(فطرت) از ماده (فَطَرَ) است که در لغت به معنای گشودن شی‌ء و ابراز آن و نیز ابتدا و اختراع آمده است.[1] فطرت اصطلاحات متعددی دارد، مثلاً فطرتی که در قرآن مطرح است غیر از فطریات و امور فطری است که در منطق و فلسفه از آن بحث می‌شود. نیز (فطرت) که سرشتی ویژه و آفرینشی خاص است، غیر از طبیعت است که در موجودات جامد هم یافت می‌شود، و غیر از غریزه است که در حیوانات و در انسان موجود است. در منطق و فلسفه فطریات به قضایایی گفته میشود که قیاسشان همراه آنها است و به صورت مخفی در آنها نهفته است. به عنوان نمونه ثبوت زوجیت برای عدد چهار که بعد از تصور چهار و زوجیت و انقسام چهار به دو، انسان حکم به زوج بودن عدد چهار میکند.[2] در اصطلاح قرآنی فطرت به معنای خلقتی خاص است که در مورد انسان به کار رفته است و آن عبارت است از علم به وجود کمال نامحدود و شوق رسیدن به آن. برای بیان ارتباط بین اصطلاح منطقی و اصطلاح قرآنی باید گفت معنای فطری بودن بعضی از قضایا این است که ذهن بعد از درک یک مفهوم، ارتباط بین بعضی از آنها را درک می‌کند. البته ثبوت محمول برای موضوع در قضایای فطری هر چند نیازمند به دلیل است، لیکن دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است. امور فطری دارای ویژگی‌هایی هستند که عبارتاند از: 1. معرفت و آگاهی نسبت به آنها در نهاد انسان تعبیه شده است‌ و مانند علوم حصولی اکتسابی نیست. 2. با فشار و تحمیل نمی‌توان آنرا زایل کرد؛ لذا تغییرپذیر نخواهد بود، اگرچه ممکن است تضعیف شود. 3. فراگیر و همگانی است؛ چون حقیقت هر انسانی با این واقعیت سرشته شده است. 4. چون بینش و گرایش انسان متوجه هستی محض و کمال مطلق است، از ارزش حقیقی برخودار بوده و ملاک تعالی او است. اما برای تشخیص اینکه چه اموری فطری هستند و این ویژگیها را دارند یا نه؟ نیازمند دلیل هستیم و نمیشود هر قضیهای را که ادعا میشود فطری است، فطری دانست. پس در مقام اثبات اینکه قضیهای فطری است، باید از راه‌های منطقی استفاده کرد؛ زیرا ممکن است متفکری دچار مغالطه شود و امور فطری را غیر فطری و غیر فطری را فطری تلقّی کند؛ لذا باید از برهان و استدلال بهره برد تا مغالطه دفع شود. پس اگر برهانی فطری بودن چیزی را ثابت کرد، آن چیز فطری انسان تلقی می‌شود و اگر از اثبات آن ناتوان ماند فطری تلقی نمی‌شود.[3] راه‌هایی که برای شناخت امور فطری وجود دارد ممکن است تجربی، تاریخی، تعقلی، فلسفی، عرفانی و یا نقلی باشد. به عنوان مثال اگر با مراجعه به تاریخ زندگی انسان و جوامع بشری، امور و عناصری را یافتیم که همه انسان‌ها در هر زمان و هر مکان به آن توجه داشته و در همه افراد به نحوی ظهور داشته باشد،[4] می‌یابیم که آنها فطری هستند؛ زیرا اگر آنها تحمیلی بر انسان بودند، هرگز با این گستردگی محقّق نمی‌شدند. از اینکه همه انسان‌ها در هر زمان و مکان به گونه‌ای به خدا گرایش داشته و او را پرستش می‌کردند و یا به عدل و صداقت و امانت گرایش داشته‌اند، می‌توان استنباط کرد که خداشناسی، خداپرستی، عدل، صداقت، امانت و...، فطری است. اگر با مراجعه به تحلیل عقلی و تجربی معلوم شود انسان از طرفی طالب کمال است و همواره برای تحصیل آن تلاش و کوشش می‌کند و این قوّه جستوجوی کمال، اساس ترقی و تکامل فرد و جوامع انسانی است و از طرف دیگر همین انسان، به بی‌نهایت گرایش دارد و ذات او در تمایل به کمال در حد خاصّی متوقف نمی‌شود، بلکه با رسیدن به مرتبه‌ای از کمال طالب مراتب بالاتر است، می‌توان استنباط کرد که خداشناسی و خداخواهی در نهاد انسان تعبیه شده؛ زیرا خداوند همان کمال مطلق و نامحدود است. روش دیگری که برای شناخت اموری فطری می‌توان از آن استفاده کرد، مشرب شهودی است. به این معنا که انسان با مراجعه به وجدان و درون خود می‌یابد که به فضیلت و کمال گرایش دارد، علم را دوست دارد و صداقت و امانت محبوب او است، کسی که برخوردار از این فضایل باشد مورد ستایش او است. انسان می‌یابد که طالب کمال مطلق است و تنها کمال مطلق است که می‌تواند عطش سیری‌ناپذیری او را سیراب کند.[5] این نکته قابل توجه است که ملاک فطری بودن مفاهیم یا قضایا در مسائل مربوط به حکمت نظری و حکمت عملی که با عقل نظری ادراک می‌شوند، بدیهی و اولی بودن آنها است، ولی ملاک فطری بودن در عقل عملی به آن است که انسان بالطبع به طرف آن کارها گرایش دارد؛ کارهایی که اولاً: با ساختار درونی انسان هماهنگ است، و ثانیاً: با هدفی که در پیش دارد مناسب و سازگار است. پی نوشتها: [1]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‌9 ص 112، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، تهران، چاپ اول، 1402 ق.(با تلخیص). [2]. طباطبایی، سید محمد حسین، برهان، ص67، موسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم،‌ 1387ش. (قیاس خفی این است: الاربعة تنقسم الی الاثنین و کل ما ینقسم الی الاثنین فهو زوج فالاربعة زوج) که این قیاس بعد از تصور عدد چهار و بخشپذیری آن به دو تصدیق به زوجیت چهار را به دنبال دارد. [3]. البته گاهی ممکن است برهان قاصر باشد، لیکن در مقام ثبوت اثر علمی و عملی فطرت همچنان باقی است. [4]. البته با تحلیل تاریخی نه با وقایع‌نگاری. [5]. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم(فطرت در قرآن)، ص 23- 29، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1379ش. منبع: www.islamquest.net
شناختهای فطری شامل چه مواردی است؟
(فطرت) از ماده (فَطَرَ) است که در لغت به معنای گشودن شیء و ابراز آن و نیز ابتدا و اختراع آمده است.[1] فطرت اصطلاحات متعددی دارد، مثلاً فطرتی که در قرآن مطرح است غیر از فطریات و امور فطری است که در منطق و فلسفه از آن بحث میشود. نیز (فطرت) که سرشتی ویژه و آفرینشی خاص است، غیر از طبیعت است که در موجودات جامد هم یافت میشود، و غیر از غریزه است که در حیوانات و در انسان موجود است.
در منطق و فلسفه فطریات به قضایایی گفته میشود که قیاسشان همراه آنها است و به صورت مخفی در آنها نهفته است. به عنوان نمونه ثبوت زوجیت برای عدد چهار که بعد از تصور چهار و زوجیت و انقسام چهار به دو، انسان حکم به زوج بودن عدد چهار میکند.[2] در اصطلاح قرآنی فطرت به معنای خلقتی خاص است که در مورد انسان به کار رفته است و آن عبارت است از علم به وجود کمال نامحدود و شوق رسیدن به آن.
برای بیان ارتباط بین اصطلاح منطقی و اصطلاح قرآنی باید گفت معنای فطری بودن بعضی از قضایا این است که ذهن بعد از درک یک مفهوم، ارتباط بین بعضی از آنها را درک میکند. البته ثبوت محمول برای موضوع در قضایای فطری هر چند نیازمند به دلیل است، لیکن دلیل آنها در کنار قضیه و همراه با آن در ذهن موجود است.
امور فطری دارای ویژگیهایی هستند که عبارتاند از:
1. معرفت و آگاهی نسبت به آنها در نهاد انسان تعبیه شده است و مانند علوم حصولی اکتسابی نیست.
2. با فشار و تحمیل نمیتوان آنرا زایل کرد؛ لذا تغییرپذیر نخواهد بود، اگرچه ممکن است تضعیف شود.
3. فراگیر و همگانی است؛ چون حقیقت هر انسانی با این واقعیت سرشته شده است.
4. چون بینش و گرایش انسان متوجه هستی محض و کمال مطلق است، از ارزش حقیقی برخودار بوده و ملاک تعالی او است.
اما برای تشخیص اینکه چه اموری فطری هستند و این ویژگیها را دارند یا نه؟ نیازمند دلیل هستیم و نمیشود هر قضیهای را که ادعا میشود فطری است، فطری دانست. پس در مقام اثبات اینکه قضیهای فطری است، باید از راههای منطقی استفاده کرد؛ زیرا ممکن است متفکری دچار مغالطه شود و امور فطری را غیر فطری و غیر فطری را فطری تلقّی کند؛ لذا باید از برهان و استدلال بهره برد تا مغالطه دفع شود. پس اگر برهانی فطری بودن چیزی را ثابت کرد، آن چیز فطری انسان تلقی میشود و اگر از اثبات آن ناتوان ماند فطری تلقی نمیشود.[3] راههایی که برای شناخت امور فطری وجود دارد ممکن است تجربی، تاریخی، تعقلی، فلسفی، عرفانی و یا نقلی باشد.
به عنوان مثال اگر با مراجعه به تاریخ زندگی انسان و جوامع بشری، امور و عناصری را یافتیم که همه انسانها در هر زمان و هر مکان به آن توجه داشته و در همه افراد به نحوی ظهور داشته باشد،[4] مییابیم که آنها فطری هستند؛ زیرا اگر آنها تحمیلی بر انسان بودند، هرگز با این گستردگی محقّق نمیشدند. از اینکه همه انسانها در هر زمان و مکان به گونهای به خدا گرایش داشته و او را پرستش میکردند و یا به عدل و صداقت و امانت گرایش داشتهاند، میتوان استنباط کرد که خداشناسی، خداپرستی، عدل، صداقت، امانت و...، فطری است. اگر با مراجعه به تحلیل عقلی و تجربی معلوم شود انسان از طرفی طالب کمال است و همواره برای تحصیل آن تلاش و کوشش میکند و این قوّه جستوجوی کمال، اساس ترقی و تکامل فرد و جوامع انسانی است و از طرف دیگر همین انسان، به بینهایت گرایش دارد و ذات او در تمایل به کمال در حد خاصّی متوقف نمیشود، بلکه با رسیدن به مرتبهای از کمال طالب مراتب بالاتر است، میتوان استنباط کرد که خداشناسی و خداخواهی در نهاد انسان تعبیه شده؛ زیرا خداوند همان کمال مطلق و نامحدود است.
روش دیگری که برای شناخت اموری فطری میتوان از آن استفاده کرد، مشرب شهودی است. به این معنا که انسان با مراجعه به وجدان و درون خود مییابد که به فضیلت و کمال گرایش دارد، علم را دوست دارد و صداقت و امانت محبوب او است، کسی که برخوردار از این فضایل باشد مورد ستایش او است. انسان مییابد که طالب کمال مطلق است و تنها کمال مطلق است که میتواند عطش سیریناپذیری او را سیراب کند.[5]
این نکته قابل توجه است که ملاک فطری بودن مفاهیم یا قضایا در مسائل مربوط به حکمت نظری و حکمت عملی که با عقل نظری ادراک میشوند، بدیهی و اولی بودن آنها است، ولی ملاک فطری بودن در عقل عملی به آن است که انسان بالطبع به طرف آن کارها گرایش دارد؛ کارهایی که اولاً: با ساختار درونی انسان هماهنگ است، و ثانیاً: با هدفی که در پیش دارد مناسب و سازگار است.
پی نوشتها:
[1]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 9 ص 112، مرکز الکتاب للترجمة و النشر، تهران، چاپ اول، 1402 ق.(با تلخیص).
[2]. طباطبایی، سید محمد حسین، برهان، ص67، موسسه بوستان کتاب، قم، چاپ دوم، 1387ش. (قیاس خفی این است: الاربعة تنقسم الی الاثنین و کل ما ینقسم الی الاثنین فهو زوج فالاربعة زوج) که این قیاس بعد از تصور عدد چهار و بخشپذیری آن به دو تصدیق به زوجیت چهار را به دنبال دارد.
[3]. البته گاهی ممکن است برهان قاصر باشد، لیکن در مقام ثبوت اثر علمی و عملی فطرت همچنان باقی است.
[4]. البته با تحلیل تاریخی نه با وقایعنگاری.
[5]. ر. ک: جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم(فطرت در قرآن)، ص 23- 29، مرکز نشر اسراء، قم، چاپ دوم، 1379ش.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] شناختهای فطری شامل چه مواردی است؟
- [سایر] عدول در نماز به چه معنا است و چه مواردی را شامل میشود؟
- [آیت الله بهجت] در ازدواج موقت، حدود اطاعت زن از شوهر، شامل چه مواردی می باشد؟
- [آیت الله اردبیلی] در مسأله 93 توضیح المسائل آمده است که بچه مرتدّ ملّی و مرتدّ فطری پاک است. آیا بچه مورد نظر، فرزندی است که قبل از ارتداد به دنیا آمده است یا فرزند بعد از ارتداد را هم شامل میشود؟
- [سایر] ویژگی های شناخت فطری چیست؟ و آیا شناخت فطری اختصاص به توحید دارد؟ (با ذکر منبع)
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا انبیاء عظام به غیر از پیامبران اولوالعزم شامل سایر پیامبران نیز می شود؟ در چه مواردی اهانت مشمول حکم ساب النبی میشود؟
- [سایر] آیا عفاف، امری فطری است؟
- [سایر] خداشناسی فطری در قرآن چگونه است؟
- [سایر] اسلام، دین فطری بوده و امر فطری همگانی است نه تخصصی، پس چه ضرورتی دارد که حتما به مجتهد رجوع و از او تقلید شود؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] لطفاً احکام مرتد فطری را بیان فرمایید.
- [آیت الله وحید خراسانی] مسلمانی که از اسلام برگردد و کافر شود مرتد نامیده می شود معنی کفر در مساله گذشت و مرتد دو قسم است فطری وملی مرتد فطری کسی است که از پدر و مادری متولد شده باشد که هردو یا یکی از ان دو مسلمان باشند و بعد از بلوغ و کمال عقل با اختیار از اسلام برگردد و مرتد ملی کسی است که از پدر و مادر کافر متولد شده باشد و بعد از مسلمان شدن از اسلام برگردد
- [آیت الله سیستانی] مسلمانی که از اسلام خارج شود و کفر را اختیار کند ، مرتد نامیده میشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطری ، و مرتد ملی ، و مرتد فطری کسی است که پدر و مادر او ، یا یکی از آنها در هنگام بدنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد ، و سپس کافر شود ، و مرتد ملی مقابل آن است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مردی که مسلمانزاده است اگر مرتد شود، زنش بر او حرام میشود، و آن زن باید به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه وفات نگه دارد، و در اصطلاح به چنین شخصی مرتد فطری میگویند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] مواردی که مستحب است انسان از کارهایی که روزه را باطل میکند خودداری نماید
- [آیت الله مکارم شیرازی] در تمام مواردی که مأموم باید برگردد اگر عمداً برنگردد نمازش اشکال دارد.
- [آیت الله مظاهری] در مواردی که دستور خاصی برای دیه مشخص نشده، تعیین مقدار آن با حاکم شرع است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] آنچه در مورد نجاست کافر گفته شد تمام اندام کافر، حتی مو و ناخن و رطوبتهای او را شامل میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مواردی که می توان مخرج غائط را با غیر آب تمیز کرد، شستن با آب بهتر است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] در مواردی که شکستن نماز واجب است چنانچه ادامه دهد معصیت کرده و نماز او نیز اشکال دارد.
- [آیت الله اردبیلی] وکالت تنها در مواردی صحیح است که شرعا مباشرت شخص در آن شرط نباشد، پس در مواردی همچون قسم خوردن و شهادت دادن نزد حاکم شرع و عبادات بدنی مثل نماز و روزه که مباشرت در آنها شرط میباشد، وکیل گرفتن صحیح نیست، امّا در عبادات مالی مثل پرداختن زکات و خمس، وکالت مانعی ندارد.