آیا هدایت قرآن برای متقین است و در این صورت آیا اشکال دور وارد نیست؟
شرح پرسش: در قرآن همواره تأکید می شود که آیات الاهی تنها برای کسانی است که متقی هستند و به غیب ایمان دارند و ...، اما برای این که متقی شویم و ایمان به غیب بیاوریم و ... نیاز است که قرآن را بپذیریم؟ گویا در این جا اشکال دور وارد می شود؟ پاسخ : در آیات متعددی از قرآن کریم، جنبه هدایت گری این کتاب مقدس[1] را مخصوص متقین دانسته است[2] که گویا این شبهه پدیدار می شود، اگر کار قرآن هدایت گری است، متقین که هدایت شده اند و اساساً هدایت هدایت شدگان چه فایده ای دارد؟ قرآن زمانی کتاب هدایت است که بتواند غیر متقین را نیز هدایت کند؟ در پاسخ به این شبهه باید به مقدمات زیر توجه کنیم: الف: وجود برخی از آیات که هدایت قرآن را برای همه مردم تعمیم داده است، در مقابل این دسته از آیات، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که هدایت و ذکر و نذیر بودن کتاب های آسمانی و قرآن را برای همه مردم دانسته، نه فقط متقین. خداوند در این آیات می فرماید: "(همان کسی که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانه‌های کتب پیشین، منطبق است و (تورات) و (انجیل) را، پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد و (نیز) کتابی که حق را از باطل مشخّص می‌سازد، نازل کرد کسانی که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند و خداوند (برای کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است".[3] یا در آیه دیگر درباره هدایت عمومی قرآن می فرماید: "... ماهِ رمضان ماهی است که قرآن، برای راهنمایی و هدایت مردم، و نشانه‌های هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است‌ ...".[4] درباره "ذکر" بودن قرآن نیز می فرماید: "این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است"‌.[5] و درباره نذیر بودن قرآن برای تمام مردم می فرماید: "خدای تعالی قرآن را که جدا کننده حق از باطل است بر بنده خود (محمد) نازل فرمود آن قرآن تا روز قیامت برای تمام عالمیان از طرف خدای تعالی ترساننده از عذاب و هادی به سوی حق باشد".[6] پس از مجموعه این آیات چنین استفاده می شود که از هدایت بودن کتاب های آسمانی به خصوص قرآن کریم به دو گونه یاد شده است، اول: هدایت و بیداری برای جهانیان. دوم: هدایت برای متقین. یعنی قرآن کتابی است که برای همه مردم نقش هدایت گر دارد و هر کسی که بدون غرض ورزی به آن مراجعه کند مورد هدایت قرار می گیرد. شاهد این مطلب هم، آیاتی در قرآن است که این کتاب آسمانی را هدایتگر هر فردی می داند که اراده کرده تا در مسیر مستقیم گام بردارد[7] و یا این که شأن نزول قرآن، آن است که افراد زنده دل و دارای فطرت سالم، از آن بهره برده و برای ستم پیشگان نیز اتمام حجتی باشد.[8] از طرفی هدایتگری قرآن منحصر به مردم عادی نیست و چنین نیست که متقین و مومنان از هدایت او بهره ای نداشته باشند، بلکه برای آنان هدایت برتری دارد. ب: وجود دو نوع هدایت برای متقین در معارف قرآنی همان طور که از آیات قرآن استفاده می شود، کفار و منافقان دارای دو ضلالت و گمراهی اند، در مقابل، متقین و مومنان نیز دارای دو نوع هدایت اند. ضلالت و گمراهی منافقان که در آیات قرآن از آن یاد شده است، یکی ضلالت و کوری اول، که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلالت و کوری‌ای که ضلالت و کوری اولشان را بیشتر کرد، در باره منافقین می‌فرماید: "در قلب هایشان مرض است و خداوند این مرض را زیاد کرد".[9] مرض اولی را به خود منافقین، و مرض دومی ایشان را به خودش‌ نسبت می دهد. درباره هدایت نیز چنین است که یک هدایت ابتدایی داریم که قبل از این هدایت لازم نیست به قرآن ایمان داشته باشیم، بلکه فطرت سالم برای چنین هدایتی کفایت می کند، اما هدایت دوم از ناحیه قرآن و فرع بر هدایت اول است‌. در آیه دوم از سوره بقره می فرماید: "آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است"‌.[10] و بعد از آن صفات متقین را بر می شمارد که از اوصاف معرف تقوا، تنها پنج صفت را ذکر می‌کند، و آن عبارت است از ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق از آنچه خداوند روزیشان کرده، و ایمان به آنچه بر انبیای خود نازل فرموده، و در نهایت یقین‌ به آخرت. علامه طباطبایی (ره) در رد اشکال دوری که احیاناً به ذهن می آید می گوید: "ایشان متقی و (دارای پنج صفت نامبرده نشده‌اند)، مگر به هدایتی از خدای تعالی، آن گاه خداوند کتاب خود را چنین معرفی می‌کند: که هدایتگر همین متقین است، (لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ)، پس می‌فهمیم که هدایت کتاب، غیر آن هدایتی است که اوصاف نامبرده را در پی داشت، و نیز می‌فهمیم که متقین، دارای دو هدایت اند، یک هدایت اولی که به خاطر آن متقی شدند، و یک هدایت دومی که خدای سبحان بپاس تقوایشان بایشان کرامت فرمود".[11] به بیان دیگر؛ هدایت اولی قبل از قرآن بوده است؛ یعنی همین مقدار که شخص در برابر حق و حقیقت لجاجت به خرج ندهد و منصفانه عجز و ناتوانی نوع بشر را تشخیص دهد، چنین شخصی در نهایت می تواند ایمان به موجودی غایب از حس خودش پیدا کند؛ موجودی که هستی خودش و هستی همه عالم، مستند به آن موجود است. شخص سلیم الفطره بعد از آن که به چنین موجودی غیبی ایمان آورد، و اعتراف کرد، فکر می‌کند که این مبداء که حتی دقیقه‌ای از دقائق از حوائج موجودات غافل نمی ماند، و برای هر موجودی آن چنان سرپرستی دارد که گویی غیر از آن دیگر مخلوقی ندارد، چگونه ممکن است از هدایت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلک، و اخلاق مهلک را به آنان ننماید؟ همین سؤالی که از خود می‌کند، و سؤالات دیگری که از آن زائیده می شود سر از مسئله توحید و نبوت و معاد در می‌آورد، و در نتیجه خود را ملزم می داند که در برابر آن مبداء یکتا خضوع کند؛ چون خالق و رب او و رب همه عالم است، و نیز خود را ملزم می داند که در جست و جوی هدایت او برآید، و وقتی به هدایت او رسید، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت همه را در راه احیای آن هدایت و نشر آن دین بکار بندد، و این همان نماز و انفاق است، اما نه نماز و زکاة قرآن، چون گفتار ما در باره شخص سلیم الفطره‌ای است که اینها را در فطرت خود می‌یابد، بلکه نماز و زکاتی که فطرتش بگردنش می‌اندازد، و او هم از فطرتش می‌پذیرد."[12] پس معلوم شد که این پنج صفتی که خدای تعالی آنها را زمینه هدایت قرآنی خود قرار داده، صفاتی است که فطرت سالم در آدمی ایجاد می‌کند، و در آیات مورد بحث به دارندگان چنین فطرتی وعده می دهد که بزودی به وسیله قرآنش ایشان را هدایت می‌کند، البته هدایتی زاید بر هدایت فطرتشان، پس اعمال پنج‌گانه نامبرده، میان دو هدایت اند، هدایتی سابق بر آن اعمال، و هدایتی لاحق بر آنها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح میان دو هدایت واسطه‌اند، به طوری که اگر بعد از هدایت فطرت، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدایت دومی دست نمی‌دهد. در نتیجه اشکال دور پیدا نمی شود. پی نوشت: [1]البته در برخی دیگر از آیات، کتاب های مقدسی مانند انجیل نیز موعظه و هدایت برای متقین شمرده شده است. خداوند در سوره مائده آیه 46 می فرماید: " و عیسی بن مریم را به دنبال آنها (پیامبران پیشین) درآوردیم که تصدیق‌کننده تورات پیش از خود بود، و او را انجیل دادیم که در آن هدایت و نور بود و آن نیز تصدیق ‌کننده تورات پیش از خود و برای پرهیزکاران هدایت و اندرز بود." [2]بقره،2؛ آل عمران، 138؛ نور، 34، نحل، 89؛ نحل، 102؛ فصلت 44؛یونس 57. [3]آل عمران،3 و 4. [4]بقره،185 [5]ص ،87؛ قلم، 52؛ تکویر، 27. [6]فرقان، 1. [7]تکویر، 28-27؛ "إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ. لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقیم‌". [8]یس، 70؛ "لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرین‌". [9] بقره،10. [10]بقره،2. [11]طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 70، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374. [12]همان، ج 1، ص 71. منبع:islamquest.net
عنوان سوال:

آیا هدایت قرآن برای متقین است و در این صورت آیا اشکال دور وارد نیست؟


پاسخ:

شرح پرسش:
در قرآن همواره تأکید می شود که آیات الاهی تنها برای کسانی است که متقی هستند و به غیب ایمان دارند و ...، اما برای این که متقی شویم و ایمان به غیب بیاوریم و ... نیاز است که قرآن را بپذیریم؟ گویا در این جا اشکال دور وارد می شود؟

پاسخ :
در آیات متعددی از قرآن کریم، جنبه هدایت گری این کتاب مقدس[1] را مخصوص متقین دانسته است[2] که گویا این شبهه پدیدار می شود، اگر کار قرآن هدایت گری است، متقین که هدایت شده اند و اساساً هدایت هدایت شدگان چه فایده ای دارد؟ قرآن زمانی کتاب هدایت است که بتواند غیر متقین را نیز هدایت کند؟
در پاسخ به این شبهه باید به مقدمات زیر توجه کنیم:
الف: وجود برخی از آیات که هدایت قرآن را برای همه مردم تعمیم داده است،
در مقابل این دسته از آیات، آیات دیگری در قرآن کریم وجود دارد که هدایت و ذکر و نذیر بودن کتاب های آسمانی و قرآن را برای همه مردم دانسته، نه فقط متقین. خداوند در این آیات می فرماید: "(همان کسی که) کتاب را بحق بر تو نازل کرد، که با نشانه‌های کتب پیشین، منطبق است و (تورات) و (انجیل) را، پیش از آن، برای هدایت مردم فرستاد و (نیز) کتابی که حق را از باطل مشخّص می‌سازد، نازل کرد کسانی که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند و خداوند (برای کیفرِ بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است".[3]
یا در آیه دیگر درباره هدایت عمومی قرآن می فرماید: "... ماهِ رمضان ماهی است که قرآن، برای راهنمایی و هدایت مردم، و نشانه‌های هدایت، و فرق میان حق و باطل، در آن نازل شده است‌ ...".[4]
درباره "ذکر" بودن قرآن نیز می فرماید: "این (قرآن) تذکّری برای همه جهانیان است"‌.[5] و درباره نذیر بودن قرآن برای تمام مردم می فرماید: "خدای تعالی قرآن را که جدا کننده حق از باطل است بر بنده خود (محمد) نازل فرمود آن قرآن تا روز قیامت برای تمام عالمیان از طرف خدای تعالی ترساننده از عذاب و هادی به سوی حق باشد".[6]
پس از مجموعه این آیات چنین استفاده می شود که از هدایت بودن کتاب های آسمانی به خصوص قرآن کریم به دو گونه یاد شده است، اول: هدایت و بیداری برای جهانیان. دوم: هدایت برای متقین. یعنی قرآن کتابی است که برای همه مردم نقش هدایت گر دارد و هر کسی که بدون غرض ورزی به آن مراجعه کند مورد هدایت قرار می گیرد.
شاهد این مطلب هم، آیاتی در قرآن است که این کتاب آسمانی را هدایتگر هر فردی می داند که اراده کرده تا در مسیر مستقیم گام بردارد[7] و یا این که شأن نزول قرآن، آن است که افراد زنده دل و دارای فطرت سالم، از آن بهره برده و برای ستم پیشگان نیز اتمام حجتی باشد.[8]
از طرفی هدایتگری قرآن منحصر به مردم عادی نیست و چنین نیست که متقین و مومنان از هدایت او بهره ای نداشته باشند، بلکه برای آنان هدایت برتری دارد.
ب: وجود دو نوع هدایت برای متقین در معارف قرآنی
همان طور که از آیات قرآن استفاده می شود، کفار و منافقان دارای دو ضلالت و گمراهی اند، در مقابل، متقین و مومنان نیز دارای دو نوع هدایت اند. ضلالت و گمراهی منافقان که در آیات قرآن از آن یاد شده است، یکی ضلالت و کوری اول، که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلالت و کوری‌ای که ضلالت و کوری اولشان را بیشتر کرد، در باره منافقین می‌فرماید: "در قلب هایشان مرض است و خداوند این مرض را زیاد کرد".[9] مرض اولی را به خود منافقین، و مرض دومی ایشان را به خودش‌ نسبت می دهد.
درباره هدایت نیز چنین است که یک هدایت ابتدایی داریم که قبل از این هدایت لازم نیست به قرآن ایمان داشته باشیم، بلکه فطرت سالم برای چنین هدایتی کفایت می کند، اما هدایت دوم از ناحیه قرآن و فرع بر هدایت اول است‌. در آیه دوم از سوره بقره می فرماید: "آن کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزکاران است"‌.[10] و بعد از آن صفات متقین را بر می شمارد که از اوصاف معرف تقوا، تنها پنج صفت را ذکر می‌کند، و آن عبارت است از ایمان به غیب، اقامه نماز، انفاق از آنچه خداوند روزیشان کرده، و ایمان به آنچه بر انبیای خود نازل فرموده، و در نهایت یقین‌ به آخرت. علامه طباطبایی (ره) در رد اشکال دوری که احیاناً به ذهن می آید می گوید: "ایشان متقی و (دارای پنج صفت نامبرده نشده‌اند)، مگر به هدایتی از خدای تعالی، آن گاه خداوند کتاب خود را چنین معرفی می‌کند: که هدایتگر همین متقین است، (لا رَیْبَ فِیهِ هُدیً لِلْمُتَّقِینَ)، پس می‌فهمیم که هدایت کتاب، غیر آن هدایتی است که اوصاف نامبرده را در پی داشت، و نیز می‌فهمیم که متقین، دارای دو هدایت اند، یک هدایت اولی که به خاطر آن متقی شدند، و یک هدایت دومی که خدای سبحان بپاس تقوایشان بایشان کرامت فرمود".[11]
به بیان دیگر؛ هدایت اولی قبل از قرآن بوده است؛ یعنی همین مقدار که شخص در برابر حق و حقیقت لجاجت به خرج ندهد و منصفانه عجز و ناتوانی نوع بشر را تشخیص دهد، چنین شخصی در نهایت می تواند ایمان به موجودی غایب از حس خودش پیدا کند؛ موجودی که هستی خودش و هستی همه عالم، مستند به آن موجود است. شخص سلیم الفطره بعد از آن که به چنین موجودی غیبی ایمان آورد، و اعتراف کرد، فکر می‌کند که این مبداء که حتی دقیقه‌ای از دقائق از حوائج موجودات غافل نمی ماند، و برای هر موجودی آن چنان سرپرستی دارد که گویی غیر از آن دیگر مخلوقی ندارد، چگونه ممکن است از هدایت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلک، و اخلاق مهلک را به آنان ننماید؟
همین سؤالی که از خود می‌کند، و سؤالات دیگری که از آن زائیده می شود سر از مسئله توحید و نبوت و معاد در می‌آورد، و در نتیجه خود را ملزم می داند که در برابر آن مبداء یکتا خضوع کند؛ چون خالق و رب او و رب همه عالم است، و نیز خود را ملزم می داند که در جست و جوی هدایت او برآید، و وقتی به هدایت او رسید، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت همه را در راه احیای آن هدایت و نشر آن دین بکار بندد، و این همان نماز و انفاق است، اما نه نماز و زکاة قرآن، چون گفتار ما در باره شخص سلیم الفطره‌ای است که اینها را در فطرت خود می‌یابد، بلکه نماز و زکاتی که فطرتش بگردنش می‌اندازد، و او هم از فطرتش می‌پذیرد."[12]
پس معلوم شد که این پنج صفتی که خدای تعالی آنها را زمینه هدایت قرآنی خود قرار داده، صفاتی است که فطرت سالم در آدمی ایجاد می‌کند، و در آیات مورد بحث به دارندگان چنین فطرتی وعده می دهد که بزودی به وسیله قرآنش ایشان را هدایت می‌کند، البته هدایتی زاید بر هدایت فطرتشان، پس اعمال پنج‌گانه نامبرده، میان دو هدایت اند، هدایتی سابق بر آن اعمال، و هدایتی لاحق بر آنها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح میان دو هدایت واسطه‌اند، به طوری که اگر بعد از هدایت فطرت، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدایت دومی دست نمی‌دهد. در نتیجه اشکال دور پیدا نمی شود.
پی نوشت:
[1]البته در برخی دیگر از آیات، کتاب های مقدسی مانند انجیل نیز موعظه و هدایت برای متقین شمرده شده است. خداوند در سوره مائده آیه 46 می فرماید: " و عیسی بن مریم را به دنبال آنها (پیامبران پیشین) درآوردیم که تصدیق‌کننده تورات پیش از خود بود، و او را انجیل دادیم که در آن هدایت و نور بود و آن نیز تصدیق ‌کننده تورات پیش از خود و برای پرهیزکاران هدایت و اندرز بود."
[2]بقره،2؛ آل عمران، 138؛ نور، 34، نحل، 89؛ نحل، 102؛ فصلت 44؛یونس 57.
[3]آل عمران،3 و 4.
[4]بقره،185
[5]ص ،87؛ قلم، 52؛ تکویر، 27.
[6]فرقان، 1.
[7]تکویر، 28-27؛ "إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِکْرٌ لِلْعالَمینَ. لِمَنْ شاءَ مِنْکُمْ أَنْ یَسْتَقیم‌".
[8]یس، 70؛ "لِیُنْذِرَ مَنْ کانَ حَیًّا وَ یَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَی الْکافِرین‌".
[9] بقره،10.
[10]بقره،2.
[11]طباطبایی، محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 70، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374.
[12]همان، ج 1، ص 71.
منبع:islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین