آیا به هنگام قیامت کبری همه ‌ی موجودات به جز خداوند می‌ میرند، حتی عزرائیل هم می‌ میرد؟
برای این که پاسخی شایسته به سؤال داده باشیم، نخست به توضیح ماهیت مرگ در آستانه‌ی قیامت و نیز شرح گستره و دامنه‌ی آن می‌پردازیم، سپس جواب‌گوی این پرسش خواهیم بود که آیا کسانی هستند که این مرگ فراگیر، دامنگیر آنان نگردد یا خیر؟ و در صورت وجود چنین کسانی، نام و نشان و صفات آنها چیست؟ و مصداق یا مصادیق خارجی آنان چه کسانی هستند؟ بخش اوّل: در بیان بخش نخست باید گفت: از نظر قرآن کریم، مرگ هر چیزی هنگامی است که "اجل" آن شی‌ء فرا برسد، و همه‌ی موجودات - چه انسان و چه غیر انسان دارای چنین اجلی هستند.[1] همه‌ی موجودات در سیر و حرکت خود به نقطه‌ای خواهند رسید که در آن نقطه خاتمه یافته و در آن ساکن گشته و استقرار می‌یابند. این نقطه‌ی استقرار و ثبات بنابر گفته‌ی قرآن، نزد خداوند است. (أجل مسمی عنده)[2] و آنچه نزد خداوند است باقی می‌باشد. (و ماعندالله باقٍ)[3] از این رو، وقتی موجودات به پیشگاه خداوند رسیدند و در نزد او حاضر گشتند دارای حیاتی ابدی و جاویدان می‌گردند. همه‌ی موجودات - چه انسان و چه غیر انسان - صیرورت و شدنِ آنان به سوی خداوند است و عاقبت به سوی او برگشته و در پیشگاه او حاضر و محشور می‌گردند. این بازگشت همگانی به سوی خداوند همان "مرگ" است که عبارت است از: خارج شدن از زندگی و حیاتی که در آن، حرکت و کون و فساد و تغییر و زمان و ضیق و تاریکی و کثرت و پراکندگی و... وجود دارد، و ورود به زندگی و حیات عنداللّهی که در آن، حیات و بقای محض و جاودانگی و وسعت و نور و وحدت و...، به دور از نقص‌های یاد شده، متجلی است. پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که همه‌ی موجودات را، از انسان گرفته تا آسمان‌ها و زمین و هر آنچه در آنهاست، این چنین "مردنی" خواهد بود، گرچه با الفاظ مختلفی بیان شده است. مثل این که از مردن انسان، که خروج روح از بدن است، با لفظ "موت" و از مرگ غیر انسان با تعابیر دیگری، که در ادامه این نوشتار ذکر می‌شود، یاد شده است. چنین اجل و مرگی که همه‌ی موجودات با آن مواجه شده و تمام عالم را فرا می‌گیرد، به هنگام قیامت کبری تحقق پیدا خواهد کرد و گستره‌ی آن همه‌ی پدیده‌ها و ما سوی الله را در برمی‌گیرد. و در حقیقت به هنگام قیامت، اجل همگان فرا خواهد رسید و همه‌ی خلایق پا به قیامت، که عرصه‌ی حضور نزد خداوند است، خواهند گذاشت. به دیگر سخن، در آستانه‌ی رستاخیز و قیامت کبری هم بساط دنیا و برزخ و آسمان‌ها و زمین برچیده می‌شود و هم اهل دنیا و برزخیان و اهل آسمان‌ها (ملایکه و...) فانی می‌گردند و در پی آن، قیامت برپا گشته و همه نزد خداوند محشور می‌شوند و به حیاتی ابدی و بقای محض بار می‌یابند. بیان و شناخت ویژگی‌ها و خصوصیات چنین حالتی (زندگی در قیامت و حیات عنداللّهی)، از آن رو که قیامت عرصه و تجلی گاه آن است، با بررسی و مطالعه‌ی احوال و اوصاف و مشخصه‌ها و نام‌هایی که در قرآن و روایات برای قیامت برشمرده شده است، ممکن خواهد بود، ولی بحث و نوشته‌ای مستقل از آنچه در این جا پی گرفتیم را خواهان است. در قرآن کریم از منشأ چنین رخدادی به "نفخ صور"[4] تعبیر شده است و دمیدنی که در صور انجام می‌گیرد هم منشأ میراندن و هم منشأ زنده‌گردانیدن و برانگیختن و حشر و برپایی قیامت است. نیز از این حادثه به "صیحه"[5]، "زجره"[6](صیحه)، "صاخه"[7] (صیحه‌ی شدید) و "نقر فی الناقور"[8] (دمیدن در چیزی که صدا از آن خارج می‌شود) تعبیر گشته است. از مجموع این الفاظ که بیانگر یک واقعیت‌اند، به دست می‌آید که "صور" و "دو نفخه‌اش" حکایت همان "شیپوری" است که در لشکر، برای کارزار به کار می‌برده‌اند. بار اوّل در صور دمیده می‌شود که ساکت شوید و برای حرکت آماده گردید و سپس برای بار دوم در آن دمیده می‌شود که برخیزید و... .[9] در شرح و توضیح این پدیده‌ی عظیم، آیات قرآن کریم و روایات چند دسته‌اند: 1. آیاتی که بیان‌گر آنند که با نواخته شدن شیپور مرگ و خاموشی، بساط آسمان‌ها و زمین برچیده می‌شود. مانند: "به یاد آر که در صور یک بار بدمند و زمین و کوه‌ها را بگیرند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند آن گاه روز موعود، آن واقعه‌ی بزرگ (قیامت) واقع گردد."[10] و "روزی که آسمان را مانند طومار درهم پیچیم."[11] و: "(در روز قیامت) آسمان‌ها پیچیده به دست سلطنت اویند."[12] و نیز آیات دیگر[13] که همه‌ی آنها خبر از حوادثی می‌دهند که در آستانه‌ی برپایی قیامت، به سبب نفخ صور و مانند آن، سراسر کائنات را تحت الشعاع قرار خواهد داد. با مطالعه و تعمق در این آیات می‌توان کیفیت و چگونگی مرگ آسمان‌ها و زمین - که عبارت است از: پیچیده شدن بساط آنها و تبدیل و دگرگونی آنها به چیزی متناسب با عرصه ‌ی قیامت - را دریافت. 2. دسته‌ای از آیات، دال بر آن است که هر کس در آسمان‌ها و زمین هستند، با نواخته شدن شیپور مرگ، فانی می‌گردند. "یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الأرض..."[14] و "نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض..."[15]. "نزع" به معنای ترس و هول شدید است و "صعق"؛ یعنی بی‌هوشی و مدهوشی. در حقیقت این دو واژه، حالتِ مرگی را بیان می‌کنند که شرح آن در آغاز این نوشته گذشت؛ یعنی مرگی همراه با ترس و بی‌هوشی‌ای مرگ وار، هرکس را که در آسمان وزمین به سر می‌برد، فرا می‌گیرد. از آن رو که اولاً برزخ تتمه و دنباله‌ی دنیا است که از آن به عالم قبر[16] و از بهشت آن به "جنة الدنیا"،[17] تعبیر شده است. و ثانیاً همه‌ی اهل دنیا ناچار به پیمودن برزخ خواهند بود،[18] خواه طولانی و خواه کوتاه، مراد از "من فی الأرض" زمینیان می‌باشند که وارد برزخ شده‌اند، نه آنان که قبل از برزخ بر روی زمین به زندگی خود ادامه می‌دهند. مقصود از "من فی السموات" ارواح سعدا و ملائکه[19] می‌باشند. موجوداتی که از قید صورت‌های مثالی و قالب‌های برزخی رهیده و در عالمی فوق عالم برزخ (در آسمان‌ها) به سر می‌برند. مرگ این دو گروه (زمینیان و اهل آسمان‌ها)، به سبب نفخ صور، به این معناست که آنان نه تنها از نشأه‌ی دنیا و بدن خاکی رهیده‌اند، بلکه صورت‌های مثالی و قالب‌های برزخی را رها کرده و از آسمان‌ها نیز صعود نموده، به ساحت خداوندی بار یافته و در ذات احدی او فانی گشته‌اند. 3. دسته‌ی دیگر از آیات، روشن‌گر نفخه‌ی حیات[20] و بقای همه‌ی کسانی است که در اثر نفخه‌ ی نخست درگذشته ‌اند. از ذکر این آیات جهت اختصار و طولانی نشدن این نوشتار، خود داری می‌کنیم. روایات نیز بیانگر سه دسته آیات ذکر شده اند که به ذکر فشرده‌ی مضامین برخی از آنها بسنده می‌کنیم: فرشته ‌ای به نام "اسرافیل" به اذن خداوند در شیپور مرگ می‌دمد و در پی آن، همه‌ی کسانی که در آسمان‌ها و زمین به سر می‌برند، حتی حاملان عرش (حضرت جبرئیل و میکائیل)، می‌میرند و خود اسرافیل بعد از آن به امر خداوند در می‌گذرد[21] و همه‌ ی اشیا باطل می‌شوند[22] و بعد از فنای دنیا نه زمانی وجود دارد و نه مکانی. اجل‌ها و زمان‌ها معدوم گشته و سال‌ها و لحظه‌ها ناپدید می‌گردد[23] و هیچ چیزی جز خداوند واحد قهار باقی نمی‌ماند. بار دیگر در شیپور نواخته شده و همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمین زنده خواهند شد[24] و همه‌ی اشیا به وجودشان باز خواهند گشت، همان طور که مدبرشان آنها را خلق کرده بود.[25] از مجموع این آیات و روایات به دست می‌آید که آسمان‌ها و زمین و برزخ و نیز تمام کسانی که در آنها به سر می‌برند، حتی ملائکه‌ی مقرب پروردگار از حوادث هول‌انگیز و ترس آور دو نفخه؛ یعنی مرگ فراگیر و حضور و حشر و برانگیخته شدن همگانی، در امان نیستند و این پدیده و حادثه دامن‌گیر همه ی آنها خواهد گشت. ولی هم آیات و روایات پیشین و هم آیات و روایات دیگری که همگی آنها عهده‌دار بیان این رخداد بزرگ‌اند، افزون بر مطالبی که تاکنون ذکر کردیم، بیانگر اوصاف و مشخصه‌های عده‌ایی از بندگان می‌باشند که از رویدادها و حوادث دو نفخه‌ی یاد شده و هول و هراس و سختی‌ها و رنج‌های طاقت فرسای آن استثنا شده‌اند و به دور از اتفاقات فراگیر آن در امن و امان به حیات خود ادامه می‌دهند. بخش دوم: شرح و توصیف عده ‌ای که از آنان سخن رانده شد، در قرآن کریم و روایات این گونه است: الف- در دو آیه‌ی (67 سوره‌ی زمر و 87 سوره‌ی نمل) مربوط به"نفخه‌ی اول" (میراندان)، بعداز بیان این که هر کس در آسمان‌ها و زمین است، در اثر دمیده شدن در صور، دچار "فزع" و "صعق" می‌شوند، با عبارت (اِلاّ من شاء الله) - مگر کسانی که خدا خواست - عده‌ایی را از این نفخه استثنا کرده که آیات 90 - 89 سوره‌ی نمل آن را تفسیر نموده و می‌فرمایند: آنان کسانی هستند که دارای "حسنه" می‌باشند. ب- همچنین از آیاتی که بیان‌گر "نفخه‌ی حیات"اند، نظیر آیات 68 سوره‌ی زمر و 53 سوره‌ی یس، فهمیده می‌شود همان کسانی که در نفخه‌ی اماته درگذشتند، هم آنان در نفخه‌ی دوم زنده و نزد خدا حاضر خواهند گشت، ولی با این وجود، خداوند در آیه‌ی 127 و 128 سوره‌ی صافات "بندگان مخلَص" خویش را از این احضار شوندگان استثنا می‌نماید. از این روی کسانی که دارای "حسنه" و جزو "بندگان مخلَص" خداوند می‌باشند، از حوادث دو نفخه در امان اند. با روشن شدن معنای این دو واژه (حسنه و مخلَصین) به وضوح می‌توانیم چنین افرادی رابشناسیم. از این رو آیات و روایات را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا معنای این دو واژه تفسیر گردد: 1. مراد از "حسنه"، "حسنه‌ی مطلق" است؛ یعنی حسنه‌ای که با هیچ گونه سیئه‌ای مشوب و آمیخته نگردد. و کسانی که دارای حسنه‌ی مطلق‌اند، افراد خاصی از اهل ایمان هستند و ذات آنان از هر پلیدی پاک و پاکیزه و از هر نوع "نفاق" و "کفر" و "شرک" پیراسته است. هیچ گاه دل به غیر خدا نداده و همه‌ی امور خویش را به او سپرده و به مقام تسلیم محض و توکل رسیده، از آنها نیز عبور کرده، بدون هیچ شائبه‌ی استکبار و اظهار هستی و فرعونیت، فانی در ذات حق هستند. این ویژگی‌ها بیان‌گر مقام "ولایت" است. از این رو در روایات از "حسنه" در این آیه به ولایت امیرمؤمنان (ع)[26] و معرفت ولایت و حب اهل بیت (‌ع) و از "سیئه" به انکار ولایت و بغض نسبت به اهل بیت (‌ع) تعبیر شده است.[27] 2. مراد از "مخلَصین" نیز کسانی‌اند که بنابر آیه‌ی "فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک منهم المخلصین"[28]، ممتاز از همه ی انسان‌ها، از اغوای شیطان رهیده‌اند و چون اغوای شیطان - بنابر مضمون آیه‌ی 22 سوره‌ی ابراهیم - با وعده‌های دروغ و پذیرش آن کارگر می‌افتد و از طرفی پذیرش آن ناشی از "شرک" گمراهان است، مخلَصین بندگانی‌اند که از هر گونه شرکی پاک و پیراسته و فقط برای خداوند خالص گشته ‌اند. با توجه و دقت در مفهوم این دو واژه، می‌توان گفت هر دو، بیانگر یک حقیقت و دارای معنای واحدند. از این رو، می‌توان افرادی را که از حوادث دو نفخه‌ی اماته و احیا استثنا شده‌اند، این گونه وصف کرد: آنان انسان‌هایی هستند که به گونه‌ای که برای غیر خدا، وجودی نمی‌بینند و نام و نشانی جز او نمی‌یابند و اختیاری برای نفع و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانی و ذوب در خداوند گشته و همه‌ی امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزی صادر نمی‌شود، جز آنچه رضای خدا در آن است (نوافل) و تنها رضای خدا را می‌جویند. از این رو خداوند چشم و گوش و دست و زبان و قلب آنان گشته[29] و به دور از هیچ غلوی، آنان آینه‌ی تمام نمای خداوند شده و تنها رُخ او را می‌نمایانند. و در حقیقت آنان همان "وجه اللَّه"اند. "وجه"؛ یعنی چهره‌ی باطنی و حقیقت هر چیز که "شناخت کامل" شی‌ء فقط به واسطه ی آن ممکن است. و وجه اللَّه بودن این بندگان به معنای آن است که آنان کامل ترین آیت خداوند و آینه‌ای تمام نمای او می‌باشند که خداوند می‌فرماید: "کل شی‌ءٍ هالک إلاّ وجه"؛ یعنی همه چیز جز وجه او فانی است.[30] از این رو در حالی که همه ی اشیا و خلایق (آسمان‌ها و زمین و نیز زمینیان و برزخیان و اهل آسمان‌ها؛ یعنی ملایکه و... حتی ملایکه‌ی مقرب در اثر نفخه‌ی نخست فانی می‌گردند، آنان باقی‌اند و زوال و نابودی از حقیقت آنان دور است. از آن رو که هستیشان ذوب و فانی در خداوند است و وجودی برای آنان، سوای و جود خداوند و وجه او، باقی نمانده است، نه توقفی در برزخ دارند و نه در قیامت، حشری برای حساب و کتاب و سؤال و جواب دارند؛ زیرا قبل از آن در دنیا در اثر مجاهدت و مراقبت و ریاضت در راه رضای خداوند، هم از تعلقّات مادی و صورت‌های مثالی و قالب‌های برزخی رهیده‌اند و هم به حساب و کتاب خود رسیده‌اند و یکسره به بهشت ذات و لقای پروردگار بار یافته‌اند. جایگاه امنی که ره یافتگان به آن در امن و آرامش و اطمینان به سر می‌برند.[31] از این رو از گزند همه‌ی حوادث فراگیر و عظیم نفخه‌ی اماته و احیا نیز در امانند؛ زیرا آنچه ثمره‌ی این رخداد بزرگ خواهد بود، همانا "رساندن و بهره‌مند کردن" همه‌ی موجودات، به فراخور استعداد و سعه‌ی وجودی هر یک از آنها، به "حیات عنداللّهی" است. در حالی که این بندگان به چنین حیاتی کامل‌تر و بالاتر از آنچه به سبب نفخ صور بهره ‌ی دیگران خواهد گشت، در دنیا بار یافته بودند. با دقت در آنچه گذشت فهمیده می‌شود که آنان در حقیقت مصداق کامل "موتو قبل أن تموتوا" می‌باشند و به واسطه‌ی "وجود وجه اللهی‌یشان" حشر و حضور آنان در قیامت نیز متفاوت با دیگر موجودات است. به گونه‌ای که بر همه‌ی موجودات حاضر در آن، محیط خواهند بود. مصداق کامل و حقیقی این بندگان - با توجه به این که در روایات، "حسنه"[32]، "وجه اللَّه"،[33] و "اسمای حسنا"[34] و "آیت کبرا"[35] و نظایر این‌ها بر پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او (ع) منطبق شده است - چهارده معصوم (‌ع) می‌باشند. ولی انبیا و اولیای الاهی و انسان‌هایی که عارف و دوستدار و پیراسته‌ی از دشمنی و بغض نسبت به مقام آنانند نیز به حسب درجاتی که دارند و در حد ظرفیت وجودی و به فراخور تلاش خود در سیر به سوی ولایت آنان، در مراتب و درجات پایین‌تر، مصداق "این بندگان" هستند و خواهند بود. در پایان، این نکته را یادآور می‌شویم که این رُخداد گسترده، با توجه به عظمت و اهمیتش، تفصیلی افزون از این نوشته را خواهان است. از این رو پیشنهاد می‌شود کتاب‌هایی که درباره‌ی آن به رشته‌ی تحریر در آمد مورد مطالعه قرار گیرد، تا به لطف و رحمت بیکران خداوند، حقایق و اسرار بیشتری از این پدیده‌ی بزرگ هویدا گردد. منابع جهت مطالعه‌ی بیشتر: 1. طهرانی، محمد حسین، معاد، ج 4. 2. جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن)، ج 4، ص 297 - 281. 3. طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ترجمه، سید مهدی نبوی و صادق لاریجانی، ص 62 - 48. پی نوشتها: [1] روم، 8. [2] انعام، 2. [3] نحل، 96. [4] نمل، 87؛ زمر، 68؛ حاقه، 15 - 13؛ و.... [5] یس، 53. [6] نازعات، 13 و 14. [7] عبس، 33 و 34. [8] مدثر، 10 -8. [9] ر.ک: حیات پس از مرگ، ص 49 و 50. [10] حاقه، 15 - 13. [11] انبیاء، 104. [12] زمر، 67. [13] نازعات، 6 و 7؛ زمل، 14؛ حج، 1 و 2؛ تکویر، 3 و 4 و 6؛ قارعه، 5؛ قیامة، 9 - 7؛ تکویر، 1؛ انفطار،2؛ و... [14] نمل، 87. [15] زمر، 68. [16] نورالثقلین، ج3، ص 254. [17] لئالی الأخبار، ج4، ص 252. [18] مؤمنون، 100. [19] ر.ک: حیات پس از مرگ، ص 51. [20] زمر، 68؛ یس، 51 و 53؛ کهف، 99؛ طه، 102؛ نبأ، 18؛ ق،20 و 42؛ و.... [21] کافی، ج3، ص 256. [22] احتجاج، ج2، شماره 223، ص 245. [23] نهج البلاغه، خ 186، بند 29. [24] کافی، ج3، ص 256. [25] احتجاج، ج2، شماره 223، ص 245. [26] تفسیر قمی؛ بحار، ج7، ص 117 و 175؛ ج24، ص 45. [27] حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص 426؛ کافی، ج1، ص 185، ح 14. [28] ص، 82 و 83. [29] کافی، ج 2، ص 352، (حدیث قرب نوافل). [30] ر.ک نمایه: فنای اشیای روی زمین (تفسیر آیه‌ی 26 سوره‌ی الرحمن)، س162. [31] فجر، 30 - 27. [32] بحارالانوار، ج 7، ص 117 و 175و ج 24، ص 45. [33] همان، ج 4، ص 7 - 5؛ ج 24، ص 116 - 114. [34] همان، ج 25، ص 4، ح 7. [35] همان، ج 23، ص 206. islamquest.net
عنوان سوال:

آیا به هنگام قیامت کبری همه ‌ی موجودات به جز خداوند می‌ میرند، حتی عزرائیل هم می‌ میرد؟


پاسخ:

برای این که پاسخی شایسته به سؤال داده باشیم، نخست به توضیح ماهیت مرگ در آستانه‌ی قیامت و نیز شرح گستره و دامنه‌ی آن می‌پردازیم، سپس جواب‌گوی این پرسش خواهیم بود که آیا کسانی هستند که این مرگ فراگیر، دامنگیر آنان نگردد یا خیر؟ و در صورت وجود چنین کسانی، نام و نشان و صفات آنها چیست؟ و مصداق یا مصادیق خارجی آنان چه کسانی هستند؟

بخش اوّل:
در بیان بخش نخست باید گفت: از نظر قرآن کریم، مرگ هر چیزی هنگامی است که "اجل" آن شی‌ء فرا برسد، و همه‌ی موجودات - چه انسان و چه غیر انسان دارای چنین اجلی هستند.[1] همه‌ی موجودات در سیر و حرکت خود به نقطه‌ای خواهند رسید که در آن نقطه خاتمه یافته و در آن ساکن گشته و استقرار می‌یابند. این نقطه‌ی استقرار و ثبات بنابر گفته‌ی قرآن، نزد خداوند است. (أجل مسمی عنده)[2] و آنچه نزد خداوند است باقی می‌باشد. (و ماعندالله باقٍ)[3] از این رو، وقتی موجودات به پیشگاه خداوند رسیدند و در نزد او حاضر گشتند دارای حیاتی ابدی و جاویدان می‌گردند. همه‌ی موجودات - چه انسان و چه غیر انسان - صیرورت و شدنِ آنان به سوی خداوند است و عاقبت به سوی او برگشته و در پیشگاه او حاضر و محشور می‌گردند. این بازگشت همگانی به سوی خداوند همان "مرگ" است که عبارت است از: خارج شدن از زندگی و حیاتی که در آن، حرکت و کون و فساد و تغییر و زمان و ضیق و تاریکی و کثرت و پراکندگی و... وجود دارد، و ورود به زندگی و حیات عنداللّهی که در آن، حیات و بقای محض و جاودانگی و وسعت و نور و وحدت و...، به دور از نقص‌های یاد شده، متجلی است. پس می‌توان چنین نتیجه گرفت که همه‌ی موجودات را، از انسان گرفته تا آسمان‌ها و زمین و هر آنچه در آنهاست، این چنین "مردنی" خواهد بود، گرچه با الفاظ مختلفی بیان شده است. مثل این که از مردن انسان، که خروج روح از بدن است، با لفظ "موت" و از مرگ غیر انسان با تعابیر دیگری، که در ادامه این نوشتار ذکر می‌شود، یاد شده است.
چنین اجل و مرگی که همه‌ی موجودات با آن مواجه شده و تمام عالم را فرا می‌گیرد، به هنگام قیامت کبری تحقق پیدا خواهد کرد و گستره‌ی آن همه‌ی پدیده‌ها و ما سوی الله را در برمی‌گیرد. و در حقیقت به هنگام قیامت، اجل همگان فرا خواهد رسید و همه‌ی خلایق پا به قیامت، که عرصه‌ی حضور نزد خداوند است، خواهند گذاشت.
به دیگر سخن، در آستانه‌ی رستاخیز و قیامت کبری هم بساط دنیا و برزخ و آسمان‌ها و زمین برچیده می‌شود و هم اهل دنیا و برزخیان و اهل آسمان‌ها (ملایکه و...) فانی می‌گردند و در پی آن، قیامت برپا گشته و همه نزد خداوند محشور می‌شوند و به حیاتی ابدی و بقای محض بار می‌یابند. بیان و شناخت ویژگی‌ها و خصوصیات چنین حالتی (زندگی در قیامت و حیات عنداللّهی)، از آن رو که قیامت عرصه و تجلی گاه آن است، با بررسی و مطالعه‌ی احوال و اوصاف و مشخصه‌ها و نام‌هایی که در قرآن و روایات برای قیامت برشمرده شده است، ممکن خواهد بود، ولی بحث و نوشته‌ای مستقل از آنچه در این جا پی گرفتیم را خواهان است.
در قرآن کریم از منشأ چنین رخدادی به "نفخ صور"[4] تعبیر شده است و دمیدنی که در صور انجام می‌گیرد هم منشأ میراندن و هم منشأ زنده‌گردانیدن و برانگیختن و حشر و برپایی قیامت است. نیز از این حادثه به "صیحه"[5]، "زجره"[6](صیحه)، "صاخه"[7] (صیحه‌ی شدید) و "نقر فی الناقور"[8] (دمیدن در چیزی که صدا از آن خارج می‌شود) تعبیر گشته است. از مجموع این الفاظ که بیانگر یک واقعیت‌اند، به دست می‌آید که "صور" و "دو نفخه‌اش" حکایت همان "شیپوری" است که در لشکر، برای کارزار به کار می‌برده‌اند. بار اوّل در صور دمیده می‌شود که ساکت شوید و برای حرکت آماده گردید و سپس برای بار دوم در آن دمیده می‌شود که برخیزید و... .[9]
در شرح و توضیح این پدیده‌ی عظیم، آیات قرآن کریم و روایات چند دسته‌اند:
1. آیاتی که بیان‌گر آنند که با نواخته شدن شیپور مرگ و خاموشی، بساط آسمان‌ها و زمین برچیده می‌شود. مانند: "به یاد آر که در صور یک بار بدمند و زمین و کوه‌ها را بگیرند و یک مرتبه همه را خرد و متلاشی سازند آن گاه روز موعود، آن واقعه‌ی بزرگ (قیامت) واقع گردد."[10] و "روزی که آسمان را مانند طومار درهم پیچیم."[11] و: "(در روز قیامت) آسمان‌ها پیچیده به دست سلطنت اویند."[12] و نیز آیات دیگر[13] که همه‌ی آنها خبر از حوادثی می‌دهند که در آستانه‌ی برپایی قیامت، به سبب نفخ صور و مانند آن، سراسر کائنات را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
با مطالعه و تعمق در این آیات می‌توان کیفیت و چگونگی مرگ آسمان‌ها و زمین - که عبارت است از: پیچیده شدن بساط آنها و تبدیل و دگرگونی آنها به چیزی متناسب با عرصه ‌ی قیامت - را دریافت.
2. دسته‌ای از آیات، دال بر آن است که هر کس در آسمان‌ها و زمین هستند، با نواخته شدن شیپور مرگ، فانی می‌گردند. "یوم ینفخ فی الصور ففزع من فی السموات و من فی الأرض..."[14] و "نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الأرض..."[15]. "نزع" به معنای ترس و هول شدید است و "صعق"؛ یعنی بی‌هوشی و مدهوشی. در حقیقت این دو واژه، حالتِ مرگی را بیان می‌کنند که شرح آن در آغاز این نوشته گذشت؛ یعنی مرگی همراه با ترس و بی‌هوشی‌ای مرگ وار، هرکس را که در آسمان وزمین به سر می‌برد، فرا می‌گیرد.
از آن رو که اولاً برزخ تتمه و دنباله‌ی دنیا است که از آن به عالم قبر[16] و از بهشت آن به "جنة الدنیا"،[17] تعبیر شده است. و ثانیاً همه‌ی اهل دنیا ناچار به پیمودن برزخ خواهند بود،[18] خواه طولانی و خواه کوتاه، مراد از "من فی الأرض" زمینیان می‌باشند که وارد برزخ شده‌اند، نه آنان که قبل از برزخ بر روی زمین به زندگی خود ادامه می‌دهند. مقصود از "من فی السموات" ارواح سعدا و ملائکه[19] می‌باشند. موجوداتی که از قید صورت‌های مثالی و قالب‌های برزخی رهیده و در عالمی فوق عالم برزخ (در آسمان‌ها) به سر می‌برند.
مرگ این دو گروه (زمینیان و اهل آسمان‌ها)، به سبب نفخ صور، به این معناست که آنان نه تنها از نشأه‌ی دنیا و بدن خاکی رهیده‌اند، بلکه صورت‌های مثالی و قالب‌های برزخی را رها کرده و از آسمان‌ها نیز صعود نموده، به ساحت خداوندی بار یافته و در ذات احدی او فانی گشته‌اند.
3. دسته‌ی دیگر از آیات، روشن‌گر نفخه‌ی حیات[20] و بقای همه‌ی کسانی است که در اثر نفخه‌ ی نخست درگذشته ‌اند. از ذکر این آیات جهت اختصار و طولانی نشدن این نوشتار، خود داری می‌کنیم.
روایات نیز بیانگر سه دسته آیات ذکر شده اند که به ذکر فشرده‌ی مضامین برخی از آنها بسنده می‌کنیم:
فرشته ‌ای به نام "اسرافیل" به اذن خداوند در شیپور مرگ می‌دمد و در پی آن، همه‌ی کسانی که در آسمان‌ها و زمین به سر می‌برند، حتی حاملان عرش (حضرت جبرئیل و میکائیل)، می‌میرند و خود اسرافیل بعد از آن به امر خداوند در می‌گذرد[21] و همه‌ ی اشیا باطل می‌شوند[22] و بعد از فنای دنیا نه زمانی وجود دارد و نه مکانی. اجل‌ها و زمان‌ها معدوم گشته و سال‌ها و لحظه‌ها ناپدید می‌گردد[23] و هیچ چیزی جز خداوند واحد قهار باقی نمی‌ماند.
بار دیگر در شیپور نواخته شده و همه‌ی اهل آسمان‌ها و زمین زنده خواهند شد[24] و همه‌ی اشیا به وجودشان باز خواهند گشت، همان طور که مدبرشان آنها را خلق کرده بود.[25]
از مجموع این آیات و روایات به دست می‌آید که آسمان‌ها و زمین و برزخ و نیز تمام کسانی که در آنها به سر می‌برند، حتی ملائکه‌ی مقرب پروردگار از حوادث هول‌انگیز و ترس آور دو نفخه؛ یعنی مرگ فراگیر و حضور و حشر و برانگیخته شدن همگانی، در امان نیستند و این پدیده و حادثه دامن‌گیر همه ی آنها خواهد گشت.
ولی هم آیات و روایات پیشین و هم آیات و روایات دیگری که همگی آنها عهده‌دار بیان این رخداد بزرگ‌اند، افزون بر مطالبی که تاکنون ذکر کردیم، بیانگر اوصاف و مشخصه‌های عده‌ایی از بندگان می‌باشند که از رویدادها و حوادث دو نفخه‌ی یاد شده و هول و هراس و سختی‌ها و رنج‌های طاقت فرسای آن استثنا شده‌اند و به دور از اتفاقات فراگیر آن در امن و امان به حیات خود ادامه می‌دهند.

بخش دوم:
شرح و توصیف عده ‌ای که از آنان سخن رانده شد، در قرآن کریم و روایات این گونه است:
الف- در دو آیه‌ی (67 سوره‌ی زمر و 87 سوره‌ی نمل) مربوط به"نفخه‌ی اول" (میراندان)، بعداز بیان این که هر کس در آسمان‌ها و زمین است، در اثر دمیده شدن در صور، دچار "فزع" و "صعق" می‌شوند، با عبارت (اِلاّ من شاء الله) - مگر کسانی که خدا خواست - عده‌ایی را از این نفخه استثنا کرده که آیات 90 - 89 سوره‌ی نمل آن را تفسیر نموده و می‌فرمایند: آنان کسانی هستند که دارای "حسنه" می‌باشند.

ب- همچنین از آیاتی که بیان‌گر "نفخه‌ی حیات"اند، نظیر آیات 68 سوره‌ی زمر و 53 سوره‌ی یس، فهمیده می‌شود همان کسانی که در نفخه‌ی اماته درگذشتند، هم آنان در نفخه‌ی دوم زنده و نزد خدا حاضر خواهند گشت، ولی با این وجود، خداوند در آیه‌ی 127 و 128 سوره‌ی صافات "بندگان مخلَص" خویش را از این احضار شوندگان استثنا می‌نماید.
از این روی کسانی که دارای "حسنه" و جزو "بندگان مخلَص" خداوند می‌باشند، از حوادث دو نفخه در امان اند. با روشن شدن معنای این دو واژه (حسنه و مخلَصین) به وضوح می‌توانیم چنین افرادی رابشناسیم. از این رو آیات و روایات را مورد بررسی قرار می‌دهیم تا معنای این دو واژه تفسیر گردد:

1. مراد از "حسنه"، "حسنه‌ی مطلق" است؛ یعنی حسنه‌ای که با هیچ گونه سیئه‌ای مشوب و آمیخته نگردد. و کسانی که دارای حسنه‌ی مطلق‌اند، افراد خاصی از اهل ایمان هستند و ذات آنان از هر پلیدی پاک و پاکیزه و از هر نوع "نفاق" و "کفر" و "شرک" پیراسته است. هیچ گاه دل به غیر خدا نداده و همه‌ی امور خویش را به او سپرده و به مقام تسلیم محض و توکل رسیده، از آنها نیز عبور کرده، بدون هیچ شائبه‌ی استکبار و اظهار هستی و فرعونیت، فانی در ذات حق هستند. این ویژگی‌ها بیان‌گر مقام "ولایت" است. از این رو در روایات از "حسنه" در این آیه به ولایت امیرمؤمنان (ع)[26] و معرفت ولایت و حب اهل بیت (‌ع) و از "سیئه" به انکار ولایت و بغض نسبت به اهل بیت (‌ع) تعبیر شده است.[27]

2. مراد از "مخلَصین" نیز کسانی‌اند که بنابر آیه‌ی "فبعزّتک لأغوینّهم أجمعین إلاّ عبادک منهم المخلصین"[28]، ممتاز از همه ی انسان‌ها، از اغوای شیطان رهیده‌اند و چون اغوای شیطان - بنابر مضمون آیه‌ی 22 سوره‌ی ابراهیم - با وعده‌های دروغ و پذیرش آن کارگر می‌افتد و از طرفی پذیرش آن ناشی از "شرک" گمراهان است، مخلَصین بندگانی‌اند که از هر گونه شرکی پاک و پیراسته و فقط برای خداوند خالص گشته ‌اند.
با توجه و دقت در مفهوم این دو واژه، می‌توان گفت هر دو، بیانگر یک حقیقت و دارای معنای واحدند. از این رو، می‌توان افرادی را که از حوادث دو نفخه‌ی اماته و احیا استثنا شده‌اند، این گونه وصف کرد: آنان انسان‌هایی هستند که به گونه‌ای که برای غیر خدا، وجودی نمی‌بینند و نام و نشانی جز او نمی‌یابند و اختیاری برای نفع و ضرر و مرگ و حیات خویش قایل نبوده و حقیقت و سرّشان غرق و مستهلک و فانی و ذوب در خداوند گشته و همه‌ی امور خود را به خدا سپرده و از آنها چیزی صادر نمی‌شود، جز آنچه رضای خدا در آن است (نوافل) و تنها رضای خدا را می‌جویند. از این رو خداوند چشم و گوش و دست و زبان و قلب آنان گشته[29] و به دور از هیچ غلوی، آنان آینه‌ی تمام نمای خداوند شده و تنها رُخ او را می‌نمایانند. و در حقیقت آنان همان "وجه اللَّه"اند. "وجه"؛ یعنی چهره‌ی باطنی و حقیقت هر چیز که "شناخت کامل" شی‌ء فقط به واسطه ی آن ممکن است. و وجه اللَّه بودن این بندگان به معنای آن است که آنان کامل ترین آیت خداوند و آینه‌ای تمام نمای او می‌باشند که خداوند می‌فرماید: "کل شی‌ءٍ هالک إلاّ وجه"؛ یعنی همه چیز جز وجه او فانی است.[30] از این رو در حالی که همه ی اشیا و خلایق (آسمان‌ها و زمین و نیز زمینیان و برزخیان و اهل آسمان‌ها؛ یعنی ملایکه و... حتی ملایکه‌ی مقرب در اثر نفخه‌ی نخست فانی می‌گردند، آنان باقی‌اند و زوال و نابودی از حقیقت آنان دور است. از آن رو که هستیشان ذوب و فانی در خداوند است و وجودی برای آنان، سوای و جود خداوند و وجه او، باقی نمانده است، نه توقفی در برزخ دارند و نه در قیامت، حشری برای حساب و کتاب و سؤال و جواب دارند؛ زیرا قبل از آن در دنیا در اثر مجاهدت و مراقبت و ریاضت در راه رضای خداوند، هم از تعلقّات مادی و صورت‌های مثالی و قالب‌های برزخی رهیده‌اند و هم به حساب و کتاب خود رسیده‌اند و یکسره به بهشت ذات و لقای پروردگار بار یافته‌اند. جایگاه امنی که ره یافتگان به آن در امن و آرامش و اطمینان به سر می‌برند.[31] از این رو از گزند همه‌ی حوادث فراگیر و عظیم نفخه‌ی اماته و احیا نیز در امانند؛ زیرا آنچه ثمره‌ی این رخداد بزرگ خواهد بود، همانا "رساندن و بهره‌مند کردن" همه‌ی موجودات، به فراخور استعداد و سعه‌ی وجودی هر یک از آنها، به "حیات عنداللّهی" است. در حالی که این بندگان به چنین حیاتی کامل‌تر و بالاتر از آنچه به سبب نفخ صور بهره ‌ی دیگران خواهد گشت، در دنیا بار یافته بودند.
با دقت در آنچه گذشت فهمیده می‌شود که آنان در حقیقت مصداق کامل "موتو قبل أن تموتوا" می‌باشند و به واسطه‌ی "وجود وجه اللهی‌یشان" حشر و حضور آنان در قیامت نیز متفاوت با دیگر موجودات است. به گونه‌ای که بر همه‌ی موجودات حاضر در آن، محیط خواهند بود.
مصداق کامل و حقیقی این بندگان - با توجه به این که در روایات، "حسنه"[32]، "وجه اللَّه"،[33] و "اسمای حسنا"[34] و "آیت کبرا"[35] و نظایر این‌ها بر پیامبر اکرم (ص) و اهل بیت او (ع) منطبق شده است - چهارده معصوم (‌ع) می‌باشند. ولی انبیا و اولیای الاهی و انسان‌هایی که عارف و دوستدار و پیراسته‌ی از دشمنی و بغض نسبت به مقام آنانند نیز به حسب درجاتی که دارند و در حد ظرفیت وجودی و به فراخور تلاش خود در سیر به سوی ولایت آنان، در مراتب و درجات پایین‌تر، مصداق "این بندگان" هستند و خواهند بود.
در پایان، این نکته را یادآور می‌شویم که این رُخداد گسترده، با توجه به عظمت و اهمیتش، تفصیلی افزون از این نوشته را خواهان است. از این رو پیشنهاد می‌شود کتاب‌هایی که درباره‌ی آن به رشته‌ی تحریر در آمد مورد مطالعه قرار گیرد، تا به لطف و رحمت بیکران خداوند، حقایق و اسرار بیشتری از این پدیده‌ی بزرگ هویدا گردد.
منابع جهت مطالعه‌ی بیشتر:
1. طهرانی، محمد حسین، معاد، ج 4.
2. جوادی آملی، عبدالله، معاد در قرآن (تفسیر موضوعی قرآن)، ج 4، ص 297 - 281.
3. طباطبائی، سید محمد حسین، حیات پس از مرگ، ترجمه، سید مهدی نبوی و صادق لاریجانی، ص 62 - 48.

پی نوشتها:
[1] روم، 8.
[2] انعام، 2.
[3] نحل، 96.
[4] نمل، 87؛ زمر، 68؛ حاقه، 15 - 13؛ و....
[5] یس، 53.
[6] نازعات، 13 و 14.
[7] عبس، 33 و 34.
[8] مدثر، 10 -8.
[9] ر.ک: حیات پس از مرگ، ص 49 و 50.
[10] حاقه، 15 - 13.
[11] انبیاء، 104.
[12] زمر، 67.
[13] نازعات، 6 و 7؛ زمل، 14؛ حج، 1 و 2؛ تکویر، 3 و 4 و 6؛ قارعه، 5؛ قیامة، 9 - 7؛ تکویر، 1؛ انفطار،2؛ و...
[14] نمل، 87.
[15] زمر، 68.
[16] نورالثقلین، ج3، ص 254.
[17] لئالی الأخبار، ج4، ص 252.
[18] مؤمنون، 100.
[19] ر.ک: حیات پس از مرگ، ص 51.
[20] زمر، 68؛ یس، 51 و 53؛ کهف، 99؛ طه، 102؛ نبأ، 18؛ ق،20 و 42؛ و....
[21] کافی، ج3، ص 256.
[22] احتجاج، ج2، شماره 223، ص 245.
[23] نهج البلاغه، خ 186، بند 29.
[24] کافی، ج3، ص 256.
[25] احتجاج، ج2، شماره 223، ص 245.
[26] تفسیر قمی؛ بحار، ج7، ص 117 و 175؛ ج24، ص 45.
[27] حاکم حسکانی، شواهد التنزیل، ج1، ص 426؛ کافی، ج1، ص 185، ح 14.
[28] ص، 82 و 83.
[29] کافی، ج 2، ص 352، (حدیث قرب نوافل).
[30] ر.ک نمایه: فنای اشیای روی زمین (تفسیر آیه‌ی 26 سوره‌ی الرحمن)، س162.
[31] فجر، 30 - 27.
[32] بحارالانوار، ج 7، ص 117 و 175و ج 24، ص 45.
[33] همان، ج 4، ص 7 - 5؛ ج 24، ص 116 - 114.
[34] همان، ج 25، ص 4، ح 7.
[35] همان، ج 23، ص 206.
islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین