کلمه (رشد) که هم با ضمه (راء) و هم با ضمه (راء و شین) خوانده میشود نقیض (غی)؛ به معنای رسیدن به واقع مطلب و حقیقت امر و راه میانه است.[1] بنابر این، (رشد) و (غی) اعم از هدایت و ضلالت است؛ برای اینکه هدایت به معنای رسیدن به راهی است که آدمی را به هدف میرساند، و ضلالت هم نرسیدن به چنین راه است، ولی ظاهراً استعمال کلمه (رشد) در رسیدن به راه اصلی و وسط آن از باب انطباق بر مصداق است.[2] به سخن دیگر؛ یکی از مصادیق رشد و یا لازمه معنای رشد، رسیدن به چنین راهی است؛ چون گفتیم رشد به معنای رسیدن به واقع مطلب است و معلوم است که رسیدن به واقع، منوط بر این است که انسان، راه راست و وسط طریق را پیدا کرده باشد، پس رسیدن به راه، یکی از مصادیق واقع است. پس حق این است که کلمه (رشد) معنایی دارد و کلمه (هدایت) معنایی دیگر، مگر اینکه با برخی چشمپوشیها با یکدیگر منطبق شوند، و این معنا واضح است[3] و در این آیات شریفه کاملاً به چشم میخورد: (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً)[4] (وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ).[5] همچنین کلمه (غی) و (ضلالت) به یک معنا نیستند، بلکه هر یک برای خود معنایی جداگانه دارند، اما این دو نیز با اِعمال عنایتی مخصوص، در موردی هر دو با یکدیگر منطبق میشوند، و به همین جهت (ضلالت) به معنای انحراف از راه (با در نظر داشتن هدف و مقصد) است، ولی (غی) به معنای انحراف از راه با نسیان و فراموشی هدف و مقصد است.[6] پی نوشتها: [1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص 175، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 227، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بیتا؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌2، ص 342، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق. [2]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌2، ص 342. [3]. ر.ک: همان. [4]. (همین که احساس کردید یتیم رشد خود را یافته ...)؛ نساء، 6. [5]. (ما رشد ابراهیم را از پیش به او داده بودیم)؛ انبیاء، 51. [6]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‌2، ص 342. منبع: www.islamquest.net
معنای «رشد»، «غی»، «هدایت» و «ضلالت» در قرآن چیست و چه ارتباطی با هم دارند؟
کلمه (رشد) که هم با ضمه (راء) و هم با ضمه (راء و شین) خوانده میشود نقیض (غی)؛ به معنای رسیدن به واقع مطلب و حقیقت امر و راه میانه است.[1] بنابر این، (رشد) و (غی) اعم از هدایت و ضلالت است؛ برای اینکه هدایت به معنای رسیدن به راهی است که آدمی را به هدف میرساند، و ضلالت هم نرسیدن به چنین راه است، ولی ظاهراً استعمال کلمه (رشد) در رسیدن به راه اصلی و وسط آن از باب انطباق بر مصداق است.[2] به سخن دیگر؛ یکی از مصادیق رشد و یا لازمه معنای رشد، رسیدن به چنین راهی است؛ چون گفتیم رشد به معنای رسیدن به واقع مطلب است و معلوم است که رسیدن به واقع، منوط بر این است که انسان، راه راست و وسط طریق را پیدا کرده باشد، پس رسیدن به راه، یکی از مصادیق واقع است. پس حق این است که کلمه (رشد) معنایی دارد و کلمه (هدایت) معنایی دیگر، مگر اینکه با برخی چشمپوشیها با یکدیگر منطبق شوند، و این معنا واضح است[3] و در این آیات شریفه کاملاً به چشم میخورد: (فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً)[4] (وَ لَقَدْ آتَیْنا إِبْراهِیمَ رُشْدَهُ مِنْ قَبْلُ).[5]
همچنین کلمه (غی) و (ضلالت) به یک معنا نیستند، بلکه هر یک برای خود معنایی جداگانه دارند، اما این دو نیز با اِعمال عنایتی مخصوص، در موردی هر دو با یکدیگر منطبق میشوند، و به همین جهت (ضلالت) به معنای انحراف از راه (با در نظر داشتن هدف و مقصد) است، ولی (غی) به معنای انحراف از راه با نسیان و فراموشی هدف و مقصد است.[6]
پی نوشتها:
[1]. ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 3، ص 175، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 227، منشورات دار الرضی، قم، چاپ اول، بیتا؛ طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 342، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[2]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 342.
[3]. ر.ک: همان.
[4]. (همین که احساس کردید یتیم رشد خود را یافته ...)؛ نساء، 6.
[5]. (ما رشد ابراهیم را از پیش به او داده بودیم)؛ انبیاء، 51.
[6]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 2، ص 342.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] معنای (رشد)، (غی)، (هدایت) و (ضلالت) در قرآن چیست و چه ارتباطی با هم دارند؟
- [سایر] تفسیر هدایت و ضلالت الهی چیست؟
- [سایر] آیا در قرآن آیهای وجود دارد که مضمون آن این باشد: «تا کسی خود هدایت نشده باشد نمیتواند دیگران را هدایت کند»؟
- [سایر] آیا در قرآن آیهای وجود دارد که مضمون آن این باشد: «تا کسی خود هدایت نشده باشد نمیتواند دیگران را هدایت کند»؟
- [سایر] آیا در قرآن آیهای وجود دارد که مضمون آن این باشد: «تا کسی خود هدایت نشده باشد نمیتواند دیگران را هدایت کند»؟
- [سایر] معنی «عدمه منّا» چیست و آیه «امن یجیب...» چه ارتباطی با امام زمان دارد؟
- [سایر] در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟
- [سایر] تفاوت بین «روح» و «نفس» در قرآن چیست؟
- [سایر] مقصود از خریدن ضلالت به هدایت در آیه (اولئک الذین اشتروا الضلاله بالهدی...) چیست؟ اگر روایتی در تفسیر این آیه وجود دارد در پاسخ خود بیاورید.
- [سایر] معنای صفات «کریم» و «اکرم» در لغت، قرآن و حدیث چیست؟
- [آیت الله اردبیلی] دادن قرآن به دست کفار و اهل کتاب به امید هدایت آنان و به منظور مطالعه و بررسی و درک آیات آن، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] صدقه دادن که یک اقدام خالصانه و صادقانه میباشد، مورد سفارش قرآن کریم و احادیث فراوان قرار گرفته و موجب خیر و برکت در زندگی، دفع بلا و مرگهای ناگهانی و شفای بیماران میشود و همان طور که پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: (کلّ معروف صدقه)(1) یعنی هر کار خیر و پسندیدهای، صدقه محسوب میشود و اقداماتی که موجب هدایت گمراهان، حمایت نیازمندان و عمران و آبادانی مادی و معنوی جامعه گردد، ماندگارتر و مفیدتر میباشد.
- [آیت الله مظاهری] یکی از گناهان بزرگ در اسلام که دنیا و آخرت انسان را تباه میکند غنا و موسیقی است، و قرآن شریف آن را موجب ضلالت و گمراهی، بلکه موجب استهزاء دین میداند: (وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْتَری لَهْوَ الْحَدیثِ لِیُضِلَّ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَ یَتَّخِذَها هُزُواً اولئِکَ لَهُمْ عَذابٌ مُهین)[1] (و برخی از مردم کسانی هستند که سخن بیهوده را خریدارند تا مردم را بی هیچ دانشی از راه خدا گمراه کنند، و راه خدا را به ریشخند گیرند، برای آنان عذابی خوارکننده خواهد بود.) و مراد از غنا در اینجا آن صوتی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد، چنانکه مراد از موسیقی در اینجا آن آهنگی است که شهوتانگیز و طربانگیز باشد.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که در کشور غیر اسلامی اقامت دارد، واجب است در حدّ قدرت و توان، با مراعات شرایط و مراتب امر به معروف و نهی از منکر، از اسلام دفاع نماید. همچنین واجب است با مراعات شرایط زیر کفّار را به اسلام دعوت نماید: اوّل:حکومت اسلامی به خاطر مصالح مهمتری، دعوت و تبلیغ به اسلام را در بلاد کفر موقتا ممنوع نکرده باشد. دوم:صلاحیّت و اهلیّت و نیز قدرت بر تبلیغ اسلام در مناطق کفر را داشته باشد. سوم:مفسده مهمّی پیش نیاید. و چنانچه تبلیغ اسلام مستلزم دادن قرآن به دست کفّار باشد و امید هدایت آنان وجود داشته باشد، در صورتی که در معرض نجس شدن و هتک و اهانت نباشد و واقعا بخواهند از آن استفاده کنند، مانعی ندارد.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.