شرح پرسش: آیه 53 سوره بقره می گوید:"و یاد کنید موقعی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم شما از جهالت گوساله پرست شدید. و به نفس خود ستم کردید. اکنون به سوی خدا باز گردید. و به کیفر جهالت خود به کشتن یکدیگر تیغ برکشید. این به پیشگاه خدا بهترین کفاره عمل شماست. آنگاه از شما در گذشت و توبه شما را پذیرفت که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است."دقت کنید کفاره جهالت را که گفته شده بهترین کفاره هست. آیا کشیدن تیغ بر یکدیگر عمل انسانی است که خدا آن را از بنی اسرائیل خواسته است؟ پاسخ : خداوند می فرماید: "و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: (ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید و به سوی خالق خود باز گردید! و یکدیگر را به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.) سپس خداوند توبه شما را پذیرفت زیرا که او توبه‌پذیر و رحیم است."[1] مفسرین در اینکه مراد خداوند در این آیه که امر به کشتن بنی اسرائیل به دست همدیگر کرده است سه احتمال داده اند: 1.امر به کشتن در این آیه یک امر امتحانی بوده است مانند امر به حضرت ابراهیم (ع) به کشتن اسماعیل، که قبل از کشته شدن اسماعیل خطاب آمد: " ای ابراهیم تو دستوری را که در خواب گرفته بودی، انجام دادی[2]. در داستان موسی (ع) هم خداوند فرمود: " توبه کنید، و یکدگر را بکشید که این در نزد خداوند شما، برایتان بهتر است)، ولی قبل از این که به صورت کامل فرمان خداوند اجرا شود خدای سبحان کشتن بعض را کشتن کل بحساب آورده، توبه آنان را پذیرفت.[3] 2.مراد از قتل و کشتن در این آیه قطع شهوات نفسانی و وسوسه های شیطانی است و معنای آیه این است که شهوات نفسانی و وساوس شیطانی را از خود قطع کنید و با اخلاص تمام به وحدانیت الهی مقر و معترف شوید[4]. 3. مراد از قتل در آیه، قتل حقیقی است یعنی یکدیگر را بکشید و هلاک کنید[5]؛ زیرا این کشته شدن از زندگانی دنیا برای شما بهتر است. کسانی که گفته اند مراد خداوند متعال کشتن حقیقی بوده است برای این حکم خداوند حکمت و فلسفه هایی ذکر کرده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم : الف. این کشته شدن موجب تطهیر بنی اسرائیل از کفر و شرک و سبب وصول آنان به زندگی جاودانی و بهجت سرمدی است.[6] ب. کشتن انسان اگر چه عملی زشت و حرام است ولی گاهی از نظر پاره‌ای مصالح، نیکو و واجب می گردد و یک نوع مصلحت دینی و اجتماعی عنوان آن را تغییر می دهد. در مورد بنی اسرائیل نیز چون کشتن آنان مصلحت جلوگیری از تکرار این نوع گناه بزرگ را داشت نیکو، و حاضر شدن به آن، نیز امری پسندیده بشمار می‌ آید.[7] ج. پرستش گوساله سامری، کار کوچکی نبود، ملتی که بعد از مشاهده آن همه آیات خدا و معجزات پیامبر بزرگشان موسی (ع) همه را فراموش کنند و با یک غیبت کوتاه پیامبرشان به کلی اصل اساسی توحید و آئین خدا را زیر پا گذارده و بت‌پرست شوند. اگر این موضوع برای همیشه از مغز آنها ریشه کن نشود وضع خطرناکی به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتی مخصوصا بعد از مرگ موسی (ع)، ممکن است تمام آیات دعوت او از میان برود، و سرنوشت آئین او به کلی به خطر افتد در اینجا باید شدت عمل به خرج داده شود، و هرگز به پشیمانی و توبه زبانی نباید قناعت گردد، لذا فرمان شدیدی از طرف خداوند، صادر شد که در تمام طول تاریخ پیامبران مثل و مانند ندارد، و آن اینکه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید، فرمان اعدام دستجمعی گروه کثیری از گنهکاران به شکل خاصی (بدست خودشان) صادر شد. شدت و بالا بودن سطح این مجازات به این دلیل است که مساله انحراف از اصل توحید و گرایش به بت پرستی مساله ساده‌ای نبود که به این آسانی قابل گذشت باشد، آنهم بعد از مشاهده آن همه معجزات روشن و نعمت های بزرگ خدا. در حقیقت همه اصول ادیان آسمانی را می‌توان در توحید و یگانه پرستی خلاصه کرد، تزلزل این اصل معادل است با از میان رفتن تمام مبانی دین، اگر مساله گوساله‌پرستی ساده تلقی می‌شد، شاید سنتی برای آیندگان می‌گشت، بخصوص اینکه بنی اسرائیل به شهادت تاریخ مردمی پر لجاجت و بهانه جو بودند، لذا باید چنان گوشمالی به آنها داده شود که خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقی بماند و کسی هرگز بعد از آن به فکر بت پرستی نیفتد، و شاید جمله ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ (این کشتار نزد خالقتان برای شما بهتر است) اشاره به همین معنا باشد.[8] در پایان، بیان این نکته لازم است که شدیدترین مجازاتهای دنیوی با کوچکترین عذاب آخرت قابل مقایسه نبوده و بر همین اساس، اگر شخصی بتواند با تحمل مجازاتی هر چند دشوار، خود را از سختی هایی که مستحق آن در روز معاد است، برهاند، تجارتی بس سودمند انجام داده است و ما معتقدیم که حدود و مجازاتهای الاهی در این دنیا، کفاره گناه اشخاصی خواهد بود که از صمیم قلب توبه کرده اند. به این روایت توجه فرمایید: گروهی از دزدان را نزد امیرالمؤمنین آوردند. ایشان دستهای آنان را قطع کرده و سپس این دزدان را به مکان مناسبی برده و دستور فرمود که اقدامات درمانی لازم صورت پذیرد و بعد از آن، با غذاهای لذیذی چون گوشت و عسل از افراد مجازات شده پذیرائی کرده و خطاب به آنان فرمود: ای گناهکاران! اکنون دستهای شما وارد جهنم شد. البته اگر توبه کنید و خدا بداند که در توبه خود صادق هستید، دستهایتان را از آتش نجات داده و با خود به بهشت خواهید برد، در غیر این صورت، آن دستهای بریده شده هستند که شما را به جهنم خواهند کشاند.[9] در ارتباط با کشتگان بنی اسرائیل نیز یکی از دو احتمال وجود دارد: 1. یا آنان توبه کردند که در این صورت به بهشت جاودانی وارد خواهند شد که تحمل هر سختی در راه رسیدن به آن ارزشمند است. 2. و یا بر عقیده باطل خود پایدار ماندند که مجازات مرگ نیز با توجه به نشانه ها و معجزاتی که مشاهده کردند، اندک است. پی نوشت: [1] بقره،54:" وَ إِذْ قَالَ مُوسیَ‌ لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُم بِاتخَِّاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلیَ‌ بَارِئکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ عِندَ بَارِئکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم‌" [2] صافات، 105:" یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا" [3] موسوی همدانی سید محمد باقر،‌ترجمه المیزان، ج‌1، ص: 288 (با اندکی تصرف) نشر: انتشارات اسلامی جامعه‌ی مدرسین حوزه علمیه قم‌، 1374 ش‌ چاپ: پنجم [4] کاشانی ملا فتح الله‌،‌ تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‌1، ص: 192، نشر کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران‌، سال چاپ: 1336 ش [5] ‌،‌ تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‌1، ص: 192 [6] تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج‌1، ص: 192 [7] ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج‌1، ص: 179 تحقیق: رضا ستوده‌، ،انتشارات فراهانی‌، تهران، 1360 ش‌، چاپ: اول‌ [8] مکارم شیرازی ناصر،‌ تفسیر نمونه، ج‌1، ص: 256، نشر دار الکتب الإسلامیة، تهران‌، 1374 ش‌، چاپ: اول [9] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 7، ص 266، ح 31، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ه ش. منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
آیه 53 سوره بقره می گوید:"و یاد کنید موقعی را که موسی به قوم خود گفت: ای قوم شما از جهالت گوساله پرست شدید. و به نفس خود ستم کردید. اکنون به سوی خدا باز گردید. و به کیفر جهالت خود به کشتن یکدیگر تیغ برکشید. این به پیشگاه خدا بهترین کفاره عمل شماست. آنگاه از شما در گذشت و توبه شما را پذیرفت که خدا بسیار توبه پذیر و مهربان است."دقت کنید کفاره جهالت را که گفته شده بهترین کفاره هست. آیا کشیدن تیغ بر یکدیگر عمل انسانی است که خدا آن را از بنی اسرائیل خواسته است؟
پاسخ :
خداوند می فرماید: "و زمانی را که موسی به قوم خود گفت: (ای قوم من! شما با انتخاب گوساله (برای پرستش) به خود ستم کردید! پس توبه کنید و به سوی خالق خود باز گردید! و یکدیگر را به قتل برسانید! این کار، برای شما در پیشگاه پروردگارتان بهتر است.) سپس خداوند توبه شما را پذیرفت زیرا که او توبهپذیر و رحیم است."[1]
مفسرین در اینکه مراد خداوند در این آیه که امر به کشتن بنی اسرائیل به دست همدیگر کرده است سه احتمال داده اند:
1.امر به کشتن در این آیه یک امر امتحانی بوده است مانند امر به حضرت ابراهیم (ع) به کشتن اسماعیل، که قبل از کشته شدن اسماعیل خطاب آمد: " ای ابراهیم تو دستوری را که در خواب گرفته بودی، انجام دادی[2]. در داستان موسی (ع) هم خداوند فرمود: " توبه کنید، و یکدگر را بکشید که این در نزد خداوند شما، برایتان بهتر است)، ولی قبل از این که به صورت کامل فرمان خداوند اجرا شود خدای سبحان کشتن بعض را کشتن کل بحساب آورده، توبه آنان را پذیرفت.[3]
2.مراد از قتل و کشتن در این آیه قطع شهوات نفسانی و وسوسه های شیطانی است و معنای آیه این است که شهوات نفسانی و وساوس شیطانی را از خود قطع کنید و با اخلاص تمام به وحدانیت الهی مقر و معترف شوید[4].
3. مراد از قتل در آیه، قتل حقیقی است یعنی یکدیگر را بکشید و هلاک کنید[5]؛ زیرا این کشته شدن از زندگانی دنیا برای شما بهتر است.
کسانی که گفته اند مراد خداوند متعال کشتن حقیقی بوده است برای این حکم خداوند حکمت و فلسفه هایی ذکر کرده اند که به بعضی از آنها اشاره می کنیم :
الف. این کشته شدن موجب تطهیر بنی اسرائیل از کفر و شرک و سبب وصول آنان به زندگی جاودانی و بهجت سرمدی است.[6]
ب. کشتن انسان اگر چه عملی زشت و حرام است ولی گاهی از نظر پارهای مصالح، نیکو و واجب می گردد و یک نوع مصلحت دینی و اجتماعی عنوان آن را تغییر می دهد. در مورد بنی اسرائیل نیز چون کشتن آنان مصلحت جلوگیری از تکرار این نوع گناه بزرگ را داشت نیکو، و حاضر شدن به آن، نیز امری پسندیده بشمار می آید.[7]
ج. پرستش گوساله سامری، کار کوچکی نبود، ملتی که بعد از مشاهده آن همه آیات خدا و معجزات پیامبر بزرگشان موسی (ع) همه را فراموش کنند و با یک غیبت کوتاه پیامبرشان به کلی اصل اساسی توحید و آئین خدا را زیر پا گذارده و بتپرست شوند. اگر این موضوع برای همیشه از مغز آنها ریشه کن نشود وضع خطرناکی به وجود خواهد آمد، و بعد از هر فرصتی مخصوصا بعد از مرگ موسی (ع)، ممکن است تمام آیات دعوت او از میان برود، و سرنوشت آئین او به کلی به خطر افتد در اینجا باید شدت عمل به خرج داده شود، و هرگز به پشیمانی و توبه زبانی نباید قناعت گردد، لذا فرمان شدیدی از طرف خداوند، صادر شد که در تمام طول تاریخ پیامبران مثل و مانند ندارد، و آن اینکه ضمن دستور توبه و بازگشت به توحید، فرمان اعدام دستجمعی گروه کثیری از گنهکاران به شکل خاصی (بدست خودشان) صادر شد.
شدت و بالا بودن سطح این مجازات به این دلیل است که مساله انحراف از اصل توحید و گرایش به بت پرستی مساله سادهای نبود که به این آسانی قابل گذشت باشد، آنهم بعد از مشاهده آن همه معجزات روشن و نعمت های بزرگ خدا. در حقیقت همه اصول ادیان آسمانی را میتوان در توحید و یگانه پرستی خلاصه کرد، تزلزل این اصل معادل است با از میان رفتن تمام مبانی دین، اگر مساله گوسالهپرستی ساده تلقی میشد، شاید سنتی برای آیندگان میگشت، بخصوص اینکه بنی اسرائیل به شهادت تاریخ مردمی پر لجاجت و بهانه جو بودند، لذا باید چنان گوشمالی به آنها داده شود که خاطره آن در تمام قرون و اعصار باقی بماند و کسی هرگز بعد از آن به فکر بت پرستی نیفتد، و شاید جمله ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ عِنْدَ بارِئِکُمْ (این کشتار نزد خالقتان برای شما بهتر است) اشاره به همین معنا باشد.[8]
در پایان، بیان این نکته لازم است که شدیدترین مجازاتهای دنیوی با کوچکترین عذاب آخرت قابل مقایسه نبوده و بر همین اساس، اگر شخصی بتواند با تحمل مجازاتی هر چند دشوار، خود را از سختی هایی که مستحق آن در روز معاد است، برهاند، تجارتی بس سودمند انجام داده است و ما معتقدیم که حدود و مجازاتهای الاهی در این دنیا، کفاره گناه اشخاصی خواهد بود که از صمیم قلب توبه کرده اند.
به این روایت توجه فرمایید:
گروهی از دزدان را نزد امیرالمؤمنین آوردند. ایشان دستهای آنان را قطع کرده و سپس این دزدان را به مکان مناسبی برده و دستور فرمود که اقدامات درمانی لازم صورت پذیرد و بعد از آن، با غذاهای لذیذی چون گوشت و عسل از افراد مجازات شده پذیرائی کرده و خطاب به آنان فرمود: ای گناهکاران! اکنون دستهای شما وارد جهنم شد. البته اگر توبه کنید و خدا بداند که در توبه خود صادق هستید، دستهایتان را از آتش نجات داده و با خود به بهشت خواهید برد، در غیر این صورت، آن دستهای بریده شده هستند که شما را به جهنم خواهند کشاند.[9]
در ارتباط با کشتگان بنی اسرائیل نیز یکی از دو احتمال وجود دارد:
1. یا آنان توبه کردند که در این صورت به بهشت جاودانی وارد خواهند شد که تحمل هر سختی در راه رسیدن به آن ارزشمند است.
2. و یا بر عقیده باطل خود پایدار ماندند که مجازات مرگ نیز با توجه به نشانه ها و معجزاتی که مشاهده کردند، اندک است.
پی نوشت:
[1] بقره،54:" وَ إِذْ قَالَ مُوسیَ لِقَوْمِهِ یَاقَوْمِ إِنَّکُمْ ظَلَمْتُمْ أَنفُسَکُم بِاتخَِّاذِکُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُواْ إِلیَ بَارِئکُمْ فَاقْتُلُواْ أَنفُسَکُمْ ذَالِکُمْ خَیرٌْ لَّکُمْ عِندَ بَارِئکُمْ فَتَابَ عَلَیْکُمْ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِیم"
[2] صافات، 105:" یا إِبْراهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیا"
[3] موسوی همدانی سید محمد باقر،ترجمه المیزان، ج1، ص: 288 (با اندکی تصرف) نشر: انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، 1374 ش چاپ: پنجم
[4] کاشانی ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج1، ص: 192، نشر کتابفروشی محمد حسن علمی، تهران، سال چاپ: 1336 ش
[5] ، تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج1، ص: 192
[6] تفسیر منهج الصادقین فی إلزام المخالفین، ج1، ص: 192
[7] ترجمه مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج1، ص: 179 تحقیق: رضا ستوده، ،انتشارات فراهانی، تهران، 1360 ش، چاپ: اول
[8] مکارم شیرازی ناصر، تفسیر نمونه، ج1، ص: 256، نشر دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 ش، چاپ: اول
[9] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 7، ص 266، ح 31، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1365 ه ش.
منبع:islamquest.net
- [سایر] رابطه رژیم جعلی اسرائیل با بنی اسرائیل چیست؟
- [سایر] سوره بنی اسرائیل چه سوره ای است؟
- [سایر] چرا حضرت موسی(ع) قوم بنی اسرائیل را از مصر به فلسطین کوچ داد در حالی که فرعون و سپاهیان او کشته شدند و آنها بازگشتند و طلاهای آنها را برداشتند و حتی با طلاهای زیاد بهدست آمده گوساله ساختند؟ قرآن نیز این مطلب را تأیید میکند، آنجا که میفرماید: (فارسل معی بنی اسرائیل)، که در سه جای قرآن آمده و چرا حضرت موسی سعی بر هدایت قبطیان مصر نکرد، و فقط به بنی اسرائیل پرداخت در حالی که یک پیامبر هدایت همه مردم میبایست برایش مهم باشد؟ آیا این یک عمل نژادگرایانه نیست؟!
- [سایر] چرا علمای بنی اسرائیل در قرآن مورد لعن واقع شدهاند؟
- [سایر] چرا خداوند متعال اینقدر با بنی اسرائیل مدارا میکرد؟
- [سایر] به صورت کلّی، تعالیم اصلی سوره بنی اسرائیل چیست؟
- [سایر] آیا قرآن برای قوم بنی اسرائیل فضیلتی قائل است؟
- [سایر] به صورت کلّی، تعالیم اصلی سوره بنی اسرائیل چیست؟
- [سایر] چرا خداوند متعال اینقدر با بنی اسرائیل مدارا میکرد؟
- [سایر] منظور از برافراشتن کوه طور بالای سر بنی اسرائیل چیست؟
- [آیت الله وحید خراسانی] گاو دو نصاب دارد نصاب اول ان سی تا است که وقتی شماره گاو به سی رسید اگر شرایطی را که گذشت داشته باشد باید یک گوساله ای که داخل سال دوم شده از بابت زکات بدهد و بنابر احتیاط واجب ان گوساله نر باشد و همچنین است در هر موردی که باید گوساله داخل شده در سال دوم را بدهد مگر در صورتی که شماره گاو به نود برسد که بنابر احتیاط واجب سه گوساله ماده که داخل سال دوم شده باشد بدهد نصاب دوم ان چهل است و زکات ان یک گوساله ماده ای است که داخل سال سوم شده باشد و زکات ما بین سی و چهل واجب نیست مثلا کسی که سی و نه گاو دارد فقط باید زکات سی تای انها را بدهد و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده فقط باید زکات چهل تای ان را بدهد و بعد از ان که به شصت رسید چون دو برابر نصاب اول را دارد باید دو گوساله ای که داخل سال دوم شده بدهد و همچنین هر چه بالا رود باید یا سی تا سی تا حساب کند یا چهل تا چهل تا یا سی و چهل حساب نماید و زکات ان را به دستوری که گذشت بدهد ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند یا اگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد مثلا اگر هفتاد گاو دارد باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای ان زکات سی تا و برای چهل تای ان زکات چهل تا را بدهد چون اگر به حساب سی تا حساب کند ده تا زکات نداده می ماند
- [آیت الله فاضل لنکرانی] روابط تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست. و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولت و چه تجار قطع رابطه کنند، و آنها را ملزم به قطع رابطه با این نحو دولت ها کنند.
- [آیت الله نوری همدانی] روابط تجاری و سیاسی با بعضی دوَل که آلت دست دوَل بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل ، جائز نیست ، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن با این نحو روابط مخالفت کنند ، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمّال اسرائیل روابط تجاری دارند ، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام اسلام هستند ، و بر مسلمانان لازم است با این خیانت کاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند ، و آنها را ملزم کنند به توب و ترک روابط با این نحو دولتها .
- [امام خمینی] روابط تجاری و سیاسی با بعض دول که آلت دست دول بزرگ جائر هستند از قبیل دولت اسرائیل، جایز نیست، و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است با این نحو روابط مخالفت کنند، و بازرگانانی که با اسرائیل و عمال اسرائیل روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و کمک کار به هدم احکام هستند، و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران چه دولتها و چه تجار قطع رابطه کنند، و آنها را ملزم کنند به توبه و ترک روابط با این نحو دولتها. مسائل دفاع از جان و عرض در کتاب (تحریر الوسیله) است به آنجا رجوع شود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] گاو دارای دو نصاب است: نصاب اول 30 رأس است، یعنی وقتی شماره گاوها به 30 رسد اگر شرایطی را که قبلاً گفته شد دارا باشد، باید یک گوساله نر یا ماده که لااقل داخل سال دوم شده باشد زکات دهد. نصاب دوم 40 رأس است و زکات آن یک گوساله ماده است که لااقل داخل سال سوم شده باشد و آنچه در بین 30 و 40 باشد زکات ندارد، مثلاً کسی که (35) گاو دارد فقط زکات 30 رأس آن را می دهد و همچنین اگر از (40) گاو زیادتر شود تا به 60 نرسیده، فقط زکات همان 40 گاو را می دهد، و هرگاه به 60 رسید باید دو گوساله که لااقل داخل سال دوم شده بدهد، همین طور هرچه افزایش یابد آنها را سی سی، یا چهل چهل، و یا اگر ممکن است با 30 و 40 حساب کند و مطابق دستور بالا عمل نماید، اما باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر می ماند از 9 بیشتر نباشد، مثلاً کسی که 70 رأس گاو دارد باید به حساب 30 و 40 حساب کند و هر کدام را مطابق دستور بالا زکات بدهد و کسی که 80 رأس گاو دارد با حساب چهل چهل حساب کند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر انسان به گونهای بر مهاجم پیروز شود که وی دیگر توان تهاجم نداشته باشد، دفاع کننده حقّ زدن یا زخمی کردن و یا کشتن وی را ندارد و محاکمه و مجازات او با حاکم شرع است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . گاو دو نصاب دارد: نصاب اول: آن سی تا است که وقتی شماره گاو به سی رسید اگر شرایطی را که گفته شد داشته باشد، باید یک گوساله ای که داخل سال دوم شده از بابت زکات بدهد و احتیاط لازم این است که گوساله نر باشد. نصاب دوم: آن چهل است و زکات آن یک گوساله ماده ای است که داخل سال سوم شده باشد و زکات ما بین سی و چهل واجب نیست. مثلاً کسی که سی و نه گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد. و بعد از آن که به شصت رسید، چون دو برابر نصاب اول را دارد، باید دو گوساله ای که داخل سال دوم شده اند بدهد. و هم چنین هر چه بالا رود باید یا سی تا سی تا حساب کند یا چهل تا چهل تا یا با سی و چهل حساب نماید و زکات آن را به دستوری که گفته شد بدهد. ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد، مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن زکات سی تا و برای چهل تای آن زکات چهل تا را بدهد، چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده تا زکات نداده می ماند. ولی در جایی که رعایت این جهت ممکن نیست، مثل آن که پنجاه گاو داشته باشد احتیاط آن است که چهل را بگیرد اگر چه بازهم ده تا زیاد می آید.
- [آیت الله اردبیلی] گاو دو نصاب دارد: اوّل: (سی رأس) است که اگر شرایط دیگر وجود داشته باشد؛ زکات آن یک گوساله است که داخل سال دوم شده باشد و بنابر احتیاط واجب باید نر باشد. دوم: (چهل رأس) و زکات آن یک گوساله ماده است که داخل سال سوم شده باشد و زکات ما بین سی و چهل واجب نیست، مثلاً کسی که سی و نُه گاو دارد، فقط باید زکات سی تای آنها را بدهد و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت رأس نرسیده، فقط باید زکات چهل تای آن را بدهد و بعد از آن که به شصت رأس رسید، چون دو برابر نصاب اوّل را دارد، باید دو گوساله که داخل سال دوم شده باشند بدهد و همچنین هرچه بالا رود باید (سی تا سی تا) یا (چهل تا چهل تا) یا با (سی و چهل) حساب نماید و زکات آنها را به دستوری که گفته شد بدهد؛ ولی باید به گونهای حساب کند که چیزی باقی نماند یا اگر چیزی باقی میماند از نُه تا بیشتر نباشد؛ مثلاً اگر هفتاد گاو دارد، باید به حساب (سی و چهل) حساب کند و برای سی رأس آن زکات سی رأس و برای چهل رأس آن زکاتِ چهل رأس را بدهد؛ چون اگر به حساب سی تا حساب کند، ده رأس گاو، زکات نداده میماند.
- [آیت الله نوری همدانی] گاو دو نصاب دارد : نصاب اوّل آن سی تا است که وقتی شمارة گاو به سی رسید، اگر شرائطی را که گفته شد داشته باشد ، انسان باید یک گوساله ای که داخل سال دوَم شده از بابت زکوه بدهد . ونصاب دوّم آن چهل است وزکوه آن ، یک گوساله مادهای که داخل سال سوَم شده باشد و زکوه ما بین سی و چهل واجب نیست ، مثلاً کسی که سی و نه گاو دارد ، فقط باید زکوه سی تای آنها را بدهد و نیز اگر از چهل گاو زیادتر داشته باشد تا به شصت نرسیده ؛ فقط باید زکوه چهلتای آن را بدهد و بعد از آن که به شصت رسید ؛ چون دو برابر نصاب اوّل را دبرد ، باید دو گوساله ای که داخل سال دوّم شده بدهد و همچنین هر چه بالا رود ، باید یا سی تا سی تا حساب کند یا چهل تا چهل تا یا با سی و چهل حساب نماید و زکوه آن را به دستوری که گفته شد بدهد ولی باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند ؛ یا بگر چیزی باقی می ماند از نه تا بیشتر نباشد ، مثلاً اگر هفتاد گاو دارد ، باید به حساب سی و چهل حساب کند و برای سی تای آن زکوه سی تا و برای چهل تای آن زکوه چهل تا را بدهد ، چون اگر به حساب سی تا حساب کند ، ده تا زکوه نداده می ماند . نصاب گوسفند
- [آیت الله سبحانی] گاو دارای دو نصاب است: نصاب اول 30 رأس است، یعنی وقتی شماره گاوها به 30 رسد اگر شرایطی را که قبلاً گفته شد دارا باشد، باید یک گوساله نر یا ماده که لااقل داخل سال دوم شده باشد زکات دهد. نصاب دوم 40 رأس است و زکات آن یک گوساله ماده است که لااقل داخل سال سوم شده باشد و آنچه در بین 30 و 40 باشد زکات ندارد، مثلاً کسی که (35) گاو دارد فقط زکات 30 رأس آن را می دهد و همچنین اگر از (40) گاو زیادتر شود تا به 60 نرسیده، فقط زکات همان 40 گاو را می دهد، و هر گاه به 60 رسید باید دو گوساله که لااقل داخل سال دوم شده بدهد، همین طور هر چه افزایش یابد آنها را سی سی، یا چهل چهل، و یا اگر ممکن است با 30 و 40 حساب کند و مطابق دستور بالا عمل نماید، اما باید طوری حساب کند که چیزی باقی نماند، یا اگر می ماند از 9 بیشتر نباشد، مثلاً کسی که 70 رأس گاو دارد باید به حساب 30 و 40 حساب کند و هر کدام را مطابق دستور بالا زکات بدهد و کسی که 80 رأس گاو دارد با حساب چهل چهل حساب کند. نصاب شتر