آیا علوم متداول امروزی، با ارزش‌های علوم اسلامی و پذیرفته‌شده اسلام، منافات دارد؟
پاسخ اجمالی: اسلام با هر علم و دانشی که موجب رشد فزاینده‌ی عقل و تعالی روح انسانی شده و یا استفاده­های حلال او از زندگی مادی را تسهیل نماید، موافق بوده و خود در جهت تبیین ساختارهای آن علم و ترغیب مردم به سوی آن پیشرو است. از این رو برخی از علوم شکل‌گرفته در عصرهای مختلف مانند علوم تجربی خاص؛ نظیر فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و ... با ارزش‌های علوم اسلامی و پذیرفته‌شده اسلام، تقریباً مشکل اساسی ندارند. از این جهت، علومی که دقیق‌اند مثل ریاضیات و همین طور دانش‌هایی که از این علوم استفاده ابزاری می‌کنند؛ مانند رشته‌های مهندسی و پزشکی به تبع آن‌ها مشکل چندانی ندارند. اما رشته‌هایی؛ مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و... این علومی که به آن‌ها علوم انسانی گفته می‌شود، یا به تعبیر دیگر، علومی که به آن‌ها علوم اجتماعی می‌گویند؛ چون، مبانی این علوم در حال حاضر مبتنی بر یک انسان‌شناسی خاص در جوامع غیردینی است، وقتی به مرحله‌ی کارکرد می‌رسد در بسیاری موارد با ارزش‌های اسلامی در تضاد است. اگرچه ممکن است، بدون نظر به نوع مبانی و ریشه‌ها، برخی راهکارهای آن‌ها که با دستورات اسلامی در تقابل نیستند نیزمورد استفاده قرار گیرند. پاسخ تفصیلی: اسلام با هر علم و دانشی که موجب رشد فزاینده‌ی عقل و تعالی روح انسانی شده و یا استفاده­های حلال او از زندگی مادی را تسهیل نماید، موافق بوده و خود در جهت تبیین ساختارهای آن علم و ترغیب مردم به سوی آن پیشرو است. از این رو برخی از علوم شکل‌گرفته در عصرهای مختلف مانند علوم تجربی خاص؛ نظیر فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و ... تقریباً هیچ مشکل اساسی با اسلام ندارند؛ از این جهت، علومی که دقیق‌اند مثل ریاضیات و همین طور دانش‌هایی که از این علوم استفاده ابزاری می‌کنند؛ مانند رشته‌های مهندسی و پزشکی به تبع این علوم با ارزش‌های علوم اسلامی و پذیرفته‌شده اسلام، منافات ندارند. چنانچه اگر این علوم در راستای ارتقا سطح فرهنگ و رفاه مردم نیز قرار گیرد، آموزه­های دینی نیز آنها را مورد حمایت و تشویق خود قرار خواهد داد. این که می‌گوییم مشکل اساسی ندارند؛ چون گاهی در بحث‌های فیزیک (فیزیک نظری) بعضی از مسائل مطرح می‌شود که در واقع به مسائل اعتقادی ارتباط پیدا می‌کند. در آن مسائل دیدگاهی مطرح شده است که با دیدگاه‌های دینی منافات دارد، ولی تأثیر چندان اساسی در نظریات فیزیکی ندارد، و می­دانیم که بسیاری از فیزیک‌دان‌های بزرگ شخصیت‌های معنوی بودند؛ مثل نیوتن و انیشتین، این‌ها آدم‌های الاهی هستند و نگاهشان به دنیا نگاه الاهی است و اساساً خودشان معتقدند که دستاوردها در فیزیک نتیجه‌ی نگاه الاهی به عالم بوده است. اما آن بخشی که اندیشمندان دینی به ویژه مقام معظم رهبری هم خیلی روی آن تاکید کردند و این یک واقعیت است، رشته‌هایی؛ مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و... است. این علومی که به آن‌ها علوم انسانی گفته می‌شود، یا به تعبیر دیگر، علومی که به آن‌ها علوم اجتماعی می‌گویند، این علوم انسانی (Humanities) یا علوم اجتماعی (Social Sciences) مبتنی بر یک انسان‌شناسی خاص است؛ چرا که وقتی شما می‌خواهید روان‌شناسی بحث کنید، اول باید تفسیری از انسان داشته باشید تا بر اساس آن تفسیر بتوان در خصوص روان‌شناسی بحث کرد، جامعه‌شناسی هم بخواهید بحث کنید اول باید تفسیری از انسان داشته باشید و بعد بیایید جامعه را بحث کنید. همین طور در مدیریت، اقتصاد و... . آن انسان‌شناسی، (انسان‌شناسی سکولار) که در قرن 17 و 18 در اروپا جوانه‌هایش زده شد و در همان دوره این علوم انسانی شکل گرفت چون مبتنی بر آن ارزش‌ها است، وقتی می‌رسد به کارکرد در بسیاری موارد با ارزش‌های اسلامی در تضاد است؛ به عنوان مثال ما در کشور خود اقتصاددانان فراوانی داریم، اما مشکلات ساختاری اقتصاد ما به این دلیل است که این اقتصادی که ترسیم و تعریف شده است، در یک جامعه غیردینی و بر اساس ریشه‌ها و مبانی غیردینی شکل‌گرفته است؛ از این رو در یک جامعه دینی که ارزش‌های دینی حاکم است، جواب گو نیست؛ به همین دلیل شما می‌بینید با همین علم اقتصاد کشورهای غیردینی اداره می‌شوند، ولی وقتی به کشور ما می‌آید و در مختصات دینی و فرهنگی ملت ما قرار می‌گیرد، ما نمی‌توانیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم؛ چون مفاهیم غیردینی مثل حرص که معیار اقتصاد است، در مفاهیم دینی ما پذیرفته‌شده نیست. با این احوال ممکن است، بدون نظر به نوع مبانی و ریشه‌ها، برخی راهکارهای مطرح‌شده در علوم غربی مورد توجه قرار گیرد. زیرا بعضی از این راهکارها مانند برخی از آنچه در روانشناسی غربی برای بهبود روابط اعضای خانواده مطرح می‌شود، بر اساس فطرت عموم انسان‌ها و با راهکارهای استقراء و تجربه به دست آمده است، که می‌تواند برای اندیشمندان دینی نیز راهگشا باشد. اما باید توجه داشت تشخیص این موارد و گزینش موارد راهگشا و کاربردی، باید توسط متخصصان دینی که در این زمینه فعالیت دارند، صورت پذیرد و از پذیرش و عمل مطلق به آن‌ها پرهیز شود. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

آیا علوم متداول امروزی، با ارزش‌های علوم اسلامی و پذیرفته‌شده اسلام، منافات دارد؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
اسلام با هر علم و دانشی که موجب رشد فزاینده‌ی عقل و تعالی روح انسانی شده و یا استفاده­های حلال او از زندگی مادی را تسهیل نماید، موافق بوده و خود در جهت تبیین ساختارهای آن علم و ترغیب مردم به سوی آن پیشرو است.
از این رو برخی از علوم شکل‌گرفته در عصرهای مختلف مانند علوم تجربی خاص؛ نظیر فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و ... با ارزش‌های علوم اسلامی و پذیرفته‌شده اسلام، تقریباً مشکل اساسی ندارند. از این جهت، علومی که دقیق‌اند مثل ریاضیات و همین طور دانش‌هایی که از این علوم استفاده ابزاری می‌کنند؛ مانند رشته‌های مهندسی و پزشکی به تبع آن‌ها مشکل چندانی ندارند.
اما رشته‌هایی؛ مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و... این علومی که به آن‌ها علوم انسانی گفته می‌شود، یا به تعبیر دیگر، علومی که به آن‌ها علوم اجتماعی می‌گویند؛ چون، مبانی این علوم در حال حاضر مبتنی بر یک انسان‌شناسی خاص در جوامع غیردینی است، وقتی به مرحله‌ی کارکرد می‌رسد در بسیاری موارد با ارزش‌های اسلامی در تضاد است. اگرچه ممکن است، بدون نظر به نوع مبانی و ریشه‌ها، برخی راهکارهای آن‌ها که با دستورات اسلامی در تقابل نیستند نیزمورد استفاده قرار گیرند.

پاسخ تفصیلی:
اسلام با هر علم و دانشی که موجب رشد فزاینده‌ی عقل و تعالی روح انسانی شده و یا استفاده­های حلال او از زندگی مادی را تسهیل نماید، موافق بوده و خود در جهت تبیین ساختارهای آن علم و ترغیب مردم به سوی آن پیشرو است.
از این رو برخی از علوم شکل‌گرفته در عصرهای مختلف مانند علوم تجربی خاص؛ نظیر فیزیک، شیمی، زیست‌شناسی و ... تقریباً هیچ مشکل اساسی با اسلام ندارند؛ از این جهت، علومی که دقیق‌اند مثل ریاضیات و همین طور دانش‌هایی که از این علوم استفاده ابزاری می‌کنند؛ مانند رشته‌های مهندسی و پزشکی به تبع این علوم با ارزش‌های علوم اسلامی و پذیرفته‌شده اسلام، منافات ندارند. چنانچه اگر این علوم در راستای ارتقا سطح فرهنگ و رفاه مردم نیز قرار گیرد، آموزه­های دینی نیز آنها را مورد حمایت و تشویق خود قرار خواهد داد.
این که می‌گوییم مشکل اساسی ندارند؛ چون گاهی در بحث‌های فیزیک (فیزیک نظری) بعضی از مسائل مطرح می‌شود که در واقع به مسائل اعتقادی ارتباط پیدا می‌کند. در آن مسائل دیدگاهی مطرح شده است که با دیدگاه‌های دینی منافات دارد، ولی تأثیر چندان اساسی در نظریات فیزیکی ندارد، و می­دانیم که بسیاری از فیزیک‌دان‌های بزرگ شخصیت‌های معنوی بودند؛ مثل نیوتن و انیشتین، این‌ها آدم‌های الاهی هستند و نگاهشان به دنیا نگاه الاهی است و اساساً خودشان معتقدند که دستاوردها در فیزیک نتیجه‌ی نگاه الاهی به عالم بوده است. اما آن بخشی که اندیشمندان دینی به ویژه مقام معظم رهبری هم خیلی روی آن تاکید کردند و این یک واقعیت است، رشته‌هایی؛ مانند روان‌شناسی، جامعه‌شناسی، مدیریت، اقتصاد و... است. این علومی که به آن‌ها علوم انسانی گفته می‌شود، یا به تعبیر دیگر، علومی که به آن‌ها علوم اجتماعی می‌گویند، این علوم انسانی (Humanities) یا علوم اجتماعی (Social Sciences) مبتنی بر یک انسان‌شناسی خاص است؛ چرا که وقتی شما می‌خواهید روان‌شناسی بحث کنید، اول باید تفسیری از انسان داشته باشید تا بر اساس آن تفسیر بتوان در خصوص روان‌شناسی بحث کرد، جامعه‌شناسی هم بخواهید بحث کنید اول باید تفسیری از انسان داشته باشید و بعد بیایید جامعه را بحث کنید. همین طور در مدیریت، اقتصاد و... . آن انسان‌شناسی، (انسان‌شناسی سکولار) که در قرن 17 و 18 در اروپا جوانه‌هایش زده شد و در همان دوره این علوم انسانی شکل گرفت چون مبتنی بر آن ارزش‌ها است، وقتی می‌رسد به کارکرد در بسیاری موارد با ارزش‌های اسلامی در تضاد است؛ به عنوان مثال ما در کشور خود اقتصاددانان فراوانی داریم، اما مشکلات ساختاری اقتصاد ما به این دلیل است که این اقتصادی که ترسیم و تعریف شده است، در یک جامعه غیردینی و بر اساس ریشه‌ها و مبانی غیردینی شکل‌گرفته است؛ از این رو در یک جامعه دینی که ارزش‌های دینی حاکم است، جواب گو نیست؛ به همین دلیل شما می‌بینید با همین علم اقتصاد کشورهای غیردینی اداره می‌شوند، ولی وقتی به کشور ما می‌آید و در مختصات دینی و فرهنگی ملت ما قرار می‌گیرد، ما نمی‌توانیم مشکلات اقتصادی را حل کنیم؛ چون مفاهیم غیردینی مثل حرص که معیار اقتصاد است، در مفاهیم دینی ما پذیرفته‌شده نیست.
با این احوال ممکن است، بدون نظر به نوع مبانی و ریشه‌ها، برخی راهکارهای مطرح‌شده در علوم غربی مورد توجه قرار گیرد. زیرا بعضی از این راهکارها مانند برخی از آنچه در روانشناسی غربی برای بهبود روابط اعضای خانواده مطرح می‌شود، بر اساس فطرت عموم انسان‌ها و با راهکارهای استقراء و تجربه به دست آمده است، که می‌تواند برای اندیشمندان دینی نیز راهگشا باشد. اما باید توجه داشت تشخیص این موارد و گزینش موارد راهگشا و کاربردی، باید توسط متخصصان دینی که در این زمینه فعالیت دارند، صورت پذیرد و از پذیرش و عمل مطلق به آن‌ها پرهیز شود.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین