پاسخ اجمالی: از مجموع آیات قرآن و مطالب تورات در این زمینه و از شواهد تاریخی چنین بر می آید که این گروه در مناطق شمال آسیا زندگی می کردند و با هجوم وحشیانه خود به مناطق جنوب و غرب فاجعه می آفریدند. با بسته شدن سد ذو القرنین تهاجم آنها برای مدت زیادی خاتمه پیدا کرد اما در آخر الزمان دوباره باز خواهند گشت. بعضی بازگشت آنها را همان حمله مغول می دانند که اتفاق افتاد. و بعضی دیگر بازگشت آنها را به صورت زنده شدن دوباره آنها در آخر الزمان می دانند که هنوز اتفاق نیفتاده است. پاسخ تفصیلی: اصلی ترین منبع اطلاعات در مورد یأجوج و مأجوج قرآن است و در کتب عهد عتیق نیز به این قوم اشاره ای شده است. مفسران و تاریخ دانان با استفاده از این دو منبع و بررسی شواهد تاریخی به حدس هایی در مورد این قوم یا اقوام رسیده اند قرآن در دو جا از یأجوج و مأجوج یاد می کند و می فرماید: "ذو القرنین به میان دو کوه رسید و در آنجا قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند گفتند ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می کنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی..." بعد از این که قرآن چگونگی ساخت این سد را شرح می دهد در ادامه می فرماید: "[پس] آنها (طایفه یأجوج و مأجوج) قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی [سوراخی] در آن ایجاد کنند".[1] از این آیات استفاده می شود که یأجوج و مأجوج گروهی ظالم بودند که با تأسیس سدی که ذوالقرنین آن را بین دو کوه نصب کرد، ظلم آنان پایان یافت. قرآن در آیه دیگری می فرماید: "تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور کنند و وعده حق[قیامت] نزدیک می شود..."[2]. این آیه پیش‌بینی کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج دوباره از کوه‌ ها سرازیر شوند. آنچه از قرآن در مورد این قوم فهمیده می شود به همین دو آیه محدود است. اما در کتاب های عهد عتیق نیز در این مورد مطالبی وجود دارد؛ در سِفر تکوین و کتاب حَزقیّال و در رؤیای یوحنّا مطالبی آمده است که دلالت دارد بر آنکه (مأجوج) یا (جوج و مأجوج) امّت یا امّتهائی بودهاند که در شمال آسیا در اراضی آباد، ساکن بوده و به جنگ و فتنه و غارت اشتغال داشتهاند[3].غیر از آیات قطعی قرآن و متن تورات که از این قوم یاد کرده است مطالب دیگری که تاریخدانان و مفسرین بیان کرده اند همه از شواهد تاریخی به دست آمده و مستند به سند قطعی نیست. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: "مفسران و مورخان در بحث پیرامون این داستان دقت و کنکاش زیادی کرده اند و سخن در اطراف آن به تمام گفته اند و بیشترشان بر آنند که یأجوج و مأجوج امّتی بسیار بزرگ بوده اند که در شمال آسیا زندگی می کرده اند".[4] بعضی نیز گفتهاند: یأجوج و مأجوج امّتی هستند که در جزء شمالی از آسیا ساکن بودهاند، و شهرهای آنان از تبّت و چین تا اقیانوس منجمد شمالی ادامه داشته و از غرب تا سرزمین ترکستان می رسیده است و این قول از (فاکهة الخُلفآء) و (تهذیب الاخلاق) ابن مِسکویه و (رسائل إخوان الصّفا) نقل شده است.[5]علامه حسینی طهرانی در کتاب معاد شناسی خود از تطبیق اصل کلمه یأجوج و مأ جوج با نقل های موجود درباره آنها به این نتیجه رسیده که: (اصل چینی آن دو کلمه، "مُنگوک" یا "مُنچوگ" بوده است و سپس در زبان عبرانی و عربی به "یأجوج" و "مأجوج" تبدیل شده و در زبان یونانی به "گوک" و "ماگوگ" تبدیل شده است و از مشابهت کامل بین ماگوگ و منگوگ میتوان حکم کرد که این کلمه از لفظ چینی منگوگ تطور یافته است، همچنانکه "منغول" و "مغول" از تطوّرات آنست. پس یأجوج و مأجوج همان طایفه مغول هستند که از روزگاران قدیم در شمال شرقی آسیا سکونت داشته اند و این امّت بزرگ گاهی بر چین هجوم می بردند و گاهی از طریق داریال قفقاز به ارمنستان و شمال ایران حمله میآوردند، و گاهی بعد از بنای سدّ به شمال اروپا حمله ور می شدند و در نزد آنها به "سِیت" معروفند. و گروهی از آنها به روم حمله می بردند و در این مرتبه دولت رومان ساقط شد و یونانیان آنها را "سِی تِهین" می گویند و همین نام در کتیبه داریوش در اصطخر فارس ذکر شده است.)[6] در قرآن با صراحت به هلاکت آنها اشاره ای نشده است بلکه آنچه از قرآن استفاده می شود این است که با بسته شدن سد، مسیر غارت گری آنها بسته شد. اما اینکه هم اکنون زنده باشند، از آیات و روایات استفاده نمی‌ شود، بلکه بنا بر قرائت ابن عباس از آیه سوره انبیاء به خوبی استفاده می شود که آنان مرده ‌اند. زیرا ابن عباس، کلمه (حَدَبٍ) را که به معنی مکان مرتفع می باشد (جدث) قرائت کرده، که به معنی قبر است. در این صورت معنی آیه چنین می شود: تا اینکه قوم یأجوج و مأجوج به سرعت از قبرهاشان خارج شوند[7]. در بعضی روایات نیز در تفسیر این آیه گفته است که در آخر الزمان یأجوج و مأ جوج دوباره به دنیا وارد می شوند[8] که این خود نشان می دهد که اکنون در دنیا نیستند و در آینده باز خواهند گشت. اما هجوم دوباره آنها نیز مورد اختلاف دانشمندان است. جمعی از محققان، خبر قرآن کریم را که فرموده: در آخر الزمان یأجوج و مأ جوج خروج می ‌کنند و در زمین فساد می‌ کنند، بر هجوم تاتار (مغول) در نیمه اول قرن هفتم هجری بر مغرب آسیا تطبیق کرده ‌اند، زیرا آنان در آن زمان خروج نموده در خون ‌ریزی و ویرانگری، از بین بردن آبادی ها و قتل عام مردم، خراب کردن شهرها و غارت اموال جنایاتی کردند که تاریخ بشریت نظیر آن را سراغ ندارد. آنان چین و ترکستان و ایران و عراق و شام و قفقاز را تا آسیای صغیر تاختند و هر شهر و دیاری که در مقابل ایشان مقاومت کرد، ویران نمودند و اهالی آن را از دم تیغ گذراندند[9]. در مقابل این دسته از محققان می توان گفت که اگر یأجوج و مأجوج بعد از بسته شدن سد و در زمانه ای بسیار گذشته مرده باشند و در آینده دوباره به دنیا باز گردند نمی توان آنها همان مغولان دانست چون خروج از قبر در مورد آنها صادق نیست. در نهایت باید گفت تمام آنچه در باره آنها گفته شده احتمالاتی است که نمی توان به آنها یقین پیدا کرد و باید به همان قطعیاتی که قرآن از آنها به وضوح سخن گفته اکتفا نمود. پی نوشتها: [1]. کهف، 93- 97، ترجمه، مکارم شیرازی، ناصر. [2]. انبیاء، 96-97. [3] . حسینی طهرانی سید مخمد حسین، معاد شناسی، ج 4، ص 85، سایت موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلامی. [4] . طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 542، دفتر انتشارات اسلامی، 1374. [5]. حسینی طهرانی، سید مخمد حسین، معاد شناسی، ج 4، ص86. [6] . حسینی طهرانی، سید مخمد حسین، معاد شناسی، ج 4، ص87. [7] .ر.ک به: نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج‌12، ص: 366، انتشارات اسلامیه،1398 ق [8] . مجلسی ، بحار الانوار ، ج 12 ، ص179، الوفاء ، 1404 ه.ق [9] . طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 542. منبع: www.islamquest.net
قوم یأجوج و مأجوج چه کسانی بوده اند ؟عاقبت آنان چه شد؟ اقدامات ذوالقرنین در مقابل آنان چه بوده است؟
پاسخ اجمالی:
از مجموع آیات قرآن و مطالب تورات در این زمینه و از شواهد تاریخی چنین بر می آید که این گروه در مناطق شمال آسیا زندگی می کردند و با هجوم وحشیانه خود به مناطق جنوب و غرب فاجعه می آفریدند. با بسته شدن سد ذو القرنین تهاجم آنها برای مدت زیادی خاتمه پیدا کرد اما در آخر الزمان دوباره باز خواهند گشت. بعضی بازگشت آنها را همان حمله مغول می دانند که اتفاق افتاد. و بعضی دیگر بازگشت آنها را به صورت زنده شدن دوباره آنها در آخر الزمان می دانند که هنوز اتفاق نیفتاده است.
پاسخ تفصیلی:
اصلی ترین منبع اطلاعات در مورد یأجوج و مأجوج قرآن است و در کتب عهد عتیق نیز به این قوم اشاره ای شده است. مفسران و تاریخ دانان با استفاده از این دو منبع و بررسی شواهد تاریخی به حدس هایی در مورد این قوم یا اقوام رسیده اند
قرآن در دو جا از یأجوج و مأجوج یاد می کند و می فرماید: "ذو القرنین به میان دو کوه رسید و در آنجا قومی را یافت که هیچ سخنی را نمی فهمیدند گفتند ای ذو القرنین یأجوج و مأجوج در این سرزمین فساد می کنند آیا ممکن است ما هزینه ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدی ایجاد کنی..." بعد از این که قرآن چگونگی ساخت این سد را شرح می دهد در ادامه می فرماید: "[پس] آنها (طایفه یأجوج و مأجوج) قادر نبودند از آن بالا روند و نمی توانستند نقبی [سوراخی] در آن ایجاد کنند".[1]
از این آیات استفاده می شود که یأجوج و مأجوج گروهی ظالم بودند که با تأسیس سدی که ذوالقرنین آن را بین دو کوه نصب کرد، ظلم آنان پایان یافت.
قرآن در آیه دیگری می فرماید: "تا آن زمان که یأجوج و مأجوج گشوده شوند و آنها از هر محل مرتفعی به سرعت عبور کنند و وعده حق[قیامت] نزدیک می شود..."[2]. این آیه پیشبینی کرده است که در آخرالزمان، یاجوج و ماجوج دوباره از کوه ها سرازیر شوند. آنچه از قرآن در مورد این قوم فهمیده می شود به همین دو آیه محدود است.
اما در کتاب های عهد عتیق نیز در این مورد مطالبی وجود دارد؛ در سِفر تکوین و کتاب حَزقیّال و در رؤیای یوحنّا مطالبی آمده است که دلالت دارد بر آنکه (مأجوج) یا (جوج و مأجوج) امّت یا امّتهائی بودهاند که در شمال آسیا در اراضی آباد، ساکن بوده و به جنگ و فتنه و غارت اشتغال داشتهاند[3].غیر از آیات قطعی قرآن و متن تورات که از این قوم یاد کرده است مطالب دیگری که تاریخدانان و مفسرین بیان کرده اند همه از شواهد تاریخی به دست آمده و مستند به سند قطعی نیست.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان می فرماید: "مفسران و مورخان در بحث پیرامون این داستان دقت و کنکاش زیادی کرده اند و سخن در اطراف آن به تمام گفته اند و بیشترشان بر آنند که یأجوج و مأجوج امّتی بسیار بزرگ بوده اند که در شمال آسیا زندگی می کرده اند".[4]
بعضی نیز گفتهاند: یأجوج و مأجوج امّتی هستند که در جزء شمالی از آسیا ساکن بودهاند، و شهرهای آنان از تبّت و چین تا اقیانوس منجمد شمالی ادامه داشته و از غرب تا سرزمین ترکستان می رسیده است و این قول از (فاکهة الخُلفآء) و (تهذیب الاخلاق) ابن مِسکویه و (رسائل إخوان الصّفا) نقل شده است.[5]علامه حسینی طهرانی در کتاب معاد شناسی خود از تطبیق اصل کلمه یأجوج و مأ جوج با نقل های موجود درباره آنها به این نتیجه رسیده که: (اصل چینی آن دو کلمه، "مُنگوک" یا "مُنچوگ" بوده است و سپس در زبان عبرانی و عربی به "یأجوج" و "مأجوج" تبدیل شده و در زبان یونانی به "گوک" و "ماگوگ" تبدیل شده است و از مشابهت کامل بین ماگوگ و منگوگ میتوان حکم کرد که این کلمه از لفظ چینی منگوگ تطور یافته است، همچنانکه "منغول" و "مغول" از تطوّرات آنست. پس یأجوج و مأجوج همان طایفه مغول هستند که از روزگاران قدیم در شمال شرقی آسیا سکونت داشته اند و این امّت بزرگ گاهی بر چین هجوم می بردند و گاهی از طریق داریال قفقاز به ارمنستان و شمال ایران حمله میآوردند، و گاهی بعد از بنای سدّ به شمال اروپا حمله ور می شدند و در نزد آنها به "سِیت" معروفند. و گروهی از آنها به روم حمله می بردند و در این مرتبه دولت رومان ساقط شد و یونانیان آنها را "سِی تِهین" می گویند و همین نام در کتیبه داریوش در اصطخر فارس ذکر شده است.)[6]
در قرآن با صراحت به هلاکت آنها اشاره ای نشده است بلکه آنچه از قرآن استفاده می شود این است که با بسته شدن سد، مسیر غارت گری آنها بسته شد. اما اینکه هم اکنون زنده باشند، از آیات و روایات استفاده نمی شود، بلکه بنا بر قرائت ابن عباس از آیه سوره انبیاء به خوبی استفاده می شود که آنان مرده اند. زیرا ابن عباس، کلمه (حَدَبٍ) را که به معنی مکان مرتفع می باشد (جدث) قرائت کرده، که به معنی قبر است. در این صورت معنی آیه چنین می شود: تا اینکه قوم یأجوج و مأجوج به سرعت از قبرهاشان خارج شوند[7]. در بعضی روایات نیز در تفسیر این آیه گفته است که در آخر الزمان یأجوج و مأ جوج دوباره به دنیا وارد می شوند[8] که این خود نشان می دهد که اکنون در دنیا نیستند و در آینده باز خواهند گشت.
اما هجوم دوباره آنها نیز مورد اختلاف دانشمندان است. جمعی از محققان، خبر قرآن کریم را که فرموده: در آخر الزمان یأجوج و مأ جوج خروج می کنند و در زمین فساد می کنند، بر هجوم تاتار (مغول) در نیمه اول قرن هفتم هجری بر مغرب آسیا تطبیق کرده اند، زیرا آنان در آن زمان خروج نموده در خون ریزی و ویرانگری، از بین بردن آبادی ها و قتل عام مردم، خراب کردن شهرها و غارت اموال جنایاتی کردند که تاریخ بشریت نظیر آن را سراغ ندارد. آنان چین و ترکستان و ایران و عراق و شام و قفقاز را تا آسیای صغیر تاختند و هر شهر و دیاری که در مقابل ایشان مقاومت کرد، ویران نمودند و اهالی آن را از دم تیغ گذراندند[9].
در مقابل این دسته از محققان می توان گفت که اگر یأجوج و مأجوج بعد از بسته شدن سد و در زمانه ای بسیار گذشته مرده باشند و در آینده دوباره به دنیا باز گردند نمی توان آنها همان مغولان دانست چون خروج از قبر در مورد آنها صادق نیست.
در نهایت باید گفت تمام آنچه در باره آنها گفته شده احتمالاتی است که نمی توان به آنها یقین پیدا کرد و باید به همان قطعیاتی که قرآن از آنها به وضوح سخن گفته اکتفا نمود.
پی نوشتها:
[1]. کهف، 93- 97، ترجمه، مکارم شیرازی، ناصر.
[2]. انبیاء، 96-97.
[3] . حسینی طهرانی سید مخمد حسین، معاد شناسی، ج 4، ص 85، سایت موسسه ترجمه و نشر دوره علوم و معارف اسلامی.
[4] . طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 542، دفتر انتشارات اسلامی، 1374.
[5]. حسینی طهرانی، سید مخمد حسین، معاد شناسی، ج 4، ص86.
[6] . حسینی طهرانی، سید مخمد حسین، معاد شناسی، ج 4، ص87.
[7] .ر.ک به: نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج12، ص: 366، انتشارات اسلامیه،1398 ق
[8] . مجلسی ، بحار الانوار ، ج 12 ، ص179، الوفاء ، 1404 ه.ق
[9] . طباطبائی،سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 13، ص 542.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] درباره قوم یاجوج و ماجوج چه اطلاعاتی داریم؟
- [سایر] در سورهء انبیاء،یأجوج و مأجوج در اثر ذی القرنین بوده اند. منظور از این دو در آیه 95تا 97 چیست ؟
- [سایر] اگر ممکن است درباره یاجوج و ماجوج اطلاعاتی بدهید؟ اینها چه کسانی بودند؟ آیا ذوالقرنین آنها را هلاک کرد؟ آیا در آینده مجددا خواهند آمد؟
- [سایر] یأجوج و مأجوج چه کسانی هستند؟
- [سایر] شکل ظاهری یأجوج و مأجوج چگونه بوده است؟ و آیا آدم کوتولهها منظور کوتاه قدها هستند و واقعیت دارند و با یأجوج و مأجوج رابطهای دارند؟
- [سایر] شکل ظاهری یأجوج و مأجوج چگونه بوده است؟ و آیا انسانهای قدکوتاه با یأجوج و مأجوج رابطهای دارند؟
- [سایر] یأجوج و مأجوج چه کسانی بودند؟
- [سایر] یأجوح و مأجوج چه کسانی بودند؟
- [سایر] عاقبت قوم حضرت لوط (علیه السلام) به کجا رسید؟ آیا حضرت لوط (علیه السلام) نیز به عذاب قومش گرفتار شد؟
- [سایر] ذوالقرنین کیست ؟
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر انسان کسی را عمداً و به ناحق بکشد و ولیّ مقتول عفو کند یا دیه از او بگیرد، باید دو ماه روزه بگیرد و شصت فقیر را سیر کند و یک بنده آزاد نماید، و اگر او را بکشند، احتیاط لازم آن است که کبار از ورثه کفاره را به نحوی که ذکر شد از سهم الارث خود بدهند، ولی اگر اشتباهاً بکشد، عاقله، یعنی قوم و خویش پدری قاتل مانند پدر و عمو و برادر بلکه پسران و اجداد پدری قاتل به طوری که در کتب مفصله بیان شده، باید دیه او را بدهند، و خود قاتل یک بنده آزاد کند، و اگر نتواند بنده آزاد کند، دو ماه روزه بگیرد و اگر این را هم نتواند، شصت فقیر را سیر کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی که بالغ وعاقل است عمداً وبناحق مسلمانی را بکشد، در صورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد ولیّ کشته میتواند قاتل را عفو کند یا بکشد، ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میشود قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند ودیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولیّ میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید، بنابر این میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد امّا اگر از روی خطایمحض بکشد مثلاً برای حیوانی تیر بیندازد واشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله )یعنی قوم وخویشان پدری قاتل( و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست وقصد کشتن هم نداشته اتّفاقاً کشته شود در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد وولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله خوئی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمداً و به ناحق مسلمانی را بکشد، درصورتی که مقتول، مرد یا پسر باشد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را ع- ف- و ک- ند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد قاتل او را که مسلمان است نمیتوان کشت و اگر مقتول مسلمان زن یا دختر باشد اگرچه میتوان قاتل مسلمان او را کشت لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیة او را به ولیّ او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقاً دیه باید بدهند و دیة آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی میتواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و درصورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است اختیار تعیین آن با قاتل است و میتواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابراین میتوان قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان میشود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رائج امروزی امّا اگر از روی خطای محض بکشد مثلًا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباهاً کسی را بکشد، ولیّ کشته حق ندارد او را بکشد، امّا میتواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل، دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی بزند که عادتاً کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقاً بکشد در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولیّ مقتول حق کشتن او را ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قتل بر سه گونه است: اوّل: قتل عمدی، در قتل عمدی یا قاتل به قصد قتل دیگری را میکشد یا با وسیلهای که به حسب عادت کشنده است و قاتل هم احتمال عقلایی این امر را بدهد قتل صورت میگیرد. دوم: قتل شبه عمد، در قتل شبه عمد شخصی کسی را با آلتی بزند که به حسب عادت کشنده نیست و یا قاتل این امر را احتمال نمیدهد و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتّفاقاً بکشد. سوم: قتل خطای محض، در قتل خطای محض قاتل انجام کاری بر روی مقتول را قصد نکرده، بلکه مثلاً برای شکار حیوانی تیر انداخته ولی اشتباهاً کسی را کشته است. در قتل عمد، ولیّ مقتول میتواند قاتل را عفو کند، یا در صورت وجود شرائط قصاص، او را با حکم حاکم شرع بکشد و اگر مقتول مسلمان، زن یا دختر باشند، اگر چه قاتل مسلمان او را هم میتوان کشت، لکن اگر قاتل، مرد باشد، باید نصف دیه او را به وی بدهند و ولیّ مقتول میتواند در صورت رضایت آنها به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد و در صورتی که رضایت آنها به دیهای باشد که در شرع معیّن شده است، چون اندازههایی که در شرع برای دیه تعیین شده مختلف است، قاتل میتواند هر اندازهای را که مایل است انتخاب کند، بنابراین میتواند قیمت نقره را که از سایر اقسام دیه کمتر است بدهد و اگر رضایت آنها به قسم خاصّی از دیه باشد، قاتل باید همان قسم را بدهد. در قتل شبه عمد و خطای محض، ولیّ مقتول حقّ ندارد قاتل را بکشد، بلکه حقّ دریافت دیه دارد که در قتل شبه عمد از خود قاتل و در قتل خطای محض از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) و در صورت ندادن آنها از خود قاتل دیه گرفته میشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر کسی که بالغ و عاقل است عمدا و به ناحق دیگری را بکشد؛ در صورتی که مقتول؛ مرد و مسلمان باشد؛ ولی کشته می تواند قاتل را عفو کند یا بکشد. ولی اگر مقتول کافر باشد؛ قاتل او را که مسلمان است نمی توان کشت و اگر مقتول زن و مسلمان باشد می شود قاتل مسلمان او را کشت؛ لکن اگر قاتل مرد باشد باید نصف دیه او را به ولی او بدهند و اگر قاتل دیوانه یا نابالغ باشد مطلقا دیه باید بدهند و دیه آن بر عاقله است که معنای آن خواهد آمد و نیز ولی می تواند به مقداری که طرفین راضی شوند از قاتل دیه بگیرد. و در صورتی که رضایت آنها به دیه ای باشد که در شرع معین شده است چون تقدیرات شرعی در دیه مختلف است؛ اختیار تعیین آن با قاتل است و می تواند هر کدام که برای او آسانتر است اختیار نماید. بنابر این می تواند قیمت نقره را که از سائر اقسام دیه کمتر است بدهد و آن به حساب قران قدیم ایرانی که یک مثقال بوده پانصد و بیست و پنج تومان می شود و اعتبار آن به قران قدیم است نه به ریال رایج امروزی. اما اگر از روی خطای محض بکشد؛ مثلا برای حیوانی تیر بیندازد و اشتباها کسی را بکشد؛ ولی کشته حق ندارد او را بکشد؛ اما می تواند از عاقله (یعنی قوم و خویشان پدری قاتل) به تفصیلی که در کتب مفصله مذکور است دیه بگیرد. و اگر از روی خطای شبیه به عمد بکشد به این معنی که شخصی کسی را با آلتی برنده که عادتا کشنده نیست و قصد کشتن هم نداشته باشد و اتفاقا بکشد؛ در این فرض خود قاتل باید دیه بدهد و ولی مقتول حق کشتن او را ندارد.