آیا انسان ظرفیت عشق به خداوند را دارد؟
شرح پرسش: عاشقی خیلی دردناک است، البته منظور عشق زمینی است. آیا عشق آسمانی، عشق به خدا ترسناک است؟ آیا باعث از دست دادن همه چیزهایی می شود که دوستشان داریم؛ مثل خانواده و ... . من دوست دارم عاشق خدا شوم، ولی دوستی می گفت خیلی ترسناک است .یکی از دوستان می گفت: از همین پایین هم می شود به خدا عشق ورزید، اما اگر نزدیکش شوی شاید درونش حل شوی و دیگر چیزی از تو باقی نماند... دوست من می¬گوید: پیامبر با این که 40 سال عبادت خدا می-کرد با دیدن جبرئیل خدا غش کرد، چه رسد به دیدن خود خدا و موسی و دوستانش با تابش نور خداوند به کوه جان دادند چه برسد به ما... پاسخ اجمالی: هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونی­هایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ به­ویژه در اسلام توجه عمده­ای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بوده­اند. وقتی از امام صادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فرمود: (دل­هایی از یاد خدا تهی می­گردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها می­چشاند). از این دیدگاه، عشق مجازی چیزی جز غفلت از یاد معشوق حقیقی نیست و فرد به­آن مبتلا می­شود تا در اثر عذاب حاصل از آن­که خود لطفی الاهی است، به فطرت توحیدی و عشق ازلی رجعت داده شود. در واقع عشق به خدا و یاد عاشقانه او، انسان را به فطرت الاهی خود نزدیک کرده و از عذاب رها می­کند و باعث آرامش و اطمینان قلبی می­شود. توجه به زندگی سراسر آرامش و وارستگی عرفا این مطلب را نشان می­دهد که ذره­ای از لذت و آرامشی که آنان در عشق الاهی تجربه می­کنند را طالبان عیش­های دنیوی نچشیده و از آن محروم بوده­اند. هرچند عشق الاهی مستلزم رها کردن دنیا و تعلقات آن است اما این امر، الزاماً به معنای بی­بهره بودن از موهبت­های حیات دنیوی و جلوه­های مجازی آن نیست؛ تفاوت در این است که دیگر هیچ عذاب و وابستگی در این روابط و برخورداری­های عالم کثرت نبوده و تعلقی ذاتی به­بود و نبود آنها وجود نخواهد داشت. بنابر این، کسی که عاشق خدا باشد محبتی به­دور از نیاز و از سرعشق به­محبوب حقیقی، نسبت به همۀ مخلوقات الاهی دارد. با این حال، حالات عرفا و عشاق خدا ،در شیدایی و بی­اعتنایی به دنیا و مافیها، همواره باعث ترس دلبستگان عالم مجاز و حاشیه نشینان عشق الاهی بوده است؛ غافل از این­که وجود عارف بعد از فنا به­ بقای الاهی نایل می­شود و عالم مجاز نیز با نگاه خدایی عارف، حیاتی الاهی می­ یابد و حتی موهبت­های دنیوی را هم تنها عاشق خداوند است­که در می­یابد و جلوه نور و سرور و لذت نهفته در آن را بیشتر از دیگران دریافت می ­کند. دلدادگان عالم مجاز هرگز نمی­ خواهند با نیستی خود و هستی خدا مواجه شوند، هر چند که در نهایت – پس از مرگ و قیامت – چاره­ای جز آن ندارند. اینان از عشق به­ذات الاهی گریزان بوده و فقط به دعوای عشق در پیشگاه دلبران جهان، دل خوش داشته­ اند و هرچند خود به­عذاب این رابطه­ ها گرفتارند، اما هنوز رهایی خود را خوش نمی­ دارند. پاسخ تفصیلی: هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونی­هایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند[1] که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ به­ویژه در اسلام توجه عمده­ای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بوده­اند. کسی که دل از معشوق­های غیر خدایی برکنده و عزم عشق الاهی کرده است و دوست دارد که عاشق خدا باشد، در واقع به مقام خاصی از لحاظ سلوک روحی دست یافته است­که باید آن را قدر بداند. قلب چنین کسی سراسر عشق و سوز و عطش روحی بوده و آماده است تا آن را به صاحب اصلیش تحویل دهد؛ در واقع چنین کسی گوهره وجود خود را که همان دل او است، از بازار بی­معرفت عشق­های دنیوی باز پس گرفته و از اسارت و عذاب رهایی یافته است. وقتی از امام صادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فرمود: (قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره)؛[2] دل­هایی از یاد خدا تهی می­گردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها می­چشاند. چه بسا این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد که می­فرماید: (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی)‌؛ و هر کس از یاد من روی گردان شود، عیشی دردناک و سخت خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم! از این دیدگاه می­توان عشق مجازی را به معیشتی پر عذاب و رابطه­ای دردناک تعبیر کرد که گرفتاری در آن حاصل دوری از ذکر الاهی است. بر خلاف عشق مجازی، عشق حقیقی و عشق به خدا و یاد عاشقانه او انسان را به فطرت الاهی خود نزدیک کرده و از عذاب رها می­کند و باعث آرامش و اطمینان قلبی می­شود. توجه به زندگی سراسر آرامش و وارستگی عرفا این مطلب را نشان می­دهد که ذره­ای از لذت و آرامش و احساس وجود که آنان در عشق الاهی تجربه می­کنند را طالبان عیش­های دنیوی نچشیده اند و از آن محروم بوده­اند. تا به­حال هیچ عاشق صادقی در عشق خدا نادم و پشیمان نبوده و جز اظهار مستی و شور چیز دیگری در بین نبوده است. البته عشق الاهی مستلزم رها کردن دنیا و تعلقات آن است اما این امر، الزاماً به معنای بی بهره بودن از موهبت­های حیات دنیوی نیست، ولی تفاوت اساسی در این است­که دیگر هیچ عذاب و وابستگی در این روابط و برخورداری­های عالم کثرت نخواهد بود و این برخلاف تصور، به معنای نابودی و نیستی و انهدام نبوده، بلکه به­عکس وجود عارف بعد از فنا به بقای الاهی نایل می­شود و عالم مجاز نیز با نگاه خدایی عارف، حیاتی الاهی می­یابد و خدانما می­شود؛ چرا که هیچ تعلق و شرکی در نگاه او نیست: به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست چه بسا دنیا از طالب آن گریزان، و مرید کسی است که عاشق خداوند باشد و محبت عارف نسبت به امور مجازی و دنیوی نیز محبتی به­دور از وابستگی، و از سر عشق به محبوب حقیقی است. و از عذاب حاصل از این وابستگی و نیاز هم فارغ است، و هرگز دریای محبت الاهی او اسیر امواج سهمگین عالم مجاز نمی­شود و در دام جلوه­های مجازی نمی­افتد؛ چرا که همۀ این امور را جلوه حقیقت واحد الاهی می­داند و در واقع، محبت او به­دنیا از باب محبت کل به جزء است، نه از باب پرستیدن دنیا. بنابر این، در نظر عارف همۀ دنیا و مافیها در مقایسه با نظر بر وجه الله، بازیچه­ای بیش نیست؛ از این رو، هرچند که خداوند هر دو جهان را بر عاشق حقیقی خود می­بخشد، اما او جز خدا را از خدا نمی­خواهد و برای رسیدن به محبوب ازلی خود، طالب فنای خویشتن است تا خداوند در وجودش تجلی نماید، پس نه از مرگ می­هراسد و نه از آن گریزان است و نه امور دنیوی او را دچار تشویش می­کند؛ چرا که مرگ را جانی دیگر، و نیستی خود را هستی برتری می­یابد. این حالات عرفا و عشاق خدا، در شیدایی و بی­اعتنایی به دنیا و مافیها، همواره باعث انکار، ترس و واهمۀ دلبستگان عالم مجاز و حاشیه نشینان عشق الاهی بوده است؛ چرا که هیچ تصوری از حال آنان نداشته و غافل بوده­اند که اینان در همین دنیا در چه وصلی غرق شده­اند؛ از همین رو چون تصوری از این مقامات ندارند از آن گریزان و ترسانند؛ ترس از این­که مبادا داشته­های محبوب خود را از دست دهند و دچار بدبختی و نیستی و تباهی شوند. مَثَل اهل دنیا در نسبت با عارف همچون مثل کودکی است که بازیچه­ای که از او دل برده است را حاضر نیست به هیچ قیمتی رها کند، هر چند که در مقابل بخواهند قصرهای پر شکوه عالم را به او بدهند، باز هم گمان می­کند که می­خواهند او را از بازیچه­اش جدا کنند و در فقدان و محرومیت رها سازند. از این روی، دلدادگان عالم مجاز هرگز نمی­خواهند با نیستی خود و هستی خدا مواجه شوند، هر چند که در نهایت – پس از مرگ و قیامت- چاره­ای جز آن ندارند. اینان از عشق الاهی گریزان بوده و فقط به دعوی عشق در پیشگاه دلبران جهان دل خوش داشته­اند و هرچند خود به عذاب این رابطه­ها گرفتارند، اما هنوز رهایی خود را خوش نمی­دارند، تا آن­گاه که به این تحول بزرگ دست یابند. بنابراین، رابطۀ عاشقانه با خدا مقصود حقیقی انسان بوده و یک ضرورت وجودی محسوب می­شود، به­خصوص در روزگار ما، بن بست­های بی­شمار در بُعد عاطفی و عقیدتی و اخلاقی و ... خواه ناخواه بشریت را به آستانه این بازگشت بنیادین به عشق حقیقی سوق خواهد داد و نباید از این حقیقت گریزان بود. پی نوشتها: [1]. حدیث مشهور (من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیداً)از نظر عرفا، اشاره به همین حقیقت دارد. [2]. سألت أبا عبد الله عن العشق قال: (قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره)، شیخ صدوق، الامالی، ص 669، کتابخانه اسلامیه، 1363. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

آیا انسان ظرفیت عشق به خداوند را دارد؟


پاسخ:

شرح پرسش:
عاشقی خیلی دردناک است، البته منظور عشق زمینی است. آیا عشق آسمانی، عشق به خدا ترسناک است؟ آیا باعث از دست دادن همه چیزهایی می شود که دوستشان داریم؛ مثل خانواده و ... . من دوست دارم عاشق خدا شوم، ولی دوستی می گفت خیلی ترسناک است .یکی از دوستان می گفت: از همین پایین هم می شود به خدا عشق ورزید، اما اگر نزدیکش شوی شاید درونش حل شوی و دیگر چیزی از تو باقی نماند... دوست من می¬گوید: پیامبر با این که 40 سال عبادت خدا می-کرد با دیدن جبرئیل خدا غش کرد، چه رسد به دیدن خود خدا و موسی و دوستانش با تابش نور خداوند به کوه جان دادند چه برسد به ما...

پاسخ اجمالی:
هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونی­هایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ به­ویژه در اسلام توجه عمده­ای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بوده­اند.
وقتی از امام صادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فرمود: (دل­هایی از یاد خدا تهی می­گردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها می­چشاند).
از این دیدگاه، عشق مجازی چیزی جز غفلت از یاد معشوق حقیقی نیست و فرد به­آن مبتلا می­شود تا در اثر عذاب حاصل از آن­که خود لطفی الاهی است، به فطرت توحیدی و عشق ازلی رجعت داده شود.
در واقع عشق به خدا و یاد عاشقانه او، انسان را به فطرت الاهی خود نزدیک کرده و از عذاب رها می­کند و باعث آرامش و اطمینان قلبی می­شود. توجه به زندگی سراسر آرامش و وارستگی عرفا این مطلب را نشان می­دهد که ذره­ای از لذت و آرامشی که آنان در عشق الاهی تجربه می­کنند را طالبان عیش­های دنیوی نچشیده و از آن محروم بوده­اند.
هرچند عشق الاهی مستلزم رها کردن دنیا و تعلقات آن است اما این امر، الزاماً به معنای بی­بهره بودن از موهبت­های حیات دنیوی و جلوه­های مجازی آن نیست؛ تفاوت در این است که دیگر هیچ عذاب و وابستگی در این روابط و برخورداری­های عالم کثرت نبوده و تعلقی ذاتی به­بود و نبود آنها وجود نخواهد داشت. بنابر این، کسی که عاشق خدا باشد محبتی به­دور از نیاز و از سرعشق به­محبوب حقیقی، نسبت به همۀ مخلوقات الاهی دارد.
با این حال، حالات عرفا و عشاق خدا ،در شیدایی و بی­اعتنایی به دنیا و مافیها، همواره باعث ترس دلبستگان عالم مجاز و حاشیه نشینان عشق الاهی بوده است؛ غافل از این­که وجود عارف بعد از فنا به­ بقای الاهی نایل می­شود و عالم مجاز نیز با نگاه خدایی عارف، حیاتی الاهی می­ یابد و حتی موهبت­های دنیوی را هم تنها عاشق خداوند است­که در می­یابد و جلوه نور و سرور و لذت نهفته در آن را بیشتر از دیگران دریافت می ­کند.
دلدادگان عالم مجاز هرگز نمی­ خواهند با نیستی خود و هستی خدا مواجه شوند، هر چند که در نهایت – پس از مرگ و قیامت – چاره­ای جز آن ندارند. اینان از عشق به­ذات الاهی گریزان بوده و فقط به دعوای عشق در پیشگاه دلبران جهان، دل خوش داشته­ اند و هرچند خود به­عذاب این رابطه­ ها گرفتارند، اما هنوز رهایی خود را خوش نمی­ دارند.

پاسخ تفصیلی:
هدف از عشق مجازی رسیدن به عشق حقیقی بوده و اگر همراه با عفت باشد، انسان را بعد از تحولات و دگرگونی­هایی بنیادین به آستانۀ عشق الاهی خواهد رساند[1] که مطلوب اصلی دین و باطن حقیقی آن چیزی جز رسیدن به مقام محبت الاهی نیست؛ به­ویژه در اسلام توجه عمده­ای به این مطلب شده و امامان و عرفای بزرگ ما الگوهای عشق و دلدادگی به خدا و واصلان حریم قدس الاهی بوده­اند.
کسی که دل از معشوق­های غیر خدایی برکنده و عزم عشق الاهی کرده است و دوست دارد که عاشق خدا باشد، در واقع به مقام خاصی از لحاظ سلوک روحی دست یافته است­که باید آن را قدر بداند. قلب چنین کسی سراسر عشق و سوز و عطش روحی بوده و آماده است تا آن را به صاحب اصلیش تحویل دهد؛ در واقع چنین کسی گوهره وجود خود را که همان دل او است، از بازار بی­معرفت عشق­های دنیوی باز پس گرفته و از اسارت و عذاب رهایی یافته است.
وقتی از امام صادق(ع) درمورد ماهیت عشق (عشق مجازی) سؤال شد، فرمود: (قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره)؛[2] دل­هایی از یاد خدا تهی می­گردد و خداوند محبت غیر خود را به آنها می­چشاند. چه بسا این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد که می­فرماید: (وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمی)‌؛ و هر کس از یاد من روی گردان شود، عیشی دردناک و سخت خواهد داشت و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم! از این دیدگاه می­توان عشق مجازی را به معیشتی پر عذاب و رابطه­ای دردناک تعبیر کرد که گرفتاری در آن حاصل دوری از ذکر الاهی است.
بر خلاف عشق مجازی، عشق حقیقی و عشق به خدا و یاد عاشقانه او انسان را به فطرت الاهی خود نزدیک کرده و از عذاب رها می­کند و باعث آرامش و اطمینان قلبی می­شود. توجه به زندگی سراسر آرامش و وارستگی عرفا این مطلب را نشان می­دهد که ذره­ای از لذت و آرامش و احساس وجود که آنان در عشق الاهی تجربه می­کنند را طالبان عیش­های دنیوی نچشیده اند و از آن محروم بوده­اند. تا به­حال هیچ عاشق صادقی در عشق خدا نادم و پشیمان نبوده و جز اظهار مستی و شور چیز دیگری در بین نبوده است.
البته عشق الاهی مستلزم رها کردن دنیا و تعلقات آن است اما این امر، الزاماً به معنای بی بهره بودن از موهبت­های حیات دنیوی نیست، ولی تفاوت اساسی در این است­که دیگر هیچ عذاب و وابستگی در این روابط و برخورداری­های عالم کثرت نخواهد بود و این برخلاف تصور، به معنای نابودی و نیستی و انهدام نبوده، بلکه به­عکس وجود عارف بعد از فنا به بقای الاهی نایل می­شود و عالم مجاز نیز با نگاه خدایی عارف، حیاتی الاهی می­یابد و خدانما می­شود؛ چرا که هیچ تعلق و شرکی در نگاه او نیست:
به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
چه بسا دنیا از طالب آن گریزان، و مرید کسی است که عاشق خداوند باشد و محبت عارف نسبت به امور مجازی و دنیوی نیز محبتی به­دور از وابستگی، و از سر عشق به محبوب حقیقی است. و از عذاب حاصل از این وابستگی و نیاز هم فارغ است، و هرگز دریای محبت الاهی او اسیر امواج سهمگین عالم مجاز نمی­شود و در دام جلوه­های مجازی نمی­افتد؛ چرا که همۀ این امور را جلوه حقیقت واحد الاهی می­داند و در واقع، محبت او به­دنیا از باب محبت کل به جزء است، نه از باب پرستیدن دنیا.
بنابر این، در نظر عارف همۀ دنیا و مافیها در مقایسه با نظر بر وجه الله، بازیچه­ای بیش نیست؛ از این رو، هرچند که خداوند هر دو جهان را بر عاشق حقیقی خود می­بخشد، اما او جز خدا را از خدا نمی­خواهد و برای رسیدن به محبوب ازلی خود، طالب فنای خویشتن است تا خداوند در وجودش تجلی نماید، پس نه از مرگ می­هراسد و نه از آن گریزان است و نه امور دنیوی او را دچار تشویش می­کند؛ چرا که مرگ را جانی دیگر، و نیستی خود را هستی برتری می­یابد.
این حالات عرفا و عشاق خدا، در شیدایی و بی­اعتنایی به دنیا و مافیها، همواره باعث انکار، ترس و واهمۀ دلبستگان عالم مجاز و حاشیه نشینان عشق الاهی بوده است؛ چرا که هیچ تصوری از حال آنان نداشته و غافل بوده­اند که اینان در همین دنیا در چه وصلی غرق شده­اند؛ از همین رو چون تصوری از این مقامات ندارند از آن گریزان و ترسانند؛ ترس از این­که مبادا داشته­های محبوب خود را از دست دهند و دچار بدبختی و نیستی و تباهی شوند. مَثَل اهل دنیا در نسبت با عارف همچون مثل کودکی است که بازیچه­ای که از او دل برده است را حاضر نیست به هیچ قیمتی رها کند، هر چند که در مقابل بخواهند قصرهای پر شکوه عالم را به او بدهند، باز هم گمان می­کند که می­خواهند او را از بازیچه­اش جدا کنند و در فقدان و محرومیت رها سازند.
از این روی، دلدادگان عالم مجاز هرگز نمی­خواهند با نیستی خود و هستی خدا مواجه شوند، هر چند که در نهایت – پس از مرگ و قیامت- چاره­ای جز آن ندارند. اینان از عشق الاهی گریزان بوده و فقط به دعوی عشق در پیشگاه دلبران جهان دل خوش داشته­اند و هرچند خود به عذاب این رابطه­ها گرفتارند، اما هنوز رهایی خود را خوش نمی­دارند، تا آن­گاه که به این تحول بزرگ دست یابند.
بنابراین، رابطۀ عاشقانه با خدا مقصود حقیقی انسان بوده و یک ضرورت وجودی محسوب می­شود، به­خصوص در روزگار ما، بن بست­های بی­شمار در بُعد عاطفی و عقیدتی و اخلاقی و ... خواه ناخواه بشریت را به آستانه این بازگشت بنیادین به عشق حقیقی سوق خواهد داد و نباید از این حقیقت گریزان بود.

پی نوشتها:
[1]. حدیث مشهور (من عشق فکتم و عف و صبر فمات مات شهیداً)از نظر عرفا، اشاره به همین حقیقت دارد.
[2]. سألت أبا عبد الله عن العشق قال: (قلوب خلت من ذکر الله فأذاقها الله حب غیره)، شیخ صدوق، الامالی، ص 669، کتابخانه اسلامیه، 1363.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین