آیا مبدا عشق خدا است و یا حقیقتی دیگر؟
اساس آفرینش جهان، عشق خداوند به جمال و جلوه خویش است، زیرا حب ذات یکی از اسباب عشق است. خداوند نیز به عنوان برترین موجود، به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش، جهان را پدید آورد (کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف)(1)؛ (من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم). گنج مخفی بد ز پری چاک کرد خاک را روشن تر ز افلاک کرد بنابراین نخستین کسی که عشق ورزید ، خدای متعال بود. (2) او بر اساس همین عشق به خویش است که مخلوقاتش را نیز دوست می دارد. (3) عین القضات همدانی می گوید: (دریغا به جان مصطفی ، ای شنوده این کلمات! که خلق پنداشته اند که انعام و محبت او با خلق از برای خلق است، نه از برای خلق نیست؛ بلکه از برای خود می کند که عاشق، چون عطایی دهد به معشوق و با وی لطفی کند، آن لطف نه به معشوق می کند که آن با عشق خود می کند. دریغا از دست این کلمه ! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی ، از برای مصطفی است؟ این محبت او از بهر خود است). (4) چنان که مبدا عالم خداوند متعال است، مبدا عشق نیز او است. عشق مانند وجود، از ذات حق به عالم سرایت کرده است. عشق انسان را زاییده عشق خدا است. توبه کردم و عشق همچون اژدها توبه وصف خلق و آن وصف خدا عشق ز اوصاف خدای بی نیاز عاشقی بر غیر او باشد مجاز (5) پی نوشتها: 1- سخاوی، مقاصد الحسنه، ص 153. 2- ابوالحسن دیلمی، عطف الالف المالوف علی الکلام المعطوف، ص 28. 3- ر. ک: علامه طباطبایی، المیزان. 4- تمهیدات، ص 217. 5- مثنوی معنوی ، دفتر 6، ابیات 970-971.
عنوان سوال:

آیا مبدا عشق خدا است و یا حقیقتی دیگر؟


پاسخ:

اساس آفرینش جهان، عشق خداوند به جمال و جلوه خویش است، زیرا حب ذات یکی از اسباب عشق است. خداوند نیز به عنوان برترین موجود، به دلیل عشق به ذات و جلوه جمالش، جهان را پدید آورد (کنت کنزا مخفیا فاحببت ان اعرف فخلقت الخلق لکی اعرف)(1)؛ (من گنج پنهانی بودم که دوست داشتم شناخته شوم، پس آفریدگان را آفریدم تا شناخته شوم).
گنج مخفی بد ز پری چاک کرد
خاک را روشن تر ز افلاک کرد
بنابراین نخستین کسی که عشق ورزید ، خدای متعال بود. (2) او بر اساس همین عشق به خویش است که مخلوقاتش را نیز دوست می دارد. (3) عین القضات همدانی می گوید:
(دریغا به جان مصطفی ، ای شنوده این کلمات! که خلق پنداشته اند که انعام و محبت او با خلق از برای خلق است، نه از برای خلق نیست؛ بلکه از برای خود می کند که عاشق، چون عطایی دهد به معشوق و با وی لطفی کند، آن لطف نه به معشوق می کند که آن با عشق خود می کند. دریغا از دست این کلمه ! تو پنداری که محبت خدا با مصطفی ، از برای مصطفی است؟ این محبت او از بهر خود است). (4)
چنان که مبدا عالم خداوند متعال است، مبدا عشق نیز او است. عشق مانند وجود، از ذات حق به عالم سرایت کرده است. عشق انسان را زاییده عشق خدا است.
توبه کردم و عشق همچون اژدها
توبه وصف خلق و آن وصف خدا
عشق ز اوصاف خدای بی نیاز
عاشقی بر غیر او باشد مجاز (5)
پی نوشتها:
1- سخاوی، مقاصد الحسنه، ص 153.
2- ابوالحسن دیلمی، عطف الالف المالوف علی الکلام المعطوف، ص 28.
3- ر. ک: علامه طباطبایی، المیزان.
4- تمهیدات، ص 217.
5- مثنوی معنوی ، دفتر 6، ابیات 970-971.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین