شرح پرسش: واژه جهل ظاهراً در مقابل عقل بوده، بعدها در مقابل علم قرار داده شده است. لطفاً درباره این مطلب و علل آن توضیح بفرمایید. آیا جهل در قرآن و روایات در مقابل کدامیک از این دو اصطلاح به کار رفته است؟ پاسخ: مفهومشناسی جهل بیشتر اهل لغت جهل را به معنای نادانی و در مقابل علم معنا کردند؛ همچنین به معنای سفاهت (ضد حلم) و بیاعتنایی به حق نیز میدانند.[1] راغب اصفهانی بر این باور است که جَهْل‌ بر سه گونه است: اوّل. خالی بودن نفس و خاطر انسان از علم و دانش. دوّم. اعتقاد و باور داشتن چیزی بر خلاف آنچه که هست. سوّم. انجام کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود؛ خواه درباره آن اعتقاد درستی داشته باشد یا اعتقاد وی ناصحیح و فاسد باشد؛ مثل کسی که عمدا نماز را ترک میکند.[2] کاربرد جهل در آیات برخی از محققان معتقدند واژه (جهل) در قرآن بیشتر به معنای سفاهت و بیاعتنایی به حق به کار رفته است. آیاتی که در زیر میآید در آنها جهل به معنای سفاهت و بیاعتنایی به حق آمده است: 1. آیه (وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ‌ الْجاهِلِینَ)؛[3] [یوسف گفت: خدایا] اگر مکر و نیرنگ آنها(زنان) را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود. مقصود از جهالت در اینجا نشان دادن تمایل به زنان است؛ یعنی و از کسانی میشوم که سفیه‌اند و به حقایق بیاعتنا هستند. 2. آیه (هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ‌ جاهِلُونَ)؛[4] [یوسف]گفت: (آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟ در اینجا برادران یوسف از کار و عمل خود بی‌خبر نبودند، بلکه جهالت آنها همان بی‌اعتنایی بود؛ زیرا که آنها یوسف را می‌شناختند و میدانستند کار خلاف میکنند. این جهالت باعث مسئولیّت در پیشگاه خدا و سبب عذاب دنیا و آخرت است و گرنه جهالت به معنای آگاهی نداشتن، حسابش چندان سخت نیست، بویژه که با عناد توأم نباشد. 3. آیه (أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ‌ الْجاهِلِینَ‌)؛[5] گفتند: (آیا ما را مسخره میکنی؟) (موسی) گفت: (به خدا پناه می‌برم از اینکه از جاهلان باشم)! مراد آن است که مسخره کار مردان سفیه و بی‌اعتنا به حقایق است و کار کسانی است که بر خلاف آنچه درک میکنند کار انجام میدهند. 4. آیه‌ (لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ‌ تَجْهَلُونَ‌)؛[6] آیا شما به جای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان می‌روید؟! شما قومی نادانید! یعنی خود را به بی‌اعتنایی می‌زنید. اینگونه جهالت‌ها همه توأم با علم‌اند؛ یعنی عامل در وقت عمل نسبت به فهم و عقیده‌اش عالم و نسبت به عملش بی‌اعتنا است و علت مسئول بودن همان است. البته، واژه جهل در برخی از آیات به معنای عدم علم نیز آمده است؛[7] مانند (یَحْسَبُهُمُ‌ الْجاهِلُ‌ أَغْنِیاءَ).[8] در روایات نیز چنین است که در برخی موارد واژه جهل در برابر عقل به کار رفته است و گاهی در برابر علم آمده است. رابطه علم و عقل در مورد رابطه علم و عقل، از مجموع روایاتی که در این زمینه وارد شده میتوان چنین نتیجه گرفت: الف. عقل پایه و اساس وجود انسان است.[9] ب. عقل به منزله امیر و فرمانده وجود انسان است.[10] ج. عقل معیاری برای شناخت واقعیت و راستیآزمایی علم است.[11] د. علم در سایه تأیید عقل به دست میآید؛ یعنی علم نتیجه عملکرد عقل است.[12] ه. علم از شاخههای عقل است.[13] و. علم ابزار عقل است.[14] البته، از آنجا که علم از شاخههای مهم عقل و ابزاری بسیار ارزشمند برای عقل است، گاهی در روایات از او تعبیر به برادر انسان مؤمن(عاقل) شده است.[15] پی نوشتها: [1]. (الجَهْل‌: ضد الحِلْم)؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1988م؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق. (هو یَجْهَلُ‌ علی قومِه: یتسافه علیهم)؛ زمخشری، محمود بن عمر، أساس البلاغة، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1979م. جهل: نادانی. جاهل: نادان. سفیه. بیاعتنا. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، واژه (جهل)، تهران، چاپ ششم، 1371ش. [2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ج 1، ص 427، واژه (جهل) تهران، چاپ دوم، 1374ش. [3]. یوسف، 33. [4]. یوسف، 89. [5]. بقره، 67. [6]. نمل، 55. [7]. قاموس قرآن، ج 2، ص 80 - 82، [8]. بقره، 273. [9]. (دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ). کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج ‌1، ص 25، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. (عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ‌ إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا الَّتِی لَا یُنْتَفَعُ بِشَیْ‌ءٍ إِلَّا بِهِ الْعَقْلُ‌ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ زِینَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ فَبِالْعَقْلِ‌ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ الْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ الْمُدَبَّرُونَ وَ أَنَّهُ الْبَاقِی وَ هُمُ الْفَانُونَ وَ اسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلَی مَا رَأَوْا مِنْ خَلْقِهِ مِنْ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ شَمْسِهِ وَ قَمَرِهِ وَ لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ بِأَنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خَالِقاً وَ مُدَبِّراً لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزُولُ وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِی الْجَهْلِ وَ أَنَّ النُّورَ فِی الْعِلْمِ فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَیْهِ الْعَقْل)‌. همان، ص 29. [10]. (الْعَقْلَ‌ أَمِیرُ جُنُودِهِ). کافی، ج 2، ص 47. [11]. (مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْل). کافی، ج 1، ص 17‌. [12]. (التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ یُعْتَقَدُ). همان. [13]. (الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ)‌. همان، ص 25. [14]. (لَا یُفْلِحُ مَنْ لَا یَعْقِلُ وَ لَا یَعْقِلُ مَنْ لَا یَعْلَم‌). همان، ص 26. [15]. (إِنَّ الْعِلْمَ‌ خَلِیلُ الْمُؤْمِنِ). کافی، ج 2، ص 47. منبع: www.islamquest.net
در قرآن و روایات، واژه «جهل» در مقابل «عقل» است، یا در برابر «علم»؟
شرح پرسش:
واژه جهل ظاهراً در مقابل عقل بوده، بعدها در مقابل علم قرار داده شده است. لطفاً درباره این مطلب و علل آن توضیح بفرمایید. آیا جهل در قرآن و روایات در مقابل کدامیک از این دو اصطلاح به کار رفته است؟
پاسخ:
مفهومشناسی جهل
بیشتر اهل لغت جهل را به معنای نادانی و در مقابل علم معنا کردند؛ همچنین به معنای سفاهت (ضد حلم) و بیاعتنایی به حق نیز میدانند.[1]
راغب اصفهانی بر این باور است که جَهْل بر سه گونه است:
اوّل. خالی بودن نفس و خاطر انسان از علم و دانش.
دوّم. اعتقاد و باور داشتن چیزی بر خلاف آنچه که هست.
سوّم. انجام کاری بر خلاف آنچه که باید انجام شود؛ خواه درباره آن اعتقاد درستی داشته باشد یا اعتقاد وی ناصحیح و فاسد باشد؛ مثل کسی که عمدا نماز را ترک میکند.[2]
کاربرد جهل در آیات
برخی از محققان معتقدند واژه (جهل) در قرآن بیشتر به معنای سفاهت و بیاعتنایی به حق به کار رفته است. آیاتی که در زیر میآید در آنها جهل به معنای سفاهت و بیاعتنایی به حق آمده است:
1. آیه (وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ)؛[3] [یوسف گفت: خدایا] اگر مکر و نیرنگ آنها(زنان) را از من باز نگردانی، به سوی آنان متمایل خواهم شد و از جاهلان خواهم بود.
مقصود از جهالت در اینجا نشان دادن تمایل به زنان است؛ یعنی و از کسانی میشوم که سفیهاند و به حقایق بیاعتنا هستند.
2. آیه (هَلْ عَلِمْتُمْ ما فَعَلْتُمْ بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جاهِلُونَ)؛[4] [یوسف]گفت: (آیا دانستید با یوسف و برادرش چه کردید، آنگاه که جاهل بودید؟
در اینجا برادران یوسف از کار و عمل خود بیخبر نبودند، بلکه جهالت آنها همان بیاعتنایی بود؛ زیرا که آنها یوسف را میشناختند و میدانستند کار خلاف میکنند. این جهالت باعث مسئولیّت در پیشگاه خدا و سبب عذاب دنیا و آخرت است و گرنه جهالت به معنای آگاهی نداشتن، حسابش چندان سخت نیست، بویژه که با عناد توأم نباشد.
3. آیه (أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلِینَ)؛[5] گفتند: (آیا ما را مسخره میکنی؟) (موسی) گفت: (به خدا پناه میبرم از اینکه از جاهلان باشم)!
مراد آن است که مسخره کار مردان سفیه و بیاعتنا به حقایق است و کار کسانی است که بر خلاف آنچه درک میکنند کار انجام میدهند.
4. آیه (لَتَأْتُونَ الرِّجالَ شَهْوَةً مِنْ دُونِ النِّساءِ بَلْ أَنْتُمْ قَوْمٌ تَجْهَلُونَ)؛[6] آیا شما به جای زنان، از روی شهوت به سراغ مردان میروید؟! شما قومی نادانید!
یعنی خود را به بیاعتنایی میزنید. اینگونه جهالتها همه توأم با علماند؛ یعنی عامل در وقت عمل نسبت به فهم و عقیدهاش عالم و نسبت به عملش بیاعتنا است و علت مسئول بودن همان است.
البته، واژه جهل در برخی از آیات به معنای عدم علم نیز آمده است؛[7] مانند (یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ).[8]
در روایات نیز چنین است که در برخی موارد واژه جهل در برابر عقل به کار رفته است و گاهی در برابر علم آمده است.
رابطه علم و عقل
در مورد رابطه علم و عقل، از مجموع روایاتی که در این زمینه وارد شده میتوان چنین نتیجه گرفت:
الف. عقل پایه و اساس وجود انسان است.[9]
ب. عقل به منزله امیر و فرمانده وجود انسان است.[10]
ج. عقل معیاری برای شناخت واقعیت و راستیآزمایی علم است.[11]
د. علم در سایه تأیید عقل به دست میآید؛ یعنی علم نتیجه عملکرد عقل است.[12]
ه. علم از شاخههای عقل است.[13]
و. علم ابزار عقل است.[14]
البته، از آنجا که علم از شاخههای مهم عقل و ابزاری بسیار ارزشمند برای عقل است، گاهی در روایات از او تعبیر به برادر انسان مؤمن(عاقل) شده است.[15]
پی نوشتها:
[1]. (الجَهْل: ضد الحِلْم)؛ ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول، 1988م؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول، 1421ق. (هو یَجْهَلُ علی قومِه: یتسافه علیهم)؛ زمخشری، محمود بن عمر، أساس البلاغة، بیروت، دار صادر، چاپ اول، 1979م. جهل: نادانی. جاهل: نادان. سفیه. بیاعتنا. قرشی، علی اکبر، قاموس قرآن، واژه (جهل)، تهران، چاپ ششم، 1371ش.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ج 1، ص 427، واژه (جهل) تهران، چاپ دوم، 1374ش.
[3]. یوسف، 33.
[4]. یوسف، 89.
[5]. بقره، 67.
[6]. نمل، 55.
[7]. قاموس قرآن، ج 2، ص 80 - 82،
[8]. بقره، 273.
[9]. (دِعَامَةُ الْإِنْسَانِ الْعَقْلُ). کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 25، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق. (عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ طَوِیلٍ إِنَّ أَوَّلَ الْأُمُورِ وَ مَبْدَأَهَا وَ قُوَّتَهَا وَ عِمَارَتَهَا الَّتِی لَا یُنْتَفَعُ بِشَیْءٍ إِلَّا بِهِ الْعَقْلُ الَّذِی جَعَلَهُ اللَّهُ زِینَةً لِخَلْقِهِ وَ نُوراً لَهُمْ فَبِالْعَقْلِ عَرَفَ الْعِبَادُ خَالِقَهُمْ وَ أَنَّهُمْ مَخْلُوقُونَ وَ أَنَّهُ الْمُدَبِّرُ لَهُمْ وَ أَنَّهُمُ الْمُدَبَّرُونَ وَ أَنَّهُ الْبَاقِی وَ هُمُ الْفَانُونَ وَ اسْتَدَلُّوا بِعُقُولِهِمْ عَلَی مَا رَأَوْا مِنْ خَلْقِهِ مِنْ سَمَائِهِ وَ أَرْضِهِ وَ شَمْسِهِ وَ قَمَرِهِ وَ لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ وَ بِأَنَّ لَهُ وَ لَهُمْ خَالِقاً وَ مُدَبِّراً لَمْ یَزَلْ وَ لَا یَزُولُ وَ عَرَفُوا بِهِ الْحَسَنَ مِنَ الْقَبِیحِ وَ أَنَّ الظُّلْمَةَ فِی الْجَهْلِ وَ أَنَّ النُّورَ فِی الْعِلْمِ فَهَذَا مَا دَلَّهُمْ عَلَیْهِ الْعَقْل). همان، ص 29.
[10]. (الْعَقْلَ أَمِیرُ جُنُودِهِ). کافی، ج 2، ص 47.
[11]. (مَعْرِفَةُ الْعِلْمِ بِالْعَقْل). کافی، ج 1، ص 17.
[12]. (التَّعَلُّمُ بِالْعَقْلِ یُعْتَقَدُ). همان.
[13]. (الْعَقْلُ مِنْهُ الْفِطْنَةُ وَ الْفَهْمُ وَ الْحِفْظُ وَ الْعِلْمُ). همان، ص 25.
[14]. (لَا یُفْلِحُ مَنْ لَا یَعْقِلُ وَ لَا یَعْقِلُ مَنْ لَا یَعْلَم). همان، ص 26.
[15]. (إِنَّ الْعِلْمَ خَلِیلُ الْمُؤْمِنِ). کافی، ج 2، ص 47.
منبع: www.islamquest.net
- [سایر] چرا در قرآن کریم در برخی آیات از واژه «قریه» و در برخی دیگر از واژه «مدینه» استفاده شده است؟
- [سایر] سلام. واژه جهل ظاهراً در مقابل عقل بوده، بعدها در مقابل علم قرار داده شده است. لطفاً درباره این مطلب و علل آن توضیح بفرمایید. آیا جهل در قرآن و روایات در مقابل کدامیک از این دو اصطلاح به کار رفته است؟
- [سایر] واژه «نصح» که در قرآن کریم بکار رفته، به چه معنا است؟
- [سایر] منظور از «علم» در روایت «طلب العلم فریضةٌ علی کل مسلمٍ» چیست؟ آیا علم رایج دانشگاهی هم مصداق آن است؟
- [سایر] معنای صفات «کریم» و «اکرم» در لغت، قرآن و حدیث چیست؟
- [سایر] عشق چیست؟ چه آثاری در زندگی انسان دارد؟ آیا واژه «عشق» در قرآن به کار رفته است؟
- [سایر] آیا این سخن: «خدایا، کسی را که عقل دادی، چه چیزی ندادی؛ و کسی را که عقل ندادی، چه چیزی دادی»، حدیث است؟!
- [سایر] واژه «نماز» در فارسی به چه معناست؟ چرا در عربی آن را «صلاة» معنا می کنند؟
- [سایر] واژه «نماز» در فارسی به چه معناست؟ چرا در عربی آن را «صلاة» معنا می کنند؟
- [سایر] آیا روایاتی از اهل سنت داریم که پیامبر اسلام(ص) و یا ائمه(ع) «مبیّن قرآن» یا «حامل علم الهی» معرّفی کرده باشند؟
- [آیت الله مظاهری] اگر از روی نسیان و غفلت ربا خورد گرچه گناه نکرده است، ولی باید بعد از توجّه، آنچه را گرفته است به ربا دهنده رد کند، ولی اگر از روی جهل بود، (چه جهل قصوری یا تقصیری و چه جهل به حکم یا به موضوع بود)، بعد از علم لازم نیست آنچه را ربا خورده است رد کند و از آن به بعد باید اطراف آن کار زشت که دنیا و آخرت ربا گیرنده و ربادهنده را تباه میکند نگردد. [1]. بقره، 279. [2]. حدید، 11. [3]. بقره، 276.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سلام کردن از مستحبات مؤکد است و در قرآن مجید و روایات اسلامی روی آن تأکید فراوان شده است و سزاوار است که سواره به پیاده و ایستاده به نشسته و کوچکتر به بزرگتر سلام کند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] قرآن خواندن در سجده مکروه است و نیز مکروه است برای برطرف کردن گرد و غبار، جای سجده را فوت کند و اگر در اثر فوت کردن، دو حرف از دهان بیرون آید چنانچه این کار از روی علم و عمد باشد نماز باطل است. غیر از اینها مکروهات دیگری هم در کتب مفصّل گفته شده است. سجده واجب قرآن
- [آیت الله اردبیلی] (صدقه) بر دو قسم است: اوّل:صدقه واجب، نظیر زکاتِ مال، زکات فطره، ردّ مظالم (یعنی جبران تجاوزات انسان به اموال مردم با جهل به صاحبان آنها که به اجازه مجتهد جامعالشرایط صدقه داده میشود) و کفّارههای گوناگون. دوم:صدقه مستحب، یعنی احسان و اعانت مالی به دیگران یا تأسیس مؤسسه خیریه که منافع آن عاید عموم گردد که درباره خواص و آثار آن روایات زیادی وارد شده است.
- [آیت الله مظاهری] حجّ در تمام عمر یک مرتبه بر کسی که علاوه بر دارا بودن شرایط عامّه تکلیف )بلوغ، عقل، قدرت، علم( مستطیع هم باشد واجب میشود، و استطاعت به چند چیز حاصل میگردد: 1 - داشتن مخارج رفتن و برگشتن به حسب نیاز و شأن خود. 2 - داشتن مخارج کسانی که شرعاً یا عرفاً مخارج آنها بر او واجب است. 3 - داشتن مال یا کسبی که بعد از بازگشت بتواند به حسب حال و شأن خود زندگی کند.
- [آیت الله اردبیلی] قرض دادن از کارهای مستحبی است که در آیات قرآن و روایات درباره آن زیاد سفارش شده است. از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده است که: (هر کس به برادر مسلمان خود قرض بدهد مال او زیاد میشود و ملائکه بر او رحمت میفرستند و اگر با بدهکار خود مدارا کند، بدون حساب و به سرعت از صراط میگذرد و کسی که برادر مسلمانش از او قرض بخواهد و ندهد، بهشت بر او حرام میشود.)(1)
- [آیت الله وحید خراسانی] اشامیدن شراب و غیر ان از مسکرات حرام است و روایات در مذمت ان بسیار است و در بعضی از انها قریب به این مضامین وارد شده که خداوند معصیت نشده به چیزی که شدیدتر از اشامیدن مسکر باشد و از حضرت امام جعفر صادق علیه السلام سوال شد ایا اشامیدن شراب بدتر است یا ترک نماز فرمود شرب خمر برای این که شرابخوار در حالتی قرار می گیرد که پروردگار خودرا نمی شناسد و از حضرت رسول صلی الله علیه واله وسلم روایت شده که شراب سر هر گناهی است و در بعضی از روایات اشامیدن شراب اشد از زنا و دزدی شمرده شده است و خداوند شراب را حرام کرده به علت این که ام الخبایث و سر هر شری است و شرابخوار عقل خودرا از دست می دهد پس پروردگار خود را نمی شناسد و هر معصیتی را مرتکب و هر حرمتی را هتک و هر رحم وابسته ای را قطع و هر فاحشه ای را مرتکب می شود
- [آیت الله بهجت] بنابر احتیاط واجب مسجد را به طلا نباید زینت نمایند و همچنین نباید صورت چیزی را نقاشی کنند و بکشند، مخصوصاً چیزهایی که مثل انسان و حیوان روح دارد، که در غیر مسجد هم اشکال دارد، و احتمال دارد نماز خواندن در این مساجد هم مکروه باشد؛ ولی نوشتن قرآن و احادیث صحیحه در مسجد مانعی ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] نماز جمعه در صورت فراهم بودن شرایط آن، یک واجب تخییری است؛ یعنی نمازگزار میتواند در روزهای جمعه یکی از نمازهای ظهر و یا نماز جمعه را به جا بیاورد، اگرچه نماز جمعه افضل است و در قرآن و روایات در مورد آن بسیار سفارش شده است.
- [آیت الله اردبیلی] بر اساس احکام اسلام، باید به آبادی دنیا و رفاه خانواده و جامعه، کمال توجّه را داشت و با دیدگاهی اُخروی و عادلانه و نیز با تدبیر و آگاهی از احکام معاملات، به تجارت و زراعت و کسب حسنات دنیا و رشد اقتصادی و وسعت در رزق و معاش رسید. در روایت آمده است که تجارت موجب توانگری و فزونی عقل وعزت است(1) و نیز آن کسی که به جهت بینیازی از مردم و تأمین خانواده و نیکی به همسایگان به طلب دنیا رود، در روز قیامت چهرهای چون ماه درخشنده خواهد داشت(2) و نیز در روایات، بازرگانان و کسبه به آموختن فقه و پرهیز از ربا و راستگویی و مدارا امر شدهاند (3).