پاسخ اجمالی: با توجه به آیات و روایات باید گفت قبل از حدوث عالم هیچ چیزی غیر از خدا نبود، بنابراین صفات رحمت و فیض خداوند قبل از خلقت عالم (هرچند قبلیت زمانی در این باب مطرح نیست) مستهلک در ذات الاهی بود و هیچ تمایزی بین این صفات نبود و خدا برای فیض خود هیچ نیازی به غیر و مخلوق نداشت و خود عین رحمت و جمال و عشق بود. پاسخ تفصیلی: 1. حدوث عالم طبق نظر ادیان الاهی از جمله اسلام، عالم حادث است؛ یعنی نبوده و از عدم به وجود آمده است. بحث بر سر زمانی یا ذاتی بودن حدوث عالم، منافاتی با اصل مورد اتفاق، یعنی حادث بودن ماسوی الله ندارد، بلکه تأکید کننده آن است. 2. خدا قبل از خلق عالم کجا بود در این مورد روایاتی از معصومین نقل شده است که نشان می دهد سؤال از خدا (از جمله خدا قبل از خلقت) نمی تواند جنبه مکانی یا زمانی داشته باشد: " رُوِی أَنَّهُ سُئِلَ ع أَینَ کَانَ رَبُّنَا قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ سَمَاءً وَ أَرْضاً فَقَالَ ع أَینَ سُؤَالٌ عَنْ مَکَانٍ وَ کَانَ اللَّهُ وَ لَا مَکَانَ "[1]؛ از حضرت علی (ع) سؤال شد: پروردگار ما قبل از این که آسمان و زمین را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: کجا بودن سؤال از مکان است حال آن که خدا بود و هیچ مکانی نبود؛ یعنی خود مکان امری حادث است و توسط خدا خلق شده، پس خدا بدون این که جایی باشد بود. 3. صفات فیض و رحمت خدا قبل از خلق عالم چگونه بود اگر زمان و مکان را در مورد خداوند منتفی بدانیم (چون خدا خود ایجاد کننده زمان و مکان است)، سؤال این است که خدا قبل از ایجاد عالم و خلق عالم –هرچند این قبل بودن به معنای زمانی نباشد- چه نسبتی با وجود و فیض داشته و در واقع چگونه بدون این که جایی باشد بوده و چگونه فیض و رحمت او بدون این که آسمان و زمین و مخلوقات آن حادث شده باشند وجود داشته. به پاسخ این سؤال در روایتی از پیامبر (ص) اشاره شده و عرفا در توضیح آن مطالب زیادی بیان کرده اند که اجمالی از آن نقل خواهد شد. از پیامبر اکرم (ص) سوال شد: پروردگار ما قبل از این که مخلوقات خود را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: در (عماء) که نه بالای آن چیزی بود و نه پایین آن.[2] همچنان که گذشت خداوند، به این که: (کجا بوده) نسبت داده نمی شود؛ چون جا و مکان مخلوق خدا است؛ یعنی نبوده و بعد شده است. مگر این که منظور این باشد که خدا قبل از خلق زمین و آسمان، فیاضیتش چگونه و در چه مرتبه ای بوده؛ گوییم در مرتبه عماء. توضیح این که عرفا، عالم وجود و تجلیات حق را -هرچند خارج از حد و شمارش می دانند- ولی به طور کلی به پنج مرتبه یا پنج حضرت تقسیم کرده اند. نخستین مرتبه همان مرتبه ای است که در روایت مذکور (عماء) نامیده شده. برای این مقام و مرتبه نام های دیگری نیز اطلاق شده؛ از جمله عالم اطلاق، عالم لاهوت، غیب الغیوب، غیب مطلق و ...؛ همچنانکه در قرآن می فرماید: "وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ"[3]؛ و کلید خزائن غیب در دست او است، کسی جز او بر آن آگاه نیست.‌ مراتبی که بعد از این مرتبه نخستین، ذکر شده است به ترتیب عبارت اند از: جبروت، ملکوت، عالم شهادت و مرتبه جامعه که همان حضرت (انسان) است. که مجموعاً حضرات خمس نام گذاری شده اند. در توضیح مقام (عماء) گوئیم: خداوند در این مقام دارای عزتی تمام و از هر چیزی و از هر نسبتی بی نیاز است و تمامی اسماء و صفات در این مقام، مستهلک و فانی اند. بنابراین هیچ گونه توصیفی هم برای آن امکان پذیر نیست؛ چرا که از هر صفتی منزه است. برای رساندن این معنا می توان به آیات زیر اشاره کرد: 1."فَإِنَّ اللَّهَ غَنیِ‌ٌّ عَنِ الْعَالَمِینَ"؛[4] خداوند از عالمیان بی نیاز است. 2."سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبّ‌ِ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ"؛[5] پروردگار تو -که صاحب عزت است- از آنچه که وصف می کنند منزه است. برخی روایات نیز به این مقام اشاره دارد: 1. (کان الله، و لم یکن معه شی‌ء)؛[6] خدا بود و هیچ چیز با او نبود. برخی از عرفا با شنیدن این حدیث چنین بیان کردند: هم اکنون نیز همان گونه است که بود. این سخن ضمن تصدیق سخن پیامبر، وجه دیگری از این کلام را شرح می دهد. 2. "(فی الحدیث القدسیّ) کنت کنزا مخفیا، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق"؛[7] گنجی پنهان بودم و خواستم شناخته شوم پس دست به کار خلقت شدم. (شاهد مثال بخش اول روایت است). بنابراین با توجه به آیات و روایات باید گفت صفات رحمت و فیض خداوند قبل از خلقت عالم (هرچند قبلیت زمانی در این باب مطرح نیست) مستهلک در ذات الاهی بود و هیچ تمایزی بین این صفات نبود و خدا برای فیض خود هیچ نیازی به غیر و مخلوق نداشت و خود عین رحمت و جمال و عشق بود. در تعبیرات عرفانی گفته می شود، خدا در ابتدا در سراپرده عزت بود و هیچ غیری با او نبود و در این مقام، عشق و عاشق و معشوق یکی بود. آن گاه خداوند خواست غیری را خلق کند (حدوث عالم) بنابراین درِ خزائنِ غیب را گشود و گنج بر عالم پاشید و اسما و صفات خود را در تجلیات خود آشکار کرد، ظاهر را به باطن بنمود آوازه عاشقی بر آمد، باطن را به ظاهر بیاراست نام معشوقی آشکار شد.[8] عبدالرحمان جامی در اشعاری عرفانی، هستی عمائی خداوند را این چنین توصیف می نماید: در آن خلوت که هستی بی نشان بود به کنج نیستی عالم نهان بود وجودی بود از نقش دوئی، دور ز گفتگوی مائی و توئی، دور وجودی مطلق از قید مظاهر به نور خویشتن بر خویش ظاهر دل آرا شاهدی، در حجله غیب مبرّا دامنش، از تهمت و عیب نه با آیینه رویش در میانه نه زلفش را کشیده، دست شانه صبا از طرّه اش، نگسسته تاری ندیده چشمش از سرمه، غباری نوای دلبری با خویش می ساخت قمار عاشقی با خویش می باخت تا آنجا که گوید: برون زد خیمه ز اقلیم تقدّس تجلّی کرد در آفاق و انفس به هر آئینه ای بنمود روئی به هر جا خاست از وی، گفتگوئی[9] پی نوشتها: [1] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص89، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش. [2] "حدثنا عبد الله، حدثنی أبی، ثنا یزید بن هرون، أنا حماد ابن سلمة، عن یعلی بن عطاء، عن وکیع بن حدس، عن عمه أبی رزین، قال: قلت یا رسول الله، أین کان ربنا عز وجل قبل أن یخلق خلقه؟ قال: کان فی عماء، ما تحته هواء وما فوقه هواء، ثم خلق عرشه علی الماء"، أحمد حنبل در مسند این را نقل کرد، ج 4، ص 11. [3] الانعام، 59. [4] آل عمران، 97. [5] الصافات، 180. [6] آملی، سید حیدر، نقد النصوص، ص 67، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1370 ش. [7] آملی، سید حیدر، جامع الاسرار، ص 102. [8] فخر الدین عراقی، لمعات، ص 4. [9] سبزواری، ملا هادی، اسرار الحکم فی المفتتح و المختتم، کریم فیضی (مصحح و ویراستار)، ص75، قم، مطبوعات دینی، 1383. منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
با توجه به آیات و روایات باید گفت قبل از حدوث عالم هیچ چیزی غیر از خدا نبود، بنابراین صفات رحمت و فیض خداوند قبل از خلقت عالم (هرچند قبلیت زمانی در این باب مطرح نیست) مستهلک در ذات الاهی بود و هیچ تمایزی بین این صفات نبود و خدا برای فیض خود هیچ نیازی به غیر و مخلوق نداشت و خود عین رحمت و جمال و عشق بود.
پاسخ تفصیلی:
1. حدوث عالم
طبق نظر ادیان الاهی از جمله اسلام، عالم حادث است؛ یعنی نبوده و از عدم به وجود آمده است. بحث بر سر زمانی یا ذاتی بودن حدوث عالم، منافاتی با اصل مورد اتفاق، یعنی حادث بودن ماسوی الله ندارد، بلکه تأکید کننده آن است.
2. خدا قبل از خلق عالم کجا بود
در این مورد روایاتی از معصومین نقل شده است که نشان می دهد سؤال از خدا (از جمله خدا قبل از خلقت) نمی تواند جنبه مکانی یا زمانی داشته باشد:
" رُوِی أَنَّهُ سُئِلَ ع أَینَ کَانَ رَبُّنَا قَبْلَ أَنْ یخْلُقَ سَمَاءً وَ أَرْضاً فَقَالَ ع أَینَ سُؤَالٌ عَنْ مَکَانٍ وَ کَانَ اللَّهُ وَ لَا مَکَانَ "[1]؛ از حضرت علی (ع) سؤال شد: پروردگار ما قبل از این که آسمان و زمین را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: کجا بودن سؤال از مکان است حال آن که خدا بود و هیچ مکانی نبود؛ یعنی خود مکان امری حادث است و توسط خدا خلق شده، پس خدا بدون این که جایی باشد بود.
3. صفات فیض و رحمت خدا قبل از خلق عالم چگونه بود
اگر زمان و مکان را در مورد خداوند منتفی بدانیم (چون خدا خود ایجاد کننده زمان و مکان است)، سؤال این است که خدا قبل از ایجاد عالم و خلق عالم –هرچند این قبل بودن به معنای زمانی نباشد- چه نسبتی با وجود و فیض داشته و در واقع چگونه بدون این که جایی باشد بوده و چگونه فیض و رحمت او بدون این که آسمان و زمین و مخلوقات آن حادث شده باشند وجود داشته. به پاسخ این سؤال در روایتی از پیامبر (ص) اشاره شده و عرفا در توضیح آن مطالب زیادی بیان کرده اند که اجمالی از آن نقل خواهد شد.
از پیامبر اکرم (ص) سوال شد: پروردگار ما قبل از این که مخلوقات خود را خلق کند در کجا بود؟ حضرت فرمودند: در (عماء) که نه بالای آن چیزی بود و نه پایین آن.[2]
همچنان که گذشت خداوند، به این که: (کجا بوده) نسبت داده نمی شود؛ چون جا و مکان مخلوق خدا است؛ یعنی نبوده و بعد شده است. مگر این که منظور این باشد که خدا قبل از خلق زمین و آسمان، فیاضیتش چگونه و در چه مرتبه ای بوده؛ گوییم در مرتبه عماء.
توضیح این که عرفا، عالم وجود و تجلیات حق را -هرچند خارج از حد و شمارش می دانند- ولی به طور کلی به پنج مرتبه یا پنج حضرت تقسیم کرده اند.
نخستین مرتبه همان مرتبه ای است که در روایت مذکور (عماء) نامیده شده. برای این مقام و مرتبه نام های دیگری نیز اطلاق شده؛ از جمله عالم اطلاق، عالم لاهوت، غیب الغیوب، غیب مطلق و ...؛ همچنانکه در قرآن می فرماید: "وَ عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَیبِ لا یعْلَمُها إِلاَّ هُوَ"[3]؛ و کلید خزائن غیب در دست او است، کسی جز او بر آن آگاه نیست.
مراتبی که بعد از این مرتبه نخستین، ذکر شده است به ترتیب عبارت اند از: جبروت، ملکوت، عالم شهادت و مرتبه جامعه که همان حضرت (انسان) است. که مجموعاً حضرات خمس نام گذاری شده اند.
در توضیح مقام (عماء) گوئیم: خداوند در این مقام دارای عزتی تمام و از هر چیزی و از هر نسبتی بی نیاز است و تمامی اسماء و صفات در این مقام، مستهلک و فانی اند. بنابراین هیچ گونه توصیفی هم برای آن امکان پذیر نیست؛ چرا که از هر صفتی منزه است. برای رساندن این معنا می توان به آیات زیر اشاره کرد:
1."فَإِنَّ اللَّهَ غَنیٌِّ عَنِ الْعَالَمِینَ"؛[4] خداوند از عالمیان بی نیاز است.
2."سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یصِفُونَ"؛[5] پروردگار تو -که صاحب عزت است- از آنچه که وصف می کنند منزه است.
برخی روایات نیز به این مقام اشاره دارد:
1. (کان الله، و لم یکن معه شیء)؛[6] خدا بود و هیچ چیز با او نبود.
برخی از عرفا با شنیدن این حدیث چنین بیان کردند: هم اکنون نیز همان گونه است که بود. این سخن ضمن تصدیق سخن پیامبر، وجه دیگری از این کلام را شرح می دهد.
2. "(فی الحدیث القدسیّ) کنت کنزا مخفیا، فأحببت أن اعرف، فخلقت الخلق"؛[7] گنجی پنهان بودم و خواستم شناخته شوم پس دست به کار خلقت شدم. (شاهد مثال بخش اول روایت است).
بنابراین با توجه به آیات و روایات باید گفت صفات رحمت و فیض خداوند قبل از خلقت عالم (هرچند قبلیت زمانی در این باب مطرح نیست) مستهلک در ذات الاهی بود و هیچ تمایزی بین این صفات نبود و خدا برای فیض خود هیچ نیازی به غیر و مخلوق نداشت و خود عین رحمت و جمال و عشق بود.
در تعبیرات عرفانی گفته می شود، خدا در ابتدا در سراپرده عزت بود و هیچ غیری با او نبود و در این مقام، عشق و عاشق و معشوق یکی بود. آن گاه خداوند خواست غیری را خلق کند (حدوث عالم) بنابراین درِ خزائنِ غیب را گشود و گنج بر عالم پاشید و اسما و صفات خود را در تجلیات خود آشکار کرد، ظاهر را به باطن بنمود آوازه عاشقی بر آمد، باطن را به ظاهر بیاراست نام معشوقی آشکار شد.[8]
عبدالرحمان جامی در اشعاری عرفانی، هستی عمائی خداوند را این چنین توصیف می نماید:
در آن خلوت که هستی بی نشان بود
به کنج نیستی عالم نهان بود
وجودی بود از نقش دوئی، دور
ز گفتگوی مائی و توئی، دور
وجودی مطلق از قید مظاهر
به نور خویشتن بر خویش ظاهر
دل آرا شاهدی، در حجله غیب
مبرّا دامنش، از تهمت و عیب
نه با آیینه رویش در میانه
نه زلفش را کشیده، دست شانه
صبا از طرّه اش، نگسسته تاری
ندیده چشمش از سرمه، غباری
نوای دلبری با خویش می ساخت
قمار عاشقی با خویش می باخت
تا آنجا که گوید:
برون زد خیمه ز اقلیم تقدّس
تجلّی کرد در آفاق و انفس
به هر آئینه ای بنمود روئی
به هر جا خاست از وی، گفتگوئی[9]
پی نوشتها:
[1] کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج1، ص89، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[2] "حدثنا عبد الله، حدثنی أبی، ثنا یزید بن هرون، أنا حماد ابن سلمة، عن یعلی بن عطاء، عن وکیع بن حدس، عن عمه أبی رزین، قال: قلت یا رسول الله، أین کان ربنا عز وجل قبل أن یخلق خلقه؟ قال: کان فی عماء، ما تحته هواء وما فوقه هواء، ثم خلق عرشه علی الماء"، أحمد حنبل در مسند این را نقل کرد، ج 4، ص 11.
[3] الانعام، 59.
[4] آل عمران، 97.
[5] الصافات، 180.
[6] آملی، سید حیدر، نقد النصوص، ص 67، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، چاپ دوم، 1370 ش.
[7] آملی، سید حیدر، جامع الاسرار، ص 102.
[8] فخر الدین عراقی، لمعات، ص 4.
[9] سبزواری، ملا هادی، اسرار الحکم فی المفتتح و المختتم، کریم فیضی (مصحح و ویراستار)، ص75، قم، مطبوعات دینی، 1383.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] آیا خداوند انسان یا ماده را بدون واسطه خلق کرده است؟ نقش واسطه فیض در خلقت انسان چیست؟
- [سایر] آیا عالم حادث است؟ در این صورت قبل از خلق عالم، چه چیزی بوده و خداوند چگونه رحمت و رزاقیت و سخاوت و .... خود را جاری می کرده و به فعلیت می رسانده؟
- [سایر] راز خلقت عالم چیست؟
- [سایر] آیا پس از پایان این عالم خلقت جدیدی خواهد بود؟
- [سایر] چطور ممکن است که ما بتوانیم همانند ائمه معصومین (ع) در عالم خلقت تصرّفی داشته باشیم؟
- [سایر] آغاز خلقت از چه زمانی بود؟ آیا خدا نیازی به خلقت انسان داشت؟
- [سایر] آغاز خلقت از چه زمانی بوده و آیا خدا یک باره تصمیم به خلقت انسان گرفت؟
- [سایر] مگر خدا مستقیماً نمیتواند فیض به بندگان برساند که واسطه قرار داده است؟
- [سایر] آیا در عالم خلقت (تصادف) وجود دارد و در صورت وجود آیا با اصل علیت غایی منافات ندارد؟
- [سایر] چرا جهنم مظهری از رحمت خداوند است؟
- [آیت الله بروجردی] هرگاه پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تا نود هر قدر صلاح میداند تازیانه به او میزند و روایت شده که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکة آسمان و زمین و ملائکة رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود، ولی اگر توبه کند توبهی او قبول میشود.
- [امام خمینی] - ترجمه تشهد و سلام (الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده لا شریک له )، یعنی ستایش،مخصوص پروردگار است و شهادت می دهم که خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یگانه است و شریک ندارد. (و اشهد ان محمدا عبده و رسوله )، یعنی شهادت می دهم که محمد صلی الله علیه و آله بنده خدا و فرستاده اوست. (اللهم صل علی محمد و آل محمد)، یعنی خدایا رحمت بفرست بر محمد و آل محمد. (و تقبل شفاعته و ارفع درجته ) یعنی قبول کن شفاعت پیغمبر را و درجه آن حضرت را نزد خود بلند کن. (السلام علیک ایها النبی و رحمة الله و برکاته )، یعنی سلام بر تو ای پیغمبر و رحمت و برکات خدا بر تو باد. (السلام علینا و علی عباد الله الصالحین )، یعنی سلام از خداوند عالم بر نمازگزاران و تمام بندگان خوب او. (السلام علیکم و رحمة الله و برکاته ) یعنی سلام و رحمت و برکات خداوند بر شما مؤمنین باد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] السلام علیْک ایها النبی و رحْمة الله و برکاته: سلام بر توای پیغمبر و رحمت خدا و برکات او بر تو باد. السلاْم علیْنا و علی عباد الله الصالحین: سلام بر ما و بر تمام بندگان صالح خدا. السلام علیْکمْ و رحْمة الله و برکاته: سلام بر شما ای جمعیت نمازگزاران و رحمت و برکات او بر شما باد.
- [آیت الله بهجت] لازم نیست انسان نیت روزه را از قلب بگذراند یا به زبان جاری کند؛ مثلاً بگوید: (فردا را روزه میگیرم قُربةً اِلَی اللّه)، بلکه همینقدر که برای انجام فرمان خداوند عالم از اذان صبح تا مغرب کاری که روزه را باطل میکند انجام ندهد، کافی است.
- [آیت الله خوئی] هر گاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تازیانه تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح میداند، به او میزند. و روایت شده است که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکة آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود. ولی اگر توبه کند توبة او قبول میشود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هرگاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد، حاکم شرع از سی تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح میداند به او میزند، و روایت شده است که خداوند عالم دهانهای از آتش به دهان او میزند و ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت میکنند، و جهنم برای او مهیا خواهد بود، ولی اگر توبه کند، توبه او قبول میشود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] هرگاه کسی پسری را از روی شهوت ببوسد؛ حاکم شرع از سی تازیانه تا نود و نه تازیانه هر قدر صلاح می داند؛ به او می زند. و روایت شده است که خداوند عالم دهانه ای از آتش به دهان او می زند و ملائکه آسمان و زمین و ملائکه رحمت و غضب بر او لعنت می کنند و جهنم برای او مهیا خواهد بود. ولی اگر توبه کند توبه او قبول می شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که میت را غسل می دهد؛ باید قصد قربت داشته باشد یعنی غسل را برای انجام فرمان خداوند عالم به جا آورد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] انسان باید زکات فطره را به قصد قربت یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم بدهد و موقعی که آن را می دهد، نیّت دادن فطره نماید.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] انسان باید زکاه فطره را به قصد قربت (یعنی برای انجام فرمان خداوند عالم) بدهد و موقعی که آن را می دهد؛ نیت دادن فطره نماید.