داستان سخن گفتن فرشتگان با حضرت ابراهیم(ع) در مورد تولد فرزندشان چیست؟
پاسخ اجمالی: قرآن کریم در ذیل آیاتی به بیان خبر رساندن فرشتگان برای حضرت ابراهیم(ع) و همسرش ساره، پرداخته است که در آنها نکات جالبی پیرامون شخصیّت حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد: 1. وقتی فرشتگان پیش حضرتشان آمدند، ‌ابراهیم(ع) با آن‌که در ابتدا آنها را نشناخت، اما برایشان گوساله بریان شده‌ای را آماده ‌کرد که نشان از مهمان‌نوازی ایشان دارد. 2. مژده‌ای که فرشتگان به ابراهیم(ع) و ساره در مورد تولد اسحاق(ع) می‌دهند، امری بعید و خلاف عادت می‌باشد و به همین جهت ساره تعجب کرده و فرزند دار شدن را برای خود و شوهرش بعید می‌داند که البته این شبهه امری طبیعی بوده و براساس عادت عادی انسان‌ها بیان شده است؛ لذا از زکریای پیامبر(ع) نیز که با همین وعده مواجه شد، چنین سوالی نقل شده است. اما هیچ اعتراض و حتی تعجبی از ابراهیم(ع) نقل نمی‌گردد و این نشان از قدرت ایمان و اطمینان واقعی حضرتشان به خداوند است و معنای خلیل الله بودن را با این آیات می‌توان بهتر فهمید. 3. حضرت ابراهیم(ع) از فرشتگان خواست که عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند، به این امید که آنان ایمان بیاورند و صلاح کار در پیش گیرند که نشان از دلسوزی حضرتشان حتی برای گنه‌کاران دارد. پاسخ تفصیلی: حضرت ابراهیم(ع) از جمله پیامبرانی است که در قرآن داستان‌های بسیاری از او نقل شده است. یکی از این داستان‌ها، مژده‌ای است که به او و همسرش برای تولد فرزندی به نام اسحاق(ع) و نوه‌ای به نام یعقوب(ع) داده شده است که در ادامه خواهد آمد. از لابلای این آیات، درس‌ها و نکته‌های بسیاری به دست می‌آید که نشانگر شخصیت والای ابراهیم(ع) است. در همین راستا این داستان را در سه قسمت بررسی می‌کنیم: 1. در ابتدای نقل این واقعه خداوند می‌فرماید: (و براستی فرستادگان ما ابراهیم را مژده آورده سلام گفتند، او هم گفت: سلام [بر شما]. و درنگ نکرد تا گوساله‌ای بریان [برای آنان‌] آورد. و چون دید دست‌هایشان به سوی غذا دراز نمی‌شود، آنان را ناشناس یافت و احساس ترس و دلهره کرد، گفتند: مترس که ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم).[1] از کلمه (رُسُلُنا؛ فرستادگان) به دست می‌آید که تعدادی از فرشتگان پیش حضرت ابراهیم آمده‌اند. اما در این‌که تعداد آنها چند نفر بود و کدام فرشتگان بوده‌اند، روایات و اقوال مختلفی وجود دارد و در این مختصر نیازی به بیان آنها نیست.[2] در آیه، صحبت از آماده کردن غذا و همچنین ترس ابراهیم از آنها به میان آمده است که می‌توان از آن این استنباط را داشت که ابراهیم نمی‌دانسته اینان فرشتگان الهی هستند؛[3] لذا برایشان غذا آماده کرده است.[4] نکته جالب توجه در آیه این است؛ حضرت ابراهیم قبل از این‌که مهمان‌های خود را بشناسد، برای آنها غذایی خوب و با ارزش آماده می‌کند، این نشانی از رفتار شرافت‌مندانه این پیامبر الهی است که می‌تواند درسی نیز برای پیروان قرآن ‌باشد. آیات در ادامه، به رفتار میهمانان می‌پردازد که به سمت غذا دست دراز نکردند، و چنین رفتاری در آن زمان، نشان خوبی نبوده، تا این‌که فهمید آنان از جنس فرشتگان‌اند و نیازی به خوردن غذا ندارند، بلکه حتی قابلیت و توان خوردن غذا را نداشته‌اند.[5] 2. در آیات بعد، درباره علت آمدن این فرشتگان نزد حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: (پس همسرش در حالی‌که ایستاده بود [از شنیدن گفت‌وگوی فرشتگان با ابراهیم‌] خندید. پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. [همسر ابراهیم‌] گفت: ای وای بر من! آیا فرزند آورم در حالی‌که من پیرزنم و این شوهر من است که در سنّ سال‌خوردگی است؟ یقیناً این چیزی بسیار شگفت است! گفتند: آیا از کار خدا شگفتی می‌کنی؟ [در حالی‌که این نشانی از‌] رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. بیقین او ستوده و بزرگوار است).[6] معنای (فضَحِکَتْ؛ خندیدن) را می‌توان این‌گونه دانست که ساره وقتی فهمید اینان فرشتگان الهی هستند و از اینان شرّی بدان‌ها نمی‌رسد، خنده‌ای بر لبش جاری گشت.[7] البته اقوال دیگری نیز در این مطلب وجود دارد.[8] این آیات نیز وجه دیگری از مقام والای ابراهیم را نشان می‌دهد؛ بشارتی که فرشتگان به ابراهیم و ساره می‌دهند، امری بعید و خلاف عادت می‌باشد و به همین جهت ساره تعجب کرده و فرزند دار شدن را برای خود و شوهرش بعید می‌داند، که البته این شبهه امری طبیعی بوده و براساس عادت عادی انسان‌ها بیان شده است؛ لذا از زکریای پیامبر(ع) نیز که با همین وعده مواجه شد، چنین سوالی نقل شده است. [9] اما هیچ اعتراض و حتی تعجبی از ابراهیم(ع) نقل نمی‌گردد و این نشان از قدرت ایمان و اطمینان واقعی حضرتشان به خداوند است و معنای خلیل الله بودن را با این آیات می‌توان بهتر فهمید. 3. در ادامه صحبت به سمت ابراهیم باز می‌گردد: (پس هنگامی که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان‌] به گفت‌وگو پرداخت. براستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده [به سوی خدا] بود. ای ابراهیم! از این [گفت‌وگو] درگذر؛ زیرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابی بدون بازگشت خواهد آمد).[10] در مورد تعبیر (یُجادِلُنا فی‌ قَوْمِ لُوطٍ) آورده‌اند: ابراهیم از فرشتگان خواست که عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند به این امید که آنان ایمان بیاورند و صلاح کار در پیش گیرند.[11] آری شخصیت و مقام پیامبری مانند ابراهیم چنین است که در زمانی که خبر مسرت بخشی را شنیده، اما به فکر قوم لوط بوده و خیر و صلاح را برای آنان درخواست می‌کند و خداوند با این بیان (یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا ...) نشان می‌دهد که این قوم به حدی رسیده‌اند که امید بازگشت بر ایشان نیست و مصلحت در عذاب و نابودی آنها می‌باشد. پی نوشتها: [1]. هود، 69- 70: ( وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری‌ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ * فَلَمَّا رَأی‌ أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمِ لُوطٍ). [2]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 546، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 12، ص 88، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 338، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق. [3]. علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء، ص 37، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1377ش. [4]. البته برخی غذا خوردن را بر فرشتگان منع نکرده‌اند و به همین جهت معتقدند ابراهیم می‌دانسته اینان ملائکه الهی هستند و در عین حال بر اینان غذا آماده کرده است؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، با مقدمه علامه شهرستانی‌، ج 1، ص 221، انتشارات بیدار، قم، چاپ اول، 1410ق. [5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 321، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق. [6]. هود، 71- 73: (وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ * قالَتْ یا وَیْلَتی‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلی‌ شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ‌ءٌ عَجیبٌ * قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ). [7]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 156، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش. [8]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‌، محمد جواد، ج 5، ص 156، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 2،‌ص 460، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق. [9]. مریم، 7-8: ( یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا* قالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لی‌ غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتی‌ عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا؛ ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش همنام و همانندش (در تقوا) نیافریدیم بشارت می‌دهیم.*زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها، مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده‌ام؟!). [10]. هود، 74- 76: (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری‌ یُجادِلُنا فی‌ قَوْمِ لُوطٍ * إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ* یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ). [11]. تنزیه الأنبیاء(ع)، ص 37. منبع: www.islamquest.net
عنوان سوال:

داستان سخن گفتن فرشتگان با حضرت ابراهیم(ع) در مورد تولد فرزندشان چیست؟


پاسخ:

پاسخ اجمالی:
قرآن کریم در ذیل آیاتی به بیان خبر رساندن فرشتگان برای حضرت ابراهیم(ع) و همسرش ساره، پرداخته است که در آنها نکات جالبی پیرامون شخصیّت حضرت ابراهیم(ع) وجود دارد:
1. وقتی فرشتگان پیش حضرتشان آمدند، ‌ابراهیم(ع) با آن‌که در ابتدا آنها را نشناخت، اما برایشان گوساله بریان شده‌ای را آماده ‌کرد که نشان از مهمان‌نوازی ایشان دارد.
2. مژده‌ای که فرشتگان به ابراهیم(ع) و ساره در مورد تولد اسحاق(ع) می‌دهند، امری بعید و خلاف عادت می‌باشد و به همین جهت ساره تعجب کرده و فرزند دار شدن را برای خود و شوهرش بعید می‌داند که البته این شبهه امری طبیعی بوده و براساس عادت عادی انسان‌ها بیان شده است؛ لذا از زکریای پیامبر(ع) نیز که با همین وعده مواجه شد، چنین سوالی نقل شده است. اما هیچ اعتراض و حتی تعجبی از ابراهیم(ع) نقل نمی‌گردد و این نشان از قدرت ایمان و اطمینان واقعی حضرتشان به خداوند است و معنای خلیل الله بودن را با این آیات می‌توان بهتر فهمید.
3. حضرت ابراهیم(ع) از فرشتگان خواست که عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند، به این امید که آنان ایمان بیاورند و صلاح کار در پیش گیرند که نشان از دلسوزی حضرتشان حتی برای گنه‌کاران دارد.

پاسخ تفصیلی:
حضرت ابراهیم(ع) از جمله پیامبرانی است که در قرآن داستان‌های بسیاری از او نقل شده است. یکی از این داستان‌ها، مژده‌ای است که به او و همسرش برای تولد فرزندی به نام اسحاق(ع) و نوه‌ای به نام یعقوب(ع) داده شده است که در ادامه خواهد آمد. از لابلای این آیات، درس‌ها و نکته‌های بسیاری به دست می‌آید که نشانگر شخصیت والای ابراهیم(ع) است. در همین راستا این داستان را در سه قسمت بررسی می‌کنیم:
1. در ابتدای نقل این واقعه خداوند می‌فرماید: (و براستی فرستادگان ما ابراهیم را مژده آورده سلام گفتند، او هم گفت: سلام [بر شما]. و درنگ نکرد تا گوساله‌ای بریان [برای آنان‌] آورد. و چون دید دست‌هایشان به سوی غذا دراز نمی‌شود، آنان را ناشناس یافت و احساس ترس و دلهره کرد، گفتند: مترس که ما به سوی قوم لوط فرستاده شده‌ایم).[1]
از کلمه (رُسُلُنا؛ فرستادگان) به دست می‌آید که تعدادی از فرشتگان پیش حضرت ابراهیم آمده‌اند. اما در این‌که تعداد آنها چند نفر بود و کدام فرشتگان بوده‌اند، روایات و اقوال مختلفی وجود دارد و در این مختصر نیازی به بیان آنها نیست.[2]
در آیه، صحبت از آماده کردن غذا و همچنین ترس ابراهیم از آنها به میان آمده است که می‌توان از آن این استنباط را داشت که ابراهیم نمی‌دانسته اینان فرشتگان الهی هستند؛[3] لذا برایشان غذا آماده کرده است.[4]
نکته جالب توجه در آیه این است؛ حضرت ابراهیم قبل از این‌که مهمان‌های خود را بشناسد، برای آنها غذایی خوب و با ارزش آماده می‌کند، این نشانی از رفتار شرافت‌مندانه این پیامبر الهی است که می‌تواند درسی نیز برای پیروان قرآن ‌باشد.
آیات در ادامه، به رفتار میهمانان می‌پردازد که به سمت غذا دست دراز نکردند، و چنین رفتاری در آن زمان، نشان خوبی نبوده، تا این‌که فهمید آنان از جنس فرشتگان‌اند و نیازی به خوردن غذا ندارند، بلکه حتی قابلیت و توان خوردن غذا را نداشته‌اند.[5]
2. در آیات بعد، درباره علت آمدن این فرشتگان نزد حضرت ابراهیم(ع) می‌فرماید: (پس همسرش در حالی‌که ایستاده بود [از شنیدن گفت‌وگوی فرشتگان با ابراهیم‌] خندید. پس او را به اسحاق و پس از اسحاق به یعقوب مژده دادیم. [همسر ابراهیم‌] گفت: ای وای بر من! آیا فرزند آورم در حالی‌که من پیرزنم و این شوهر من است که در سنّ سال‌خوردگی است؟ یقیناً این چیزی بسیار شگفت است! گفتند: آیا از کار خدا شگفتی می‌کنی؟ [در حالی‌که این نشانی از‌] رحمت خدا و برکاتش بر شما خانواده است. بیقین او ستوده و بزرگوار است).[6] معنای (فضَحِکَتْ؛ خندیدن) را می‌توان این‌گونه دانست که ساره وقتی فهمید اینان فرشتگان الهی هستند و از اینان شرّی بدان‌ها نمی‌رسد، خنده‌ای بر لبش جاری گشت.[7] البته اقوال دیگری نیز در این مطلب وجود دارد.[8]
این آیات نیز وجه دیگری از مقام والای ابراهیم را نشان می‌دهد؛ بشارتی که فرشتگان به ابراهیم و ساره می‌دهند، امری بعید و خلاف عادت می‌باشد و به همین جهت ساره تعجب کرده و فرزند دار شدن را برای خود و شوهرش بعید می‌داند، که البته این شبهه امری طبیعی بوده و براساس عادت عادی انسان‌ها بیان شده است؛ لذا از زکریای پیامبر(ع) نیز که با همین وعده مواجه شد، چنین سوالی نقل شده است. [9] اما هیچ اعتراض و حتی تعجبی از ابراهیم(ع) نقل نمی‌گردد و این نشان از قدرت ایمان و اطمینان واقعی حضرتشان به خداوند است و معنای خلیل الله بودن را با این آیات می‌توان بهتر فهمید.
3. در ادامه صحبت به سمت ابراهیم باز می‌گردد: (پس هنگامی که ترس و دلهره از ابراهیم برطرف شد و آن مژده به او رسید، با ما درباره قوم لوط [به قصد دفع عذاب از آنان‌] به گفت‌وگو پرداخت. براستی که ابراهیم بسیار بردبار و دلسوز و روی آورنده [به سوی خدا] بود. ای ابراهیم! از این [گفت‌وگو] درگذر؛ زیرا فرمان پروردگارت [بر عذاب قوم لوط] فرا رسیده و یقیناً آنان را عذابی بدون بازگشت خواهد آمد).[10]
در مورد تعبیر (یُجادِلُنا فی‌ قَوْمِ لُوطٍ) آورده‌اند: ابراهیم از فرشتگان خواست که عذاب قوم لوط را به تأخیر بیندازند به این امید که آنان ایمان بیاورند و صلاح کار در پیش گیرند.[11] آری شخصیت و مقام پیامبری مانند ابراهیم چنین است که در زمانی که خبر مسرت بخشی را شنیده، اما به فکر قوم لوط بوده و خیر و صلاح را برای آنان درخواست می‌کند و خداوند با این بیان (یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا ...) نشان می‌دهد که این قوم به حدی رسیده‌اند که امید بازگشت بر ایشان نیست و مصلحت در عذاب و نابودی آنها می‌باشد.

پی نوشتها:
[1]. هود، 69- 70: ( وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهیمَ بِالْبُشْری‌ قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنیذٍ * فَلَمَّا رَأی‌ أَیْدِیَهُمْ لا تَصِلُ إِلَیْهِ نَکِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی‌ قَوْمِ لُوطٍ).
[2]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 5، ص 546، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 12، ص 88، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 3، ص 338، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404ق.
[3]. علم الهدی، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء، ص 37، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1377ش.
[4]. البته برخی غذا خوردن را بر فرشتگان منع نکرده‌اند و به همین جهت معتقدند ابراهیم می‌دانسته اینان ملائکه الهی هستند و در عین حال بر اینان غذا آماده کرده است؛ ابن شهرآشوب مازندرانی، محمد بن علی، متشابه القرآن و مختلفه، با مقدمه علامه شهرستانی‌، ج 1، ص 221، انتشارات بیدار، قم، چاپ اول، 1410ق.
[5]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 10، ص 321، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[6]. هود، 71- 73: (وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِکَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یَعْقُوبَ * قالَتْ یا وَیْلَتی‌ أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلی‌ شَیْخاً إِنَّ هذا لَشَیْ‌ءٌ عَجیبٌ * قالُوا أَ تَعْجَبینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَکاتُهُ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ إِنَّهُ حَمیدٌ مَجیدٌ).
[7]. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر جوامع الجامع، ج 2، ص 156، انتشارات دانشگاه تهران، مدیریت حوزه علمیه قم، تهران، چاپ اول، 1377ش.
[8]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‌، محمد جواد، ج 5، ص 156، ناصر خسرو، تهران، چاپ سوم، 1372ش؛ فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 2،‌ص 460، انتشارات الصدر، تهران، چاپ دوم، 1415ق.
[9]. مریم، 7-8: ( یا زَکَرِیَّا إِنَّا نُبَشِّرُکَ بِغُلامٍ اسْمُهُ یَحْیی‌ لَمْ نَجْعَلْ لَهُ مِنْ قَبْلُ سَمِیًّا* قالَ رَبِّ أَنَّی یَکُونُ لی‌ غُلامٌ وَ کانَتِ امْرَأَتی‌ عاقِراً وَ قَدْ بَلَغْتُ مِنَ الْکِبَرِ عِتِیًّا؛ ای زکریا همانا تو را به فرزندی که نامش یحیی است و از این پیش همنام و همانندش (در تقوا) نیافریدیم بشارت می‌دهیم.*زکریا (از فرط شوق و شگفتی و برای حصول اطمینان) عرض کرد: الها، مرا از کجا پسری تواند بود در صورتی که زوجه من نازاست و من هم از شدت پیری خشک و فرتوت شده‌ام؟!).
[10]. هود، 74- 76: (فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْراهیمَ الرَّوْعُ وَ جاءَتْهُ الْبُشْری‌ یُجادِلُنا فی‌ قَوْمِ لُوطٍ * إِنَّ إِبْراهیمَ لَحَلیمٌ أَوَّاهٌ مُنیبٌ* یا إِبْراهیمُ أَعْرِضْ عَنْ هذا إِنَّهُ قَدْ جاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ إِنَّهُمْ آتیهِمْ عَذابٌ غَیْرُ مَرْدُودٍ).
[11]. تنزیه الأنبیاء(ع)، ص 37.
منبع: www.islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین