در مورد عالم ذرّ بین مفسّرین، محدّثین، حکما و عرفا مناقشات علمی فراوانی وجود دارد که ذکر نظرات همه آنها در این مجال مقدور نیست. لذا در این جا تنها به نظر برخی از حکما (به صورت کلّی) پرداخته می شود. هر چیزی که در این عالم وجود دارد، به نوعی نازل شده از عوالم بالاتر است: ( وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛[حجر/21] و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن) ( لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس؛[حدید/25] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است ...) ( یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْر ... ؛[الأعراف/26] ای فرزندان آدم! ما لباسی برای شما نازل نمودیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است... .) بنابراین، حقیقت همه ی اشیاء قبل از ایجاد دنیایی آنها به نوعی در مرتبه دیگر موجود بوده است. حقایق اشیاء از این مراتب تنزّل یافته، مراتب گوناگون وجود را یک به یک طی می کنند تا در نهایت به پایین ترین مرتبه ی عالم ملکوت می رسند. آنگاه از عالم ملکوت با تدبیر و ترتیبی ویژه و به صورت تدریجی به عالم مادّه نازل می شوند. برای مثال حقیقت یک سیب از علم الهی نازل شده مراتبی را طی نموده به ملکوت سفلی می رسد و آنگاه لحظه به لحظه صورت سیب به مادّه ی موجود در درخت که از خاک گرفته می شود افاضه می شود. از نگاه افراد عادی چنین به نظر می رسد سیب خودش بزرگ می شود و به سوی فعلیّت خود پیش می رود؛ امّا از نگاه کسی که از افق ملکوت به عالم مادّه نظاره می کند مادّه ی سیب تنها قبول صورت می کند و این حقیقت ملکوتی سیب است که به اذن الله صورتهای پیاپی را به مادّه افاضه می کند. انسانها نیز چنین پُرسه ای را طی می کنند تا وارد عالم مادّه شده و تکامل پیدا کنند. با این تفاوت که دیگر موجودات هر صورتی را که از جانب ملکوت به آنها افاضه شود به صورت طبیعی قبول می کنند ؛ یعنی تا جایی که موجود قابلیّت دارد صورتها به او افاضه می شوند. امّا انسان افزون بر این، در مواردی قابلیّت خود را هم در دست خود دارد؛ یعنی در مواردی می تواند قابلیّت خاصّی را در خود فراهم کند تا صورت کمالی خاصّی را از عالم ملکوت بگیرد یا بالعکس می تواند قابلیّت موجود خود را معطّل گذارد یا حتّی نابود سازد و در نتیجه خود را از برخی صور کمالی که در حقیقت ملکوتی او وجود دارند محروم سازد. به تصریح آیات و روایات ، حقیقت ملکوتی همه ی انسانها خدا را می شناسد. چون حقیقت ملکوتی اشیاء ذاتاً عالم به خدا بوده و ربوبیّت حق تعالی را نسبت به خود با تمام وجود ادراک می کند. و عالمی که این علم به وجود آمده، به عالم ذر نامیده شده است. چون در آن عالم انسان ها به صورت ذراتی پراکنده، بر ربوبیت خدای تعالی شهادت داده اند: ( وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ؛[الأعراف:172] و(به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را بر خودشان گواه ساخت؛ (و فرمود:: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم. (خدا چنین کرد تا مبادا) روز رستاخیز بگویید: ما از این، غافل بودیم.) خداوند متعال در این موطن و قبل از ورود به دنیا ، ذات و حقیقت همه ی انسانها را بر خودشان گواه ساخته و از آنها پیمان گرفته است که جز به ربوبیّت او نگرایند. لذا در عمق وجود همه ی انسانها این ندای الهی و ملکوتی باقی مانده است که از آن تعبیر می شود به ندای فطرت و پیمان فطرت. ( ابن مسکان گوید: از امام صادق(ع) درباره آیه میثاق پرسیدم که آیا این جریان به صورت مشاهده بود؟ امام فرمودند: آری ، پس معرفت در جان آنها ثابت ماند ولی موطن پیمان را فراموش کردند ؛ و به زودی آن را به یاد آرند. و اگر آن واقعه نبود کسی نمی دانست آفریدگار و روزی دهنده اش کیست؟...)[1] نبی اکرم(ص) فرمودند: ( کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِه؛ هر نوزادی بر اساس فطرت توحید زاده می شود پس والدینش او را یهودی و نصرانی و مجوسی می کنند.)[2] زراره گوید: از امام باقر (ع) در باره آیه(حنفاء للّه غیر مشرکین به) پرسیدم؟ امام فرمودند: حنیف بودن همان فطرتی است که خدا مردم را بدان سرشته است و آفرینش خدا دگرگونی ندارد و فرمودند: خدا آنها را بر معرفت خود سرشته است. زراره گوید: از امام پرسیدم درباره آیه (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی). [اعراف/172] امام فرمودند: خدا فرزندان آدم را تا روز رستاخیز از پشت او در آورد و چون مورچه در آمدند و خود را بدانها شناساند و اگر آن نبود کسی پروردگارش را نمی شناخت. و فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده اند: هر نوزاد بر فطرت زاده می شود ؛ یعنی بر این زاده می شود که خدای عزّوجلّ آفریننده اوست ؛ و چنین است که خدا فرمود:( و اگر از آنها(مردم) بپرسی که آفریننده آسمانها و زمین کیست؟ البته می گویند خدا.) )[3] حاصل کلام اینکه: عالم ذرّ پایین ترین مرتبه ای از مراتب عالم است که انسان در آن مرتبه، نسبت به ربوبیت الهی، شهادت داده است و با این علم و معرفت، سرشته شده است. این مرتبه از هستی، عالمی غیر مادّی و فرا زمانی و فرا مکانی بوده است. که خداوند متعال حقیقت ربوبیّت خود را در آن موطن به انسانها نشان داده و از آنها بر ربوبیّت خود گواهی گرفته است. و انسان، به صورت آگاهی فطری این علم را همچنان داراست. و به همین دلیل در مواقع خاصی که تعلقات دنیایی انسان کم می شود و غبار از فطرت کنار می رود، کافران نیز متوجه خدای متعال می شوند. نظیر کسی که در دریا غرق شدن را احساس می کند و خالصانه به درگاه الهی روی می آورد. (جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ؛[یونس/22] چون توفان فرا رسد و موج از هر سو بر آنها ریزد، چنان که پندارند که در محاصره موج قرار گرفتهاند، خدا را از روی اخلاص عقیدت بخوانند، که اگر ما را از این خطر برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود.) [1]. ترجمه رسائل توحیدی ، علامه طباطبایی ، ص151. [2]. بحار الأنوار ، ج58 ،ص187. [3]. بحار الأنوار ، ج64 ،ص 135.
در مورد عالم ذرّ بین مفسّرین، محدّثین، حکما و عرفا مناقشات علمی فراوانی وجود دارد که ذکر نظرات همه آنها در این مجال مقدور نیست. لذا در این جا تنها به نظر برخی از حکما (به صورت کلّی) پرداخته می شود.
هر چیزی که در این عالم وجود دارد، به نوعی نازل شده از عوالم بالاتر است:
( وَ إِنْ مِنْ شَیْءٍ إِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ إِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ؛[حجر/21] و هیچ چیزی نیست مگر اینکه خزائن آن نزد ماست و ما آن را نازل نمی کنیم مگر به اندازه معلوم و معیّن)
( لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَدیدَ فیهِ بَأْسٌ شَدیدٌ وَ مَنافِعُ لِلنَّاس؛[حدید/25] ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم و با آنها کتاب آسمانی و میزان نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند و آهن را نازل کردیم که در آن نیروی شدید و منافعی برای مردم است ...)
( یا بَنی آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْر ... ؛[الأعراف/26] ای فرزندان آدم! ما لباسی برای شما نازل نمودیم که اندام شما را میپوشاند و مایه زینت شماست؛ اما لباس تقوا بهتر است... .)
بنابراین، حقیقت همه ی اشیاء قبل از ایجاد دنیایی آنها به نوعی در مرتبه دیگر موجود بوده است. حقایق اشیاء از این مراتب تنزّل یافته، مراتب گوناگون وجود را یک به یک طی می کنند تا در نهایت به پایین ترین مرتبه ی عالم ملکوت می رسند. آنگاه از عالم ملکوت با تدبیر و ترتیبی ویژه و به صورت تدریجی به عالم مادّه نازل می شوند. برای مثال حقیقت یک سیب از علم الهی نازل شده مراتبی را طی نموده به ملکوت سفلی می رسد و آنگاه لحظه به لحظه صورت سیب به مادّه ی موجود در درخت که از خاک گرفته می شود افاضه می شود. از نگاه افراد عادی چنین به نظر می رسد سیب خودش بزرگ می شود و به سوی فعلیّت خود پیش می رود؛ امّا از نگاه کسی که از افق ملکوت به عالم مادّه نظاره می کند مادّه ی سیب تنها قبول صورت می کند و این حقیقت ملکوتی سیب است که به اذن الله صورتهای پیاپی را به مادّه افاضه می کند.
انسانها نیز چنین پُرسه ای را طی می کنند تا وارد عالم مادّه شده و تکامل پیدا کنند. با این تفاوت که دیگر موجودات هر صورتی را که از جانب ملکوت به آنها افاضه شود به صورت طبیعی قبول می کنند ؛ یعنی تا جایی که موجود قابلیّت دارد صورتها به او افاضه می شوند. امّا انسان افزون بر این، در مواردی قابلیّت خود را هم در دست خود دارد؛ یعنی در مواردی می تواند قابلیّت خاصّی را در خود فراهم کند تا صورت کمالی خاصّی را از عالم ملکوت بگیرد یا بالعکس می تواند قابلیّت موجود خود را معطّل گذارد یا حتّی نابود سازد و در نتیجه خود را از برخی صور کمالی که در حقیقت ملکوتی او وجود دارند محروم سازد.
به تصریح آیات و روایات ، حقیقت ملکوتی همه ی انسانها خدا را می شناسد. چون حقیقت ملکوتی اشیاء ذاتاً عالم به خدا بوده و ربوبیّت حق تعالی را نسبت به خود با تمام وجود ادراک می کند. و عالمی که این علم به وجود آمده، به عالم ذر نامیده شده است. چون در آن عالم انسان ها به صورت ذراتی پراکنده، بر ربوبیت خدای تعالی شهادت داده اند:
( وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ؛[الأعراف:172] و(به خاطر بیاور) زمانی را که پروردگارت از پشت فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت؛ و آنها را بر خودشان گواه ساخت؛ (و فرمود:: آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی میدهیم. (خدا چنین کرد تا مبادا) روز رستاخیز بگویید: ما از این، غافل بودیم.)
خداوند متعال در این موطن و قبل از ورود به دنیا ، ذات و حقیقت همه ی انسانها را بر خودشان گواه ساخته و از آنها پیمان گرفته است که جز به ربوبیّت او نگرایند. لذا در عمق وجود همه ی انسانها این ندای الهی و ملکوتی باقی مانده است که از آن تعبیر می شود به ندای فطرت و پیمان فطرت.
( ابن مسکان گوید: از امام صادق(ع) درباره آیه میثاق پرسیدم که آیا این جریان به صورت مشاهده بود؟ امام فرمودند: آری ، پس معرفت در جان آنها ثابت ماند ولی موطن پیمان را فراموش کردند ؛ و به زودی آن را به یاد آرند. و اگر آن واقعه نبود کسی نمی دانست آفریدگار و روزی دهنده اش کیست؟...)[1]
نبی اکرم(ص) فرمودند: ( کُلُّ مَوْلُودٍ یُولَدُ عَلَی الْفِطْرَةِ فَأَبَوَاهُ یُهَوِّدَانِهِ وَ یُنَصِّرَانِهِ وَ یُمَجِّسَانِه؛ هر نوزادی بر اساس فطرت توحید زاده می شود پس والدینش او را یهودی و نصرانی و مجوسی می کنند.)[2]
زراره گوید: از امام باقر (ع) در باره آیه(حنفاء للّه غیر مشرکین به) پرسیدم؟ امام فرمودند: حنیف بودن همان فطرتی است که خدا مردم را بدان سرشته است و آفرینش خدا دگرگونی ندارد و فرمودند: خدا آنها را بر معرفت خود سرشته است.
زراره گوید: از امام پرسیدم درباره آیه (وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی). [اعراف/172] امام فرمودند: خدا فرزندان آدم را تا روز رستاخیز از پشت او در آورد و چون مورچه در آمدند و خود را بدانها شناساند و اگر آن نبود کسی پروردگارش را نمی شناخت. و فرمود: رسول خدا صلّی اللَّه علیه و آله فرموده اند: هر نوزاد بر فطرت زاده می شود ؛ یعنی بر این زاده می شود که خدای عزّوجلّ آفریننده اوست ؛ و چنین است که خدا فرمود:( و اگر از آنها(مردم) بپرسی که آفریننده آسمانها و زمین کیست؟ البته می گویند خدا.) )[3]
حاصل کلام اینکه:
عالم ذرّ پایین ترین مرتبه ای از مراتب عالم است که انسان در آن مرتبه، نسبت به ربوبیت الهی، شهادت داده است و با این علم و معرفت، سرشته شده است. این مرتبه از هستی، عالمی غیر مادّی و فرا زمانی و فرا مکانی بوده است. که خداوند متعال حقیقت ربوبیّت خود را در آن موطن به انسانها نشان داده و از آنها بر ربوبیّت خود گواهی گرفته است. و انسان، به صورت آگاهی فطری این علم را همچنان داراست. و به همین دلیل در مواقع خاصی که تعلقات دنیایی انسان کم می شود و غبار از فطرت کنار می رود، کافران نیز متوجه خدای متعال می شوند. نظیر کسی که در دریا غرق شدن را احساس می کند و خالصانه به درگاه الهی روی می آورد.
(جاءَتْها ریحٌ عاصِفٌ وَ جاءَهُمُ الْمَوْجُ مِنْ کُلِّ مَکانٍ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ أُحیطَ بِهِمْ دَعَوُا اللَّهَ مُخْلِصینَ لَهُ الدِّینَ لَئِنْ أَنْجَیْتَنا مِنْ هذِهِ لَنَکُونَنَّ مِنَ الشَّاکِرینَ؛[یونس/22] چون توفان فرا رسد و موج از هر سو بر آنها ریزد، چنان که پندارند که در محاصره موج قرار گرفتهاند، خدا را از روی اخلاص عقیدت بخوانند، که اگر ما را از این خطر برهانی از سپاسگزاران خواهیم بود.)
[1]. ترجمه رسائل توحیدی ، علامه طباطبایی ، ص151.
[2]. بحار الأنوار ، ج58 ،ص187.
[3]. بحار الأنوار ، ج64 ،ص 135.
- [سایر] عالم ذر چیست؟
- [سایر] عالم ذر چیست؟
- [سایر] منظور از عالم ذر چیست؟
- [سایر] منظور از عالم ذر چیست؟
- [سایر] اگر اعمال دنیوی ما مربوط به تصمیم مان در عالم ذر است، حیات دنیوی چه فایده ای دارد؟ آیا در عالم ذر با اختیار خود انتخاب کرده ایم.
- [سایر] چرا با وجود پیمان عالم ذر برخی از انسان ها ادیانی غیر از اسلام را پذیرفتند؟
- [سایر] چگونه جسمانیة الحدوث بودن نفس با عالم ذر از نگاه علامه طباطبائی قابل جمع است؟
- [سایر] عالم ذر چیست؟ آیا در قرآن به آن اشاره شده است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا همانگونه که ما در عالم دنیا دلبستگی به عوالم قبل(ذر و رحم) نداریم و حتی فردی از افراد عالم ذر را به خاطر نداریم گذشته گان هم نسبت به ما همین حالت را دارند ؟ اگر چنین است آیا می توان خوابهایی که افراد از گذشتگان خود می بینند و با آنها گفت وگو می کنند را رویا و خیال دانست؟
- [سایر] مفهوم روح ما چیست؟ در حالی که قسم داده می شود در عالم ارواح (اشاره به بحث عالم ذر آیه 172 سوره اعراف دارد) زیرا هر کدام از ما، یا شیعه، مسلمان و یا در خانواده مسیحی متولد شده ایم.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که میت را غسل می دهد؛ باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را می دهد، نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان باید زکاه فطره را به قصد قربت (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) بدهد و موقعی که آن را می دهد؛ نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد، نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله بروجردی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد، نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله خوئی] کسی که میت را غسل میدهد، باید قصد قربت داشته باشد، یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم بهجا آورد.
- [آیت الله خوئی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را میدهد نیت دادن فطره نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت؛ یعنی برای خداوند عالم، بدهد و موقعی که آن را میدهد نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] لازم نیست در وقت غسل نیّت کند که غسل واجب یا مستحبّ میکنم و اگر فقط به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم غسل کند کافیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] واجب نیست که نمازگزار جواب سلام را به قصد دعا بگوید یعنی از خداوند عالم برای کسی که سلام کرده سلامتی بخواهد اگرچه قصد دعا بهتر است.