شرح پرسش: در تفسیر تسنیم آمده است: (قانون اطّراد اگر چه در نظر عدّه‌ای از محقّقان از اصولیین دلیل بر حقیقت در مقابل مجاز نیست و حق نیز همین است) (ج 4، ص 472، پاورقی). منظور از (قانون اطّراد) چیست و اختلاف رأی مذکور ناظر به چه رأی‌هایی است؟ در همان تفسیر آمده است: (از آن جا که در آیات متعددی از قرآن، از واژه طور همان کوه معروف طور اراده شده است، براساس قانون اطّراد در آیه مورد بحث نیز باید همان معنا مراد باشد) و در پاورقی آمده: (این قانون اطّراد غیر از قانون اطرادی است که در علامت حقیقت و مجاز مطرح است) (ج 5، ص 99). ظاهراً دو قسم قانون اطّراد وجود دارد. این دو قانون کدام‌اند و هر یک کجا به کار می‌رود؟ پاسخ : ابتدا نگاهی به عبارات تفسیر تسنیم انداخته و سپس به نتیجه گیری خواهیم رسید. متن کامل پاورقی (جلد چهارم تفسیر تسنیم) به شرح ذیل است: "قانون اطّراد اگرچه در نظر عدّه‌ای از محقّقان از اصولیین دلیل بر حقیقت در مقابل مجاز نیست و حق نیز همین است؛ زیرا شیوع استعمال های مجازی با حفظ مجازیت آن، دست کمی از استعمال های حقیقی ندارد، لیکن شکی نیست که قانون اطراد در محدوده استعمالات یک متکلم و مؤلف خاصی که از مجموعه ای از تألیفات و خطابات برخوردار است می تواند کاشف خوبی برای به دست آوردن مراد آن متکلم یا مؤلف باشد و همین کفایت می کند". و آنچه در (جلد پنجم تفسیر) آمده، از این قرار است: "بیشتر مفسّران بر آنند که مراد از طور همان کوه معروف طور، محل مناجات حضرت موسی است که در سوره تین از آن به طور سینین و در سوره مؤمنون به طور سینا و در سوره طه به وادی مقدّس طوی و در سوره اعراف به الجبل (با الف و لام عهد) تعبیر شده است. و از آن جا که در آیات متعددی از قرآن، از واژه طور همان کوه معروف طور اراده شده است، براساس قانون اطّراد در آیه مورد بحث نیز باید همان معنا مراد باشد. از این رو مراد از آن جنس کوه نیست؛ چنان که مراد از جبل در آیه "و إذ نتقنا الجبل..." چنین است (یعنی الف و لام الجبل الف و لام عهد است)." و در پاورقی آن نیز آمده است: "این قانون اطّراد غیر از قانون اطرادی است که در علامت حقیقت و مجاز مطرح است". اکنون برداشت خود از مطالب فوق را در قالب نکات ذیل به استحضارتان می رسانیم: 1. "اطراد" به معنای شیوع استعمال و استفاده از یک لغت در معنایی خاص است. برخی، این شیوع استعمال را معیاری در تشخیص حقیقت از مجاز دانسته و بیان داشته اند که استفاده شایع، نشانگر استعمال حقیقی است، اما بسیاری از اندیشمندان از جمله صاحب تفسیر تسنیم، این معیار را نپذیرفته و بیان می دارند که چه بسا لغاتی که معنای مجازی آن شایع تر از معنای حقیقی باشد. 2. با این وجود، نوع دیگری از "اطراد" می تواند معیاری برای تشخیص معنا باشد، بدین ترتیب که اگر واژه ای را در کتاب یا سخن شخصی ملاحظه کرده و دریابیم که صاحب سخن یا کتاب، به صورت معمول، معنای خاصی را از آن واژه مد نظر دارد، اگر به موردی در همان سخن برخوردیم که مراد او را از واژه مورد نظر درک نکردیم، باید آن را به همان معنایی تفسیر کنیم که در بیشتر موارد یقیناً آن را مد نظر داشته است. چنین تفسیری لزوماً نشانگر حقیقی یا مجازی بودن استعمال نیست؛ زیرا ممکن است شخصی به صورت شایع در کلمات خویش، معنایی حقیقی را از یک واژه اراده کرده، اما دیگری به صورت معمول، معنای مجازی از همان واژه را مد نظر داشته باشد. براین اساس، قانون اطراد در این گونه موارد که در محدوده ای کوچک و به اشخاص یا کتب خاص بر می گردد، تفاوتی بارز با آن نوع از قانون اطراد دارد که به استعمال عمومی واژه نظر داشته و برخی آن را معیار سنجش حقیقت از مجاز می دانند. 3. صاحب تفسیر با استفاده از نوع دوم اطراد که مورد پذیرش ایشان است، واژه "الطور" را همان کوه طور معروف می داند، چون صرف نظر از حقیقی یا مجازی بودن چنین استعمالی، اجمالا می دانیم که این واژه در بیشتر موارد آیات قرآن در همین معنا استفاده شده است. منبع:islamquest.net
شرح پرسش:
در تفسیر تسنیم آمده است: (قانون اطّراد اگر چه در نظر عدّهای از محقّقان از اصولیین دلیل بر حقیقت در مقابل مجاز نیست و حق نیز همین است) (ج 4، ص 472، پاورقی). منظور از (قانون اطّراد) چیست و اختلاف رأی مذکور ناظر به چه رأیهایی است؟
در همان تفسیر آمده است: (از آن جا که در آیات متعددی از قرآن، از واژه طور همان کوه معروف طور اراده شده است، براساس قانون اطّراد در آیه مورد بحث نیز باید همان معنا مراد باشد) و در پاورقی آمده: (این قانون اطّراد غیر از قانون اطرادی است که در علامت حقیقت و مجاز مطرح است) (ج 5، ص 99). ظاهراً دو قسم قانون اطّراد وجود دارد. این دو قانون کداماند و هر یک کجا به کار میرود؟
پاسخ :
ابتدا نگاهی به عبارات تفسیر تسنیم انداخته و سپس به نتیجه گیری خواهیم رسید.
متن کامل پاورقی (جلد چهارم تفسیر تسنیم) به شرح ذیل است:
"قانون اطّراد اگرچه در نظر عدّهای از محقّقان از اصولیین دلیل بر حقیقت در مقابل مجاز نیست و حق نیز همین است؛ زیرا شیوع استعمال های مجازی با حفظ مجازیت آن، دست کمی از استعمال های حقیقی ندارد، لیکن شکی نیست که قانون اطراد در محدوده استعمالات یک متکلم و مؤلف خاصی که از مجموعه ای از تألیفات و خطابات برخوردار است می تواند کاشف خوبی برای به دست آوردن مراد آن متکلم یا مؤلف باشد و همین کفایت می کند". و آنچه در (جلد پنجم تفسیر) آمده، از این قرار است:
"بیشتر مفسّران بر آنند که مراد از طور همان کوه معروف طور، محل مناجات حضرت موسی است که در سوره تین از آن به طور سینین و در سوره مؤمنون به طور سینا و در سوره طه به وادی مقدّس طوی و در سوره اعراف به الجبل (با الف و لام عهد) تعبیر شده است. و از آن جا که در آیات متعددی از قرآن، از واژه طور همان کوه معروف طور اراده شده است، براساس قانون اطّراد در آیه مورد بحث نیز باید همان معنا مراد باشد. از این رو مراد از آن جنس کوه نیست؛ چنان که مراد از جبل در آیه "و إذ نتقنا الجبل..." چنین است (یعنی الف و لام الجبل الف و لام عهد است)."
و در پاورقی آن نیز آمده است: "این قانون اطّراد غیر از قانون اطرادی است که در علامت حقیقت و مجاز مطرح است".
اکنون برداشت خود از مطالب فوق را در قالب نکات ذیل به استحضارتان می رسانیم:
1. "اطراد" به معنای شیوع استعمال و استفاده از یک لغت در معنایی خاص است. برخی، این شیوع استعمال را معیاری در تشخیص حقیقت از مجاز دانسته و بیان داشته اند که استفاده شایع، نشانگر استعمال حقیقی است، اما بسیاری از اندیشمندان از جمله صاحب تفسیر تسنیم، این معیار را نپذیرفته و بیان می دارند که چه بسا لغاتی که معنای مجازی آن شایع تر از معنای حقیقی باشد.
2. با این وجود، نوع دیگری از "اطراد" می تواند معیاری برای تشخیص معنا باشد، بدین ترتیب که اگر واژه ای را در کتاب یا سخن شخصی ملاحظه کرده و دریابیم که صاحب سخن یا کتاب، به صورت معمول، معنای خاصی را از آن واژه مد نظر دارد، اگر به موردی در همان سخن برخوردیم که مراد او را از واژه مورد نظر درک نکردیم، باید آن را به همان معنایی تفسیر کنیم که در بیشتر موارد یقیناً آن را مد نظر داشته است.
چنین تفسیری لزوماً نشانگر حقیقی یا مجازی بودن استعمال نیست؛ زیرا ممکن است شخصی به صورت شایع در کلمات خویش، معنایی حقیقی را از یک واژه اراده کرده، اما دیگری به صورت معمول، معنای مجازی از همان واژه را مد نظر داشته باشد.
براین اساس، قانون اطراد در این گونه موارد که در محدوده ای کوچک و به اشخاص یا کتب خاص بر می گردد، تفاوتی بارز با آن نوع از قانون اطراد دارد که به استعمال عمومی واژه نظر داشته و برخی آن را معیار سنجش حقیقت از مجاز می دانند.
3. صاحب تفسیر با استفاده از نوع دوم اطراد که مورد پذیرش ایشان است، واژه "الطور" را همان کوه طور معروف می داند، چون صرف نظر از حقیقی یا مجازی بودن چنین استعمالی، اجمالا می دانیم که این واژه در بیشتر موارد آیات قرآن در همین معنا استفاده شده است.
منبع:islamquest.net
- [سایر] در تفسیر تسنیم آمده است: (قانون اطّراد اگر چه در نظر عدّهای از محقّقان از اصولیین دلیل بر حقیقت در مقابل مجاز نیست و حق نیز همین است) (ج 4، ص 472، پاورقی). منظور از (قانون اطّراد) چیست و اختلاف رأی مذکور ناظر به چه رأیهایی است؟ در همان تفسیر آمده است: (از آن جا که در آیات متعددی از قرآن، از واژه طور همان کوه معروف طور اراده شده است، براساس قانون اطّراد در آیه مورد بحث نیز باید همان معنا مراد باشد) و در پاورقی آمده: (این قانون اطّراد غیر از قانون اطرادی است که در علامت حقیقت و مجاز مطرح است) (ج 5، ص 99). ظاهراً دو قسم قانون اطّراد وجود دارد. این دو قانون کداماند و هر یک کجا به کار میرود؟
- [سایر] در تفسیر تسنیم به مقام ثبوت قرآن و مقام اثبات آن اشاره شده است. تفاوت این دو مقام چیست؟
- [سایر] نظر مفسر رسمی قانون اساسی درباره اختیارات رئیس جمهور چیست؟
- [سایر] به چند اثر مثبت و منفی تفسیر علمی قرآن کریم اشاره بفرمایید؟
- [سایر] سرّ تفکیک مباحث روایی از بحثهای تفسیری در تفسیر المیزان و تسنیم چیست؟
- [سایر] در تفسیر تسنیم آمده: (اراده الهی است که مبدأ هر گونه حکم شرعی اعم از عقلی و نقلی و اعم از تکلیفی و وضعی است) (ج 4، ص 444). فرق بین حکم (تکلیفی) و (وضعی) چیست؟
- [سایر] معنای تسنیم چیست؟ آیا در قرآن و روایات چنین لفظی وجود دارد؟
- [سایر] آیا حکم مصلحتی که در قانون اساسی آمده همان حکم ثانویه است؟ و اگر نیست به چه معنا است؟ آیا در قرآن به این موضوع اشاره شده است؟
- [سایر] جایگاه و نقش آراء مفسران در تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] آیا اهل بیت علیهم السلام در تفسیر قرآن از شیوه تفسیر قرآن به قرآن بهره میگرفتند؟
- [آیت الله نوری همدانی] کسی که نمی تواند حرف بزند ، اگر با اشاره حرف بزند ، اگر با اشاره حرف بزند ، اگر با اشاره بفهماند که ملک را اجاره داده ، یا اجاره کرده ، صحیح است .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] کسی که هیچ نمی تواند سجده نماید باید برای سجده با سر اشاره کند و اگر نتواند؛ باید با چشمها اشاره نماید و اگر با چشمها هم نمی تواند اشاره کند بنا بر احتیاط مستحب با دست و مانند آن برای سجده اشاره کند و در قلب نیز نیت سجده نماید.
- [آیت الله خوئی] کسی که هیچ نمیتواند سجده نماید باید برای سجده با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید، اگر با چشمها هم نمیتواند اشاره کند بنابر احتیاط مستحب با دست و مانند آن برای سجده اشاره کند و در قلب نیز نیت سجده نماید.
- [آیت الله سیستانی] کسی که هیچ نمیتواند سجده نماید ، و مقداری که میتواند خم شود بر آن سجده صدق نمیکند ، باید برای سجده با سر اشاره کند ، و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید ، و اگر با چشمها هم نمیتواند اشاره کند باید در قلب نیت سجده کند و بنابر احتیاط لازم با دست و مانند آن برای سجده اشاره کند ، و ذکر واجب را بگوید .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] کسی که هیچ نمی تواند خم شود باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید، و در هردو صورت احتیاط آن است که اگر می تواند مهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد، و اگر با سر یا چشمها هم نمی تواند اشاره کند باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله اردبیلی] کسی که هیچ نمیتواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر میتواند قدری مهر را بلند کند و پیشانی را بر آن بگذارد و اگر با سر یا چشمها نیز نمیتواند اشاره کند، باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن، برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که هیچ نمیتواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند، باید با چشمها اشاره نماید و در هر صورت احیتاط واجب آن است که اگر میتواند مهر را بلند و به پیشانی بگذارد و اگر با سر یا چشمها هم نمیتواند اشاره کند، باید در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست ومانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله بروجردی] کسی که هیچ نمیتواند خم شود، باید برای سجده بنشیند و با سر اشاره کند و اگر نتواند باید با چشمها اشاره نماید و در هر دو صورت احتیاط واجب آن است که اگر میتواند مهر را بلند کند و بر پیشانی بگذارد و اگر با سر یا چشمها هم نمیتواند اشاره کند، باید در قلب نیت سجده کند و بنا بر احتیاط واجب با دست و مانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] کسی که نمیتواند بنشیند، باید ایستاده نیّت سجده کند و چنانچه میتواند برای سجده با سر اشاره کند و اگر نمیتواند، با چشمها اشاره نماید و اگر این را هم نمیتواند، در قلب نیّت سجده کند و بنابر احتیاط واجب با دست ومانند آن برای سجده اشاره نماید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . کسی که نمی تواند بنشیند، باید ایستاده نیت سجده کند، و چنان چه می تواند، برای سجده با سر اشاره کند، و اگر نمی تواند با چشم ها اشاره نماید و اگر این را هم نمی تواند، در قلب نیت سجده کند، و بنابر احتیاط واجب با دست و مانند آن هم برای سجده اشاره نماید.