شرح پرسش: آیه 48 سورهُ آل عمران به شرح معجزات حضرت عیسی می پردازد. چگونه خداوند که به همه چیز علم مطلق دارد. گاهی برای خشنودی عده ای نادان آن چه را میلیاردها سال روال طبیعی خود را طی می کرده به ناگاه تغییر جهت داده و تنها یک بار و فقط یک بار از علل نامعلوم راه خود را می رود. اگر قوانین خدا لایتغیر است، معجزه را چگونه توجیه می کنید؟ پاسخ: برای دست یابی به پاسخی مناسب، در سه بخش مفهوم معجزه، هدف معجزه و منافات نداشتن معجزه با قوانین الاهی بحث مان را پی بگیریم. مفهوم معجزه دانشمندان اسلامی در تعریف معجزه گفته‌اند: [1] "معجزه، امر خارق عادتی است که مقرون به تحدی باشد و از طرفی مطابقت با ادعا داشته باشد". خوارق عادات، رویدادهایی هستند که بر خلاف عادت امور و اشیا و عملکرد معهود قوانین طبیعی می‌باشند. [2] هدف معجزه برای معجزه هدف های بزرگ و بسیاری مترتب است و هدف از این معجزات حکمتی برتر بوده و نه صرفا اجابت خواسته عده ای نادان . همچنانکه در بسیاری از جاها پاسخی به این خواسته ها داده نشده است. در زیر به برخی از آنها اشاره می نماییم. 1. نشان از قدرت بی‌انتهای الاهی است. [3] 2. هدف پیامبران از آوردن معجزه اثبات نبوت خود است، از این رو همیشه همراه با ادعای نبوت است. [4] 3. هدف از آوردن معجزه، اعلام رابطه خاص میان خدا و رسول است. [5] 4. هدف از آوردن معجزه، هدایت، راهنمایی و ارشاد مردم است. 5. گاهی معجزه برای اتمام حجت بر مردم است و البتّه گاهی برای اتمام حجّت، معجزه درخواستی مردم را می‌آورده‌اند نه خشنودی و برآوردن تمایلات بی پایان مردم لجوج (به تعبیر نادرست شما نادان). هدف معجزه از هدف بعثت پیامبران جدا نیست بلکه در همان راستا است. منافات نداشتن معجزه با قوانین الاهی آیا خداوند متعال معجزه را بدون به جریان انداختن اسباب مادی و علل طبیعی انجام می دهد، و یا آن که در مورد معجزه نیز پای اسباب را به میان می آورد، ولی علم ما به آن اسباب احاطه ندارد، و خدا خودش بدان احاطه دارد، و به وسیله آن اسباب، کاری را که می خواهد انجام می دهد؟ هر دو طریق، احتمال دارد، جز این که جمله آخری آیه سوم سوره طلاق (قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ قَدْراً)، که مطالب ما قبل خود را تعلیل می‌کند، و می‌فهماند به چه جهت (خدا به کارهای متوکلین و متقین می‌رسد؟) دلالت دارد بر این که احتمال دوم صحیح است، چون به طور عموم فرموده: خدا برای هر چیزی که تصور کنی، حدی و اندازه‌ای و مسیری معین کرده، پس هر سببی که فرض شود، چه از قبیل سرد شدن آتش بر ابراهیم، و زنده شدن عصای موسی، زنده شدن مردگان توسط عیسی و امثال آنها باشد، که اسباب عادیه اجازه آنها را نمی دهد و چه اموری مانند سوختن هیزم باشد، که خود، مسبب یکی از اسباب عادی است، در هر دو مسبب خدای تعالی برای آن مسیری و اندازه‌ای و مرزی معین کرده، و آن مسبب را با سایر مسببات و موجودات مربوط و متصل ساخته، در مورد خوارق عادات آن موجودات و آن اتصالات و ارتباطات را طوری به کار می‌زند، که باعث پیدایش مسبب مورد اراده‌اش (نسوختن ابراهیم، و اژدها شدن عصا و امثال آن) شود، هر چند که اسباب عادی هیچ ارتباطی با آنها نداشته باشد، برای این که اتصالات و ارتباط های نامبرده ملک موجودات نیست، تا هر جا آن ها اجازه دادند منقاد و رام شوند، و هر جا اجازه ندادند یاغی گردند، بلکه مانند خود موجودات، ملک خدای تعالی و مطیع و منقاد اویند. بنا بر این آیه شریفه دلالت دارد بر این که خداوند متعال بین تمامی موجودات اتصال ها و ارتباط هایی بر قرار کرده، هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد، و این نفی علیت و سببیت میان اشیاء نیست، و نمی خواهد بفرماید اصلاً علت و معلولی در بین نیست، بلکه می خواهد آن را اثبات کند و بگوید: زمام این علل همه به دست خدا است، و به هر جا و به هر نحو که بخواهد به حرکتش در می‌آورد، پس، میان موجودات، علیت حقیقی و واقعی هست، و هر موجودی با موجوداتی قبل از خود مرتبط است، و نظامی در میان آنها بر قرار است، اما نه با آن نحوی که از ظواهر موجودات و به حسب عادت در می‌یابیم، (که مثلاً همه جا سرکه صفرابر باشد)، بلکه به نحوی دیگر است که تنها خدا بدان آگاه است، (دلیل روشن این معنا این است که می‌بینیم فرضیات علمی موجود قاصر از آنند که تمامی حوادث وجود را تعلیل کنند). [6] بنابر این معجزه خارج از قوانین الاهی نیست بلکه جزء قوانین لا یتغیر الاهی است و این که گفته شد: معجزه خارق عادت است، نه بدین معنا است که معجزه، استثنایی است از قانون علیت. معجزه، نفی علل نیست چون قانون علیت، هم مورد پذیرش برهان است و هم قرآن. [7] پی نوشت: [1] ر.ک: علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، با تعلیق و تصحیح آیت الله حسن زاده آملی، ص 350 - 353، و تعلیقات آیت الله حسن زاده بر کشف المراد، ص 595؛ رهبران بزرگ ومسئولیت های بزرگتر، ص 119 - 153؛ مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، چاپ جامعه مدرسین، 1362، ص 179، 208؛ المیزان، ج1، ص 58 - 90؛ ترجمه فارسی المیزان، ج1، ص 93 – 140؛ انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 8 - 21؛ ملکشاهی، ترجمه و شرح اشارات ابن سینا، ص 466 - 491؛ ملاصدرا، شواهد الربوبیة، ص 340 – 349، با حواشی مرحوم سبزواری و تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال آشتیانی چاپ دوم؛ ملاصدرا، فصل فی اصول المعجزات وخوارق العادات، مبدء و معاد، ترجمه احمد بن محمد الحسینی اردکانی به کوشش عبدالله نورانی، ص 538 - 549. [2] http://islamquest.net/fa/archive/question/985 . [3] قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‌3، ص 246، ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن‌، مکان چاپ: تهران‌، سال چاپ: 1383 ش‌. [4] جعفری، یعقوب‌، کوثر، ج ‌3، ص 298. [5] قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج ‌3، ص 246. [6] طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج ‌1، ص 120 و 121، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ: پنجم‌، 1374 ش‌. [7] http://islamquest.net/fa/archive/question/985 . منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
آیه 48 سورهُ آل عمران به شرح معجزات حضرت عیسی می پردازد. چگونه خداوند که به همه چیز علم مطلق دارد. گاهی برای خشنودی عده ای نادان آن چه را میلیاردها سال روال طبیعی خود را طی می کرده به ناگاه تغییر جهت داده و تنها یک بار و فقط یک بار از علل نامعلوم راه خود را می رود. اگر قوانین خدا لایتغیر است، معجزه را چگونه توجیه می کنید؟
پاسخ:
برای دست یابی به پاسخی مناسب، در سه بخش مفهوم معجزه، هدف معجزه و منافات نداشتن معجزه با قوانین الاهی بحث مان را پی بگیریم.
مفهوم معجزه
دانشمندان اسلامی در تعریف معجزه گفتهاند: [1]
"معجزه، امر خارق عادتی است که مقرون به تحدی باشد و از طرفی مطابقت با ادعا داشته باشد".
خوارق عادات، رویدادهایی هستند که بر خلاف عادت امور و اشیا و عملکرد معهود قوانین طبیعی میباشند. [2]
هدف معجزه
برای معجزه هدف های بزرگ و بسیاری مترتب است و هدف از این معجزات حکمتی برتر بوده و نه صرفا اجابت خواسته عده ای نادان . همچنانکه در بسیاری از جاها پاسخی به این خواسته ها داده نشده است. در زیر به برخی از آنها اشاره می نماییم.
1. نشان از قدرت بیانتهای الاهی است. [3]
2. هدف پیامبران از آوردن معجزه اثبات نبوت خود است، از این رو همیشه همراه با ادعای نبوت است. [4]
3. هدف از آوردن معجزه، اعلام رابطه خاص میان خدا و رسول است. [5]
4. هدف از آوردن معجزه، هدایت، راهنمایی و ارشاد مردم است.
5. گاهی معجزه برای اتمام حجت بر مردم است و البتّه گاهی برای اتمام حجّت، معجزه درخواستی مردم را میآوردهاند نه خشنودی و برآوردن تمایلات بی پایان مردم لجوج (به تعبیر نادرست شما نادان).
هدف معجزه از هدف بعثت پیامبران جدا نیست بلکه در همان راستا است.
منافات نداشتن معجزه با قوانین الاهی
آیا خداوند متعال معجزه را بدون به جریان انداختن اسباب مادی و علل طبیعی انجام می دهد، و یا آن که در مورد معجزه نیز پای اسباب را به میان می آورد، ولی علم ما به آن اسباب احاطه ندارد، و خدا خودش بدان احاطه دارد، و به وسیله آن اسباب، کاری را که می خواهد انجام می دهد؟
هر دو طریق، احتمال دارد، جز این که جمله آخری آیه سوم سوره طلاق (قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَیْءٍ قَدْراً)، که مطالب ما قبل خود را تعلیل میکند، و میفهماند به چه جهت (خدا به کارهای متوکلین و متقین میرسد؟) دلالت دارد بر این که احتمال دوم صحیح است، چون به طور عموم فرموده: خدا برای هر چیزی که تصور کنی، حدی و اندازهای و مسیری معین کرده، پس هر سببی که فرض شود، چه از قبیل سرد شدن آتش بر ابراهیم، و زنده شدن عصای موسی، زنده شدن مردگان توسط عیسی و امثال آنها باشد، که اسباب عادیه اجازه آنها را نمی دهد و چه اموری مانند سوختن هیزم باشد، که خود، مسبب یکی از اسباب عادی است، در هر دو مسبب خدای تعالی برای آن مسیری و اندازهای و مرزی معین کرده، و آن مسبب را با سایر مسببات و موجودات مربوط و متصل ساخته، در مورد خوارق عادات آن موجودات و آن اتصالات و ارتباطات را طوری به کار میزند، که باعث پیدایش مسبب مورد ارادهاش (نسوختن ابراهیم، و اژدها شدن عصا و امثال آن) شود، هر چند که اسباب عادی هیچ ارتباطی با آنها نداشته باشد، برای این که اتصالات و ارتباط های نامبرده ملک موجودات نیست، تا هر جا آن ها اجازه دادند منقاد و رام شوند، و هر جا اجازه ندادند یاغی گردند، بلکه مانند خود موجودات، ملک خدای تعالی و مطیع و منقاد اویند.
بنا بر این آیه شریفه دلالت دارد بر این که خداوند متعال بین تمامی موجودات اتصال ها و ارتباط هایی بر قرار کرده، هر کاری بخواهد می تواند انجام دهد، و این نفی علیت و سببیت میان اشیاء نیست، و نمی خواهد بفرماید اصلاً علت و معلولی در بین نیست، بلکه می خواهد آن را اثبات کند و بگوید: زمام این علل همه به دست خدا است، و به هر جا و به هر نحو که بخواهد به حرکتش در میآورد، پس، میان موجودات، علیت حقیقی و واقعی هست، و هر موجودی با موجوداتی قبل از خود مرتبط است، و نظامی در میان آنها بر قرار است، اما نه با آن نحوی که از ظواهر موجودات و به حسب عادت در مییابیم، (که مثلاً همه جا سرکه صفرابر باشد)، بلکه به نحوی دیگر است که تنها خدا بدان آگاه است، (دلیل روشن این معنا این است که میبینیم فرضیات علمی موجود قاصر از آنند که تمامی حوادث وجود را تعلیل کنند). [6]
بنابر این معجزه خارج از قوانین الاهی نیست بلکه جزء قوانین لا یتغیر الاهی است و این که گفته شد: معجزه خارق عادت است، نه بدین معنا است که معجزه، استثنایی است از قانون علیت. معجزه، نفی علل نیست چون قانون علیت، هم مورد پذیرش برهان است و هم قرآن. [7]
پی نوشت:
[1] ر.ک: علامه حلی، کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، با تعلیق و تصحیح آیت الله حسن زاده آملی، ص 350 - 353، و تعلیقات آیت الله حسن زاده بر کشف المراد، ص 595؛ رهبران بزرگ ومسئولیت های بزرگتر، ص 119 - 153؛ مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهان بینی اسلامی، چاپ جامعه مدرسین، 1362، ص 179، 208؛ المیزان، ج1، ص 58 - 90؛ ترجمه فارسی المیزان، ج1، ص 93 – 140؛ انسان کامل از دیدگاه نهج البلاغه، ص 8 - 21؛ ملکشاهی، ترجمه و شرح اشارات ابن سینا، ص 466 - 491؛ ملاصدرا، شواهد الربوبیة، ص 340 – 349، با حواشی مرحوم سبزواری و تعلیق و تصحیح و مقدمه سید جلال آشتیانی چاپ دوم؛ ملاصدرا، فصل فی اصول المعجزات وخوارق العادات، مبدء و معاد، ترجمه احمد بن محمد الحسینی اردکانی به کوشش عبدالله نورانی، ص 538 - 549.
[2] http://islamquest.net/fa/archive/question/985 .
[3] قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 3، ص 246، ناشر: مرکز فرهنگی درس هایی از قرآن، مکان چاپ: تهران، سال چاپ: 1383 ش.
[4] جعفری، یعقوب، کوثر، ج 3، ص 298.
[5] قرائتی، محسن، تفسیر نور، ج 3، ص 246.
[6] طباطبائی، محمد حسین، تفسیر المیزان، موسوی همدانی، سید محمد باقر، ج 1، ص 120 و 121، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، قم، چاپ: پنجم، 1374 ش.
[7] http://islamquest.net/fa/archive/question/985 .
منبع:islamquest.net
- [سایر] حیات حضرت ولی عصر(عج) چگونه با قوانین علمی توجیه میشود؟
- [سایر] آیه 48 سورهُ آل عمران به شرح معجزات حضرت عیسی می پردازد. چگونه خداوند که به همه چیز علم مطلق دارد. گاهی برای خشنودی عده ای نادان آن چه را میلیاردها سال روال طبیعی خود را طی می کرده به ناگاه تغییر جهت داده و تنها یک بار و فقط یک بار از علل نامعلوم راه خود را می رود. اگر قوانین خدا لایتغیر است، معجزه را چگونه توجیه می کنید؟
- [سایر] اعجاز کلام خدا در چیست؟
- [سایر] چرا ما باید بدون دیدن هیچ معجزه ای به خدا ایمان بیاوریم؟ چرا در زمان ما معجزه ای نیست؟
- [سایر] اعجاز قرآن از نظر بیان صفات خداوند چگونه است؟
- [سایر] اعجاز قرآن از نظر بیان عظمت قدرت خدا چگونه است؟
- [سایر] اعجاز قرآن از نظر بیان احاطه علم خداوند چگونه است؟
- [سایر] آگاهی امام حسین علیهالسّلام از شهادتش در کربلا ، چگونه با آیه «وَ لا تُلْقُوا بِأَیْدِیکُمْ إِلَی التَّهْلُکَةِ» توجیه میشود؟
- [سایر] اعجاز قرآن از نظر بیان تنزیه خدا از صفاتی مانند جسمانیت و مرئی بودن چگونه است؟
- [سایر] تناقض بین اسلام و مسیحیت در مسئله فرزند داشتن و نداشتن خدا، چگونه قابل توجیه است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] سبْحان الله و الْحمْد لله و لا إله إلا الله و الله اکْبر: پاک و منزه است خداوند و حمد و ستایش مخصوص اوست و معبودی جز او نیست و خداوند بزرگتر از آن است که به وصف آید.
- [آیت الله اردبیلی] چنانچه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد اگرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر مستحب است و بهتر است بگوید: (لا إلهَ إلاَّ اللّهُ حَقّا حَقّا لا إلهَ إلاَّ اللّهُ إیمانا وَتَصْدیقا لا إلهَ إلاَّ اللّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّا سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّدا وَ رِقّا لا مُسْتَنْکِفا وَلا مُسْتَکْبِرا بَلْ أنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ).
- [آیت الله مکارم شیرازی] برای سجده واجب قرآن کافی است به سجده رود و ذکر گفتن واجب نمی باشد، اما بهتر است ذکر بگوید و بهتر است این ذکر را انتخاب کند: (لا اله إلا الله حقاً حقاً لا اله إلا الله ایماناً و تصْدیقاً لا اله إلا الله عبودیةً ورقاً سجدْت لک یا رب تعبداً ورقاً لا مسْتنْکفاً و لا مسْتکْبراً بلْ انا عبْدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مسْتجیرٌ).
- [آیت الله نوری همدانی] هر گاه در سجدة واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد اگر چه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر . مستحب است و بهتر است بگوید :لا الهَ الا اللُه حقاً حقاً لا اِله اِلا اللُه ایماناً و تصدیقاً لا اِله الا اللُه عُبودیهً و رقاً سجدتُ لکَ یا ربّ تعبداً ورقاً لا مُستنکفا و لا مُستکبرا بل اَنا عبدٌ ذلیلٌ ضعیفٌ خائفٌ مستجیرٌ . تشهد
- [امام خمینی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگر چه ذکر نگوید کافی است، و گفتن ذکر مستحب است. و بهتر است بگوید: (لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا لا اله الا الله عبودیة و رقا سجدت لک یا رب تعبدا و رقا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل ضعیف خائف مستجیر).
- [آیت الله علوی گرگانی] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است وگفتن ذکر مستحبّ است و بهتر است بگوید: )لا اًّلهَ اًّلا اللّهُ حَقَّاً حَقّا، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ ایماناً وَتَصْدِیقاً، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ عُبودِیًَّْ وَرِقّاً، سَجَدتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفَاً وَلا مُسْتَکْبِراً، بَلْ أنَا عَبْد ذَلیل ضَعیف خائِف مُسْتَجیر(.
- [آیت الله مظاهری] هرگاه در سجده قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، گرچه ذکر نگوید کافی است و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید: (لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ ایماناً وَ تَصْدیقاً لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقّاً سَجَدْتُ لَکَ یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لا مُسْتَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیرٌ). 8 - تشهّد:
- [آیت الله وحید خراسانی] هرگاه در سجده واجب قران پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد اگر چه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر مستحب است و بهتر این است که بگوید لا اله الا الله حقا حقا لا اله الا الله ایمانا و تصدیقا لا اله الا الله عبودیه و رقا سجدت لک یا رب تعبدا و رقا لا مستنکفا و لا مستکبرا بل انا عبد ذلیل ضعیف خایف مستجیر
- [آیت الله سبحانی] هر گاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده بر زمین بگذارد: اگرچه ذکر نگوید کافیست و گفتن ذکر، مستحب است و بهتر است بگوید: (لا اِلَهَ اِلاَّ اللهُ حَقّاً حَقّاً لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ اِیماناً وَ تَصْدِیقاً لا اِلهَ اِلاَّ اللهُ عُبُودِیَّةً وَ رِقاً سَجَدْتُ لَکَ یَا رَبِّ تَعَبُّداً وَرِقّاً لا مُسْتَنْکِفاً وَ لا مُسْتَکْبِراً بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلِیلٌ ضَعِیفٌ خَائِفٌ مُسْتَجِیرٌ).
- [آیت الله بهجت] هرگاه در سجده واجب قرآن پیشانی را به قصد سجده به زمین بگذارد، اگرچه ذکر نگوید کافی است، و گفتن ذکر مستحب است، و بهتر است بگوید: (لا إلهَ اِلاّ اللّه حَقّاً حَقّاً، لا اِلهَ اِلاّ اللّه ایماناً وَ تَصْدیقاً، لا اِلهَ اِلاّ اللّه عُبودِیةً وَ رِقّاً، سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبُّداً وَ رِقّاً لا مُسْتَنکفاً وَ لا مُسْتَکبِراً، بَلْ اَنَا عَبْدٌ ذَلیلٌ ضَعیفٌ خائِفٌ مُسْتَجیر).