متن عربی این حدیث اینگونه است: "وَ قَالَ ع سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ" این روایت علاوه بر آنکه در کتابهای معتبری چون "نهج البلاغة"[1]، "غرر الحکم"[2] و ... وجود دارد، کاملا منطبق با اصول و موازین اسلامی است، زیرا فرد گناهکاری که از گناه خود پشیمان است در حالت "توبه" به سر می برد که از بهترین حالات نزد پروردگار است، اما نیکوکاری که به کردار نیک خویش مغرور شده، دچار ویژگی "عجب" شده که خود گناهی بزرگ بوده و او را از خدا دور می کند. طبیعی است که این روایت مجوزی برای انجام گناه نیست، زیرا فردی که دائما در گناه غوطه ور است، نمی تواند مدعی باشد که از آن گناه بدش می آید و نسبت به انجام آن پشیمان است، بلکه این روایت در مورد افرادی است که گاهی در زندگی دچار لغزش شده و به شدت از آن پشیمان هستند. پی نوشتها: [1] نهج البلاغة، ص 477، حکمت ها، حکمت 46، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا. [2] تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 37، ح 7081، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366 ه ش. منبع: www.islamquest.net
مراد از روایتی که بیان می دارد: "گناهی که از آن بدت بیاید بهتر از کار نیکی است که تو را به خودپسندی وا دارد" چیست؟
متن عربی این حدیث اینگونه است:
"وَ قَالَ ع سَیِّئَةٌ تَسُوءُکَ خَیْرٌ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ حَسَنَةٍ تُعْجِبُکَ"
این روایت علاوه بر آنکه در کتابهای معتبری چون "نهج البلاغة"[1]، "غرر الحکم"[2] و ... وجود دارد، کاملا منطبق با اصول و موازین اسلامی است، زیرا فرد گناهکاری که از گناه خود پشیمان است در حالت "توبه" به سر می برد که از بهترین حالات نزد پروردگار است، اما نیکوکاری که به کردار نیک خویش مغرور شده، دچار ویژگی "عجب" شده که خود گناهی بزرگ بوده و او را از خدا دور می کند. طبیعی است که این روایت مجوزی برای انجام گناه نیست، زیرا فردی که دائما در گناه غوطه ور است، نمی تواند مدعی باشد که از آن گناه بدش می آید و نسبت به انجام آن پشیمان است، بلکه این روایت در مورد افرادی است که گاهی در زندگی دچار لغزش شده و به شدت از آن پشیمان هستند.
پی نوشتها:
[1] نهج البلاغة، ص 477، حکمت ها، حکمت 46، انتشارات دار الهجرة، قم، بی تا.
[2] تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 37، ح 7081، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366 ه ش.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] "عاق والدین" و"احسان و نیکی به پدر و مادر" را با استفاده از آیات و روایات بررسی کنید.
- [سایر] این که گفته میشود "المجاز قنطرة الحقیقة" مراد چیست؟ نظر اسلام را در مورد "عشق مجازی" بفرمایید.
- [سایر] مراد جمله " بنده تدبیر می کند و خداوند تقدیر می کند" چیست ؟ استناد آن به کجاست؟
- [سایر] با توجه به آیه 85 سورة انبیأ داستان "ذوالکفل" چگونه بوده، بر چه قومی حکم میراند؟ سرانجامش چه شد؟ آیا روایتی در این باره وجود دارد؟
- [سایر] مراد از دودی که در آیه "یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبین" آمده و کافران بدان تهدید شده اند، چیست؟
- [سایر] مراد از دودی که در آیه "یَوْمَ تَأْتِی السَّماءُ بِدُخانٍ مُبین" آمده و کافران بدان تهدید شده اند، چیست؟
- [سایر] مراد از "تابعین به احسان" در آیة 100 سورة توبه چیست و ارتباط آن با حضرت علی(علیه السلام) را بیان کنید.
- [سایر] برای جذب نیکی به مردم باید چه کار کنیم ؟
- [سایر] پسرم کلاس دوم راهنمایی است و درس نمیخواند. چگونه او را به این کار وا دارم؟
- [سایر] فرزند 5 سالهام پس از بازی،اسباببازیهایش را جمع نمیکند. چگونه او را به این کار وا دارم؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله مظاهری] اشاعه فحشا (یعنی پراکنده کردن فساد و زشتکاری) از گناهان کبیره در اسلام است و قرآن شریف برای کسی که دوست دارد گناهان آشکار شوند، عذاب دنیا و آخرت را وعده داده است، چه برسد که بخواهد عمل اشاعه فحشا را انجام دهد: (انَّ الَّذینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشیعَ الْفاحِشَةَ فِی الَّذینَ امَنُوا لَهُمْ عَذابٌ الیمٌ فِی الدُّنْیا وَ الْاخِرَة)[1] (به تحقیق کسانی که دوست میدارند که زشت کاری در میان آنان که ایمان آوردهاند، شیوع پیدا کند، برای آنان در دنیا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود.) و آن اقسامی دارد: الف) عیبی را به دروغ نسبت دادن به کسی و آن را درمیان مردم شیوع دادن، و این قسم علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه تهمت را نیز دارد، و افرادی که دامن به آن شایعه میزنند و آن را برای دیگران میگویند، اگر بدانند که تهمت است، گناهشان مثل کسی است که شایعه را اختراع نموده و اگر ندانند، حرام است و گناه اشاعه فحشا را دارد، علاوه بر اینکه آن شایعه تهمت است و گناه از آن را نیز دارد. ب) پخش کردن عیبی که در کسی هست در میان مردم، و این صورت علاوه بر گناه اشاعه فحشا، گناه غیبت را نیز دارد. ج) گناهی را علنی و در میان مردم انجام دادن، نظیر بیرون آمدن زن با وضع جلف یا بدحجاب و یا بیحجاب و نظیر پخش موسیقیهای شهوتانگیز و پخش غناها و آهنگهای محرّک و یا پخش گفتههای جلف و محرّک در میان مردم و نظیر پخش کتابهای عشقی و رمانهای محرّک و امثال اینها، و این صورت علاوه بر گناهی که مترتّب بر اصل کار است، گناه اشاعه فحشا را نیز دارد و در بسیاری از موارد، گناه دوّم بالاتر از گناه اوّل است.
- [آیت الله علوی گرگانی] قسم چند شرط دارد: اوّل - کسی که قسم میخورد باید بالغ وعاقل باشد و از روی قصد واختیار قسم بخورد پس قسم خوردن بچه ودیوانه ومست و کسی که مجبورش کردهاند، درست نیست و همچنین است اگر در حال عصبانیبودن بیاختیار قسم بخورد. دوم - کاری را که قسم میخورد انجام دهد، باید حرام ومکروه نباشد وکاری را که قسم میخورد ترک کند، باید واجب ومستحبّ نباشد و اگر قسم بخورد که کار مباحی را بجا آورد، باید ترک آن در نظر مردم بهتر از انجامش نباشد، و نیز اگر قسم بخورد که کار مباحی را ترک کند، باید انجام آن در نظر مردم بهتر از ترکش نباشد. سوم - به یکی از اسمهای خداوند عالم قسم بخورد که بغیر ذات مقدّس او گفته نمیشود مانند خداوند وا& و نیز اگر باسمی قسم بخورد که بغیر خدا هم میگویند ولی به قدری بخدا گفته میشود که هروقت کسی آن اسم را بگوید، ذات مقدّس حقّ در نظر میآید، مثل آن که بخالق ورازق قسم بخورد صحیح است بلکه قسم باسمی که انصراف بذات حقّ نداشته باشد ولی نیّت خدا را بکند مثل بصیر و سمیع به احتیاط واجب هم صحیح است. چهارم - قسم را به زبان بیاورد و اگر بنویسد یا در قلبش آن را قصد کند صحیح نیست ولی آدم لال اگر با اشاره قسم بخورد، صحیح است. پنجم - عمل کردن به قسم برای او ممکن باشد و اگرموقعی که قسم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود، از وقتی که عاجز میشود قسم او به هم میخورد و همچنین است اگر عمل کردن به قسم به قدری مشقّت پیدا میکند که نشود آن را تحمّل کرد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . انسان میتواند زکات را در هشت مورد مصرف کند: اول فقیر، و آن کسی است که مخارج سال خود و عیالاتش را ندارد، و کسی که صنعت یا ملک یا سرمایهای دارد که میتواند مخارج سال خود را از منافع آن بگذراند فقیر نیست. دوم مسکین، و آن کسی است که از فقیر سختتر میگذراند. سوم کسی که از طرف امام علیهالسلام یا نایب امام مأمور است که زکات را جمع و نگهداری نماید و به حساب آن رسیدگی کند، و آن را به امام علیهالسلام یا نایب امام یا فقرا برساند. چهارم کفاری که اگر زکات به آنان بدهند به دین اسلام مایل میشوند، یا در جنگ به مسلمانان کمک میکنند ولی بعید نیست که اعطاء و دادن این قسم مخصوص به امام علیهالسلام باشد. پنجم خریداری بنده برای آزادکردن. ششم بدهکاری که نمیتواند قرض خود را بدهد. هفتم سبیل الله، یعنی هر کار خیر و عمل نیکی که از شارع مقدس نسبت به آن تشویق شده باشد، مثل ساختن مدرسه علوم دینیه و پل و منزلگاه برای مسافرین و زوار و مسجد و دارالایتام و تعظیم شعائر و طبع کتب دینی و نشر معارف اسلامی و هر کاری که موجب تقرب به خداوند متعال و اعلای کلمه اسلام باشد. هشتم ابن السبیل، یعنی مسافری که در سفر درمانده شده و احکام اینها در مسائل آینده گفته خواهد شد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بالغ عاقل به مرد یا زن مسلمان بالغ عاقل عفیفی، نسبت زنا یا لواط یا سحق بدهد و شرعاً نتواند آن را ثابت کند، باید هشتاد تازیانه از روی لباس به او بزنند، تازیانه به طور متوسط زده میشود و به جز عبا سایر لباسهای وی را نباید کند. چند مورد از این حدّ استثنا شده است: اوّل: اگر دو نفر هم دیگر را به زنا یا لواط یا سحق نسبت دهند حدّ جاری نمیشود، بلکه آن دو به حکم حاکم شرع تعزیر میگردند. دوم: اگر پدری به فرزند خود چنین نسبتی بدهد حدّ جاری نمیشود، بلکه تعزیر میگردد. سوم: اگر شوهر به زن خود چنین نسبتی بدهد، حکم خاصّی دارد که در کتب فقهی در فصل (لعان) آمده است. اگر کسی به دیگری ولد الزنا بگوید، چنانچه با این جمله نسبت زنا به پدر و مادر وی بدهد، حدّ فوق درباره او ثابت است، ولی اگر تنها از باب فحّاشی باشد و نسبت زنا به طور جدّی مطرح نباشد، کار گناهی انجام داده است ولی حدّ فوق دربارهاش نیست. گفتنیست که این حدّ، حقّ کسیست که به او چنین توهینی شده است و اگر او ببخشد حدّ جاری نمیگردد.
- [آیت الله وحید خراسانی] از بزرگترین واجبات بر مکلفین امر به معروف و نهی از منکر است خداوند متعال می فرماید والمومنون و المومنات بعضهم اولیاء بعض یامرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و مردان و زنان مومن بعضی از ایشان دوستان بعضی دیگر هستند امر می کنند به معروف و نهی می کنند از منکر امر به معروف و نهی از منکر راه انبیای خداست و به این فریضه الهیه بقیه فرایض و مقررات دین اجرا می شود و کسب و کار حلال و امنیت جان و عرض و مال مردم حفظ و حق به حق دار می رسد و زمین از لوث منکرات و بدیها تطهیر و به معروف و خوبیها اباد می شود و به روایتی از امام ششم علیه السلام اکتفا می شود که فرمود رسول خدا صلی الله علیه واله وسلم فرمود چگونه است حال شما زمانی که زنان شما فاسد و جوانان شما فاسق شوند و حال ان که امر به معروف و نهی از منکر نکرده اید گفته شد چنان خواهد شد یا رسول الله فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که امر کنید به منکر و نهی کنید از معروف گفته شد یا رسول الله چنان خواهد شد فرمود بلی و بدتر از ان هم خواهد شد چگونه است حال شما زمانی که معروف را منکر و منکر را معروف ببینید
- [آیت الله وحید خراسانی] اول ان که مشتری و مراد از مشتری در این مسایل صاحب حساب و کسی که برای معامله با بانک به بانک مراجعه می نماید می باشد پولی در بانک داشته باشد و از بانک تقاضا کند که چک بانکی یا حواله ای به عهده یکی از بانکهای طرف حساب خود در داخل یا خارج کشور صادر کند و یا از بانک تقاضا نماید که پول او را شعبه دیگر از ان بانک در شهر یا کشور دیگر پرداخت نماید و مشتری ان مبلغ را در ان محل دریافت کند و بانک برای این عمل حق دارد کارمزد از مشتری دریافت نماید و گرفتن این کار مزد را ممکن است به این نحو تصحیح کرد که چون بانک شرعا ملزم نیست پولی که از مشتری گرفته در شهر یا کشور دیگر بپردازد و حق دارد از پرداخت ان در غیر محلی که از مشتری پول گرفته خودداری کند برای رفع ید از این حق جایز است که مبلغی بگیرد که پول مشتری را در شهر یا کشور دیگر به او بپردازد
- [آیت الله علوی گرگانی] معاملات حرام شش است: اوّل - خرید و فروش عین نجس مثل بول و غائط بلکه جواز بیع در غائط بعید نیست گرچه احتیاط در ترک بیع است; و اما عبد کافر و سگ شکاری، خرید و فروش آنها با آن که عین نجس هستند جایز است; دوم خرید وفروش مال غصبی، در صورتی که تصرّف در مال غیر نماید امّا خواندن عقد بدون تصرّف نه باطل است ونه حرام بلکه فضولی است و بستگی به اجازه مالک دارد; سوم - خرید وفروش چیزی که مال نیست مثل حیوانات درنده اگر منفعت عقلایی نداشته باشد; چهارم - معامله چیزی که منافع معمولی آن فقط کار حرام باشد، مانند اسباب قمار; پنجم - معاملهای که در آن ربا باشد; ششم - فروش جنسی که با چیزی دیگر مخلوط است، در صورتی که آن چیز معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار نگوید، مثل فروختن روغنی که آن را با پیه مخلوط کرده است واین عمل را غش میگویند، پیغمبر اکرم فرمود: از ما نیست کسی که در معامله با مسلمانان غش کند یا به آنان ضرر بزند یا تقلّب و حیله نماید و هر که با برادر مسلمان خود غش کند، خداوند برکت و روزی او را میبرد و راه معاش او را میبندد و او را به خودش واگذار میکند، در بعضی از صورتها مراد از حرمت بطلان معامله است مثل صورت سوم.