آیاتی[1] وجود دارد که مفادش آن است که از فرزندان آدم پیمان بر ربوبیت خدا گرفته شده، اما این پیمان چگونه و در چه زمان بوده است، توضیحی نمیدهد. از این جهت مفسران درباره این پیمان اختلاف کرده اند. در ذیل به برخی از این نظریه ها اشاره میکنیم: أ) نظریه محدّثان اسلامی محدثان اسلامی براساس فهم برخی از روایات، بر این باورند که خداوند به هنگام آفرینش آدم، تمام فرزندان آینده او را به صورت موجودات ریز درآورد و به آنان گفت: "ألست بربّکم" آنان گفتند "بلی" سپس همگی را به صلب و پشت آدم بازگردانید. آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور کافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ او را گفتند. این پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راههای عذر در روز رستاخیز را روی آنان ببندد.[2] اشکالاتی بر این نظر وارد شده است که محققان به آن اشاره کرده اند. [3] ب) نظریه برخی مفسران گروهی از مفسران معتقدند باید آیه را بر توحید فطری حمل نمود. در توضیح نظریه خود گفته اند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواستهای طبیعی و فطری به جهان گام می نهد. آدمی هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذرهای بیش نیست، ولی در این ذره استعدادهای فراوان و لیاقتهای قابل توجهی است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسی. با تکامل این ذره در بیرون رحم، تمام استعدادها شکفته شده و به مرحله کمال و فعلیت میرسد. به عبارت دیگر: خدا انسانها را از پشت پدران و رحم مادران بیرون آورد و آفرینش آنها را با خصوصیاتی ترکیب داد که پیوسته پروردگار خود را بشناسند و نیاز خود را به او احساس کنند. هنگامی که انسانها به نیاز خود به خدا توجه پیدا کردند و خود را غرق در نیاز دیدند، گویی به آنان گفته میشود: من خدای شما نیستم؟ آنان میگویند: چرا گواهی میدهیم که خدای ما هستی.[4] ج) نظریه علامه طباطبایی علامه طباطبایی معتقدند این آیه ناظر به وجود و حضور جمعی انسانها در حضور خدا است؛ حضوری که غیبت در آن متصور نیست، گویی همه فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند. در این حالت هر انسانی خود را حضورا مییابد و یافتهاش گواهی روشن بر وجود خدا و خداوندگاری او است، ولی قرار گرفتن انسانها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمی را چنان مشغول و از خود بی خود میکند که از آن علم حضوری که به آفریدگار خود داشت، غافل میگردد.[5] آن چه تا این جا آوردیم، دیدگاههای برخی از محدثان، متکلمان و مفسران راجع به تفسیر آیه ذر بود. پس از بیان نظریات مختلف میگوییم: ظاهراً آیه شریفه گفت و گویی بین خدا و انسان میباشد. در این گفت و گو خداوند از انسانها اقرار میگیرد که پروردگار آنان است. اقرار گرفتن برای اتمام حجت بر انسان میباشد که درآینده ادعای غفلت نکند. آیا گفت و گو به همین صورت که در آیه آمده، اتفاق افتاده است؟ موطن و عالمی که این میثاق گرفته شده، کجا است؟ دنیا یا غیر آن؟ آیا این میثاق قبل از تولد انسان گرفته شده یا بعد از آن؟ در پاسخ به این سئوالات نظریات مختلفی ارائه شده است. آیت الله جوادی آملی بعد از بررسی نظریات مفسران در آیه، دو احتمال را موجه دانسته اند. أ) بیان تمثیلی: هر چند ظاهر آیه حاکی از گفت و گویی بین خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولی این آیه در مقام بیان واقع نیست، بلکه مقصود صرفاً تمثیل است. خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلکه مراد آن است که گویا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبیت خدا و عبودیت انسان به قدری روشن است که گویا همه انسانها گفتند "بلی". شیوه بیان این آیه بیان تمثیلی است مانند آیه یازدهم سوره فصلت که فرمود: "سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد و آن بخاری بود، پس از آن به زمین فرمود: خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمانپذیر آمدیم"[6] آن دو گفتند با رغبت میآییم، در حالی که در واقع گفت و گویی بین خدا و آسمان و زمین واقع نشده است. پس در آیه میثاق (عالم ذر) امر و نهی لفظی نیست، بلکه در حقیقت تمثیل است. قرآن بیان نموده که درصدد تمثیل است. "اگر قرآن را برکوهی فرو میفرستادیم، یقیناً آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم؛ باشد که آنان بیندیشند".[7] در این آیه خداوند میفرماید که انزال قرآن بر کوه مثلی است که برای به تفکر واداشتن انسان به کار رفته است، بنابراین احتمال گفت و گوی ذکر شده در آیه میثاق، صرفاً تمثیلی است برای بیان وضوح ربوبیت خدا و عبودیت انسان.[8] ب)بیان واقعی: معنای دوم که بیش تر مورد نظر است، این میباشد که آیه صرفاً تمثیل نیست، بلکه به لسان گفت و گو از واقعیتی سخن میگوید که در خارج رخ داده و واقعیت این است که خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: یکی زبان عقل (پیامبر درونی انسان) و دیگری زبان وحی از طریق انبیا (پیامبران بیرونی). این دو حجت، خدا را به انسان مینمایانند و ربوبیت او را بیان میکنند. این دو از هیچ انسانی دریغ نشده است. با وجود این دو حجت، دیگر انسان نمیتواند ادعای فراموشی و غفلت کند. نکته ای که از آیه به دست میآید، نوعی تقدم این میثاق بر زندگی انسان میباشد. از این رو حجت باطنی (عقل) و ظاهری(وحی) هر چند تقدم زمانی بر انسان و اعمال ارادی او ندارد، ولی بر مکلف شدن انسان حداقل تقدم رتبی دارد؛ یعنی ابتدا حجت بر عبد تمام میشود، سپس مکلف به تکالیف الهی میگردد. بنابراین مقصود آیه، گفت و گوی لفظی بین خدا و انسان نیست، بلکه اعطای دو حجت محکم الهی به انسان است. با توجه به معنای فوق موطن و عالمی که این میثاق الهی در آن رخ داده، دنیا میباشد و برای هر انسانی بعد از تولد او چنین چیزی رخ میدهد. بنابراین آیه میثاق هیچ دلالتی بر ازلی بودن انسان یا حتی هرگونه وجودی قبل از تولد برای آدمی ندارد، بلکه آیه یا صرفاً یک تمثیل است، نه بیان واقع و یا از واقعیت اعطای حجت باطنی و ظاهری سخن میگوید که مربوط به بعد از تولد انسان میباشد.[9] برای آگاهی بیش تر ر.ک: فطرت در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیتالله جوادی آملی، نشر اسراء قم، فصل سوم. این کتاب به اقوال مختلف درباره آیه میثاق پرداخته و بعد از نقل اقوال مختلف، دو نظر فوق را پذیرفته است. [1] . اعراف(7) آیه 172 - 174. [2] . مجمعالبیان، ج5، ص 390، بیروت، مؤسسه اعلمی؛ تفسیر فخررازی، ج15، ص 47 - 46، چ داراحیاءالتراث، بیروت. [3] . تفسیر تبیان، ج5، ص 28؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 390. [4] . مجمعالبیان، ج4، ص 391؛ تفسیر ظلال القرآن، ج9، ص 59 - 58؛ تفسیر رازی، ج15، ص 53. [5] . تفسیر المیزان،ج8،ص 455. [6] . فصلت(41) آیه 11. [7] . حشر(59) آیه21. [8] . جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135. [9]. همان، ص 123 - 126 و 135.
آیاتی[1] وجود دارد که مفادش آن است که از فرزندان آدم پیمان بر ربوبیت خدا گرفته شده، اما این پیمان چگونه و در چه زمان بوده است، توضیحی نمیدهد. از این جهت مفسران درباره این پیمان اختلاف کرده اند.
در ذیل به برخی از این نظریه ها اشاره میکنیم:
أ) نظریه محدّثان اسلامی
محدثان اسلامی براساس فهم برخی از روایات، بر این باورند که خداوند به هنگام آفرینش آدم، تمام فرزندان آینده او را به صورت موجودات ریز درآورد و به آنان گفت: "ألست بربّکم" آنان گفتند "بلی" سپس همگی را به صلب و پشت آدم بازگردانید. آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور کافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ او را گفتند.
این پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راههای عذر در روز رستاخیز را روی آنان ببندد.[2]
اشکالاتی بر این نظر وارد شده است که محققان به آن اشاره کرده اند. [3]
ب) نظریه برخی مفسران
گروهی از مفسران معتقدند باید آیه را بر توحید فطری حمل نمود. در توضیح نظریه خود گفته اند: انسان با رشته غرائز و استعدادها و انواع تقاضاها و درخواستهای طبیعی و فطری به جهان گام می نهد. آدمی هنگام تولد و خروج از صلب پدر و دخول به رحم مادر و در وقت انعقاد نطفه، ذرهای بیش نیست، ولی در این ذره استعدادهای فراوان و لیاقتهای قابل توجهی است، از آن جمله استعداد و فطرت خداشناسی. با تکامل این ذره در بیرون رحم، تمام استعدادها شکفته شده و به مرحله کمال و فعلیت میرسد.
به عبارت دیگر: خدا انسانها را از پشت پدران و رحم مادران بیرون آورد و آفرینش آنها را با خصوصیاتی ترکیب داد که پیوسته پروردگار خود را بشناسند و نیاز خود را به او احساس کنند.
هنگامی که انسانها به نیاز خود به خدا توجه پیدا کردند و خود را غرق در نیاز دیدند، گویی به آنان گفته میشود:
من خدای شما نیستم؟ آنان میگویند: چرا گواهی میدهیم که خدای ما هستی.[4]
ج) نظریه علامه طباطبایی
علامه طباطبایی معتقدند این آیه ناظر به وجود و حضور جمعی انسانها در حضور خدا است؛ حضوری که غیبت در آن متصور نیست، گویی همه فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند. در این حالت هر انسانی خود را حضورا مییابد و یافتهاش گواهی روشن بر وجود خدا و خداوندگاری او است، ولی قرار گرفتن انسانها در گردونه زمان و تحولات جهان، آدمی را چنان مشغول و از خود بی خود میکند که از آن علم حضوری که به آفریدگار خود داشت، غافل میگردد.[5]
آن چه تا این جا آوردیم، دیدگاههای برخی از محدثان، متکلمان و مفسران راجع به تفسیر آیه ذر بود.
پس از بیان نظریات مختلف میگوییم:
ظاهراً آیه شریفه گفت و گویی بین خدا و انسان میباشد. در این گفت و گو خداوند از انسانها اقرار میگیرد که پروردگار آنان است. اقرار گرفتن برای اتمام حجت بر انسان میباشد که درآینده ادعای غفلت نکند.
آیا گفت و گو به همین صورت که در آیه آمده، اتفاق افتاده است؟ موطن و عالمی که این میثاق گرفته شده، کجا است؟ دنیا یا غیر آن؟ آیا این میثاق قبل از تولد انسان گرفته شده یا بعد از آن؟
در پاسخ به این سئوالات نظریات مختلفی ارائه شده است.
آیت الله جوادی آملی بعد از بررسی نظریات مفسران در آیه، دو احتمال را موجه دانسته اند.
أ) بیان تمثیلی: هر چند ظاهر آیه حاکی از گفت و گویی بین خدا و انسان و گرفتن اقرار است، ولی این آیه در مقام بیان واقع نیست، بلکه مقصود صرفاً تمثیل است.
خداوند در واقع از فرزندان آدم اقرار نگرفته، بلکه مراد آن است که گویا خداوند از همه انسانها اقرار گرفته است. مسئله ربوبیت خدا و عبودیت انسان به قدری روشن است که گویا همه انسانها گفتند "بلی". شیوه بیان این آیه بیان تمثیلی است مانند آیه یازدهم سوره فصلت که فرمود: "سپس آهنگ آفرینش آسمان کرد و آن بخاری بود، پس از آن به زمین فرمود:
خواه یا ناخواه بیایید. آن دو گفتند: فرمانپذیر آمدیم"[6] آن دو گفتند با رغبت میآییم، در حالی که در واقع گفت و گویی بین خدا و آسمان و زمین واقع نشده است.
پس در آیه میثاق (عالم ذر) امر و نهی لفظی نیست، بلکه در حقیقت تمثیل است.
قرآن بیان نموده که درصدد تمثیل است.
"اگر قرآن را برکوهی فرو میفرستادیم، یقیناً آن کوه را از بیم خدا فروتن و از هم پاشیده میدیدی و این مثلها را برای مردم میزنیم؛ باشد که آنان بیندیشند".[7]
در این آیه خداوند میفرماید که انزال قرآن بر کوه مثلی است که برای به تفکر واداشتن انسان به کار رفته است، بنابراین احتمال گفت و گوی ذکر شده در آیه میثاق، صرفاً تمثیلی است برای بیان وضوح ربوبیت خدا و عبودیت انسان.[8]
ب)بیان واقعی: معنای دوم که بیش تر مورد نظر است، این میباشد که آیه صرفاً تمثیل نیست، بلکه به لسان گفت و گو از واقعیتی سخن میگوید که در خارج رخ داده و واقعیت این است که خداوند با زبان دو حجت خود با انسان سخن گفته است: یکی زبان عقل (پیامبر درونی انسان) و دیگری زبان وحی از طریق انبیا (پیامبران بیرونی). این دو حجت، خدا را به انسان مینمایانند و ربوبیت او را بیان میکنند. این دو از هیچ انسانی دریغ نشده است.
با وجود این دو حجت، دیگر انسان نمیتواند ادعای فراموشی و غفلت کند.
نکته ای که از آیه به دست میآید، نوعی تقدم این میثاق بر زندگی انسان میباشد. از این رو حجت باطنی (عقل) و ظاهری(وحی) هر چند تقدم زمانی بر انسان و اعمال ارادی او ندارد، ولی بر مکلف شدن انسان حداقل تقدم رتبی دارد؛ یعنی ابتدا حجت بر عبد تمام میشود، سپس مکلف به تکالیف الهی میگردد. بنابراین مقصود آیه، گفت و گوی لفظی بین خدا و انسان نیست، بلکه اعطای دو حجت محکم الهی به انسان است.
با توجه به معنای فوق موطن و عالمی که این میثاق الهی در آن رخ داده، دنیا میباشد و برای هر انسانی بعد از تولد او چنین چیزی رخ میدهد.
بنابراین آیه میثاق هیچ دلالتی بر ازلی بودن انسان یا حتی هرگونه وجودی قبل از تولد برای آدمی ندارد، بلکه آیه یا صرفاً یک تمثیل است، نه بیان واقع و یا از واقعیت اعطای حجت باطنی و ظاهری سخن میگوید که مربوط به بعد از تولد انسان میباشد.[9]
برای آگاهی بیش تر ر.ک: فطرت در قرآن، تفسیر موضوعی قرآن کریم، آیتالله جوادی آملی، نشر اسراء قم، فصل سوم. این کتاب به اقوال مختلف درباره آیه میثاق پرداخته و بعد از نقل اقوال مختلف، دو نظر فوق را پذیرفته است.
[1] . اعراف(7) آیه 172 - 174.
[2] . مجمعالبیان، ج5، ص 390، بیروت، مؤسسه اعلمی؛ تفسیر فخررازی، ج15، ص 47 - 46، چ داراحیاءالتراث، بیروت.
[3] . تفسیر تبیان، ج5، ص 28؛ مجمعالبیان، ج 4، ص 390.
[4] . مجمعالبیان، ج4، ص 391؛ تفسیر ظلال القرآن، ج9، ص 59 - 58؛ تفسیر رازی، ج15، ص 53.
[5] . تفسیر المیزان،ج8،ص 455.
[6] . فصلت(41) آیه 11.
[7] . حشر(59) آیه21.
[8] . جوادی آملی، عبدالله، فطرت در قرآن، ص 123 - 126 و 135.
[9]. همان، ص 123 - 126 و 135.
- [سایر] منظور از عالم ذر چیست؟
- [سایر] عالم ذر چیست؟
- [سایر] عالم ذر چیست؟
- [سایر] در مورد عالم ذر توضیح میخواستم؟
- [سایر] اگر اعمال دنیوی ما مربوط به تصمیم مان در عالم ذر است، حیات دنیوی چه فایده ای دارد؟ آیا در عالم ذر با اختیار خود انتخاب کرده ایم.
- [سایر] چرا با وجود پیمان عالم ذر برخی از انسان ها ادیانی غیر از اسلام را پذیرفتند؟
- [سایر] چگونه جسمانیة الحدوث بودن نفس با عالم ذر از نگاه علامه طباطبائی قابل جمع است؟
- [سایر] عالم ذر چیست؟ آیا در قرآن به آن اشاره شده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا همانگونه که ما در عالم دنیا دلبستگی به عوالم قبل(ذر و رحم) نداریم و حتی فردی از افراد عالم ذر را به خاطر نداریم گذشته گان هم نسبت به ما همین حالت را دارند ؟ اگر چنین است آیا می توان خوابهایی که افراد از گذشتگان خود می بینند و با آنها گفت وگو می کنند را رویا و خیال دانست؟
- [سایر] مفهوم روح ما چیست؟ در حالی که قسم داده می شود در عالم ارواح (اشاره به بحث عالم ذر آیه 172 سوره اعراف دارد) زیرا هر کدام از ما، یا شیعه، مسلمان و یا در خانواده مسیحی متولد شده ایم.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که میت را غسل می دهد؛ باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را می دهد، نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان باید زکاه فطره را به قصد قربت (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) بدهد و موقعی که آن را می دهد؛ نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد، نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد، نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله خوئی] کسی که میت را غسل میدهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بهجا آورد.
- [آیت الله خوئی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت؛ یعنی برای خداوند عالم، بدهد و موقعی که آن را میدهد نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] لازم نیست در وقت غسل نیّت کند که غسل واجب یا مستحبّ میکنم و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] واجب نیست که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد اگرچه قصد دعا بهتر است.