شرح پرسش در تفسیر تسنیم، ج 1 ص 137 چنین آمده: (لزوم عرض سنت بر قرآن در مقام اثبات حجیت سنت است. از این رو همه اوصاف یاد شده قرآن از قبیل صیانت از تحریف، حجیت ظاهر و ...، ناظر به مقام اثبات قرآن کریم است و اختصاصی به مقام ثبوت آن ندارد). فرق بین مقام اثبات قرآن کریم و مقامِ ثبوت آن چیست؟ و به طور کلّی آیا ما دست‌رسی به مقام ثبوت آن داریم؟ یا هر سخن و اندیشه‌ای که داشته باشیم تحت مقام اثبات آن واقع می‌شود؟ پاسخ : ابتدا با مروری در تفسیر تسنیم، خلاصه نظریات مؤلف محترم را ارائه کرده و سپس در نتیجه گیری نهایی، به پاسخ پرسشتان می پردازیم. برخی از نکات موجود در این بخش از تفسیر عبارت اند از: 1. سنت معصومین، چنان که گذشت، یکی از منابع علم تفسیر و اصول بررسی و تحقیق برای دست یابی به معارف قرآنی است. 2. آنچه اولاً حجت است کلام خدا است و آنچه را که ثانیاً خداوند در قرآن حجت قرار داد؛ یعنی سنت معصومین (ع)، مدیون حجیت قرآن است. 3. نمی توان اثبات کرد که قرآن، یعنی کلام خدا، بر حقیقت خلیفه تام الاهی که او هم کلمه علیای خدا است برتری دارد. 4. سنت هیچ پیامبری، مباین، معارض و مخالف با متن کتاب آسمانی او نیست. 5. صیانت ابدی قرآن از گزند تحریف؛ زیرا کتاب محرف که خود از حجیت ساقط است نمی تواند معیار اعتبار چیز دیگر قرار گیرد. 6. امکان تحریف سنت از جهت سند یا دلالت؛ زیرا اگر سنت معصومین (ع) قابل جعل، دس و وضع نبود و مورد تحریف واقع نمی شد، نیازی به عرض بر قرآن مجید نبود. 7. حجیت ظاهر قرآن؛ زیرا اگر قرآن غیر محرف قابل فهم عمومی و صالح برای تطبیق سنت با آن نبود، هرگز مدار اعتبار و حجیت سنت قرار نمی گرفت. 8. چون لزوم عرض سنت بر قرآن در مقام اثبات حجیت سنت است. از این رو همه اوصاف یاد شده قرآن از قبیل صیانت از تحریف، حجیت ظاهر و...، ناظر به مقام اثبات قرآن کریم است و اختصاصی به مقام ثبوت آن ندارد. 9. بنابراین، همه قرآن بدون مراجعه به سنت باید به عنوان میزان سنجش، روشن باشد و حجیت استقلالی نه انحصاری داشته باشد تا معروض علیه سنت قرار گیرد. آنچه از عبارات فوق بر می آید آن است که قرآن و سنت گرچه هر دو بیانگر آموزه های دینی بوده و با این که نمی توان ارزش قرآن را بالاتر از معصومان (ع) دانست، اما در هر حال، حجیت سنت مدیون حجیت قرآن بوده و سنت به دلیل آن که احتمال دست برد و تحریف در آن وجود دارد، باید برای ارزیابی به قرآن عرضه شود. در این راستا قرآن باید از گزند تحریف مصون باشد تا بتواند معیار مناسبی برای ارزشیابی قرار گیرد و نیز باید معنای ظاهری آن حجت باشد تا بتوان این مقایسه و ارزیابی را انجام داد. برخی اشخاص معتقد بودند که به دلیل احتمال برداشت های نادرست از قرآن، گرچه این کتاب مقدس به خودی خود حجت بوده (مقام ثبوت) و می تواند مورد استفاده قرار گیرد، اما نمی توان از آن در مقام اثبات، موضوع دیگری را ثابت کرده و به عنوان نمونه، روایات و سنت را با استفاده از آن مورد ارزیابی قرار داده و صحت آن را ثابت کرد. این مفسر بزرگوار در رد این موضوع بیان می دارند که دلایلی که عرضه روایات بر قرآن را توصیه می کنند، نشانگر آن هستند که قرآن، علاوه بر حجیت ثبوتی، قابلیت اثبات دیگر متون را داشته و می توان اندیشه های مختلف را حتی با استفاده از معنای ظاهری قرآن، اثبات و یا رد کرد. در این راستا باید دانست که عبارت "مقام ثبوت" در معانی متفاوتی به کار می رود، اما در ارتباط با آن معنایی که در این بخش از تفسیر تسنیم مد نظر است، باید گفت که اگر ما به "مقام ثبوت" یعنی درک خود قرآن دست رسی نداشته باشیم، نمی توانیم چیزی را در "مقام اثبات" با آن اثبات کنیم. در نهایت به دو نکته توجه فرمایید: 1. حجیت ظاهر قرآن بدان معنا نیست که در هر عبارتی، بدون در نظر داشتن اصول کلی معنای اولیه آن را ملاک عمل قرار دهیم، بلکه معنای ظاهری، گاهی با استفاده از قرائن و نشانه های پیرامونی مشخص می شود و به عنوان نمونه نمی توان معنای "ید الله" را اثبات کننده وجود دستی مادی برای خدا دانست. 2. با وجود آنکه ظاهر قرآن برای ما حجت است، اما این کتاب مقدس، آکنده از رمز و رازهایی است که هرچه طهارت نفسانی انسان بیشتر باشد، درک بهتر و عمیقتری از آنها خواهد داشت. منبع:islamquest.net
شرح پرسش
در تفسیر تسنیم، ج 1 ص 137 چنین آمده: (لزوم عرض سنت بر قرآن در مقام اثبات حجیت سنت است. از این رو همه اوصاف یاد شده قرآن از قبیل صیانت از تحریف، حجیت ظاهر و ...، ناظر به مقام اثبات قرآن کریم است و اختصاصی به مقام ثبوت آن ندارد). فرق بین مقام اثبات قرآن کریم و مقامِ ثبوت آن چیست؟ و به طور کلّی آیا ما دسترسی به مقام ثبوت آن داریم؟ یا هر سخن و اندیشهای که داشته باشیم تحت مقام اثبات آن واقع میشود؟
پاسخ :
ابتدا با مروری در تفسیر تسنیم، خلاصه نظریات مؤلف محترم را ارائه کرده و سپس در نتیجه گیری نهایی، به پاسخ پرسشتان می پردازیم. برخی از نکات موجود در این بخش از تفسیر عبارت اند از:
1. سنت معصومین، چنان که گذشت، یکی از منابع علم تفسیر و اصول بررسی و تحقیق برای دست یابی به معارف قرآنی است.
2. آنچه اولاً حجت است کلام خدا است و آنچه را که ثانیاً خداوند در قرآن حجت قرار داد؛ یعنی سنت معصومین (ع)، مدیون حجیت قرآن است.
3. نمی توان اثبات کرد که قرآن، یعنی کلام خدا، بر حقیقت خلیفه تام الاهی که او هم کلمه علیای خدا است برتری دارد.
4. سنت هیچ پیامبری، مباین، معارض و مخالف با متن کتاب آسمانی او نیست.
5. صیانت ابدی قرآن از گزند تحریف؛ زیرا کتاب محرف که خود از حجیت ساقط است نمی تواند معیار اعتبار چیز دیگر قرار گیرد.
6. امکان تحریف سنت از جهت سند یا دلالت؛ زیرا اگر سنت معصومین (ع) قابل جعل، دس و وضع نبود و مورد تحریف واقع نمی شد، نیازی به عرض بر قرآن مجید نبود.
7. حجیت ظاهر قرآن؛ زیرا اگر قرآن غیر محرف قابل فهم عمومی و صالح برای تطبیق سنت با آن نبود، هرگز مدار اعتبار و حجیت سنت قرار نمی گرفت.
8. چون لزوم عرض سنت بر قرآن در مقام اثبات حجیت سنت است. از این رو همه اوصاف یاد شده قرآن از قبیل صیانت از تحریف، حجیت ظاهر و...، ناظر به مقام اثبات قرآن کریم است و اختصاصی به مقام ثبوت آن ندارد.
9. بنابراین، همه قرآن بدون مراجعه به سنت باید به عنوان میزان سنجش، روشن باشد و حجیت استقلالی نه انحصاری داشته باشد تا معروض علیه سنت قرار گیرد.
آنچه از عبارات فوق بر می آید آن است که قرآن و سنت گرچه هر دو بیانگر آموزه های دینی بوده و با این که نمی توان ارزش قرآن را بالاتر از معصومان (ع) دانست، اما در هر حال، حجیت سنت مدیون حجیت قرآن بوده و سنت به دلیل آن که احتمال دست برد و تحریف در آن وجود دارد، باید برای ارزیابی به قرآن عرضه شود. در این راستا قرآن باید از گزند تحریف مصون باشد تا بتواند معیار مناسبی برای ارزشیابی قرار گیرد و نیز باید معنای ظاهری آن حجت باشد تا بتوان این مقایسه و ارزیابی را انجام داد.
برخی اشخاص معتقد بودند که به دلیل احتمال برداشت های نادرست از قرآن، گرچه این کتاب مقدس به خودی خود حجت بوده (مقام ثبوت) و می تواند مورد استفاده قرار گیرد، اما نمی توان از آن در مقام اثبات، موضوع دیگری را ثابت کرده و به عنوان نمونه، روایات و سنت را با استفاده از آن مورد ارزیابی قرار داده و صحت آن را ثابت کرد.
این مفسر بزرگوار در رد این موضوع بیان می دارند که دلایلی که عرضه روایات بر قرآن را توصیه می کنند، نشانگر آن هستند که قرآن، علاوه بر حجیت ثبوتی، قابلیت اثبات دیگر متون را داشته و می توان اندیشه های مختلف را حتی با استفاده از معنای ظاهری قرآن، اثبات و یا رد کرد.
در این راستا باید دانست که عبارت "مقام ثبوت" در معانی متفاوتی به کار می رود، اما در ارتباط با آن معنایی که در این بخش از تفسیر تسنیم مد نظر است، باید گفت که اگر ما به "مقام ثبوت" یعنی درک خود قرآن دست رسی نداشته باشیم، نمی توانیم چیزی را در "مقام اثبات" با آن اثبات کنیم.
در نهایت به دو نکته توجه فرمایید:
1. حجیت ظاهر قرآن بدان معنا نیست که در هر عبارتی، بدون در نظر داشتن اصول کلی معنای اولیه آن را ملاک عمل قرار دهیم، بلکه معنای ظاهری، گاهی با استفاده از قرائن و نشانه های پیرامونی مشخص می شود و به عنوان نمونه نمی توان معنای "ید الله" را اثبات کننده وجود دستی مادی برای خدا دانست.
2. با وجود آنکه ظاهر قرآن برای ما حجت است، اما این کتاب مقدس، آکنده از رمز و رازهایی است که هرچه طهارت نفسانی انسان بیشتر باشد، درک بهتر و عمیقتری از آنها خواهد داشت.
منبع:islamquest.net
- [سایر] در تفسیر تسنیم، ج 1 ص 137 چنین آمده: (لزوم عرض سنت بر قرآن در مقام اثبات حجیت سنت است. از این رو همه اوصاف یاد شده قرآن از قبیل صیانت از تحریف، حجیت ظاهر و ...، ناظر به مقام اثبات قرآن کریم است و اختصاصی به مقام ثبوت آن ندارد). فرق بین مقام اثبات قرآن کریم و مقامِ ثبوت آن چیست؟ و به طور کلّی آیا ما دسترسی به مقام ثبوت آن داریم؟ یا هر سخن و اندیشهای که داشته باشیم تحت مقام اثبات آن واقع میشود؟
- [سایر] در تفسیر تسنیم، به دو نوع قانون اطراد اشاره شده است. تفاوت آنها را بیان نمایید؟
- [سایر] تفاوت مقام اثبات با مقام ثبوت را توضیح دهید.
- [سایر] به چند اثر مثبت و منفی تفسیر علمی قرآن کریم اشاره بفرمایید؟
- [سایر] سرّ تفکیک مباحث روایی از بحثهای تفسیری در تفسیر المیزان و تسنیم چیست؟
- [سایر] تفسیر کلمه جنتان در آیه (و من خاف مقام ربه جنتان ) چیست؟
- [سایر] در تفسیر تسنیم آمده: (اراده الهی است که مبدأ هر گونه حکم شرعی اعم از عقلی و نقلی و اعم از تکلیفی و وضعی است) (ج 4، ص 444). فرق بین حکم (تکلیفی) و (وضعی) چیست؟
- [سایر] معنای تسنیم چیست؟ آیا در قرآن و روایات چنین لفظی وجود دارد؟
- [سایر] مبنای فقهی مقام معظم رهبری (دام ظله) در مسأله ثبوت هلال با چشم مسلح چیست؟
- [سایر] برخی مفسّران از آیه «اولی الامر» بر عصمت امامان استدلال کرده اند از این راه چگونه عصمت اثبات می شود؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] 1 قسم را باید با زبان و لفظ صریح بیان کرد. 2 قسمی اعتبار دارد که یکی از اسماء خداوند متعال باشد مثل خدا یا الله. 3 اگر به برخی از اوصاف خدای سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خدای سبحان اراده می شود یا قرینه ای به کار ببرد که مراد او را بفهماند قسم صحیح است. 4 شخص لال اگر با اشاره قسم بخورد قسم او صحیح است ولی کسی که می تواند سخن بگوید قسم او با اشاره صحیح نیست. 5 قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار(علیهم السلام) احکام قسم را ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تعزیه و شبیه خوانی اگر مشتمل بر آلات لهو از قبیل طبل و شیپور و صنج نباشد و اشعار دروغ و غنا نخوانند و مرد لباس زن نپوشد و اجتماع مرد و زن در یک جا نباشد، اشکال ندارد. ولی سزاوار است که به تعزیه خوانی تنها اکتفا نکنند و مجالس روضه که در آنها علاوه بر ذکر مصائب حضرت خامس آل عبا علیه السلام ، معارف و عقاید اسلامی و تفسیر آیات و احادیث و احکام شرعیه بیان می شود نیز تشکیل دهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر اشتباها مشغول خواندن سوره ای شود که سجده واجب دارد چنانچه پیش از رسیدن به ایه سجده بفهمد باید ان سوره را رها کند و سوره دیگر بخواند و اگر بعد از خواندن ایه سجده بفهمد احتیاطا به سجده اشاره نموده و سوره را تمام کند و سوره دیگری هم به قصد قربت مطلقه یعنی اگر وظیفه اش سوره دیگری است این همان باشد وگرنه به عنوان قرایت قران باشد بخواند و بعد از نماز باید سجده ان را به جا اورد
- [آیت الله وحید خراسانی] قبل از ورود در احکام نماز اشاره به دو نکته لازم است اول اهمیت نماز در قران مجید نزدیک به صد مورد از نماز گفتگو شده و اشاره به دو مورد ان کافیست بعد از ان که خداوند متعال حضرت ابراهیم علیه السلام را به مقام نبوت و رسالت و خلت اختیار نمود و به کلمات ازمایش و مبتلا کرد و ان حضرت کلمات را اتمام نمود به مقام امامت نایل شد و ان قدر عظمت مقام امامت بعد از ان همه مقامات در نظرش جلوه کرد که قال و من ذریتی گفت و از برای فرزندان من هم جواب شنید لا ینال عهدی الظالمین پیمان من به ظالمین نمی رسد و در عظمت نماز همین اندازه بس که ان کس که خداوند متعال برای او مقام امامت را خواست و او برای ذریه اش مسالت کرد بعد از طی تمام مقامات در جوار خانه خدا از خداوند متعال خواست رب اجعلنی مقیم الصلوه و من ذریتی پروردگارا مرا اقامه کننده نماز قرار بده و ذریه مرا و همچنین بعد از ان که ذریه خود را در نزد بیت مسکن داد گفت ربنا انی اسکنت من ذریتی بواد غیر ذی زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلوه پروردگار ما هر اینه من از ذریه خودم مسکن دادم به بیابان بدون زرع نزد خانه محترم تو پروردگارا برای این که اقامه نماز بنمایند در قران مجید یک سوره به نام مومنون است و در ان مومنان به خصوصیاتی معرفی شده اند و اول خصوصیتی که به ان ابتدا شده این است که الذین هم فی صلاتهم خاشعون انان که همانا در نمازشان خاشعند و اخر خصوصیتی هم که به ان ختم می شود و الذین هم علی صلواتهم یحافظون و ان چنان کسانی که همانها بر نمازهایشان محافظت دارند پس افتتاح ایمان و ختم ایمان به نماز است و ثمره ان هم این ایه است اولیک هم الوارثون الذین یرثون الفردوس هم فیها خالدون و از سنت همین اندازه بس است که از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودند بعد از معرفت خدا چیزی را افضل از این صلوات پنجگانه نمی دانم و عدم علم از ان حضرت علم به عدم است و این روایت بیان کلام خداست و خداوند متعال هم در قران مجید می فرماید ذلک الکتاب لا ریب فیه هدی للمتقین الذین یومنون بالغیب و یقیمون الصلوه بعد از ایمان به غیب اقامه نماز ذکر شده است و در عظمت نماز همین اندازه کفایت می کند که جامع تر از نماز بین عبادات عبادتی یافت نمی شود زیرا این عبادتی است مشتمل بر عبادت فعلی و بر عبادت قولی و عبادت فعلی ان شامل افعال عبادی از رکوع و سجود و قیام و قعود است و عبادت قولی ان شامل قرایت و ذکر و جامع جمیع معارف الهیه از تسبیح و تکبیر و تحمید و تهلیل که ارکان اربعه معارف حضرت حق سبحانه و تعالی است و مشتمل است بر تمام عبادات ملایکه مقربین که عده ای از انها عبادتشان در قیام است و عده ای در قعود و جمعی در رکوع و جمعی در سجود و عناوینی که برای نماز در روایات وارد شده زیاد است که از ان جمله است راس الدین و اخر وصایا الانبیاء و احب الاعمال و خیر الاعمال و قوام الاسلام و استقبال الرحمن منهاج الانبیاء و به یبلغ العبد الی الدرجه العلیا
- [آیت الله مظاهری] زنا دادن و زنا کردن از گناهان بزرگ در اسلام است و قرآن شریف میفرماید اگر بدون توبه از دنیا بروند، در حالی که سالها در جهنّم میباشند، لجام شده و خوار و ذلیل نیز هستند، و کیفر آنها در دنیا اگر نزد حاکم اسلامی اثبات شود، صد تازیانه در میان مردم است، و اگر زن زنا کار، شوهر داشته یا مرد زانی، زن داشته باشد و این عمل زشت را انجام دهد، علاوه بر اینکه حدّ او سنگسار است- که نظیر این کیفر در اسلام کمنظیر یا بینظیر است- اگر بدون توبه از دنیا برود، مطابق آنچه در روایات آمده، در جهنّم بوی بد عورتین او اهل جهنّم را آزرده میکند.
- [آیت الله مظاهری] از گناهان بزرگ در اسلام مراء و جلال است و در روایتی از رسول گرامی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) آمده است که کراراً جبرئیل از طرف حقّ تعالی نهی از مراء و جدال مینمود و آن اقسامی دارد: الف) پافشاری در اثبات باطل و یا در نابودی حق، و گناه این قسم در حدّ کفر است و در قرآن اطلاق جبّار بر آن شده است: (وَ خابَ کُلُّ جَبَّارٍ عَنید)[1] (و هر زورگوی لجوجی، نا امید شد.) ب) لجاجت و مشاجره در اینکه غلبه بر دیگری پیدا کند و به عبارت دیگر فخرفروشی و کشتیگرفتن در گفتگوها، و این صورت نیز از گناهان بزرگ است و مفسده فراوانی در بر دارد، بلکه منشأ گناهان دیگری است و غالب جدالها در بین مردم از این قبیل است. ج) جدال و مشاجره در اثبات نمودن حقّ یا از بین بردن باطل و یا ارشاد جاهل، نظیر مباحثهها و گفتارها و برخوردهای علمی که اهل علم با یکدیگر دارند، و این قسم گرچه حرام نیست، ولی باید توجّه داشت که در این گفتگوها شیطان و نفس امّاره و هوی در کمین است و چه بسیار (بهطور آگاهانه یا ناآگاهانه) منجر به جدالهای حرام میشود، البته باید توجّه داشت که در همین نوع هم از الفاظ غیر مؤدّب پرهیز نمود و این قسم از جدال و مشاجره به اندازه احتیاج بلکه به اندازه ضرورت باشد. [1]. ابراهیم، 15.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر کسی مرد مسلمانی را بکشد دیهای که باید قاتل یا عاقله وی بدهند یکی از شش چیز است: اوّل: در قتل عمدی صد شتر که بنا بر احتیاط واجب داخل سال ششم شده باشند و بهتر آن است نری باشند که اخته و رگ مالیده نیست و در قتل شبه عمد و خطای محض شرائط دیگری از جهت سن و نری و مادگی در شتر معتبر است که در کتابهای فقهی مفصل آمده است. دوم: دویست گاو. سوم: هزار گوسفند. چهارم: دویست حلّه، حلّه نوعی پارچه بوده و چون در تفسیر آن اختلافاتی در میان لغویان وجود دارد، احتیاط آن است که برای پرداخت دیه، سایر اقسام آن را اختیار کنند. پنجم: هزار دینار طلای شرعی که بنا بر مشهور مقدار هر دینار طلا 18 نخود طلای سکّهدار میباشد. ششم: ده هزار درهم که بنا بر مشهور هر درهم 12 / 6 نخود نقره سکّه است. درباره مقدار دقیقتر دینار و درهم در مسأله 1872، 1904 و 1905 توضیح بیشتری داده شد. و اگر مقتول زن مسلمان باشد، دیه او در هر یک از شش چیز نصف دیه مرد است و اگر مقتول کافر ذمّی باشد در صورتی که مرد باشد دیه او هشتصد درهم و در صورتی که زن باشد دیه او چهارصد درهم میباشد و اگر کافر غیر ذمّی باشد دیه ندارد.
- [آیت الله مظاهری] غیبت- یعنی عیب کسی را در غیاب او به دیگران منتقل نمودن- از گناهان بزرگ است و قرآن شریف آن را به منزله خوردن گوشت مردار انسان دانسته است: (وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ احَدُکُمْ انْ یَأْکُلَ لَحْمَ اخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُموُه)[1] (و بعضی از شما، غیبت بعضی دیگر را نکند، آیا کسی از شما دوست دارد که گوشت برادر مردهاش را بخورد؟ (در حالی که) از آن کراهت دارید.) و فرقی نیست که آن عیب مستور و پوشیده باشد یا غیر مستور، و همچنین فرقی نیست کسی که غیبت او میشود راضی باشد یا نه، و همچنین فرقی نیست که غیبت با گفتار باشد و یا کردار نظیر اشاره و نوشتن و امثال اینها و همین مقدار که به عنوان تنقیص و ضربهزدن به شخصیّت کسی عیب او را در غیاب او به دیگری منتقل کند غیبت و از گناهان کبیره است و اگر کسی که غیبت او میشود راضی باشد که از او غیبت شده، علاوه بر اینکه غیبتکننده گناه نموده است، کسی که راضی به آن گناه بوده است نیز گناهکار است.
- [آیت الله سیستانی] قسَم چند شرط دارد : اول : کسی که قسَم میخورد باید بالغ و عاقل باشد ، و از روی قصد و اختیار قسَم بخورد ، پس قسَم خوردن بچه و دیوانه و مست و کسی که مجبورش کردهاند درست نیست ، و همچنین است اگر در حال عصبانی بودن بی قصد یا بی اختیار قسَم بخورد . دوم : کاری را که برای آن قسَم میخورد باید حرام یا مکروه نباشد ، و کاری را که قسَم میخورد ترک کند ، باید واجب یا مستحب نباشد ، و اگر قسَم بخورد کار مباحی را بجا آورد یا ترک کند ، چنانچه آن فعل یا ترک از نظر عقلا رجحان داشته باشد ، یا برای شخص او مصلحتی دنیوی داشته باشد ، قسَمش صحیح است . سوم : به یکی از اسمهای خداوند عالم قسَم بخورد که به غیر ذات مقدس او گفته نمیشود ، مانند خدا ، و اللّه ، یا خدا را به صفات و افعالی یاد کند که مخصوص اوست مثلاً بگوید : قسم به آن کسی که آسمانها و زمین را آفرید ، و نیز اگر به اسمی قسَم بخورد که به غیر خدا هم میگویند ، ولی بقدری به خدا گفته میشود که هر وقت کسی آن اسم را بگوید ، ذات مقدس حق در نظر میآید ، مثل آنکه به خالق و رازق قسَم بخورد ، صحیح است ، بلکه اگر به اسمی قسَم بخورد که فقط در مقام قسَم خوردن ذات حق از آن به نظر میآید ، مثل سمیع و بصیر باز هم قَسمش صحیح است . چهارم : قسَم را به زبان بیاورد ، ولی آدم لال اگر با اشاره قسَم بخورد صحیح است ، و کسی که قادر بر تکلم نیست ، اگر بنویسد و آن را در قلبش قصد کند کافی است ، بلکه قادر بر تکلم نیز اگر بنویسد بنابر احتیاط واجب ، باید به آن عمل کند . پنجم : عمل کردن به قسَم برای او ممکن باشد ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن نباشد و بعداً ممکن شود ، کافی است ، و اگر موقعی که قسَم میخورد ممکن باشد و بعداً از عمل به آن عاجز شود ، از وقتی که عاجز میشود قسَم او بهم میخورد ، و همچنین است اگر بقدری مشقت پیدا کند که نشود آن را تحمل کرد ، و این عجز اگر به اختیار او باشد ، یا بدون اختیار ولی او در تأخیر از زمان قدرت عذری نداشته باشد ، گناه کرده و کفاره واجب است .
- [آیت الله نوری همدانی] نافلة ظهر و عصر را در سفر نباید خواند ، ئلی ولی نافله عشا را که نماز وُتیره نامیده می شود به نیت اینکه شاید مطلوب خداوند باشد ، می تواند بجا آورد . فضلیت سحر خیزی ونماز شب باید توجه داشت که وقت سحر ، وقت بسیار مبارکی است ، وقت تهجد و عبادت خدا است وقت انس گرفتن با محبوب حقیقی در خلوت شب است ، وقتی است که پیشوایان معصوم اسلام (سلام الله علیهم )مسلمانان را به بیداری و تهجد د ر آن ترغیب می نمودند ، وقتی است که وقتی است که علمای بزرگ و صلحای روزگار همیشه در آن وقت از خواب بر می خاستند و در پیشگاه حضرت حق به نماز خواندن و تلاوت قرآن و استغفار می پرداختند و حل کمشکلات و قضای حوایج مهم خود را در این ساعت از آن ذات مقدس می خواستند و به مقصود می رسیدند .خداوند در دو جای قرآن ، کسانی را که در سحرگاهان به استغفار می پردازند و از خداوند کریم و رحیم بخشایش گناهان خود را می خواهند مورد تمجید قرار داده است .وقت سحربنابر اظهر ، آخرین قسمت از یک ششم شب میباشد .هر چند وقت نماز شب از نصف شب به بعد آغاز می شود و تا طلوع فجر ادامه پیدا می کند ، ولی هر چه به طلوع فجر نزدیکتر باشد ، ثواب بیشتری دارد .برای نماز شب فضلیت های فراوانی و تاکید بسیاری در احادیث اهل بیت عصمت (علیهم السلام) ذکر شده است.حضرت رسول اکرم (صلی الله غلیه وآله وسلم ) در ضمن وصیتهای خود به حضرت امیر المؤمنان (علیه السلام ) فرمودند : ( عَلیکَ بِصَلوهِ اللّیلِ ، بِصلوهِ الّلیلِ ، بِصلوهِ اللّیلِ ) یعنی سه مرتبه فرمودند : نماز شب خواندن را بر خود لازم بشمار . حضرت صاذق (علیه السلام)فرمودند :( شرافت مؤ من در نماز شب خواندن و عزت مؤ من در این است که متعرض اعراض مردم چیزهایی که مردم عنایت به پنهان ماندن آن دارند ، نشود ، به این معنا که تفحص در امور مردم نداشته باشد و غیبت آنان را نکند .) و نیز حضرت صادق (علیه السلام ) فرمودند : ( مال دنیا و فرزندان ، زینت زندگی این دنیا و نماز شب ، زینت آخرت است . ) در احادیث اسلامی برای نماز شب علاوه بر اینکه ثواب و فضیلت فراوان اخروی ذکر شده است ، فواید دنیوی بسیاری نیز برای آن بیان شده است .که حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمود : ( نماز شب بخوانید که آن سنت پیغمبر و رسم صلحایی است که پیش از شما می زیستند و آن درد و مرض را از بدن شما دور می کند . ) و نیز فرمودند : ( نماز شب خواندن روی انسان را سفید و نورانی وخلق انسان را نیکو و بوی وی را پاکیزه می کند و روزی را فراوان می سازد و موجب ادای قرض انسان می گردد و غم و اندوه را بر طرف می نماید و به چشم انسان جلوه و روشنی می بخشد . )حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : ( خانه هایی که در آنها نماز شب و قرآن خوانده می شود ، برای اهل آسمان روشنایی می دهند به همان طوری که ستارگان آسمان برای مردم زمین ، روشنایی می دهند . ) حضرت رضا ( علیه السلام ) فرمودند : ( نماز شب خواندن را بر خود لازم بدانید زیرا هر بندة مؤ منی که هشت رکعت نماز شب و دو رکعت نماز شفع و یک رکعت نماز وتر بخواند و در قنوت وتر 70مرتبه استغفار کند خداوند او را از عذاب قبر و از عذاب آتش نجات می دهد وعمرش را در دنیا طولانی میکند و در زندگی اقتصادی خداوند به او وسعت و گشایش میدهد وهر خانه ای که در آن نماز شب خوانده شود آن خانه برای مردم آسمان روشنایی می دهد همانطورکه ستارگان آسمان برای مردم روی زمین روشنایی می بخشند . ) برای د ستیابی به این توفیق لازم است از اول شب تصمیم بگیرند و مخصوصاً با کم غذا خوردن در شب خود را برای بیداری آماده سازند که حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) فرمودند : ( در سه چیز با سه چیز طمع مکن : 1-در بیداری شب با پرخوردن .2-در نور صورت با خوابیدن در جمیع شب .3-در امان ماندن در دنیا با همنشینی با فاسقان و فاجران .) کیفیت نماز شب و اما کیفیت نماز شب به این ترتیب است که : هشت رکعت که هر دو رکعت به یک سلام انجام بگیرد به قصد نماز نافلة شب خوانده شود و بعد از آن دو رکعت نماز به قصد نماز شفع می خواند و از آن پس یک رکعت به نیت نماز وتر بجا می آورد و بهتر این است که قنوت نماز وتر را به این ترتیب بجا بیاورد : 1- دعای فرج را که عبارت از این دعا است : لا اله الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و سبحان الله رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و سلام علی المرسلین بخواند . 2-هفت مرتبه بگوید : استغفر الله الذی لا اله الا هو الحی القیوم ذوالجلال و الاکرام من جمیع ظلمی و جرمی و اسرافی علی نفسی و اتوب الیه .بعد از آن 70مرتبه بگوید : استغفرالله ربی و اتوب الیه .پس از آن 300مرتبه بگوید : العفو . سپس برای چهل مؤمن دعا کند ( به زبان غیر عربی هم اشکال ندارد ، مثلاً بگوید : خداوندا! فلانی را بیامرز ) .از آن پس برای خود و پدر و مادر خود دعا کند و در خاتمة قنوت 7مرتبه بگوید : هذا مقامُ الغائذِ بکَ مِنَ النارِ . فضیلت نماز جعفر طیار نماز جعفر طیار ، دارای ثواب و فضیلت بسیار است و بر اساس روایاتی که از اهل بیت عصمت(سلام الله علیهم ) رسیده است تاثیر زیادی در بخشیده شدن گناهان انسان دارد . حضرت صادق ( علیه السلام ) فرمودند : ( روزی که قلعة خیبر ، دژ محکم یهودانی که در برابر پیشرفت اسلام جوان ، سنگ اندازی می کردند و هر روز نقشه ای می کشیدند و تر فندهایی برای متوقف ساختن ، بلکه بر انداختن نظام اسلامی ، طرح می کردند به دست سپاه اسلام فتح شد ، جعفر از کشور حبشه که به سر پرستی جمعی از مسلمانان که در نتیجة فشار سردمداران کفر به آنجا مسافرت کرده بودند که تا در محیطی آزاد به اقامه مراسم دین قیام کنند و هم به تبلیغ اسلام پرداخته ، درخت دین را در آن سر زمین بنشانند ، مسافرت کرده بود مراجعت کرد .حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم ) از شنیدن این جریان بسیار خرسند گردید و فرمود : ( والله ما ادری بایهما انا اشد سروراً بقدوم جعفر ام بفتح خیبر ) . قسم به خداوند از این دو جریانی که امروز برای ما پیش آمده است نمی دانم برای کدام یک بیشتر خشنود باشم ، آیا برای فتح خیبر یا برای بازگشت جعفر ؟ و از جای خود برخاست و جعفر را به آغوش کشید و میان دو چشم وی را بوسید و فرمود هدیه ای به تو بدهم .چون این کلام را مسلمانان شنیدند افراد بسیاری در میان جمع گرد آمدند و چنین فکر می کردندکه این هدیه طلا ونقرة قابل توجهی خواهد بود. حضرتش به جعفر فرمودند : ( چهار رکعت نماز به تو تعلیم می دهم اگر بتوانی در هر روز و اگر نه در دو روز و گرنه در هر جمعه و اگر نتوانستی در هر ماه یک مرتبه و اگر نتوانستی در هر سال یک مرتبه بخوان ، خداوند متعال گناهانی را که ما بین آن دو نماز انجام گرفته باشد می آمرزد .سپس آن را بیان فرمود و توضیح آن به این ترتیب است : چهار رکعت است به تشهد و دو سلام . در رکعت اول بعد از سوره حمد سورة (اذا زلزلت ) و در رکعت دوم بعد از سورة ( و العادیات) و در رکعت سوم پس از حمد ، سورة ( اذا جاء نصرالله ) و در رکعت چهارم بعد از حمد سورة ( قل هو الله احد) و در هر رعت بعد از فراغ از قرائت پانزده مرتبه می گوید سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر و در رکوع همین تسبیحات را ده مرتبه می گوید و چون سر از رکوع بر می دارد ده مرتبه و در سجدة دوم ده مرتبه و بعد از سر بر داشتن پیش از اینکه برخیزد ، ده مرتبه می گوید و هر چهار رکعت را به همین تر تیب می خواند که مجموعاً 300مرتبه می شود . اگر نتواند این سوره ها را بخواند بجای آنها هم سورة قل هو الله احد را بخواند ، ثواب و فضیلت این نماز را بدست می آورد .خواندن نماز جعفر در هر موقع مستحب است ، ولی بهترین اوقات آن در روز جمعه هنگامی است که آفتاب در سطح زمین گسترش یافته باشد .علمای بزرگ اسلام و صلحای روزگار در این وقت برخواندن آن مواظبت داشته اند .نماز های مستحبی غیر از اینها نیز بسیار است به کتاب مفاتیح الجنان و غیر آن مراجعه بفرمایید . وقت نافله های یومیه