شرح پرسش: من احساس می کنم مدتی است که ارتباطم با خداوند ضعیف شده است. البته فکر می کنم دلیل آن فکرهای بدی است که مدام به ذهنم می رسد. هر چقدر سعی می کنم که خودم را خلاص کنم فایده ای ندارد. برخی اوقات دلم می خواهد بمیرم و از این وضعیت رها شوم. چه کنم؟ پاسخ: ارتباط همیشه دو طرفه است، ارتباط ما با خداوند، از طرف ما است که گاهی قطع یا کمرنگ می شود؛ اما او همیشه و در همه جا با ما است. خداوند می فرماید: هرکجا باشید خداوند با شما است.[1] پس اگر رابطه ما با خداوند کم رنگ شده است باید به دنبال خللی و نقصی در خود باشیم. گفته شده راه انس با چیزی، ارتباط زیاد داشتن با آن است و این مطلب از نقطه نظر روانشناختی امری مسلم و غیر قابل انکار است. بنابراین باید به دنبال اموری باشیم که ما را از خداوند دور کرده است. گاهی این امور غرور و حسد و احساس بی نیازی، و دیگر گناهانی است که جایگاه آن فکر و ذهن انسان است؛ یعنی بخش اندیشه و تفکر روح ما مختل کرده است و گاهی نیز برخی از گناهان جوارحی است که توسط اعضاء و جوارح انسان انجام می گیرد و حجاب بین ما و خدا می شود. همانطور که گفتید بعید نیست این دوری شما از خداوند، ناشی از همین افکار باشد. چون در وراء هر عملی که انسان انجام می دهد، نظر و تفکری خوابیده است، یا به عبارت دیگر علم مقدمه عمل است؛ باید بر در خانه دل نشست و به هر تفکر و فکری اجازه ورود نداد. اگرچه این کار شاید کمی سخت باشد ولی نتائج بسیار شیرینی دارد. گاهی افکاری که به ذهن می آید از ناحیه شیطان است که باید هرچه زودتر آنها را از خود راند چرا که به زودی انسان را وادار به عمل می کند. خداوند می فرماید: "به راستی که شیاطین به دوستانشان الهام می کنند..."[2] پس باید جلوی افکار شیطانی را گرفت. "یکی از بزرگترین و مهمترین عواملی که انسان را از خداوند دور کرده و موجب غفلت می شود همین خاطرات ناخوانده است".[3] گاهی این خاطرات غیر الاهی آن قدر بر انسان تأثیر گذار می شود که در بهترین حالات عبادی مانند نماز، حضور قلب نداریم. باید از ابتدا جلوی رشد و نمو این خواطر را گرفت. "خاطرات با یک سلسله گفتن ها، شنیدن ها، شرکت در مجالس و خواندن برخی مجلات و.. به تدریج در ذهن ترسیم می شود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم می کند، و در نتیجه؛ این خواطر و افکار "ملکه نفسانی" ما می شود، و از این به بعد به آسانی به ذهن می آیند و زنده نگه داشته می شوند و پیوسته انسان را از یاد خدا غافل می کنند. به همین خاطر انسان هایی که تفکر مادی دارند پیوسته به فکر مسائل لذت بخش مادی اند.[4] آنچه گفته شد تا حدی تحلیل واقعه بود اما باید دید چاره کار چیست؟ همان طور که عرض شد باید جلوی ورود این گونه افکار را گرفت و برای طرد قسمت دیگر آن تلاش کرد. قرآن راه حلّی که می دهد؛ ( مراقبت از خود و یاد خداوند است؛ انسان باید مواظب جلسات، خواندنی ها، شنیدنی ها، خوردنی ها و پوشیدنی های خود باشد. وقتی مواظب این مطالب بود به تدریج یاد خداوند در دل او نقش می بندد و خاطره های خوب در ذهنش ترسیم می شود از این رو قرآن ذکر خداوند را برای غفلت زدایی و قرب به حق به ما می آموزد.)[5] خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید بسیار خداوند را ذکر کنید"[6] وقتی ذکر کسی در دل زیاد شد به او علاقه مند شده و این علاقه، ملکه انسان می شود؛ تا به حدی که انسان در همه حالات خود در نماز و ذکرخداوند است، چه خوش می گوید: خوشا آنان که دائم در نمازند. پس، با یاد خداوند و کنترل مجاری نفوذ افکار آزار دهنده و توجه نکردن به آنها، زمینه پاک شدن صفحه قلب از خواطر الاهی و ترسیم خواطر خوش الاهی در ذهن و قلب انسان ایجاد می شود. پی نوشتها: [1] حدید، 4. [2] انعام، 121. [3] جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن،ص 30. [4] همان،ص 32؛ با اندکی تغییر. [5] مراحل اخلاق در قرآن، ص 34و35. [6] احزاب، 41. منبع: www.islamquest.net
شرح پرسش:
من احساس می کنم مدتی است که ارتباطم با خداوند ضعیف شده است. البته فکر می کنم دلیل آن فکرهای بدی است که مدام به ذهنم می رسد. هر چقدر سعی می کنم که خودم را خلاص کنم فایده ای ندارد. برخی اوقات دلم می خواهد بمیرم و از این وضعیت رها شوم. چه کنم؟
پاسخ:
ارتباط همیشه دو طرفه است، ارتباط ما با خداوند، از طرف ما است که گاهی قطع یا کمرنگ می شود؛ اما او همیشه و در همه جا با ما است. خداوند می فرماید: هرکجا باشید خداوند با شما است.[1]
پس اگر رابطه ما با خداوند کم رنگ شده است باید به دنبال خللی و نقصی در خود باشیم.
گفته شده راه انس با چیزی، ارتباط زیاد داشتن با آن است و این مطلب از نقطه نظر روانشناختی امری مسلم و غیر قابل انکار است.
بنابراین باید به دنبال اموری باشیم که ما را از خداوند دور کرده است. گاهی این امور غرور و حسد و احساس بی نیازی، و دیگر گناهانی است که جایگاه آن فکر و ذهن انسان است؛ یعنی بخش اندیشه و تفکر روح ما مختل کرده است و گاهی نیز برخی از گناهان جوارحی است که توسط اعضاء و جوارح انسان انجام می گیرد و حجاب بین ما و خدا می شود.
همانطور که گفتید بعید نیست این دوری شما از خداوند، ناشی از همین افکار باشد.
چون در وراء هر عملی که انسان انجام می دهد، نظر و تفکری خوابیده است، یا به عبارت دیگر علم مقدمه عمل است؛ باید بر در خانه دل نشست و به هر تفکر و فکری اجازه ورود نداد. اگرچه این کار شاید کمی سخت باشد ولی نتائج بسیار شیرینی دارد.
گاهی افکاری که به ذهن می آید از ناحیه شیطان است که باید هرچه زودتر آنها را از خود راند چرا که به زودی انسان را وادار به عمل می کند.
خداوند می فرماید: "به راستی که شیاطین به دوستانشان الهام می کنند..."[2] پس باید جلوی افکار شیطانی را گرفت.
"یکی از بزرگترین و مهمترین عواملی که انسان را از خداوند دور کرده و موجب غفلت می شود همین خاطرات ناخوانده است".[3]
گاهی این خاطرات غیر الاهی آن قدر بر انسان تأثیر گذار می شود که در بهترین حالات عبادی مانند نماز، حضور قلب نداریم.
باید از ابتدا جلوی رشد و نمو این خواطر را گرفت. "خاطرات با یک سلسله گفتن ها، شنیدن ها، شرکت در مجالس و خواندن برخی مجلات و.. به تدریج در ذهن ترسیم می شود و هنگامی که متراکم و فراوان شد، زمینه شوق را فراهم می کند، و در نتیجه؛ این خواطر و افکار "ملکه نفسانی" ما می شود، و از این به بعد به آسانی به ذهن می آیند و زنده نگه داشته می شوند و پیوسته انسان را از یاد خدا غافل می کنند. به همین خاطر انسان هایی که تفکر مادی دارند پیوسته به فکر مسائل لذت بخش مادی اند.[4]
آنچه گفته شد تا حدی تحلیل واقعه بود اما باید دید چاره کار چیست؟
همان طور که عرض شد باید جلوی ورود این گونه افکار را گرفت و برای طرد قسمت دیگر آن تلاش کرد. قرآن راه حلّی که می دهد؛ ( مراقبت از خود و یاد خداوند است؛ انسان باید مواظب جلسات، خواندنی ها، شنیدنی ها، خوردنی ها و پوشیدنی های خود باشد. وقتی مواظب این مطالب بود به تدریج یاد خداوند در دل او نقش می بندد و خاطره های خوب در ذهنش ترسیم می شود از این رو قرآن ذکر خداوند را برای غفلت زدایی و قرب به حق به ما می آموزد.)[5]
خداوند می فرماید: ای کسانی که ایمان آوردید بسیار خداوند را ذکر کنید"[6] وقتی ذکر کسی در دل زیاد شد به او علاقه مند شده و این علاقه، ملکه انسان می شود؛ تا به حدی که انسان در همه حالات خود در نماز و ذکرخداوند است، چه خوش می گوید: خوشا آنان که دائم در نمازند.
پس، با یاد خداوند و کنترل مجاری نفوذ افکار آزار دهنده و توجه نکردن به آنها، زمینه پاک شدن صفحه قلب از خواطر الاهی و ترسیم خواطر خوش الاهی در ذهن و قلب انسان ایجاد می شود.
پی نوشتها:
[1] حدید، 4.
[2] انعام، 121.
[3] جوادی آملی، عبدالله، مراحل اخلاق در قرآن،ص 30.
[4] همان،ص 32؛ با اندکی تغییر.
[5] مراحل اخلاق در قرآن، ص 34و35.
[6] احزاب، 41.
منبع: www.islamquest.net
- [آیت الله اردبیلی] اگر فردی بخواهد با حضور قلب و دور از افکار پراکنده نماز بخواند، چه باید بکند؟
- [سایر] این که می گوییم انسان با مرگ به سوی خدا باز می گردد؛ یعنی تا زمانی که زنده است از خداوند دور است؟ چطور امکان دارد از خداوند دور باشد، در حالی که خداوند به همه چیز نزدیک است؟
- [سایر] آیا شیطان و فرشتگان میتوانند به افکار ما آگاهی داشته باشند؟ یا فقط خداوند به آن آگاه است؟
- [سایر] با سلام خدمت شما من بر افکارم مسلط نیستم.به عبارت دیگر افسار فکرم دستم نیست. به هر چیزی که نخوام فکر کنم نا خود آگاه به ذهنم می آید. مثلا هنگام نماز همش افکار بد و مزاحم به ذهنم می آید و هر کاری می کنم نمی تونم این افکار رو از ذهنم دور کنم.به همین خاطر همش فکر می کنم نمازم قبول نیست و گناه کرده ام. برای این که این افکار از من دور شود هم عکس العمل های عجیب غریب نشون می دم.مثلا کلمو به سرعت تکون میدم. چه کنم تا افسار فکرم دستم بیاید و به هر چیزی که نمی خوام فکر نکنم؟ با تشکر
- [سایر] راههای درک بهتر خداوند چیست و چگونه تفکرات انحرافی انکار خدا را از خود دور کنیم؟
- [سایر] چگونه حجت خدا از ثروتمندان دور می شود؟
- [سایر] برای ایجاد تمرکز ذهن و دور کردن افکار نامربوط از آن به خصوص در هنگام مطالعه، خواندن دعا یا نماز خواندن و خیلی از کارهای دیگر، چه باید کرد؟
- [سایر] برای ایجاد تمرکز ذهن و دور کردن افکار نامربوط از آن به خصوص در هنگام مطالعه، خواندن دعا یا نماز خواندن و خیلی از کارهای دیگر، چه باید کرد؟
- [سایر] چه کنیم که بر افکار خود به خصوص افکار شیطانی پیروز شویم؟
- [سایر] چگونه انکار عقل در شناخت خدا منجر به دور، تسلسل یا تعطیل عقل میگردد؟
- [آیت الله بروجردی] نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت میخواند، اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله خوئی] نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت میخواند، اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشند، اشکال ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] نمازگزار باید از میت دور نباشد؛ ولی کسی که نماز میت را به جماعت میخواند اگر از میت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متّصل باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله مظاهری] نمازگزار نباید از میّت دور باشد ولی اگر کسی به واسطه صفهای نماز جماعت از میّت دور باشد، اشکال ندارد گرچه بخواهد فرادی نماز بخواند.
- [آیت الله نوری همدانی] نماز گزار باید از میت دور نباشد ، ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند ، اگر از میت دور باشد ، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشند ، اشکال ندارد .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . نمازگزار باید از میت دور نباشد، ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند اگر از میت دور باشد چنان چه صف ها به یکدیگر متصل باشند اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] نمازگزار نباید از میّت به قدری دور باشد که نگویند در کنار میّت ایستاده؛ ولی کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشند، اشکال ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نمازگزار باید از میت دور نباشد ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند اگر از میت دور باشد چنانچه صفها به یکدیگر متصل باشد اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] نمازگزار باید از میّت دور نباشد ولی کسی که نماز میّت را به جماعت می خواند، اگر از میّت دور باشد، چنانچه صف ها به یکدیگر متّصل باشند اشکال ندارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] نمازگزار باید از میت دور نباشد ولی کسی که نماز میت را به جماعت می خواند اگر از میت دور باشد چنانچه صف ها به یکدیگر متصل باشند اشکال ندارد