پاسخ دکتر محمد علی رضایی: مشهورترین مخالفان تفسیر علمی،آقای شاطبی،[1] دکتر ذهبی،[2] شیخ محمد شلتوت[3] و... هستند که دلایل متعددی آوردهاند. دلیل اوّل: قرآن کتاب هدایت است، پس هدف آن، هدایت بشر به سوی کمال، خدا، و دین است، نه بیان مسائل علمی؛ زیرا اولاً، قرآن، کتاب فیزیک، شیمی و پزشکی نیست، تا این گونه مطالب از آن استخراج شود. در حقیقت تفسیر علمی قرآن، ما را از هدایت معنوی و اخلاقی و اعتقادی بازمیدارد؛ ثانیاً، این طریق موجب تأویل قرآن به صورت تحمیلی میشود که این تأویلات با اعجاز قرآن و ذوق سلیم ناسازگار است؛ ثالثاً، علم، ثبات و قرار و سخن قاطع ندارد؛ چه بسا امروز چیزی ثابت میشود و فردا خلاف آن اثبات میگردد؛ این موجب ورود خطاهای علوم به قرآن میشود و ما در مقام دفاع قرار میگیریم. پاسخ دلیل اول: این حرف درستی است که قرآن کتاب هدایت است، منتها گاهی در راستای همان هدف، قرآن از اشارات علمی استفاده کرده است و این اشارات، انسان را به طرف خدا رهبری میکند و هدف اصلی هم نیست. قبلاً گفته شد که تفسیر علمی سه قسم است: 1. استخراج علوم از قرآن؛ 2. تحمیل نظریات بر قرآن؛ 3. استخدام علوم در فهم بهتر قرآن. اگر کسی بخواهد علوم مختلف را از قرآن استخراج کند و قرآن را کتاب فیزیک، شیمی و پزشکی قرار دهد، کار اشتباهی است و ما نیز با آن مخالفیم. آنچه که ما از آن دفاع میکنیم، استخدام علوم در فهم قرآن است. دلیل دوّم: علوم تجربی قطعی نیستند، بلکه نظریههایی تغییرپذیرند که بعد از مدتی از میدان علم خارج میشوند؛ لذا به طور قطعی نمیتوان روی این نظریات حساب باز کرد و قرآن را بر اساس آن تفسیر نمود؛ مثلاً تفسیر قرآن بر اساس هیأت بطلیموسی فخر رازی[4] که از آیهی شریفهی (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً)[5] ساکن بودن زمین را استفاده مینمود، با هیأت جدید هیأت کوپرنیکی و کپلر نمیسازد؛ زیرا این نظریه و تفسیرْ دگرگون میشوند؛ بنابراین، تغییرات علوم بر حوزهی تفسیر قرآن وارد میشود و در حقیقت، قرآن با نظریههای تغییرپذیر و متزلزل تفسیر میگردد و در نتیجه، تضادها و تغییرات علوم در حوزهی قرآن و تفسیر نیز راه مییابند. پاسخ دلیل دوم: اینکه بگوییم علوم تجربی در حال تغییرند، در اصلْ سخن خوبی است و ما حق نداریم نظریههای علمی را با قرآن تطبیق بدهیم. البته ما تفسیر علمی را به سه نوع تقسیم کردیم و این اشکال به نوع دوّم (تحمیل نظریات بر قرآن) وارد است؛ یعنی اگر کسی نظریات اثبات نشدهی علمی را بر قرآن تحمیل کند، این اشکال به آن وارد است؛ امّا در جایی که از علوم قطعی استفاده شود، چنانچه به صورت قطع روانشناختی، دیدگاههایی که به وسیلهی حس تأیید شدهاند، یا اجماع دانشمندان بر آن است و با دلایلی عقلی پشتیبانی میشود را به صورت احتمالی به قرآن نسبت دهیم اشکالی بر آن وارد نیست. میدانیم که زوجیّت در عالم موجودات مسئلهای قطعی است و ظاهر آیات قرآن[6] نیز دلالت بر مسئلهی زوجیّت میکند، پس احتمالاً قرآن میخواهد همین زوجیّت را که امروزه در جهان علم مطرح است برای ما بیان کند. اگر ما نظریههای اثبات نشدهی علمی را بر ظواهر قرآن تحمیل و تطبیق کنیم، این اشکال بر آن وارد است. پس اصل آن را میپذیریم، ولی اگر شیوهی صحیح تفسیر علمی انجام شود، در این صورت این اشکال وارد نمیشود؛چون بسیاری از مفسرین علمی به همین اشکال دچار شدند؛ مثل فخر رازی و متأخرین که در100 سالهی اخیر زیاد به این دام افتادند؛ ولی این وقتی است که معیارهای صحیح تفسیر علمی رعایت نشود. همانطور که شما در تفسیرقرآن هم ممکن است به دام تفسیر به رأی بیفتید، اینجا هم ممکن است به دام تفسیر به رأی یا تطبیق یا تحمیل بیفتید. دلیل سوم: تفسیر علمی، منجر به تفسیر به رأی میشود؛ یعنی متخصّصان علوم مختلف، با ورود به حوزهی تفسیر، آیات قرآن را با مسائل علمی تطبیق میکنند و به علت نداشتن تخصص کافی در علوم قرآنی و تفسیری و عدم تشخیص تفاوت نص و ظاهر ، یافتههای تجربی را به قرآن تحمیل میکنند؛ مثلاً بمب اتم را از آیهی (و المُرسِلاتِ عُرفاً فَالعاصِفات عصْفاً)[7] استخراج میکنند،[8] و یا در سورهی فیل مقصود از آمدن ابابیل را، بیماری وبا و حصبه تلقی مینمایند.[9] این روش دارای معیارهای تفسیر علمی نیست و موجب میشود تفسیر علمی به تفسیر به رأی و تحمیل نظریات تبدیل شود. پاسخ دلیل سوم: این دلیل خوب است؛ امّا باز این اشکال به روش تفسیر علمی نیست، بلکه اشکال به کسانی است که بدون تخصص وارد این روش شدهاند. آنها باید کار خود را زیر نظر افراد خبره انجام دهند تا به تفسیر به رأی منتهی نشود؛ همچنان که در تفسیر قرآن به قرآن هم اگر افراد غیر متخصص، قرائن عقلی و نقلی را در نظر نگیرند، موجب تفسیر به رأی میشود؛ لکن در حوزهی تفسیر علمی این مسئله بیشتر بوده است؛ چون متخصصان علوم مختلف که تخصص در تفسیر قرآن نداشتهاند به صرف علاقه، وارد این حوزه شده و مشکلات بیشتری به وجود آوردهاند. دلیل چهارم: تفسیر علمی منجر به تأویل میشود؛ مثلاً موافقین و مخالفین نظریهی داروین یا نظریهی تکامل انسان و حیوانات، آیهی 59 سورهی آل عمران و آیهی 11 سورهی صافات، را که موافق و مخالف نظریهی خودشان بوده است، تأویل کردهاند. کسانی که طرفدار نظریهی داروین بودند، وقتی که وارد آیات قرآن میشدند، آیاتی را که ظهورشان مخالف نظریهی داروین بود را تأویل میکردند؛[10] همچنین بالعکس.[11] این هم صحیح است؛ امّا این اشکال به مفسر است نه به تفسیر علمی. دلیل پنجم. تفسیر علمی ذوقی است و معیاری ندارد؛ در حالی که ما تفسیر قرآن به قرآن را دارای معیار میدانیم.[12] مخالفان تفسیر علمی قایلاند که تفسیر علمی، معانی قرآن را مجاز میکند. ما باید در معنا کردن آیات به صدر اسلام رجوع کنیم؛ در صدر اسلام چیزی بهعنوان الکترون و پروتون نداشتیم؛ امّا عبدالرزاق[13] نوفل در آیهی شریفهی (خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً...)[14] أنْفُسِکُمْ را به معنای پروتون و أَزْواجاً را به معنای الکترون گرفته است؛ در حالی که این الفاظ در آن موقع چنین مفاهیمی نداشت و مخاطب چنین چیزی را از آن نمیفهمید. پاسخ دلیل پنجم: این اشکال در جایی وارد است که ما مفاهیم جدید علمی را بر آیات قرآن تحمیل کنیم؛ امّا اگر از قطعیات علوم برای روشن شدن آیه استفاده کنیم، نه تحمیل است و نه تطبیق. در آن زمان علم به الکترون و پروتون وجود نداشته تا ما بخواهیم آن را از آیات قرآن بیرون بکشیم؛ لکن با یافتههای جدید پزشکی میتوان آیههای اوّل سورهی حج و مؤمنون را که در بیان مراحل خلقت جنین است توضیح داد. ما قایلیم که آیهی شریفهی ( رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها)[15] دلالت بر وجود ستونهای نامرئی بین کرات آسمانی دارد. امروزه علم، به این ستونهای نامرئی که کرات آسمانی را در حوزهی همدیگر نگه میدارد و به درون همدیگر میچرخاند و مانع خروج آن از مسیر میشود، نیروی جاذبه میگویند. امروزه نیز (عَمَد) به معنای ستون است و به همین معنا، تفسیر و ترجمه میشود؛ لکن یکی از مصادیق آن نیروی جاذبه است، نه این که به معنای نیروی جاذبه است. البته افرادی مثل عبدالرزاق نوفل و دیگران که در تفسیر علمی به انحراف رفتهاند، زیادهروی کرده و خواستهاند مفاهیم را بر قرآن تحمیل کنند. این عمل درست نیست و موجب مجازیت معانی قرآن میشود و قرآن اصلاً تحمّل چنین چیزی را ندارد؛ بنابراین، تفسیر علمی موجب تبیین و توضیح و یافتن مصادیق تازهای برای آیه میشود و فهم ما را نسبت به آیه روشنتر میکند. دلیل ششم: تفسیر علمی موجب میشود که مفسر، نظریات و یافتههای مورد نظر خود را بر قرآن تحمیل و تطبیق نماید. این اشکال به یک قسم از تفسیر علمی وارد است، نه هر سه قسم آن؛ یعنی تحمیل نظریهها بر قرآن صحیح نیست، امّا استخدام علوم در فهم قرآن درست است. دلیل هفتم: تفسیر علمی موجب مادیگری و انحرافات فکری در سطح جامعه میشود. البته این اشکال خوبی است، ولی اشکال به تفسیر علمی نیست، بلکه اشکال به مفسرینی است که به انحراف رفتهاند. پی نوشتها: [1] . ر.ک: ابواسحاق شاطبی، الموافقات، چاپ مصطفی. [2] . ر.ک: محمد حسین ذهبی، همان. [3] . ر.ک: محمد شلتوت، تفسیر القرآن الکریم. [4] . فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ذیل آیهی 22 سورهی بقره. [5] . سورهی بقره، آیهی 22. [6] . سورهی یس، آیهی 36. [7]1. سورهی مرسلات، آیهی 1 و 2. [8]. سید قطب، تفسیر فی ظلال قرآن، ج 6، ص 379، جزء 29. [9] . محمد عبده، تفسیر جزءعم، ص 161. [10] . آیت الله مشکینی، تکامل از دیدگاه قرآن، ص 17. [11] . مسییح مهاجری، نظریهی تکامل از دیدگاه قرآن، ص 54. [12] . ر.ک: محمد علی رضایی اصفهانی، درآمدی به تفسیر علمی قرآن، ص 382 [13] . عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، ص 156. [14] . سورهی اعراف، آیهی 189. [15] . سورهی رعد، آیهی 2. منبع: آشنایی با تفسیر علمی قرآن، گفتگو با دکتر ناصر رفیعی و دکتر محمد علی رضایی، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگیحوزه علمیه (1381 ).
پاسخ دکتر محمد علی رضایی:
مشهورترین مخالفان تفسیر علمی،آقای شاطبی،[1] دکتر ذهبی،[2] شیخ محمد شلتوت[3] و... هستند که دلایل متعددی آوردهاند.
دلیل اوّل: قرآن کتاب هدایت است، پس هدف آن، هدایت بشر به سوی کمال، خدا، و دین است، نه بیان مسائل علمی؛ زیرا اولاً، قرآن، کتاب فیزیک، شیمی و پزشکی نیست، تا این گونه مطالب از آن استخراج شود. در حقیقت تفسیر علمی قرآن، ما را از هدایت معنوی و اخلاقی و اعتقادی بازمیدارد؛ ثانیاً، این طریق موجب تأویل قرآن به صورت تحمیلی میشود که این تأویلات با اعجاز قرآن و ذوق سلیم ناسازگار است؛ ثالثاً، علم، ثبات و قرار و سخن قاطع ندارد؛ چه بسا امروز چیزی ثابت میشود و فردا خلاف آن اثبات میگردد؛ این موجب ورود خطاهای علوم به قرآن میشود و ما در مقام دفاع قرار میگیریم.
پاسخ دلیل اول: این حرف درستی است که قرآن کتاب هدایت است، منتها گاهی در راستای همان هدف، قرآن از اشارات علمی استفاده کرده است و این اشارات، انسان را به طرف خدا رهبری میکند و هدف اصلی هم نیست.
قبلاً گفته شد که تفسیر علمی سه قسم است: 1. استخراج علوم از قرآن؛ 2. تحمیل نظریات بر قرآن؛ 3. استخدام علوم در فهم بهتر قرآن. اگر کسی بخواهد علوم مختلف را از قرآن استخراج کند و قرآن را کتاب فیزیک، شیمی و پزشکی قرار دهد، کار اشتباهی است و ما نیز با آن مخالفیم. آنچه که ما از آن دفاع میکنیم، استخدام علوم در فهم قرآن است.
دلیل دوّم: علوم تجربی قطعی نیستند، بلکه نظریههایی تغییرپذیرند که بعد از مدتی از میدان علم خارج میشوند؛ لذا به طور قطعی نمیتوان روی این نظریات حساب باز کرد و قرآن را بر اساس آن تفسیر نمود؛ مثلاً تفسیر قرآن بر اساس هیأت بطلیموسی فخر رازی[4] که از آیهی شریفهی (الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ فِراشاً)[5] ساکن بودن زمین را استفاده مینمود، با هیأت جدید هیأت کوپرنیکی و کپلر نمیسازد؛ زیرا این نظریه و تفسیرْ دگرگون میشوند؛ بنابراین، تغییرات علوم بر حوزهی تفسیر قرآن وارد میشود و در حقیقت، قرآن با نظریههای تغییرپذیر و متزلزل تفسیر میگردد و در نتیجه، تضادها و تغییرات علوم در حوزهی قرآن و تفسیر نیز راه مییابند.
پاسخ دلیل دوم: اینکه بگوییم علوم تجربی در حال تغییرند، در اصلْ سخن خوبی است و ما حق نداریم نظریههای علمی را با قرآن تطبیق بدهیم. البته ما تفسیر علمی را به سه نوع تقسیم کردیم و این اشکال به نوع دوّم (تحمیل نظریات بر قرآن) وارد است؛ یعنی اگر کسی نظریات اثبات نشدهی علمی را بر قرآن تحمیل کند، این اشکال به آن وارد است؛ امّا در جایی که از علوم قطعی استفاده شود، چنانچه به صورت قطع روانشناختی، دیدگاههایی که به وسیلهی حس تأیید شدهاند، یا اجماع دانشمندان بر آن است و با دلایلی عقلی پشتیبانی میشود را به صورت احتمالی به قرآن نسبت دهیم اشکالی بر آن وارد نیست. میدانیم که زوجیّت در عالم موجودات مسئلهای قطعی است و ظاهر آیات قرآن[6] نیز دلالت بر مسئلهی زوجیّت میکند، پس احتمالاً قرآن میخواهد همین زوجیّت را که امروزه در جهان علم مطرح است برای ما بیان کند. اگر ما نظریههای اثبات نشدهی علمی را بر ظواهر قرآن تحمیل و تطبیق کنیم، این اشکال بر آن وارد است. پس اصل آن را میپذیریم، ولی اگر شیوهی صحیح تفسیر علمی انجام شود، در این صورت این اشکال وارد نمیشود؛چون بسیاری از مفسرین علمی به همین اشکال دچار شدند؛ مثل فخر رازی و متأخرین که در100 سالهی اخیر زیاد به این دام افتادند؛ ولی این وقتی است که معیارهای صحیح تفسیر علمی رعایت نشود. همانطور که شما در تفسیرقرآن هم ممکن است به دام تفسیر به رأی بیفتید، اینجا هم ممکن است به دام تفسیر به رأی یا تطبیق یا تحمیل بیفتید.
دلیل سوم: تفسیر علمی، منجر به تفسیر به رأی میشود؛ یعنی متخصّصان علوم مختلف، با ورود به حوزهی تفسیر، آیات قرآن را با مسائل علمی تطبیق میکنند و به علت نداشتن تخصص کافی در علوم قرآنی و تفسیری و عدم تشخیص تفاوت نص و ظاهر ، یافتههای تجربی را به قرآن تحمیل میکنند؛ مثلاً بمب اتم را از آیهی (و المُرسِلاتِ عُرفاً فَالعاصِفات عصْفاً)[7] استخراج میکنند،[8] و یا در سورهی فیل مقصود از آمدن ابابیل را، بیماری وبا و حصبه تلقی مینمایند.[9] این روش دارای معیارهای تفسیر علمی نیست و موجب میشود تفسیر علمی به تفسیر به رأی و تحمیل نظریات تبدیل شود.
پاسخ دلیل سوم: این دلیل خوب است؛ امّا باز این اشکال به روش تفسیر علمی نیست، بلکه اشکال به کسانی است که بدون تخصص وارد این روش شدهاند. آنها باید کار خود را زیر نظر افراد خبره انجام دهند تا به تفسیر به رأی منتهی نشود؛ همچنان که در تفسیر قرآن به قرآن هم اگر افراد غیر متخصص، قرائن عقلی و نقلی را در نظر نگیرند، موجب تفسیر به رأی میشود؛ لکن در حوزهی تفسیر علمی این مسئله بیشتر بوده است؛ چون متخصصان علوم مختلف که تخصص در تفسیر قرآن نداشتهاند به صرف علاقه، وارد این حوزه شده و مشکلات بیشتری به وجود آوردهاند.
دلیل چهارم: تفسیر علمی منجر به تأویل میشود؛ مثلاً موافقین و مخالفین نظریهی داروین یا نظریهی تکامل انسان و حیوانات، آیهی 59 سورهی آل عمران و آیهی 11 سورهی صافات، را که موافق و مخالف نظریهی خودشان بوده است، تأویل کردهاند. کسانی که طرفدار نظریهی داروین بودند، وقتی که وارد آیات قرآن میشدند، آیاتی را که ظهورشان مخالف نظریهی داروین بود را تأویل میکردند؛[10] همچنین بالعکس.[11] این هم صحیح است؛ امّا این اشکال به مفسر است نه به تفسیر علمی.
دلیل پنجم. تفسیر علمی ذوقی است و معیاری ندارد؛ در حالی که ما تفسیر قرآن به قرآن را دارای معیار میدانیم.[12] مخالفان تفسیر علمی قایلاند که تفسیر علمی، معانی قرآن را مجاز میکند. ما باید در معنا کردن آیات به صدر اسلام رجوع کنیم؛ در صدر اسلام چیزی بهعنوان الکترون و پروتون نداشتیم؛ امّا عبدالرزاق[13] نوفل در آیهی شریفهی (خَلَقَ لَکُمْ مِنْ أَنْفُسِکُمْ أَزْواجاً...)[14] أنْفُسِکُمْ را به معنای پروتون و أَزْواجاً را به معنای الکترون گرفته است؛ در حالی که این الفاظ در آن موقع چنین مفاهیمی نداشت و مخاطب چنین چیزی را از آن نمیفهمید.
پاسخ دلیل پنجم: این اشکال در جایی وارد است که ما مفاهیم جدید علمی را بر آیات قرآن تحمیل کنیم؛ امّا اگر از قطعیات علوم برای روشن شدن آیه استفاده کنیم، نه تحمیل است و نه تطبیق. در آن زمان علم به الکترون و پروتون وجود نداشته تا ما بخواهیم آن را از آیات قرآن بیرون بکشیم؛ لکن با یافتههای جدید پزشکی میتوان آیههای اوّل سورهی حج و مؤمنون را که در بیان مراحل خلقت جنین است توضیح داد. ما قایلیم که آیهی شریفهی ( رَفَعَ السَّماواتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَها)[15] دلالت بر وجود ستونهای نامرئی بین کرات آسمانی دارد. امروزه علم، به این ستونهای نامرئی که کرات آسمانی را در حوزهی همدیگر نگه میدارد و به درون همدیگر میچرخاند و مانع خروج آن از مسیر میشود، نیروی جاذبه میگویند. امروزه نیز (عَمَد) به معنای ستون است و به همین معنا، تفسیر و ترجمه میشود؛ لکن یکی از مصادیق آن نیروی جاذبه است، نه این که به معنای نیروی جاذبه است. البته افرادی مثل عبدالرزاق نوفل و دیگران که در تفسیر علمی به انحراف رفتهاند، زیادهروی کرده و خواستهاند مفاهیم را بر قرآن تحمیل کنند.
این عمل درست نیست و موجب مجازیت معانی قرآن میشود و قرآن اصلاً تحمّل چنین چیزی را ندارد؛ بنابراین، تفسیر علمی موجب تبیین و توضیح و یافتن مصادیق تازهای برای آیه میشود و فهم ما را نسبت به آیه روشنتر میکند.
دلیل ششم: تفسیر علمی موجب میشود که مفسر، نظریات و یافتههای مورد نظر خود را بر قرآن تحمیل و تطبیق نماید.
این اشکال به یک قسم از تفسیر علمی وارد است، نه هر سه قسم آن؛ یعنی تحمیل نظریهها بر قرآن صحیح نیست، امّا استخدام علوم در فهم قرآن درست است.
دلیل هفتم: تفسیر علمی موجب مادیگری و انحرافات فکری در سطح جامعه میشود.
البته این اشکال خوبی است، ولی اشکال به تفسیر علمی نیست، بلکه اشکال به مفسرینی است که به انحراف رفتهاند.
پی نوشتها:
[1] . ر.ک: ابواسحاق شاطبی، الموافقات، چاپ مصطفی.
[2] . ر.ک: محمد حسین ذهبی، همان.
[3] . ر.ک: محمد شلتوت، تفسیر القرآن الکریم.
[4] . فخرالدین رازی، تفسیر کبیر، ذیل آیهی 22 سورهی بقره.
[5] . سورهی بقره، آیهی 22.
[6] . سورهی یس، آیهی 36.
[7]1. سورهی مرسلات، آیهی 1 و 2.
[8]. سید قطب، تفسیر فی ظلال قرآن، ج 6، ص 379، جزء 29.
[9] . محمد عبده، تفسیر جزءعم، ص 161.
[10] . آیت الله مشکینی، تکامل از دیدگاه قرآن، ص 17.
[11] . مسییح مهاجری، نظریهی تکامل از دیدگاه قرآن، ص 54.
[12] . ر.ک: محمد علی رضایی اصفهانی، درآمدی به تفسیر علمی قرآن، ص 382
[13] . عبدالرزاق نوفل، القرآن و العلم الحدیث، ص 156.
[14] . سورهی اعراف، آیهی 189.
[15] . سورهی رعد، آیهی 2.
منبع: آشنایی با تفسیر علمی قرآن، گفتگو با دکتر ناصر رفیعی و دکتر محمد علی رضایی، مرکز مطالعات و پژوهشهای فرهنگیحوزه علمیه (1381 ).
- [سایر] بهترین روش تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] دلیل موافقان تفسیر علمی قرآن چیست؟
- [سایر] روش برداشت از قرآن یا منطق تفسیر قرآن چیست؟
- [سایر] معیار صحیح تفسیر علمی چیست؟
- [سایر] لطفاً اقسام تفسیر علمی را بیان فرمایید؟
- [سایر] مراد از علم در تفسیر علمی چیست؟
- [سایر] اطلاعاتی در باره روش تفسیر المنار ذکر کنید.
- [سایر] صحت و سقم نظرات نصر حامد ابوزید در مورد روش تفسیر قرآن چگونه است؟
- [سایر] 1. روش تفسیر تاریخی قرآن و یا تفسیر قرآن با گرایش تاریخی چیست؟ چه منابعی در این زمینه مطلب دارند؟ و روششناسی تفسیر تاریخی چگونه است؟ 2. مجلات تخصصی قرآنی به زبان عربی و یا لاتین کداماند؟
- [سایر] به چند اثر مثبت و منفی تفسیر علمی قرآن کریم اشاره بفرمایید؟
- [آیت الله اردبیلی] برگزاری مسابقاتی که در بالا بردن شئون دینی، علمی، ادبی، هنری یا فنّی جامعه مؤثّرند، مانند مسابقات حفظ قرآن و احکام، علوم ریاضی و مقاله نویسی، بدون شرط بندی دو طرف جایز و پسندیده است و اگر فرد سوم یا مؤسّسه و یا دولت برگزار کننده، به برندگان، جوایز نقدی یا غیر نقدی اعطا کند، اشکال ندارد و برنده مالک میشود.
- [آیت الله مکارم شیرازی] انسان می تواند از زکات، کتابهای دینی و علمی و قرآن و دعا و سایر کتبی که در پیشرفت هدفهای اسلامی مؤثر است بخرد و وقف نماید، خواه وقف عموم کند، یا وقف اشخاص خاص، حتی می تواند بر اولاد خود و کسانی که واجب النفقه او هستند وقف کند، ولی نمی تواند از زکات املاکی بخرد و بر اولاد خود وقف نماید.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر میتواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد؛ پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکاه بدهد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] هرگاه فرزندی به کتابهای علمی دینی احتیاج دارد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات دهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر میتواند برای خریدن آنها به او زکاْ بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر پسر به کتاب های علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [آیت الله بروجردی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد، پدر میتواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.
- [امام خمینی] اگر پسر به کتابهای علمی دینی احتیاج داشته باشد پدر می تواند برای خریدن آنها به او زکات بدهد.