پاسخ اجمالی: انسان میتواند خود را به منبع قدرت و توانایی نزدیک کرده و اراده او کاملاً خدایی شود و جلوهای از قدرت بینهایت الهی شود. با این تفاوت که قدرت پروردگار ذاتی بوده و قدرت انسان به پشتیبانی قدرت پروردگار است. انسانهایی که به کمال الهی نزدیکترند و بندگان شایسته و خاص خدا هستند؛ قرآن کریم ویژگیهایی را برای آنها بیان میکند؛ مانند: فروتنی، بردباری در برابر رفتار ناپسند جاهلان، عبادت در دل شب، میانهروی در انفاق و اخلاص. پاسخ تفصیلی: قدرت از صفاتی است که اگر انسان به آن متصف شود، به معنای حالتی است که انسان توانایی بر انجام چیزی را دارد. و هر گاه خداوند به آن متصف شود، به معنای این است که ناتوانی و ضعف از او دور است. از محالات است که غیر خداوند به قدرت و توانایی مطلق و فراگیر متصف شود. (قدیر)، به معنای کسی است که هر چه اراده کند به مقتضای حکمت انجام میدهد، و به همین جهت این معنا درباره غیر خداوند بهکار نمیرود. از امیال فطریِ انسان، میل به قدرت و توانایی بر انجام کار و تصرف در موجودات دیگر است. این میل نیز از همان اوان طفولیت بروز میکند و تا پایان زندگی همچنان ادامه دارد، البته با تفاوتهایی که به حسب اختلاف سنین و فصول زندگی و شرایط خارجی در متعلقات آن حاصل میشود. جنبوجوش و حرکت دادن مداوم دست و پا در نوزادان سالم و جست و خیزهای خستگیناپذیر کودکان نشانه این خواست فطری است. و تدریجاً دایره قدرت طلبیِ انسان وسعت یافته، شعاع آن به سوی بینهایت امتداد مییابد. انسان برای توسعه قدرت خود، به نیروهای طبیعی اکتفا نمیکند و میکوشد به کمک علوم و صنایع، ابزارهای بهتری برای تصرف در جهان و تسخیر کائنات بیابد. نیاز به تذکر ندارد که اکتشافات و اختراعات علمی، مخصوصاً در اعصار اخیر، چه کمکهای شایانی به ارضای این خواست فطری کردهاند و بعداً نیز خواهند کرد. انسان حتی از استخدام نیروهای همنوعان خود نیز دریغ نمیورزد و تا آنجا که شرایط و امکانات اجازه بدهد، از دیگران نیز به سود خود بهرهبرداری میکند. کوشش برای به دست آوردن موقعیتهای اجتماعی و اعتباری در سطح ملی، و برتری جوییهای ملتها در سطح بین المللی نیز از مظاهر این خواست است که گاهی به صورت صحیح و معقول، و زمانی به صورت تجاوز به حقوق دیگران در شکلهای مختلف استعمار و استثمار ظالمانه نمودار میگردد. افزایش طلبیِ قدرت در این حد هم متوقف نمیشود و حتی نیروهای نامحسوس و ماورای طبیعی را هم دربرمیگیرد. شعبههای مختلف علوم غریبه و تسخیر جن و ارواح و انواع ریاضات نفسانی، همه روشنگر این حقیقت هستند که انسان چه تلاشهای عجیبی برای توسعه توانایی نموده و چه کوششهای شگفتانگیزی را انجام داده است. اما آیا با فرض تسخیر نیروهای محسوس و نامحسوس، تواناییِ انسان به سرحد کمال میرسد و خواست قدرتطلبیِ او کاملاً اشباع میشود؟ آیا این نیروها هر قدر وسیع و متنوّع باشند، سرانجام، محدود و مورد مزاحمت نیروهای مشابه و محکوم نیروهای عالیتری نیستند و با وجود این محدودیتها چگونه میتوانند خواست بینهایت انسان را ارضا نمایند؟ واضح است در واقع انسان موجودی سیریناپذیر آفریده شده است. انسان در هیچ موقعیتی از امری راضی نمیشود و به بالاتر از آن فکر میکند تا به آخرش برسد؛ و غافل از آنکه در این دنیا به جهت محدودیت و مادی بودن آن، هیچ وقت به تمام خواستههای خود نمیرسد. و این عطش فطری، جز به وسیله دست یافتن به یک منبع بینهایت قدرت فرو نمینشیند و تلاش انسانهای بلند همت، بدون آن پایان نمیپذیرد. این حکایت از بینهایتطلبی انسان دارد؛ خدای متعال انسان را عمداً اینگونه آفریده است تا انسان به خود او فقط راضی شود؛ در این حالت فقط یک بینهایت میتواند انسان را سیراب کند؛ یعنی انسان وقتی سیر میشود که به ثروت، قدرت، زیبایی و شکوه و عظمت، علم و کمال بینهایت و به همه بینهایتها برسد و این بینهایت چیزی و کسی نیست جز خدای متعال. چون هر زیبایی یا قدرت و ثروت حتی در اوج خودش هم باشد، در مقابل خدا ابتر و ناقص است و یک روزی تمام میشود و انسان هم دنبال چیز ناقص و تمامشدنی نیست، بلکه دنبال بهترین و کاملترین هر چیزی است. پس، انسان موجودی خداجوست و حسّ فطری خداجویی در او موج میزند، و تنها خدا میتواند انسان را اشباع کند. حال ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند؛ مگر میشود حد و نیاز انسان به این ضعیفی و کوچکی، خدای با عظمت و بینهایت باشد؟ اصلاً مگر انسان گنجایشش را دارد؟! در پاسخ اشاره به این حدیث قدسی میکنیم که خدای متعال میفرماید: (زمین و آسمان گنجایش مرا ندارد، بلکه من در قلب بنده مؤمنم جای دارم).[1] حتی بهشت و آخرت انسان را سیراب نمیکند، حد انسان خدایی کردن میباشد، چنانچه در حدیث قدسی خدای تعالی میفرماید: (اگر از من اطاعت کنی مثل خود من میشوی!)[2] و در روایات آمده است: (خدا انسان را به شکل خودش آفرید!).[3] منظور از صورت خدا همان صورت بینهایت خداست؛ یعنی انسان نمود خود خدا و بروز حقیقت بینهایت خداست. انسان موجود شگفتانگیز و اسرارآمیز است. چون فقط خودِ خدا میداند که چه آفریده است. اکنون باید گفت؛ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد و چگونه زندگی میکند؟ انسان در جهانبینی اسلامی تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن میگوید نیست، این موجود از نظر قرآن کریم ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آنرا با چند کلمه تعریف کرد. قرآن انسان را هم مدح و ستایش کرده و هم نکوهش نموده است. از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد، و هم میتواند به (اسفل سافلین) سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید. از نظر قرآن کریم، انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند، و این خود او است که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد (ایمان) است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا بر میخیزد، به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و به صورت یک ابزار مفید در میآید. ویژگیهای انسان کامل 1. فروتنی: تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای انسانی است که به کمال نزدیکتر است و بنده خاص خدا میباشد؛ قرآن کریم میفرماید: (بندگان [خاص خداوند] رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند]، به آنها سلام میگویند [و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند]).[4] 2. حلم و بردباری در برابر جاهلان: به دیگر سخن؛ مدارا با مردم، بویژه طبقه جاهل و نادان‌ است. همانطور که در آیه بالا خواندیم: هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنها سلام میگویند و با بیاعتنایی و بزرگواری و مدارا میگذرند. نقل شده است: مردی بادیهنشین از قبیله (بنی سلیم) خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و با کمال جسارت گفت: ای محمّد! زنان نزائیدند دروغگوتر از تو را، و گر نبود که عرب مرا شتابزده خوانند البته تو را میکشتم و همه مردم را با کشتن تو شاد میکردم، عمر در این لحظه خواست او را بکشد که پیامبر مهربانی(ص) فرمود: (عمر بنشین! حلم و بردباری به اندازهای نیکوست که شایسته ‌افراد حلیم و بردبار میباشد. آن شخص ایمان به پیامبر آورد.[5] 3. عبادت در دل شب: قرآن کریم درباره راز و نیازهای عاشقانه آنها در دل شب میفرماید: (و آنان که شب را در برابر پروردگارشان در حالی که سجده کننده و ایستادهاند به روز میآورند)،[6] چنین کسانی از سوی رسول خدا(ص) با لقب (اشراف) توصیف ‌شدهاند، آنجا که فرمود: (شریفترین و بزرگان امّت من حافظان قرآن، و عاملان به احکام آن، و شبزندهدارانند).[7] 4. دعا برای رفع عذاب جهنم:‌ (و کسانی که میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است!).[8] 5. میانهروی در انفاق: انسانهای کامل هرچند هنگام بخشش، خسیس نیستند ولی ریخت و پاش و اسراف هم در کارشان نیست، چنانکه قرآن کریم آنها را چنین توصیف میکند: (و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند).[9] 6. اخلاص: رهایی از بندهای اسارت و وابستگی به غیر خدا و رسیدن به توحید خالص است که انسانهای کامل را از هر گونه شرک دور میسازد، قرآن کریم میفرماید: (و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند).[10] مقام اخلاص یکی از عالیترین مراحل تکامل و سیر و سلوک است. اخلاص دارای درجاتی است که پایینترین مرتبهاش این است که‌ انسان عبادتهایش را از شرک و ریا و خودنمایی پاک نماید و فقط برای ‌خدا انجام دهد.[11] آنچه گفته شد؛ تنها برخی از صفات نیک بندگان شایسته خدا بود. وقتی قرآن مجید، بندگان خدای رحمان را دارای چنین کمالاتی معرّفی میکند از آن میتوان به این حقیقت پی برد که؛ عبادت با کمال الهی انسان، رابطهای مستقیم دارد و کمالجویان واقعی از راه پرستش به آرمان خویش نایل ‌میشوند و پرستشگران حقیقی نیز صفات زیبای انسانی را در خود تقویت‌ مینمایند و به مقام والای عبودیت و بندگی برسند. پی نوشتها: [1]. غزالی طوسی، أبو حامد محمد، إحیاء علوم الدین، ج 3، ص 15، دار المعرفة، بیروت، بیتا؛ ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، ج ‌4، ص 7، دار سید الشهداء للنشر، قم، چاپ اول، 1405ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ‌55، ص 39، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق. [2]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: عاشور، علی، ص 104، أعلمی، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسی)، ص 709، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، 1380ش. [3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‌1، ص 134، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء(ع)، ص 127، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1377ش. [4]. فرقان، 63. [5]. بحار الأنوار، ج ‌62، ص 235؛ أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، الروض الدانی (المعجم الصغیر)، ج 2، ص 153، المکتب الإسلامی، دار عمار، بیروت، عمان، چاپ اول، 1405ق؛ ابوالبقاء دمیری، محمد بن موسی بن عیسی، حیاة الحیوان الکبری، ج 2، ص 108، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1424ق؛ [6]. فرقان، 64. [7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج ‌4، ص 399، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق. [8]. (وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً)؛ فرقان، 65. [9]. (وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً)؛ فرقان، 67. [10]. (وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر)؛ فرقان، 68. [11]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa1038 ؛ islamquest.net/fa/archive/question/fa5650 ؛ islamquest.net/fa/archive/question/fa3108. منبع: www.islamquest.net
نهایت توانایی و قدرت انسان تا چه مقدار است؟ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد؟
پاسخ اجمالی:
انسان میتواند خود را به منبع قدرت و توانایی نزدیک کرده و اراده او کاملاً خدایی شود و جلوهای از قدرت بینهایت الهی شود. با این تفاوت که قدرت پروردگار ذاتی بوده و قدرت انسان به پشتیبانی قدرت پروردگار است.
انسانهایی که به کمال الهی نزدیکترند و بندگان شایسته و خاص خدا هستند؛ قرآن کریم ویژگیهایی را برای آنها بیان میکند؛ مانند: فروتنی، بردباری در برابر رفتار ناپسند جاهلان، عبادت در دل شب، میانهروی در انفاق و اخلاص.
پاسخ تفصیلی:
قدرت از صفاتی است که اگر انسان به آن متصف شود، به معنای حالتی است که انسان توانایی بر انجام چیزی را دارد. و هر گاه خداوند به آن متصف شود، به معنای این است که ناتوانی و ضعف از او دور است. از محالات است که غیر خداوند به قدرت و توانایی مطلق و فراگیر متصف شود.
(قدیر)، به معنای کسی است که هر چه اراده کند به مقتضای حکمت انجام میدهد، و به همین جهت این معنا درباره غیر خداوند بهکار نمیرود.
از امیال فطریِ انسان، میل به قدرت و توانایی بر انجام کار و تصرف در موجودات دیگر است. این میل نیز از همان اوان طفولیت بروز میکند و تا پایان زندگی همچنان ادامه دارد، البته با تفاوتهایی که به حسب اختلاف سنین و فصول زندگی و شرایط خارجی در متعلقات آن حاصل میشود. جنبوجوش و حرکت دادن مداوم دست و پا در نوزادان سالم و جست و خیزهای خستگیناپذیر کودکان نشانه این خواست فطری است. و تدریجاً دایره قدرت طلبیِ انسان وسعت یافته، شعاع آن به سوی بینهایت امتداد مییابد.
انسان برای توسعه قدرت خود، به نیروهای طبیعی اکتفا نمیکند و میکوشد به کمک علوم و صنایع، ابزارهای بهتری برای تصرف در جهان و تسخیر کائنات بیابد. نیاز به تذکر ندارد که اکتشافات و اختراعات علمی، مخصوصاً در اعصار اخیر، چه کمکهای شایانی به ارضای این خواست فطری کردهاند و بعداً نیز خواهند کرد.
انسان حتی از استخدام نیروهای همنوعان خود نیز دریغ نمیورزد و تا آنجا که شرایط و امکانات اجازه بدهد، از دیگران نیز به سود خود بهرهبرداری میکند. کوشش برای به دست آوردن موقعیتهای اجتماعی و اعتباری در سطح ملی، و برتری جوییهای ملتها در سطح بین المللی نیز از مظاهر این خواست است که گاهی به صورت صحیح و معقول، و زمانی به صورت تجاوز به حقوق دیگران در شکلهای مختلف استعمار و استثمار ظالمانه نمودار میگردد.
افزایش طلبیِ قدرت در این حد هم متوقف نمیشود و حتی نیروهای نامحسوس و ماورای طبیعی را هم دربرمیگیرد. شعبههای مختلف علوم غریبه و تسخیر جن و ارواح و انواع ریاضات نفسانی، همه روشنگر این حقیقت هستند که انسان چه تلاشهای عجیبی برای توسعه توانایی نموده و چه کوششهای شگفتانگیزی را انجام داده است.
اما آیا با فرض تسخیر نیروهای محسوس و نامحسوس، تواناییِ انسان به سرحد کمال میرسد و خواست قدرتطلبیِ او کاملاً اشباع میشود؟ آیا این نیروها هر قدر وسیع و متنوّع باشند، سرانجام، محدود و مورد مزاحمت نیروهای مشابه و محکوم نیروهای عالیتری نیستند و با وجود این محدودیتها چگونه میتوانند خواست بینهایت انسان را ارضا نمایند؟
واضح است در واقع انسان موجودی سیریناپذیر آفریده شده است. انسان در هیچ موقعیتی از امری راضی نمیشود و به بالاتر از آن فکر میکند تا به آخرش برسد؛ و غافل از آنکه در این دنیا به جهت محدودیت و مادی بودن آن، هیچ وقت به تمام خواستههای خود نمیرسد. و این عطش فطری، جز به وسیله دست یافتن به یک منبع بینهایت قدرت فرو نمینشیند و تلاش انسانهای بلند همت، بدون آن پایان نمیپذیرد.
این حکایت از بینهایتطلبی انسان دارد؛ خدای متعال انسان را عمداً اینگونه آفریده است تا انسان به خود او فقط راضی شود؛ در این حالت فقط یک بینهایت میتواند انسان را سیراب کند؛ یعنی انسان وقتی سیر میشود که به ثروت، قدرت، زیبایی و شکوه و عظمت، علم و کمال بینهایت و به همه بینهایتها برسد و این بینهایت چیزی و کسی نیست جز خدای متعال. چون هر زیبایی یا قدرت و ثروت حتی در اوج خودش هم باشد، در مقابل خدا ابتر و ناقص است و یک روزی تمام میشود و انسان هم دنبال چیز ناقص و تمامشدنی نیست، بلکه دنبال بهترین و کاملترین هر چیزی است. پس، انسان موجودی خداجوست و حسّ فطری خداجویی در او موج میزند، و تنها خدا میتواند انسان را اشباع کند.
حال ممکن است این سؤال به ذهن خطور کند؛ مگر میشود حد و نیاز انسان به این ضعیفی و کوچکی، خدای با عظمت و بینهایت باشد؟ اصلاً مگر انسان گنجایشش را دارد؟!
در پاسخ اشاره به این حدیث قدسی میکنیم که خدای متعال میفرماید: (زمین و آسمان گنجایش مرا ندارد، بلکه من در قلب بنده مؤمنم جای دارم).[1] حتی بهشت و آخرت انسان را سیراب نمیکند، حد انسان خدایی کردن میباشد، چنانچه در حدیث قدسی خدای تعالی میفرماید: (اگر از من اطاعت کنی مثل خود من میشوی!)[2] و در روایات آمده است: (خدا انسان را به شکل خودش آفرید!).[3] منظور از صورت خدا همان صورت بینهایت خداست؛ یعنی انسان نمود خود خدا و بروز حقیقت بینهایت خداست. انسان موجود شگفتانگیز و اسرارآمیز است. چون فقط خودِ خدا میداند که چه آفریده است.
اکنون باید گفت؛ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد و چگونه زندگی میکند؟
انسان در جهانبینی اسلامی تنها یک حیوان مستقیم القامه که ناخنی پهن دارد و با دو پا راه میرود و سخن میگوید نیست، این موجود از نظر قرآن کریم ژرفتر و مرموزتر از این است که بتوان آنرا با چند کلمه تعریف کرد. قرآن انسان را هم مدح و ستایش کرده و هم نکوهش نموده است. از نظر قرآن انسان موجودی است که توانایی دارد جهان را مسخر خویش سازد و فرشتگان را به خدمت خویش بگمارد، و هم میتواند به (اسفل سافلین) سقوط کند. این خود انسان است که باید درباره خود تصمیم بگیرد و سرنوشت نهایی خویش را تعیین نماید.
از نظر قرآن کریم، انسان همه کمالات را بالقوّه دارد و باید آنها را به فعلیت برساند، و این خود او است که باید سازنده و معمار خویشتن باشد. شرط اصلی وصول انسان به کمالاتی که بالقوّه دارد (ایمان) است. از ایمان، تقوا و عمل صالح و کوشش در راه خدا بر میخیزد، به وسیله ایمان است که علم از صورت یک ابزار ناروا در دست نفس اماره خارج میشود و به صورت یک ابزار مفید در میآید.
ویژگیهای انسان کامل
1. فروتنی: تواضع و فروتنی یکی از ویژگیهای انسانی است که به کمال نزدیکتر است و بنده خاص خدا میباشد؛ قرآن کریم میفرماید: (بندگان [خاص خداوند] رحمان، کسانی هستند که با آرامش و بیتکبّر بر زمین راه میروند و هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند [و سخنان نابخردانه گویند]، به آنها سلام میگویند [و با بیاعتنایی و بزرگواری میگذرند]).[4]
2. حلم و بردباری در برابر جاهلان: به دیگر سخن؛ مدارا با مردم، بویژه طبقه جاهل و نادان است. همانطور که در آیه بالا خواندیم: هنگامی که جاهلان آنها را مخاطب سازند و سخنان نابخردانه گویند، به آنها سلام میگویند و با بیاعتنایی و بزرگواری و مدارا میگذرند. نقل شده است: مردی بادیهنشین از قبیله (بنی سلیم) خدمت پیامبر اکرم(ص) رسید و با کمال جسارت گفت: ای محمّد! زنان نزائیدند دروغگوتر از تو را، و گر نبود که عرب مرا شتابزده خوانند البته تو را میکشتم و همه مردم را با کشتن تو شاد میکردم، عمر در این لحظه خواست او را بکشد که پیامبر مهربانی(ص) فرمود: (عمر بنشین! حلم و بردباری به اندازهای نیکوست که شایسته افراد حلیم و بردبار میباشد. آن شخص ایمان به پیامبر آورد.[5]
3. عبادت در دل شب: قرآن کریم درباره راز و نیازهای عاشقانه آنها در دل شب میفرماید: (و آنان که شب را در برابر پروردگارشان در حالی که سجده کننده و ایستادهاند به روز میآورند)،[6] چنین کسانی از سوی رسول خدا(ص) با لقب
(اشراف) توصیف شدهاند، آنجا که فرمود: (شریفترین و بزرگان امّت من حافظان قرآن، و عاملان به احکام آن، و شبزندهدارانند).[7]
4. دعا برای رفع عذاب جهنم: (و کسانی که میگویند: پروردگارا! عذاب جهنم را از ما برطرف گردان، که عذابش سخت و پر دوام است!).[8]
5. میانهروی در انفاق: انسانهای کامل هرچند هنگام بخشش، خسیس نیستند ولی ریخت و پاش و اسراف هم در کارشان نیست، چنانکه قرآن کریم آنها را چنین توصیف میکند: (و کسانی که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف مینمایند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی دارند).[9]
6. اخلاص: رهایی از بندهای اسارت و وابستگی به غیر خدا و رسیدن به توحید خالص است که انسانهای کامل را از هر گونه شرک دور میسازد، قرآن کریم میفرماید: (و کسانی که معبود دیگری را با خداوند نمیخوانند).[10] مقام اخلاص یکی از عالیترین مراحل تکامل و سیر و سلوک است. اخلاص دارای درجاتی است که پایینترین مرتبهاش این است که انسان عبادتهایش را از شرک و ریا و خودنمایی پاک نماید و فقط برای خدا انجام دهد.[11]
آنچه گفته شد؛ تنها برخی از صفات نیک بندگان شایسته خدا بود. وقتی قرآن مجید، بندگان خدای رحمان را دارای چنین کمالاتی معرّفی میکند از آن میتوان به این حقیقت پی برد که؛ عبادت با کمال الهی انسان، رابطهای مستقیم دارد و کمالجویان واقعی از راه پرستش به آرمان خویش نایل میشوند و پرستشگران حقیقی نیز صفات زیبای انسانی را در خود تقویت مینمایند و به مقام والای عبودیت و بندگی برسند.
پی نوشتها:
[1]. غزالی طوسی، أبو حامد محمد، إحیاء علوم الدین، ج 3، ص 15، دار المعرفة، بیروت، بیتا؛ ابن أبی جمهور، محمد بن زین الدین، عوالی اللئالی العزیزیة فی الأحادیث الدینیة، محقق و مصحح: عراقی، مجتبی، ج 4، ص 7، دار سید الشهداء للنشر، قم، چاپ اول، 1405ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 55، ص 39، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق.
[2]. حافظ برسی، رجب بن محمد، مشارق أنوار الیقین فی أسرار أمیر المؤمنین(ع)، محقق و مصحح: عاشور، علی، ص 104، أعلمی، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ شیخ حر عاملی، الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة(کلیات حدیث قدسی)، ص 709، انتشارات دهقان، تهران، چاپ سوم، 1380ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 134، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء(ع)، ص 127، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1377ش.
[4]. فرقان، 63.
[5]. بحار الأنوار، ج 62، ص 235؛ أبو القاسم طبرانی، سلیمان بن أحمد، الروض الدانی (المعجم الصغیر)، ج 2، ص 153، المکتب الإسلامی، دار عمار، بیروت، عمان، چاپ اول، 1405ق؛ ابوالبقاء دمیری، محمد بن موسی بن عیسی، حیاة الحیوان الکبری، ج 2، ص 108، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، 1424ق؛
[6]. فرقان، 64.
[7]. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، ج 4، ص 399، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ دوم، 1413ق.
[8]. (وَ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنَا اصْرِفْ عَنَّا عَذابَ جَهَنَّمَ إِنَّ عَذابَها کانَ غَراماً)؛ فرقان، 65.
[9]. (وَ الَّذینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یُسْرِفُوا وَ لَمْ یَقْتُرُوا وَ کانَ بَیْنَ ذلِکَ قَواماً)؛ فرقان، 67.
[10]. (وَ الَّذینَ لا یَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلهاً آخَر)؛ فرقان، 68.
[11]. ر.ک: islamquest.net/fa/archive/question/fa1038
؛ islamquest.net/fa/archive/question/fa5650
؛ islamquest.net/fa/archive/question/fa3108.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] نهایت توانایی و قدرت انسان تا چه مقدار است؟ انسانی که بیش از سایر انسانها به کمال نزدیک شده باشد، چه ویژگیهایی دارد؟
- [سایر] محدوده توانایی و قدرت شیطان و جن چیست و تا چه اندازهای میتوانند برای انسانها مزاحمت ایجاد کنند؟
- [سایر] محدودهی توانایی و قدرت شیطان و جن چیست و تا چه اندازهای میتوانند برای انسانها مزاحمت ایجاد کنند؟
- [سایر] اگر قدرت تفکر،تعقل و اندیشه ورزی در یک انسانی زنده و شکوفا نشود چطور می تواند،علم بیاموزد و آن را در خدمت کمال خود قرار دهد.
- [سایر] کمال جویی انسانی را توضیح دهید؟
- [سایر] آن انسانی که خداوند میگوید از روح خود در آن دمیدم، فقط حضرت آدم(ع) است یا شامل تمامی انسانها میشود؟
- [سایر] آن انسانی که خداوند میگوید از روح خود در آن دمیدم، فقط حضرت آدم(ع) است یا شامل تمامی انسانها میشود؟
- [سایر] آیا برای ثبت اعمال همه انسانها فقط دو فرشته مأمور هستند یا به تعداد هر انسانی دو فرشته به نامهای عتید و رقیب وجود دارند؟ چرا؟
- [سایر] گفته می شود به هر انسانی به اندازه وسع او تکلیف می شود. آیا وسعت نفس اکتسابی است و هر کسی در بدو تولد به صورت بالقوه توانایی انسان کامل شدن را دارا است؟
- [سایر] آیا این امکان وجود دارد که در جهان مقدار مادّه بی نهایت باشد؟ (توضیح اینکه اگر ماده موجود در جهان بی نهایت باشد لزومی ندارد که همه فضا را اشغال کند. اگر حتی در هر متر مکعب یک اتم وجود داشته باشد و این روال تا بی نهایت ادامه پیدا کند مقدار ماده بی نهایت خواهد بود.)
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر انسان در موقعی که ضامن می شود نتواند طلب طلبکار را بدهد و طلبکار عدم توانائی او را نمی دانسته بخواهد ضامن بودن او را به هم بزند؛ اشکال ندارد؛ ولی در صورتی که ضامن پیش از اینکه طلبکار ملتفت شود قدرت پیدا کرده باشد؛ به هم زدن جایز نیست.
- [آیت الله مظاهری] تزریق خون انسانی به انسان دیگر جایز است، خواه خون مسلمان باشد یا کافر، مرد باشد یا زن، و خرید و فروش خون برای این منظور مانعی ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه شخص مستطیع حج به جا نیاورد سپس توانایی جسمانی را از دست بدهد، بطوری که نا امید باشد از این که خودش حج را به جا آورد، باید شخص دیگری را از طرف خود به حج بفرستد، اما هرگاه کسی قدرت مالی پیدا کند ولی بر اثر پیری یا بیماری، توانایی نداشته باشد، حج بر او واجب نیست، ولی احتیاط مستحب این است که اجیر بگیرد.
- [آیت الله اردبیلی] احکام نفقه زن در مسأله 2880 و بعد از آن گذشت، ولی مخارج دو دسته دیگر در صورتی واجب میشود که خود آنها مال و توانایی کسب و کار نداشته باشند و انسان علاوه بر توانایی، نزدیکترین فردی به آنان باشد که نفقه آنان بر وی واجب است و یا به ترتیبی که در مسأله بعد گفته میشود نزدیکترین فرد مخارج آنان را ندهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] تزریق خون انسانی به انسان دیگر برای درمان بیماری یا جراحی یا نجات جان او جایز است، خواه خون مسلمان باشد یا کافر، مرد باشد یا زن و خرید و فروش خون برای این منظور مانعی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] اگر مال حلال با حرام مخلوط شود و انسان مقدار حرام را بداند ولی صاحب آن را نشناسد باید آن مقدار را به حاکم شرع بدهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر احتمال دهد پند واندرز در گنهکار اثر میکند، باید به آن اکتفا کند واز آن فراتر نرود; ولی اگر موعظه مؤثر نباشد، چنانچه احتمال دهد امر ونهیمؤثر است باید امر ونهی کند; گرچه متوقف بر سختگیری ودرشتی در گفتار باشد. ولی باید از دروغ ویا گناه دیگر بپرهیزد. مرتبه سوم استفاده از قدرت وزور; پس اگر انسان بداند یا مطمئن شود شخص بدون اعمال قدرت وزور واجب را بجا نمیآورد یا منکر را رها نمیکند، واجب است از قدرت وزور استفاده کند; بهشرط آنکه از قدر لازم تجاوز ننماید.
- [آیت الله سیستانی] اگر انسان مأیوس نباشد که در آخر وقت بتواند ایستاده نماز بخواند ، چنانچه اول وقت نماز را بخواند و در آخر وقت قدرت بر ایستادن حاصل نماید باید نماز را دوباره بجا آورد . ولی اگر مأیوس از آن باشد که بتواند نماز را ایستاده بخواند ، اگر در اول وقت نماز را بخواند و سپس قدرت بر ایستادن پیدا کند ، لازم نیست نماز را اعاده کند .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر انسان مقدار بدهی خود را بداند و طلبکار او نداند، چنانچه طلبکار طلب خود را به کمتر از مقداری که هست صلح کند مثلا پنجاه تومان طلبکار باشد و طلب خود را به ده تومان صلح نماید، زیادی برای بدهکار حلال نیست مگر آن که مقدار بدهی خود را به او بگوید و او را راضی کند یا طوری باشد که اگر مقدار طلب خود را می دانست، باز هم به آن مقدار صلح می کرد و اگر انسان مقدار بدهی خود را نداند و با طلبکار مصالحه کند برئ الذمه می شود هرچند مقدار بدهی او کمتر یا بیشتر از مبلغ مورد مصالحه باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر مال حلال با حرام مخلوط شود، و انسان مقدار حرام را بداند، ولی صاحب آن را نشناسد، باید آن مقدار را به نیت صاحبش صدقه بدهد، و احتیاط واجب آن است که از حاکم شرع هم اذن بگیرد.