چرا با وجود پیمان عالم ذر برخی از انسان ها ادیانی غیر از اسلام را پذیرفتند؟
شرح پرسش: مفهوم روح ما چیست؟ در حالی که قسم داده می شود در عالم ارواح (اشاره به بحث عالم ذر آیه 172 سوره اعراف دارد) زیرا هر کدام از ما، یا شیعه، مسلمان و یا در خانواده مسیحی متولد شده ایم. پاسخ: پاسخ اجمالی: در متون دینی از عالمی به نام عالم "ذر" یاد شده است. در تفسیر و توضیح این عالم بین اندیشمندان اسلامی اختلاف وجود دارد. آنچه از بین اقوال قوی تر به نظر می رسد، این است که خداوند به طور فطری انسان را حق گرا آفریده است، و یکی از ابعاد فطری انسان که در وجود همه بشر به ودیعه گذاشته شده است، بعد پرستش و کمال مطلق طلبی است. اگر این بعد وجودی انسان در اثر تعلیم و تربیت غلط منحرف نگردد، انسان به دین حق که اسلام است، ملتزم و معتقد خواهد شد. عالم ذر هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمی کند، بلکه زمینه و مسیر رفتن به سوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر می کند. پاسخ تفصیلی: در آموزه های اسلامی از عالمی به نام عالم "ذر" نام برده شده است که گاه به عالم "میثاق" یا عالم "الست" نیز خوانده می شود. در قرآن کریم دو آیه سوره اعراف به این عالم تفسیر شده است: (به یاد بیاور هنگامی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود آیا من پروردگار شما نیستم گفتند آری گواهی می دهیم برای این که در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم). (یا نگویید پدران ما پیش از ما بت پرستی را برگزیدند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام دادند مجازات می کنی؟).[1] آیات یاد شده از پیمانی که از فرزندان آدم گرفته شده است سخن می گوید، اما توضیحی درباره جزئیات آن در متن آیه نیامده است. دو نظر مهم در تفسیر این آیات وجود دارد:[2] 1. هنگامی که آدم آفریده شد، فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتی بیرون آمدند، آنها دارای عقل و شعور کافی برای شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد: (آیا پروردگار شما نیستم)؟! همگی در پاسخ گفتند: آری همگی بر این حقیقت گواهی می دهیم. سپس همه این ذرات به صلب آدم بازگشتند و به همین جهت این عالم را عالم ذر و این پیمان را پیمان الست می نامند. بنابراین، پیمان مزبور یک پیمان تشریعی و قرارداد خودآگاه در میان انسان­ها و پروردگارشان بوده است. 2. منظور از این عالم و این پیمان همان پیمان فطرت است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند، خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید به آنها داده است. انسان از یک نوع گرایش و همچنین بینش فطری نسبت به خداوند برخوردار است. معنای فطری بودن شناخت خداوند این است که در اعماق قلب انسان ارتباط با خالق وجود دارد. اگر انسان به اعماق قلبش مراجعه کند، این علاقه را در خواهد یافت. هر چند که مشغولیت های زندگی روزمره و غرق شدن در دنیا، انسان را غافل می کند؛ ولی اگر این اسباب دنیوی کنار رود تنبه و آگاهی حاصل می گردد. از این رو این پیمان الاهی از ذریه آدم، پیمان لفظی نبوده است و نیز تنها در زمان آدم ابوالبشر نبوده است، بلکه پیمانی است تکوینی که همراه آفرینش هرفردی از بشر بوده و هست؛ یعنی حس خداجویی و خداشناسی و استعداد و آمادگی برای پذیرش حقیقت توحید در نهاد بشر همراه آفرینش او قرار داده شده است و این سرّ الاهی در عقل انسانی به صورت یک حقیقت خودآگاه به ودیعه گذاشته شده است. بنابراین، پیمان مزبور، یک پیمان فطری است که هرکس در درون جان خود آثار آن را می ­یابد و حتی طبق تحقیقات روانشناسان اخیر، حس مذهبی یکی از احساسات اصیل روان ناخودآگاه انسانی است و همین حس است که بشر را در طول تاریخ به سوی خداشناسی هدایت نموده و هر انسان عاقلی به وجدان خود که رجوع کند، می فهمد او را آفریننده و پرورش دهنده­ای است و نیز می فهمد که رب او و رب تمام اجزای جهان آفرینش، یکی است. پیامبران نیز برای شکوفا کردن همین فطرت از سوی خداوند مأموریت یافتند. علی (ع) در خطبه اول نهج البلاغه به آن اشاره کرده می فرماید: پیامبران برای این برانگیخته شدند که مردم را دعوت به وفا کردن به پیمان فطرت کنند. بنابراین، همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده ­اند نیز به همین زبان است. همه انسان ها بر فطرت پاک توحیدی زاده می شوند که اگر دستی از خارج این فطرت را دگرگون نسازد، انسان با روح خداشناسی رشد و نمو می کند و از جاده توحید منحرف نمی گردد. از این دو تفسیر، تفسیر دوم مناسب­تر و واقعی تر به نظر می رسد؛ زیرا تفسیر اول دارای اشکالاتی است که چند مورد بیان می شود: 1. در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است، نه خود آدم در حالی که تفسیر اول، از خود آدم یا از گل آدم سخن می گوید. 2. اگر این پیمان با خود آگاهی کافی و عقل و شعور گرفته شده، چگونه همگان آن را فراموش کرده اند و هیچ­کس آن را به خاطر نمی آورد؟ این فراموشی فراگیر در مورد عالم ذر، قابل توجیه نیست. 3. اعتقاد به وجود چنین جهانی در واقع مستلزم قبول یک نوع تناسخ است؛ زیرا مطابق این تفسیر باید پذیرفت که روح انسان قبل از تولد فعلی او یک بار دیگر در این جهان گام گذارده است و پس از طی دورانی کوتاه یا طولانی از این جهان باز گشته است، و به این ترتیب بسیاری از اشکالات تناسخ متوجه آن خواهد شد. تفسیر دوم نه تنها با این اشکالات مواجه نیست، بلکه شواهد قرآنی و غیر قرآنی بسیاری را می توان برای آن بیان نمود. عالم ذر و اختیار انسان عالم ذر با اختیار انسان منافات ندارد. آنچه از عالم ذر استفاده می شود این است که انسان ذاتا گرایش به حق و حقیقت دارد به گونه ای که اگر هیچ عامل درونی و بیرونی مانع نگردد به سوی حق حرکت می کند. از رسول اکرم (ص) روایت شده است که انسان بر طبق اقتضای فطرت مسلمان آفریده می شود پدر و مادرش او را یهودی و یا مسیحی می کنند.[3] کسانی که به هر دلیلی منحرف می شوند و دینی غیر از دین حق که همان اسلام است، بر می گزینند بر خلاف فطرت و عهد فطری خود رفتار کرده اند و به بی راهه گام گذاشته ­اند. عالم ذر هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمی کند، بلکه در حد اقتضا است نه علت تامه؛ یعنی زمینه و مسیر رفتن به سوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر می کند. پی نوشتها: [1] اعراف، 172- 173. [2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7 و 6، ذیل آیات 172و 173 سوره اعراف، با اندکی تغییر و تلخیص. [3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 281، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ه.ق. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

چرا با وجود پیمان عالم ذر برخی از انسان ها ادیانی غیر از اسلام را پذیرفتند؟


پاسخ:

شرح پرسش:
مفهوم روح ما چیست؟ در حالی که قسم داده می شود در عالم ارواح (اشاره به بحث عالم ذر آیه 172 سوره اعراف دارد) زیرا هر کدام از ما، یا شیعه، مسلمان و یا در خانواده مسیحی متولد شده ایم.

پاسخ:
پاسخ اجمالی:
در متون دینی از عالمی به نام عالم "ذر" یاد شده است. در تفسیر و توضیح این عالم بین اندیشمندان اسلامی اختلاف وجود دارد. آنچه از بین اقوال قوی تر به نظر می رسد، این است که خداوند به طور فطری انسان را حق گرا آفریده است، و یکی از ابعاد فطری انسان که در وجود همه بشر به ودیعه گذاشته شده است، بعد پرستش و کمال مطلق طلبی است. اگر این بعد وجودی انسان در اثر تعلیم و تربیت غلط منحرف نگردد، انسان به دین حق که اسلام است، ملتزم و معتقد خواهد شد. عالم ذر هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمی کند، بلکه زمینه و مسیر رفتن به سوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر می کند.

پاسخ تفصیلی:
در آموزه های اسلامی از عالمی به نام عالم "ذر" نام برده شده است که گاه به عالم "میثاق" یا عالم "الست" نیز خوانده می شود.
در قرآن کریم دو آیه سوره اعراف به این عالم تفسیر شده است: (به یاد بیاور هنگامی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود آیا من پروردگار شما نیستم گفتند آری گواهی می دهیم برای این که در روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم). (یا نگویید پدران ما پیش از ما بت پرستی را برگزیدند و ما هم فرزندانی بعد از آنها بودیم آیا ما را به آنچه باطل گرایان انجام دادند مجازات می کنی؟).[1]
آیات یاد شده از پیمانی که از فرزندان آدم گرفته شده است سخن می گوید، اما توضیحی درباره جزئیات آن در متن آیه نیامده است.
دو نظر مهم در تفسیر این آیات وجود دارد:[2]
1. هنگامی که آدم آفریده شد، فرزندان آینده او تا آخرین فرد بشر از پشت او به صورت ذراتی بیرون آمدند، آنها دارای عقل و شعور کافی برای شنیدن سخن و پاسخ گفتن بودند، در این هنگام از طرف خداوند به آنها خطاب شد: (آیا پروردگار شما نیستم)؟!
همگی در پاسخ گفتند: آری همگی بر این حقیقت گواهی می دهیم.
سپس همه این ذرات به صلب آدم بازگشتند و به همین جهت این عالم را عالم ذر و این پیمان را پیمان الست می نامند.
بنابراین، پیمان مزبور یک پیمان تشریعی و قرارداد خودآگاه در میان انسان­ها و پروردگارشان بوده است.
2. منظور از این عالم و این پیمان همان پیمان فطرت است، به این ترتیب که به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که در آن هنگام ذراتی بیش نیستند، خداوند استعداد و آمادگی برای حقیقت توحید به آنها داده است.
انسان از یک نوع گرایش و همچنین بینش فطری نسبت به خداوند برخوردار است. معنای فطری بودن شناخت خداوند این است که در اعماق قلب انسان ارتباط با خالق وجود دارد. اگر انسان به اعماق قلبش مراجعه کند، این علاقه را در خواهد یافت. هر چند که مشغولیت های زندگی روزمره و غرق شدن در دنیا، انسان را غافل می کند؛ ولی اگر این اسباب دنیوی کنار رود تنبه و آگاهی حاصل می گردد.
از این رو این پیمان الاهی از ذریه آدم، پیمان لفظی نبوده است و نیز تنها در زمان آدم ابوالبشر نبوده است، بلکه پیمانی است تکوینی که همراه آفرینش هرفردی از بشر بوده و هست؛ یعنی حس خداجویی و خداشناسی و استعداد و آمادگی برای پذیرش حقیقت توحید در نهاد بشر همراه آفرینش او قرار داده شده است و این سرّ الاهی در عقل انسانی به صورت یک حقیقت خودآگاه به ودیعه گذاشته شده است.
بنابراین، پیمان مزبور، یک پیمان فطری است که هرکس در درون جان خود آثار آن را می ­یابد و حتی طبق تحقیقات روانشناسان اخیر، حس مذهبی یکی از احساسات اصیل روان ناخودآگاه انسانی است و همین حس است که بشر را در طول تاریخ به سوی خداشناسی هدایت نموده و هر انسان عاقلی به وجدان خود که رجوع کند، می فهمد او را آفریننده و پرورش دهنده­ای است و نیز می فهمد که رب او و رب تمام اجزای جهان آفرینش، یکی است. پیامبران نیز برای شکوفا کردن همین فطرت از سوی خداوند مأموریت یافتند.
علی (ع) در خطبه اول نهج البلاغه به آن اشاره کرده می فرماید: پیامبران برای این برانگیخته شدند که مردم را دعوت به وفا کردن به پیمان فطرت کنند.
بنابراین، همه افراد بشر دارای روح توحیدند و سؤالی که خداوند از آنها کرده به زبان تکوین و آفرینش است و پاسخی که آنها داده ­اند نیز به همین زبان است. همه انسان ها بر فطرت پاک توحیدی زاده می شوند که اگر دستی از خارج این فطرت را دگرگون نسازد، انسان با روح خداشناسی رشد و نمو می کند و از جاده توحید منحرف نمی گردد.
از این دو تفسیر، تفسیر دوم مناسب­تر و واقعی تر به نظر می رسد؛ زیرا تفسیر اول دارای اشکالاتی است که چند مورد بیان می شود:
1. در متن آیات سخن از خارج شدن ذرات از پشت فرزندان آدم است، نه خود آدم در حالی که تفسیر اول، از خود آدم یا از گل آدم سخن می گوید.
2. اگر این پیمان با خود آگاهی کافی و عقل و شعور گرفته شده، چگونه همگان آن را فراموش کرده اند و هیچ­کس آن را به خاطر نمی آورد؟ این فراموشی فراگیر در مورد عالم ذر، قابل توجیه نیست.
3. اعتقاد به وجود چنین جهانی در واقع مستلزم قبول یک نوع تناسخ است؛ زیرا مطابق این تفسیر باید پذیرفت که روح انسان قبل از تولد فعلی او یک بار دیگر در این جهان گام گذارده است و پس از طی دورانی کوتاه یا طولانی از این جهان باز گشته است، و به این ترتیب بسیاری از اشکالات تناسخ متوجه آن خواهد شد.
تفسیر دوم نه تنها با این اشکالات مواجه نیست، بلکه شواهد قرآنی و غیر قرآنی بسیاری را می توان برای آن بیان نمود.
عالم ذر و اختیار انسان
عالم ذر با اختیار انسان منافات ندارد. آنچه از عالم ذر استفاده می شود این است که انسان ذاتا گرایش به حق و حقیقت دارد به گونه ای که اگر هیچ عامل درونی و بیرونی مانع نگردد به سوی حق حرکت می کند. از رسول اکرم (ص) روایت شده است که انسان بر طبق اقتضای فطرت مسلمان آفریده می شود پدر و مادرش او را یهودی و یا مسیحی می کنند.[3]
کسانی که به هر دلیلی منحرف می شوند و دینی غیر از دین حق که همان اسلام است، بر می گزینند بر خلاف فطرت و عهد فطری خود رفتار کرده اند و به بی راهه گام گذاشته ­اند.
عالم ذر هیچ منافاتی با اختیار انسان ندارد و انسان را مجبور نمی کند، بلکه در حد اقتضا است نه علت تامه؛ یعنی زمینه و مسیر رفتن به سوی کمال را برای انسان تقویت و هموارتر می کند.

پی نوشتها:
[1] اعراف، 172- 173.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 7 و 6، ذیل آیات 172و 173 سوره اعراف، با اندکی تغییر و تلخیص.
[3]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 281، چاپ اول، مؤسسة الوفاء، لبنان، 1404ه.ق.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین