بهره گیری قرآن از فرهنگ زمانه، چگونه با جاودانگی و جهانی بودن آن سازگاری دارد؟
از این که قرآن، کتاب مقدّس الهی و برای راهنمایی بشر آمده، کلامی متقن است؛ اما پرسشی که مطرح می شود، این است که آیا قرآن می تواند نیازهای جوامع بشری متمدن را برآورده کند؟ یا تنها برای زمان نزول وحی کاربرد علمی و عملی دارد؟ به باور کسانی که معتقدند قرآن برای فرهنگ عصر خودش نازل شده است، تعالیم آسمانی قرآن در فرهنگ ها و عصرهای دیگر جایگاهی ندارد. دیدگاه روشنفکران درباره ی قرآن و زمان، دو گونه است:[1] دیدگاه اول: گروهی از روشنفکران، باورشان این است که قرآن با زمان در حال تضاد است. هر چه زمان رو به جلو می رود، تأثیر قرآن رو به افول و نزول می گذارد و هیچ آشتی بین قرآن و زمان نیست. زمان در همه حال رو به رشد و توسعه و نوگرایی و تجدد است؛ هم از نظر جمعیت و نیازهای آن و هم از نظر وسعت و قوانین جدید و اقتصاد در سطح بین المللی، و هم از نظر فرهنگی و ارتباط جمعی و از هیچ یک از این جهت ها با عصر نزول قرآن قابل مقایسه نیست؛ زیرا قرآن با فرهنگ زمان خود نازل شده و برای فرهنگ های دیگر کارایی ندارد. قرآن موجود، متناسب با احتیاج ها و نیازهای مردم بدوی و سنتی اعراب چهارده قرن پیش بود. این بدان معنا نیست که قرآن، نیازهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی...جامعه را برای تمام زمان ها برطرف می کند؛ چون انسان ها، تنوع طلب و تجددگرا و نوگرا می باشند و بینش و تفکّر و روش انسان امروزی، با انسان چهارده قرن قبل، متفاوت است؛ از این رو برخی گفته اند: این مقررات اسلامی -احکام اسلامی- صددرصد موقتی، مقطعی و متکی به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمانه هستند.[2] و نیز گفته شده: ارزشهای دینی، دائماً در حال تغیرند.[3] برخی درباره موقتی بودن قرآن شبهه ی دیگری مطرح می کنند و می گویند: تمام احکام حقوقی و اجتماعی اسلام، متناسب با جامعه زمان پیامبر، بوده و موقتی اند.[4] در (نشریه ایران فردا) آمده است: ما نمی توانیم، امضای اسلام را برای آن مردم، به مردم دیگر تعمیم دهیم. مردم این زمان، مردم زمان 1400 سال پیش نیستند و احکامی درباره ی خانواده و...به معنای ابدی بودن نیست، بلکه یک نظام عصری است نه ابدی.[5] عده ای دیگر درباره این که، احکام مشمول زمان می شود، می نویسند: احکام برای مردمند نه مردم برای احکام؛ اگر مردم عوض شوند، احکام هم باید عوض شود.[6] دیدگاه دوم: گروهی دیگر از متفکران مسلمان، بر این باورند که قرآن یک سلسله قوانین و احکامی را به رشته تحریر در آورده که افزون بر توجه به دنیای انسان ها (مانند عدالت اجتماعی، حقوق و..) نیاز معنوی بشر را نیز تا ابد، برآورده می کند و دلیل های فراوانی را برای ادعای خود آورده اند و کسانی که قرآن را برای زمان خاصی می دانند، آن هم برای زمان جامعه سنتی و بدوی، هیچ دلیلی برای اثبات مدعای خود ندارند؛ فقط یک روی سکه را نظاره گرند، آن هم بُعد مادی و رشد و توسعه علوم تجربی، در حالی که انسان دارای بعد روحی نیز می باشد. این هدایت (چه تکوینی و چه تشریعی) به یک زمان اختصاص ندارد، بلکه قوانین و احکام هدایتی قرآن تا ابد کاربرد عملی دارد. چنان که گفته شد، دیدگاه دوم، دلیل های عقلی و نقلی فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم: 1. هماهنگی دین با فطرت: خدای سبحان در تبیین قلمرو رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:(و ما ارسلناک الا کافة للناس)[7]؛ بنابراین، رسالت آن حضرت جهان شمول و ابدی و کتاب او جهانی و جاودانه و قوم او نیز همه افراد بشرند نه گروهی از مردم حجاز. قرآن با زبان جهانی فطرت سخن گفته و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهرمند است و هیچ کس نمی تواند بیگانگی با آن را بهانه سازد. انسان ها در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و قرآن کریم شکوفا کردن فطرت هارا برعهده دارد، با همین فرهنگ با انسان ها سخن گفته است؛ از این رو زبانش برای همگان آشنا و فهمش برای همه آسان است.[8] همه انسان ها با نژادهای گوناگون دارای فطرت و سرشتی هستند و چیزی به نام (حقیقت)، در درونشان جوشش دارد. این فطرت، اگر در مسیر تربیت صحیح قرار بگیرد و محیط مناسب برای پرورش آن فراهم گردد، و حقیقت ها وارونه جلوه داده نشود، بی تردید با مسائل و قوانین قرآن، سازگاری نشان می دهد. قرآن نیز، فطرت انسان را مطابق و همنوا با دین می داند و می فرماید: (فَاَقِم وَجهَک لِلدِّین حَنِیفاً فِطرتَ الله الَتی فَطَر النّاس عَلَیها لاتَبدِیلَ لِخَلقِ الله ذالِکَ الدین القیّم و لکِن اَکثَر النّاس لایَعلَمُون.)[9]؛ ای رسول، به سوی آیین پاک اسلام روی آور و پیوسته از راه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا، نیست؛ آن دین اسلام استوار و حق است، لیکن اکثر مردم از حقیقت آن آگاه نیستند. این آیه، فطرت بشر را با دین خدا مساوی گرفته است و هر جا دین خدا (دین کامل که اسلام باشد) و کلام او (قرآن) وجود داشته باشد؛ با فطرت و سرشت بشر مطابق است؛ فرقی هم نمی کند این بشر سیاه باشد یا سفید، کافر باشد یا مسلمان. قرآن در باره خداگرایی فطرت، از زبان حضرت ابراهیم(علیه السلام)می فرماید: (انّی وَجّهتُ وَجهی لِلّذی فَطَر السَمَوات و الارض حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین.)[10]؛ -حضرت ابراهیم(علیه السلام) -فرمود: همانا من با فطرت درونی خودم، رو به سوی خدا آوردم؛ همان خدایی که آفریننده ی زمین و آسمان است. من هرگز با مشرکان موافق نخواهم بود. خداگرایی، چیزی نیست که از بیرون بر انسان ها تحمیل شود، بلکه در درون انسان ها موج می زند و یک حالت تمکینی دارد، نه تحمیلی. فطرت درونی، دارای خصوصیات منحصر به فرد می باشد؛ از جمله: الف. فطرت موجودی است خداجو، به حکم فطرت عالمه، عاشقه، افتقار، انقیاد، خوف، رجا، حب، بغض، اصل، نقص؛ ب. گرایش به سوی علم نامحدود؛ ج. گرایش به سوی قدرت مطلق؛ د. گرایش به سوی زندگی دایمی؛ ه. گرایش به سوی ابتهاج بی پایان؛ ت. گرایش به سوی اظهار کمالات بی پایان؛ م. گرایش به سوی درک کلام نامحدود.[11] فطرت، فرهنگ عمومی و مشترک همه انسان ها در همه زمان ها و مکان های تاریخ است... . زبان دین اسلام، یعنی زبان قرآن، فطری است؛ از این رو مخاطبان آشنایی در پهنه گیتی دارد... . فطرت به عنوان فرهنگ مشترک جوامع بشری، تعدد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و رسوم و روحیات و عوامل گوناگون بیرون را مقهور اتحاد فطرت درونی قرار داد.[12] امام خمینی(قدس سره) می فرماید: مجموعه معارف دین اسلام، فطری است و قرآن و احکام اسلامی، برای همیشه و برای همه بشر، نازل شده است. زبان قرآن، زبان عمومی و فهم و ادراک آن برای همگان است. در جای دیگر می فرماید: قوانین و مکاتب بشری و ادیان غیر الهی، ناقص است و فطرت، تنفّر از نقص دارد؛ چون کمال مطلق، مورد تعلّق فطرت است.[13] با وجود این، انسان ها در ضمیر باطنی خودشان، دارای فطرت پاک می باشند و طبق نص صریح قرآن، همه ی آیات قرآن، بر طبق فطرت بشر نازل شده است و با فطرت انسان ها سازگاری مطلق دارد. فطرت انسان تغییرپذیر نیست که بگوییم: این فطرت در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)شکل غیر مترقّی داشته، ولی امروزه با رشد علم و دانش و صنعت، تغییر پیدا کرده است. تغییر فطرت یک حالت طولی دارد، نه عرضی. همین فطرت، در محیط نامناسب و تربیت نادرست و گرایش به مادیگری، نزول و سقوط می کند و گرد و غبار غفلت، روی آن را می پوشاند و صاحب خود را اندر خم کوچه ها رها می سازد؛ اما فطرتی که بر اساس پرورش و تربیت صحیح، رشد کرده، نه تنها خود را آیینه ی تمام نمای دین می داند، بلکه می تواند دیگران را از گمراهی نجات دهد؛ مانند اهل بیت(علیهم السلام) که با رشد صعودی فطرتشان به حد اعلی انسانیت رسیده بودند.استاد شهید مطهری(قدس سره)در این باره می فرماید: سلسله نیازهای بشر، به صورت یک تقاضا در باطن انسان وجود دارد که باید در سایه تعلیم و تربیت مذهبی، پرورش یابد.[14] بحث فطرت و سرشت انسان، یک بحث قرآنی در بین روشنفکران مسلمان نیست، بلکه دانشمندان غیر مسلمان نیز به وجود ضمیر باطنی و وجدان درونی آگاهی یافته، و نظریاتی ارائه کرده اند. (کانت) فیلسوف آلمانی می گوید: دو چیز است که اعجاب انسان را، سخت برمی انگیزد؛ یکی آسمان پرستاره که بالای سر ماقرار گرفته است دیگر وجدان و ضمیری که در درون ما قرار دارد.[15] فطرت درونی که با دین مطابق است، به چهارده قرن پیش تعلق ندارد، بلکه تا زمانی که انسان هست، فطرت نیز هست و تا زمانی که فطرت هست، دین جزء جدانشدنی او به شمار می رود. خداوند، زمانی که انسان را خلق کرد، به هیچ روی او را تنها نگذاشته، با روش های گوناگون، هدایت فرمود: (رَبُّنا الّذِی اَعطی کُلّ شِیء خَلقه ثُمّ هَدی)[16]؛ (-حضرت موسی(علیه السلام) -فرمود: خدای من آن کسی است که همه ی موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده؛ سپس به راه کمالش هدایت کرده است.) پس هدایت تکوینی خداوند، در درون انسان ها نهفته شده است؛ در نتیجه انسان های دیروز و امروز و فردا از نظر فطرت و تکوین، با هم فرقی ندارند. 2. اخلاق ثابت مبتنی بر احکام قرآن: یکی دیگر از دلیل های اثبات جاودانگی قرآن، اخلاق است. در جوامع انسانی، چیزی که در حال رشد و حرکت است، علم، دانش، اقتصاد، صنعت و تکنولوژی...است و چیزی که در حال افول و نزول و سقوط است، اخلاق و معنویت می باشد. مردم با رشد صنعت و تمدن، خود را صاحب اخلاق یافتند و احکام شرایع را مخصوص دوران جامعه بدوی و سنتی، دانستند و باور داشتند همان گونه که همه چیز در حال پیشرفت است، پس زندگی در بُعد اخلاق نیز باید پیشرفت کند و دیگر ما نباید مقلّد گذشتگان که تابع ادیان الهی بودند باشیم؛ اما از این مطلب غافلند که، اخلاق ثابت است و هیچ گاه تغییرپذیر نیست[17]. قرآن نیز یک سلسله برنامه، قوانین و احکام را پایه ریزی نموده و نیاز مردم را در زمینه اخلاق و معنویت برای همه ی زمان ها، برآورده کرده است؛ برای مثال نمی شود گفت: عبادتی که پیامبران الهی پایه ریزی کردند، برای جامعه همان زمان کاربرد روحی و عملی دارد و در جوامع امروز با این همه رشد، دیگر عبادت معنا ندارد، در حالی که عبودیت و خضوع، چه در گذشته و چه در آینده، هدایت کننده انسان به سوی اخلاق و کمال انسانیت و نیاز ثابت روحی او است. مطالب قرآن بر سه محور اصلی قرار می گیرد: 1. عقاید؛ 2. احکام؛ 3. اخلاق. هر سه محور یاد شده نیاز بشر را در زمینه معنویت و اخلاق، به طور کامل تأمین می کند. این سه اصل، در تمام زمان ها ثابت و برطرف کننده ی نقص معنوی بشر تا قیامت است و انسان را به کمال و سعادت می رساند و از گرداب های انحرافات اخلاقی، نجات می دهد. مقوله اخلاق را نمی توان به خاطر پیشرفت جوامع، تغییر داد. روح انسان است که محتاج معنویت است و ارتزاق روح، به جز از راه احکام قرآن، امکان پذیر نیست. همه ی مطالب قرآنی بر اساس مصلحت فرد، جامعه و مردم، پایه ریزی شده است؛ برای مثال قرآن دخترکشی را در زمان جاهلیت مذمت می کند و بر آن وعده عذاب می دهد. این حکم، تا قیامت باقی و از قتل دختران ممانعت می کند. اگر گفته شود: با پیشرفت تکنولوژی، جنس بچه درون شکم مادر را می توان تشخیص داد و کسانی که به داشتن دختر مایل نیستند، می توانند در وضع حمل، جنین را سقط نمایند، درست مانند همان عمل ضد اخلاقی دوره جاهلیت عربستان. ولی اگر مقایسه ای کوتاه بین این دو جامعه صورت گیرد، فرقی از جهت جهل و نادانی بین این دو جامعه نیست؛ پس اخلاق ثابت است که همگان در گذشته، حال و آینده بدان نیازمندند. امام خمینی(قدس سره) می فرماید: بدان که این کتاب شریف -قرآن- چنان که خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت...و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است... . این کتاب، کتاب دعوت حق و سعادت است و بیان کیفیت وصول، بدین مقام است.[18] 3. اعجاز قرآن: معجزه بودن قرآن، دلیل دیگری بر ماندگار بودن قرآن و بر طرف کننده ی نیاز بشر است. با مطالعه ای کوتاه در ادبیات عرب و نگاهی گذرا به قرآن، به اعجاز قرآن پی برده می شود. بلاغت و فصاحت، بیان و بدیع، نظم و نثر، خبرهای غیبی و قوانین انسانی و حقوقی و علمی در لابه لای آیه ها موج می زند. نشانه ی بارز این اعجاز، تحدی (به مبارزه طلبیدن) قرآن است که می فرماید: اگر این مطالب قرآن را افسانه یا دست نوشته بشر می دانید، شما نیز سوره ای مانند آن بیاورید.[19] قرن ها از نزول قرآن گذشته، ولی تا به حال کسی نتوانسته است در برابر قرآن عرض اندام کند. این خود نشان می دهد که این همه معجزه، که در قرآن تجلّی یافته، برای زمان خاصّی نیست، بلکه برای زمان های آینده و انسان های نیازمند است. دانشمندان غرب نیز درباره ی کارآمدی و معجزه بودن قرآن اعتراف کرده اند؛ از جمله: (سرکو ویلیام) شخصیت مشهور انگلیسی می گوید: به گفته تمام خاورشناسان دنیا، قرآن به منتهای درجه فصاحت و بلاغت نازل گشته و سبک و اصول انشای آن بر پایه اعجاز رسیده است.[20] به هر حال خداوند هیچ گاه بشر را به حال خود واگذار نکرده، همواره حجّت را بر بندگان خود، تمام کرده است، تا انسان های گنهکار بهانه ای نداشته باشند. امام خمینی(قدس سره) می فرماید: قرآن یک سفره گسترده ای است از ازل تا ابد که از او همه قشرهای بشر استفاده می کنند و می توانند استفاده کنند.[21] 4. دیدگاه قرآن: از مجموعه ی آیات قرآن، استفاده می شود که قرآن برای قبیله یا نژاد، یا فرهنگ و یا ملّیت خاصی، نیامده، بلکه برای تمامی جهانیان در همه ی زمان ها نازل شده است، و تمام آنچه را که بشر برای هدایت شدن بدان نیاز دارد، بیان کرده است. پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در اوایل بعثت از جهانی بودن دین خود سخن می گفت. (اِن هذا اِلاّ ذِکرُ لِلعالَمِین.)[22]؛ (این نیست مگر یک تذکر و بیدار باش برای تمام جهانیان)؛(وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ)[23]؛ (ما تو را نفرستادیم مگر این که مایه رحمت برای جهانیان باشید)؛(وَ ما اَرسَلناکَ اِلا کافَةً للِنّاس بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِن اَکثَر النّاس لایَعلِمُون.)[24] (و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا -آن ها را به پادشاهی الهی -بشارت دهی و -از عذاب او -بترسانی، ولی بیشتر مردم نمی دانند)؛ (تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً)[25]؛ (بزرگ و مبارک است کسی که بر بنده ی خود فرقان را نازل فرمود تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد.) این بشارت، برای همه ی جهانیان است. تا بشر هست، دین الهی هم، موجود می باشد و قرآن، قانون کاربردی و عملی بشر است. قرآن در همین زمینه می فرماید: (یااَیّها النّاس اِنّی رَسُول الله اِلَیکُم جَمیعاً)[26]؛ (-بگو!- ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.) این آیات از جهت زمانی و مکانی اطلاق دارند و همه انسان ها را در هر زمان و مکانی، تا قیامت، شامل می شود.[27] 5. دیدگاه روایات: بهترین راه فهم متون قرآن و علوم و معارف بلند آن و تفسیر و تأویل، از راه ائمه معصومین(علیه السلام)است. قرآن و اهل بیت دو چیز گرانبها هستند که یکدیگر را تکمیل می کنند و قرآن بدون اهل بیت، نمی تواند پیام وحیانی خودش را به جهانیان برساند. روایات زیادی وارد شده است که قرآن را برطرف کننده نیاز بشر که جنبه هدایتی دارد، معرفی می کند. در این جا نمونه های از آن را به طور اختصار بیان می کنیم: الف. قالَ رَسُولُ الله(صلی الله علیه وآله): مَن اَرادَ العِلم فلیتدبّر القرآن فانّ فیه علم الاوّلین و الاخرین.[28]؛ پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: علم اولین و آخرین در قرآن وجود دارد. باید با تفکّر در معانی قرآن، به آن علوم دست یافت. ب. قال علی(علیه السلام): والذی بعث محمداً بالحق و اکرم اهل بیته ما من شیء یطلبونه الا و هو فی القرآن...[29] حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: به خدایی که محمد(صلی الله علیه وآله) را به رسالت برانگیخت و اهل بیت او را کرامت بخشید، هر چه مردم بخواهند در قرآن یافت می شود.... ج. قال علی(علیه السلام): فی القرآن نبأ ما قبلکم و خبر ما بَعدکم و حکم ما بینکم.[30]؛ حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: در قرآن، خبر امت های گذشته و خبر حوادث بعد و احکامی که لازم دارید، وجود دارد. د. قال الصادق(علیه السلام): ان الله -عزّ ذکره- ختم بنبیکم النبیین فلا نبیّ بعده ابداً و ختم بکتابکم الکتب، فلاکتاب بعده و انزل فیه تبیان کلّ شیء و خلقکم و خلق السموات و الارض و نبأها ما قبلکم و فصل ما بینکم و خبر ما بعدکم و أمر الجنه و النار.[31]؛ امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند با پیامبر شما، نبوّت را به پایان رسانید و هیچ پیامبری پس از او نخواهد آمد. در این کتاب شما -قرآن- نزول کتاب های الهی خاتمه یافت و تا ابد کتابی نخواهد آمد. در این کتاب همه چیز بیان شده است؛ از جمله: ماجرای آفرینش انسان وآسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده و احکامی که به آن نیاز دارید و همین گونه اخبار بهشت و جهنم. ه . قال محمّد الباقر(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیأتحتاج الیه الامة الی یوم القیامه الا انزله فی کتابه.[32]؛ امام باقر(علیه السلام) فرمودند: خداوند آنچه را که امت تا روز قیامت، بدان نیاز دارد، در قرآن آورد و برای رسولش بیان فرموده است. و. سماعة بن مهران از امام کاظم(علیه السلام) سؤال می کند: آیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) در زمان خود، آنچه را که مردم احتیاج داشتند، بیان فرمود؟ امام فرمودند: بله؛ آنچه را تا روز قیامت مردم نیاز دارند، بیان کرده است.[33] ز. امام جعفرصادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند قرآن را برای یک زمان یا برای یک نسل یا جامعه خاصی، قرار نداده است؛ بلکه قرآن، در همه زمان ها تازه است و برای هر گروه تا روز قیامت، تازه و با طراوت است.[34] گوشه ای از سخنان معصومین(علیهم السلام) را، به رشته تحریر درآوردیم. از سخنان عالمانه آنان، دو نوع برداشت می شود: 1. قرآن دارای تمامی علوم؛ اعم از تجربی، معنوی و روحانی است و تا روز قیامت، هر چه کشفیاتی که در دنیا رخ می دهد، در قرآن آمده است، ولی این ها توسط بشر، استنباط نمی شود، بلکه تنها معصومین(علیهم السلام)توانایی چنین کاری را دارند. این نظریه را، برخی از علما قبول کردند؛[35] به دلیل آیه های در قرآن که به طور مطلق بیان شده است؛ از جمله: (نَزّلنا عَلَیکَ الکِتاب تِبیاناً لِکُلِّ شِیء)[36]؛ (قرآنی را که برای تو (رسول الله(صلی الله علیه وآله)) نازل کردیم، بیان کننده همه چیز است)؛(وَ لارطب وَ لایابِس اِلاّ فی کِتابِ مُبین.)[37]؛ (هیچ تر و خشکی نیست، مگر آن که در کتاب مبین الهی وجود دارد)؛ (ما فَرّطنا فی الکِتابِ مِن شیء)[38]؛ (هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکردیم.) ظاهر این آیات، دلالت می کند که قرآن تمامی علوم تجربی و غیر آن ها را، در خود نهفته است و طرفداران این قول، زیادند؛ از جمله: (جلال الدین سیوطی) در الاتقان[39] و (غزّالی) در احیاء العلوم[40]، پذیرفته اند. و (طبرسی) در مجمع البیان[41] به صورت یک احتمال ذکر می کند. 2. دیدگاه دوم نسبت به قرآن و علوم بشری، این است که هدف قرآن، تربیت معنوی انسان است و در این راه لازم نیست همه ی معارف تجربی و غیر تجربی را برای بشر بیان کند؛ چون انسان دارای عقل و احساس است و خود می تواند مسائل تجربی و علوم را به دست آورد و منظور از (بیان همه چیز در قرآن)، مسائل دینی و هدایتی مردم است.[42] علامه طباطبائی(قدس سره) در باره ی (تبیان) می فرماید: (تبیان به طوریکه گفته شده، به معنای بیان است. چون قرآن کریم، کتاب هدایت، برای عموم مردم است و جز این، کاری و شأنی ندارد؛ لذا ظاهراً، مراد (لکلّ شیء) همه آن چیزهای است که برگشتش به هدایت باشد. قرآن از معارف حقیقیه، مربوط به مبدء و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند و قرآن تبیان همه این ها است. -نه این که تبیان برای همه علوم باشد.-[43] در نتیجه، جامعیت قرآن، در محدوده هدایت است، نه غیرآن، تا بگوییم تمامی علوم و پیشرفت های صنعتی در قرآن یافت می شود.[44] پرسشی که درباره مسائل علمی در قرآن مطرح است، این است: که در قرآن نکات علمی و تجربی دیده می شود؛ آیا این مطلب بر جامعیت قرآن نسبت به علوم روز دلالت ندارد؟ پاسخ: اشاره قرآن به علوم، استطرادی است و در قرآن موضوعیت ندارد تا این که ادّعا کنیم، قرآن دارای تمام علوم و فرمول های شیمی و... است.[45] هدف قرآن، هدایت معنوی انسان ها به کمال سعادت می باشد، نه بیان علوم و فنون روز، و ذکر بعضی از علوم در قرآن و مطابقت داشتن با علوم جدید، نشانه ی اعجاز قرآن است، نه هدف قرآن. ذکر مثال های علمی و تجربی در قرآن، راه خداشناسی را هموار کرده، کنجکاوی بشر در معارف قرآن را موجب می شود، همچنین مسلمانان را، به علم و مطالب علمی تشویق می نماید و در پیشرفت علم سرعت می بخشد.[46] نتیجه ی سخن این که قرآن برای هدایت بشر آمده و افزون بر توجه به دنیای مادی انسان ها، تمام نیازهای معنوی بشر را تا ابد، بیان کرده است. راه های معنویت و اخلاق تغییر و تبدیل پذیر نیست که بگوییم: امروزه همه چیز در حال تغییر است، پس قرآن نیز، به مقتضای زمان، تغییر می کند. به هر حال، اگر قرآن موقتّی است، چرا به عنوان معجزه آمده است، موقتی بودن لازمه اش این است در عصر دیگر، افراد دیگر بتوانند قوانین جدیدتر و پرمحتوی تر را بیاورند؛ در حالی که تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است. اگر شبهه کنندگان، قرآن را بر اساس شرایط زمانه بدانند؛ چرا عقاید خرافی و باطل زمانه در قرآن نفوذ نکرده و، قرآن همه آن ها را طرد نموده است؟ این پاسخ را با کلامی از مفسّر بزرگ علاّمه طباطبائی (قدس سره) به پایان می بریم: قرآن برای جهانیان نازل شده، تا آنان را به ضروریات اعتقادی، اخلاقی و علمی راهنمایی کند، و معارف نظری را که بیان کرده، حقایقی است که به حالت خاص و زمان مشخص، اختصاص ندارد و هر فضیلت و رذیلتی را یاد کرده، یا حکمی عملی را تشریع نموده؛ به فرد خاص و عصر معینی مقید نیست، چون تشریع عام است، و آنچه در شأن نزول وارد شده، موجب تحدید حکم به واقعه نیست، تا حکم با از بین رفتن آن، از میان برود و با مرگ آن بمیرد، چون بیان عام و تعلیل مطلق است. مدحی که درباره افرادی از مؤمنان یا مذمتی که در مورد دیگران نازل شده، به علت صفاتی است که در آنان وجود دارد.[47] پی نوشتها: [1]. استاد مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 50-30. (با اختصار و توضیح) [2]. مجلّه زنان، ش 59، ص 32. [3]. مجله زنان، ش 59، دی ماه، سال 78. [4]. مجله زن، دی ماه، سال 78. [5]. نشریه ایران فردا، تیرماه سال78. [6]. کیان، بهمن ماه، سال 77؛ هفته نامه راه نو، ش12، ص18، مرداد سال 77؛ ماهنامه جامعه سالم، ش39، ص69، تیرماه سال 77. [7]. سبأ، 28. ما ارسال نکردیم تو را مگر برای تمام مردم. [8]. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 32 (با اختصار و توضیح). [9]. روم، 30. [10]. انعام، 79. [11]. سیدمحمود سیاهپوش، آئین فطرت، ص 138. [12]. مجله بیّنات، ش 23-22، ص 43. مقاله از حیدری کاشانی. [13]. همان، ص 46؛ به نقل از صحیفه نور. [14]. مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 37. [15]. همان، ص 60. (این جمله بر روی لوح قبرش حک شده است.) [16]. طه، 50. [17]. اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 14. [18]. امام خمینی، آداب الصلوة، ص 6-185. [19]. آیه های آن در بحث ریشه قرآن گذشت. [20]. اعترافات دانشمندان بزرگ جهان، ص 56. [21]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 19 ص 82. [22]. تکویر، 27. [23]. انبیاء، 107. [24]. سباء: 28. [25]. فرقان، 16. [26]. اعراف، 158. [27]. تفسیر المیزان، ج 8، ص 416 و ج 14، ص 467 و ج 16، ص 567. [28]. کنزالعمال، حدیث 2456. [29]. محمد کلینی، کافی، ج 2، ص 624، حدیث 21. [30]. نهج البلاغه، حکمت 303. [31]. کافی، ج 1، ص 269. [32]. کافی، ج1، ص57؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص6، ح13. [33]. همان، ج1، ص 57. [34]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 280، روایت 44. [35]. زرکشی، البرهان، ج 1، ص 190. [36]. نحل، 89. [37]. انعام، 59. [38]. انعام، 38. [39]. سیوطی، الاتقان، ج 4، ص 38. [40]. ابوحامد غزالی، احیاء العلوم، ج 1، ص 289. [41]. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 289. [42]. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 298؛ کشاف، ج2، ص628؛ روح الجنان و روح الجنان، ج12، ص72؛ گازر، ج2، ص285. [43]. المیزان، ج12، ص495. [44]. مجلّه علوم حدیث، ش8، ص125. [45]. درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص177. [46]. همان، ص2-181. [47]. المیزان، ج1، ص42. منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).
عنوان سوال:

بهره گیری قرآن از فرهنگ زمانه، چگونه با جاودانگی و جهانی بودن آن سازگاری دارد؟


پاسخ:

از این که قرآن، کتاب مقدّس الهی و برای راهنمایی بشر آمده، کلامی متقن است؛ اما پرسشی که مطرح می شود، این است که آیا قرآن می تواند نیازهای جوامع بشری متمدن را برآورده کند؟ یا تنها برای زمان نزول وحی کاربرد علمی و عملی دارد؟ به باور کسانی که معتقدند قرآن برای فرهنگ عصر خودش نازل شده است، تعالیم آسمانی قرآن در فرهنگ ها و عصرهای دیگر جایگاهی ندارد.
دیدگاه روشنفکران درباره ی قرآن و زمان، دو گونه است:[1]
دیدگاه اول: گروهی از روشنفکران، باورشان این است که قرآن با زمان در حال تضاد است. هر چه زمان رو به جلو می رود، تأثیر قرآن رو به افول و نزول می گذارد و هیچ آشتی بین قرآن و زمان نیست. زمان در همه حال رو به رشد و توسعه و نوگرایی و تجدد است؛ هم از نظر جمعیت و نیازهای آن و هم از نظر وسعت و قوانین جدید و اقتصاد در سطح بین المللی، و هم از نظر فرهنگی و ارتباط جمعی و از هیچ یک از این جهت ها با عصر نزول قرآن قابل مقایسه نیست؛ زیرا قرآن با فرهنگ زمان خود نازل شده و برای فرهنگ های دیگر کارایی ندارد. قرآن موجود، متناسب با احتیاج ها و نیازهای مردم بدوی و سنتی اعراب چهارده قرن پیش بود. این بدان معنا نیست که قرآن، نیازهای اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی...جامعه را برای تمام زمان ها برطرف می کند؛ چون انسان ها، تنوع طلب و تجددگرا و نوگرا می باشند و بینش و تفکّر و روش انسان امروزی، با انسان چهارده قرن قبل، متفاوت است؛ از این رو برخی گفته اند:
این مقررات اسلامی -احکام اسلامی- صددرصد موقتی، مقطعی و متکی به شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی زمانه هستند.[2]
و نیز گفته شده:
ارزشهای دینی، دائماً در حال تغیرند.[3]
برخی درباره موقتی بودن قرآن شبهه ی دیگری مطرح می کنند و می گویند:
تمام احکام حقوقی و اجتماعی اسلام، متناسب با جامعه زمان پیامبر، بوده و موقتی اند.[4]
در (نشریه ایران فردا) آمده است:
ما نمی توانیم، امضای اسلام را برای آن مردم، به مردم دیگر تعمیم دهیم. مردم این زمان، مردم زمان 1400 سال پیش نیستند و احکامی درباره ی خانواده و...به معنای ابدی بودن نیست، بلکه یک نظام عصری است نه ابدی.[5]
عده ای دیگر درباره این که، احکام مشمول زمان می شود، می نویسند:
احکام برای مردمند نه مردم برای احکام؛ اگر مردم عوض شوند، احکام هم باید عوض شود.[6]
دیدگاه دوم: گروهی دیگر از متفکران مسلمان، بر این باورند که قرآن یک سلسله قوانین و احکامی را به رشته تحریر در آورده که افزون بر توجه به دنیای انسان ها (مانند عدالت اجتماعی، حقوق و..) نیاز معنوی بشر را نیز تا ابد، برآورده می کند و دلیل های فراوانی را برای ادعای خود آورده اند و کسانی که قرآن را برای زمان خاصی می دانند، آن هم برای زمان جامعه سنتی و بدوی، هیچ دلیلی برای اثبات مدعای خود ندارند؛ فقط یک روی سکه را نظاره گرند، آن هم بُعد مادی و رشد و توسعه علوم تجربی، در حالی که انسان دارای بعد روحی نیز می باشد.
این هدایت (چه تکوینی و چه تشریعی) به یک زمان اختصاص ندارد، بلکه قوانین و احکام هدایتی قرآن تا ابد کاربرد عملی دارد.
چنان که گفته شد، دیدگاه دوم، دلیل های عقلی و نقلی فراوانی دارد که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
1. هماهنگی دین با فطرت: خدای سبحان در تبیین قلمرو رسالت پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) می فرماید:(و ما ارسلناک الا کافة للناس)[7]؛ بنابراین، رسالت آن حضرت جهان شمول و ابدی و کتاب او جهانی و جاودانه و قوم او نیز همه افراد بشرند نه گروهی از مردم حجاز. قرآن با زبان جهانی فطرت سخن گفته و هر انسانی به آن آشنا و از آن بهرمند است و هیچ کس نمی تواند بیگانگی با آن را بهانه سازد. انسان ها در فرهنگ انسانی که همان فرهنگ فطرت پایدار و تغییرناپذیر است، با هم مشترکند و قرآن کریم شکوفا کردن فطرت هارا برعهده دارد، با همین فرهنگ با انسان ها سخن گفته است؛ از این رو زبانش برای همگان آشنا و فهمش برای همه آسان است.[8]
همه انسان ها با نژادهای گوناگون دارای فطرت و سرشتی هستند و چیزی به نام (حقیقت)، در درونشان جوشش دارد. این فطرت، اگر در مسیر تربیت صحیح قرار بگیرد و محیط مناسب برای پرورش آن فراهم گردد، و حقیقت ها وارونه جلوه داده نشود، بی تردید با مسائل و قوانین قرآن، سازگاری نشان می دهد. قرآن نیز، فطرت انسان را مطابق و همنوا با دین می داند و می فرماید:
(فَاَقِم وَجهَک لِلدِّین حَنِیفاً فِطرتَ الله الَتی فَطَر النّاس عَلَیها لاتَبدِیلَ لِخَلقِ الله ذالِکَ الدین القیّم و لکِن اَکثَر النّاس لایَعلَمُون.)[9]؛ ای رسول، به سوی آیین پاک اسلام روی آور و پیوسته از راه دین خدا که فطرت خلق را بر آن آفریده است، پیروی کن که هیچ تغییری در خلقت خدا، نیست؛ آن دین اسلام استوار و حق است، لیکن اکثر مردم از حقیقت آن آگاه نیستند.
این آیه، فطرت بشر را با دین خدا مساوی گرفته است و هر جا دین خدا (دین کامل که اسلام باشد) و کلام او (قرآن) وجود داشته باشد؛ با فطرت و سرشت بشر مطابق است؛ فرقی هم نمی کند این بشر سیاه باشد یا سفید، کافر باشد یا مسلمان. قرآن در باره خداگرایی فطرت، از زبان حضرت ابراهیم(علیه السلام)می فرماید:
(انّی وَجّهتُ وَجهی لِلّذی فَطَر السَمَوات و الارض حنیفاً مسلماً و ما انا من المشرکین.)[10]؛ -حضرت ابراهیم(علیه السلام) -فرمود: همانا من با فطرت درونی خودم، رو به سوی خدا آوردم؛ همان خدایی که آفریننده ی زمین و آسمان است. من هرگز با مشرکان موافق نخواهم بود.
خداگرایی، چیزی نیست که از بیرون بر انسان ها تحمیل شود، بلکه در درون انسان ها موج می زند و یک حالت تمکینی دارد، نه تحمیلی. فطرت درونی، دارای خصوصیات منحصر به فرد می باشد؛ از جمله:
الف. فطرت موجودی است خداجو، به حکم فطرت عالمه، عاشقه، افتقار، انقیاد، خوف، رجا، حب، بغض، اصل، نقص؛
ب. گرایش به سوی علم نامحدود؛
ج. گرایش به سوی قدرت مطلق؛
د. گرایش به سوی زندگی دایمی؛
ه. گرایش به سوی ابتهاج بی پایان؛
ت. گرایش به سوی اظهار کمالات بی پایان؛
م. گرایش به سوی درک کلام نامحدود.[11]
فطرت، فرهنگ عمومی و مشترک همه انسان ها در همه زمان ها و مکان های تاریخ است... . زبان دین اسلام، یعنی زبان قرآن، فطری است؛ از این رو مخاطبان آشنایی در پهنه گیتی دارد... . فطرت به عنوان فرهنگ مشترک جوامع بشری، تعدد زبان، نژاد، اقلیم، عادات و آداب و رسوم و روحیات و عوامل گوناگون بیرون را مقهور اتحاد فطرت درونی قرار داد.[12]
امام خمینی(قدس سره) می فرماید:
مجموعه معارف دین اسلام، فطری است و قرآن و احکام اسلامی، برای همیشه و برای همه بشر، نازل شده است. زبان قرآن، زبان عمومی و فهم و ادراک آن برای همگان است.
در جای دیگر می فرماید:
قوانین و مکاتب بشری و ادیان غیر الهی، ناقص است و فطرت، تنفّر از نقص دارد؛ چون کمال مطلق، مورد تعلّق فطرت است.[13]
با وجود این، انسان ها در ضمیر باطنی خودشان، دارای فطرت پاک می باشند و طبق نص صریح قرآن، همه ی آیات قرآن، بر طبق فطرت بشر نازل شده است و با فطرت انسان ها سازگاری مطلق دارد.
فطرت انسان تغییرپذیر نیست که بگوییم: این فطرت در زمان پیامبر(صلی الله علیه وآله)شکل غیر مترقّی داشته، ولی امروزه با رشد علم و دانش و صنعت، تغییر پیدا کرده است. تغییر فطرت یک حالت طولی دارد، نه عرضی. همین فطرت، در محیط نامناسب و تربیت نادرست و گرایش به مادیگری، نزول و سقوط می کند و گرد و غبار غفلت، روی آن را می پوشاند و صاحب خود را اندر خم کوچه ها رها می سازد؛ اما فطرتی که بر اساس پرورش و تربیت صحیح، رشد کرده، نه تنها خود را آیینه ی تمام نمای دین می داند، بلکه می تواند دیگران را از گمراهی نجات دهد؛ مانند اهل بیت(علیهم السلام) که با رشد صعودی فطرتشان به حد اعلی انسانیت رسیده بودند.استاد شهید مطهری(قدس سره)در این باره می فرماید:
سلسله نیازهای بشر، به صورت یک تقاضا در باطن انسان وجود دارد که باید در سایه تعلیم و تربیت مذهبی، پرورش یابد.[14]
بحث فطرت و سرشت انسان، یک بحث قرآنی در بین روشنفکران مسلمان نیست، بلکه دانشمندان غیر مسلمان نیز به وجود ضمیر باطنی و وجدان درونی آگاهی یافته، و نظریاتی ارائه کرده اند.
(کانت) فیلسوف آلمانی می گوید:
دو چیز است که اعجاب انسان را، سخت برمی انگیزد؛ یکی آسمان پرستاره که بالای سر ماقرار گرفته است دیگر وجدان و ضمیری که در درون ما قرار دارد.[15]
فطرت درونی که با دین مطابق است، به چهارده قرن پیش تعلق ندارد، بلکه تا زمانی که انسان هست، فطرت نیز هست و تا زمانی که فطرت هست، دین جزء جدانشدنی او به شمار می رود.
خداوند، زمانی که انسان را خلق کرد، به هیچ روی او را تنها نگذاشته، با روش های گوناگون، هدایت فرمود: (رَبُّنا الّذِی اَعطی کُلّ شِیء خَلقه ثُمّ هَدی)[16]؛ (-حضرت موسی(علیه السلام) -فرمود: خدای من آن کسی است که همه ی موجودات عالم را نعمت وجود بخشیده؛ سپس به راه کمالش هدایت کرده است.) پس هدایت تکوینی خداوند، در درون انسان ها نهفته شده است؛ در نتیجه انسان های دیروز و امروز و فردا از نظر فطرت و تکوین، با هم فرقی ندارند.
2. اخلاق ثابت مبتنی بر احکام قرآن: یکی دیگر از دلیل های اثبات جاودانگی قرآن، اخلاق است. در جوامع انسانی، چیزی که در حال رشد و حرکت است، علم، دانش، اقتصاد، صنعت و تکنولوژی...است و چیزی که در حال افول و نزول و سقوط است، اخلاق و معنویت می باشد.
مردم با رشد صنعت و تمدن، خود را صاحب اخلاق یافتند و احکام شرایع را مخصوص دوران جامعه بدوی و سنتی، دانستند و باور داشتند همان گونه که همه چیز در حال پیشرفت است، پس زندگی در بُعد اخلاق نیز باید پیشرفت کند و دیگر ما نباید مقلّد گذشتگان که تابع ادیان الهی بودند باشیم؛ اما از این مطلب غافلند که، اخلاق ثابت است و هیچ گاه تغییرپذیر نیست[17]. قرآن نیز یک سلسله برنامه، قوانین و احکام را پایه ریزی نموده و نیاز مردم را در زمینه اخلاق و معنویت برای همه ی زمان ها، برآورده کرده است؛ برای مثال نمی شود گفت: عبادتی که پیامبران الهی پایه ریزی کردند، برای جامعه همان زمان کاربرد روحی و عملی دارد و در جوامع امروز با این همه رشد، دیگر عبادت معنا ندارد، در حالی که عبودیت و خضوع، چه در گذشته و چه در آینده، هدایت کننده انسان به سوی اخلاق و کمال انسانیت و نیاز ثابت روحی او است.
مطالب قرآن بر سه محور اصلی قرار می گیرد: 1. عقاید؛ 2. احکام؛ 3. اخلاق.
هر سه محور یاد شده نیاز بشر را در زمینه معنویت و اخلاق، به طور کامل تأمین می کند. این سه اصل، در تمام زمان ها ثابت و برطرف کننده ی نقص معنوی بشر تا قیامت است و انسان را به کمال و سعادت می رساند و از گرداب های انحرافات اخلاقی، نجات می دهد.
مقوله اخلاق را نمی توان به خاطر پیشرفت جوامع، تغییر داد. روح انسان است که محتاج معنویت است و ارتزاق روح، به جز از راه احکام قرآن، امکان پذیر نیست.
همه ی مطالب قرآنی بر اساس مصلحت فرد، جامعه و مردم، پایه ریزی شده است؛ برای مثال قرآن دخترکشی را در زمان جاهلیت مذمت می کند و بر آن وعده عذاب می دهد. این حکم، تا قیامت باقی و از قتل دختران ممانعت می کند. اگر گفته شود: با پیشرفت تکنولوژی، جنس بچه درون شکم مادر را می توان تشخیص داد و کسانی که به داشتن دختر مایل نیستند، می توانند در وضع حمل، جنین را سقط نمایند، درست مانند همان عمل ضد اخلاقی دوره جاهلیت عربستان. ولی اگر مقایسه ای کوتاه بین این دو جامعه صورت گیرد، فرقی از جهت جهل و نادانی بین این دو جامعه نیست؛ پس اخلاق ثابت است که همگان در گذشته، حال و آینده بدان نیازمندند.
امام خمینی(قدس سره) می فرماید:
بدان که این کتاب شریف -قرآن- چنان که خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنمای سلوک انسانیت...و شفای امراض قلبیه و نوربخش سیر الی الله است... . این کتاب، کتاب دعوت حق و سعادت است و بیان کیفیت وصول، بدین مقام است.[18]
3. اعجاز قرآن: معجزه بودن قرآن، دلیل دیگری بر ماندگار بودن قرآن و بر طرف کننده ی نیاز بشر است. با مطالعه ای کوتاه در ادبیات عرب و نگاهی گذرا به قرآن، به اعجاز قرآن پی برده می شود. بلاغت و فصاحت، بیان و بدیع، نظم و نثر، خبرهای غیبی و قوانین انسانی و حقوقی و علمی در لابه لای آیه ها موج می زند. نشانه ی بارز این اعجاز، تحدی (به مبارزه طلبیدن) قرآن است که می فرماید:
اگر این مطالب قرآن را افسانه یا دست نوشته بشر می دانید، شما نیز سوره ای مانند آن بیاورید.[19]
قرن ها از نزول قرآن گذشته، ولی تا به حال کسی نتوانسته است در برابر قرآن عرض اندام کند. این خود نشان می دهد که این همه معجزه، که در قرآن تجلّی یافته، برای زمان خاصّی نیست، بلکه برای زمان های آینده و انسان های نیازمند است. دانشمندان غرب نیز درباره ی کارآمدی و معجزه بودن قرآن اعتراف کرده اند؛ از جمله: (سرکو ویلیام) شخصیت مشهور انگلیسی می گوید:
به گفته تمام خاورشناسان دنیا، قرآن به منتهای درجه فصاحت و بلاغت نازل گشته و سبک و اصول انشای آن بر پایه اعجاز رسیده است.[20]
به هر حال خداوند هیچ گاه بشر را به حال خود واگذار نکرده، همواره حجّت را بر بندگان خود، تمام کرده است، تا انسان های گنهکار بهانه ای نداشته باشند.
امام خمینی(قدس سره) می فرماید:
قرآن یک سفره گسترده ای است از ازل تا ابد که از او همه قشرهای بشر استفاده می کنند و می توانند استفاده کنند.[21]
4. دیدگاه قرآن: از مجموعه ی آیات قرآن، استفاده می شود که قرآن برای قبیله یا نژاد، یا فرهنگ و یا ملّیت خاصی، نیامده، بلکه برای تمامی جهانیان در همه ی زمان ها نازل شده است، و تمام آنچه را که بشر برای هدایت شدن بدان نیاز دارد، بیان کرده است.
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) در اوایل بعثت از جهانی بودن دین خود سخن می گفت.
(اِن هذا اِلاّ ذِکرُ لِلعالَمِین.)[22]؛ (این نیست مگر یک تذکر و بیدار باش برای تمام جهانیان)؛(وَ ما أَرْسَلْناکَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِینَ)[23]؛ (ما تو را نفرستادیم مگر این که مایه رحمت برای جهانیان باشید)؛(وَ ما اَرسَلناکَ اِلا کافَةً للِنّاس بَشیراً وَ نَذیراً وَ لکِن اَکثَر النّاس لایَعلِمُون.)[24] (و ما تو را جز برای همه مردم نفرستادیم تا -آن ها را به پادشاهی الهی -بشارت دهی و -از عذاب او -بترسانی، ولی بیشتر مردم نمی دانند)؛ (تَبارَکَ الَّذِی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمِینَ نَذِیراً)[25]؛ (بزرگ و مبارک است کسی که بر بنده ی خود فرقان را نازل فرمود تا برای جهانیان هشدار دهنده باشد.)
این بشارت، برای همه ی جهانیان است. تا بشر هست، دین الهی هم، موجود می باشد و قرآن، قانون کاربردی و عملی بشر است.
قرآن در همین زمینه می فرماید: (یااَیّها النّاس اِنّی رَسُول الله اِلَیکُم جَمیعاً)[26]؛ (-بگو!- ای مردم! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم.) این آیات از جهت زمانی و مکانی اطلاق دارند و همه انسان ها را در هر زمان و مکانی، تا قیامت، شامل می شود.[27]
5. دیدگاه روایات: بهترین راه فهم متون قرآن و علوم و معارف بلند آن و تفسیر و تأویل، از راه ائمه معصومین(علیه السلام)است. قرآن و اهل بیت دو چیز گرانبها هستند که یکدیگر را تکمیل می کنند و قرآن بدون اهل بیت، نمی تواند پیام وحیانی خودش را به جهانیان برساند.
روایات زیادی وارد شده است که قرآن را برطرف کننده نیاز بشر که جنبه هدایتی دارد، معرفی می کند.
در این جا نمونه های از آن را به طور اختصار بیان می کنیم:
الف. قالَ رَسُولُ الله(صلی الله علیه وآله): مَن اَرادَ العِلم فلیتدبّر القرآن فانّ فیه علم الاوّلین و الاخرین.[28]؛
پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) فرمودند: علم اولین و آخرین در قرآن وجود دارد. باید با تفکّر در معانی قرآن، به آن علوم دست یافت.
ب. قال علی(علیه السلام): والذی بعث محمداً بالحق و اکرم اهل بیته ما من شیء یطلبونه الا و هو فی القرآن...[29]
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: به خدایی که محمد(صلی الله علیه وآله) را به رسالت برانگیخت و اهل بیت او را کرامت بخشید، هر چه مردم بخواهند در قرآن یافت می شود....
ج. قال علی(علیه السلام): فی القرآن نبأ ما قبلکم و خبر ما بَعدکم و حکم ما بینکم.[30]؛
حضرت علی(علیه السلام) فرمودند: در قرآن، خبر امت های گذشته و خبر حوادث بعد و احکامی که لازم دارید، وجود دارد.
د. قال الصادق(علیه السلام): ان الله -عزّ ذکره- ختم بنبیکم النبیین فلا نبیّ بعده ابداً و ختم بکتابکم الکتب، فلاکتاب بعده و انزل فیه تبیان کلّ شیء و خلقکم و خلق السموات و الارض و نبأها ما قبلکم و فصل ما بینکم و خبر ما بعدکم و أمر الجنه و النار.[31]؛
امام صادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند با پیامبر شما، نبوّت را به پایان رسانید و هیچ پیامبری پس از او نخواهد آمد. در این کتاب شما -قرآن- نزول کتاب های الهی خاتمه یافت و تا ابد کتابی نخواهد آمد. در این کتاب همه چیز بیان شده است؛ از جمله: ماجرای آفرینش انسان وآسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده و احکامی که به آن نیاز دارید و همین گونه اخبار بهشت و جهنم.
ه . قال محمّد الباقر(علیه السلام): ان الله تبارک و تعالی لم یدع شیأتحتاج الیه الامة الی یوم القیامه الا انزله فی کتابه.[32]؛
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: خداوند آنچه را که امت تا روز قیامت، بدان نیاز دارد، در قرآن آورد و برای رسولش بیان فرموده است.
و. سماعة بن مهران از امام کاظم(علیه السلام) سؤال می کند: آیا پیامبر(صلی الله علیه وآله) در زمان خود، آنچه را که مردم احتیاج داشتند، بیان فرمود؟ امام فرمودند: بله؛ آنچه را تا روز قیامت مردم نیاز دارند، بیان کرده است.[33]
ز. امام جعفرصادق(علیه السلام) فرمودند: خداوند قرآن را برای یک زمان یا برای یک نسل یا جامعه خاصی، قرار نداده است؛ بلکه قرآن، در همه زمان ها تازه است و برای هر گروه تا روز قیامت، تازه و با طراوت است.[34]
گوشه ای از سخنان معصومین(علیهم السلام) را، به رشته تحریر درآوردیم. از سخنان عالمانه آنان، دو نوع برداشت می شود:
1. قرآن دارای تمامی علوم؛ اعم از تجربی، معنوی و روحانی است و تا روز قیامت، هر چه کشفیاتی که در دنیا رخ می دهد، در قرآن آمده است، ولی این ها توسط بشر، استنباط نمی شود، بلکه تنها معصومین(علیهم السلام)توانایی چنین کاری را دارند.
این نظریه را، برخی از علما قبول کردند؛[35] به دلیل آیه های در قرآن که به طور مطلق بیان شده است؛ از جمله: (نَزّلنا عَلَیکَ الکِتاب تِبیاناً لِکُلِّ شِیء)[36]؛ (قرآنی را که برای تو (رسول الله(صلی الله علیه وآله)) نازل کردیم، بیان کننده همه چیز است)؛(وَ لارطب وَ لایابِس اِلاّ فی کِتابِ مُبین.)[37]؛ (هیچ تر و خشکی نیست، مگر آن که در کتاب مبین الهی وجود دارد)؛ (ما فَرّطنا فی الکِتابِ مِن شیء)[38]؛ (هیچ چیزی را در کتاب فرو گذار نکردیم.)
ظاهر این آیات، دلالت می کند که قرآن تمامی علوم تجربی و غیر آن ها را، در خود نهفته است و طرفداران این قول، زیادند؛ از جمله: (جلال الدین سیوطی) در الاتقان[39] و (غزّالی) در احیاء العلوم[40]، پذیرفته اند. و (طبرسی) در مجمع البیان[41] به صورت یک احتمال ذکر می کند.
2. دیدگاه دوم نسبت به قرآن و علوم بشری، این است که هدف قرآن، تربیت معنوی انسان است و در این راه لازم نیست همه ی معارف تجربی و غیر تجربی را برای بشر بیان کند؛ چون انسان دارای عقل و احساس است و خود می تواند مسائل تجربی و علوم را به دست آورد و منظور از (بیان همه چیز در قرآن)، مسائل دینی و هدایتی مردم است.[42]
علامه طباطبائی(قدس سره) در باره ی (تبیان) می فرماید:
(تبیان به طوریکه گفته شده، به معنای بیان است. چون قرآن کریم، کتاب هدایت، برای عموم مردم است و جز این، کاری و شأنی ندارد؛ لذا ظاهراً، مراد (لکلّ شیء) همه آن چیزهای است که برگشتش به هدایت باشد. قرآن از معارف حقیقیه، مربوط به مبدء و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی که مردم در اهتدا و راه یافتنشان به آن محتاجند و قرآن تبیان همه این ها است. -نه این که تبیان برای همه علوم باشد.-[43]
در نتیجه، جامعیت قرآن، در محدوده هدایت است، نه غیرآن، تا بگوییم تمامی علوم و پیشرفت های صنعتی در قرآن یافت می شود.[44]
پرسشی که درباره مسائل علمی در قرآن مطرح است، این است: که در قرآن نکات علمی و تجربی دیده می شود؛ آیا این مطلب بر جامعیت قرآن نسبت به علوم روز دلالت ندارد؟
پاسخ: اشاره قرآن به علوم، استطرادی است و در قرآن موضوعیت ندارد تا این که ادّعا کنیم، قرآن دارای تمام علوم و فرمول های شیمی و... است.[45]
هدف قرآن، هدایت معنوی انسان ها به کمال سعادت می باشد، نه بیان علوم و فنون روز، و ذکر بعضی از علوم در قرآن و مطابقت داشتن با علوم جدید، نشانه ی اعجاز قرآن است، نه هدف قرآن. ذکر مثال های علمی و تجربی در قرآن، راه خداشناسی را هموار کرده، کنجکاوی بشر در معارف قرآن را موجب می شود، همچنین مسلمانان را، به علم و مطالب علمی تشویق می نماید و در پیشرفت علم سرعت می بخشد.[46]
نتیجه ی سخن این که قرآن برای هدایت بشر آمده و افزون بر توجه به دنیای مادی انسان ها، تمام نیازهای معنوی بشر را تا ابد، بیان کرده است. راه های معنویت و اخلاق تغییر و تبدیل پذیر نیست که بگوییم: امروزه همه چیز در حال تغییر است، پس قرآن نیز، به مقتضای زمان، تغییر می کند. به هر حال، اگر قرآن موقتّی است، چرا به عنوان معجزه آمده است، موقتی بودن لازمه اش این است در عصر دیگر، افراد دیگر بتوانند قوانین جدیدتر و پرمحتوی تر را بیاورند؛ در حالی که تا به حال چنین اتفاقی نیفتاده است.
اگر شبهه کنندگان، قرآن را بر اساس شرایط زمانه بدانند؛ چرا عقاید خرافی و باطل زمانه در قرآن نفوذ نکرده و، قرآن همه آن ها را طرد نموده است؟
این پاسخ را با کلامی از مفسّر بزرگ علاّمه طباطبائی (قدس سره) به پایان می بریم:
قرآن برای جهانیان نازل شده، تا آنان را به ضروریات اعتقادی، اخلاقی و علمی راهنمایی کند، و معارف نظری را که بیان کرده، حقایقی است که به حالت خاص و زمان مشخص، اختصاص ندارد و هر فضیلت و رذیلتی را یاد کرده، یا حکمی عملی را تشریع نموده؛ به فرد خاص و عصر معینی مقید نیست، چون تشریع عام است، و آنچه در شأن نزول وارد شده، موجب تحدید حکم به واقعه نیست، تا حکم با از بین رفتن آن، از میان برود و با مرگ آن بمیرد، چون بیان عام و تعلیل مطلق است. مدحی که درباره افرادی از مؤمنان یا مذمتی که در مورد دیگران نازل شده، به علت صفاتی است که در آنان وجود دارد.[47]
پی نوشتها:
[1]. استاد مرتضی مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، ص 50-30. (با اختصار و توضیح)
[2]. مجلّه زنان، ش 59، ص 32.
[3]. مجله زنان، ش 59، دی ماه، سال 78.
[4]. مجله زن، دی ماه، سال 78.
[5]. نشریه ایران فردا، تیرماه سال78.
[6]. کیان، بهمن ماه، سال 77؛ هفته نامه راه نو، ش12، ص18، مرداد سال 77؛ ماهنامه جامعه سالم، ش39، ص69، تیرماه سال 77.
[7]. سبأ، 28. ما ارسال نکردیم تو را مگر برای تمام مردم.
[8]. عبدالله جوادی آملی، تفسیر تسنیم، ج 1، ص 32 (با اختصار و توضیح).
[9]. روم، 30.
[10]. انعام، 79.
[11]. سیدمحمود سیاهپوش، آئین فطرت، ص 138.
[12]. مجله بیّنات، ش 23-22، ص 43. مقاله از حیدری کاشانی.
[13]. همان، ص 46؛ به نقل از صحیفه نور.
[14]. مقدمه ای بر جهان بینی اسلامی، ص 37.
[15]. همان، ص 60. (این جمله بر روی لوح قبرش حک شده است.)
[16]. طه، 50.
[17]. اسلام و مقتضیات زمان، ج 1، ص 14.
[18]. امام خمینی، آداب الصلوة، ص 6-185.
[19]. آیه های آن در بحث ریشه قرآن گذشت.
[20]. اعترافات دانشمندان بزرگ جهان، ص 56.
[21]. امام خمینی، صحیفه نور، ج 19 ص 82.
[22]. تکویر، 27.
[23]. انبیاء، 107.
[24]. سباء: 28.
[25]. فرقان، 16.
[26]. اعراف، 158.
[27]. تفسیر المیزان، ج 8، ص 416 و ج 14، ص 467 و ج 16، ص 567.
[28]. کنزالعمال، حدیث 2456.
[29]. محمد کلینی، کافی، ج 2، ص 624، حدیث 21.
[30]. نهج البلاغه، حکمت 303.
[31]. کافی، ج 1، ص 269.
[32]. کافی، ج1، ص57؛ تفسیر عیاشی، ج 1، ص6، ح13.
[33]. همان، ج1، ص 57.
[34]. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 2، ص 280، روایت 44.
[35]. زرکشی، البرهان، ج 1، ص 190.
[36]. نحل، 89.
[37]. انعام، 59.
[38]. انعام، 38.
[39]. سیوطی، الاتقان، ج 4، ص 38.
[40]. ابوحامد غزالی، احیاء العلوم، ج 1، ص 289.
[41]. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 289.
[42]. طبرسی، مجمع البیان، ج 4، ص 298؛ کشاف، ج2، ص628؛ روح الجنان و روح الجنان، ج12، ص72؛ گازر، ج2، ص285.
[43]. المیزان، ج12، ص495.
[44]. مجلّه علوم حدیث، ش8، ص125.
[45]. درآمدی بر تفسیر علمی قرآن، ص177.
[46]. همان، ص2-181.
[47]. المیزان، ج1، ص42.
منبع: بررسی شبهات قرآن و فرهنگ زمانه، حسن رضا رضایی، نشر انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه (1382).





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین