بین خدای عرفی دین و خدای علم کدامیک را انتخاب کنم؟
شرح پرسش: دیدگاه جدیدی در مورد خدایی که دین مبلغ آن است پیدا کرده ام.خدایی که وقتی مجموعه صفات آنرا نگاه می کنی شبیه یک انسان میشود. یک انسان احتمالا از جنس مرد با سن زیاد که مقام سیاسی آن پادشاهی کل عالم است و پایتخت آن سیاره زمین. و مقام روحانی آن یک پدربزرگ حکیم که باید از او مدام در خوف و رجا باشیم. و اما خدای علم خدایی که 13عدد طلایی و غیرقابل دستکاری را آفرید و حاصل چیدمان این اعداد کائنات شد این خدا قطعا وجود دارد و وجود او غیرقابل توصیف است چون علم هنوز وصفی از او بدست نداده اما بوجود او ایمان دارد. ایمان به وجود یا عدم و جود او خللی در خلقت ایجاد نمی کند! عبادت کردن او نیز همینطور است.اما خدای دین کاملا متفاوت است.عبات خدای علم پوچ و بیهوده بنظر می رسید اما عبادت خدای دین یا سرپیچی از او عواقب و نتایجی دارد. ایمان خودم رو چگونه تطبیق بدهم که نه خدایی شبیه انسان را پرستیده باشم و نه خدایی که هیچ مختصاتی از او ندارم...لطفاً جواب این سوال را بصورت علمی بدهید ...بحث من بیشتر جنبه علمی و فلسفی مسئله است وگرنه خودم از نظر روانی خدای دین را می پسندم. چون متصور شدن خدای علم برای من مثل تصور رهاشدن در یک جزیره متروک وسط اقیانوس می مونه. با تشکر. پاسخ اجمالی: این دو نوع تلقی از خدا که عنوان شده (بجز خدای حقیقی دین) نمی تواند دیدگاه درست در مورد دین و خدا محسوب شود. دیدگاه درست در مورد خدا دیدگاهی است که اولیای خاص خدا ارائه داده اند و بویژه در مکتب اهل بیت بدان پرداخته شده است. لطفا به ادامه بحث در پاسخ تفصیلی مراجعه کنید. پاسخ تفصیلی: در ابتدا متذکر می شویم که این دو دیدگاه کاملاً باید تعریف شده حدود آن مشخص شود. بویژه خدای علم! خدایی که قطعاً هست و کائنات را بر پاداشته و عبادت ما به حال او فرقی ندارد. بنابراین ما باید تعریف خود را در این دو مورد ارائه و حق و باطل این بحث را از هم متمایز کنیم چه بسا گاهی خدای علم به خدای دین و عرفان نزدیک شده باشد و چه بسا درک عرفی خدا هم خالی از مرتبه ای از معرفت خداوند نباشد. با این وجود بطور کلی در مورد این دو نوع تلقی از خدا که عنوان شده (بجز خدای حقیقی دین) نمی توان گفت یکی از دیگری بهتر است یا دیدگاه درست در مورد دین و خدا محسوب می شود. دیدگاه درست در مورد خدا دیدگاهی است که اولیای خاص خدا ارائه داده اند و بویژه در مکتب اهل بیت بدان پرداخته شده است. بنابراین نه فهم عرفی از خدا که بسیاری از به اصطلاح دینداران مبتلا به آن هستند خدای حقیقی محسوب می شود و نه تحقیقات علمی دانشمندان فیزیک کیهانی به حقیقت خداوند دست یافته است بویژه اگر خدایی که به خدای علم نسبت داده شده،ارتباطی با انسان نداشته باشد در واقع محدود کردن خدا در ماورای رابطه ای فطری با انسان محسوب می شود و دیدگاهی خشک و مکانیکی را دامن می زند. هرچند که علم حقیقتاً هم اگر منصف باشد و فقط در حد تحقیقات یقینی خود ادعا کند به چنین نتیجه ای مبنی بر عدم ارتباط خدا با انسان نرسیده و فقط بخشی از عظمت های بی پایان کائنات خداوند را مورد پژو هش قرار داده و به وجود خدا اقرار کرده است. برای توضیح بیشتر درباره خداوند و نحوه خلقت جهان و آدم - خواندن خطبه اول (نهج البلاغه) از مولا امیرالمؤمنین کافی است. با این حال ، در اینجا برای اینکه ابعاد فلسفی – عرفانیِ بحثِ شناخت خداوند بیشتر گشوده شود، پاره ای توضیحات لازم ،ذکر می شود. همانطور که دریا در تصور یک قطره نمی گنجد، انسان نیز با اینکه وجودش از خداست، بخاطر فقر ذاتی اش از حیث وجودی، نمی تواند ذات خدا را درک کند. در احادیث رسیده از معصومین (ع) نیز انسان از تفکر در ذات خداوند نهی شده است، چه چنین تفکری نتیجه ای جز حیرانی و سرگردانی نخواهد داشت. علت واقعی این نهی را اساساً بایستی در این نکته لطیف جست که خداوند به هیچ وجه یک مفهوم فلسفی، علمی، ذهنی، عقلانی و ... نیست، بلکه موجودی کاملا عینی و حقیقی است. این موجود عینی را می توان شناخت، اما نه با ذهن و ایده پردازی های فلسفی، علمی ومنطقی، بلکه تنها راه شناخت حقیقی خداوند، شناخت او در خویشتن خویش است، با هدایت انسان کاملی که خدا را در خویش یافته است. این انسان کامل همان چیزی است که در تشیع از آن تحت عنوان (امام) یاد شده است. انسان کامل تجلی ذات و اسماء و صفات حق است، و به فرموده مولا امیرالمؤمنین(ع): ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) [1] ؛ هرکه خود را شناخت خدا را شناخت؛ همچنانکه در جای دیگری فرموده اند: (یا سلمان ویا جندب، إن معرفتی بالنورانیة معرفة اللَّه، ومعرفة اللَّه معرفتی، وهو الدین الخالص) [2] ؛ ای سلمان و ای جندب(لقب ابوذر) همانا معرفت من با نورانیت معرفت الله است و معرفت الله معرفت من با نورانیت است و این است دین خالص . بایستی این قطره تنها، به دریا بپیوندد و دریا شود تا به شناخت دریا نائل گردد. همچنانکه اولیاء خدا ،خدا را در خویش یافته و مظهر حق و ارکان معرفت حقیقی او شده اند. درک این لطیفه معنوی تنها در ساحت اندیشه عرفانی ناب ممکن است و ذهن عرفی و علمی و فلسفی از درک آن عاجز است بنابراین، طریق درست خداشناسی از رهگذر انسان شناسی قابل حصول است. پی نوشتها: [1]. آمدی، غرر الحکم، ص232، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366. [2]. الحافظ رجب البرسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین ،ص255 ، قم،ذوی القربی. و بحار الانوار، ج26، ص1 ، موسسه الوفاء، و محمد تقی مامقانی، در صحیفة الابرار متن کامل این روایت را نقل کرده ، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 7120. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

بین خدای عرفی دین و خدای علم کدامیک را انتخاب کنم؟


پاسخ:

شرح پرسش:
دیدگاه جدیدی در مورد خدایی که دین مبلغ آن است پیدا کرده ام.خدایی که وقتی مجموعه صفات آنرا نگاه می کنی شبیه یک انسان میشود. یک انسان احتمالا از جنس مرد با سن زیاد که مقام سیاسی آن پادشاهی کل عالم است و پایتخت آن سیاره زمین. و مقام روحانی آن یک پدربزرگ حکیم که باید از او مدام در خوف و رجا باشیم.
و اما خدای علم خدایی که 13عدد طلایی و غیرقابل دستکاری را آفرید و حاصل چیدمان این اعداد کائنات شد این خدا قطعا وجود دارد و وجود او غیرقابل توصیف است چون علم هنوز وصفی از او بدست نداده اما بوجود او ایمان دارد. ایمان به وجود یا عدم و جود او خللی در خلقت ایجاد نمی کند! عبادت کردن او نیز همینطور است.اما خدای دین کاملا متفاوت است.عبات خدای علم پوچ و بیهوده بنظر می رسید اما عبادت خدای دین یا سرپیچی از او عواقب و نتایجی دارد. ایمان خودم رو چگونه تطبیق بدهم که نه خدایی شبیه انسان را پرستیده باشم و نه خدایی که هیچ مختصاتی از او ندارم...لطفاً جواب این سوال را بصورت علمی بدهید ...بحث من بیشتر جنبه علمی و فلسفی مسئله است وگرنه خودم از نظر روانی خدای دین را می پسندم. چون متصور شدن خدای علم برای من مثل تصور رهاشدن در یک جزیره متروک وسط اقیانوس می مونه. با تشکر.

پاسخ اجمالی:
این دو نوع تلقی از خدا که عنوان شده (بجز خدای حقیقی دین) نمی تواند دیدگاه درست در مورد دین و خدا محسوب شود. دیدگاه درست در مورد خدا دیدگاهی است که اولیای خاص خدا ارائه داده اند و بویژه در مکتب اهل بیت بدان پرداخته شده است. لطفا به ادامه بحث در پاسخ تفصیلی مراجعه کنید.

پاسخ تفصیلی:
در ابتدا متذکر می شویم که این دو دیدگاه کاملاً باید تعریف شده حدود آن مشخص شود. بویژه خدای علم! خدایی که قطعاً هست و کائنات را بر پاداشته و عبادت ما به حال او فرقی ندارد. بنابراین ما باید تعریف خود را در این دو مورد ارائه و حق و باطل این بحث را از هم متمایز کنیم چه بسا گاهی خدای علم به خدای دین و عرفان نزدیک شده باشد و چه بسا درک عرفی خدا هم خالی از مرتبه ای از معرفت خداوند نباشد.
با این وجود بطور کلی در مورد این دو نوع تلقی از خدا که عنوان شده (بجز خدای حقیقی دین) نمی توان گفت یکی از دیگری بهتر است یا دیدگاه درست در مورد دین و خدا محسوب می شود. دیدگاه درست در مورد خدا دیدگاهی است که اولیای خاص خدا ارائه داده اند و بویژه در مکتب اهل بیت بدان پرداخته شده است. بنابراین نه فهم عرفی از خدا که بسیاری از به اصطلاح دینداران مبتلا به آن هستند خدای حقیقی محسوب می شود و نه تحقیقات علمی دانشمندان فیزیک کیهانی به حقیقت خداوند دست یافته است بویژه اگر خدایی که به خدای علم نسبت داده شده،ارتباطی با انسان نداشته باشد در واقع محدود کردن خدا در ماورای رابطه ای فطری با انسان محسوب می شود و دیدگاهی خشک و مکانیکی را دامن می زند. هرچند که علم حقیقتاً هم اگر منصف باشد و فقط در حد تحقیقات یقینی خود ادعا کند به چنین نتیجه ای مبنی بر عدم ارتباط خدا با انسان نرسیده و فقط بخشی از عظمت های بی پایان کائنات خداوند را مورد پژو هش قرار داده و به وجود خدا اقرار کرده است.
برای توضیح بیشتر درباره خداوند و نحوه خلقت جهان و آدم - خواندن خطبه اول (نهج البلاغه) از مولا امیرالمؤمنین کافی است. با این حال ، در اینجا برای اینکه ابعاد فلسفی – عرفانیِ بحثِ شناخت خداوند بیشتر گشوده شود، پاره ای توضیحات لازم ،ذکر می شود.
همانطور که دریا در تصور یک قطره نمی گنجد، انسان نیز با اینکه وجودش از خداست، بخاطر فقر ذاتی اش از حیث وجودی، نمی تواند ذات خدا را درک کند. در احادیث رسیده از معصومین (ع) نیز انسان از تفکر در ذات خداوند نهی شده است، چه چنین تفکری نتیجه ای جز حیرانی و سرگردانی نخواهد داشت. علت واقعی این نهی را اساساً بایستی در این نکته لطیف جست که خداوند به هیچ وجه یک مفهوم فلسفی، علمی، ذهنی، عقلانی و ... نیست، بلکه موجودی کاملا عینی و حقیقی است. این موجود عینی را می توان شناخت، اما نه با ذهن و ایده پردازی های فلسفی، علمی ومنطقی، بلکه تنها راه شناخت حقیقی خداوند، شناخت او در خویشتن خویش است، با هدایت انسان کاملی که خدا را در خویش یافته است. این انسان کامل همان چیزی است که در تشیع از آن تحت عنوان (امام) یاد شده است.
انسان کامل تجلی ذات و اسماء و صفات حق است، و به فرموده مولا امیرالمؤمنین(ع): ( من عرف نفسه فقد عرف ربه) [1] ؛ هرکه خود را شناخت خدا را شناخت؛ همچنانکه در جای دیگری فرموده اند: (یا سلمان ویا جندب، إن معرفتی بالنورانیة معرفة اللَّه، ومعرفة اللَّه معرفتی، وهو الدین الخالص) [2] ؛ ای سلمان و ای جندب(لقب ابوذر) همانا معرفت من با نورانیت معرفت الله است و معرفت الله معرفت من با نورانیت است و این است دین خالص .
بایستی این قطره تنها، به دریا بپیوندد و دریا شود تا به شناخت دریا نائل گردد. همچنانکه اولیاء خدا ،خدا را در خویش یافته و مظهر حق و ارکان معرفت حقیقی او شده اند.
درک این لطیفه معنوی تنها در ساحت اندیشه عرفانی ناب ممکن است و ذهن عرفی و علمی و فلسفی از درک آن عاجز است بنابراین، طریق درست خداشناسی از رهگذر انسان شناسی قابل حصول است.

پی نوشتها:
[1]. آمدی، غرر الحکم، ص232، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم، 1366.
[2]. الحافظ رجب البرسی، مشارق انوار الیقین فی اسرار امیرالمؤمنین ،ص255 ، قم،ذوی القربی. و بحار الانوار، ج26، ص1 ، موسسه الوفاء، و محمد تقی مامقانی، در صحیفة الابرار متن کامل این روایت را نقل کرده ، موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، 7120.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین