پدر حضرت موسی(ع) و نیز حضرت مریم(ع) «عمران» نام داشتند. این نام، در زبان عربی و عبری به چه معنا است؟
عُمران (به ضمّ عین) در زبان عربی از ریشه‌ی (ع م ر) به معنای آبادی و آبادانی،[1] نقیض خرابی است.[2] اما (عِمران) (به کسر عین) یک کلمه‌ی عبری و نام شخصی به نام (عَمرام) است که حرف میم آن در زبان عربی به (ن) تبدیل شده است؛[3] همان‌طور که در قرآن کریم آمده است: (وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ‌ عِمْرانَ‌ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا...)؛[4] و [نیز] مریم دختر عمران [را مثل زده است] که دامان خود را پاک نگه داشت و در نتیجه از روح خود در او دمیدیم. در تورات آمده: (پسران قَهات اینها بودند: عَمرام، یصهار، حبرون و عُزِّی ئیل .هارون، موسی و مریم فرزندان عمرام بودند).[5] کلمه‌ی (عَمرام)، مرکب است از: الف. (عم) یعنی قوم [و (عمی) یعنی قوم من[6]‌] و در این مورد هم مقصود از (عم) قوم است. ب. (رام)؛ یعنی خدا و یا مرتفع که (رامه) و (راموت) هم افاده‌ی بلندی می‌کند.[7] بنابر این، معنای کلمه عمرام؛ قوم خدا، یا قوم بلند مرتبه است.[8] پی نوشت: [1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ص 764، انتشارات راه رشد، تهران، چاپ اول، 1389ش. [2]. حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، محقق و مصحح: اریانی، مطهر بن علی، عبدالله، یوسف محمد، عمری، حسین بن عبدالله، ج 7، ص 4765، دار الفکر،‌ دمشق، چاپ اول، 1420ق؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 586، دار القلم‌، بیروت، چاپ اول، 1412ق. [3]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 3، ص 84، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 222، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش. [4]. تحریم، 12. [5]. تواریخ ایام؛ 6: 2 - 3. [6]. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص 621، انتشارات اساطیر، تهران، چاپ اول، 1377ش. [7]. همان، ص 406 – 407. [8]. لغت نامه دهخدا، واژه‌ی (عمرام)؛ بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج 1، مقدمه، ص 259، انتشارات حکمت، قم، 1386ق. منبع: islamquest.net
عنوان سوال:

پدر حضرت موسی(ع) و نیز حضرت مریم(ع) «عمران» نام داشتند. این نام، در زبان عربی و عبری به چه معنا است؟


پاسخ:

عُمران (به ضمّ عین) در زبان عربی از ریشه‌ی (ع م ر) به معنای آبادی و آبادانی،[1] نقیض خرابی است.[2] اما (عِمران) (به کسر عین) یک کلمه‌ی عبری و نام شخصی به نام (عَمرام) است که حرف میم آن در زبان عربی به (ن) تبدیل شده است؛[3] همان‌طور که در قرآن کریم آمده است: (وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ‌ عِمْرانَ‌ الَّتِی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فِیهِ مِنْ رُوحِنا...)؛[4] و [نیز] مریم دختر عمران [را مثل زده است] که دامان خود را پاک نگه داشت و در نتیجه از روح خود در او دمیدیم.
در تورات آمده: (پسران قَهات اینها بودند: عَمرام، یصهار، حبرون و عُزِّی ئیل .هارون، موسی و مریم فرزندان عمرام بودند).[5]
کلمه‌ی (عَمرام)، مرکب است از:
الف. (عم) یعنی قوم [و (عمی) یعنی قوم من[6]‌] و در این مورد هم مقصود از (عم) قوم است.
ب. (رام)؛ یعنی خدا و یا مرتفع که (رامه) و (راموت) هم افاده‌ی بلندی می‌کند.[7] بنابر این، معنای کلمه عمرام؛ قوم خدا، یا قوم بلند مرتبه است.[8]
پی نوشت:
[1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، ص 764، انتشارات راه رشد، تهران، چاپ اول، 1389ش.
[2]. حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، محقق و مصحح: اریانی، مطهر بن علی، عبدالله، یوسف محمد، عمری، حسین بن عبدالله، ج 7، ص 4765، دار الفکر،‌ دمشق، چاپ اول، 1420ق؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات ألفاظ القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 586، دار القلم‌، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. ابن عاشور، محمد بن طاهر، التحریر و التنویر، ج 3، ص 84، بی‌نا، بی‌جا، بی‌تا؛ مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 8، ص 222، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1360ش.
[4]. تحریم، 12.
[5]. تواریخ ایام؛ 6: 2 - 3.
[6]. هاکس، جیمز، قاموس کتاب مقدس، ص 621، انتشارات اساطیر، تهران، چاپ اول، 1377ش.
[7]. همان، ص 406 – 407.
[8]. لغت نامه دهخدا، واژه‌ی (عمرام)؛ بلاغی، سید عبد الحجت، حجة التفاسیر و بلاغ الإکسیر، ج 1، مقدمه، ص 259، انتشارات حکمت، قم، 1386ق.
منبع:
islamquest.net





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین