذکور گردید ( که علّت مرگ حیوان این باشد نه قطع تخاع به وسیله برق مثلاً ) و رو به قبله بودن حیوان به نحوی که ذکر شد و رو به قبله بودن ذابح و بردن نام خدا مراعات شود حلال است و گرنه آن حیوان حرام و نجس است . و گوشتهائی که در بازار مسلمانان فروش می رود و احتمال داده می شود که بطور شرعی ذبح شده باشد ، حلال و خرید و فروش آن جائز است .
- [آیت الله اردبیلی] معامله ربوی با کافری که در کشور مسلمین زندگی میکند جایز نیست، ولی چنانچه معامله صورت بگیرد، ربایی که از او گرفته است حلال است؛ اما کافری که در پناه اسلام نیست ربا گرفتن از او و معامله ربوی با او بدون اشکال است. همچنین پدر و فرزند و زن دائمی و شوهر میتوانند ازیکدیگر ربا بگیرند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] فیل و خرس و بوزینه و موش و حیواناتی که مانند سوسمار در داخل زمین زندگی می کند؛ اگر خون جهنده داشته باشند و به خودی خود بمیرند؛ نجسند؛ ولی اگر آنها را سر ببرند یا آنها را با غیر سگ شکار نمایند؛ پاک است؛ ولی حیوان حرام گوشت که خون جهنده دارد پوست دار نباشد؛ سر بریدن آن موجب پاکی نمی شود.
- [آیت الله مظاهری] اگر شخصی پول رفت و برگشت را ندارد یا بعد از برگشتن نمیتواند زندگی خود را به طور متعارف اداره کند ولی پول حجّ را کسی به او ببخشد یا کسی او را برای بردن به حجّ مهمانی کند که به آن حجّ بذلی میگویند حجّ بر او واجب میشود و کفایت از حجّ واجب میکند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر صحرانشین برای زیارت یا حجّ یا تجارت و مانند اینها از خانه و زندگی خود جدا شده و مسافرت کند، باید نماز را شکسته بخواند. * شرط هفتم: آن که شغل او مسافرت نباشد، بنابر این شتردار و راننده و چوبدار و کشتیبان و مانند اینها، اگرچه برای بردن اثاثیّه منزل خود مسافرت کنند، در غیر سفر اوّل باید نماز را تمام بخوانند.
- [آیت الله بهجت] اگر حیوان حلالگوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند، با پنج شرط حلال و بدنش پاک است: 1 اسلحه شکار مثل کارد و شمشیر برنده باشد، یا مثل نیزه و تیر، تیز باشد که بهواسطه تیز بودن، بدن حیوان را پاره کند، و اگر بهوسیله دام یا چوب و سنگ و مانند اینها حیوانی را شکار کنند بنابر اظهر پاک نمیشود و خوردن آن هم حرام است؛ و اگر حیوانی را با تفنگ شکار کنند، چنانچه گلوله آن تیز باشد که در بدن حیوان فرو رود و آن را پاره کند پاک و حلال است، و اگر گلوله تیز نباشد، بلکه با فشار در بدن حیوان فرو رود و حیوان را بکشد، یا بهسبب حرارتش بدن حیوان را بسوزاند و در اثر سوزاندن، حیوان بمیرد، پاک و حلال بودنش، اشکال دارد. 2 کسی که شکار میکند باید مسلمان باشد یا بچه مسلمان باشد که خوب و بد را بفهمد، و اگر کافر یا کسی که اظهار دشمنی با اهلبیت پیغمبر صلیاللهعلیهوآله میکند، حیوانی را شکار نماید، آن شکار حلال نیست. 3 اسلحه را برای شکار کردن حیوان بهکار ببرد، و اگر مثلاً جایی را نشانهگیری کند و ناخواسته حیوانی را بکشد، آن حیوان پاک نیست و خوردن آن هم حرام است. 4 در وقت بهکار بردن اسلحه، نام خدا را ببرد و چنانچه عمداً نام خدا را نبرد شکار حلال نمیشود، ولی اگر فراموش کند، در صورتی که معتقد به وجوبِ بردنِ نام خدا در این هنگام بوده، و یا اگر معتقد نبوده، عادت به بردن نام خدا را داشت، اشکال ندارد. 5 وقتی به حیوان برسد که مرده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد؛ و چنانچه به اندازه سر بریدن وقت باشد و سر حیوان را نبُرد تا بمیرد، حرام میشود.
- [آیت الله سیستانی] بریدن عضوی از بدن کافر مردهای که خونش محترم نیست و یا مشکوکالحال است، برای پیوند زدن به بدن مسلمان جایز است، و پس از آن احکام بدن مسلمان بر آن جاری میشود؛ زیرا جزئی از بدن او به شمار میرود. همچنین پیوند زدن عضوی از اعضای بدن حیوان نجسالعین مانند سگ به بدن مسلمان اشکالی ندارد، و احکام بدن مسلمان بر آن جاری میگردد، و به دلیل آنکه جزئی از بدن شخص زنده به شمار میرود و زندگی در آن جریان یافته است، احکام بدن مسلمان بر آن مترتب میشود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] سر بریدن حیوان چند شرط دارد: اوّل: کسی که سر حیوان را میبرد، چه مرد باشد، چه زن، باید مسلمان باشد و بچه مسلمان هم اگر ممیّز باشد؛ یعنی خوب و بد را بفهمد، میتواند سر حیوان را ببرد و امّا کسی که از کفّار یا از فرقههاییست که در حکم کفّارند، مانند غلات و خوارج و نواصب، نمیتواند سر حیوان را ببرد. دوم: سر حیوان را با وسیله تیزی که بریدن با آن متعارف است همچون کارد و چاقو ببرد و لازم نیست سر حیوان را با چیزی ببرد که از جنس آهن باشد، بنابراین بریدن سر حیوان با کارد استیل اشکالی ندارد هر چند بداند که به استیل آهن گفته نمیشود، ولی چنانچه چنین وسیله تیزی پیدا نمیشود و طوری باشد که اگر سر حیوان را نبرند میمیرد یا سر بریدنش ضروری باشد، میتوان با چیزهای تیز دیگر همچون شیشه و سنگ تیز که چهار رگ حیوان را جدا میکند، سر آن را برید. سوم: در موقع سربریدن، جلوی بدن حیوان رو به قبله باشد و کسی که میداند باید رو به قبله سر ببرد، اگر عمداً حیوان را رو به قبله نکند و سر ببرد، حیوان نجس و در نتیجه حرام میشود ولی اگر فراموش کند یا مسأله را نداند یا قبله را اشتباه کند یا نداند قبله کدام طرف است یا نتواند حیوان را رو به قبله کند اشکال ندارد. چهارم: وقتی میخواهد سر حیوان را ببرد، یا کارد به گلویش بگذارد، به نیّت سر بریدن نام خدا را ببرد و همین قدر که بگوید: (بسم اللَّه) یا (الحمد للَّه) یا (سبحان اللَّه) یا (لا اله الا اللَّه) کافیست و بردن نام خدا به هر زبانی کفایت میکند هر چند اندکی قبل از کارد بر گردن نهادن یا بعد از آن باشد و اگر بدون قصد سر بریدن نام خدا را ببرد، آن حیوان پاک نمیشود و در نتیجه گوشت آن هم حرام است ولی اگر از روی فراموشی نام خدا را نبرد اشکال ندارد. پنجم: آن که خون تازه بسیار از بدن حیوان خارج شود و بداند یا احتمال دهد که حیوان بعد از سر بریدن حرکتی کرده، اگر چه مثلاً چشم یا دم خود را حرکت دهد یا پای خود را به زمین بزند، ولی اگر تنها خون بسیار تازه بیرون آید و بداند که حیوان بعد از سر بریدن حرکتی نکرده کفایت نمیکند، همچنین اگر حرکت حیوان را متوجّه شود و بداند که خون بسیار تازه بیرون نیامده بنا بر احتیاط واجب کافی نیست و اگر خون بسیار تازه بیرون آید و احتمال دهد که حیوان حرکتی کرده، یا حیوان حرکتی کرده و احتمال دهد که خون بسیار تازه بیرون آمده باشد کفایت میکند. گفتنیست که شرط پنجم در جاییست که زنده یا مرده بودن حیوان پیش از سربریدن معلوم نباشد، ولی اگر بداند که حیوان پیش از سر بریدن زنده بوده چنین شرطی لازم نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه حیوان حلال گوشت وحشی را با اسلحه شکار کنند با پنج شرط حلال می شود: 1 آن که با اسلحه برنده ای مانند شمشیر و کارد و خنجر یا تفنگ و مانند آن باشد خواه گلوله آن تیز باشد یا نه، ولی طوری باشد که بدن حیوان را پاره کند و از آن خون جاری گردد، ولی اگر به و سیله دام یا چوب و سنگ و مانند آن حیوانی را شکار کنند حرام است، مگر این که موقعی به حیوان برسند که هنوز زنده باشد و آن را مطابق آداب شرع سر ببرند. 2 بنابر احتیاط واجب شکار کننده، مسلمان باشد یا بچه مسلمانی که خوب و بد را می فهمد. 3 اسلحه را به منظور شکار کردن به کار برد، اما اگر مثلاً جایی را نشانه گیری کند و اتفاقاً تیر به حیوانی اصابت کند، خوردن گوشت آن حیوان حرام است. 4 هنگام به کار بردن اسلحه نام خدا را ببرد، ولی اگر فراموش کند اشکالی ندارد. 5 وقتی به حیوان برسد که جان داده باشد، یا اگر زنده است به اندازه سر بریدن آن وقت نباشد، ولی اگر به اندازه سر بریدن وقت داشته باشد و در ذبح حیوان کوتاهی کند تا بمیرد حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] زکات از واجبات بزرگ الهی است که در قرآن و روایات در کنار نماز و اعتقاد به آخرت قرار گرفته است و هدف از آن تأمین اجتماعی، تعدیل ثروت، تأمین زندگی فقرا، ایجاد تسهیلات و منافع عمومی و دینی و جذب غیر مسلمانان به اسلام است و یقینا اگر ثروتمندان زکات اموال خویش را بپردازند، فقر از جامعه اسلامی رخت برمیبندد. امام صادق علیهالسلام میفرماید: (همانا خداوند عزّوجلّ در اموال ثروتمندان برای فقرا به اندازه کفایت آنان واجب فرموده است و اگر میدانست آن مقدار کفایت نمیکند، هر آینه بر آن میافزود. آنچه بر سر فقرا آمده است به سبب کاستی الهی نیست، بلکه به علّت منع حقوق آنان از سوی کسانی است که حقوق فقرا را ادا نمیکنند و به درستی اگر مردم حقوق مستمندان را ادا میکردند، آنان در رفاه زندگی میکردند.)(1) با برچیده شدن فقر از جامعه، امنیت اجتماعی نیز حاکم میگردد؛ علی علیهالسلام میفرماید: (اموال خویش را با زکات پاسداری کنید.)(2) پرداختن زکات موجب رهایی از عذاب الهی(3) و حافظ جان و مال است و خداوند عزّوجلّ میفرماید: (هر آنچه را در راه خداوند انفاق میکنید خداوند به شما باز میگرداند و او بهترین روزی دهندگان است.)(4) نماز با پرداختن زکات است که به ثمر مینشیند چنانکه در روایت آمده است: (آن کسی که نماز به پایدارد و زکات نپردازد =============================================================================== 1 وسائل الشیعة، چاپ آل البیت، باب 1 از (أبواب ما تجب فیه الزکاة)،ح2،ج9،ص10. 2 نهج البلاغه، صبحی صالح، حکمت 146. 3 (آنان را که طلا و نقره گنجینه میکنند و آن را در راه خداوند انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.)، توبه(9):34. 4 سبأ(34):39. گویا نماز نخوانده است.)(1)