برخی مفسّران از آیه «اولی الامر» بر عصمت امامان استدلال کرده اند از این راه چگونه عصمت اثبات می شود؟
رویکرد ویژه قرآن نسبت به اصل امامت و امامان اهل بیت علیهم السلام دلالت بر عصمت آنان دارد، زیرا: 1. خدا در قرآن، اهل بیت علیهم السلام را مرجع همگان قرار داده و به پیروی از آنان امر کرده است. 2. خداوند لزوم پیروی از اهل بیت را مطلق گذارده و به هیچ قیدی مقیّد نکرده است. 3. لازمه مرجعیّت و تبعیّت مطلق، عصمت از هر گناه و خطا است. پس: 4. از نظر قرآن امامان علیهم السلام معصومند. آیه اولی الامر در رابطه با مقدمه نخست آیاتی چند از قرآن دلالت دارد، لیکن اکنون به ذکر آیه اولی الامر بسنده می کنیم. این آیه می فرماید: (یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)1. کشف دلالت آیه در گرو درک این نکته است که منظور از (اولی الامر) در آیه شریفه چه کسی یا کسانی می باشد؟ برای دریافت این مسئله باید دید که: 1. آیا آیه فوق معیار و ضابطه ای برای اولی الامر به دست می دهد یا نه؟ 2. اگر آیه دربردارنده ملاک و معیار مشخّصی است آن معیار بر چه کسی یا کسانی قابل انطباق است. معیار اولی الامر در نگاه ابتدایی، به ویژه برای کسانی که با منطق و متدلوژی فهم قرآن آشنا نیستند، گمان می رود که آیه یاد شده هیچ ضابطه و معیار خاصی در مورد ویژگی ها و اوصاف اولی الامر تعیین نکرده است؛ اما ژرفکاوی و تحلیل دقیق و فنّی قرآن مجید نتیجه ای جز این دارد. پیوند اجزاء و مفاهیم آیه فوق و پرتوافشانی آنها در یکدیگر نشانگر وجود برجسته ترین سنجه و ملاک یعنی عصمت اولی الامر است؛ که برتر از آن ملاک و معیاری متصوّر نیست. اما چگونه می توان عصمت اولی الامر را از این آیه کشف کرد؟ در این باره باید توجّه داشت که امر به اطاعت از اولی الامر در آیه شریفه همچون اطاعت از خدا و پیامبر، مطلق ذکر شده و هیچ قید و شرطی ندارد. از طرف دیگر اطلاق اطاعت از اولی الامر تنها در صورتی ممکن است که اولی الامر معصوم از هر گناه و انحرافی باشد. توضیح این که: اگر اولی الامر دچار خطا و انحراف شود و جامعه را در جهتی مغایر با آموزه های دینی رهبری کند این سؤال رخ می نماید که در این صورت پیروی از او چه حکمی دارد؟ فرض این است که به لحاظ اطلاق وجوب اطاعت، فرمان بری از او واجب و لازم است. اگر این فرض را بپذیریم چند اشکال به شرح زیر پدید می آید: اولاً، خداوند هیچ گاه انسان را به پیروی از گناه یا خطا و انحراف دعوت نمی کند. بلکه اساسا این برخلاف شعار اساسی و راهبردی اسلام است که: (لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق)2. ثانیاً، موجب اجتماع امر و نهی در متعلَّق واحد می شود؛ زیرا به حکم کلّی شرع، مبنی بر لزوم خودداری از معصیت، باید از آن اجتناب کرد؛ ولی به حکم لزوم اطاعت از اولی الامر، باید به آن عمل کرد. ثالثاً، موجب پیدایش تناقض در صدر و ذیل آیه می شود؛ زیرا صدر آیه امر مطلق به اطاعت از خدا می کند، و این مستلزم خودداری از ارتکاب آن عمل حرام است. در مقابل ذیل آیه امر مطلق به اطاعت از اولی الامر می کند، و این دلیل بر لزوم انجام آن است. بنابراین آیه شریفه گرفتار تناقض صدر و ذیل می شود، در حالی که تناقض در کلام الهی محال است. این تناقض تنها در صورتی حل می شود که اولی الامر معصوم باشد، زیرا در این صورت به طور کلّی فرض مطرح شده رخت برمی بندد و هرگز چنین تعارضی رخ نخواهد داد. مسئله اصلی اینجاست که؛ اولاً، این آیه مطلق است و هیچ قیدی ندارد. ثانیاً، قرآن در هیچ جای دیگر قیدی برای آن نیاورده است. بنابراین اگر ما باشیم و قرآن، اطاعت از اولی الامر مطلق است. در حالی که خداوند در مواردی که اهمیت آن بسیار کمتر از فرمانبرداری از اولی الامر است، بی درنگ قید آورده است. به عنوان مثال پیرامون رفتار با پدر و مادر می فرماید: (انسان را سفارش کردیم که با پدر و مادر خود نیکی کند، اما اگر آنان بکوشند چیزی را که تو بدان آگاهی نداری شریک من گردانی، از ایشان پیروی مکن).3 از آنچه گذشت روشن می شود که قرآن در جستجوی گشودن راهی دیگر فرا روی جامعه است و آن مسئله ولایت بخشیدن به پیشوای معصوم و خطاناپذیر می باشد. به عبارت دیگر قرآن مسئله را به صورت بنیادی حل می کند و ریشه اشکال را می خشکاند. مؤّد دیگر این است که آیه شریفه، اطاعت از پیامبر و اولی الامر را با یکدیگر جمع کرده و با یک فرمان اطاعت هر دو را ذکر نموده است. این وحدت حکم موجب تخصیص ناپذیری آیه می شود و مستلزم آن است که چند و چون اطاعت از هر دو یکسان و همطراز باشد. یعنی همانطور که با مسلّم انگاشتن عصمت پیامبر فرمانبرداری از او را قید و محدودیتی نیست، اولی الامر نیز در این باره همپا و همتای اوست و تنها تفاوتشان در این است که پیامبر آورنده خطاناپذیر شریعت است و امام پوینده، گستراننده و حافظ خطاناپذیر راه او.4 از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز روایت شده است که با اشاره به آیه (اولی الأمر) مصداق آن را معصومان دانسته و فرموده اند: (انّما امر بطاعة اولی الأمر لانّهم معصومون مطهّرون لایأمرون بمعصیة اللّه )5؛ (همانا به اطاعت از اولی الامر دستور داده شده است زیرا آنان معصومان و پیراستگان اند و به نافرمانی خدا فرمان نمی دهند). امام علی علیه السلام نیز می فرمایند: (انما الطاعة للّه عزّوجلّ و لرسوله و لولاة الأمر و انّما أمر بطاعة أولی الأمر لأنّهم معصومون مطهّرون لایأمرون بمعصیته)6؛ (اطاعت و پیروی از آن خدا و رسول او و اولیای امر است، چرا که آنان معصومان و پیراستگان اند و به نافرمانی خدا فرمان نمی دهند). بنابراین آیه شریفه تنها با عصمت اولی الامر سازگار است و غیر از آن را برنمی تابد. این مسئله مورد قبول برخی از مفسّران برجسته اهل سنّت، چون فخر رازی نیز قرار گرفته است.7 و برخی آن را از مسائل مورد اتفاق شیعه و سنّی دانسته اند.8 پی نوشت: 1. نساء 4، آیه 59. 2. من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج 4، ص381، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413ه.ق. 3. شرح المقاصد، سعدالدین تفتازانی، تحقیق و تصحیح: دکتر عبدالرحمن عمیره، قم: منشورات الشریف الرضی، 1370. 4. شرح جامعه کبیره، شیخ احمد بن زین الدین احسائی، بیروت: دارالمفید، 1999م. 5. سلیم بن قیس، ص 406. 6. نقل از: علل الشرایع، شیخ صدوق، ص 52 ؛ الخصال، ج 1، ص 68. 7. التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج10، ص144، دارالحیاة التراث العربی، بیروت: لبنان. 8. بنگرید: امامت پژوهی، جمعی از نویسندگان، ص257، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ اول، 1381. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

برخی مفسّران از آیه «اولی الامر» بر عصمت امامان استدلال کرده اند از این راه چگونه عصمت اثبات می شود؟


پاسخ:

رویکرد ویژه قرآن نسبت به اصل امامت و امامان اهل بیت علیهم السلام دلالت بر عصمت آنان دارد، زیرا:
1. خدا در قرآن، اهل بیت علیهم السلام را مرجع همگان قرار داده و به پیروی از آنان امر کرده است.
2. خداوند لزوم پیروی از اهل بیت را مطلق گذارده و به هیچ قیدی مقیّد نکرده است.
3. لازمه مرجعیّت و تبعیّت مطلق، عصمت از هر گناه و خطا است. پس:
4. از نظر قرآن امامان علیهم السلام معصومند.
آیه اولی الامر
در رابطه با مقدمه نخست آیاتی چند از قرآن دلالت دارد، لیکن اکنون به ذکر آیه اولی الامر بسنده می کنیم. این آیه می فرماید:
(یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ)1.
کشف دلالت آیه در گرو درک این نکته است که منظور از (اولی الامر) در آیه شریفه چه کسی یا کسانی می باشد؟ برای دریافت این مسئله باید دید که:
1. آیا آیه فوق معیار و ضابطه ای برای اولی الامر به دست می دهد یا نه؟
2. اگر آیه دربردارنده ملاک و معیار مشخّصی است آن معیار بر چه کسی یا کسانی قابل انطباق است.
معیار اولی الامر
در نگاه ابتدایی، به ویژه برای کسانی که با منطق و متدلوژی فهم قرآن آشنا نیستند، گمان می رود که آیه یاد شده هیچ ضابطه و معیار خاصی در مورد ویژگی ها و اوصاف اولی الامر تعیین نکرده است؛ اما ژرفکاوی و تحلیل دقیق و فنّی قرآن مجید نتیجه ای جز این دارد. پیوند اجزاء و مفاهیم آیه فوق و پرتوافشانی آنها در یکدیگر نشانگر وجود برجسته ترین سنجه و ملاک یعنی عصمت اولی الامر است؛ که برتر از آن ملاک و معیاری متصوّر نیست.
اما چگونه می توان عصمت اولی الامر را از این آیه کشف کرد؟
در این باره باید توجّه داشت که امر به اطاعت از اولی الامر در آیه شریفه همچون اطاعت از خدا و پیامبر، مطلق ذکر شده و هیچ قید و شرطی ندارد.
از طرف دیگر اطلاق اطاعت از اولی الامر تنها در صورتی ممکن است که اولی الامر معصوم از هر گناه و انحرافی باشد.
توضیح این که: اگر اولی الامر دچار خطا و انحراف شود و جامعه را در جهتی مغایر با آموزه های دینی رهبری کند این سؤال رخ می نماید که در این صورت پیروی از او چه حکمی دارد؟
فرض این است که به لحاظ اطلاق وجوب اطاعت، فرمان بری از او واجب و لازم است. اگر این فرض را بپذیریم چند اشکال به شرح زیر پدید می آید:
اولاً، خداوند هیچ گاه انسان را به پیروی از گناه یا خطا و انحراف دعوت نمی کند. بلکه اساسا این برخلاف شعار اساسی و راهبردی اسلام است که: (لاطاعة لمخلوق فی معصیة الخالق)2.
ثانیاً، موجب اجتماع امر و نهی در متعلَّق واحد می شود؛ زیرا به حکم کلّی شرع، مبنی بر لزوم خودداری از معصیت، باید از آن اجتناب کرد؛ ولی به حکم لزوم اطاعت از اولی الامر، باید به آن عمل کرد.
ثالثاً، موجب پیدایش تناقض در صدر و ذیل آیه می شود؛ زیرا صدر آیه امر مطلق به اطاعت از خدا می کند، و این مستلزم خودداری از ارتکاب آن عمل حرام است. در مقابل ذیل آیه امر مطلق به اطاعت از اولی الامر می کند، و این دلیل بر لزوم انجام آن است. بنابراین آیه شریفه گرفتار تناقض صدر و ذیل می شود، در حالی که تناقض در کلام الهی محال است. این تناقض تنها در صورتی حل می شود که اولی الامر معصوم باشد، زیرا در این صورت به طور کلّی فرض مطرح شده رخت برمی بندد و هرگز چنین تعارضی رخ نخواهد داد.
مسئله اصلی اینجاست که؛ اولاً، این آیه مطلق است و هیچ قیدی ندارد. ثانیاً، قرآن در هیچ جای دیگر قیدی برای آن نیاورده است. بنابراین اگر ما باشیم و قرآن، اطاعت از اولی الامر مطلق است. در حالی که خداوند در مواردی که اهمیت آن بسیار کمتر از فرمانبرداری از اولی الامر است، بی درنگ قید آورده است.
به عنوان مثال پیرامون رفتار با پدر و مادر می فرماید: (انسان را سفارش کردیم که با پدر و مادر خود نیکی کند، اما اگر آنان بکوشند چیزی را که تو بدان آگاهی نداری شریک من گردانی، از ایشان پیروی مکن).3
از آنچه گذشت روشن می شود که قرآن در جستجوی گشودن راهی دیگر فرا روی جامعه است و آن مسئله ولایت بخشیدن به پیشوای معصوم و خطاناپذیر می باشد. به عبارت دیگر قرآن مسئله را به صورت بنیادی حل می کند و ریشه اشکال را می خشکاند.
مؤّد دیگر این است که آیه شریفه، اطاعت از پیامبر و اولی الامر را با یکدیگر جمع کرده و با یک فرمان اطاعت هر دو را ذکر نموده است. این وحدت حکم موجب تخصیص ناپذیری آیه می شود و مستلزم آن است که چند و چون اطاعت از هر دو یکسان و همطراز باشد. یعنی همانطور که با مسلّم انگاشتن عصمت پیامبر فرمانبرداری از او را قید و محدودیتی نیست، اولی الامر نیز در این باره همپا و همتای اوست و تنها تفاوتشان در این است که پیامبر آورنده خطاناپذیر شریعت است و امام پوینده، گستراننده و حافظ خطاناپذیر راه او.4
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیز روایت شده است که با اشاره به آیه (اولی الأمر) مصداق آن را معصومان دانسته و فرموده اند: (انّما امر بطاعة اولی الأمر لانّهم معصومون مطهّرون لایأمرون بمعصیة اللّه )5؛ (همانا به اطاعت از اولی الامر دستور داده شده است زیرا آنان معصومان و پیراستگان اند و به نافرمانی خدا فرمان نمی دهند).
امام علی علیه السلام نیز می فرمایند: (انما الطاعة للّه عزّوجلّ و لرسوله و لولاة الأمر و انّما أمر بطاعة أولی الأمر لأنّهم معصومون مطهّرون لایأمرون بمعصیته)6؛ (اطاعت و پیروی از آن خدا و رسول او و اولیای امر است، چرا که آنان معصومان و پیراستگان اند و به نافرمانی خدا فرمان نمی دهند).
بنابراین آیه شریفه تنها با عصمت اولی الامر سازگار است و غیر از آن را برنمی تابد. این مسئله مورد قبول برخی از مفسّران برجسته اهل سنّت، چون فخر رازی نیز قرار گرفته است.7 و برخی آن را از مسائل مورد اتفاق شیعه و سنّی دانسته اند.8
پی نوشت:
1. نساء 4، آیه 59.
2. من لا یحضره الفقیه، صدوق، ج 4، ص381، انتشارات جامعه مدرسین قم، 1413ه.ق.
3. شرح المقاصد، سعدالدین تفتازانی، تحقیق و تصحیح: دکتر عبدالرحمن عمیره، قم: منشورات الشریف الرضی، 1370.
4. شرح جامعه کبیره، شیخ احمد بن زین الدین احسائی، بیروت: دارالمفید، 1999م.
5. سلیم بن قیس، ص 406.
6. نقل از: علل الشرایع، شیخ صدوق، ص 52 ؛ الخصال، ج 1، ص 68.
7. التفسیر الکبیر، فخر رازی، ج10، ص144، دارالحیاة التراث العربی، بیروت: لبنان.
8. بنگرید: امامت پژوهی، جمعی از نویسندگان، ص257، مشهد: دانشگاه علوم اسلامی رضوی، چاپ اول، 1381.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین