از جمله کسانی که در قرآن کریم از آنها یاد شده،[1] یأجوج و مأجوج هستند. (یأجوج) و (مأجوج)، در مورد خلقت و توصیف آنها، روایات و نظریاتی در منابع روایی و تفسیری نقل و بیان شده است: 1. شیخ صدوق(ره) به نقل از عبد اللَّه بن سلیمان[2] میگوید: (...یأجوج و مأجوج، مانند چهارپایان میخوردند و مینوشیدند و زایش میکردند و نر و ماده داشتند در صورت و پیکر و خلقت مشابه انسان بودند، امّا قامتشان خیلی کوتاه بود و طول قدّ زن و مردشان مانند بچهها از پنج وجب تجاوز نمیکرد و از نظر خلقت و صورت همه در یک اندازه بودند، آنان عریان و پابرهنه بودند، پشمریسی و لباس و کفش در میان آنها نبود و بر تن آنها پشمی مانند پشم شتر بود که آنان را میپوشانید و از سرما و گرما محافظت میکرد و هر کدام آنان دو گوش بزرگ داشتند که درون و بیرون آنها یکی مو و دیگری پشم داشت و به جای ناخن چنگال داشتند و دندان و نیشهای آنان مانند دندانها و نیشهای درندگان بود و چون یکی از آنها میخوابید یکی از دو گوش را فرش و دیگری را لحاف خود قرار میداد و آنان‌ را در بر میگرفت و خوراک آنها نهنگهایی بود که همه ساله ابر و باد آنها را برای ایشان پرتاب میکرد و با آن زندگانی خوشی داشتند و با آنها سازگار بود و در وقتش منتظر آن بودند همچنانکه مردم در وقت باران منتظر آن هستند و چون آن نهنگها میرسید فراوانی داشتند و فربه میشدند و توالد میکردند و زیاد میشدند و یک سال کامل از آن میخوردند تا سال آینده درآید و با آن چیز دیگری نمیخوردند و کسی شماره آنها را جز خدای تعالی که خالق آنهاست نمیداند و چون نهنگها نمیرسید گرفتار قحطی و خشکسالی و گرسنگی میشدند و نسل و فرزند منقطع میگردید و آنها مانند چهارپایان سر راهها و هر کجا که بود آمیزش میکردند و چون نهنگ نمیرسید گرسنه میشدند و به شهرها یورش میبردند و بر سر هر چه که میآمدند آنرا تباه کرده و میخوردند و تباه کردن آنها از تباهی ملخ و تگرگ و همه آفات بیشتر بود و چون از سرزمینی به سرزمینی دیگر میرفتند اهالی آنجا فرار میکردند...).[3] 2. حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که، (یأجوج و مأجوج سه طایفه بودهاند، یک طایفه مانند ارز بودهاند که درختی است بلند. طایفه دیگر طول و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بودهاند، و طایفه سوم که از آن دو طایفه شدیدتر و قویتر بودند هر یک دو لاله گوش داشتهاند که یکی از آنها را تشک و دیگری را لحاف خود میکرده، یکی لباس تابستانی و دیگری لباس زمستانی آنها بوده اولی پشت و رویش دارای پرهایی ریز بوده و آن دیگری پشت و رویش کرک بوده است. بدنی سفت و سخت داشتهاند. کرک و پشم بدنشان بدنهایشان را میپوشاند).[4] 3. برخی گفتهاند؛ آنها نژادی کوتاه قامت و از مردم دیگر کوتاهتر و دارای جثهای کوچک هستند.[5] هرچند به طور قطع نمیتوان گفت آنچه در برخی روایات ضعیف و عبارات مفسّران درباره توصیف شکل و شمایل ظاهری یأجوج و مأجوج آمده، درست است و به آنها اعتماد کرد، اما اجمالاً میتوان گفت: یأجوج و مأجوج از حیث شکل ظاهری و جسمانی با انسانهای کنونی تفاوت آشکاری داشتهاند. اما ارتباط میان انسانهای قد کوتاه و با جثّهای کوچک با یأجوج و مأجوج قابل اثبات نیست. پی نوشتها: [1]. ر.ک: کهف، 94؛ انبیاء، 96. [2]. سند حدیث اینگونه است: (وَ مِمَّا رُوِیَ مِنْ سِیَاقِ حَدِیثِ ذِی الْقَرْنَیْنِ حَدَّثَنَا بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَطِیَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ جَعْفَر بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ وَ کَانَ قَارِئاً لِلْکُتُبِ قَال‌...). [3]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‌2، ص 400 – 401، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق. [4]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج‌11 ، ص 57، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش؛ جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج 5، ص 457، دار الفکر، بیروت، بیتا. [5]. ر.ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج ‌21، ص 499، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج ‌3، ص 306، نشر دکتر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق. منبع: www.islamquest.net
شکل ظاهری یأجوج و مأجوج چگونه بوده است؟ و آیا انسانهای قدکوتاه با یأجوج و مأجوج رابطهای دارند؟
از جمله کسانی که در قرآن کریم از آنها یاد شده،[1] یأجوج و مأجوج هستند. (یأجوج) و (مأجوج)، در مورد خلقت و توصیف آنها، روایات و نظریاتی در منابع روایی و تفسیری نقل و بیان شده است:
1. شیخ صدوق(ره) به نقل از عبد اللَّه بن سلیمان[2] میگوید: (...یأجوج و مأجوج، مانند چهارپایان میخوردند و مینوشیدند و زایش میکردند و نر و ماده داشتند در صورت و پیکر و خلقت مشابه انسان بودند، امّا قامتشان خیلی کوتاه بود و طول قدّ زن و مردشان مانند بچهها از پنج وجب تجاوز نمیکرد و از نظر خلقت و صورت همه در یک اندازه بودند، آنان عریان و پابرهنه بودند، پشمریسی و لباس و کفش در میان آنها نبود و بر تن آنها پشمی مانند پشم شتر بود که آنان را میپوشانید و از سرما و گرما محافظت میکرد و هر کدام آنان دو گوش بزرگ داشتند که درون و بیرون آنها یکی مو و دیگری پشم داشت و به جای ناخن چنگال داشتند و دندان و نیشهای آنان مانند دندانها و نیشهای درندگان بود و چون یکی از آنها میخوابید یکی از دو گوش را فرش و دیگری را لحاف خود قرار میداد و آنان را در بر میگرفت و خوراک آنها نهنگهایی بود که همه ساله ابر و باد آنها را برای ایشان پرتاب میکرد و با آن زندگانی خوشی داشتند و با آنها سازگار بود و در وقتش منتظر آن بودند همچنانکه مردم در وقت باران منتظر آن هستند و چون آن نهنگها میرسید فراوانی داشتند و فربه میشدند و توالد میکردند و زیاد میشدند و یک سال کامل از آن میخوردند تا سال آینده درآید و با آن چیز دیگری نمیخوردند و کسی شماره آنها را جز خدای تعالی که خالق آنهاست نمیداند و چون نهنگها نمیرسید گرفتار قحطی و خشکسالی و گرسنگی میشدند و نسل و فرزند منقطع میگردید و آنها مانند چهارپایان سر راهها و هر کجا که بود آمیزش میکردند و چون نهنگ نمیرسید گرسنه میشدند و به شهرها یورش میبردند و بر سر هر چه که میآمدند آنرا تباه کرده و میخوردند و تباه کردن آنها از تباهی ملخ و تگرگ و همه آفات بیشتر بود و چون از سرزمینی به سرزمینی دیگر میرفتند اهالی آنجا فرار میکردند...).[3]
2. حدیثی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است که، (یأجوج و مأجوج سه طایفه بودهاند، یک طایفه مانند ارز بودهاند که درختی است بلند. طایفه دیگر طول و عرضشان یکسان بوده و از هر طرف چهار زرع بودهاند، و طایفه سوم که از آن دو طایفه شدیدتر و قویتر بودند هر یک دو لاله گوش داشتهاند که یکی از آنها را تشک و دیگری را لحاف خود میکرده، یکی لباس تابستانی و دیگری لباس زمستانی آنها بوده اولی پشت و رویش دارای پرهایی ریز بوده و آن دیگری پشت و رویش کرک بوده است. بدنی سفت و سخت داشتهاند. کرک و پشم بدنشان بدنهایشان را میپوشاند).[4]
3. برخی گفتهاند؛ آنها نژادی کوتاه قامت و از مردم دیگر کوتاهتر و دارای جثهای کوچک هستند.[5]
هرچند به طور قطع نمیتوان گفت آنچه در برخی روایات ضعیف و عبارات مفسّران درباره توصیف شکل و شمایل ظاهری یأجوج و مأجوج آمده، درست است و به آنها اعتماد کرد، اما اجمالاً میتوان گفت: یأجوج و مأجوج از حیث شکل ظاهری و جسمانی با انسانهای کنونی تفاوت آشکاری داشتهاند.
اما ارتباط میان انسانهای قد کوتاه و با جثّهای کوچک با یأجوج و مأجوج قابل اثبات نیست.
پی نوشتها:
[1]. ر.ک: کهف، 94؛ انبیاء، 96.
[2]. سند حدیث اینگونه است: (وَ مِمَّا رُوِیَ مِنْ سِیَاقِ حَدِیثِ ذِی الْقَرْنَیْنِ حَدَّثَنَا بِهِ مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِیمَ بْنِ إِسْحَاقَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِیزِ بْنُ یَحْیَی بْنِ سَعِیدٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَطِیَّةَ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ عَمْرِو بْنِ سَعِیدٍ الْبَصْرِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ جَعْفَر بْنِ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیْمَانَ وَ کَانَ قَارِئاً لِلْکُتُبِ قَال...).
[3]. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 2، ص 400 – 401، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1395ق.
[4]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج11 ، ص 57، انتشارات ناصر خسرو، تهران، چاپ اول، 1364ش؛ جلال الدین سیوطی، عبد الرحمن بن أبی بکر، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج 5، ص 457، دار الفکر، بیروت، بیتا.
[5]. ر.ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 21، ص 499، دار احیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ ابن عجیبه، احمد بن محمد، البحر المدید فی تفسیر القرآن المجید، تحقیق: قرشی رسلان، احمد عبدالله، ج 3، ص 306، نشر دکتر حسن عباس زکی، قاهره، 1419ق.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] شکل ظاهری یأجوج و مأجوج چگونه بوده است؟ و آیا آدم کوتولهها منظور کوتاه قدها هستند و واقعیت دارند و با یأجوج و مأجوج رابطهای دارند؟
- [سایر] یأجوج و مأجوج چه کسانی هستند؟
- [سایر] یأجوج و مأجوج چه کسانی بودند؟
- [سایر] یأجوح و مأجوج چه کسانی بودند؟
- [سایر] درباره قوم یاجوج و ماجوج چه اطلاعاتی داریم؟
- [سایر] قوم یأجوج و مأجوج چه کسانی بوده اند ؟عاقبت آنان چه شد؟ اقدامات ذوالقرنین در مقابل آنان چه بوده است؟
- [سایر] در سورهء انبیاء،یأجوج و مأجوج در اثر ذی القرنین بوده اند. منظور از این دو در آیه 95تا 97 چیست ؟
- [سایر] اگر ممکن است درباره یاجوج و ماجوج اطلاعاتی بدهید؟ اینها چه کسانی بودند؟ آیا ذوالقرنین آنها را هلاک کرد؟ آیا در آینده مجددا خواهند آمد؟
- [سایر] آیا گناهی که شکل ظاهری یکسانی دارد، برای همه عقوبت یکسان دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا گفتگو درباره رسوم، آداب، گفتار، کردار، طرز لباس پوشیدن، شکل ظاهری، ادا درآوردن روستایی، شهری ها و قبایل گوناگون ایران و سایر کشورها غیبت محسوب می شود؟
- [آیت الله سبحانی] اگر از زخمی که توی دهان و بینی و مانند اینها است، خونی به بدن یا لباس برسد، حکم زخم ظاهری دارد، و نظیر آن خون بواسیر است خواه دانه های آن در داخل بدن باشد یا خارج آن.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر پاها را بیش از اندازه گشادبگذارد بطوری که از شکل ایستادن بیرون رود نمازش باطل است، مگر این که ناچار باشد.
- [آیت الله وحید خراسانی] فروختن چیز پاکی که نجس شده و اب کشیدن ان ممکن است اشکال ندارد ولی اگر مشتری ان چیز را برای صرف در مثل خوردن و اشامیدن بخواهد یا برای عملی که طهارت ظاهری برای صحت ان کافی نیست مثل ان که اب را برای وضو گرفتن و غسل کردن بخواهد نجاست ان را باید به او بگوید و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر لباس است و مشتری می خواهد با لباس پاک واقعی نماز بخواند هر چند که در نماز طهارت ظاهری بدن و لباس برای جاهل کفایت می کند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] فروختن چیز پاکی که نجس شده و آب کشیدن آن ممکن است اشکال ندارد، و اگر مشتری بخواهد آن چیز را بخورد باید فروشنده نجس بودن آن را به او بگوید. ولی اگر لباس است لازم نیست به او بگوید، اگر چه مشتری با آن نماز بخواند زیرا که در نماز طهارت ظاهری بدن و لباس کافی است.
- [آیت الله مظاهری] سپردههای کوتاه مدّت و دراز مدّت در بانکها و سودی که بانک به آن میدهد اگر مطابق موازین شرعی باشد از قبیل مضاربه و شرکت و امثال آن، حلال است، ولی اگر یقین دارد که این امور جنبه ظاهری و صوری دارد آن سود حرام است.
- [آیت الله مظاهری] آنچه اشخاص از بانکها میگیرند اگر به عنوان قرض الحسنه باشد مانعی ندارد و اضافهای که به بانکها میپردازند اگر مطابق موازین شرعی باشد، از قبیل کارمزد، شرکت و یا مضاربه، حلال است و اگر یقین دارد که این امور جنبه ظاهری و صوری دارد گرفتن پول از بانک حرام است و سودی که میدهد نیز حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر زن را از خون حیض پاک بداند و او را طلاق بدهد و بعد معلوم شود که هنگام طلاق در حال حیض بوده، طلاق او باطل است و اگر او را در حیض بداند و طلاقش دهد و بعد معلوم شود پاک بوده، در صورتی که جدّا بتواند قصد طلاق بکند، طلاق او صحیح است، وگرنه صورت ظاهری طلاق کافی نیست.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر چیزی را که عاریه کرده نجس شود، چنان چه صاحبش آن چیز را در کاری که شرط آن پاکی و طهارت واقعی است استعمال می کند مثل وضو و غسل، احتیاط واجب آن است که نجس شدن آن را به او بگوید. و اگر در کاری که شرط آن طهارت ظاهری است استعمال می کند مثل لباس نمازگزار، گفتن به او واجب نیست اگر چه مطابق با احتیاط است.
- [آیت الله خوئی] فروختن چیز پاکی که نجس شده و آب کشیدن آن ممکن است اشکال ندارد. ولی اگر مشتری آن چیز را برای کاری بخواهد که شرط آن پاک بودن است، مثلًا از قسم خوراکی است که میخواهد او را بخورد باید فروشنده نجس بودن آن را به او بگوید. ولی اگر لباس است گفتن لازم نیست اگرچه مشتری با آن نماز بخواند زیرا که در نماز طهارت ظاهری بدن و لباس کافی است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را نداند ولی صاحبش را بشناسد، چنانچه همدیگر را راضی نکنند، باید مقدار قطعی مال حرام و نصف مقدار مشکوک را به صاحبش بدهد و برای تعیین مال، چنانچه به شکل خاصّی راضی نشوند، با قرعه مال هر یک را مشخّص میکنند.