در تفسیر این آیات ("عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی‌...ثمُ‌َّ دَنَا فَتَدَلیَ‌ فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینْ‌ِ أَوْ أَدْنیَ‌ فَأَوْحَی إِلیَ‌ عَبْدِهِ مَا أَوْحَی‌..." سپس نزدیکتر، و نزدیکتر شد" " تا آن که فاصله میان او و معلّمش به اندازه دو کمان یا کمتر بود"! و در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده‌اش وحی نمود"!) دو نظریه مختلف وجود دارد. نظریه اوّل: نظریه اول این است که معلّم پیامبر (ص) همان" جبرئیل امین"، پیک وحی خدا بود، که قدرت فوق العاده‌ای داشت. او که معمولاً به صورت" انسانی خوش چهره" بر پیامبر (ص) ظاهر می‌گشت، و پیام الهی را ابلاغ می‌نمود دو بار در تمام عمر آن حضرت (ص) به قیافه و چهره اصلیش بر او ظاهر شد: مرتبه اول همان است که در افق بالا ظاهر گشت (و تمامی شرق و غرب را پوشانده بود، و آن چنان با عظمت بود که پیامبر (ص)‌ به هیجان آمد) و هم او بود که به پیامبر (ص) نزدیک شد تا آن حدّ که فاصله چندانی میان آنها نبود، و تعبیر به" قاب قوسین" کنایه از نهایت نزدیکی است. مرتبه دوم در جریان معراج پیامبر (ص) بود. بعضی از مفسران که این نظر را برگزیده‌اند تصریح کرده‌اند دیدار اول پیامبر (ص) با جبرئیل به صورت اصلیش در کنار غار" حرا" در" جبل النور" واقع شده است[1]. بر این اساس مفهوم آیات مورد پرسش عبارت است از: "سپس (به جبرئیل) نزدیکتر، و نزدیکتر شد" " تا آن که فاصله میان او (به جبرئیل) و معلّمش به اندازه دو کمان یا کمتر بود"! و در این جا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بنده‌اش وحی نمود"!) ولی این تفسیر با تمام طرفدارانی که دارد دارای اشکالات مهمی است.[2] نظریه دوم: در روایات متعدّدی که از منابع اهل بیت (ع) نقل شده، این آیات تفسیر به جبرئیل نشده، بلکه روایات موافق تفسیر دوم است که می‌گوید: منظور از این آیات، شهود باطنی خاصی نسبت به ذات پاک خدا است که برای پیامبر (ص) در این صحنه روی داد و در معراج بار دیگر تکرار شد و رسول اللَّه فوق العاده تحت تأثیر جذبه معنوی این دیدار قرار گرفت[3]. مرحوم" صدوق" در" علل الشرائع" همین مضمون را از امام سجاد (ع) نقل کرده است که در ضمن یک حدیث می‌فرماید: " هنگامی که پیامبر به معراج برده شد و فاصله او از ساحت قدس پروردگارش به اندازه دو کمان یا کمتر بود حجابی از حجاب ها از برابر دیدگان او برداشته شد".[4] در" تفسیر علی بن ابراهیم" نیز آمده است:" ثم دنی یعنی رسول اللَّه من ربه عزّ و جلّ:" سپس نزدیک شد؛ یعنی رسول خدا به پروردگار متعال".[5] این معنا در روایات متعدّد دیگری نیز آمده است و نادیده گرفتن این همه روایات ممکن نیست. در روایات اهل سنت نیز در روایتی در" الدرّ المنثور" همین معنا از ابن عباس به دو طریق نقل شده است.[6]مجموع این قرائن سبب می‌شود که تفسیر دوّم را که می‌گوید نزدیک شدن پیامبر (ص) نسبت به ذات پاک خداوند بوده است، را برگزینیم. به نظر می‌رسد چیزی که سبب شده بیشتر مفسّران از این تفسیر روی برتابند و به سراغ تفسیر اوّل بروند، این است که این تفسیر بوی تجسّم خداوند و وجود مکان برای او می‌دهد، در حالی که مسلّم است او نه مکانی دارد و نه جسمی، لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ:" چشمها او را نمی‌بیند و او همه چشمها را می‌بیند".[7] "فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ" به هر سو نگاه کنید خداوند آنجا است"،[8] وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ:" هر کجا باشید او با شماست".[9] و نیز شاید مجموع این مسائل سبب شده که بعضی از مفسّران از تفسیر این آیات اظهار عجز و ناتوانی کنند و بگویند این از اسرار غیب است که از همه ما پوشیده و پنهان است.[10] ولی با توجه به این که قرآن کتاب هدایت است و برای تفکّر و تدبّر و تذکّر انسان ها نازل شده قبول این معنا نیز مشکل است. امّا اگر آیات را به معنای دوّم، یعنی یک نوع شهود و قرب خاص معنوی تفسیر کنیم تمام این مشکل ها برطرف خواهد شد. توضیح این که: بدون شک رؤیت حسی در مورد خداوند نه در دنیا و نه در آخرت امکان‌پذیر نیست، چرا که لازمه آن جسمانیّت و مادی بودن است، همچنین لازمه آن تغییر و تحوّل و فسادپذیر بودن، و نیاز به زمان و مکان داشتن است، و ذات واجب الوجود از همه این امور مبرّا است. ولی خدا را از طریق دید دل و عقل می‌توان مشاهده کرد، و این همان است که امیر مؤمنان علی (ع) در پاسخ" ذعلب یمانی" به آن اشاره فرمود: "لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان‌ "، " چشم ها با مشاهده حسی هرگز او را ندیده، ولی دل ها با حقیقت ایمان او را دریافته است".[11] امّا باید توجه داشت که" دید باطنی" بر دو گونه است: یکی" دید عقلانی" است که از طریق استدلال حاصل می‌شود، و دیگری مقام" شهود قلبی" است که درکی ما فوق درک عقل و دیدی ما وراء دید آن است. این مقامی است که آن را مقام" استدلال" نباید نام گذاشت، بلکه مقام" مشاهده" است، اما مشاهده‌ای با دل، و از طریق درون، این مقامی است که برای" اولیاء اللَّه" با تفاوت مراتب و سلسله درجات رخ می‌دهد؛ زیرا شهود باطنی نیز مراتب و درجات بسیاری دارد، البته درک حقیقت آن برای کسانی که به این مقام نرسیده‌اند مشکل است. از آیات فوق با توجه به قرائنی که ذکر شد می‌توان اینچنین استفاده کرد که پیامبر اسلام (ص) در عین این که دارای مقام شهود بود، در طول عمر مبارکش دو مرتبه چنان اوج گرفت که به مقام" شهود کامل" نائل گردید. یکی احتمالاً در آغاز بعثت بود و دیگری به هنگام معراج، آن چنان به خدا نزدیک شد و بر بساط قرب او گام گذاشت که بسیاری از فاصله‌ها و حجاب ها برچیده شد، مقامی که حتّی جبرئیل امین؛ یعنی مقرّب‌ترین فرشته الاهی، از وصول به آن عاجز بود. روشن است تعبیراتی مانند" فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی‌" همه به صورت کنایه و بیان شدّت قرب است، و گرنه او با بندگانش فاصله مکانی ندارد، تا با "کمان" سنجیده شود، و نیز منظور از" رؤیت" در این آیات رؤیت با چشم نیست، بلکه همان شهود باطنی است. با توجه به آنچه گفته شد مضمون آیات چنین می شود: خداوند شدید القوی و پر قدرت او را تعلیم فرمود، در حالی که او به صورت کامل و در حد اعتدال درآمد و در افق اعلی قرار گرفت، سپس نزدیک شد، و نزدیکتر شد، آن چنان که میان او و پروردگارش به اندازه دو کمان بیشتر نبود (شهود باطنی خاصی نسبت به ذات پاک خدا که برای پیامبر (ص) در این صحنه روی داد)و در همین جا بود که آن چه وحی کردنی بود خداوند به بنده‌اش وحی کرد. بنابراین، تفسیر این آیات به شهود باطنی پیامبر (ص) نسبت به خداوند صحیح تر و با روایات اسلامی موافق‌تر، و برای پیامبر (ص) فضیلتی است برتر، و مفهومی است لطیف تر (و اللَّه اعلم بحقائق الامور).[12] پی نوشت: [1] این تفسیر را که منظور از" شَدِیدُ الْقُوی‌" جبرئیل امین است گروه بسیاری از جمله طبرسی در" مجمع البیان" بیضاوی در" انوار التنزیل" زمخشری در" کشاف" و" قرطبی" در تفسیرش و حقی بروسوی‌ در " روح البیان" و فخر رازی در" تفسیر کبیر" و سید قطب در" فی ظلال القرآن" و" مراغی" در تفسیرش برگزیده‌اند تعبیرات علامه طباطبائی در" المیزان" نیز بیشتر به این تفسیر متمایل است. [2] برای اطلاع از اشکالات این دیدگاه به تفسیر نمونه، ج‌22، ص 487. [3] در دعای ندبه نیز تعبیری دیده می‌شود که مناسب همین معنی است آنجا که می‌گوید: یا بن من دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی دنوا و اقترابا من العلی الاعلی: " ای فرزند کسی که نزدیک شد و نزدیک شد تا آن جا که فاصله‌اش به اندازه دو کمان یا کمتر بود و این نزدیکی با خداوند علی اعلی صورت گرفت) در ذیل همین دعا نیز یکی از القاب خداوند" شدید القوی" ذکر شده آنجا که می‌خوانیم:" و اره سیده یا شدید القوی". [4] شیخ صدوق، علل‌الشرائع ج 1، ص 132، انتشارات مکتبة الداوری قم. [5] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج ‌2، ص 334، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367 ش‌. [6] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 123، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی‌، قم، 1404 ق‌. [7] انعام، 103. [8] بقره، 115. [9] حدید، 4. [10] حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان‌، ج 9، ص 219، دارالفکر، ،بیروت. [11] نهج البلاغه" خطبه 179. [12] برگرفته از تفسیر نمونه ، ج‌22، ص 485 – 494، با دخل و تصرف. منبع:islamquest.net
در تفسیر این آیات ("عَلَّمَهُ شَدِیدُ الْقُوَی...ثمَُّ دَنَا فَتَدَلیَ فَکاَنَ قَابَ قَوْسَینِْ أَوْ أَدْنیَ فَأَوْحَی إِلیَ عَبْدِهِ مَا أَوْحَی..." سپس نزدیکتر، و نزدیکتر شد" " تا آن که فاصله میان او و معلّمش به اندازه دو کمان یا کمتر بود"! و در اینجا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود"!) دو نظریه مختلف وجود دارد.
نظریه اوّل:
نظریه اول این است که معلّم پیامبر (ص) همان" جبرئیل امین"، پیک وحی خدا بود، که قدرت فوق العادهای داشت.
او که معمولاً به صورت" انسانی خوش چهره" بر پیامبر (ص) ظاهر میگشت، و پیام الهی را ابلاغ مینمود دو بار در تمام عمر آن حضرت (ص) به قیافه و چهره اصلیش بر او ظاهر شد:
مرتبه اول همان است که در افق بالا ظاهر گشت (و تمامی شرق و غرب را پوشانده بود، و آن چنان با عظمت بود که پیامبر (ص) به هیجان آمد) و هم او بود که به پیامبر (ص) نزدیک شد تا آن حدّ که فاصله چندانی میان آنها نبود، و تعبیر به" قاب قوسین" کنایه از نهایت نزدیکی است.
مرتبه دوم در جریان معراج پیامبر (ص) بود. بعضی از مفسران که این نظر را برگزیدهاند تصریح کردهاند دیدار اول پیامبر (ص) با جبرئیل به صورت اصلیش در کنار غار" حرا" در" جبل النور" واقع شده است[1].
بر این اساس مفهوم آیات مورد پرسش عبارت است از: "سپس (به جبرئیل) نزدیکتر، و نزدیکتر شد" " تا آن که فاصله میان او (به جبرئیل) و معلّمش به اندازه دو کمان یا کمتر بود"! و در این جا خداوند آنچه را وحی کردنی بود به بندهاش وحی نمود"!) ولی این تفسیر با تمام طرفدارانی که دارد دارای اشکالات مهمی است.[2]
نظریه دوم:
در روایات متعدّدی که از منابع اهل بیت (ع) نقل شده، این آیات تفسیر به جبرئیل نشده، بلکه روایات موافق تفسیر دوم است که میگوید: منظور از این آیات، شهود باطنی خاصی نسبت به ذات پاک خدا است که برای پیامبر (ص) در این صحنه روی داد و در معراج بار دیگر تکرار شد و رسول اللَّه فوق العاده تحت تأثیر جذبه معنوی این دیدار قرار گرفت[3].
مرحوم" صدوق" در" علل الشرائع" همین مضمون را از امام سجاد (ع) نقل کرده است که در ضمن یک حدیث میفرماید: " هنگامی که پیامبر به معراج برده شد و فاصله او از ساحت قدس پروردگارش به اندازه دو کمان یا کمتر بود حجابی از حجاب ها از برابر دیدگان او برداشته شد".[4]
در" تفسیر علی بن ابراهیم" نیز آمده است:" ثم دنی یعنی رسول اللَّه من ربه عزّ و جلّ:" سپس نزدیک شد؛ یعنی رسول خدا به پروردگار متعال".[5] این معنا در روایات متعدّد دیگری نیز آمده است و نادیده گرفتن این همه روایات ممکن نیست.
در روایات اهل سنت نیز در روایتی در" الدرّ المنثور" همین معنا از ابن عباس به دو طریق نقل شده است.[6]مجموع این قرائن سبب میشود که تفسیر دوّم را که میگوید نزدیک شدن پیامبر (ص) نسبت به ذات پاک خداوند بوده است، را برگزینیم.
به نظر میرسد چیزی که سبب شده بیشتر مفسّران از این تفسیر روی برتابند و به سراغ تفسیر اوّل بروند، این است که این تفسیر بوی تجسّم خداوند و وجود مکان برای او میدهد، در حالی که مسلّم است او نه مکانی دارد و نه جسمی، لا تُدْرِکُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ یُدْرِکُ الْأَبْصارَ:" چشمها او را نمیبیند و او همه چشمها را میبیند".[7] "فَأَیْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ" به هر سو نگاه کنید خداوند آنجا است"،[8] وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ:" هر کجا باشید او با شماست".[9]
و نیز شاید مجموع این مسائل سبب شده که بعضی از مفسّران از تفسیر این آیات اظهار عجز و ناتوانی کنند و بگویند این از اسرار غیب است که از همه ما پوشیده و پنهان است.[10] ولی با توجه به این که قرآن کتاب هدایت است و برای تفکّر و تدبّر و تذکّر انسان ها نازل شده قبول این معنا نیز مشکل است.
امّا اگر آیات را به معنای دوّم، یعنی یک نوع شهود و قرب خاص معنوی تفسیر کنیم تمام این مشکل ها برطرف خواهد شد.
توضیح این که: بدون شک رؤیت حسی در مورد خداوند نه در دنیا و نه در آخرت امکانپذیر نیست، چرا که لازمه آن جسمانیّت و مادی بودن است، همچنین لازمه آن تغییر و تحوّل و فسادپذیر بودن، و نیاز به زمان و مکان داشتن است، و ذات واجب الوجود از همه این امور مبرّا است. ولی خدا را از طریق دید دل و عقل میتوان مشاهده کرد، و این همان است که امیر مؤمنان علی (ع) در پاسخ" ذعلب یمانی" به آن اشاره فرمود: "لا تدرکه العیون بمشاهدة العیان و لکن تدرکه القلوب بحقائق الایمان "، " چشم ها با مشاهده حسی هرگز او را ندیده، ولی دل ها با حقیقت ایمان او را دریافته است".[11]
امّا باید توجه داشت که" دید باطنی" بر دو گونه است: یکی" دید عقلانی" است که از طریق استدلال حاصل میشود، و دیگری مقام" شهود قلبی" است که درکی ما فوق درک عقل و دیدی ما وراء دید آن است.
این مقامی است که آن را مقام" استدلال" نباید نام گذاشت، بلکه مقام" مشاهده" است، اما مشاهدهای با دل، و از طریق درون، این مقامی است که برای" اولیاء اللَّه" با تفاوت مراتب و سلسله درجات رخ میدهد؛ زیرا شهود باطنی نیز مراتب و درجات بسیاری دارد، البته درک حقیقت آن برای کسانی که به این مقام نرسیدهاند مشکل است.
از آیات فوق با توجه به قرائنی که ذکر شد میتوان اینچنین استفاده کرد که پیامبر اسلام (ص) در عین این که دارای مقام شهود بود، در طول عمر مبارکش دو مرتبه چنان اوج گرفت که به مقام" شهود کامل" نائل گردید.
یکی احتمالاً در آغاز بعثت بود و دیگری به هنگام معراج، آن چنان به خدا نزدیک شد و بر بساط قرب او گام گذاشت که بسیاری از فاصلهها و حجاب ها برچیده شد، مقامی که حتّی جبرئیل امین؛ یعنی مقرّبترین فرشته الاهی، از وصول به آن عاجز بود.
روشن است تعبیراتی مانند" فَکانَ قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنی" همه به صورت کنایه و بیان شدّت قرب است، و گرنه او با بندگانش فاصله مکانی ندارد، تا با "کمان" سنجیده شود، و نیز منظور از" رؤیت" در این آیات رؤیت با چشم نیست، بلکه همان شهود باطنی است.
با توجه به آنچه گفته شد مضمون آیات چنین می شود: خداوند شدید القوی و پر قدرت او را تعلیم فرمود، در حالی که او به صورت کامل و در حد اعتدال درآمد و در افق اعلی قرار گرفت، سپس نزدیک شد، و نزدیکتر شد، آن چنان که میان او و پروردگارش به اندازه دو کمان بیشتر نبود (شهود باطنی خاصی نسبت به ذات پاک خدا که برای پیامبر (ص) در این صحنه روی داد)و در همین جا بود که آن چه وحی کردنی بود خداوند به بندهاش وحی کرد.
بنابراین، تفسیر این آیات به شهود باطنی پیامبر (ص) نسبت به خداوند صحیح تر و با روایات اسلامی موافقتر، و برای پیامبر (ص) فضیلتی است برتر، و مفهومی است لطیف تر (و اللَّه اعلم بحقائق الامور).[12]
پی نوشت:
[1] این تفسیر را که منظور از" شَدِیدُ الْقُوی" جبرئیل امین است گروه بسیاری از جمله طبرسی در" مجمع البیان" بیضاوی در" انوار التنزیل" زمخشری در" کشاف" و" قرطبی" در تفسیرش و حقی بروسوی در " روح البیان" و فخر رازی در" تفسیر کبیر" و سید قطب در" فی ظلال القرآن" و" مراغی" در تفسیرش برگزیدهاند تعبیرات علامه طباطبائی در" المیزان" نیز بیشتر به این تفسیر متمایل است.
[2] برای اطلاع از اشکالات این دیدگاه به تفسیر نمونه، ج22، ص 487.
[3] در دعای ندبه نیز تعبیری دیده میشود که مناسب همین معنی است آنجا که میگوید:
یا بن من دنی فتدلّی فکان قاب قوسین او ادنی دنوا و اقترابا من العلی الاعلی:
" ای فرزند کسی که نزدیک شد و نزدیک شد تا آن جا که فاصلهاش به اندازه دو کمان یا کمتر بود و این نزدیکی با خداوند علی اعلی صورت گرفت) در ذیل همین دعا نیز یکی از القاب خداوند" شدید القوی" ذکر شده آنجا که میخوانیم:" و اره سیده یا شدید القوی".
[4] شیخ صدوق، عللالشرائع ج 1، ص 132، انتشارات مکتبة الداوری قم.
[5] قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 334، دار الکتاب، قم، چاپ چهارم، 1367 ش.
[6] سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور فی تفسیر المأثور، ج 6، ص 123، کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی، قم، 1404 ق.
[7] انعام، 103.
[8] بقره، 115.
[9] حدید، 4.
[10] حقی بروسوی، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 9، ص 219، دارالفکر، ،بیروت.
[11] نهج البلاغه" خطبه 179.
[12] برگرفته از تفسیر نمونه ، ج22، ص 485 – 494، با دخل و تصرف.
منبع:islamquest.net
- [سایر] مفهوم آیات 8، 9 و 10 سوره نجم چیست؟
- [سایر] مفهوم آیات 8، 9 و 10 سوره نجم چیست؟
- [سایر] با توجه به آیات 3 5 سوره نجم تمام حرفهای پیامبر وحی است، آیا حرف زدن عادی پیامبر نیز وحی بوده است؟
- [سایر] معرفی اجمالی از سوره نجم ارایه نمایید.
- [سایر] تعداد کلمات سوره نجم چقدر است؟
- [سایر] تفسیر آیات 10 و 11 سوره سبأ چیست و از آیه (انِ اعْمَلْ سابِغاتِ ...) چه معنایی برداشت میشود؟
- [سایر] سوره احقاف، آیات 9 تا 12 به صراحت بیان میکند که امام قرآن، کتاب حضرت موسی علیه السّلام است، لطفاً در این باره توضیح دهید.
- [سایر] مفهوم سوره فصلت چیست؟
- [سایر] چرا سوره های سجده، فصلت، نجم و علق را عزائم گویند؟
- [سایر] مفهوم کلی سوره مرسلات چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] سوره هایی که سجده واجب دارد چهار سوره است: 1 سوره سجده (سوره 32) آیه 15. 2 سوره فصلت (سوره 41) آیه 37. 3 سوره نجم (سوره 53) آیه 62. 4 سوره علق(سوره 96) آیه 19.
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیههای: 15 سوره سجده و 37 سوره فصّلت و 62 سوره نجم و 19 سوره علق، آیات سجده واجب است که اگر انسان بخواند یا گوش دهد بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند، هر چند هنگام خواندن یا گوش دادن به قرآن بودن آن توجّه نداشته باشد و اگر فراموش کرد هر وقت یادش آمد باید سجده کند و کسی که گوش نمیدهد ولی آیه را میشنود بنا بر احتیاط مستحب سجده کند.
- [آیت الله سبحانی] زن می تواند حمد و سوره نماز صبح و مغرب و عشا را بلند یا آهسته بخواند، ولی اگر نامحرم صدایش را بشنود بنابر احتیاط واجب باید آهسته بخواند. 1. سوره های: الم سجده، فصّلت، نجم و علق.
- [آیت الله مکارم شیرازی] مطهرات به چیزهایی گفته می شود که نجس را پاک می کند و آن 12 چیز است: 1 آب 2 زمین 3 آفتاب 4 استحاله 5 انقلاب 6 ثلثان شدن 7 انتقال 8 اسلام 9 تبعیت 10 برطرف شدن عین نجاست 11 استبراء حیوان نجاستخوار 12 غایب شدن مسلمان، که احکام اینها بطور تفصیل در مسائل آینده خواهد آمد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] واجبات نماز یازده چیز است: 1 نیت، 2 تکبیرة الاحرام، یعنی (الله اکبر) در اول نماز، 3 قیام، 4 قرائت، 5 رکوع، 6 سجود، 7 ذکر رکوع و سجود، 8 تشهد، 9 سلام، 10 ترتیب، 11 موالات (پی در پی به جا آوردن اجزاء نماز).
- [آیت الله جوادی آملی] .در چهار سوره قرآن, آیه سجده هست: آیه 15 سوره (سجده), آیه 37 سوره (فصّلت), آیه 62 سوره (نجم) و آیه 19 سوره (علق). هر کس یکی از این چهار آیه را بخواند یا گوش فرا دهد، پس از تمام شدن آیه، فوراً باید سجده کند و اگر آن را فراموش کرده، هر وقت یادش آمد, باید سجده نماید.
- [آیت الله مظاهری] در نماز، یازده عمل، مکروه است: 1 - صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند. 2 - چشمها را ببندد یا به طرف راست و چپ بگرداند. 3 - با ریش و دست خود بازی کند. 4 - انگشتها را داخل هم نماید. 5 - آب دهان بیندازد. 6 - به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری نگاه کند. 7 - موقعخواندنحمد و سوره و گفتنذکر، برایشنیدنحرفکسی ساکتشود. 8 - انجام هر کاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد. 9 - نماز خواندن در موقعی که انسان خوابش میآید. 10 - نماز خواندن موقع خودداری کردن از بول. 11 - نماز خواندن در لباس تنگ که بدن را فشار دهد.
- [آیت الله مظاهری] در موقع تخلّی یازده چیز مکروه است: 1 - نشستن در مقابل خورشید یا ماه، ولی اگر عورت خود را با وسیلهای بپوشاند مکروه نیست. 2 - نشستن در مقابل باد. 3 - نشستن زیر درختی که میوه میدهد. 4 - خوردن و آشامیدن. 5 - توقّف زیاد. 6 - تطهیر با دست راست. 7 - حرف زدن، ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید اشکال ندارد. 8 - در حال ایستادن. 9 - در زمین سخت. 10 - در سوراخ جانوران. 11 - در آب خصوصاً آب راکد.
- [آیت الله مظاهری] نماز خواندن در دوازده جا مکروه است: 1 - حمام. 2 - زمین نمکزار. 3 - مقابل انسان. 4 - مقابل دری که باز است. 5 - جاده، خیابان و کوچه. 6 - مقابل آتش و چراغ. 7 - آشپزخانه. 8 - مقابل چاه و چالهای که محلّ بول باشد. 9 - مقابل عکس و مجسمه چیزی که روح دارد، مگر آنکه روی آن پرده بکشند. 10 - اطاقی که جُنُب در آن باشد. 11 - جایی که عکس در آنجا باشد گرچه روبروی نمازگزار نباشد. 12 - قبرستان.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دوازده چیز نماز را باطل می کند که آنها را (مبطلات نماز) می گویند. 1 از بین رفتن یکی از شروط نماز. 2 باطل شدن وضو. 3 دست بسته نماز خواندن. 4 آمین گفتن. 5 پشت به قبله نماز خواندن. 6 حرف زدن. 7 خنده. 8 گریه. 9 به هم خوردن صورت نماز. 10 خوردن و آشامیدن. 11 شک. 12 کم یا زیاد کردن أرکان.