ابتداء باید معنای (وحی) مورد بررسی قرار گیرد، (وحی) در لغت به معنای تفهیم یک مطلب به مخاطب است به شکلی خصوصی و رمزی به گونهای که تنها متکلم و مخاطب مطلب را بفهمند، لذا عرب به سخنان رمزی (ایحاء) میگوید. در بسیاری از آیات قرآن که کلمه (وحی) به کار برده شده، همین معنای لغوی مدّ نظر بوده است، مثلا قرآن در سوره مبارکه انعام میفرماید: (شیطانها به اولیاء (دوستان) خود وحی میکنند).[1] (وحی) در این آیه به معنای القاء مطلب است بدون اینکه کسی متوجه شود، همچنین در مورد حیوانات نیز تعبیر (وحی) وارد شده آنجا که میفرماید: (خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوهها خانه بسازد).[2] این وحی احتمالا همان غریزه است که خداوند به زنبور عسل داده است و چون تفهیم و یاد دادن در کار بوده تعبیر به (وحی) شده است.و در مورد زمین نیز چنین تعبیری وارد شده[3]، همچنین مورد غیر انبیاء از انسانها مثل مادر حضرت موسی و اوحینا الی ام موسی[4] و حواریون،[5] تعبیر وحی به کار رفته است. در این آیات قطعا معنای لغوی که همان تفهیم مطلب است لحاظ شده است. اما (وحی) یک معنی دیگری دارد که در علم کلام استفاده میشود، (وحی) در اینجا یعنی (تفهیم اختصاصی از جانب خداوند سبحان به بنده برگزیدهای که مأموریت هدایت مردم را بر عهده دارد). در قرآن نیز، آیهای وارد شده که اشاره به همین معنا را دارد آنجا که میفرماید: (سخن گفتن خدا با انسان مقدور نیست مگر از طریق وحی...).[6] / [7] حال به این آیه باید دقت شود که کدام معنا مدّ نظر بوده است، آیه قبل از و ما ینطق عن الهوی[8] از گمراهی و ضلالت صحبت میکند و میفرماید: (هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است).[9] او همیشه در مسیر حق گام بر میدارد، لذا برای تأکید این مطلب که امور مربوط به دین و هدایت مردم را از سوی خویش و هوای نفس نمیگوید: همچنان که کافران میگفتند و او را متهم به جنون و شعر و کاهن بودن میکردند، خداوند سبحان میفرماید: و ما ینطق عن الهوی (او هیچ سخنی را از روی هوا و هوس خویش نمیگوید). زیرا سرچشمه همه گمراهیها هوای نفس است، لذا قرآن میفرماید: (از هوای نفس پیروی مکن، که تو را از طریق خداوند گمراه سازد).[10] سپس با صراحت تمام میفرماید: ان هو إلا وحی یوحی: این (قرآنی که آوردهام) نیست مگر وحی از جانب خداوند سبحان که به او فرستاده است).[11] او از خود سخن نمیگوید و این قرآن ساخته و پرداخته او نیست و این قرآن سخن خداست.[12] مطلب دیگری که از آن میتوان این معنا را فهمید آیه بعد است که میفرماید: علّمه شدید القوی[13] یعنی شدید القوی او را به پیغمبر تعلیم داده) که در تفسیر آمده منظور جبرئیل[14] است، یعنی قرآن را جبرئیل آورده است. در نتیجه این آیه از سوره نجم تنها قرآن را بیان میکند البته با توجه به قبل و بعد آیه، یعنی در جواب مشرکان نازل شد و قرآن به صراحت بیان میکند جبرئیل به او تعلیم داده که تنها قرآن را شامل میگردد. به طور کلی میتوان گفت سخنان و کلمات پیغمبر 3 گونه بوده است. آن سخنانی که هم الفاظ آنها و هم معنا از جانب خداوند سبحان بوده قرآن این چنین است. 2. سخنانی که معنا از جانب خداوند رسیده ولی عبارات و الفاظش از جانب خود رسول خدا ص که هم احادیث قدسی را شامل میشود و هم احادیثی که مربوط به احکام دین مبین اسلام بوده است. 3. سخنان عادی و روز مره ایشان، مثل احوالپرسی، محبت ایشان با زن و فرزندان، سخنان عادی با مردم. حال با توجه به بیان بالا و تفسیر آیه، این آیه تنها مورد اول را بیان میکند. یعنی این قرآن که پیغمبر آورده تنها از جانب خداست و از خود پیغمبر نیست. اگر چه دسته دوم از سخنان ایشان نیز (وحی) است ولی وحی است به معنای لغوی که بیان شد، یعنی چون تفهیم و یاد دادن در کار بود، وحی است ولی وحی اصطلاحی نیست. لذا آن سخنان نیز از جانب خداست. اما دسته سوم از سخنان ایشان که مورد سئوال شما نیز بود (وحی) نبوده و از جانب خود ایشان است و آیه به هیچ وجه در صدد بیان این مطلب نبوده است. چون معنا ندارد حتی سخنان عادی در زندگی و احوال پرسی ایشان با اشخاص دیگر را جبرئیل به صورت وحی پایین بیاورد، آنچه مسلم است، وحی تنها در بعضی از حالات و زمانها بوده است در حالی که پیغمبر همیشه با مردم ارتباط داشته و سخن میگفته است. اگر چه باز مسلم است به حکم عصمت ایشان هرگز سخنی حتی ریزترین سخنان را از روی شهوت و یا غضب بیان نفرمودهاند و خداوند سبحان از تمام کلمات و سخنان و افعال ایشان رضایت داشته است. یعنی تمام سخنان ایشان حتی فردی و خصوصی، برگرفته و ناشی از وحی الهی است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 علوم قرآنی، محمد هادی معرفت. 2 اصول عقاید (2)، راهنما شناسی، محمد تقی مصباح. 3 تفسیرهای موجود ذیل آیه شریفه، مثل نمونه و المیزان. پی نوشتها: [1]. انعام / 121. [2]. نحل / 68. [3]. زلزال / 4. [4]. قصص / 15 [5]. مائده / 111. [6]. شوری / 51. [7]. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید (2) راهنما شناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ افست، چاپ اول، 1408ش، ص1826. [8]. نجم / 3. [9]. نجم / 2. [10]. ص / 27. [11]. نجم / 4. [12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1386ش، ج22، ص488490. [13]. نجم / 5. [14]. تفسیر نمونه، همان. منبع: اندیشه قم
با توجه به آیات 3 5 سوره نجم تمام حرفهای پیامبر وحی است، آیا حرف زدن عادی پیامبر نیز وحی بوده است؟
ابتداء باید معنای (وحی) مورد بررسی قرار گیرد، (وحی) در لغت به معنای تفهیم یک مطلب به مخاطب است به شکلی خصوصی و رمزی به گونهای که تنها متکلم و مخاطب مطلب را بفهمند، لذا عرب به سخنان رمزی (ایحاء) میگوید. در بسیاری از آیات قرآن که کلمه (وحی) به کار برده شده، همین معنای لغوی مدّ نظر بوده است، مثلا قرآن در سوره مبارکه انعام میفرماید: (شیطانها به اولیاء (دوستان) خود وحی میکنند).[1] (وحی) در این آیه به معنای القاء مطلب است بدون اینکه کسی متوجه شود، همچنین در مورد حیوانات نیز تعبیر (وحی) وارد شده آنجا که میفرماید: (خداوند به زنبور عسل وحی کرد که در کوهها خانه بسازد).[2] این وحی احتمالا همان غریزه است که خداوند به زنبور عسل داده است و چون تفهیم و یاد دادن در کار بوده تعبیر به (وحی) شده است.و در مورد زمین نیز چنین تعبیری وارد شده[3]، همچنین مورد غیر انبیاء از انسانها مثل مادر حضرت موسی و اوحینا الی ام موسی[4] و حواریون،[5] تعبیر وحی به کار رفته است.
در این آیات قطعا معنای لغوی که همان تفهیم مطلب است لحاظ شده است. اما (وحی) یک معنی دیگری دارد که در علم کلام استفاده میشود، (وحی) در اینجا یعنی (تفهیم اختصاصی از جانب خداوند سبحان به بنده برگزیدهای که مأموریت هدایت مردم را بر عهده دارد). در قرآن نیز، آیهای وارد شده که اشاره به همین معنا را دارد آنجا که میفرماید: (سخن گفتن خدا با انسان مقدور نیست مگر از طریق وحی...).[6] / [7]
حال به این آیه باید دقت شود که کدام معنا مدّ نظر بوده است، آیه قبل از و ما ینطق عن الهوی[8] از گمراهی و ضلالت صحبت میکند و میفرماید: (هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است).[9] او همیشه در مسیر حق گام بر میدارد، لذا برای تأکید این مطلب که امور مربوط به دین و هدایت مردم را از سوی خویش و هوای نفس نمیگوید: همچنان که کافران میگفتند و او را متهم به جنون و شعر و کاهن بودن میکردند، خداوند سبحان میفرماید: و ما ینطق عن الهوی (او هیچ سخنی را از روی هوا و هوس خویش نمیگوید). زیرا سرچشمه همه گمراهیها هوای نفس است، لذا قرآن میفرماید: (از هوای نفس پیروی مکن، که تو را از طریق خداوند گمراه سازد).[10] سپس با صراحت تمام میفرماید: ان هو إلا وحی یوحی: این (قرآنی که آوردهام) نیست مگر وحی از جانب خداوند سبحان که به او فرستاده است).[11] او از خود سخن نمیگوید و این قرآن ساخته و پرداخته او نیست و این قرآن سخن خداست.[12]
مطلب دیگری که از آن میتوان این معنا را فهمید آیه بعد است که میفرماید: علّمه شدید القوی[13] یعنی شدید القوی او را به پیغمبر تعلیم داده) که در تفسیر آمده منظور جبرئیل[14] است، یعنی قرآن را جبرئیل آورده است. در نتیجه این آیه از سوره نجم تنها قرآن را بیان میکند البته با توجه به قبل و بعد آیه، یعنی در جواب مشرکان نازل شد و قرآن به صراحت بیان میکند جبرئیل به او تعلیم داده که تنها قرآن را شامل میگردد.
به طور کلی میتوان گفت سخنان و کلمات پیغمبر 3 گونه بوده است. آن سخنانی که هم الفاظ آنها و هم معنا از جانب خداوند سبحان بوده قرآن این چنین است. 2. سخنانی که معنا از جانب خداوند رسیده ولی عبارات و الفاظش از جانب خود رسول خدا ص که هم احادیث قدسی را شامل میشود و هم احادیثی که مربوط به احکام دین مبین اسلام بوده است.
3. سخنان عادی و روز مره ایشان، مثل احوالپرسی، محبت ایشان با زن و فرزندان، سخنان عادی با مردم.
حال با توجه به بیان بالا و تفسیر آیه، این آیه تنها مورد اول را بیان میکند. یعنی این قرآن که پیغمبر آورده تنها از جانب خداست و از خود پیغمبر نیست. اگر چه دسته دوم از سخنان ایشان نیز (وحی) است ولی وحی است به معنای لغوی که بیان شد، یعنی چون تفهیم و یاد دادن در کار بود، وحی است ولی وحی اصطلاحی نیست. لذا آن سخنان نیز از جانب خداست.
اما دسته سوم از سخنان ایشان که مورد سئوال شما نیز بود (وحی) نبوده و از جانب خود ایشان است و آیه به هیچ وجه در صدد بیان این مطلب نبوده است. چون معنا ندارد حتی سخنان عادی در زندگی و احوال پرسی ایشان با اشخاص دیگر را جبرئیل به صورت وحی پایین بیاورد، آنچه مسلم است، وحی تنها در بعضی از حالات و زمانها بوده است در حالی که پیغمبر همیشه با مردم ارتباط داشته و سخن میگفته است. اگر چه باز مسلم است به حکم عصمت ایشان هرگز سخنی حتی ریزترین سخنان را از روی شهوت و یا غضب بیان نفرمودهاند و خداوند سبحان از تمام کلمات و سخنان و افعال ایشان رضایت داشته است. یعنی تمام سخنان ایشان حتی فردی و خصوصی، برگرفته و ناشی از وحی الهی است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 علوم قرآنی، محمد هادی معرفت.
2 اصول عقاید (2)، راهنما شناسی، محمد تقی مصباح.
3 تفسیرهای موجود ذیل آیه شریفه، مثل نمونه و المیزان.
پی نوشتها:
[1]. انعام / 121.
[2]. نحل / 68.
[3]. زلزال / 4.
[4]. قصص / 15
[5]. مائده / 111.
[6]. شوری / 51.
[7]. مصباح یزدی، محمد تقی، اصول عقاید (2) راهنما شناسی، قم، مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، چاپ افست، چاپ اول، 1408ش، ص1826.
[8]. نجم / 3.
[9]. نجم / 2.
[10]. ص / 27.
[11]. نجم / 4.
[12]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، انتشارات دارالکتب الاسلامیه، چاپ بیست و هشتم، 1386ش، ج22، ص488490.
[13]. نجم / 5.
[14]. تفسیر نمونه، همان.
منبع: اندیشه قم
- [سایر] مفهوم آیات 8، 9 و 10 سوره نجم چیست؟
- [سایر] مفهوم آیات 8، 9 و 10 سوره نجم چیست؟
- [سایر] مفهوم آیات 8، 9 و 10 سوره نجم چیست؟
- [سایر] با توجه به آیات 2 سوره فتح و 19 سوره محمد، چرا اهل سنت عصمت پیامبراکرم(ص) را فقط در دریافت وحی می پذیرند؟
- [سایر] با توجه به آیات 2 سوره فتح و 19 سوره محمد،چرا اهل سنت عصمت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) را فقط در دریافت وحی می پذیرند؟
- [سایر] آیا در وحی به پیامبر فترت صورت گرفته است؟ در چه زمان و مکانی و به هنگام نزول کدام آیات؟ تأثیر فترت و تأخیر در وحی بر پیامبر و برخورد مردم با ایشان چگونه بوده است؟
- [سایر] آیات 2 تا 5 سوره طلاق را توضیح دهید؟
- [سایر] در وحی نمودن خداوند به پیامبر به وسیلة جبرئیل شکی نیست، امّا خداوند متعال با این که جسم نیست، آیات را چگونه به جبرئیل میرساند؟
- [سایر] تفسیر آیات 5 و 6 سوره انسان چیست؟ و این آیات کدام صفتها را به اهل بیت(ع) نسبت داده است؟ و مراد از (ابرار) در آیه 5 سوره انسان چیست؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] تفسیر ما شیعیان در مورد صحت سخنانی که در مورد عایشه، همسر حضرت پیامبر (صلی الله علیه و آله) می گویند چیست؟ (با توجه به آیات 6 سوره احزاب و 11 سوره نور)
- [آیت الله شبیری زنجانی] آیههای: 15 سوره سجده و 37 سوره فصّلت و 62 سوره نجم و 19 سوره علق، آیات سجده واجب است که اگر انسان بخواند یا گوش دهد بعد از تمام شدن آن آیه باید فوراً سجده کند، هر چند هنگام خواندن یا گوش دادن به قرآن بودن آن توجّه نداشته باشد و اگر فراموش کرد هر وقت یادش آمد باید سجده کند و کسی که گوش نمیدهد ولی آیه را میشنود بنا بر احتیاط مستحب سجده کند.
- [آیت الله بهجت] در هریک از چهار سوره: (سجده) (سوره32)، (فصّلت) (سوره?1)، (نجم) (سوره?3)، (علق) (سوره9?)، یک آیه سجده است که اگر انسان بخواند یا به آن گوش دهد، بعد از تمام شدن آن آیه، باید فوراً سجده کند؛ و اگر فراموش کرد هر وقت یادش آمد باید سجده نماید.
- [آیت الله مظاهری] در موقع تخلّی یازده چیز مکروه است: 1 - نشستن در مقابل خورشید یا ماه، ولی اگر عورت خود را با وسیلهای بپوشاند مکروه نیست. 2 - نشستن در مقابل باد. 3 - نشستن زیر درختی که میوه میدهد. 4 - خوردن و آشامیدن. 5 - توقّف زیاد. 6 - تطهیر با دست راست. 7 - حرف زدن، ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید اشکال ندارد. 8 - در حال ایستادن. 9 - در زمین سخت. 10 - در سوراخ جانوران. 11 - در آب خصوصاً آب راکد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] دوازده چیز نماز را باطل می کند که آنها را (مبطلات نماز) می گویند. 1 از بین رفتن یکی از شروط نماز. 2 باطل شدن وضو. 3 دست بسته نماز خواندن. 4 آمین گفتن. 5 پشت به قبله نماز خواندن. 6 حرف زدن. 7 خنده. 8 گریه. 9 به هم خوردن صورت نماز. 10 خوردن و آشامیدن. 11 شک. 12 کم یا زیاد کردن أرکان.
- [آیت الله بهجت] پنج چیز بر جنب حرام است: 1 رساندن جایی از بدن به خط قرآن، یا به اسم خدا و بنابر احتیاط به اسم پیغمبران و امامان و اسم حضرت زهرا علیهمالسلام بهطوریکه در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلیاللهعلیهوآله، اگرچه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود؛ و همچنین داخل شدن به آنجا برای برداشتن چیزی، بنابر احوط. 3 توقف در مساجد دیگر؛ ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند، بلکه عبور نیز ننماید و همچنین در رواقها. 4 گذاشتن چیزی در مسجد. 5 خواندن سورهای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است: 1 سجده (سوره ??)؛ 2 فصّلت (??)؛ 3 نجم (??)؛ ? علق (??)؛ و اگر یک کلمه از این چهار سوره را هم بخواند حرام است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نمازهای واجب شش نماز است: 1 نمازهای یومیه، 2 نماز طواف واجب خانه خدا، 3 نماز آیات، 4 نماز میت، 5 نماز قضای پدر و مادر که بر پسر بزرگتربه شرحی که می آید واجب است، 6 نماز نافله ای که به واسطه نذر و عهد و قسم واجب شده است.
- [آیت الله اردبیلی] پنج چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و نیز بنابر احتیاط واجب، به اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهمالسلام و حضرت زهرا علیهاالسلام . دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجدالنبی صلیاللهعلیهوآلهوسلم ، اگرچه از یک در داخل و بدون توقف از در دیگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر بدون توقف خارج شود، مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان علیهمالسلام نیز توقف نکند. چهارم: ورود به مسجد به قصد گذاشتن چیزی در آن و احتیاط واجب آن است که از گذاشتن چیزی در مسجد بدون وارد شدن به آن نیز اجتناب کند. پنجم: خواندن بعض یا تمام سورهای که سجده واجب دارد و آنها چهار سورهاند: 1 سوره (سجده) یعنی سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل)، 2 سوره (فصّلت) یعنی سوره چهل و یکم قرآن (حم سجده)، 3 سوره (نجم) یعنی سوره پنجاه و سوم قرآن (و النجم)، 4 سوره (علق) یعنی سوره نود و ششم قرآن (اقرء) و خواندن یک حرف از این چهار سوره نیز حرام است.
- [آیت الله سبحانی] این کارها در موقع تخلی مکروه است: 1. نشستن روبروی خورشید و ماه ولی اگر عورت خود را به وسیله ای بپوشاند مکروه نیست. 2. نشستن روبروی باد. 3. تخلی در جاده و خیابان و کوچه و درب خانه و زیر درختی که میوه می دهد. 4. چیز خوردن. 5. توقف زیاد. 6. تطهیر کردن با دست راست. 7. حرف زدن; ولی اگر ناچار باشد یا ذکر خدا بگوید اشکال ندارد. 8. ایستاده بول کردن. 9. بول کردن در زمین سخت و سوراخ جانوران و در آب; خصوصاً آب ایستاده.
- [آیت الله شبیری زنجانی] در نماز چند چیز مکروه است، مانند: 1 - صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند . 2 - چشمها را ببندد، یا به طرف راست یا چپ بگرداند. 3 - با ریش و دست خود بازی کند. 4 - انگشتها را داخل هم نماید. 5 - آب دهان بیندازد. 6 - به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری نگاه کند. و نیز مکروه است هنگام خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود؛ بلکه انجام هر کاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد مکروه است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] پنج کار بر جنب حرام است: 1 مس خط قرآن یا اسم خدا و پیامبران و امامان بنابر احتیاط واجب، همانطور که در وضو گفته شد. 2 رفتن به مسجدالحرام و مسجد پیغمبر(صلی الله علیه وآله)، هرچند از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. 3 توقف کردن در مساجد دیگر، اما اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. 4 داخل شدن در مسجد برای گذاشتن چیزی در آن. 5 خواندن یکی از آیات سجده، ولی خواندن غیر آیه سجده از سوره سجده مانعی ندارد.