با توجه به آیات 3 5 سوره نجم تمام حرف‌های پیامبر وحی است، آیا حرف زدن عادی پیامبر نیز وحی بوده است؟
ابتداء باید معنای (وحی) مورد بررسی قرار گیرد، (وحی) در لغت به معنای تفهیم یک مطلب به مخاطب است به شکلی خصوصی و رمزی به گونه‌ای که تنها متکلم و مخاطب مطلب را بفهمند، لذا عرب به سخنان رمزی (ایحاء) می‌گوید. در بسیاری از آیات قرآن که کلمه (وحی) به کار برده شده، همین معنای لغوی مدّ نظر بوده است، مثلا قرآن در سوره مبارکه انعام می‌فرماید: (شیطان‌ها به اولیاء (دوستان) خود وحی می‌کنند).[1] (وحی) در این آیه به معنای القاء مطلب است بدون اینکه کسی متوجه شود، همچنین در مورد حیوانات نیز تعبیر (وحی) وارد شده آنجا که می‌فرماید: (خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوه‌ها خانه بسازد).[2] این وحی احتمالا همان غریزه است که خداوند به زنبور عسل داده است و چون تفهیم و یاد دادن در کار بوده تعبیر به (وحی) شده است.و در مورد زمین نیز چنین تعبیری وارد شده[3]، همچنین مورد غیر انبیاء از انسان‌ها مثل مادر حضرت موسی و اوحینا الی ام موسی[4] و حواریون،[5] تعبیر وحی به کار رفته است. در این آیات قطعا معنای لغوی که همان تفهیم مطلب است لحاظ شده است. اما (وحی) یک معنی دیگری دارد که در علم کلام استفاده می‌شود، (وحی) در اینجا یعنی (تفهیم اختصاصی از جانب خداوند سبحان به بنده برگزیده‌ای که مأموریت هدایت مردم را بر عهده دارد). در قرآن نیز، آیه‌ای وارد شده که اشاره به همین معنا را دارد آنجا که می‌فرماید: (سخن گفتن خدا با انسان مقدور نیست مگر از طریق وحی...).[6] / [7] حال به این آیه باید دقت شود که کدام معنا مدّ نظر بوده است، آیه قبل از و ما ینطق عن الهوی[8] از گمراهی و ضلالت صحبت می‌کند و می‌فرماید: (هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است).[9] او همیشه در مسیر حق گام بر می‌دارد، لذا برای تأکید این مطلب که امور مربوط به دین و هدایت مردم را از سوی خویش و هوای نفس نمی‌گوید: همچنان که کافران می‌گفتند و او را متهم به جنون و شعر و کاهن بودن می‌کردند، خداوند سبحان می‌فرماید: و ما ینطق عن الهوی (او هیچ سخنی را از روی هوا و هوس خویش نمی‌گوید). زیرا سرچشمه همه گمراهی‌ها هوای نفس است، لذا قرآن می‌فرماید: (از هوای نفس پیروی مکن، که تو را از طریق خداوند گمراه سازد).[10] سپس با صراحت تمام می‌فرماید: ان هو إلا وحی یوحی: این (قرآنی که آورده‌ام) نیست مگر وحی از جانب خداوند سبحان که به او فرستاده است).[11] او از خود سخن نمی‌گوید و این قرآن ساخته و پرداخته او نیست و این قرآن سخن خداست.[12] مطلب دیگری که از آن می‌توان این معنا را فهمید آیه بعد است که می‌فرماید: علّمه شدید القوی[13] یعنی شدید القوی او را به پیغمبر تعلیم داده) که در تفسیر آمده منظور جبرئیل[14] است، یعنی قرآن را جبرئیل آورده است. در نتیجه این آیه از سوره نجم تنها قرآن را بیان می‌کند البته با توجه به قبل و بعد آیه، یعنی در جواب مشرکان نازل شد و قرآن به صراحت بیان می‌کند جبرئیل به او تعلیم داده که تنها قرآن را شامل می‌گردد. به طور کلی می‌توان گفت سخنان و کلمات پیغمبر 3 گونه بوده است. آن سخنانی که هم الفاظ آنها و هم معنا از جانب خداوند سبحان بوده قرآن این چنین است. 2. سخنانی که معنا از جانب خداوند رسیده ولی عبارات و الفاظش از جانب خود رسول خدا ص که هم احادیث قدسی را شامل می‌شود و هم احادیثی که مربوط به احکام دین مبین اسلام بوده است. 3. سخنان عادی و روز مره ایشان، مثل احوالپرسی، محبت ایشان با زن و فرزندان، سخنان عادی با مردم. حال با توجه به بیان بالا و تفسیر آیه، این آیه تنها مورد اول را بیان می‌کند. یعنی این قرآن که پیغمبر آورده تنها از جانب خداست و از خود پیغمبر نیست. اگر چه دسته دوم از سخنان ایشان نیز (وحی) است ولی وحی است به معنای لغوی که بیان شد، یعنی چون تفهیم و یاد دادن در کار بود، وحی است ولی وحی اصطلاحی نیست. لذا آن سخنان نیز از جانب خداست. اما دسته سوم از سخنان ایشان که مورد سئوال شما نیز بود (وحی) نبوده و از جانب خود ایشان است و آیه به هیچ وجه در صدد بیان این مطلب نبوده است. چون معنا ندارد حتی سخنان عادی در زندگی و احوال پرسی ایشان با اشخاص دیگر را جبرئیل به صورت وحی پایین بیاورد، آنچه مسلم است، وحی تنها در بعضی از حالات و زمان‌ها بوده است در حالی که پیغمبر همیشه با مردم ارتباط داشته و سخن می‌گفته است. اگر چه باز مسلم است به حکم عصمت ایشان هرگز سخنی حتی ریزترین سخنان را از روی شهوت و یا غضب بیان نفرموده‌اند و خداوند سبحان از تمام کلمات و سخنان و افعال ایشان رضایت داشته است. یعنی تمام سخنان ایشان حتی فردی و خصوصی، برگرفته و ناشی از وحی الهی است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 علوم قرآنی، محمد هادی معرفت. 2 اصول عقاید (2)، راهنما شناسی، محمد تقی مصباح. 3 تفسیرهای موجود ذیل آیه شریفه، مثل نمونه و المیزان. پی نوشتها: [1]. انعام / 121. [2]. نحل / 68. [3]. زلزال / 4. [4]. قصص / 15 [5]. مائده / 111. [6]. شوری / 51. [7]. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید (2) راهنما شناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ افست، چاپ اول، 1408ش، ص1826. [8]. نجم / 3. [9]. نجم / 2. [10]. ص / 27. [11]. نجم / 4. [12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1386ش، ج22، ص488490. [13]. نجم / 5. [14]. تفسیر نمونه، همان. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

با توجه به آیات 3 5 سوره نجم تمام حرف‌های پیامبر وحی است، آیا حرف زدن عادی پیامبر نیز وحی بوده است؟


پاسخ:

ابتداء باید معنای (وحی) مورد بررسی قرار گیرد، (وحی) در لغت به معنای تفهیم یک مطلب به مخاطب است به شکلی خصوصی و رمزی به گونه‌ای که تنها متکلم و مخاطب مطلب را بفهمند، لذا عرب به سخنان رمزی (ایحاء) می‌گوید. در بسیاری از آیات قرآن که کلمه (وحی) به کار برده شده، همین معنای لغوی مدّ نظر بوده است، مثلا قرآن در سوره مبارکه انعام می‌فرماید: (شیطان‌ها به اولیاء (دوستان) خود وحی می‌کنند).[1] (وحی) در این آیه به معنای القاء مطلب است بدون اینکه کسی متوجه شود، همچنین در مورد حیوانات نیز تعبیر (وحی) وارد شده آنجا که می‌فرماید: (خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوه‌ها خانه بسازد).[2] این وحی احتمالا همان غریزه است که خداوند به زنبور عسل داده است و چون تفهیم و یاد دادن در کار بوده تعبیر به (وحی) شده است.و در مورد زمین نیز چنین تعبیری وارد شده[3]، همچنین مورد غیر انبیاء از انسان‌ها مثل مادر حضرت موسی و اوحینا الی ام موسی[4] و حواریون،[5] تعبیر وحی به کار رفته است.
در این آیات قطعا معنای لغوی که همان تفهیم مطلب است لحاظ شده است. اما (وحی) یک معنی دیگری دارد که در علم کلام استفاده می‌شود، (وحی) در اینجا یعنی (تفهیم اختصاصی از جانب خداوند سبحان به بنده برگزیده‌ای که مأموریت هدایت مردم را بر عهده دارد). در قرآن نیز، آیه‌ای وارد شده که اشاره به همین معنا را دارد آنجا که می‌فرماید: (سخن گفتن خدا با انسان مقدور نیست مگر از طریق وحی...).[6] / [7]
حال به این آیه باید دقت شود که کدام معنا مدّ نظر بوده است، آیه قبل از و ما ینطق عن الهوی[8] از گمراهی و ضلالت صحبت می‌کند و می‌فرماید: (هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است).[9] او همیشه در مسیر حق گام بر می‌دارد، لذا برای تأکید این مطلب که امور مربوط به دین و هدایت مردم را از سوی خویش و هوای نفس نمی‌گوید: همچنان که کافران می‌گفتند و او را متهم به جنون و شعر و کاهن بودن می‌کردند، خداوند سبحان می‌فرماید: و ما ینطق عن الهوی (او هیچ سخنی را از روی هوا و هوس خویش نمی‌گوید). زیرا سرچشمه همه گمراهی‌ها هوای نفس است، لذا قرآن می‌فرماید: (از هوای نفس پیروی مکن، که تو را از طریق خداوند گمراه سازد).[10] سپس با صراحت تمام می‌فرماید: ان هو إلا وحی یوحی: این (قرآنی که آورده‌ام) نیست مگر وحی از جانب خداوند سبحان که به او فرستاده است).[11] او از خود سخن نمی‌گوید و این قرآن ساخته و پرداخته او نیست و این قرآن سخن خداست.[12]
مطلب دیگری که از آن می‌توان این معنا را فهمید آیه بعد است که می‌فرماید: علّمه شدید القوی[13] یعنی شدید القوی او را به پیغمبر تعلیم داده) که در تفسیر آمده منظور جبرئیل[14] است، یعنی قرآن را جبرئیل آورده است. در نتیجه این آیه از سوره نجم تنها قرآن را بیان می‌کند البته با توجه به قبل و بعد آیه، یعنی در جواب مشرکان نازل شد و قرآن به صراحت بیان می‌کند جبرئیل به او تعلیم داده که تنها قرآن را شامل می‌گردد.
به طور کلی می‌توان گفت سخنان و کلمات پیغمبر 3 گونه بوده است. آن سخنانی که هم الفاظ آنها و هم معنا از جانب خداوند سبحان بوده قرآن این چنین است. 2. سخنانی که معنا از جانب خداوند رسیده ولی عبارات و الفاظش از جانب خود رسول خدا ص که هم احادیث قدسی را شامل می‌شود و هم احادیثی که مربوط به احکام دین مبین اسلام بوده است.
3. سخنان عادی و روز مره ایشان، مثل احوالپرسی، محبت ایشان با زن و فرزندان، سخنان عادی با مردم.
حال با توجه به بیان بالا و تفسیر آیه، این آیه تنها مورد اول را بیان می‌کند. یعنی این قرآن که پیغمبر آورده تنها از جانب خداست و از خود پیغمبر نیست. اگر چه دسته دوم از سخنان ایشان نیز (وحی) است ولی وحی است به معنای لغوی که بیان شد، یعنی چون تفهیم و یاد دادن در کار بود، وحی است ولی وحی اصطلاحی نیست. لذا آن سخنان نیز از جانب خداست.
اما دسته سوم از سخنان ایشان که مورد سئوال شما نیز بود (وحی) نبوده و از جانب خود ایشان است و آیه به هیچ وجه در صدد بیان این مطلب نبوده است. چون معنا ندارد حتی سخنان عادی در زندگی و احوال پرسی ایشان با اشخاص دیگر را جبرئیل به صورت وحی پایین بیاورد، آنچه مسلم است، وحی تنها در بعضی از حالات و زمان‌ها بوده است در حالی که پیغمبر همیشه با مردم ارتباط داشته و سخن می‌گفته است. اگر چه باز مسلم است به حکم عصمت ایشان هرگز سخنی حتی ریزترین سخنان را از روی شهوت و یا غضب بیان نفرموده‌اند و خداوند سبحان از تمام کلمات و سخنان و افعال ایشان رضایت داشته است. یعنی تمام سخنان ایشان حتی فردی و خصوصی، برگرفته و ناشی از وحی الهی است.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 علوم قرآنی، محمد هادی معرفت.
2 اصول عقاید (2)، راهنما شناسی، محمد تقی مصباح.
3 تفسیرهای موجود ذیل آیه شریفه، مثل نمونه و المیزان.

پی نوشتها:
[1]. انعام / 121.
[2]. نحل / 68.
[3]. زلزال / 4.
[4]. قصص / 15
[5]. مائده / 111.
[6]. شوری / 51.
[7]. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید (2) راهنما شناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ افست، چاپ اول، 1408ش، ص1826.
[8]. نجم / 3.
[9]. نجم / 2.
[10]. ص / 27.
[11]. نجم / 4.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1386ش، ج22، ص488490.
[13]. نجم / 5.
[14]. تفسیر نمونه، همان.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین