با مطالعه آیاتی که خداشناسی فطری را مطرح می کنند، به راحتی می توان دلیل این را که برخی در همه حال به فکر خدا نیستند و بعضی دیگر به کلی منکر خدا می شوند، دریافت. به اجمال می توان موارد ذیل را براساس آیات قرآن، موانع بی توجهی به معرفت فطری قلمداد کرد: 1. نسیان: (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ)[1]؛ (و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خودشان را فراموششان ساخت). از این آیه و آیات مشابه آن، دانسته می شود که کافران، پیشینه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولی در حال کفر، خدا را از یاد برده اند و همین نسیان، بستر انکار خدا یا بی اعتنایی نسبت به او است! 2. توجه به اسباب مادّی: (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ)[2]؛ (پس هرگاه در کشتی سوار شوند، خدای را با اخلاص و پاک دینی [ یکتاگرایی ]بخوانند و چون به سوی خشکی برهاندشان، آن گاه شرک می ورزند). این آیه با لحن خاصی می گوید: در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب، موجب می شود انسان متوجه مسبب الاسباب گردد و آن معرفت فطری که در عمق جانش خفته است بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبی استفاده می شود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمی را به خود مشغول داشته است، عامل عمده بی توجهی به معرفت فطری نسبت به خداوند است. 3. رفاه و آسایش: (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)[3]؛ (بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا شما را در رسد، یا رستاخیز شما را دریابد؛ اگر راستگویید کسی غیر از خدا را می خوانید؟) این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید، همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار می گردد. از این رو می توان دانست که رفاه و آسایش، زمینه پوشیدگی فطرت را فراهم می آورد. 4. دوستی با شیطان: (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً)[4]؛ (شیطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار اندوه های دور و دراز خواهم کرد و وادارشان می کنم تا گوش های دام ها را شکاف دهند و وادارشان می کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و هر کس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعا دستخوش زیان آشکاری شده است). تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسی فطری است[5] و این، در سایه دوستی با شیطان است. اگر کسی با شیطان دوست بود، این خلق اللّه (خداشناسی فطری) در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود او را در دوردست ها می جوییم: آنچه حق است اقرب از حبل الورید تو فکنده تیرِفکرت را بعید ای کمان و تیرها برساخته صید، نزدیک و تو دورانداخته هر که دور اندازتر، او دورتر وزچنین گنج است او مهجورتر[6] پی نوشت ها: [1]. حشر 59، آیه 19 ؛ توبه (9)، آیه 67. [2]. عنکبوت 29، آیه 65. [3]. انعام 6، آیه 40 و نیز نگاه: آیات 41 و 42. [4]. نساء 4، آیه 119. [5]. المیزان، ج 5، ص 85. [6]. مثنوی، دفتر ششم، ابیات 2353 2355.
خداشناسی فطری در قرآن چگونه است؟
با مطالعه آیاتی که خداشناسی فطری را مطرح می کنند، به راحتی می توان دلیل این را که برخی در همه حال به فکر خدا نیستند و بعضی دیگر به کلی منکر خدا می شوند، دریافت. به اجمال می توان موارد ذیل را براساس آیات قرآن، موانع بی توجهی به معرفت فطری قلمداد کرد:
1. نسیان: (وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِینَ نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ أَنْفُسَهُمْ)[1]؛ (و مانند کسانی نباشید که خدا را فراموش کردند و خدا خودشان را فراموششان ساخت). از این آیه و آیات مشابه آن، دانسته می شود که کافران، پیشینه معرفت نسبت به خداوند دارند؛ ولی در حال کفر، خدا را از یاد برده اند و همین نسیان، بستر انکار خدا یا بی اعتنایی نسبت به او است!
2. توجه به اسباب مادّی: (فَإِذا رَکِبُوا فِی الْفُلْکِ دَعَوُا اللّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ فَلَمّا نَجّاهُمْ إِلَی الْبَرِّ إِذا هُمْ یُشْرِکُونَ)[2]؛ (پس هرگاه در کشتی سوار شوند، خدای را با اخلاص و پاک دینی [ یکتاگرایی ]بخوانند و چون به سوی خشکی برهاندشان، آن گاه شرک می ورزند). این آیه با لحن خاصی می گوید: در واقع قطع امید از سایر علل و اسباب، موجب می شود انسان متوجه مسبب الاسباب گردد و آن معرفت فطری که در عمق جانش خفته است بیدار گردد. از این آیه و آیات مشابه به خوبی استفاده می شود که توجه به آنچه اطراف انسان را احاطه کرده و آدمی را به خود مشغول داشته است، عامل عمده بی توجهی به معرفت فطری نسبت به خداوند است.
3. رفاه و آسایش: (قُلْ أَ رَأَیْتَکُمْ إِنْ أَتاکُمْ عَذابُ اللّهِ أَوْ أَتَتْکُمُ السّاعَةُ أَ غَیْرَ اللّهِ تَدْعُونَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقِینَ)[3]؛ (بگو: به نظر شما، اگر عذاب خدا شما را در رسد، یا رستاخیز شما را دریابد؛ اگر راستگویید کسی غیر از خدا را می خوانید؟) این آیه نشانگر آن است که فطرت انسان در تنگناها و شداید، همچون قیامت یا زمان مرگ، بیدار و آشکار می گردد. از این رو می توان دانست که رفاه و آسایش، زمینه پوشیدگی فطرت را فراهم می آورد.
4. دوستی با شیطان: (وَ لَأُضِلَّنَّهُمْ وَ لَأُمَنِّیَنَّهُمْ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُبَتِّکُنَّ آذانَ الْأَنْعامِ وَ لآمُرَنَّهُمْ فَلَیُغَیِّرُنَّ خَلْقَ اللّهِ وَ مَنْ یَتَّخِذِ الشَّیْطانَ وَلِیًّا مِنْ دُونِ اللّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبِیناً)[4]؛ (شیطان گفت: آنان را سخت گمراه و دچار اندوه های دور و دراز خواهم کرد و وادارشان می کنم تا گوش های دام ها را شکاف دهند و وادارشان می کنم تا آفریده خدا را دگرگون سازند و هر کس به جای خدا، شیطان را دوست گیرد، قطعا دستخوش زیان آشکاری شده است). تغییر در آفریده خدا، خروج از حکم فطرت و خداشناسی فطری است[5] و این، در سایه دوستی با شیطان است. اگر کسی با شیطان دوست بود، این خلق اللّه (خداشناسی فطری) در او تغییر کرده و به عدم توجه به خدا، یا انکار او منجر خواهد شد. به هر حال، خداوند به ما نزدیک است و این ما هستیم که با کردار خود او را در دوردست ها می جوییم:
آنچه حق است اقرب از حبل الورید
تو فکنده تیرِفکرت را بعید
ای کمان و تیرها برساخته
صید، نزدیک و تو دورانداخته
هر که دور اندازتر، او دورتر
وزچنین گنج است او مهجورتر[6]
پی نوشت ها:
[1]. حشر 59، آیه 19 ؛ توبه (9)، آیه 67.
[2]. عنکبوت 29، آیه 65.
[3]. انعام 6، آیه 40 و نیز نگاه: آیات 41 و 42.
[4]. نساء 4، آیه 119.
[5]. المیزان، ج 5، ص 85.
[6]. مثنوی، دفتر ششم، ابیات 2353 2355.
- [سایر] موانع خداشناسی و عوامل بیتوجّهی به معرفت فطری چیست؟
- [سایر] عوامل بی توجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟
- [سایر] عوامل بی توجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟
- [سایر] عوامل بیتوجهی به معرفت فطری و خداشناسی چیست؟
- [سایر] اگر خداشناسی فطری است، چرا عده ای منکر و کافر خدایند؟
- [سایر] اگر خداشناسی به صورت فطری در همه انسان ها قرار داده شده چرا انسان های زیادی منکر خدا (بی دین) هستند؟
- [سایر] اعجاز قرآن از نظر بیان خداشناسی و مسئله فطرت چگونه است؟
- [سایر] ویژگی های شناخت فطری چیست؟ و آیا شناخت فطری اختصاص به توحید دارد؟ (با ذکر منبع)
- [آیت الله بهجت] چنان چه فرد مسلمان فطری به زبان بگوید: "کدام دین، کدام قرآن، پیامبر و علی و امام مهدی چه کسی بودند..." آیا چنین کلماتی از مصادیق ارتداد است؟
- [سایر] بهترین راه خداشناسی چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مسلمانی که از اسلام برگردد و کافر شود مرتد نامیده می شود معنی کفر در مساله گذشت و مرتد دو قسم است فطری وملی مرتد فطری کسی است که از پدر و مادری متولد شده باشد که هردو یا یکی از ان دو مسلمان باشند و بعد از بلوغ و کمال عقل با اختیار از اسلام برگردد و مرتد ملی کسی است که از پدر و مادر کافر متولد شده باشد و بعد از مسلمان شدن از اسلام برگردد
- [آیت الله سیستانی] مسلمانی که از اسلام خارج شود و کفر را اختیار کند ، مرتد نامیده میشود ، و مرتد بر دو قسم است : مرتد فطری ، و مرتد ملی ، و مرتد فطری کسی است که پدر و مادر او ، یا یکی از آنها در هنگام بدنیا آمدن او مسلمان باشند و خود او نیز پس از تمیز مسلمان باشد ، و سپس کافر شود ، و مرتد ملی مقابل آن است .
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مردی که مسلمانزاده است اگر مرتد شود، زنش بر او حرام میشود، و آن زن باید به مقداری که در احکام طلاق گفته میشود عدّه وفات نگه دارد، و در اصطلاح به چنین شخصی مرتد فطری میگویند.
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که مسلمان زاده است چنانچه بعد از بالغ شدن اظهار اسلام کند ، اگر مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّة وفات نگهدارد . ودر اصطلاح به چنین شخصی مُرْتَدّ فطری می گویند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که پدر یا مادرش در موقع بسته شدن نطفه او مسلمان بوده اند، چنانچه مرتد شود زنش بر او حرام می شود و باید به مقداری که در احکام طلاق گفته می شود عدّه وفات نگهدارد و در اصطلاح فقهاء به چنین شخصی مرتد فطری می گویند.
- [آیت الله اردبیلی] مرتد بر دو قسم است: اوّل: مرتدّ فطری، و او شخصی است که پدر و مادرش و یا یکی از آنها هنگام انعقاد نطفه او و هنگام تولدش مسلمان بودهاند و وی تا هنگام بلوغ، تحت سرپرستی و تربیت دینی آنها و یا کسی بوده که اجمالاً مقیّد به شرع اسلام و احکام آن بوده است و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده و آن را اظهار نموده است و اگر یکی از این قیود نیز موجود نباشد، احکام مرتدّ فطری بر وی جاری نمیشود. دوم: مرتدّ ملّی، و او شخصی است که هنگام انعقاد نطفه یا هنگام تولّدش هیچ کدام از پدر و یا مادرش مسلمان نبودهاند و پس از بلوغ، اظهار اسلام نموده و سپس از دین اسلام خارج شده است.
- [آیت الله مظاهری] دادن قرآن به کافر مانعی ندارد مگر آنکه بیاحترامی به قرآن یا اسلام باشد.
- [آیت الله بروجردی] دادن قرآن به کافر حرام و گرفتن قرآن از او واجب است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر جلد قرآن نجس شود در صورتی که بیاحترامی به قرآن باشد، باید آن را آب بکشند.