پاسخ اجمالی: انسانها و اجنه دارای تکلیف هستند. پیروی از دستورات الهی سبب پیشرفت و تعالی موجودات میشود؛ لذا اگر کسی بتواند از این دوره، سربلند بیرون بیاید، قطعاً در زمره مقرّبان درگاه الهی قرار خواهد گرفت. قرآن به صراحت در مورد انسانها و مقرّب بودن برخی از آنها اشاره کرده است. البته در مورد اجنه نیز میتوان به جهت وجود تکلیف، احتمال تقرب را استنباط کرد، هر چند این در مقام امکان است و ما مصداقی برای جن مقرّب نمیشناسیم. قرآن عبارت مقرب بودن را در مورد فرشتگان نیز به کار برده است. اما تقرّب در مورد فرشتگان و ملائکه الهی معنای کاملاً متفاوتی دارد؛ زیرا آنها موجودات عاری از گناهی هستند که همواره به ذکر و عبادت خداوند مشغول هستند. پاسخ تفصیلی: کلمه (تقرّب) از ریشه (قُرب) گرفته میشود که در لغت به معنای نزدیک شدن به چیزی است.[1] و مقرّبان درگاه الهی به کسانی گفته میشود که توانستهاند به خداوند نزدیک شوند. البته از آنجا که خداوند، موجودی مادی نیست؛ لذا این قُرب و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیست، بلکه به جهات روحانی و معنوی است. به روحانی بودن این تقرّب در قرآن کریم در مواردی مانند آیه شریفه (فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‌)[2] اشاره شده است.[3] نزدیک بودن به خدا میتواند معنای دیگری نیز داشته باشد که بر تمام رستگاران و بهشتیان اطلاق شود؛ به این معنا که تمام انسانهای رستگار به خداوند نزدیک شدهاند. البته در نگاهی دیگر، تعداد معدودی از انسانها نیز وجود دارند که از بهشتیان رستگار دیگر نیز مقام بالاتری دارند. این مطلب را میتوان از برخی آیات قرآن به دست آورد؛ مانند آیات شریفه (پس اگر او از مقرّبان باشد، در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است! امّا اگر از اصحاب یمین باشد، (به او گفته میشود:) سلام بر تو از سوی دوستانت که از اصحاب یمینند!).[4] اما در اینکه چه موجوداتی میتوانند مقرّبان درگاه الهی قرار گیرند، باید ابتدا تقسیمی از موجودات ارائه نمود: 1. موجوداتی که خداوند بر آنها تکلیفی نهاده است. 2. موجوداتی که تکلیفی بر آنها وجود ندارد. دسته اول؛ انسانها و اجنه را شامل میشود. انجام تکالیف و دستورات الهی سبب پیشرفت و تعالی موجودات میشود، لذا اگر کسی بتواند از این دوره، سربلند بیرون بیاید، قطعاً از مقرّبان درگاه الهی است. قرآن در مورد مقرّب بودن یک انسان میفرماید: (و در حالی که (روح الامین جبرائیل) در افق اعلی بود. از محل خود تنزّل نمود و فرود آمد و به قدری (به پیامبر) نزدیک گردید. تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود).[5] این آیات شریفه در مورد پیامبر اسلام(ص) بوده و نشانگر آن است که این انسان بزرگ به بالاترین مقام قابل دسترسی برای موجودات دست یافته است. همچنین آیه (چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه خود بشارت می‌دهد که نامش مسیح (عیسی) پسر مریم است، که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان (درگاه خدا) است)،[6] که صراحت در مقرّب بودن حضرت عیسی(ع) دارد. در مورد جنّ تعبیر این چنینی در قرآن کریم وجود ندارد، بلکه تنها اینگونه میتوان احتمال مقرّب شدن اجنّه را استنباط کرد؛ زیرا از آنجا که جنیان تکلیف دارند، طبیعتاً انجام این تکالیف میتواند در تقرّب آنها در نزد خداوند تأثیرگذار باشد. البته این تنها در مقام اعتقاد است؛ یعنی این احتمال و موقعیت برای اجنه نیز وجود دارد که به مقام قرب الهی دست یابند،[7] هرچند ممکن است ما در آیات قرآن و مجموعه روایات – بر خلاف انسانها - نامی از جنیان مقرب نیابیم. اما دسته دوم شامل فرشتگان و ملائکه مجرّد میشود، همچنین حیوانات و موجودات دیگر؛ حیوانات و موجودات مادی که تکلیف بر آنها وجود ندارد، قطعاً نمیتوانند از مقرّبان الهی شمرده شوند، هرچند حشر در قیامت برای آنها نیز وجود دارد.[8] اما تقرّب در مورد فرشتگان کاملاً متفاوت است. آنها موجودات مجرّد[9] و عاری از گناه بوده و همواره به ذکر و عبادت خداوند مشغول هستند؛ لذا تمام آنان به نوعی مقرّب و نزدیک به درگاه خدای متعال خواهند بود و آنچه در قرآن کریم به مقرّب بودن فرشتگان اشاره شده است[10]شاید ناظر به تمام آنان باشد. البته پروردگار، چینشی برای آنان قرار داده است[11] که طبیعتاً برخی از آنها برتر از دیگران هستند و شاید به همین جهت اصطلاح (فرشتگان مقرّب)، در میان علما اصطلاح رایجی است که به برخی از ملائکه الهی گفته میشود. پی نوشتها: [1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: محقق و مصحح: میر دامادی، جمال الدین‌، ج 1، ص 662، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع(دار صادر)، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa2951. [2]. نجم، 9. [3]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa23086. [4]. واقعه، 88 – 91. [5]. نجم 7 – 9: (وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیَ‌ *ثمُ‌َّ دَنَا فَتَدَلیَ‌ * فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنیَ). [6]. آل عمران، 45: (إِذْ قَالَتِ الْمَلَئکَةُ یَامَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکلَمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسیَ ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فیِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ). [7]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 115، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [8]. ر. ک:islamquest.net/fa/archive/question/fa22306. [9]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa1654. [10]. نساء، 172: ( ... وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ...). [11]. صافات، 164: ( وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ ). منبع: www.islamquest.net
پاسخ اجمالی:
انسانها و اجنه دارای تکلیف هستند. پیروی از دستورات الهی سبب پیشرفت و تعالی موجودات میشود؛ لذا اگر کسی بتواند از این دوره، سربلند بیرون بیاید، قطعاً در زمره مقرّبان درگاه الهی قرار خواهد گرفت. قرآن به صراحت در مورد انسانها و مقرّب بودن برخی از آنها اشاره کرده است. البته در مورد اجنه نیز میتوان به جهت وجود تکلیف، احتمال تقرب را استنباط کرد، هر چند این در مقام امکان است و ما مصداقی برای جن مقرّب نمیشناسیم.
قرآن عبارت مقرب بودن را در مورد فرشتگان نیز به کار برده است. اما تقرّب در مورد فرشتگان و ملائکه الهی معنای کاملاً متفاوتی دارد؛ زیرا آنها موجودات عاری از گناهی هستند که همواره به ذکر و عبادت خداوند مشغول هستند.
پاسخ تفصیلی:
کلمه (تقرّب) از ریشه (قُرب) گرفته میشود که در لغت به معنای نزدیک شدن به چیزی است.[1] و مقرّبان درگاه الهی به کسانی گفته میشود که توانستهاند به خداوند نزدیک شوند. البته از آنجا که خداوند، موجودی مادی نیست؛ لذا این قُرب و نزدیک شدن به معنای مادی آن نیست، بلکه به جهات روحانی و معنوی است. به روحانی بودن این تقرّب در قرآن کریم در مواردی مانند آیه شریفه (فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی)[2] اشاره شده است.[3]
نزدیک بودن به خدا میتواند معنای دیگری نیز داشته باشد که بر تمام رستگاران و بهشتیان اطلاق شود؛ به این معنا که تمام انسانهای رستگار به خداوند نزدیک شدهاند. البته در نگاهی دیگر، تعداد معدودی از انسانها نیز وجود دارند که از بهشتیان رستگار دیگر نیز مقام بالاتری دارند. این مطلب را میتوان از برخی آیات قرآن به دست آورد؛ مانند آیات شریفه (پس اگر او از مقرّبان باشد، در رَوح و ریحان و بهشت پرنعمت است! امّا اگر از اصحاب یمین باشد، (به او گفته میشود:) سلام بر تو از سوی دوستانت که از اصحاب یمینند!).[4]
اما در اینکه چه موجوداتی میتوانند مقرّبان درگاه الهی قرار گیرند، باید ابتدا تقسیمی از موجودات ارائه نمود:
1. موجوداتی که خداوند بر آنها تکلیفی نهاده است.
2. موجوداتی که تکلیفی بر آنها وجود ندارد.
دسته اول؛ انسانها و اجنه را شامل میشود. انجام تکالیف و دستورات الهی سبب پیشرفت و تعالی موجودات میشود، لذا اگر کسی بتواند از این دوره، سربلند بیرون بیاید، قطعاً از مقرّبان درگاه الهی است. قرآن در مورد مقرّب بودن یک انسان میفرماید: (و در حالی که (روح الامین جبرائیل) در افق اعلی بود. از محل خود تنزّل نمود و فرود آمد و به قدری (به پیامبر) نزدیک گردید. تا آنکه فاصله او (با پیامبر) به اندازه فاصله دو کمان یا کمتر بود).[5] این آیات شریفه در مورد پیامبر اسلام(ص) بوده و نشانگر آن است که این انسان بزرگ به بالاترین مقام قابل دسترسی برای موجودات دست یافته است. همچنین آیه (چون فرشتگان مریم را گفتند که خدا تو را به کلمه خود بشارت میدهد که نامش مسیح (عیسی) پسر مریم است، که در دنیا و آخرت آبرومند و از مقرّبان (درگاه خدا) است)،[6] که صراحت در مقرّب بودن حضرت عیسی(ع) دارد.
در مورد جنّ تعبیر این چنینی در قرآن کریم وجود ندارد، بلکه تنها اینگونه میتوان احتمال مقرّب شدن اجنّه را استنباط کرد؛ زیرا از آنجا که جنیان تکلیف دارند، طبیعتاً انجام این تکالیف میتواند در تقرّب آنها در نزد خداوند تأثیرگذار باشد. البته این تنها در مقام اعتقاد است؛ یعنی این احتمال و موقعیت برای اجنه نیز وجود دارد که به مقام قرب الهی دست یابند،[7] هرچند ممکن است ما در آیات قرآن و مجموعه روایات – بر خلاف انسانها - نامی از جنیان مقرب نیابیم.
اما دسته دوم شامل فرشتگان و ملائکه مجرّد میشود، همچنین حیوانات و موجودات دیگر؛ حیوانات و موجودات مادی که تکلیف بر آنها وجود ندارد، قطعاً نمیتوانند از مقرّبان الهی شمرده شوند، هرچند حشر در قیامت برای آنها نیز وجود دارد.[8]
اما تقرّب در مورد فرشتگان کاملاً متفاوت است. آنها موجودات مجرّد[9] و عاری از گناه بوده و همواره به ذکر و عبادت خداوند مشغول هستند؛ لذا تمام آنان به نوعی مقرّب و نزدیک به درگاه خدای متعال خواهند بود و آنچه در قرآن کریم به مقرّب بودن فرشتگان اشاره شده است[10]شاید ناظر به تمام آنان باشد.
البته پروردگار، چینشی برای آنان قرار داده است[11] که طبیعتاً برخی از آنها برتر از دیگران هستند و شاید به همین جهت اصطلاح (فرشتگان مقرّب)، در میان علما اصطلاح رایجی است که به برخی از ملائکه الهی گفته میشود.
پی نوشتها:
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق و مصحح: محقق و مصحح: میر دامادی، جمال الدین، ج 1، ص 662، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع(دار صادر)، بیروت، چاپ سوم، 1414ق؛ ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa2951.
[2]. نجم، 9.
[3]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa23086.
[4]. واقعه، 88 – 91.
[5]. نجم 7 – 9: (وَ هُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلیَ *ثمَُّ دَنَا فَتَدَلیَ * فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنیَ).
[6]. آل عمران، 45: (إِذْ قَالَتِ الْمَلَئکَةُ یَامَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکلَمَةٍ مِّنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسیَ ابْنُ مَرْیَمَ وَجِیهًا فیِ الدُّنْیَا وَ الاَخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ).
[7]. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 115، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[8]. ر. ک:islamquest.net/fa/archive/question/fa22306.
[9]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa1654.
[10]. نساء، 172: ( ... وَ لاَ الْمَلائِکَةُ الْمُقَرَّبُونَ ...).
[11]. صافات، 164: ( وَ ما مِنَّا إِلاَّ لَهُ مَقامٌ مَعْلُومٌ ).
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] غیر از انسان ها و فرشتگان چه کسانی می توانند مقربان درگاه خداوند باشند؟
- [سایر] چرا مقربان درگاه الهی، با دعا، حداقل یک مساله در جهت اهداف عالی بشر را محقق نمی کنند؟
- [سایر] چرا ابلیس به محض سرپیچی از دستور خداوند، از درگاه الهی رانده شد، ولی در اعتراض فرشتگان به اصل خلقت انسان، چنین اتفاقی نیفتاد؟
- [سایر] شیطان که در ابتدا از فرشتگان بود و بعدا از درگاه خداوند رانده شد چرا در قرآن به عنوان یک دشمن قدیمی معرفی شده است ؟
- [سایر] روح چیست؟ایا خدا ی تعالی روح دارد؟ایاواقعا خدا از روح خود در مادمیده(نعوذباالله یعنی قسمتی از وجودش را به ما داده)؟ ایا منظور ازروح فرشته ی مقرب درگاه الهی است و خداوند از او دروجود ما دمیده؟
- [سایر] نعمتهای بهشتی « مقربّان » چگونه است؟
- [سایر] مقربان ، اصحاب یمین واصحاب شمال کیانند؟
- [سایر] برای درمان یاس و ناامیدی از درگاه خداوند چکار باید کرد؟
- [سایر] خداوند قبل از آفرینش انسان، فرشته ها و جنیان چه می کرده است؟
- [سایر] گفتگوهای فرشتگان با خداوند و قانع شدن برای سجده به انسان را بیان کنید؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر صاحب ملک اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که راضی است نماز او صحیح است
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر صاحب ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله بروجردی] اگر صاحب ملک به زبان اجازهی نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است، نماز صحیح است.
- [امام خمینی] اگر صاحب ملک به زبان اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله سیستانی] اگر صاحب ملک به زبان ، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست ، نماز خواندن در ملک او جایز نیست و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است ، نماز خواندن جایز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر صاحب ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است. و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر صاحب ملک به زبان؛ اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلبا راضی نیست؛ نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضی است نماز صحیح است.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر صاحب ملک به زبان ، اجازة خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست ، نماز خخواندن در ملک او باطل است . و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلباً راضی است ، نماز صحیح است .
- [آیت الله اردبیلی] اگر صاحب ملک اجازه نماز خواندن بدهد، ولی انسان بداند که قلبا راضی نیست، نماز خواندن در ملک او باطل است و اگر اجازه ندهد و انسان یقین کند که قلبا راضی است، نماز صحیح است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر صاحب ملک به زبان، اجازه نماز خواندن بدهد و انسان بداند که قلباً راضی نیست، نماز خواندن در ملک او جایز نیست و به احتیاط مستحب باطل است و اگر شک داشته باشد که قلباً راضیست نماز او بیتردید صحیح است، همچنین است اگر اجازه نداده و انسان بداند که قلباً راضیست و اگر اجازه نداده و انسان شک داشته باشد که قلباً راضیست یا نه، نماز خواندن در آن ملک حرام و به احتیاط مستحب باطل است.